در این مقاله شما را با تاریخچه یکی از برترین وشناخته شده ترین ابرشروران تاریخ دنیای کمیک بوک به نام «رد اسکال» اشنا میکنیم که همواره دشمن شماره 1 کاپیتان آمریکا بوده است.

مقدمه: کاپیتان آمریکا و رد اسکال! دو سمبل وطن پرستی و نژادپرستي كه از دل جنگ جهانی دوم بیرون آمدند. هر دوی آنها بچه هایی بودند كه به نظر میرسید تقدیر حكم به ناكامی در زندگی به آنها داده است ولی هر یك به شیوه خود به قدرت دست یافت و به شخصیت مهمی در كشور خود بدل گشت. یكی تبدیل شد به سمبل آزادی و دیگری لباسی پوشید كه قرار بود در دل ديگران ترس بیاندازد.  اینچنین بود كه «استیو راجرز» شد «كاپیتان آمریكا» و «یوهان اشمیت» هم شد «رد اسكال». آنها روی كاغذ مشتركات زیادی داشتند كه باعث شد رقابت و خصومتی عمیق تر داشته باشند. به عبارتی ديگر استيو قرار بود ابرسرباز متفقين باشد و رد اسكال هم قرار بود مخرب ترين سلاح نيروهاي محور. شاید خیلی ها پس از پایان جنگ جهانی جایی برای رد اسكال در كمیك های مارول قائل نبودند ولی اشتباه میكردند چون با احیای كاپیتان آمریكا او به دشمنی بزرگ نیاز داشت و چه كسی بهتر از رد اسكال؟ او هم بارها و بارها توانسته ضربات جبران ناپذیری به كاپیتان آمریكا وارد كند و همانطور كه میدانید او بود كه چند سال پیش استیو را به قتل رساند. 

1- «رِد اسكال» در یک نگاه

نام واقعی: یوهان اشمیت (Johann Schmidt)

خلق شده توسط: جو سایمون، جك كربی، فرنس هرون

اولین حضور در عالم كمیك:  شماره 7  از Captain America Comics (اكتبر 1941) به عنوان یوهان اشمیت

قدرت و توانایی: در مبارزه تن به تن استاد است، در نقشه كشی و عالم سیاست یك نابغه است، در تیراندازی تبحر دارد، چون بدنش از روی بدن كاپیتان امریكا كلون شده بسیار قوی است و استقامت بالایی دارد.

«رد اسكال» یك افسر عالی رتبه نازی بود و از افراد مورد اعتماد هیتلر به شمار می آمد. او در ضمن یكی از رهبران عالی رتبه گروه تروریستی "هایدرا" (Hydra) و یكی از كسانی بوده كه سازمان  "شیلد" و گروه "انتقام جویان" را تهدید كرده است. «رد اسكال»  دشمن ابدی «استیو راجرز» (كاپیتان امریكا) است و سابقه دشمنی آنها به جنگ جهانی برمیگردد. یكی از دلایلی كه باعث شده او یك خبیث معركه و كلاسیك  باشد این است كه یك نازی است و واقعا نازی ها در كنار زامبی ها و خون اشام ها از بهترین گروه های خبیث تاریخ هستند! یكی دیگر از دلایلی كه باعث موفقیت این شخصیت شده این است كه دقیقا نقطه مقابل كاپیتان  آمریكا قرار میگيرد. یعنی او دقیقا روی دیگر سكه است و در تضاد كامل با تمام آرمان هایی قرار دارد كه كاپیتان  آمریكا به آنها پایبند است. ذهن او را داخل كلونی از كاپیتان  آمریكا گذاشته اند و به همین دلیل از نظر فیزیكی بسیار قوی شده است. او بارها و بارها و به طور ظاهری كشته شده ولی دوباره برگشته. در پایان دوران جنگ جهانی ، او هم سرنوشتی همچون كاپیتان امریكا پیدا كرد ولی بعدها توسط گروه تروریستی AIM احیا شد. رد اسكال اغلب به دنبال یافتن و كنترل كردن یك وسیله بسیار نیرومند به نام "مكعب كیهانی" (Cosmic Cube) است تا با قدرت های آن به اهداف شوم خود برسد.  او در سالهای اخیر موفق شد ذهنش را وارد فردی به نام «الكساندر لوكین» (Alexander Lukin) كند و از این طریق نقشه های پلید خودش را پیش ببرد .  این نقشه ها در جریان وقایع جنگ داخلی به اوج خود رسیدند و  بالاخره توانست بر دشمن قدیمی خود پیروز و زمینه را برای ترور كاپیتان آمریكا فراهم سازد. چند سال پیش و در داستان Avengers Vs. X-men  دیدیم كه یكی از كلون های رد اسكال با دستیابی به مغز پرفسور «اگزاویر»  در صدد نابودی نسل جهش یافته ها برآمد ولی ناموفق بود. در واقع او کشور جهش یافته ها به نام «جینوشا» را تبدیل به یک اردوگاه کار اجباری کرده بود. تا اینکه مگنتو به عنوان مدافع اصلی جهش یافته ها  سر رسید  و در حالی که بسیار خشمگین بود، افراد او را کشت و وقتی خواست با دست های خودش رد اسکال را بکشد، به طور اتفاقی چیزی در او آزاد شد که باعث شد تبدیل بشه به موجودی  نیرومند به نام «رد آنسلات» که ظاهر و قدرت های عظیمش ما را یاد هیولای Onslught می انداخت:

 ضمن رد اسكال دختری به نام «سین» (Sin) دارد كه مثل خودش خبیث و روان نژند است. سین معمولا با معشوقه خودش به نام «كراس بونز» (crossbones) دیده میشود.

2- سرگذشت و نحوه تبدیل شدن به رد اسکال

چیزی که شاید خیلی کم بهش اشاره شده و شاید خیلی ها درباره ش ندانند سرگذشت و خاستگاه رد اسکال است. یوهان اشمیت در دهکده ای در آلمان به دنیا آمد. پدرش هرمان و مادرش مارتا بود. مادرش هنگام به دنیا آمدن او از دنیا رفت. به همین دلیل پدرش او را مقصر دانست و سعی کرد در آب خفه اش کند (!) ولی پزشکی که در صحنه حاضر بود جلویش را گرفت. پدرش سپس خود کشی کرد و باعث شد یوهان یتیم شود.

پزشک مذکور او را به یتیم خانه سپرد و او کودکی بسیار تلخی را در تنهایی در آنجا گذراند. یوهان 7 ساله بود از آنجا فرار کرد و در خیابان های شهر با گدایی و دزدی روزگار گذراند. بزرگتر هم که شد بیشتر اوقات را به دلیل دزدی های کوچک در زندان بود.

تا اینکه یک مغازه دار یهودی او را استخدام کرد. دختر این مرد به نام استر، تنها کسی بود که با یوهان مهربان بود. همین باعث شد یک بار یوهان قصد کند به استر تعرض کند که با مقاومت او مواجه شد و یوهان که خشمگین شده بود او را به قتل رساند! او از صحنه قتل فرار کرد ولی حس خوبی بهش دست داد زیرا تونسته بود با این کار خشم خودش را از دنیای بیرحمانه ای که در آن بزرگ شد بود خالی کند.

سپس دیدیم که یوهان وقتی در هتلی کار میکرد به طور اتفاقی با هیتلر ملاقات کرد و از یوهان خوشش آمد و وی را به استخدام خود درآورد (بعدا فاش شد که یوهان جوری زمینه چینی کرده بود که با هیتلر ملاقات کند). هیتلر به تدریج آنقدر به یوهان علاقمند شد که خودش شخصا شروع کرد به آموزش او و یوهان به دست راست او تبدیل شد.

هیتلر همچنین یک لباس و ماسک ترسناک به او داد تا به دل حریفانش ترس بیندازد و به او لقب «رد اسکال» (به معنی «کله سرخ» یا «جمجمه قرمز») دادند. او آنقدر در خرابکاری و وحشت آفرینی در جنگ جهانی دوم موفق عمل کرد که آمریکا نیز سعی کرد با انجام آزمایش روی استیو راجرز و تبدیل کردن او به یک ابر سرباز با نفوذ رد اسکال مقابله کند.

3- ایده اصلی رد اسکال نه از«جک کربی» بود و نه «جو سایمون»!

رد اسکال اولین بار در شماره 1 از کمیک Captain America که در ماه مارس 1941 منتشر شد، خلق شد (البته رد اسکال اصلی که او را با نام یوهان اشمیت میشناسیم در شماره 7 این سری خلق شد). خب .. این کمیک و شخصیت های آن به دست زوج افسانه ای جو سایمون و جک کربی خلق شدند. هر یک از آنها چندین بار ادعا کرد که ایده اصلی رد اسکال مال خودش بوده تا اینکه سال 1970 و در جشنواره سان دیه گو ، کربی فاش کرد که ایده رد اسکال متعلق به «فرانسیس ادوارد هرون» بوده و او و سایمون از روی این ایده این شخصیت را خلق کرده اند ! هرون در طول عمر نسبتا کوتاه خود بیشتر برای دی سی کار کرد و برای شخصیت هایی همچون گرین اروو و سوپرمن داستان هایی نوشت.

4- آیا رد اسکال ماسک بر صورت میزند؟

یکی از سئوالاتی که شاید خیلی از شماها داشته باشید این است که آیا رد اسکال ، ماسک بر صورت میزند یا اینکه سر و جمجمه او واقعا شبیه به یک اسکلت سرخ است؟ باید گفت که در کمیک های اولیه کاپیتان آمریکا، هیتلر به او ماسک جمجمه قرمز را داده بود تا بر صورت بزند و وحشت بر دل حریفان خود بیندازد. ما هرگز صورت او را ندیدیم تا اینکه سالها بعد وقتی پیر و فرتوت شده بود ماسکش را برداشت و صورتش را دیدیم:

سپس او در نبرد با کاپیتان آمریکا ، مُرد (در مورد شماره 8 به این نبرد اشاره خواهد شد). تا اینکه ذهن و روح او به جسمی کلون شده از استیو راجرز منتقل شد («آرنیم زولا» سالها پیش DNA استیو راجرز را به دست آورده بود و از رویش کلون ساخته بود). این اتفاقات در شماره 350 از کمیک کاپیتان آمریکا (منتشر شده در سال 1989) رخ داد و در صفحات زیر از این کمیک میبیند که رد اسکال چطور در بدن کلون شده از استیو راجرز یک سری از مزدوران خودش را که لباس کاپیتان آمریکا را پوشیده اند نابود میکند:

سپس در نبردی با «جان واکر»، صورتش در معرض یکی از سلاح های اصلی خودش به نام "خاکستر مرگ" قرار گرفت وآن را استنشاق کرد و بنابراین صورتش واقعا به صورت یک جمجمه زشت و ترسناک قرمز رنگ درآمد! (برای دیدن تاثیرات "خاکستر مرگ" روی قربانیان رد اسکال، این تصویر را ببینید).

پس این رو بدونید که رد اسکال در حال حاضر ماسک بر صورت نمیزنه و از نظر قدرت جسمانی معادل کاپیتان آمریکاست چون در بدن کلون شده ای از او وجود داره!

و البته در دنیای سینمایی مارول، «یوهان اشمیت» پس از دریافت اون سرم مخصوص، صورتش دفرمه و زشت شد و او نیز ماسک بر صورت نمیزد:

(سرم ابرسرباز، درونیات افراد را تقویت میکرد. در نتیجه اشمیت به خاطر ذات بدش، به این شکل درآمد).

5- رد اسکال دوم و سوم

یک مقدار سردرگمی و ابهام در خصوص هویت واقعی رد اسکال در داستان های اولیه کاپیتان آمریکا در دهه 40 میلادی وجود دارد زیرا در چندین داستان گفته شد که او «جورج مکسون» (Geroge Maxon) است! سالها بعد اما گفته شد که رد اسکالی که بعد از شماره 7 از کمیک Captain America دیده بودیم، خود آقای «یوهان اشمیت» بوده و رد اسکالی که قبل از آن دیده بودیم، دستیار او به نام جورج مکسون بوده.

جورج صاحب یک شرکت هواپیما سازی بود که هویت رد اسکال را برگزید و به افرادش دست به سرقت از بانک زد تا به دولت آمریکا ضربه بزند!

بعدها و در دهه 50 میلادی و با غیبت کاپیتان آمریکا و رد اسکال اصلی در دنیای کمیک، جورج مکسون بار دیگر در قالب رد اسکال دیده شد و یک امپراطوری تبهکاری تشکیل داده بود. او چند شماره بعد کشته شد.

و اما رد اسکال سوم، یک روسِ کمونیست بود به نام «آلبرت مالیک» (Albert Malik) که از سوی شوروی انتخاب شد تا رد اسکال جدید باشد. اما او نیز کشته شد (رد اسکال اصلی نقشه قتل او را اجرا کرد).

ضمنا این را هم بدانید که این رد اسکال با جانشین کاپیتان آمریکا در دهه 50 میلادی یعنی «ویلیام برن ساید» مبارزه میکرد.

6- هایدرای مدرن به سبب دوستی هیتلر با رد اسکال ایجاد شد

در جنگ جهانی دوم، بعد از شکست های متوالی بارون ولفگانگ ون استراکر از کماندو های زوزه کش فیوری (کماندو های زوزه‌کش،سرباز های حرفه‌ای و تعلیم دیده‌ای بودند که در جنگ جهانی دوم به رهبری کاپیتان آمریکا علیه نازی ها جنگیدند) آدولف هیتلر از او ناامید شد و خواستار اعدام او شد. در آن زمان رد اسکال تازه روی کار آمده بود و به دلیل ذات شیطانی مشابهی که هیتلر در او دیده بود، دوستی بین این دو شکل گرفت.

این رد اسکال بود که باعث شد بارون استراکر به ژاپن فرار کند و کنترل گروه هَند (Hand) را به دست بگیرد. بنابراین رد اسکال هم مسبب نجات یافتن جان استراکر شد و هم به نوعی باعث ایجاد هایدرای مدرن. برنامه آنها این بود که هایدرا به یک سازمان توانمند با اعضای  نابغه و قدرتمند تبدیل شود که با استفاده از تکنولوژی آینده و ابزار های بیگانگان فضایی، اطمینان حاصل کند که آلمان به دست متحدانش شکست نمیخورد.

7- رد اسکال شیفته "مکعب کیهانی" است!

"مکعب کیهانی" در کمیک های کاپیتان آمریکا و به دست گروه خبیث A.I.M خلق شد (برای آشنایی باهاشون ،این مقاله رو بخونید) . این شی میتونه reality رو تغییر بده یعنی میتونه آنچه در جهان به صورت عینی دیده می‌شود  و تا به حال رخ داده رو تغییر بده. «رد اسکال» تونست به دستش بیاره ولی کاپیتان آمریکا به موقع ازش پسش گرفت. از اون موقع به بعد رد اسکال شیفته این مکعب شده و سعی کرده به دستش بیاره یا اینکه یکی دیگه از روش بسازه.

بعدها معلوم شد که این مکعب و نیروی آن ریشه در موجودات کیهانی دارند. بنابراین با گذر زمان میتونند به موجودات زنده تبدیل بشوند. اخیرا سازمان شیلد از یک مکعب کیهانی جوان استفاده کرد تا دنیایی جعلی خلق کنه که در آن شیلد تونسته بود ذهن ابرشروها را شتستشو بده تا آرام و بی دغدغه در شهر کوچکی در آمریکا زندگی کنند. ولی رد اسکال و سازمان تروریستی "هایدرا" قضیه رو خنثی کرد. سپس مکعب کیهانی قدرت های استیو راجرز را بهش برگرداند و در نتیجه او که قبلا پیر و فرتوت شده بود، دوباره مثل سابقش شد. اما مکعب کیهانی یک کار دیگر هم کرد : گذشته استیو راجرز را تغییر داد تا جوری به نظر برسه که انگار سالهاست برای هایدرا کار میکنه!

 8- رد اسکال یک بار از کاپیتان آمریکا خواست تا او را بکشد! 

 رد اسکال و Cap تا به حال بارها و بارها با هم جنگیده اند و نبردهای فوق  العاده ای هم با یکدیگر انجام داده اند. اما نبرد آنها در شماره 300 از سری نخست کمیک های Captain America چیز دیگری بود! چون داستان از چند شماره قبل جان گرفته بود و استیو را دیده بودیم که ناگهان پیر شده است! سپس در شماره قبل فهمیدیم که رد اسکال خودش را برای یک نبرد نهایی با استیو آماده میکند. او به خودش و استیو یک زهر منحصر به فرد تزریق میکند که ظرف چند ساعت هر دویشان را خواهد کشت!

همچنین او به استیو القا میکند که دوستانش را در یک انفجار کشته است. بنابراین همه چیز آماده است تا شاهد یک نبرد تمام عیار بین این دو دشمن قدیمی باشیم. همین طور هم میشه و آنها نبرد سختی را با هم انجام میدهند. تا اینکه رد اسکال شکست میخورد. اینجاست که خواننده فکر میکند شاید استیو دست به کشتن او بزند ولی استیو در آخرین لحظه خودش را کنترل میکند. 

اما رد اسکال بهش التماس میکند تا بکشتش چون این سرنوشت اوست:

تا اینکه در دستان استیو میمیرد ...

  و البته همانطور که در مورد شماره 4 اشاره کردیم رد اسکال به زودی در بدنی کلون شده و در حالی که دیگر نیازی به زدن ماسک نداشت ، برگشت!

 9- ﺭﺩ ﺍﺳﮑﺎﻝ یک بار ﻣﻐﺰ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﯾﮑﺲ ﺭﺍ دزدید!

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﯾﺎﯼ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺟﻮﯾﺎﻥ ﻋﻠﯿﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺍﯾﮑﺲ، ﮐﺎﭘﯿﺘﺎﻥ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺍﺯ ﺍﺑﺮﻗﻬﺮﻣﺎﻧﺎﻥ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺑﺪﻩ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺟﻮﯾﺎﻥ ﻏﯿﺮﻋﺎﺩﯼ (Uncanny Avengers)ﮐﻪ ﻫﻢﭼﻨﯿﻦ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥﻫﺎﯼ ﺑﺮﺗﺮ ﻣﺎﺭﻭﻝ ﻧﯿﺰ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﯾﻦ ﺳﺮﯼ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻥ ﺷﻤﺎﺭﻩﯼ ﺍﻭﻝ ﮐﺎﺭﺵ ﺭﻭ ﻃﻮﻓﺎﻧﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ، ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺷﻤﺎﺭﻩﯼ ﺍﻭﻝ ﺁﻥ ﺑﺎ ﺭﺩ ﺍﺳﮑﺎﻝ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﻣﯽﺷﯿﻢ ﮐﻪ ﻗﺼﺪ ﺩﺍﺭﻩ ﻗﺪﺭﺕﻫﺎﯼ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﯾﮑﺲ ﺭﻭ ﺍﺯﺵ ﺑﮕﯿﺮﻩ، ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﻣﻐﺰ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺟﺴﺪﺵ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽﺭﺳﻮﻧﻪ! ﺭﺩ ﺍﺳﮑﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮐﺎﺷﺘﻦ ﺑﺨﺶﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﻣﻐﺰ ﺭﻫﺒﺮ ﺟﻬﺶﯾﺎﻓﺘﻪﻫﺎ ﺩﺭ ﻣﻐﺰ ﺧﻮﺩﺵ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻗﺪﺭﺕﻫﺎﯼ ﺍﻭ، ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽﻫﺎﯼ ﺗﻠﭙﺎﺗﯿﮑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺑﺮﺩﻥ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﺟﻬﺶﯾﺎﻓﺘﻪﻫﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩه ﺑﮑﻨﻪ، ﺑﺪﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻗﺪﺭﺕﻫﺎﯼ ﺫﻫﻨﯽ ﺟﺪﯾﺪﺵ ﻧﻮﻋﯽ ﭘﯿﻐﺎﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯽﻓﺮﺳﺘﻪ ﮐﻪ ﺍﻭﻧﺎﺭﻭ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﻦ ﺟﻬﺶﯾﺎﻓﺘﻪﻫﺎ ﺗﺮﻏﯿﺐ ﻣﯽﮐﻨﻪ. ﺍﻭ ﺍﯾﻦﮐﺎﺭﻭ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯽﺩﻩ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮔﺮﻭﻩ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺟﻮﯾﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﺸﻦ ﻭ ﺟﻠﻮﯼ ﺍﻭ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ، ﻫﺮﭼﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﻮﻓﻖ ﻣﯽﺷﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺸﻮﻥ ﻓﺮﺍﺭ ﺑﮑﻨﻪ، ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩﯼ ﮐﺎﻓﯽ ﺧﺮﺍﺑﯽ ﺑﻪ ﺑﺎﺭ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ!

ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﺎﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﻭﺣﺸﺖ ﻭ ﺗﺮﺱ ﺩﺭ ﻃﯽ ﺧﻂ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﯽ AXIS ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪ، ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﮐﺎﺭﺍﮐﺘﺮ ﺑﯿﺴﺖ (ﻭﺣﺸﯽ) ﺭﻭﯼ ﺭﺩ ﺍﺳﮑﺎﻝ ﻋﻤﻞ ﺩﺭﺩﻧﺎکی ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﺨﺶﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﻣﻐﺰ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﯾﮑﺲ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺑﺮﺧﺒﯿﺚ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﺑﺪﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﻗﺎﺋﻠﻪ ﺧﺘﻢ ﺑﻪ ﺧﯿﺮ ﺷﺪ.

 10- رد اسکال سابقه قهرمان شدن را دارد!

رد اسکال در کمال تعجب در کمیک های Axis به یک قهرمان خوش قلب تبدیل شد! در این رویداد عجیب که توسط «ریک رمندر» نوشته شد، اونجرز و ایکس من متحد میشوند تا  کلونی از رد اسکال را که  به قدرت های مخرب Onslaught دست پیدا کرده و به «رد آنسلات» تبدیل شده بود را شکست دهند  (Onslaught موجودی به شدت نیرومندی است که از ترکیب قدرت های مگنتو و چارلز اگزاویر پدید می آید). برای این منظور باید یک بمب ژنتیکی منفجر میکردند که خاصیت وارونگی داشت و باعث شد کاراکتر های مارول دچار وارونگی شخصیتی بشوند. بنابراین برای مدتی محدود قهرمان ها، خبیث شدند و خبیث ها قهرمان! در شماره 9 از کمیک Avengers & X-Men: AXIS، «دکتر دووم» و اسکارلت ویچ طلسمی فرستادند که این وارونگی را باطل کرد و همه چیز مثل اولش شد. در هر حال در این داستان عجیب رد اسکال برای مدتی کوتاه قهرمان شد (چون دچار وارونگی شخصیتی شده بود) و بهش لقب «اسکال سفید» داده بودند!

11- دختر رد اسکال جانشین او شده است!

رد اسکال خصوصیات بسیار بدی دارد و یک شخصیت مغرور، نژاد پرست، پلید و بی رحم است. وقتی صاحب فرزند شد و دید که دختر است گفت: "دختره؟ بکشیدش!" تا اینکه اطرافیانش او را قانع کردند که فرزندانش میتوانند سرنوشت بزرگی داشته باشند و این ربطی به جنسیت ندارد و در نتیجه او دخترش «سینثیا» (Sinthea) را زنده نگه داشت ولی جوری او را بزرگ کرد که فقط معنی درد و رنج و شکنجه را بفهمد و هیچ نوع خوش قلبی و عطوفت در او نباشد. بنابراین وقتی سینثیابزرگ شد مثل باباش یک خبیث بیرحم شد که بهش لقب «سین» (Sin) دادند و و با خبیث دیگری به نام «کراس بونز» یک زوج بسیار خطرناک و دیوانه تشکیل داد! (این مقاله را بخوانید).

یک بار وقتی رد اسکال در میدان نبرد کشته شد ، سین در انفجاری گیر افتاد که باعث شد پوست صورتش بسوزه. او این از ریخت افتادن را نشانه ای دانست از اینکه میراث پدرش باید ادامه پیدا کند و خودش را رد اسکال جدید لقب داد!

12- رد اسکال بود که شارون کارتر را شستشوی مغزی داد تا کاپیتان آمریکا را بکشد!

استیو راجرز همواره به عنوان نماد وطن پرستی و فداکاری در دنیای مارول شناخته میشه. او هواداران زیادی در سراسر دنیا داره، مرگ ناجوانمردانه او نقطه عطف عظیمی در سیر داستان های مارول کامیکس بود. قتل او به دست شارون کارتر شباهتی هم به مرگ آبراهام لینکلن (شانزدهمین رئیس جمهور ایالت متحده آمریکا) داشت ! جنگ داخلی با مرگ سمبل قهرمانان میهن پرست جهان مارول پایان یافت. داستان از این قراره که وقتی وقایع جنگ داخلی شروع شد، همانطور که میدانید استیو راجرز رو به روی دولت ایستاد و مخالف قانون وضع شده فعالیت کرد. در آخر وقتی خود را تسلیم کرد توسط شارون کارتر کشته شد. اما نکته اینجاست که شارون کارتر توسط دشمن دیرینه و بی رحم استیو راجرز، یعنی رد اسکال شستشوی مغزی داده شده بود (او این کار را به کمک «دکتر فاست» انجام داد). پس از اول این رد اسکال بود که نقشه قتل او را کشیده بود. هر چند بعد ها کاپیتان آمریکا به داستان ها بازگشت اما قطعا مرگ او همواره در یاد و ذهن کمیک فن ها باقی خواهد ماند.

13- الکترو در "مرد عنکبوتی: مجموعه کارتونی" تبدیل شد به پسر رد اسکال!

"مرد عنکبوتی : مجموعه کارتونی" سریال انیمیشن معروف اسپایدرمن در دهه 90 میلادی بود که به خاطر این برجسته است که بیشترین تعداد خبیث های شناخته شده مرد عنکبوتی از دنیای کمیک در آن حضور پیدا کردند (حتی شخصیت های بسیار گمنامی مثل «بیگ ویل»!). ولی شاید از خودتان پرسیده باشید چرا مرد شنی که یکی از برترین و شناخته شده ترین دشمنان اسپایدرمن است در این سریال حضور پیدا نکرد؟ دلیلش این است که آن موقع کارگردان معروف دنیای سینما یعنی «جیمز کامرون» به شدت سعی داشت فیلم سینمایی مرد عنکبوتی را بسازه اونم با حضور لئوناردو دی کاپریو در نقش پیتر پارکر/مرد عنکبوتی! (برای کسب اطلاعات بیشتر درباره این فیلم که هرگز ساخته نشد، این مقاله را بخوانید). در این فیلم قرار بود از مرد شنی و الکترو به عنوان خبیث های اصلی استفاده شود. بنابراین مارول به سازندگان این انیمیشن دستور داد از مرد شنی و الکترو استفاده نکنند! البته سال 1997 و زمانی که دیگر بحث ساخت این فیلم منتفی شده بود ، الکترو در یکی از ایپزودهای پایانی مورد استفاده قرار گرفت ولی در کمال تعجب اریجین او را کاملا عوض کرده بودند و اسمش شده بود «راینهولت اشمیت» و پسر «رِد اسکال» (دشمن کاپیتان آمریکا) شده بود!!!

و البته این رو بدانید که رد اسکال سابقه طولانی و پرباری در دنیای انیمیشن حضور داشته و تا به حال در 14 کارتون مختلف به کار گرفته شده است!

14- نسخه های عجیب و غریب از رد اسکال

تا دلتون بخواد نسخه های جهان موازی از رد اسکال در کمیک های مارول داشته ایم که در اینجا به برجسته ترین آنها اشاره میکنیم. مثلا «باکی بارنز» عجیبی که در دنیای شماره 717 مارول می زیست که در دوران جنگ داخلی آمریکا جریان داشت.

 او یک فرمانده ارتش بی رحم و نژاد پرست بود که با استیو راجرز به مشکل برخورد و با وی جنگ کرد. او سپس گروه تروریستی «وایت اسکال» (White Skull) ها را تشکیل داد که طرفداران آن تا قرن بیستم زنده ماندند و به دشمنان جانشین کاپیتان آمریکا یعنی «ژنرال آمریکا» تبدیل شدند!

در دنیای شماره 15061 مارول نیز دیدیم که دختر «لوک کیج» و «جسیکا جونز» به نام «دانیله کیج» بزرگ شده و تبدیل شده به کاپیتان آمریکای دنیای خودش! او قدرت های پدر و مادر خودش رو داشت. سپری هم داشت که به دستورات کلامی او گوش میداد (!) او همچنین عضو گروه اونجرز دنیای خودشه که اسمش هست A.V.E.N.G.E.R.S. Initiative. با نسخه آینده «الترون» هم جنگیده و دشمن اصلیش هم «اسکال طلایی» (Golden Skull) نام دارد!

سرگذشت و هویت واقعی «اسکال طلایی» در هاله ای از ابهام است و برخلاف اسم و ظاهرش شاید هیچ ربطی به رد اسکال نداشته باشد! برخی میگویند او فرزند یک فعال محیط زیست به نام Green Skull بوده و خواسته به تمام آن چیزی که پدرش از آن متنفر بود تبدیل شود. برخی هم اعتقاد دارند او برادر زاده خبیثی به نام Plunderer است و برخی هم او را از نوادگان یکی از مبارزین دوران استقلال آمریکا به نام William Taurey میدانند!

در دنیای مربوط به داستان برتر "پیرمردی به نام لوگان" که در اینجا ترجمه شده است، دیدیم که آمریکا به تسخیر ابرشروران در آینده در آمده و رد اسکال، کاپیتان آمریکا را کشته ولی نوعی شیفتگی بهش داره و ماسکش رو به صورت میزنه و سپرش رو در موزه شخصی اش نگهداری میکنه ولی ولورین با سپر خود Cap، سر او را از تن جدا کرد!

در دهه 90 میلادی مارول و دی سی کمیک جذاب، موفق و پرفروشی به صورت مشترک چاپ کردند به نام Marvel Vs Dc که خوشبختانه اینجا تو سایتمون ترجمه هم شده است. سپس به صورت انشعابی کمیک هایی چاپ شد تحت عنوان "آمالگام" که در آن شخصیت های مارول و دی سی با هم ترکیب شده بودند! (دنیای آمالگام در مارول دنیای شماره 9602 نام داره). بروس وین در این دنیا به عضویت شیلد درآمده بود زیرا باور داشت که هایدرا باعث مرگ والدینش شده است. بنابراین تیمی از قهرمانان دنیای آمالگام مانند را رهبری کرد تا هایدرا را متوقف کند. ریاست هایدرا هم بر عهده گرین اسکال بود که از ترکیب لکس لوثر و رد اسکال به وجود آمده بود!

در رویداد جدید "تولد مجدد قهرمانان" نیز که داره اینجا ترجمه میشه، دنیایی را شاهد هستیم که در آن رد اسکال به تسخیر سیمبیوت فضایی ونوم در آمده و خودش را «بلک اسکال» لقب داده بود. او رهبر هایدرا و یکی از اعضای «اربابان دووم» است!

و اما قطعا عجیب ترین رد اسکال دنیای کمیک بوک مربوط میشه به دنیای التمیت زیرا رد  اسکال پسر استیو راجرز بود!!!

در واقع در زمین شماره‌ی 1610، باکی بارنز، پیرمردی به نام «باک» بود که فکر می‌کرد استیو راجرز در آخرین ماموریت خود کشته شده است. او با بیوه‌ی استیو، گِیل (Gail) ازدواج کرد و خانواده‌ای را با هم تشکیل دادند. این خانواده عضو دیگری هم داشت؛ پسر استیو و گیل که پسرخوانده‌ی باکی شده بود. این پسر وقتی بزرگ‌تر شد به رِد اسکال  آن دنیا تبدیل شد.  این نسخه از رد اسکال بسیار وحشی و بیرحم و سادیستی بود. در واقع دولت سعی کرد بچه استیو را در محلی مخفی نگهداری کند تا بلکه از او نیز یک ابرسرباز بسازد. ولی وقتی به 17 سالگی رسید اعضای محلی که در آنجا نگهداری میشد را به قتل رساند و پوست صورتش را با چاقو کند و خودش را اسکال نامید و در طول سالهای بعد در انواع و اقسام جرم و جنایت و جنگ ویتنام و جنگ شوروی سابق در افغانستان و ... نقش داشت. او در نهایت با به دست آوردن مکعب کیهانی دست به آشوب زد ولی کشته شد ولی قبل از مرگ فاش کرد که میخواسته با استفاده از مکعب کیهانی زمان را به عقب برگرداند و جلوی گم شدن پدرش (کاپیتان آمریکا) را بگیرد تا بتواند در کنار او زندگی عادی داشته باشه.

15- رد اسکال در دنیای سینما

اولین حضور رد اسکال در دنیای سینما را میشه در اولین فیلم کاپیتان آمریکا دانست که البته قرار بود سینمایی باشه ولی سر از چرخه ویدئویی درآورد!  سال 1990 ساخته شد و قرار  بود به مناسبت 50 مین سالگرد خلقت کاپیتان آمریکا در دنیای کمیک اکران بشه ولی اونقدر بد بود که به اکران درنیامد! بعدشم دو سال بعد به صورت ویدئویی عرضه شد! دلیلش هم اینه که شرکت سازنده اش Cannon Group بود که به ساخت فیلم های ارزان قیمت شهرت داشت. داستان فیلم که خیلی آبکی بود. بازی ها هم افتضاح («مَت سَلینجر» نقش استیو راجرز/کاپیتان آمریکا را بازی میکرد که از دوران جنگ جهانی به زمان حال میاد). نقش رد اسکال را در این فیلم «پاولین اسکات» بازی میکرد که تغییراتی در اریجین او داده بودند.

یعنی تبدیل شده بود به افسری ایتالیایی تبار به نام Tadzio de Santis که یک پسر نابغه بود که خانواده اش به دست نیروی وابسته به نازی ها کشته شدند و بعد در معرض نسخه ای از سرم ابر سرباز قرار گرفت که باعث شد خبیث و دفرمه شود. پس از رویارویی اولیه با کاپیتان آمریکا او را به همراه دخترش که دستیارش بود در زمان حال دیدیم که یک سازمان خبیث تشکیل داده بود و  البته دیگر آن صورت قرمز را نداشت! (عمل جراحی کرده بود؟!). اما صورتش زخمی بود (احتمالا به خاطر اینکه هزینه های فیلم رو پایین بیارن به خودشون زحمت نداده بودن گریمش کنند!).

در هر حال او در مبارزه مجدد با استیو بار دیگر شکست خورد. میتونید تریلر این فیلم زیر خاکی (!) رو اینجا تماشا کنید.

به جرئت میشه گفت سه گانه کایپتان آمریکا موفق ترین سه گانه جهان سینمایی کمیک می باشد. هر قسمت از قسمت قبلی بهتر و بدون هیچ شکست یک سه گانه منحصر به فرد از شخصیت "کاپیتان آمریکا" ساخته شد. قسمت اول آن در سال 2011 اکران شد و همانطور که میدانید ویلین داستان بزرگترین دشمن کاپیتان آمریکا یعنی رد اسکال بود. رد اسکال این فیلم بی نظیر بود. یعنی در سطح خود شخصیت رد اسکال یک شاهکار به حساب میاد. زیرا در فیلم با تغییر و دستکاری در اریجین او یک شخصیت خاص که داستان فیلم را تقویت می کند را نظاره کردیم که نقطه عکس استیو راجرز بود.

این نوع به تصویر کشیدن رد اسکال باعث شد بیشتر با جوهره و ذات شخصیت او و حتی استیو راجرز آشنا بشیم و تفاوت رو بین اونا درک کنیم. «هیوگو ویوینگ» (بازیگر نقش رد اسکال) هم بازی قابل قبولی داشت. شاید از دید برخی کمی بازی او یکنواخت و کسالت آور به نظر رسد، اما باید در نظر گرفت که رد اسکال در دنیای کمیک هم چیزی بیشتر از این نبود و اتفاقا، به ویوینگ با اون محدوده شخصیتی رد اسکال، بازی جذابی ارائه داد.

در هر حال در این فیلم، رد اسکال دشمن کاپیتان آمریکا و سردسته هایدرا که تسراکت (سنگ فضا) را در اختیار داشت به طور مرموزی به دست آن ناپدید شد که نظریه ها دو گروه بود:1- رد اسکال در همانجا کشته شد 2- رد اسکال کشته نشد بلکه به جایی دیگر منتقل شد (چون سنگ فضا همچنین قابلیتی دارد). این نظریه دوم خیلی محبوب بود و ما هم در سایتمون قبلا در این مقاله بهش اشاره کرده بودیم. در نهایت معلوم شد حق با گروه دومه زیرا همانطور که در فیلم "جنگ بینهایت" دیدیم رد اسکال زنده است و در سیاره ای به اسم Vormir بود. در فیلم رد اسکال توسط سنگ فضا به ورمیر منتقل شده و ظاهرا تبدیل میشه به یک Guardian یا همان محافظ سنگ روح. در ضمن در این فیلم دیگر هوگو ویوینگ بازیگر رد اسکال نبود و در طی ریکست، آقای راس مارکواند که از بازیگران سریال Walking Dead است، نقش ایشان را ایفا کرد. او استاد تقلید صدای بازیگران معروف هالیوود است!

 مهدی ترابی مهربانی

 All rights reserved © Spidey.ir 2021

(هرگونه كپی‌برداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز می‌باشد)

مطالب مرتبط:

10 حقیقت مهمی که باید درباره «هایدرا» (HYDRA) بدانید

معرفی 10 دشمن برتر کاپیتان آمریکا (CAPTAIN AMERICA)

15 حقیقت مهمی که باید درباره «سرباز زمستان» (WINTER SOLDIER) بدانید

برترین شخصیت های خبیث جدید مارول در 10 سال گذشته

10 نبرد برتر کاپیتان آمریکا

10 دشمنی برتر در دنیای كمیك بوك

15 حقیقتی که باید درباره کاپیتان آمریکا بدانید

10 مرگ بزرگ و تاثیرگذار در دنیای کمیک

10 ابر خبیث برتر دنیای کمیک بوک

10 تغییر وحشتناک در شخصیت های کمیک بوکی

10 اتفاق بدی که برای کاپیتان آمریکا افتاده است!

10 حقیقت مهمی که باید درباره «شارون کارتر» (SHARON CARTER) بدانید

10 فیلم ابرقهرمانی/کمیک بوکی فراموش شده سینما

20 خبیث برتر فیلم های کمیک بوکی مارول 

برترین و مهم ترین شخصیت های جدید مارول در 10 سال گذشته

مهم ترین داستان های مارول در 10 سال گذشته

جنجالی ترین داستان های كمیك بوكی در 20 سال گذشته!

این مطلب را به اشتراک بگذارید :