به مناسبت به اتمام رسیدن سری کمیک بوک های "راون کرافت" و اهمیت یافتن این تیمارستان در داستان های مارول این مقاله را تقدیم شما میکنم.
مقدمه: مؤسسۀ «راونکرافت» (Ravencroft Institute) یکی از مهمترین تیمارستانهای مجرمان روانی در دنیای مارول است که چندی از خطرناکترین دشمنان اسپایدرمن را در خود جای دادهاست. در واقع این تیمارستان را میتوان پاسخِ مارول به «تیمارستان آرکام» در دنیای دیسی دانست. اخیراً پس از احیای «کارنیج» در استوریلاین «کارنیج مطلق» (Absolute Carnage)، این تیمارستان به دست «ددپول» به کلّی نابود شد و سپس در مینیسری اختصاصی «راونکرافت» (که اخیراً به پایان رسید و اینجا به طور کامل ترجمه شده است) شاهد بازسازی و کشف اسراری هولناک دربارۀگذشتۀ آن بودیم. در این مقاله به معرّفی ۱۰ حقیقتی که هواداران باید دربارۀ این بیمارستان بدانند، میپردازیم.
(حقایق زیر را میتوانید به صورت داستان مصور در اینجا با لینک دانلود رایگان بخوانید!)
1- داستان ساخته شدن این تیمارستان
پیش از قرن ۱۵ میلادی و ورود اروپائیان به آمریکا، زمینی که تیمارستان راونکرافت بر روی آن ساخته شده توسط قبایل بومی آن زمان منحوس و نفرینشده شناخته میشد؛ چرا که تحت مالکیت فرقهای آدمخوار محسوب میشد که «کِنال» (Knull)، خدای سیمبیوتها را میپرستیدند. این فرقه در دنیای مدرن در «کلیسای تاریکی جدید» (Church of the New Darkness) به فعّالیت خود ادامه میداد و «کلتوس کسدی» را به زندگی بازگرداند.
نخستین بنای نگهداری از بیماران روانی امّا در سال ۱۶۶۴ و برای نگهداری از مردی به نام «کورتلند کَسِدی» ساخته شد. در واقع در آن زمان، زوجی عاشق به نامهای کورتلند کسدی و «مولی راونکرافت» به روستایی نقل مکان کردند که امروزه جایی در نیویورک شناخته میشود. وقتی مولی به اشتباه به آن زمینِ نفرینشده رفت، کورتلند که فکر میکرد او توسط فرقۀآدمخوار ربوده شده، برای نجاتاش به آنجا رفت و با اینکه فهمید مولی در میان درختان پنهان شده بوده و خطری او را تهدید نمیکند، تلاش کرد وارد غارشان شده و همۀ آنها را نابود کند؛ امّا او در آن غار به ورطۀ جنون کشیده شد و تبدیل به نخستین قاتل بزرگ و بیرحم آمریکا شد.
مردم آن روستا که کورتلند را مرگبار میدیدند، وی را در ساختمانی چوبی در آن مکان نفرینشده زندانی کردند که تبدیل به نخستین تیمارستان برای نگهداری از مجرمان روانی شد. کورتلند با موهای سرخ و فامیلی مشابهاش، احتمالاً جدّ کلتوس کسدی باشد (پس از آن، مولی به دست کورتلند کشته شد).
2- موسس راون کرافت
امّا تیمارستان راونکرافتی که امروزه میشناسیم، ساختۀ دکتر «جوناس راونکرافت»، از نوادگان مولی، است. جوناس راونکرافت اواخر قرن ۱۹ به آن مکان نفرینشده رفت و علیرغم مخالفت و کارشکنی بومیان، توانست بنایی با حداکثر امنیت برای مجرمان روانی بسازد.
3- تاریخچۀ تیمارستان
همانطورکه بالاتر گفتیم، فرقۀپرستندگان کنال از قرن ۱۵ در مکانی که تیمارستان راونکرافت در آن بنا شدهاست، اقامت داشتهاند و بومیان را به وحشت انداخته بودند. در قرن ۱۶ یا به طور دقیقتر در سال ۱۵۲۴، کاشفی به نام «جیووانی داورزانو» (Giovanni da Verrazzano) به آمریکای شمالی رفته بود که عدّهای از افرادش گم شدند. او نهایتاً افرادش را در حالتی که پوست بدنشان کنده شده و جسدشان تکّهتکّه شده و به شکل یک مارپیچ روی زمین چیده شده بود، پیدا کرد!
قرن ۱۷ نیز نخستین بنای نگهداری از مجرمین روانی نیز ساخته شد و کورتلندکسدی را در خود جای داد که در مورد قبلی بهش اشاره شد.
قرن ۱۸ نیز مصادف بود با جنگ استقلال آمریکا و در سال ۱۷۸۳ در یکی از نبردهای نیروهای انگلیس و آمریکا، «استیون راجرز/کاپیتان آمریکای اریجینال»، جدّ استیو راجرزی که میشناسیم، کشته شد.
امّا قرن ۱۹ شاید عجیبترین دورۀ تاریخی این مکان باشد! سال ۱۸۰۴، فرقۀپرستندگان «شوما-گوراث» (Shuma-Gorath)، موجودی فرابُعدی و جادویی در دنیای مارول و از دشمنان «دکتر استرنج»، به این مکان رفتند و مدّتی در آن فعّالیت میکردند.
سپس فردی مشهور به «سوارکارِبیسر» (Headless Horseman)، که از او در فلوکلورهاو افسانههای شهری به عنوان سربازی آلمانی که در جنگ استقلال آمریکا کشته شده بود یاد میشود و در آن زمان صاحب «روح انتقام» (Spirit of Vengeance) بود، به این ناحیه سفر کرد.
سال ۱۸۶۲، «تیرانوس» (Tyrannus) با لشکری از سربازان خود در دورۀ جنگ داخلی آمریکا به این مکان حمله کرد.
سال ۱۸۹۱ نیز «اسکرالها» روی این ناحیه فرود آمدند تا تهاجم مخفیشان به کرۀ زمین را آغاز کنند.
در پایان این قرنِ پرحادثه نیز همانطور که گفتیم دکتر راونکرافت موفق شد نخستین بنای ایمن برای نگهداری از بیماران/خلافکاران روانی را بسازد.
4- بیماران و کارکنان غیرعادی
پس از ساخت تیمارستان، چندی از عجیبترین و غیرعادیترین بیماران کشور روانۀ راونکرافت شدند. از مردی که ادّعا میکرد «سِر پرسیِ اسکاندیا»ست گرفته تا شخصِ «لوگان/ولورین».
یکی از نخستین کارکنان راونکرافت «ناتانیل اسکس» ملقب به «مستر سینیستر» بود که روی بیماران آزمایشهای غیراخلاقی انجام میداد. «ویکتور کرید» ملقب به «سیبرتوث» نیز در کنار او و کمککارش بود. این دو همچنین متوجه شدند که یکی از پزشکان به نام «کلودیا راسل» که به فعالیتهای غیراخلاقی شان شکایت کرده بود، در حقیقت یک گرگینه است (احتمالاً جدّ «جک راسل»!) و او را نیز مورد آزمایش قرار دادند.
از دیگر بیماران عجیب این تیمارستان میتوان به این افراد اشاره کرد: فردی که ادعا میکرد غارنشینی ۴۰۰۰۰ساله به نام «اشو» (Eshu) ملقب به «ارباب جهان» است، «آل کاپون» در سنین جوانی به همراه «سیلاس بر» ملقب به «سایبر» (از دشمنان ولورین)، موجودی هیولاطور به نام «اسکین واکر» (Skin Walker) که از فولکلوری به همین نام الهام گرفته شده، «لوکی»، خدای شیطنت و برادر «ثور» و ...
5- کلتوس کسدی (کارنیج) در راون کرافت به دنیا آمد!
اواخر قرن ۲۰، «لوئیس کسدی» به این تیمارستان آورده شد و با روشهای ناملایم درمان با تکانۀ برقی (Electroshock Therapy) در زمان بارداریاش مورد درمان قرار گرفت. پزشکان بیتفاوت هم در زمان زایمان به او کمکی نکردند و به همینخاطر پسرش «کلتوس» چند دقیقه پس از تولّد مُرد!
به گفتۀ خودِ کلتوس، او آن دقایق را به یاد دارد و به خاطر میآورد که پس از مرگ به جهنم رفته بوده و انگار در ورطهای از سیاهی و نیستی گیر افتاده بود! اینگونه تمایل بیحد و اندازۀ او برای قتل و نابودی توجیه میشود.
قطعاً نیز مهمترین بیمار راونکرافت تا به حال کسی نبوده به جز «کلتوس کسدی/کارنیج». کلتوس که به قاتلی سریالی تبدیل شده بود به این مکان آورده شد و همانجا با سیمبیوت «کارنیج» پیوند خورد. او همچنین با تبهکار روانیِ دیگری به اسم «شِریک» (Shriek) آشنا شد.
6- لشگر ناخواندهها
در دوران جنگ جهانی دوّم، تیمارستان راونکرافت نیز به اجبار به برنامۀ Weapon Plus پیوست. «کُنت دراکولا» به همراه «بارون بلاد» با این برنامه قراردادی برای رفع نقاط ضعف خونآشامان بستند.
امّا برنامه با دخالت کاپیتان آمریکا و باکی بارنز و کمک دکتر راونکرافت که از اعمال غیراخلاقیای که روی بیماراناش انجام میشوند به ستوه آمده بود، شکست خورد.
در حقیقت آزمایشهای شکستخوردۀ برنامه جهش پیدا کرده و به لشکری از موجودات عجیبالخلقۀ خونآشاممانند تبدیل شدند که محققان به آنها نام «ناخوانده» را دادند (رهبر این موجودات یکی از دوستان قدیمی کاپیتان امریکا به نام ویلیام بود که کاپیتان آمریکا نتوانست به موقع او را آزاد کند).
دکتر راونکرافت هم پیش از اینکه دست به خودکشی بزند، این موجودات را آزاد کرد. بعدها متوجه شدیم که «ویلسون فیسک» ملقب به «کینگپین» سالها پیش با این موجودات معامله کرده بود و از آنها برای نابودکردن جنازههای بهجامانده استفاده میکرد.
ناخوانده ها سعی کردند با استفاده از قدرت های خود در زمان حال کنترل تیمارستان راون کرافت را به دست آوردند ولی موفق نشدند و هم اکنون در زمان حال کینگ پین و دار و دسته اش دارند روی آنها آزمایش میکنند!
7- وضعیت کنونی
در داستان "کارنیج مطلق" و پس از احیاء کلتوس کسدی، او کنترل فرقۀپرستندگان کنال را به دست گرفت و از تیمارستان راونکرافت به عنوان مرکز فرقه استفاده کرد.
او سپس بیماران را به سیمبیوت کارنیج آلوده و آنها را به لشکریاناش تبدیل کرد. امّا در نهایت «ددپول» تیمارستان را به کلّی نابود کرد!
سپس ویلسون فیسک با استفاده از منابع و نفوذش به عنوان شهردار نیویورک اقدام به بازسازی بیمارستان کرد. طی این فرایند، دفتر خاطرات دکتر راونکرافت پیدا و حقایق عجیبی در رابطه با گذشتۀ این بیمارستان فاش شد که در موارد پیشین به آنها پرداختیم. پس از اتمام بازسازی، فیسک سکان هدایت این تیمارستان را به «نورمن آزبورن»، که در دادگاه بهخاطر کنترل شدن توسط سیمبیوت کارنیج از اعمالاش به عنوان «رِد گابلین» و طی رویداد کارنیج مطلق، تبرئه شدهاست، سپرد.
البته او تنها خلافکاری نیست که در تیمارستان منصبی دارد و خلافکارنی چون «تونی مسترز/تسکمستر»، «مکگارگن/اسکورپیون»، «رادریک کینگزلی/هابگابلین» و «کارلا سوفن/موناستون» به عنوان کارکنان تیمارستان فعالیت میکنند.
8- دفترچه خاطرات جوناس راون کرافت
موسس راون کرافت یعنی آقای جوناس راون کرافت دفترچه خاطراتی نوشته است که بسیار مهم است و در آن تاریخچه کامل این تیمارستان و زمینی که در آن بنا شده است روایت گردیده. همچنین جزئیات هیولاها و موجودات ماورا الطبیعه ای که به عنوان موسس و مدیر این تیمارستان در طول 46 با آنها مواجه شده بود را میتوان در این دفترچه پیدا کرد. وقتی ویلسون فیسک در زمان حال به عنوان شهردار نیویورک مسئول بازگشایی و مرمت مجدد راون کرافت شد این دفترچه را در میان ویرانه ها پیدا کرد ولی میستی نایت آن را برداشت تا دسترسی فیسک به رازهای آن را از بین ببرد. این دفترچه سپس به جان جیمسون (پسر جی. جونا جیمسون) داده شد که آن موقع به عنوان رئیس بخش حفاظت راون کرافت مشغول به کار شده بود و او دفترچه را در جایی پنهان ساخت. وقتی ناخوانده ها کنترل راون کرافت را به دست گرفتند سعی کردند با شکنجه دادن جان محل این دفترچه را پیدا کنند ولی جان واقعا آن را گم کرده بود.
بعدا معلوم شد نورمن آزبورن با استفاده از شلوغی به وجود آمده این دفترچه را از جان دزدیده و به سازمانی مخفی با عنوان مخفف "جانوس" (J.A.N.U.S) تحویل داده است تا از محتویات آن به نفع خود استفاده کنند.
9- رابطه نورمن آزبورن و تیمارستان راون کرافت
نورمن آزبورن (گرین گابلین) برترین و بزرگترین دشمن مرد عنکبوتی است ولی او اخیرا زیاد در تیمارستان راون کرافت دیده و بهش ربط داده شده است! در واقع همه چیز از رویداد "شکست جانانه" شروع شد که نورمن خودش را با سیمبیوت کارنیج پیوند زد ولی دست آخر شکست خورد و در راون کرافت زندانی شد در حالی که خودش را هنوز کلتوس کسدی میدانست!
در رویداد "کارنیج مطلق"، مرد عنکبوتی و ونوم به راون کرافت رفتند تا نورمن را آزاد کنند (زیرا برای تست دستگاهی لازمش داشتند). ولی کارنیج سر رسید و بیماران آنجا را آلوده کرد و نورمن را هم به نسخه جدیدی از کارنیج بدل ساخت و در نهایت هم شکست خورد ولی در کمال تعجب شاهد بودیم که وقتی ویلسون فیسک هیئت مدیره جدیدی برای راون کرافت درست کرده، نورمن آزبورن هم آنجاست! (گفتم که فیسک به این بهانه که نورمن داشته توسط کارنیج کنترل میشده ، تونسته بود او را تبرئه کنه).
همانطور که در مورد قبلی گفته شد، سرانجام معلوم شد نورمن در تمام این مدت داشته برای سازمانی مخفی "جانوس" (J.A.N.U.S) که به نظر میرسد علاقمند است پای خدای سیمبیوت ها (کنال) را به زمین باز کند، کار میکرده است و دفترچه خاطرات جوناس راون کرافت را دزدید و به آنها داد و او بود که کلون ساخته شده از روی «اشلی کافکا» را وارد نقشه های خود در راون کرافت کرد تا روی جان جیمسون تاثیر بگذارد. و حالا که صحبت از خانم کافکا شد ...
10- اشلی كافكا (Ashley Kafka)
خانم اشلی كافكا معمولا به صورت یك روانپزشك در تیمارستان راون کرافت به تصویر کشیده میشود. او سعی كرده ابرشروران متعددی مثل الكترو، والچر و حتی كارنیج را در آنجا مداوا كند. ابتدا در كمیك های مرد عنكبوتی هیكلی نسبتا چاق و ظاهری تقریبا غیر جذاب داشت. ولی بعدها ظاهرش جذاب تر شد.
در ضمن او وقتی داشت سعی میكرد جان جیسمون را از شر شخصیت خبیث و پنهان خود یعنی Man-Wolf خلاص كند، عاشقش شد و رابطه رومانتیکی بین آنها شکل گرفت. وقتی یک قاتل سریالی به اسم «مارکوس لیمن» ملقب به Massacre میخواست از راونکرافت فرار کنه، کافکا را به قتل رساند. بعداً در رویداد "توطئه کلونی" ، «شغال» او را در قالب یک کلون به زندگی برگرداند، اما نهایتاً دوباره مُرد (به دلیل مشکلاتی که کلونهای شغال داشتند و پس از مدتی تجزیه میشدند). اما جدیدا در کمیک "تیمارستان راون کرافت" دیدیم که به طور مرموزی برگشته!
تا اینکه مشخص شد او دومین کلون ساخته شده توسط شغال از روی اشلی کافکای اصلی است و نورمن آزبورن او را در آزمایشگاه شغال پیدا کرد:
سپس خبیثی به نام دکتر مالوس اسناد او را جعل کرد تا بقیه فکر کنند نسخه اصلیه! در هر حال او رئیس بخش تحقیقاتی راون کرافت شد. تا اینکه اخیرا دیدیم دارد برای شرکت خبیث "بیاند" کار میکند. او جلسه روان درمانی با کلونِ پیتر پارکر یعنی «بن رایلی» برگزار میکرد و متوجه شد که بیاند داره حافظه او را دستکاری میکنه. به همین دلیل بیاند تصمیم گرفت گناهان نورمن آزبورن را که مدتی قبل توسط خبیثی به نام «سین ایتر» ازش گرفته شده بود به او منتقل کند و در نتیجه به موجودی خبیث و گابلین مانند ملقب به «ملکه گابلین» تبدیل شد!
محمد صالح حیدری
Spider-Fan
All rights reserved © Spidey.ir 2020
(هرگونه كپیبرداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز میباشد)
مطالب مرتبط:
شماره آخر از کمیک "تیمارستان راون کرافت" ترجمه شد + لینک دانلود
رویداد بزرگ ونوم در سال 2019 (کارنیج مطلق/ABSOLUTE CARNAGE) - کامل + لینک دانلود
10 حقیقتی که باید درباره کارنیج (CARNAGE) بدانید
10 میزبان سیمبیوت کارنیج به غیر از «کلتوس کسدی»!
رویداد «کارنیج مطلق» چطور آغاز شد؟
15 قدرتی که کارنیج دارد ولی ونوم ندارد!
10 تا بدترین و وحشتناک ترین کارهایی که کلتوس کسدی/کارنیج تا به حال انجام داده است!
کمیک "سرگذشت ونوم" (WEB OF VENOM) ترجمه شد + لینک دانلود
معرفی تمام سیمبیوت (SYMBIOTE)ها در کمیک های مارول
5 چیزی که همیشه در كمیك های کارنیج یافت میشود!
دیدگاهها
ممنون از شما بابت این مقاله
مقاله ای که درباره ی این کمیک محشر باشه رو نمیشه بد و یا ضعیف خطاب کرد و حتما فوق العاده هستش.
کلا من به شخصه از کمیک ها راون کرافت و کارنیج مطلق خیلی خوشم اومد و توی راون کرافت یکی از شخصیت های محبوبم رو یعنی پانیشر و دو تا از خبیث ترین و ترسناک ترین دشمنان اسپایدی رو یعنی ویلسون فیسک و نورمن آزبورن رو دیدم و نمی تونستم این کمیک رو نخونم و ادیت و ترجمه سایت هم به جذابیت کمیک اضافه کرده بود.
داستانش هم خیلی خوب و حساب شده نوشته شده بود و می شد توی هر لحظه ازش فضا و حال و هوای کارنیج مطلق رو به یاد آورد.
ترسناکی و طراحی کمیک هم که با ادیت رجب قرقی معرکه مخلوط شده بود بی نظیر بود.
پس مقاله ای که درباره ی همچین کمیکی نوشته بشه خیلی فوق العاده و معرکه هستش و از آقای حیدری و اسپایدی بابت کمیک و مقاله ممنونم و به همتون خسته نباشید می گم.
ولی این تیمارستان سرگذشت واقعا عجیبی داره و انگار این مکان درحقیقت به دلیل کارهای شیطانی که در اونجا صورت گرفته، جاذب شیاطین و ابرخبیث ها بوده. به طوری که انگار این تکه زمین یه جور نفرین برای کره زمین بوده. از ظاهر شدن شوما گوراث گرفته تا پیش زمینه های "تهاجم مخفی". این ایده که انرژی تاریکی که حول و هوای یه مکان میچرخه و باعث یه سری وقایا شده، به نظرم اینجوری که اجراش کردند توی کمیک های مارول، ایده جذابی از آب دراومده. چون استفاده بهینه ازش کردند.
این مکان بسیاری از شخصیت های مارول رو درگیر خودش کرده. از ولورین تا کنت دراکولا و لوکی. درحقیقت این مکان راز ها و حقیقت های زیادی رو درون خودش پنهان کرده. به نظرم در این مورد، راون کرافت از آرکام غنی تر و مرموز تره.
درضمن اون داستان زمان حالی که در مقاله بهش اشاره شد، به نظرم بعدها که توی کمیک های بعدی بهش اشاره میشه، سورپرایزها و لحظات خوب و مهیج بسیاری داره. جریانات ناخوانده هاکه ویلسون فیسک روشون آزمایش میکنه، ممکنه حتی توی کمیک های مرد عنکبوتی شگفت انگیز به کار بروند. یا جریانات جانوس و رئیس شدن نورمن آزبورن و حضور اشلی کافکا. به نظرم در بعدها یک آرک داستانی جذاب دربارهء سرانجام این موارد خواهیم دید.
از آقای حیدری هم بابت نوشتن این مقاله تشکر میکنم. خسته نباشید.
والا خوب شد یک نوسینده از پتانسیل بالای کارنیج استفاده کرد.
حیدری هستم، دوست عزیز. :)
و باید تشکر کرد از آقای ترابی به خاطر ویراستاری و اضافهکردن ۳ فکت جدید به مقالۀ بنده.
#2:
راستش من تا قبل از اون ۳تا وانشات و بعد مینیسری ۵-قسمتی Ravencroft، راونکرافت رو تقلید مارول از Arkham Asylum (یا پاسخِ متقابلش به اون) میدونستم و چون عملاً گره خورده بود به داستانهای سیمبیوتیِ ضعیف، به هیچوجه در حدّ و اندازۀ آرکام نبود به نظرم.
امّا کیتس چنان تحولی ایجاد کرد در داستانهای سیمبیوتی و متریال عالیای در اختیار بقیۀ نویسندهها گذاشت که منطقاً راونکرافت هم باید بهروز میشد و از زیر سایۀ آرکام درمیومد.
خوشبختانه فرانک تیِری اینکار رو انجام داد و به ایدۀ قوی و جالبی رسید و تاریخچۀ بسیار خوبی برای راونکرافت نوشت. و طبق گفتۀ شخصِ سی. بی. سبولسکی (سردبیر ارشد مارول کامیکس)، راونکرافت قراره نقش مهمی توی کمیکهای ۲۰۲۰ این انتشارات داشته باشه.
اگه solicitation هر ماه رو چک میکنید، متوجه این شدید که توی آرک خیزش گناهانِ سری امیزینگ، قراره کار به راونکرافت کشیده بشه و ظاهراً سینایتر هم اونجا خواهد رفت.
پ.ن: حالا که صحبت سری امیزینگ هم شد بگم که کارِ ترجمۀ شمارۀ ۴۴ که چهارشنبه منتشر شد، همون روز تموم شد و الآن در حال ادیته (به خاطر تغییراتی که در سیستم ادیت این سری دادیم، کارِ ادیت یه مقدار بیش از معمول طول کشید.). انشاءالله به زودی روی سایت قرار میگیره...
سلام آقای حیدری ببخشید اشتباه تایپ شد راستی ممنون بابت مقاله من چند ساعت پیش کمیک اسپایدرمن دوست محله رو خواندم خیلی ترجمتون عالی بود
منم همینطور
ای کاش درباره تیمارستان آرکام هم راجع بهش بنویسید
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا