درسته تو دنیای کمیک مرگ دوام چندانی برای شخصیت ها نداره ولی در هر حال آدم دوست داره قهرمانان مورد علاقه ش به شیوه ای حماسی، ماندگار و تاثیرگذار از دنیا بره. ولی این 10 مورد به بدترین و بیخودترین شکل ممکن کشته شدند!
مقالات زیر را هم بخوانید:
مزخرف ترین مرگ های دنیای کمیک بوک!
10 مرگ بزرگ و تاثیرگذار در دنیای کمیک
10 دفعه ای كه ابرقهرمانان مجبور شدند به خاطر "منفعت جمعی"، ابرقهرمانان دیگر را بكشند
10 مرگ در عالم كمیك كه هنوز پا برجا هستند!
10 مرگ جنجالی در دنیای کمیک بوک که هواداران را شاکی کرد!
10- ملخ (Grasshopper)
قطعا زندگی برای دو قهرماتنی که نام «گرس هاپر» یا همان ملخ را برای خود برگزیده بودن خوب نبوده و مرگشون هم همینطور! مرگ اولین اونها بلافاصله بعد از ملحق شدن به گروه Great Lakes Avengers اتفاق میفته (این مقاله را بخوانید تا با این گروه و اعضای مسخره اش بیشتر آشنا بشوید!) ایشون که قدرتاش این بود که میتونست تا ارتفاع بلند بپره ، یک سلاح خنجر مانند بهش اصابت میکنه که از هم تیمی خودش به نام Doorman رد شده بود! (برای آشنایی با Doormanاین مقاله را بخوانید). لباس ابرقهرمانی او بعدا توسط یک نفر دیگر پیدا شد که ایشون هم عمرش به این دنیا نبود! یعنی اومد و قابلیت های لباس رو ارتقا داد تا بتونه باهاش بیشتر بپره ولی اونقدر پرید که سر از فضا در آورد و فهمید که لباسش مخزن اکسیژن نداره!!!
9- لیتا 87
"لژیون ابرقهرمانان" گروهی است متعلق به دیسی که از آینده دور میاد و تا دلتون بخواد اعضای مسخره داشته (این مقاله را بخوانید). بسیاری از اعضای این گروه پس از مرگ در دنیایی موسوم به Shanghalla دفن شده اند. یکی از اونا Leeta 87 بود. گفته شده ایشون جنگجوی شجاعی بوده که کلی خبیث رو شکست داده ولی یک روز پایش رفت روی پوست میوه ای به نام Banyo-Fruit و شکست خورد و کشته شد! احتمالا این میوه یه جور موز بزرگی چیزی بوده!
8- تِک نایت (Tek-Knight)
سری کمیک بوکی The Boys نوشته «گارث انیس» درباره اینه که حال ابرقهرمانان را باید گرفت و از غرورشون کم کرد! و این مساله معمولا از طریق روش های بسیار خشن و چندش آور انجام میشه. مثلا برای آقای «تک نایت»: قهرمانی با گجت های فوق پیشرفته که آدم میگه لابد باید مرگش هم خیلی حماسی باشه ولی نُچ! چون ایشون بازنشسته شد و وقتی میخواست زنی و بچه اش را از یک فرقون پر از آجر در حال سقوط نجات بده، کشته شد (فرقون خورد تو سرش و مرد !) کالبد شکافی نشون داد تومور مغزی داشته! اینا همه در حالیه که خودش تو رویا فکر میکرده مرگش زمانی رسیده بوده که برای نجات زمین رفته و جلوی یک شهاب سنگ رو گرفته! یه توضیحی هم بدم که صحنه مرگ واقعی اش به تصویر کشیده نشده و اون عکسی که در بالا دیدید مربوط به اون مرگ حماسی میشه که خودش تو ذهنش واسه خودش تصور کرده بوده!!!
7- اِل گوآپو (El-Guapo)
قبلا در این مقاله گفته بودیم اعضای گروه X-Static بیشتر دنبال ثروت و شهرت بودند و برخی از آنها در همان اولین حضور خود و به طور مسخره ای کشته شدند. یکی از اونا این جهش یافته جوان بود که میتونست اسکیت بُرد (تخته اسکیت) پرنده را با ذهنش کنترل کنه. ولی کنترلش از دستش در رفت و کوبیده شد به دیوار و اسکیت برد هم فرو رفت تو سینه اش! البته میگن او دچار نفرینی شده بوده و آوازی رو خونده بوده که نباید میخونده و همین باعث شده این بلا سرش بیاد!!!
6- مری جین واتسون (Mary Jane watson)
"اسپایدرمن: رین" (Spider-Man: Reign) یك كمیك 4 قسمتی بود كه از بدترین داستان های تاریخ مرد عنکبوتی به حساب میاد و مشخص بود نویسنده اش آن را كاملا از روی كمیك تاریخی بتمن یعنی "بازگشت شوالیه تاريكی" (Dark Knight Returns) تقلید كرده است. یعنی داستان در دنیایی موازی (در دنیای شماره 70237 مارول) و آینده ای درب و داغان اتفاق می افتاد و در فضایی بسیار بی روح و تاریك و خشن روایت میشد و ما شاهد بودیم كه مرد عنكبوتی بازنشسته شده ولی دوباره مجبور میشه برای آخرین بار به عرصه برگرده و یک قهرمان بشه و .. داستان کلی ایراد داره که قبلا اینجا بهشون اشاره شده ولی از همه بدتر اینه كه متوجه میشیم پیتر داره مدام كابوس هایی از همسر خودش ، «مری جین» میبینه. بعد میفهمیم مری جین سرطان گرفته و مرده. ولی دلیلش چیه؟ (الان یه نفس عمیق بكشید و خوب تمركز كنید چون قراره عجیب ترین چیزی رو بشنوید كه تا به حال شنیدید) : مری جین به خاطر اسپرم های رادیو اكتیو پیتر پاركر سرطان گرفته!!!!!!!!!!!! به عبارت دیگر، پیتر در طول سالیان گذشته و بدون اینكه خودش بدونه هر وقت با همسرش رابطه ج.ن.س.ی برقرار میكرده، اسپرم های رادیو اكتیو خودش را وارد بدن مری جین بدبخت میكرده! باید به نویسنده این داستان گفت : بی شعور! این كه اصلا تراژیك نیست، احمقانه است!
5- عقاب کماندار (Eagle the Archer)
در شماره 53 از کمیک The Boys با سرگذشت موسس گروه به نام «مالوری» (Mallory) آشنا شدیم که یک نایب سرهنگ در جنگ جهاین دوم بوده و در نبرد آردنن هم حضور داشته (نبرد آردنن یا نبرد بولج آخرین تلاش گسترده آلمان نازی برای جلوگیری از تهاجم ارتش آمریکا به آلمان در جنگ جهانی دوم است. این درگیری نظامی در منطقهٔ آردنن رخ داد که اکنون در خاک بلژیک واقع شده است). اما ناگهان یک سری قهرمان نقابدار ظاهر شدند (آنها در واقع هجویه ای بر قهرمانان جنگ جهانی دوم مارول ملقب به Invaders بودند!). حضور آنها باعث شد تا آلمانی ها متوجه شوند و بهشون حمله کنند. یکی از این قهرمانان به نام «عقاب کماندار» سعی کرد پرواز کنه و به آسمان بره ولی یکی از هواپیماهای نیروهای متفقین که تازه بلند شده بود بهش خورد و کشتتش! (جسدش هم رفت زیر تانک!). خلاصه مالوری از اون موقع بود که از ابرقهرمان ها متنفر شد!
4- مبارز (The Crusader)
مبارز (The Crusader) یک اسکرال بود (برای آشنایی با اسکرال ها، این مقاله را بخوانید). او فرستاده شد تا به درون کروه انتقام جویان نفوذ و از آنها جاسوسی بکنه ولی وقتی به کره زمین رسید که این گروه منحل شده بود (پس از وقایع رویداد Avengers Disassembled). بنابراین او در زمین گیر کرد و نمیدانست باید چکار کنه . تا اینکه به مرور عاشق کره زمین شد. با یک ابرقهرمان به نام Freedom Ring هم دوست شد و وقتی او کشته شد ، انگشتر جادویی اش را به ارث برد. تا اینکه تهاجم اسکرال ها به زمین شروع شد و مبارز خودش را با استفاده از قدرت های انگشتر به عنوان یک انسان جا زد. حتی علیه هم نوعان خود یعنی اسکرال نیز جنگید ولی ناگهان و به طور کاملا احمقانه ای توسط قهرمانی به نام «دلروی گرت» (Delroy Garrett) ملقب به 3-D Man که وظیفه اش شکار اسکرال ها بود، کشته شد! (یه تیر زد وسط پیشونیش!). عجیب آنکه هم تیمی های او (که از حقیقت خبر نداشتند) فکر کردند یک اسکرال جای او را گرفته بوده (چون پس از مرگ به شکل واقعی خودش درآمد). و در نتیجه هیچ کس برایش سوگواری نکرد! واقعا عجب مرگی!
3- نایت فیست (Nightfist)
شخصیتی به نام «تامی موناگان» ملقب به «هیتمن» سال 1993 به دست گارث انیس برای دی سی خلق شد. او در شهر گاتهام زندگی و فعالیت میکنه و بنابراین با بتمن زیاد سر و کار داشته. قبلا سابقه حضور در جنگ خلیج فارس را داشته و قرارداد امضا میکنه تا با استفاده از اشعه ایکس و تله پاتی انسان هایی که دارای نیروهای فوق بشری هستند رو بکشه. کلا داستان هاش دنیای تاریک و خفنی داره و از اینکه دیگران را بکشه هم باکی نداره. البته یادمون نداره داستان هاش حالت هجویه داشتند و به نوعی با فضای کمیک بوک های دی سی شوخی میکرد و زیاد نمیشه ماجراهایش را جدی گرفت. انصافا شخصیت موفقی از آب درآمد ولی معلوم نیست دی سی چرا بهش بهایی نمیده (شاید چون از پانیشر تقلید کرده؟!). در هر حال در آرک آغازین کمیک های Hitman با یک وجلنتی به نام «نایت فیست» آشنا شدیم که با قاچاقجیان مواد مخدر مبارزه میکرد ولی عجیب آنکه موادشون رو برای خودش برمیداشت و میفروخت! تا اینکه نایت فیست میره سراغ قاچاقچی اصلی شهر و به صورت پرشوری هم وارد محل کار ایشون میشه و کلی هم هارت و پورت میکنه و رجز میخونه که ناگهان همه بهش تیراندازی میکنند و کشته میشه! به همین راحتی!
و حالا که حرف از کمیک های Hitman است اشاره میکنیم به شخصیت Friendly Fire که یک ابرقهرمان اُسکُل بود که از دستانش انرژی شلیک میکرد ولی هدف گیری اش خوب نبود و در شماره 52 این کمیک وقتی میخواست با یک اهریمن که به کره زمین حمله کرده بود بجنگه، سر خودش را اشتباهی هدف قرار داد و کشته شد!!!
2- جمجمه آتشین (The Blazing Skull)
«جمجمه آتشین» از قهرمانان بسیار قدیمی مارول در عصر طلایی بود که ماه مارس 1941 و در شماره 5 از کمیک Mystic Comics خلق شد (این مقاله را بخونید). یکی از اسرار دنیای کمیک اینه که هنوز کسی دقیقا نمیدونه چه کسی این شخصیت رو خلق کرده! ضمن این که سر آتشین او قطعا منبع الهام بخش شخصیت معروف و محبوب مارول به نام «گوست رایدر» بوده. در هر حال اسم واقعیش بود «مارک تاد» و خبرنگاری بود که فرستاده شد تا جنگ بین ژاپن و چین را پوشش بده اما در آنجا مجبور شد در غاری پناه بگیره تا از گلوله باران ارتش ژاپن در امان باشه. در آنجا با موجوداتی آشنا شد به نام «مردان جمجمه ای» که همگی جمجمه هایی آتشین داشتند. اونا بهش گفتند که دست تقدیر اینطور خواسته که به اونجا بره و تعلیم ببینه تا نیرویی باشه در خدمت آزادی و عدالت! مارک سپس به کشورش برگشت و تصمیم گرفت با نازی ها مبارزه کنه. او در مقابل آتش آسیب ناپذیر بود. همچنین میتونست بافت های بدنش رو نامرئی و استخوان هایش را مرئی کنه! بعد از دهه 50 میلادی شخصیت گمنامی شد ولی در دهه 90 میلادی دوباره احیا شد و حتی به عضویت گروه "مدافعین" درآمد. تا اینکه استخدام شد تا با نازی های زامبی شده مبارزه کنه اما ناگهان توسط بُز های جادویی ثور به نام «توثناشر» (Toothgnasher) و «توث گرایندر» (Toothgnasher) که زامبی شده بودند خورده شد! (برای آشنایی با این بزها ، این مقاله را بخوانید). بله دوستان این بود آخر و عاقبت یکی از مهم ترین و قدیمی ترین قهرمانان مارول: خورده شدن توسط بزهای زامبی شده ثور!
1- چیپ (Ch’p)
همانطور که در این مقاله گفته بودیم، Ch’p یک گرین لنترن سنجاب ماننده که در سیاره ای به نام H’lven متولد شده است. او با شماره 148 از سری دوم داستان های گرین لنترن که در سال 1982 به چاپ رسید، وارد دنیای کمیک شد. او بعد ها به گرین لنترن بخش 1014 تبدیل شد و تلاش زیادی کرد تا امنیت و آرامش را در این بخش حفظ کند. در حقیقت بعد از اینکه سیاره او توسط یک سازمان نظامی خشن و توانمند مورد حمله قرار میگیره، او دست به کار میشه و رهبری مردمش رو برای دفاع و مقاومت در برابر این حمله مرگبار به عهده میگیره و ... مرگ او واقعا احمقانه و مزخرف بود چون وقتی در کره زمین و به همراه «جان استوارت» بود توسط یک کامیون زیر گرفته شد! چرا؟ چون کامیونه زرد رنگ بود و میدونید که گرین لنترن ها به رنگ زرد نقطه ضعف دارند!!!
نویسنده و مترجم: سارا عفتی
منابع: سایت CBR و Vocal Media
All rights reserved © Spidey.ir 2020
(هرگونه كپی‌برداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز می‌باشد)
مطالب مرتبط:
10 مرگ جنجالی در دنیای کمیک بوک که هواداران را شاکی کرد!
مزخرف ترین شخصیت های دنیای کمیک بوک
بی مصرف ترین ابرقهرمانان کمیک بوکی!
10 مرگ بزرگ و تاثیرگذار در دنیای کمیک
20 داستان كمیك بوكی كه اشكتان را در می آورد ...
10 مرگ در عالم كمیك كه هنوز پا برجا هستند!
10 ابرقهرمانی كه بدترین اریجین (ORIGIN) را دارند
15 ابرقهرمانی که اسم ضایع دارند!
15 ابرخبیثی که اسم ضایع دارند!
10 ابرشروری که بدترین اریجین (ORIGIN) را دارند!
بدترین لباس های ابرشروران (SUPERVILLAINS) در دنیای کمیک
بدترین لباس های ابرقهرمانان (SUPERHEROES) در دنیای کمیک
10 شخصیت برتر مارول که قدرت های چندش آور دارند
بدترین گروه های ابرقهرمانی دنیای کمیک
این مطلب را به اشتراک بگذارید :
دیدگاه‌ها
ولی واسم سوال پیش اومد چرا باید یه نویسنده اینجور شخصیت های داستانش رو بکشه؟ میخواد این پیام رو برسونه که مرگ همیشه نمیتونه تراژدیک و قهرمانانه باشه یا فقط اینجور میخواسته از دست شخصیت ها راحت بشه .شایدم فقط میخواسته حس شوخ طبی رو به کمیکاش تزریق کنه.
اینا نشون میده هر چی هم قهرمان خوبی باشی فقط کافیه دست یه نویسنده ناکارآمد بیوفتی تا به یه طرز مسخره بکشت تا دیگه کسی جدی نگیرت. هر کی این گفتار که میگه" یا با افتخاربمیر یا بهتره که زنده بمونی" رو گفته دروغ نگفته.
البته مرگای سری کمیک های the Boys باید هم این طور باشن تا یه جورایی پیام اصلی داستان این سری رو برسونن. مرگ مبارز هم با اینکه مسخره بود ولی آدم ناخودآگاه دلش واسش میسوزه. این همه خوبی کنی واس هیچی
خدایی به مرگ چند تاشون به خصوص مرگ های شماره سه خیلی خندیدم . به خصوص اگه اون صفحه و پانل نایت فیست رو بخونی .
در آخر هم باید به مترجم گرامی خانم عفتی خسته نباشید بابت ترجمشون بگم
خب واقعا ترجمه خیلی تمیزی بود
از اینا زیاد ترجمه کنید
(با دیدن اینا یاد ایسایاما مانگاکای اتک ان تایتان افتادم ولی اون مسخره نمیکشت ولی واقعا کل مانگا رو نابود کرد
6_ استنلی خدا بیامرز وقتی اینو دیده چی گفته؟
تازه استاد توی اون ده تا از بدترین داستان ها گفتن طراحش یه جایی که نباید بکشه رو کشیده
نقل قول:
بعضی موقع ها واسه خودم سوال پیش میاد که این ابرقهرمان ها چرا تیر نمیخورن بمیرن یا یه بدشانسی نمیارن(یکی از دلایل دوست داشتن اسپایدی هم همین بد شانس بودنش هه) ولی این افرادی که تو این مقاله بودن از این قضیه جدا هستن مخصوصا نایت فیست بد بخت
ولی واقعا مرگ مری جین خیلی
دوست عزیز حالت خوبه؟ دقیقا هاجیمه ایسایاما کجای مانگارو با کشتناش نابود کرد؟! شاید آرت و طراحی ضعیفی داشته باشه ولی قطعا یکی از بهترین داستان هارو تو شونن ها داره.اینارو صرفا برای اینکه یک چیزی گفته باشی گفتی؟!
منظورم این نیست که ضعیف بود
وقتی میگم مانگارو نابود کرد منظورم اینه کل شخصیت هارو نابود کرد یعنی همه شون رو کشت
یه شوخی کردم با زیاد کشتن شخصیاتاش وگرنه منظورم از نابود کردن مانگا از نظز کیفیتی نیست
من خودم دنبال میکنم مانگاش رو و یکی از بهترین هاست
کلی گفتم دوست عزیز
چون فکر کنم شما تنها کسی هستید تو سایت که درباره همچین موضوعاتی نظر میده برای همین وقتی دیدگاه شمارو دیدم یکم جا خوردم
نه من کلا خیلی حرف میزنم
و چون حرفام رو کُلی میزنم مشکل پیش میاد واسم
ولی درکل خیلی باحال بود
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا