این بار قراره همسفرهی غم و اندوههای ثور شویم...
مقدمه: خب ثور از زجر کشیدهترین شخصیتهای کتاب اول ماروله؛ واقعا در این اواخر خیلی در تنگنا قرار گرفت، انگار گوشه یک رینگ افتاده و مدام از چپ و راست مشت میخورد. او خانه و سرزمین و مردم خود را از دست داد و بعد هر کس برایش مهم بود رو هم از دست داد. او در "جنگ بینهایت" گفت که اگر نتونه تانوس رو شکست بده دیگه چیزی برای از دست دادن نداره، ولی ما دیدیم که اون خیلی چیزای بیشتری رو هم داشت که میتونست از دست بده و از دست هم داد. او بعد از 1500 سال طعم شکست رو به بدترین شکل ممکن چشید؛ قطعا جهان هستی خیلی گران قیمت است و ارزشی بیکران دارد و تا آنجا که به ثور مربوط میشد، او در نابودی و پودرشدن نیمی از موجودات و ویرانی دنیا مقصر بود، چرا که او طی سکانس پیش از بشکن تانوس میتونست سر تانوس رو هدف بگیره ولی رو حساب غرورش این کار رو نکرد. خلاصه که ثور یک شخصیت زجر کشیده ماروله و به همین خاطر تصمیم گرفتیم تا 10 تا از غمانگیزترین لحظات ثور در کتاب اول مارول را بررسی کنیم. ضمنا توجه داشته باشید که طبیعتا اکثر موارد این لیست (در واقع همه به جز یکی) در طی فیلمهای "رگناروک"، "جنگ بینهایت" و "پایان بازی" رخ میدهد چرا که آنها پرداخت کاملتری به ثور دارند. با ما همراه باشید...
10- تشییع جنازه فریگا
تقریبا همه قبول داریم که "ثور: دنیای تاریک" اگر بدترین فیلم مارول نباشد، یکی از بدترین فیلمهای مارول است؛ فیلمی فرمولزده و بدون الهامات درست و شجاعانه از یک منبع اقتباس و همچنین بدون پرداخت مناسب به شخصیتها. اما با تمام این تفاسیر میشد فهمید که کریس همسورث با آنچه که در اختیار داشت، بیشترین پتانسیل موجود رو بروز داد. پیش از کشته شدن فریگا، مادر ثور، در دو فیلم اولِ ثور، خیلی بهای چندانی به روابط مادر/فرزندی آنها داده نشد، اما وقتی فریگا کشته شد و ما در مراسم تشییع او ثور را در آن حالت ماتمزده و متاثر دیدیم کاملا واقف شدیم که ثور در چه وضعیت سخت و غمانگیزی قرار دارد.
9- مرگ اودین
تایکا وایتیتی یکی از کارگردانان صاحب سبک هالیووده، کسی که با دستگرفتن سری فیلمهای ثور و ساختن قسمت سوم ثور یعنی "رگناروک" جان تازهای به آرک داستانی این کاراکتر در سینما بخشید و باعث شد ثور که داشت در سینما نابود میشد، از فرش به عرش برسه! تا جایی که کوئنتین تارانتینو، کارگردان نامی هالیوود (که بر خلاف عدهای اول فیلم رو میبینه بعد نظر میده😉 ) "رگناروک" رو به عنوان بهترین فیلم MCU خطاب کرد. اما با این حال برخی از منتقدین این نقد رو به ساخته وایتیتی وارد کردند که پاشیدن چاشنی طنز در طول فیلم باعث شد تا مصیبت وارد بر ثور (یعنی نابودی آزگارد) خیلی برای مخاطب نمود پیدا نکنه که تا حدودی هم درست میگفتند؛ اما با تمام این تفاسیر مثلث کریس همسورث، تام هیدلسون و سر آنتونی هابکینز با بازی بینظیر و تاثیرگذارشان لحظات بخصوصی را در دل این اثر پدید میآورند. این سه در مکانی دلانگیز واقع در نروژ با یکدیگر دیدار کردند و طی اون صحنه تاثیرگذار، اودین بعد از سخنان آخر با فرزندانش برای همیشه محو شد و علاوه بر بار بزرگی که روی دوش ثور قرار داد یکی از دردناکترین و غمانگیزترین لحظات ثور را در MCU رقم زد.
8- شکست از هلا و کور شدن او
در سرتاسر فیلم "رگناروک"، ثور در تکاپوی این بود که از ساکار قسر در بره و به آزگارد برگرده و توطئهی هلا رو خنثی کنه و اونو شکست بده اما وقتی او بالاخره به آزگارد بازگشت ماجرا خیلی متفاوت با ذهنیت او بود. در مبارزهای که او با هلا داشت ما ثور رو در شرایطی دیدیم که هیچ شانسی برای مقابله با هلا در اون نبرد ابتدائیشون نداشت و مدام از چپ و راست مورد ضرب و شتم هلا قرار میگرفت و حتی یکی از چشمانش را هم از دست داد!
ثور در تمام طول مدت اقامتش در ساکار همواره فکر میکرد به پستترین جایگاه ممکنش رسیده؛ اما وقتی که او نتوانست حکومت مستقل خودش را داشته باشد و در برابر دشمن و خواهر خود برای تصاحب حکومت به اون طرز شکست خورد و حتی یک چشمش را هم از دست داد، هم او و هم ما مخاطبان فهمیدیم که الآن اون وضعیتیه که ثور در پستترین حالت خود قرار داره و واقعا دیدن خدای آذرخش در این وضع خیلی غمانگیز بود.
7- تماشای قتلعام آزگاردیان به دست تانوس
سکانس ابتدائی فیلم "جنگ بینهایت" یکی از تکاندهندهترین سکانسهاس ابتدائی دهه گذشته سینما را داشت؛ یعنی زمانی که تهدید تانوس نزدیکتر و ملموستر از همیشه حس شد. لحظهای که تانوس و فرقه سیاه طی چند ثانیه سفینه باقیماندگان آزگاردیها را نابود کردند و اهالی آن را نیز قتلعام کردند. در این حین Ebony Maw با قدرت خاص خودش ثور رو در لابلای آهنپارهها گیر انداخت تا او شاهد کشتهشدن برادرش لوکی و هایمدال و همچنین شکست خوردن هالک باشه. در این شرایط سخت که او هیچ کاری از دستش بر نمیآمد با فریادهای" شماها به خاطر این کارتون خواهید مرد"اش لحظات غمانگیزی را به ما القا کرد چرا که هیچگاه او را در این شرایط سخت و طاغتفرسا ندیده بودیم.
6- "اگه اشتباه کنم، اون وقت دیگه چه چیزی برای از دست دادن دارم؟"
در یکی از لحظات هیجانانگیز و حماسی "جنگ بینهایت" ثور با راکت درباره کشتن تانوس صحبت میکند و با اعتماد به نفسی بیسابقه از کشتن او دم میزند و به این اشاره میکند که سرزمین و مردم و خانواده و هر آنچه که برای او عزیز بوده، از دست رفته و او دیگه هیچ چیز برای از دست دادن نداره. تلاش وی برای انتقام در تکتک کلماتش موج میزد اما با این حال نتونست چیزی از بار احساسی و غمی که در او بود کم کنه؛ چرا که در این لحظات پرفشار حرفهای بلندپروازانه زیادی زده میشود که ناشی از رنجی است که فرد کشیده و این لحظات که ثور این کلمات رو ادا میکرد تمامی مصیبتهایش از جلوی چشمانش گذشتند و این لحظه رو برای او بدل به یک لحظه سخت شد که مجبور بود همه خاطرات تلخ گذشته را بازخوانی کند.
۵. او در لحظه پیشابشکن تانوس میفهمد مغلوب او شده
در پرده آخر فیلم "جنگ بینهایت" که فرقه سیاه و انتقامجویان در واکاندا مشغول نبرد با یکدیگر بودند و تانوس از پورتال وارد واکاندا شد و مثل آبِ خوردن ترتیب همه قهرمانانی که سعی در توقفش را داشتند داد، ثور با استورمبریکرش از آسمان سینه تانوس را نشانه گرفت و با بیان جمله:" بگیر که اومد"ش استورم بریکر را در قلب او فرو کرد و به او گفت:"گفته بودم به خاطر کارت میمیری" سپس تانوس در جوابش گفت:" باید سر رو نشونه میگرفتی" و بعد خود را محیای زدن بشکن کذاییاش کرد؛ ثور با نگاهی بهتزده و با علم به این که چه بلا و مصیبتی در مقیاس کهکشان در راه است فقط نظارهگر بشکنی بود که تانوس زد. او در طول این نگاه خوب میدانست که غرورش چه عواقب سنگینی را در پی خواهد داشت و بهت و حیرت چشمانش لحظهای به شدت تاثیرگذار و غمانگیز را خلق کرد.
4- "سرش رو هدف گرفتم!"
این صحنه واقعا تم دارکی داشت و ناامیدی درِش موج میزد؛ تانوس به ثور گفته بود که باید سرش رو هدف میگرفت بنابراین اینبار که این شانس را داشت، سر تانوس را جدا کرد. اما همه از جمله خود ثور میدونستند که این کار فایدهای نداره چرا که این باعث بازگشت پودرشدگان نمیشد و این طور بود که هیچ کس در اون لحظه احساس پیروزی نمیکرد؛ تانوس همچنان برنده بود و ثور همچنان بازنده. در اون سکانس حال و هوای تراژیکِ شکسپیری خاصی حکمفرما بود لحظهای که ثور از صحنه خارج شد و دوربین آرام از روی او فکوس را برداشت و او در فضای ماتی محو شد که نشان از اوضاع به هم ریخته ذهن او داشت و ما او را در متاثرترین و متزلزلترین حالت خودش دیدیم. اتفاقی که مستقیم روح او را هدف گرفت.
3- اسمش رو نیار!
"انتقامجویان: پایان بازی" از سوی برخی از منتقدان به این متهم میشود که چاق کردن و شوخیها و لودگیهای ثور یک طنز بیجا غیر متوازن و بیجا در طول فیلم بود؛ اما این منتقدین به این نکته توجه نکردند که این مسئله یکی از جنبههای رئال بودن فیلم است؛ چرا که ثور سعی داشت تا افسردگی خود را پشت شوخیها پنهان کند. او باز به ما یادآوری کرد که پشت هر شوخی یک مصیبت خوابیده. وقتی هالک و راکت برای جذب ثور به پروژه سفرهای زمانی، راهی آزگارد جدید شدند و به آلونک ثور وارد شدند، او با خوشحالیای تصنعی شروع به صحبت با آنها در باره بازی فورتنایت و نوشیدن شراب کرد اما وقتی هالک نام تانوس را برد، گویی که ثور ترسیده باشد گریبان هالک را چنگ زد و گفت: دیگه اسمشو تکرار نکن! دیدن ثور در اون شرایط متزلزل و آکنده از ترس واقعا غمانگیز و حزنآفرین بود.
2- آخرین مکالمه با فریگا
در طی نقشه Time Heist هر کدام از انتقامجویان به برههای خاص از تاریخ جهت جمعآوری دوباره سنگهای بینهایت سفر کردند. نکته جالب ماجرا این بود که هر کدام از Big 3 مارول (یعنی ثور، کپ و تونی) در طی این سفرها انگیزه اصلی خودشون رو برای دورنمای کاری که قرار بود انجام بدهند ترسیم کردند. استیو طی اون سکانسی که عکس خودش رو روی میز پگی دید و خود پگی رو هم از پشت شیشه دید، متوجه شد که نمیتواند گذشته را رها کند و دیدیم که در پایان فیلم دل را به دریا زد و به گذشته پیوست؛ تونی با رویارویی با پدرش و مکالماتی که با هم داشتند دریافت که وظیفهاش رو انجام داده و باید فداکاری کنه و گذشته رو فراموش کنه که دیدیم گذشته رو برای همیشه با فداکاری انتهاییش رها کرد. سر انجام ثور را داشتیم که با مادرش دیدار داشت، اون هم در چه زمانی؛ درست چند دقیقه قبل از مرگش. خیلی برای ثور سخت بود که کاری نکنه و شاهد مرگ مادرش باشه. وقتی هم که با هم روبرو شدند و فریگا از آنجایی که با جادوگران معاشرت داشت به راز ثور پی برد، اونجا بود که ثور مثل یک بچه رنج دیده مادرش رو در بر گرفت و با اون درد و دل کرد. این یک لحظهزیبا و در عین حال تاثربرانگیز برای ثور بود اما در عین حال مثل تونی و استیو او در جریان این سفر انگیزه عملی خود برای آینده را یافت؛ اینکه خودش باشه نه چیزی که دیگران ازش انتظار دارند.
1- "بگذارید یک کار خوب انجام بدم... بگذارید کار درست رو انجام بدم"
ما در فیلم پایان بازی، یک ثور شکست خورده را شاهد بودیم. از زمانی که او از تانوس شکست خورد خیلی چیزها رو از دست داد. او از هر استانداردی که برای خودش ساخته بود افول کرد و خودش رو تبدیل به یک فرد مغلوب کرد. وقتی سنگها جمعآوری شدند، او اولین فردی بود که داوطلب شد تا دستکش را دست کرده و پودر شدگان را برگرداند. تونی سعی کرد تا با او صحبت کند و به او بفهماند که در شرایط روانی مناسبی برای انجام این کار نیست؛ اما او طی یک صحنه غمانگیز که اینجا هم اشاره کردیم که یکی از غمانگیزترین لحظات کل MCU بود، بغضکرده گفت:" بذارید من انجامش بدم؛ بذارید یک بار هم که شده کار خوب و درست رو انجام بدم." اما وقتی که هالک موفق شد، او دیگه براش مهم این بود که اتفاق خوب بالاخره رخ داده و به چیز دیگری فکر نمیکرد.
نظر شما چیه؟ به نطرتون چه لحظات غمانگیز دیگهای از ثور تو کتاب اول مارول وجود داشت که تو لیست جاش خالی بود؟ تو کامنتها با ما در میون بذارید...
محمدعلی رضائیهنجنی
(MoAli)
منبع: سایت screenrant
All rights reserved © Spidey.ir 2019
(هرگونه كپیبرداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز میباشد)
مقالات مشابه:
۱۵ دیالوگ غمانگیز و تاثیرگذارِ حماسه بینهایت (INFINITY SAGA)
20 حقیقتی که باید درباره ثور (THOR) بدانید
15 صحنه غم انگیز، احساسی و ناراحت کننده در فیلم های کمیک بوکی
رتبه بندی اقتباس های ثور در دنیای سینما، انیمیشن و تلویزیون
15 سلاح برتر در کمیک های ثور
15 لباس برتر ثور
10 نسخه عجیب و غریب از ثور در دنیای کمیک !
رتبه بندی قوی ترین اهالی ازگارد در دنیای کمیک بوک
15 نفری که تا به حال چکش ثور را بر دست گرفته اند!
15 لباس برتر ثور (THOR)
15 سلاح برتر در کمیک های ثور (THOR)
100 شخصیت برتر مارول : ثور
تمام شماره های کمیک "گناه اصلی" (ORIGINAL SIN) ترجمه شد
10 ابر خبیث برتر دنیای کمیک بوک
10 دشمنی برتر در دنیای كمیك بوك
معرفی اصلی ترین متحدان مرد عنكبوتی – قسمت سوم
معرفی شخصیت های اساطیری که احتمالا در فیلم ثور : راگناروک حضور خواهند داشت
دیدگاهها
البته تو اونجرز ۱ هم وقتی جلوی چشمانش مامور کولسون رو کشت لحظهی غم انگیزی بود. ولی چون بعدا کولسون زنده شد نمیشه لحاظش کرد.
لطفا برای بقیه شخصیت ها هم این کار رو انجام بدین
سلامت باشین مچکر از شما که وقت میذارین و مقالات رو مطالعه میکنین.
مچکرم خوشحالم که براتون مفید بوده؛
بله ایشالا برای باقی کاراکترها هم در مجال دیگهای کار خواهیم کرد.
ورودتون رو به سایت تبریک میگم امیدوارم براتون مفید باشه و بتونه در اعتلای دانش کمیکیتون طبق رسالت خودش گامهای ارزندهای برداره
پس منتظریم .....
ثور 2 رو من خودم دوستش دارم و دفعه اول دیدمش خیلی لذت بردم و به نظرم از ایرون من 2 و کاپیتان مارول بهتر بود ولی قبول دارم مشکلات زیادی داشت،با این وجود مرگ فریگا و تشییع جنازش واقعا احساسی و غم انگیز بود و میتونست رتبه خیلی بالاتری داشته باشه برعکس مرگ اودین که به نظرم خیلی بی احساس بود.
یه مورد هم که یکی از دوستان گفتن تو ثور1 که میخواست چکشش رو برداره و نتونست به نظرم خیلی غمناک بود.
دو تا مرگ اول لوکی(!)هم صحنه های احساسی بودن.
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا