ایستراگ ها (Easter Eggs) و اشارات فصل ششم سریال "ماموران شیلد" - بخش دوم (Agents of Shield)

ایستراگ ها (Easter Eggs) و اشارات فصل ششم سریال "ماموران شیلد"  (Agents of Shield) دوم قسمت

با قسمت دوم از این مقالهٔ بی‌نظیر خدمت شما بازگشتیم!

 

برای خواندن قسمت اول به اینجا بروید!

40 - اشاره به فیلم "موجود" (The thing)

اشاره فیلم موجود

در سکانس مبارزه "می" با میزبان شرایک در اپیزود پنجم ، زمانی که شرایکِ درون بدن آن شخص شروع به جیغ کشیدن و سوپرشارژ شدن کرد (تبدیل انرژی به نابودی خالص با رشد و خارج شدن مواد کریستال شکل از بدن میزبان در مقیاس بزرگ) میبینیم که سر او بویسله رشد و گسترش پرسرعت این کریستال ها از تنش جدا میشود ؛ این اتفاق ادای احترام "مارک کولپک" (ناظر اصلی جلوه های ویژه حیرت‌انگیز سریال) به فیلم ترسناک "موجود" (The thing) محصول سال 1982  و به کارگردانی جان کارپنتر میباشد که خود او در اکانت رسمی توئیترش به آن اشاره کرد .

 

فیلم موجود پوکیدن گیاه از درون بدن

و البته بنظر میرسد لحظه‌ای که شرایک ، کنترل کامل میزبانش را بر عهده میگیرد و به صورت وارونه چهاردست و پا راه میرود نیز اشاره به صحنه‌ای مشابه از فیلم معروف ترسناک The exorcist داشته باشد !

 

39 - باز هم فیتز و باز هم میمون !

فیتز میمون

در همون صحنه‌ای که جما توی توهم خودش وِرد هری پاتر رو میخونه ناگهان فیتز که توی خیالش ظاهر میشه ، اون هم در یک لباس تمام میمونی ! این مورد همانطور که میدانید (و در فصول پیش بسیار به آن اشاره شده است) اشاره‌ای ست به علاقه زیاد فیتز به میمون ها ، که خود این مورد نیز الهام گرفته از میمون دوست بودن "ایان دِ کستکر" (بازیگر نقش فیتز) در زندگی حقیقی میباشد .

فیتز ماموران شیلد

در اپیزود ششم نیز میتوان اثر میمون را در کاربرد چوبخطی بر روی اتاق دیوارش (به مانند دیوار سلول انفرادی او در اپیزود پنجم از فصل پیش !) مشاهده کرد ...

 

 

38 - "وریل نکسیان" (Vrellnexian)

هیولای وریل نکسیانی  و آدم فضایی سبز رنگ

در اپیزود سوم شاهد اشاره‌ای به "وریل نکسیان"ها بودیم (درواقع اونها یکی از شیوه های مجازات و اعدام آقای کیتسون بودند) . در مقاله ایستراگ های فصل پنجم در اینباره خواندیم :

یکی از نژاد های گمنام کمیک بوکی حاضر در فصل پنجم سریال " ماموران شیلد " ، نژاد " وریل نکسیان " بود ( معمولا به اسم Roaches "" - به معنی سوسک - صداشون میکردند ) .    

" وریل نکسیان " ها از نظر ظاهری شباهت قابل توجهی به نژاد " Brood " دارند و با انتشار نخستین تریلر ، خیلی ها فکر میکردن اونها از نژاد Brood هستند ، در حالی که رایت استفاده از اونها در دستان کمپانی فاکس قرار داشت ( خبرش رو اینجا کار کردیم ) .

در سریال گفته شد که اونها میتونن به وسیله طوفان های جاذبه ای سفر کنن و بعد از اینکه زمین متلاشی و خالی از سکنه شد ، به سطح زمین نفوذ کردند و زمین یجورایی تبدیل به محل زندگی شون شد .

اما خیلی جالبه که بدونین اولین حضور اونها در دنیای کمیک برمیگرده به شماره 212 از سری کمیک های Thor " " ، که در اون بازه داستانی " اودین " یک حالت دمدمی مزاح   داشت ( یه چیزی توی مایه های اودینی که لوکی در اوایل فیلم Thor : ragnarok نشون داد ) . در اون داستان اودین به دلایل مختلف ثور و جمعی از جنگجویان ازگاردی رو تبعید کرده بود .

 

در طی این اتفاقات ، نژاد " وریل نکسیان " به ازگارد یورش آوردند و دلیل هجومشون ، جانور های سوسمار شکلی بود که در ازگارد ساکن شده بودند ( اون جانورها هدف معمول وریل نکسیان ها بودند ) . وریل نکسیان ها هم معمولا بعد از مغلوب کردن یک سیاره ، مردمانش رو بردگی میگرفتند و در حراج بین کهکشانی میفروختند .

هنگامی که ثور و ازگاردی های تبعید شده متوجه شدند که ازگارد در معرض خطر قرار گرفته ، تلاش کردند که از ازگارد محافظت کنند و در نهایت اودین رو از دست وریل نکسیان ها نجات دادند .

 

37 - 5 دقیقه و 33 ثانیه !!

تداخل فیتز و سیمونز

در بخش انتهایی اپیزود ششم و بعد از تمامی حوادث و اتفاقاتی که فیتز و جما در زندان ذهنی کرونیکوم ها پشت سر گذاشتند ، آتارا روبروی آنها ظاهر شد و گفت که <خب ... 5 دقیقه و 33 ثانیه هدر دادید> . در ابتدا این حقیقت برداشت میشود که گذر زمان در این زندان ذهنی با توجه سیر اتفاقاتی که رخ میدهد ، معمولا طولانی تر از گذر زمان در واقعیت و خارج از آن فضا میباشد ؛ اما آیا مدت زمانی که آتارا به آن اشاره کرد معنی خاصی دارد ...؟ بله ! اگر به عقب بازگردید و دوباره مشاهده کنید ، درخواهید یافت بازه زمانی ای که در آن فیتز و جما در حال فرار از دست جنبه تاریک شخصیت یکدیگر هستند دقیقاً 5 دقیقه و 33 ثانیه به طول می‌انجامد (یعنی از لحظه‌ای که دگرخود ترسناک جما در آکادمی شیلد به دنبال فیتز ، و در ادامه‌اش دکتر فیتز به دنبال جما میوفته تا لحظه‌ای که به محفظه نگهدارنده شیلد میرسند !) !! این ایستراگ جالب اشاره غیرمستقیمی به این حقیقت است که تقابل و رویارویی فیتز و سیمونز با جنبه تاریک و نهفته درونی خود و در نتیجه غلبه بر آنها ، کاملاً واقعی و عینی و مطابق با سیر اتفاقات دنیای حقیقی و خارج از آن فضا (برخلاف اتفاقات دیگری که در آن زندان ذهنی شاهد رخداد آن بودیم ...) میباشد ؛ درواقع گویا فیتسیمونز عیناً داشتند با دگرخود تاریک و 'تجسم عینی' درد و رنج های نهفته یکدیگر در فضای حقیقی مبارزه میکردند که برای ما حسابی تداعی‌کننده جریانات اپیزود محشر Devil complex از فصل پیش بود که در آن شاهد رویارویی نسخه پیشین فیتز با دکتر فیتز هستیم ، اما متفاوت از فصل ششم و کاملاً مطابق با سیر طبیعی اتفاقات خارج از ذهن او ! انصافاً جزئیات رو حال کردید ...؟!!

 

36 - سپر کاپیتان آمریکا

سپر کپ استیو

به عنوان یکی از ایستراگ های جزئی این فصل ، در فروشگاهی که سارج و افرادش به اون دستبرد زدند تصویر کوچکی از سپر کاپیتان آمریکا پشت سر فروشنده قابل رویت هستش !

 

35 - "چدویک بوزمن" در دنیای سینمایی مارول

مجلهٔ چدویک بوزمن

در همان صحنهٔ دستبرد به فروشگاه توسط سارج و دارودسته‌اش ، در لحظات پایانی مجله‌ای که روی‌جلدی با محوریت "چدویک بوزمن" (بازیگر نقش "پلنگ سیاه" در دنیای سینمایی مارول) داشت به حالتی نه‌چندان واضح قابل مشاهده بود ؛ این کاور در حقیقت متعلق به شماره تابستانه مجله Esquire در سال 2018 بود که احتمالاً به عنوان یک ایستراگ فرعی در این صحنه به کار رفته است ! یا شاید هم ... ما علاوه بر "تیچالا" یک چدویک بوزمن هم در دنیای سینمایی مارول داریم ...؟! :)

 

34 - "فیتز" ، طرفدار منچستریونایتد

فیتز منچستری

در فلش بک ذهنی (تجسم عینی خاطرات در زندان ذهنی کرونیکوم ها) اپیزود ششم ، پرچمی با لوگوی تیم فوتبال منچستریونایتد در اتاق فیتز آویزان شده که اشاره‌ای ست به فصول گذشته ، علی‌الخصوص اپیزود اختصاصی فیتز در فصل پنجم (با عنوان "Rewind") که در آن مستقیماً متوجه شدیم فیتز طرفدار قدیمی باشگاه منچستریونایتد هستش و اتفاقاً تقابل و کل کل بامزه‌ای با "لنس هانتر" (که هوادار لیورپول هستش) سر این ماجرا داره ، و حتی مشاهده کردیم که به همین واسطه بود که تونست از توی زندان به صورت مخفیانه و رمزی با هانتر ارتباط برقرار کنه !

 

 

33 - اشاره به فیلم "شب مردگان زنده" (Night of the living dead) و فیلم "حلقه" (Ring)

اشاره به فیلم ترسناک حلقه

در حین اینکه دگرخود ترسناک جما به خود او و فیتز حمله میکند ، فیتز که در حال فریاد زدن او را به هیولای رینگو تشبیه میکنه که درواقع اشاره‌ای ست به شخصیتی با ظاهری مشابه در فیلم ترسناک "حلقه" (Ring یا به ژاپنی Ringu) محصول سال 1998 ؛

فیلم ترسناک شب مردگان زنده

 و در صحنهٔ جروبحث شون در محفظه نگهدارنده ، فیتز به طعنه به جما میگه که <اگر تو (به جای من) توی فریم وورک میبودی ، اونجا میشد مثل "شب مردگان زنده" !> که اشاره‌ای ست به فیلم مستقل ترسناکی با همین عنوان و محصول سال 1968 .

 

32 - "من خدایان رو از نزدیک دیدم" !

کولسون فصل اول لوکی خون ریزی

در یکی از صحنه های بازجویی سارج توسط مک وقتی که بحث آیزل و شرایک ها مطرح هستش ، سارج رو به مک میکنه و میگه <من خدایان رو از نزدیک دیدم> ! این مورد اشاره‌ای ست دیگر به ارتباطات و شباهت های هرچند جزئی او با مامور کولسن ! مخصوصاً نخستین اپیزود سریال (صحنهٔ گفتگو با مایک پیترسون) یا حتی صحنهٔ گفتگویش با "گیدین ملیک" در فصل سوم ، جایی که کولسن رو به او گفت :

کولسون میدونه ازگاردی‌ها خونریزی میکنن

<من با خدایان (ازگاردی ها) مواجه شده‌ام . خدایان (هم) آسیب پذیرند .>

 

به علاوه سارج به مک میگفت <خالق شرایک ها یک هیولاست ... یا یک خدا برای تو !> که اشاره‌ای ست به اپیزود هشتم از فصل اول سریال (اپیزود کراس اوور رسمی با ثور : دنیای تاریک !) ؛ در صحنه های ابتدایی این قسمت که به عواقب "نبرد گرینویچ" دنیای تاریک مربوط میشه مامور کولسن توضیح میده که انسان های باستان که هزاران سال از امثال ازگارد عقب بودند و کمترین تصور و درکی از آنها نداشتند در مواجه با بیگانگان علی‌الخصوص ازگاردی ها ، آنها را خدا خطاب میکردند و به همین سبب در افسانه ها و داستان های اساطیری با همین عنوان از آنها تا به امروز یاد شده است !

و ادامه مک هم با خنده جواب محکمی به سارج میده : <شیلد با کسای زیادی که فکر میکردن خدا هستند سر و کله زده . فقط یک خدا وجود داره .> که همانطور که میدانید اشاره غیرمستقیمی ست به "لوکی" ، "هایو" و "الای مارو" (دایی رابی ریس) !

 

 

31 - اشاره‌ای دلنشین به نخستین اپیزود سریال ...

مک جا پای کولسون میذاره

در اپیزود هفتم و صحنه‌ای که مک برای بار دوم میخواد از سارج بازجویی کنه ، بعد از اینکه سارج وارد دفتر فرماندهی میشه مک رو میبینیم که به استایلی آشنا و خاطره انگیز از سایه‌ها خارج میشه و خودش رو نمایان میکنه ! یادتون اومد ...؟!

کولسون سطح ۷

بله ! این لحظه اشاره‌ای ست دلنشین و خاطره انگیز به نخستین اپیزود سریال و نخستین حضور مامور کولسن دوست داشتنی بعد از "انتقام جویان" در سال 2012 ! لحظه‌ای که مامور کولسن به شکلی مشابه و نمادین خودش رو نشان میده و رو به گرنت وارد میگه که <Welcome to Level 7> ! یادش حسابی بخیر !

 

30 - "فیتز" ، بچهٔ شمال بریتانیا !

فیتز شمالی

وقتی که یکی از کارگران سفینه که از اهالی سیاره "سیووس" (Sivos) بود به فیتز شک کرد ، از او پرسید که اهل کجای سیووس هستش و فیتز هم با یک مکث کوچیک جواب داد که اهل بخش های شمالی اونجاست ! این پاسخ فی‌البداهه فیتز اشاره ای جالب و غیرمستقیمی بود به اصلیت "اسکاتلندی" او و این حقیقت که اسکاتلند به قسمت شمالی بریتانیا محدود میشود !

 

29 - شوخی با عنوان طولانی شیلد !

سر نام طولانی شیلد

اشاره‌ای کوتاه اما خاطره انگیز ! لحظه‌ای که جما و فیتز در فضای تجسمی زندان ذهنی کرونیکوم ها سر از مقر جدید شیلد یعنی "فانوس" در میارند ، فیتز با لحن شکایت میگه <عالی شد ! هیچ جایی برای پنهان شدن بهتر از سازمان مداخله ، اجرا و تدارکا...> که ناگهان جما میپره وسط حرفش و میگه <آره ، مخفف ضایعیه !> ، و فیتز هم میگه که موافقم ! در حقیقت این شوخی کوتاه با عنوان اختصاری "شیلد" در داخل خود سریال ماموران شیلد ، ایستراگی بامزه و خاطره انگیز است که همزمان ، هم به نخستین اپیزود خود سریال اشاره دارد و هم به نخستین اثر دنیای سینمایی مارول یعنی "مرد آهنی" ! جایی که مامور فیل کولسن عزیز و دوست داشتنی ما (که او نیز در سال 2008 و با نخستین دم MCU پا به عرصه خلقت گذاشت !) سعی میکنه که خودش رو به "تونی استارک" و "پپر پاتس" معرفی کنه (در دو صحنه متفاوت) ، اون هم به عنوان مامور "سازمان مداخله ، اجرا و تدارکات استراتژیک ملی" (Strategic Homeland Intervention, Enforcement and Logistics Division) ! و پپر پاتس هم در جواب میگه که <خیلی اسم قلمبه سلمبه ایه> ، درحالی که تونی در راستای همین شوخی به کولسن میگه <پوففف ! باید به فکر یه اسم جدید باشید> ... 5 سال گذشت تا اینکه در اپیزود پایلوت سریال اختصاصی "شیلد" ، آن هم در دقایق ابتدایی ، باز هم این شوخی در میان دیالوگ ها مطرح شد (اتفاقاً خیلی خوب یادمه که به عنوان شوخی جزو اولین دیالوگ های نخستین تریلر رسمی سریال هم بود !) ؛ جایی که "ماریا هیل" به "گرنت وارد" (😭) میگه که <شیلد (S.H.I.E.L.D.) مخفف چیه مامور وارد ...؟>  و بعد از اینکه وارد عنوان طولانی شیلد رو به زبان میاره ، هیل ازش میپرسه که این براش چه معنایی داره . و وارد هم با دلیلی قانع کننده و بامزه جوابش رو میده <اینکه واقعاً یکی سعی براین داشته که اسم اختصاری سازمان "شیلد" بشه (یکی حسابی به خودش فشار آورده که با حروف SHIELD یک عنوان رسمی و طولانی شده بسازه ! 😁)> ! خلاصه حقا که این صحنه و اشاره مختصر خاطرات قدیمی را برای ما زنده کرد ، آن هم بویسله شوخی با اصل و ریشه خود سریال ! ترفند جذابی که به وفور از آن در دنیای سینمایی مارول استفاده شده و به نحوی حکم "باورپذیرتر کردن" (در روند انتقال از چارچوب کمیک بوکی به قاب سینمایی) و نوعی منطق سازی را پیاده سازی کرده است !

 

- 28 لباس فیتسیمونز

لباس فیتز و سیمنز فصل اول

در فلش بک ذهنی اپیزود ششم شاهد صحنهٔ جذاب و بسیار خاطره انگیز نخستین دیدار فیتسیمونز با مامور کولسن بودیم ، و یکی از عوامل اصلی این خاطره انگیزی ظاهر و گریم فیتز و جما (و صدالبته مامور کولسن) بود که ما را به حال و هوای نوستالژیک فصل نخست برد ؛ و اگر به خوبی دقت کرده باشید میدانید که لباس های که فیتسیمونز در آن سکانس به تن داشتند نیز دقیقاً همانند همان لباس های آشنایی ست که در اپیزود پایلوت سریال به تن داشتند !

سیمنز لباس فیتزو پوشیده

اما ماجرا جالب تر از این حرف هاست ! اگر در دیگر صحنهٔ فلش بک این اپیزود که در اتاق فیتز رخ میدهد به سویشرت تن او دقت بسیار کنید ، درمیابید که دقیقاً همانی ست که در ابتدای فصل سوم بر تن جما مشاهده کردیم ؛ درواقع این همون پلیوری بود که جما بعد نجات پیدا کردن از سیاره میویث توسط فیتز و بازگشت به خونه تنش کرده بود !! این هم یکی دیگر از اون ایستراگ های ریز ...!

 

-27 اشاره به صحنهٔ پس از تیتراژ "جنگ بینهایت" !

فیوری کاپیتان مارول جنگ بی نهایت

در صحنه پس از تیتراژ اپیزودیک یا به اصطلاح استینگر (Stinger) اپیزود هفتم ، شاهد صحنهٔ جذاب خداحافظی ایناک با جما و فیتز بودیم که حاوی ایستراگی از تنها صحنهٔ پس از تیتراژ "انتقام جویان : جنگ بینهایت" بود ! در این صحنه دیدیم که ایناک بعد از خداحافظی غمناکش (با توجه توسعه شخصیتی جذابی که نویسنده‌ها بر روی ایناک در طول فصل پنجم و ششم پیاده سازی کردند و البته تِرک جذاب "بر مک‌کری" !) دستگاه کوچکی رو به فیتز میده و بهش میگه که در مواقع اضطراری میتونه ازش استفاده کنه و باهاش ارتباط برقرار کنه و نحوی بهش سیگنال بده ، و در اپیزود پایانی هم مشاهده کردیم که فیتز در جریان حمله کرونیکوم ها به مقر شیلد ازش به همین منظور استفاده کرد . مطمئناً این مورد برای ما یادآور صحنهٔ پس از تیتراژ هیجان انگیز جنگ بینهایت است که در طی آن نیک فیوری رئیس سابق شیلد (در حال حاضر موقعیتی بشدت جالب و تعیین کننده در mcu داره !) قبل از پودر شدن ، بویسله پیجری که "کارول دنورز" بهش داده بود به عنوان یک موقعیت شدیدا اضطراری علامت میده ... و البته با توجه به ارتباطات و اشارات متعدد و هیجان انگیز به جنگ بینهایت که حتی پیش اکران خود فیلم در فصل پنجم جای گرفته بودند ، و این حقیقت که جد ویدون و مریسا تنچرون به حد کافی از فیلمنامه و عمده داستان "جنگ بینهایت" (و حتی "پایان بازی") آگاه بودند ، میتوان ادعا کرد که این اشاره عمدی و از پیش برنامه ریزی شده بود است !

 

 

26- "اصل کاری" (The Real Deal)

اصل کاری کولسون و سارج

در حین اینکه سارج برای بازجویی به دفتر مک وارد میشود و با قیافه‌ای شوکه شده و سرگردان (بواسطه تصویر هولوگرامی تول باکس) به چهره مامور کولسن زل میزند ، مک به او میگوید که : <حتما نگاه کردن به اصل کاری عجیبه... وقتی که فقط یه بدلی> . احتمالاً میدانید که "اصل کاری" (The Real Deal) اشاره‌ای به عنوان اپیزود ویژه و به یادماندنی فصل پنجم ، یعنی 100امین اپیزود سریال میباشد که خود آن مستقیماً به رهبر خوش قلب و دوست داشتنی شیلد اشاره دارد یعنی مامور کولسن ! درواقع عبارت Real Deal برگرفته از سخن های ماندگار او (به استایل Peptalk های قهرمانش یعنی کاپیتان آمریکا !) در برابر "مایک پیترسون / دثلاک" در اپیزود پایلوت خاطره انگیز سریال است ، که همواره جلوه‌ای از مفهوم و اساس و فلسفه "ماموران شیلد" میباشد !

<The good ones? the real deal? they're not heroes because what they have that we don't, it's because what they do with it. You're right mike. It matters who you are.>

>آدم خوب ها ؟ اصل کاری ها ؟ اونها به خاطر چیزهایی که دارند و ما نداریم (قدرت های فرابشری) قهرمان نیستند ، به خاطر اعمالی که باهاش انجام میدند قهرمان اند . حق با توئه مایک . این ذات و درون ماست که اهمیت داره .>

 

 

25- اشاره به "گالاکتوس" (Galactus)

گالاکتوس سیاره خور

دیزی در اپیزود هشتم خالق شرایک ها را با عنوان "هیولای نفرت انگیز مسافر کهکشانی که سیاره ها رو میخوره" (A galaxy hopping hate-beast that eats planets) توصیف میکند که طرفداران به خوبی میدانند که اشاره‌ای ست به یکی از کارکتر های مهم کیهانی (که یکی از تم های اصلی این فصل هستش) دنیای کمیک یعنی "گالاکتوس" (Galactus) !

البته این مورد ، تنها ایستراگ و یا الهام گیری از کارکترهای کمیکی نیست که رایت سینمایی شون متعلق به فاکس بوده (در مقطعی که فصل ششم در مرحله تولید قرار داشته) ! منتظر باشید ...

 

24 - سیاره "لایتنر" (Leitner)

سیاره ای به نام نویسنده سریال

وقتی که ایناک با یکی از دوست های کرونیکوم خودش به نام آیزایا تماس برقرار میکند ، متوجه میشویم که در سیاره‌ای به نام "لایتنر" مشغول انجام وظیفه خود بوده است . تنها ایستراگ جاسازی شده در این خصوص ، نام این سیاره میباشد که برگرفته از نام یکی از نویسنده های سریال یعنی "مارک لایتنر" (Mark Leitner) میباشد . او علاوه بر کار پیشینش بر روی اسپین آف کوتاه ماموران شیلد با محوریت "یویو رودریگز" یعنی "اسلینگ شات" (Slingshot) ، قرار است که بر روی یکی از اپیزود های سریال "هل استرام" (Helstrom) نیز کار کند .

 

 

 

23- There's no S.H.I.E.L.D. ...

بدون فیل کولسون عزیز شیلد پوچه

در صحنه پایانی دلنشین و جذاب اپیزود نهم در حین جشن پیروزی شیلد پس از خاتمه ظاهری قضایای سارج و آیزل ، شاهد سخنرانی مک به عنوان رئیس نوپای شیلد بودیم که همراه با موسیقی فوق‌العاده "بر مک‌کری" فضایی احساسی را برقرار کرد ... مک در طی صحبت هایش به تمامی ماموران ادای احترام میکند ، از "اونهایی که از ابتدای کار خدمت کرده‌اند" و "اونهایی که تازه ماجراجویی شون شروع شده" گرفته تا "مامورانی که در حین انجام وظیفه از دست رفته‌اند" و حتی "اونهایی که به نحوی به زندگی بازگشتند" ؛ و در انتهای کلامش نیز میگوید : <چراکه بدون تک تک شما ، شیلدی وجود نداره ...> . مفهوم و پیام این سخنرانی مک ریشه در مفهوم و فلسفه "ماموران شیلد" دارد که یکی از برجسته ترین و ماندگارترین نقاط عطف و جلوه‌گر آن به اپیزود ویژه و ماندگار فصل پنجم بازمیگردد ، یعنی اپیزود 100ام سریال با عنوان "اصل کاری" (The real deal) ! در سکانس های فوق‌العاده و به یادماندنی این اپیزود شاهد بودیم که سریال ماهیت و ریشه خود را که مصداقی از جایگاهش در دنیای سینمایی مارول است در آغوش میگیرد ! صحنه‌ای که خستگی درازمدت و محسوس را در وجود کارکتر های اصلی سریال به تصویر میکشد ... جایی که دیزی دیگر تحملش سر ریز شده و رو به مامور کولسن با تندی از تمام بدبختی هایی که پشت سر گذاشته‌اند میگوید ، و صریحاً فریاد میزند که <دیگه شیلدی وجود نداره ...!!> . اما مامور کولسن دوست داشتنی قبل از اینکه زیر آن فشار روحی از هوش برود ، باری دیگر از فلسفه و ماهیت حقیقی شیلد پرده برمیدارد که مصداقی از سخنرانی "نیک فیوری" درخصوص فلسفه و ایده "انتقام جویان" است که مرگ مامور کولسن در سال 2012 موجب تثبیت و ریشه دواندن آن شد : <یک تفکر وجود داره ، یک نماد ، که به هر قیمتی که شده باید ادامه پیدا کنه ، یک شیلد (سپر) ...> !

و به دنبال آن سکانس شاهد صحنهٔ فوق‌العاده احساسی و پرمعنای گفتگوی مامور کولسن و دیزی بودیم :

<اگر یک نماد میخوای ، اون نماد خود تو هستی ... شیلدی بدون تو وجود نداره ... هیچی بدون تو وجود نداره (😢😭)>

خلاصه مطرح کردن تمام این تشریحات به این منظور بود که ادای احترام مک به مامور کولسن و زنده نگه داشته شدن تفکر و آرمان های شیلد توسط او به عنوان رئیس جدید شیلد ، مورد توجه قرار گیرد ... دقیقاً مطابق صحنه‌ای از اپیزود افتتاحیه فصل که در آن مک پیوسته به دروس و تجربیات ارزشمند مامور کولسن گوش فرا میداد و سعی میکرد موقعیت جدید خود را با او وفق دهد ، و خب یکی از این دروس اساسی مامور کولسن که ریشه در فلسفه "شیلد" و "ماموران شیلد" دارد این بود که : <کار تو تشکیل تیمیه که بهشون اعتماد داری ؛ اگر همزمان (و به تنهایی) به تمام چیزهایی که باهاشون مواجه هستی فکر کنی ، درهم میشکنی> یعنی **اعتماد و اتحاد** ! و به همین سبب بود که مک در انتهای اپیزود 10ام به تیمش اعتماد کرد و خودش به دنبال آیزل رفت ، و پیش از آن هم در سخنرانی‌اش تاکید کرد که بدون تک تک اعضای تیم شیلد عملاً هیچ شیلدی وجود نداره ؛ چراکه اولاً زندگی یک به یک اعضا و ماموران شیلد برای مامور کولسن اهمیت داشت و ثانیاً اینکه شیلد تنها یک نام خاص نیست بلکه یک تفکر و نماده که بدون همبستگی تک تک معتقدان و زنده‌دارانش وجود خارجی نداره ؛ همانطور که نیک فیوری و به دنبال آن مامور کولسن میگفت : <یک شخص میتونه هر کاری رو به انجام برسونه ، وقتی که پی ببره بخشی از چیزی بزرگتره . گروهی از انسان ها که این عقیده رو سهیم باشند ، میتونند دنیا رو تغییر بدند ...> !

 

-22 "بندیری ایل" (Bendeery ale)

ماءالشعیر ناب

در صحنه یاد شده در مورد پیشین شاهد اشاره‌ای دیگر به گذشته سریال نیز بودیم ؛ اگر به خوبی دقت میکردید در جشن پیروزی شیلد پس از خاتمه ظاهری قضایای سارج و آیزل ، مارک خاصی از نوشیدنی های مشابه در دست همگی دیده میشد و آن برند چیزی نبود جز "بندیری ایل" (Bendeery ale) . همانطور که در این مقاله به عنوان یکی از ایستراگ های فصل پنجم به آن اشاره کردیم از بندری ایل در یکی از خاطره انگیز ترین و احساسی ترین سکانس های تاریخ سریال استفاده شد ، یعنی سکانس ماندگار "خداحافظی یک جاسوس" (A spy's goodbye) که در آن حین تیم اصلی مامور کولسن تحت موقعیتی ناگزیر و به شیوه‌ای خاص و شدیدا احساسی با "بابی مورس" (ماکینگ برد) و "لنس هانتر" برای همیشه خداحافظی میکنند ...

اما درکل استفاده از این مارک به این صحنه محدود نمیشود و در صحنه های متفاوتی از سریال میتوان بطری های بندیری ایل را رویت کرد ؛ درواقع "تروی بنجامین" نویسنده آرت بوک رسمی ماموران شیلد یعنی "Agents of S.H.I.E.L.D.: Declassified" در این خصوص اظهار داشت که <این آبجوی ساختگی از اون ایستراگ هاییه لزوماً توی فیلمنامه نیست ولی شما مکرراً شاهد حضور اون هستید . معمولاً هروقت که هانتر یه بطری آبجو در دستش گرفته میبینید که بندیری ایله .> . نکتهٔ دیگر در این خصوص این ست که عنوان این برند ساختگی برگرفته از نام دوست نزدیک "نیک بلاد" (بازیگر نقش لنس هانتر) بنجامین دیری (Benjamin deery) میباشد ، چراکه درحقیقت با ورود لنس هانتر به ماموران شیلد در فصل دوم بود که به دفعات شاهد مارک بندیری ایل در سریال بودیم (با توجه به خوی خاص لنس هانتر در خصوص نوشیدنی های الکلی !) و به همین خاطر هم هست که عنوان کاملش درواقع Bendeery English ale هستش !

ماءالشعیر ناب فیتز و سینمونز و دییک

به عنوان نکته آخر باید بگم مارک دیگری از نوشیدنی که در جشن پیروزی شیلد در دست ماموران قابل رویت هستش ، برندیه به اسم Zima که درواقع از همون نوشیدنی هاییه که دیک برای عروسی فیتز و جما در اپیزود 100ام گرفته بود .

 

21- اشارات مستقیم و غیرمستقیم به "گوست رایدر" (Ghost rider)

روح سوار کولسون و گروهبان

در این فصل ، مخصوصاً در نیمه دوم و با ورود آیزل شاهد ارتباطات و اشارات جالب و هیجان انگیزی به "رابی ریس / گوست رایدر" (Ghost rider) و البته "روح انتقام" (Spirit of vengeance) بودیم ، و این فضاسازی تا جایی پیش رفت که حتی حضور افتخاری "گابریل لونا" در هیبت رابی ریس را در اختتامیه فصل ششم محتمل میدانستیم !

این سری اشارات با یک اشاره غیرمستقیم و مخفی در اپیزود پنجم آغاز شد ؛ جایی که ملیندا می با نگاه های سنگین ملیندا می وارش به سارج زل زده بود و سارج رو به او گفت <اگر همینطوری بهم زل بزنی حتماً کله‌ام آتیش میگیره> . این دیالوگ اشاره‌ای به وقایع اپیزود اختتامیه فصل چهارم دارد که در طی آن مامور کولسن برای شکست "ایدا" (AIDA) جان خود را با شیطان معامله کرد و عملاً تبدیل شد به یک گوست رایدر ! این ایستراگ با درنظر داشتن اساس و ریشه وجودیت سارج و اینکه چه ارتباطی با مامور کولسن دارد ، حتی جالب تر به نظر میرسد ...

معادلات روح سواران

در ادامه ماجرا جذاب میشود و در صحنهٔ انتهایی اپیزود 10ام شاهد نخستین اشاره مستقیم و جدی به گوست رایدر هستیم و جالب اینجاست که اینبار نیز واسط این ارتباط کسی نیست جز سارج ؛ در حقیقت بعد از اینکه دیک درخصوص قلمروی موجودات غیرمادی که آیزل و سارج (درواقع پاچاکوتیک) از آنجا نشات میگیرند اظهار تعجب کرد ، فیتز اشاره کرد که شیلد پیش از این با موجودی مشابه به اسم گوست رایدر برخورد داشته . به عبارتی فیتز تسخیر جسم مادی مامور کولسن توسط پاچاکوتیک (که نتیجه‌اش شد سارج) را با تسخیر جسم رابی ریس توسط روح انتقام (که نتیجه‌اش شد یک گوست رایدر) تشابه سازی کرد ! گذشت تا اینکه ماجرا به جدی ترین حالت خود رسید و باری دیگر در اپیزودهای 11 و 12 ، توجیه وجودیت و هستی سارج توسط جما و می و با اشاره به اتفاقاتی که برای رابی ریس رخ داد مطرح شد . برخلاف آنکه به نظر میرسید تمامی این اشارات و به اصطلاح Teaseها بیشتر به منظور زمینه سازی برای حضور افتخاری گوست رایدر در اختتامیه فصل باشد ، اما درحقیقت صرفاً ترفند متفکرانه و جذاب نویسندگان درجهت منطق سازی و ایجاد ارتباطات درونی داستانی درخصوص روایت آرک داستانی سارج و آیزل بود، به علاوه اینکه اینها به نحوی برای سریال اختصاصی گوست رایدر شبکه Hulu با محوریت رابی ریس (که چند ماه بعد از آن به طرز غیرمنتظره‌ای کنسل شد ...) هم حکم تبلیغ را داشتند !

آخرین ایستراگ مخفی جذاب درخصوص ارتباط سارج و گوست رایدر بازهم همانطور که قابل حدس است به ویژگی مشترک آنها بازمیگردد ، یعنی تسخیر شدن جسم آنها توسط موجوداتی غیرمادی و اهریمنی (Non-corporeal/Demonic beings) ؛ همانگونه که رابی ریس پس از حادثه‌ای که منجر به مرگ او شد ، دوباره توسط "روح انتقام" (شیطان نسبی !) و بواسطه معامله‌ای که با او انجام داد احیا شد و به زندگی بازگشت ، سارج نیز پس از اینکه دوبار توسط آیزل و دیزی کشته شد بویسله ماهیت حقیقی و درونی‌اش یعنی پاچاکوتیک زنده شد . این دسته از وقایع به طریقی توسط آیزل توجیه درون داستانی هم شد ؛ درواقع به گفته آیزل ، او و هم نوعانش (و موجودات غیرمادی مشابه همچون روح انتقام) قادر به ترمیم و شفابخشی 'ذاتی' بافت ها و اجزاء بدن میزبان خود هستند چراکه مرگ و زندگی در بعد و قلمروی آنها (جهنم نسبی !) بی معناست !

گوست رایدر - روح سوار ماموران شیلد

اما ماجرای این ایستراگ مخفی همچنان ادامه دارد ! حتما به خاطر دارید شخصی که پس از تصادف رابی ریس ، روح انتقام را از بدن خود به بدن او منتقل کرد کسی نبود جز "جانی بلیز" (گوست رایدر ارجینال دنیای کمیک) که تنها حضور او در دنیای سینمایی مارول به همان سکانس ختم میشود ! میدانیم که قبل از اینکه رابی توسط روح انتقام زنده شود ، شکسته شدن گردنش پس از پرت شدن از ماشین و در برخورد به خیابان مسبب مرگ او شد (حتی در لحظاتی که رابی به گوست رایدر تبدیل میشد ، حالت خاص جمجمه آتشین‌اش اشاره به همین اتفاق داشت) ؛ به علاوه در صحنه‌ای که جانی بلیز را در حالت گوست رایدری خود مشاهده کردیم ، جای یک گلوگه روی جمجمه آتشین‌اش به چشم میخورد که مشابه رابی به حادثه‌ای که پیش از آن برایش رخ داده بود و احتمالاً مسبب مرگش شده بود اشاره میکرد ! اما خب این چه ربطی به سارج دارد ؟! بله ! دو دفعه‌ای که سارج کشته و سپس بواسطه پاچاکوتیک دوباره زنده شد به همین شکل صورت پذیرفت ! بار نخست آیزل (که بدن می را تسخیر کرده بود) با اسلحه به صورتش شلیک کرد و بار دوم دیزی با امواج لرزه‌ای اش گردن او را شکست !! خلاصه به این میگن یک ایستراگ همه جانبه !

 

20- سیاره "کرایلر" (Krylor)

آدم فضایی های قرمز محافظان کهکشان در سریال ماموران شیلد

در سکانسی از اپیزود 10ام که نوبت به اعتراف "دیویس" میرسد (برای اینکه ثابت بشه آیزل جسمش رو تسخیر نکرده) ، دیزی به راز دیویس در سیاره "کرایلر" (Krylor) اشاره میکند . نکته قابل توجه در این مورد سیاره کرایلر است که درواقع زادگاه نژاد "کرایلری ها" (Krylorians) میباشد ، اما خب کرایلری ها کیستند ...؟ همان نژادی که پوستی صورتی رنگ داشتند و در سری محافظان کهکشان و حتی صحنهٔ پس از تیتراژ "ثور : دنیای تاریک" (دستیار کالکتور) شاهد حضورشان بودیم ! از دیگر ویژگی های خاص این نژاد میتوان به چشمان درخشان (بسیار روشن تر از چشمان انسان‌ها) و انواعی مختلفی از برآمدگی ها خطی روی صورت آنها اشاره کرد ، به علاوه اینکه این نژاد به طور گسترده‌ای با نژادهای دیگر (از جمله زانداری ها) در ارتباط و قابلیت تولید مثل با آنان را دارا است .

 

19- دیسک انتقال میان سیاره‌ای (Inter-planetary conveyance disc)

پورتال دکتر استرنج

در این فصل شاهد تکنولوژی قابل حمل و دیسک مانند کرونیکوم ها بودیم که انتقال سریع مکانی را فراهم میکرد و بویسله آن میشد در عرض چند ثانیه از نقطه‌ای به نقطه دیگر از فضا (ظاهراً با دامنه و برد نامحدود) سفر کرد . اما مسئله‌ای که بیشتر در این باب مورد توجه است ، دیزاین و تجسم بصری این دستگاه هنگام استفاده از آن میباشد که تا حدودی ما را به یاد پرتال های میان بعدی نارنجی رنگی می‌اندازند که برای نخستین بار در فیلم اختصاصی "دکتر استرنج" از آن رونمایی شد ! درحقیقت طراحی حلقه‌ای و چرخشی این دیسک و جلوه نارنجی رنگ آن احتمالاً اشاره‌ای به این دسته از پرتال های اختصاصی دنیای سینمایی مارول دارد و شاید حتی به نحوی نسخهٔ درون دنیایی (غیر میان بعدی) و مبتنی بر تکنولوژی (Tech-based) اختصاصی کرونیکوم ها از آن نوع باشد (با توجه به دانش با قدمت و تکنولوژی پیشرفته کرونیکوم ها) .

دریچه های دکتر استرنج

البته لازم به ذکر است که ما پیش از این در فصل شاهکار ماموران شیلد یعنی فصل چهارم (2016-2017) ، هم عیناً شاهد پرتال های دکتر استرنجی بودیم (به هیجان انگیزترین و غیرمنتظره ترین شکل ممکن !) و هم برای نخستین بار در دنیای سینمایی مارول همتای کپی برابر اصل مبتنی بر تکنولوژی آن را (که بویسله جادوی دارک‌هولد ساخته شد) زیارت کردیم !

 

18 - اشاره به "متریک" های سال 2091

دستنبد های بردگان آینده مربوط به دییک

وقتی که یکی از کارمندهای دیک شاو بهش مژده دستبرد بهروری تازه طراحی شده رو میده و میخواد که اون رو روی مچ راستش ببنده ، دیک ناگهان دستش رو میکشه عقب و میگه < نه ! نه نه نه ! هیچوقت هیچیز روی این مچم نمیندازم !> . این حرکت اشاره غیرمستقیمی بود به "متریک"های (Metrics) های کنترل کننده و ردیاب "کری"های سلطه‌گر در سال 2091 و در خط زمانی پیشین ، که به شیوه دردناکی درون مچ انسان ها نصب میشد و به نحوی حکم رجیستری رو براشون داشت .

 

17- نانوماسک (Nanomask) های شیلد

ماسک تغییر شکل

 "نانوماسک" های شیلد در کنار LMDها ، ناانسان‌ها و آشکار سازی عینی ترس توسط انرژی مونولیث ها (که در اپیزود 100ام شاهد آن بودیم) ، از جمله فرضیه های اولیه و مقدماتی دکتر بنسون در خصوص وجودیت سارج بود که براساس رخدادهایی که شیلد پیش از آن با آنها دست و پنجه نرم کرده بود مطرح شد . از نانوماسک های شیلد با عنوان Photostatic veil (نقاب تکثیری) برای نخستین بار در فیلم ماندگار "کاپیتان آمریکا : سرباز زمستان" رونمایی شد ؛ در سکانسی از فیلم ناتاشا رومانوف برای ورود به جلسه شورای امنیت جهانی و بواسطه این تکنولوژی ، از هویت یکی از اعضا به نام مشاور "هاولی" استفاده میکند (در کمیک مقدمه "بلک ویدو" از زبان خود مشاور هاولی به این جریانات اشاره میشود) . در ادامه نیز ، در نیمه دوم از فصل دوم سریال شاهد حضور گسترده این تکنولوژی و جزئیات دیگری از قابلیت های کاربردی آن بودیم و همچنین دریافتیم که مخترع اصلی آن یکی از دانشمندان پیشین شیلد و فارغ‌التحصیل دانشگاه بارکلی (همون دانشگاهی که بیل فاستر توی "مرد مورچه‌ای و زنبورک" مدرس‌اش بود !) به نام "سلوین" (Selwyn) بوده که در نهایت توسط گرنت وارد به قتل رسید .

 

 

16- دیک شاوِ نابغه !

دییک شاو و ایلان ماسک

در این فصل دیک شاوِ نابغه (نوه کو ندارد نشان از پدربزرگ !) دوبار از اصطلاح "Denting the universe" (متحول کرده جهان) در وصف حال خودش استفاده میکند که در حقیقت اشاره‌ای ست به سخنرانی های جهانی کارآفرین و مخترع معروف استیو جابز .

به علاوه در صحنه‌ای از اپیزود اختتامیه در حینی که دیک درون کوئین جت و تحت محاصره زامبی های شرایک قرار دارد ، رو به فیتسیمونز میگوید : <راهی نیست که بتونین کوئین جت رو از راه دور به پرواز دربیارید ؟ منظورم اینه اگر نه میتونم به ایلان بگم ، مطمئنم اون میتونه یه کاریش بکنه . میتونم بهش زنگ بزنم ، یجورایی بهم مدیونه .> مسلماً با توجه به موقعیت و جایگاه جدید دیک ، منظور او از ایلان کسی نیست جز "ایلان ماسک" (Elon musk) ! مهندس ، مخترع و ایده پرداز مشهور که مدیر عامل اسپیس ایکس و تسلا موتورز میباشد ، و حتی در نقش خودش در قسمت دوم "مرد آهنی" حضوری افتخاری داشت !

 

 

15- جرقه نارنجی رنگ حیات !

ایدا و شوهر به وجد آمدن از رو هوا۱

در فصل ششم از ماهیت و قابلیت منحصربه‌فرد مونولیث سوم (دی‌آلای خاکستری رنگ) آگاه شدیم که "آفرینش و آشکارسازی عینی و حقیقی تصورات و ترس ها" بود ! درواقع این مونولیث مرموز که به گفته آیزل قدرتمندترین مونولیث ها میباشد با دسترسی به ذهن افرادی که در دامنه ارتباطی‌اش قرار دارند ، آنچه را که آنها خودآگاه و ناخودآگاه تصور و تجسم میکنند عیناً و حقیقتاً به وجود می‌آورد و خلق میکند و از آنجا که انسان ها قدرت کنترل و غلبه بر ترس های خود را ندارند ، ناخواسته موجب خلق و آشکارسازی عینی ترس های خود میشوند ! مشابه رویداد "بعد ترس" (Fear dimension) از فصل گذشته ، در اپیزود 11ام از این فصل نیز شاهد سیر و روند خلق ترس های انسان در طی چند ثانیه بودیم ؛ ابتدا به وجود آمدن شوهر بنسون (😶) و در ادامه رویای خلق شدن همتای مامور کولسن در ذهن سارج . نکتهٔ اصلی که ما در این مورد میخواهیم به آن بپردازیم ، همین ظاهر و بصر روند پیوست تجسمات با عرصه وجود بوسیله مونولیث است ! اگر دقت کنید در آغاز پروسه آفرینش بویسله مونولیث ، جرقه‌ای نارنجی رنگ با صدایی خاص ظاهر میشود و تدریجاً با گردهم آمدن اجزایی پراکنده در طی چند ثانیه ، جسم و حقیقت فرد از پایین به بالا و با همان ترکیب نورانی و افکت نارنجی-زرد رنگ شکل میگیرد ! اما آیا این جلوه و ترکیب رنگی خاص کمی آشنا نیست ...؟ اگر جواب شما بله است پس درست فکر میکنید ! ما در آرک پایانی و شاهکار فصل چهارم یعنی "ماموران هایدرا" (Agents of HYDRA) شاهد بودیم که "ایدا" با پیاده سازی نهایی پروژه Looking glass به هدف اصلی‌اش در آن مقطع رسید و توانست برای خود جسم و وجودیت ارگانیک خلق کند و عملاً به یک انسان تبدیل شود ! و در صحنه‌ای که ما سیر و روند به وجود آمدن جسم و هستی بیولوژیکی ایدا مشاهده میکنیم ، ترکیب و افکت های نورانی مطابق و یکسانی با مونولیث آفرینش به نمایش درمی آیند ! چراکه ما در هردو مورد ، آفرینش یک جسم بیولوژیکی و یک حیات را شاهد هستیم ! درواقع همانطور که جما در فصل چهارم گفت ، ایدا پایش را فراتر از "دستگاه کوانتومی مهار کننده انرژی میان بعدی" (که بواسطه آن میشد ماده خلق کرد !) گذاشته و درصدد تولید ماده زنده (Live matter) و بافت انسانی/بیولوژیک (Human tissue) برآمده است !

جادو - مارول - ماموران شیلد

به علاوه این دو مورد معطوف ، ارتباط ریشه‌ای نیز با یکدیگر دارند که در حقیقت لاجیک و منطق مضاعفی برای تمام این شباهت ها و اشاراتی ست که تشریح کردیم ، و آن این است که عامل اصلی در هردو مورد ریشه و خواستگاه "جادویی" (به عبارتی علم فراطبیعی و فرادنیایی !) دارند ! هم مونولیث ها منشاء جادویی و ماوراءالطبیعه دارند و هم دستگاهی که جسم انسانی ایدا را به وجود آورد ، علیرغم اینکه به مانند یک تکنولوژی بود و فیتز هم در طراحی آن نقش داشت (برای همین بود که استایل بصری روند آفرینش اش یکمی Tech-based تر به نظر میرسید !) ، اما بر اساس دانش و جادوی "دارک‌هولد" ساخته شده است که خودش پدر جادو هاست ! و این هم یکی دیگر از موارد ظاهراً کم اهمیت که ثابت کردیم پشتش پر از جزئیات حساب شده قرار گرفته است !

 

14- اشاره به "مولان" (Melinda "Mulan" May) !

مولان می - مینگ نا ون

در اختتامیه این فصل شاهد مبارزه با شمشیر میان "می" و "آیزل" بودیم که یک ایستراگ مخفی و باحال هم در دل اون سکانس جاسازی شده بود . درواقع لحظه‌ای که ملیندا شمشیر به دست آماده حمله به سوی آیزل میشه ، استایل و ژست خاصی به خودش میگیره که این حالت ایستادن و شیمشیر به دست گرفتن اشاره‌ای ست به فیگور مشابه یکی از پرنسس های معروف دیزنی در مبارزه نهایی نخستین انیمیشن کلاسیک او در سال 1998 ... یعنی "مولان" (Mulan) ! شاید شما ندانید که "مینگ نا ون" دوست داشتنی بازیگر نقش ملیندا می ، صداپیشه اصلی و ارجینال کارکتر مولان میباشد (درواقع از حضورهای برجسته مینگ نا به شمار میره !) ؛ به علاوه خود او مستقیماً در حساب توئیترش به این ایستراگ اشاره کرد و از بابت آن هم خیلی خوشحال و هیجان زده بود !

 

13- تِم "فریم وورک" (Framework)

آهنگ فریم ورک

در صحنه‌ای از اختتامیه فصل که فیتسیمونز قصد داشتند بخش مخصوص تکنولوژی فریم وورک شیلد رو نابود کنند که دست کرونیکوم ها بهش نرسه (چراکه از تمام اشخاصی که در فصل چهارم وارد فضای فریم وورک شدند یک اسکن تمام و کمال مغزی وجود داشت ، از جمله مامور کولسن که تقریباً به تمام پروتکل ها و اطلاعات محرمانه گذشته و حال شیلد اشراف داشت !) ، شاهد ارجاعی مضاعف به فصل چهارم و آرک داستانی شاهکار فریم وورک با عنوان Agents of HYDRA بودیم ! درست در لحظه‌ای که فیتز به دستگاه رابط فریم وورک خیره و دوربین روی اون متمرکز میشه ، موسیقی متن اصلی و آشنای آرک داستانی فریم وورک در زمینه شروع به پخش شدن میکنه و ما رو چند لحظه میبره توی حال و هوای فصل چهارم ! برای دانلود نسخه کامل این ترک اینجا را کلیک کنید ...

 

12- اشارات متعدد به فصل سوم و مونولیث "میوث" (Maveth)

لرزش مونولیث ها

مونولیث ها یا بهتر بگم "دی‌آلا ها" (Di'allas) ، از بخش های مهم و اصلی خط داستانی این فصل بودند که در طی آن شاهد روایت پیشینه داستانی (Backstory) و جهت دهی آنها به سوی اساطیر اینکایی بودیم ! اما این پیشینه سازی همچنان یک ابهام و سوال مهم را ناگفته رها کرد و آن این است که : این سه دی‌آلا که برای نخستین بار در اپیزود 11ام از فصل پنجم (پس از بازگشت از آینده) چشممان به جمالشان روشن شد ، چه ارتباطی با اون مونولیث "میوث" (Maveth) که در فصل دوم و سوم شاهد حضورش بودیم دارند ؟؟! درواقع در اپیزود 10ام از فصل سوم با عنوان "میوث" شاهد نابودی قطعات باقیمانده از این تک مونولیث دردسرساز بودیم تا اینکه در فصل پنجم متوجه آن سه مونولیث مخفی شده در مقر "فانوس" شدیم که یکی از آنها هم ظاهر بسیار نزدیکی با مونولیث میوث داشت و هم کاربردش (انتقال در طول فضا) مطابق با قابلیت آن مونولیث بود ؛ درواقع اصلا تیم مامور کولسن برای همین آن سه را "مونولیث" خطاب میکردند ! پس ارتباط و پیوند برقرار میان ایندو چیست ؟! لازم به ذکر است که بزرگترین تفاوت میان ایندو این ست که ریشه و تاریخچه مونولیث بر اساس فصل سوم و برخلاف دی‌آلا ها به نژاد "کری" برمیگردد ! به علاوه اینکه آن مونولیث پرتال و دریچه‌ای بود در طول فضا اما صرفاً به سیاره میوث یا به عبارتی به گفته جما روی مختصات میوث تثبیت شده بود (با دستکاری کری ها ...؟!) ، در حالی که دی‌آلای فضا تحت شراطی خاص امکان انتقال میان هر دو نقطه از فضا را فراهم میساخت !

من معتقدم یا بهتره بگم امیدوار هستم که به این ابهام در فصل پایانی و با توجه آرک سفر زمانی به گذشته که میتواند نقش بسیار حیاتی و کلیدی در خط زمانی سریال و دنیای سینمایی مارول ایفا کند ، پاسخ داده خواهد شد ! شاید پاسخ نهایی این سوال بواسطه آن تئوری محتملی روشن شود که مدت هاست به تحلیل و بررسی در خصوص آن میپردازیم ؛ اینکه ماموران شیلد پس از حوادث سفر به گذشته و جلوگیری از نابودی زمین ، در خط زمانی موازی بخش سینمایی mcu حضور دارند ! به علاوه در این فصل بواسطه دی‌آلا ها ، شاهد 3 ایستراگ و ارتباط درون داستانی جالب درخصوص مونولیث میوث بودیم که احتمال وقوع مسائل مطرح شده و برطرف شدن نهایی این ابهام داستانی در آینده را افزایش میدهد !

معبد اینکاها

1- دریافتیم دی‌آلا ها از "بعد ترس و تاریکی" یا همان قلمروی آیزل نشأت میگیرند و وجودیت آنها عمیقا و ذاتاً با آیزل گره خورده است ؛ و خب دانستیم که پس از خروج آیزل از قلمرواش (قرن ها پیش) و حاضر شدن درمیان انسان های باستان ، مطابق توضیحاتی که در مورد 32 مقاله به آن پرداختیم ، به عنوان یک الهه تلقی شد و معبدی هرمی در محل تقاطع خطوط لِی (مطابق با توضیحات مفصلی که در مورد 77 مقاله در این خصوص ارائه شد) و از جنس مشابه سنگ های شکل دهنده دی‌آلا ها به احترام و بزرگداشت او ساخته شد ! نکته حائزاهمیت کنونی در خصوص این "معبد فراموش شده" (Temple of forgotten) باستانی ، موقعیتی ست که اینکایی ها باتوجه به توازن خطوط لِی آنرا در آنجا بنا کرده‌اند ... یعنی ایالت "یوکاتان" ! حالا تمام اینها چه ربطی به مونولیث میوث و فصل سوم دارد ...؟ فیتز هم قبلاً توی افتتاحیه فصل سوم گفته بود که مونولیث میوث حدودا اواخر قرن 19 تا اوایل قرن 20 در یک سایت حفاری در یوکاتان کشف شده !! جالب شد ، نه ؟! اما هنوز تمام نشده ...!

مونولیث مرتعش

2- یکی از ترفندها و رابطه سازی های متفکرانه و جذاب نویسندگان درخصوص آیزل و مونولیث ها که مثل همیشه به پیوستگی و Continuity سریال قوت بخشید (Agents of S.H.I.E.L.D. Classic !) اما درکل زیاد به چشم نیامد ، منطق سازی علمی در خصوص قدرت های اصلی او و نحوه عملکرد و تاثیر پذیری متقابل آن بود ! درحقیقت قدرت های آیزل که جلوه‌ای از وجودیت خاص و برتر او در میان هم‌گونه هایش است ، به نحوی براساس و پایه پدیده "تشدید امواج" یا "رزونانس" (Resonance) میباشد ! همانطور که دیک و فیتسیمونز در بررسی های خود این قضیه را کشف کردند ، میتوان گفت که آیزل با هم‌تراز کردن اتم های بدنش از طریق رزونانس هارمونیک (Harmonic resonance) قادر به حلول کردن در جسم دیگر موجودات است و برای جلوگیری و متوقف ساختن او از این عمل ، دستگاهی طراحی شد که با ایجاد نوعی مانع صوتی (بوسیله ارسال فرکانس های غیرقابل شنیدن) سبب اختلال در فرکانس هارمونیک (Harmonic frequency) میگردید و درنتیجه مانع تسخیر شدن بدن شخص توسط آیزل میشد ! به علاوه همانطور که اشاره کردیم وجودیت مونولیث ها از بن و ریشه با آیزل گره خورده و توسط او خلق شده‌اند ، لذا دی‌آلا ها نیز همان‌گونه که مشاهده کردیم و پیش از آن مشاهده کرده بودیم (فصل پنجم) ماهیت و اساسی دارند که بویسله ارتعاشات و امواج لرزشی میتوان آنها را تحریک و یا کنترل کرد !

 

اوج این ارتباط و این پیشینه سازی در صحنه‌ای از اختتامیه که در آن سه دی‌آلا هماهنگ با نغمه آیزل طنین انداز میشوند و دروازه‌ای به قلمروی ترس و تاریکی باز میکنند ، به نمایش درمی آید ! اما مونولیث میوث و فصل سوم این وسط چه کاره هستند ...؟ خب درواقع اگر به خاطر داشته باشید ما 4 سال پیش از این در اپیزود به یادماندنی "میوث" که حکم اختتامیه نیم فصل را داشت ، ویژگی مطابقی از مونولیث را به عین مشاهده کردیم ! درواقع دستگاه مخصوص هایدرا که پنج قطعه مونولیث را به حالت مایع و روان مبدل میساخت تا پرتال به طرف میوث باز شود ، مبتنی بر فرکانس های پرطنین (Resonant frequencies) مونولیث بود !! و حتی در ادامه آن خود دیزی بویسله امواج لرزه‌ای اش پرتال مونولیث را برای مدت کوتاهی باز نگه داشت ! خلاصه این هم از دومین ایستراگ و ارتباط انکارناپذیر این مورد ... انصافاً جزئیات درهم تنیده رو حال کردید ؟!قلمروی آیزل و هایدرا

3- همانطور که گفتیم در اپیزود "میوث" شاهد نابودی تمامی قطعات باقیمانده از مونولیث بودیم ، و این نابودی به فرمان ملیندا می و با شلیک موشک های زفر-وان به سوی قلعه قدیمی هایدرا صورت پذیرفت . در صحنه های پایانی فصل ششم نیز ما شاهد نابودی دی‌آلا ها به شیوه مشابهی بودیم ... با شلیک شدن موشک های سفینه "نابودگر" (Destroyer) و نابود شدن معبد آیزل ! و این هم از سومین و آخرین ایستراگ این مورد مفصل ! That's it !

 

11- قلمروی ترس و تاریکی ، یک جهنم نسبی ...!

جهنم شیلد و دنیای کمیک و روح سواران

در اختتامیه فصل خواستگاه آیزل و مونولیث ها را زیارت کردیم که در بعدی دیگر قرار داشت و با عنوان "قلمروی ترس و تاریکی" (The realm of fear and darkness) از آن یاد میشد . این بعد غیرمستقیما جنبه‌ای از "جهنم" (Hell) ، یا بهتر بگویم یک جهنم تلقی میشد ... دقیقاً همانطور که آیزل و سارج مصداقی از "شیطان" تلقی میشدند ! درواقع همانطور که در مورد مختص اشارات گوست رایدر در این مقاله (مورد 21) بدان پرداختیم ، با اینحال که با ناامیدی گذرای ناشی از عدم حضور افتخاری رابی ریس در اختتامیه روبرو شدیم ، اما اشارات و ارتباطات هیجان انگیزی در این خصوص صورت پذیرفتند که هدف‌مند و قابل تامل و مطابق با بررسی های گذشته ما در اینجا بودند . ماجرا به صحبت های مرموز رابی در اختتامیه فصل چهارم برمیگردد :

<جهنم نسبیه . ابعاد ، فضا ، سیارات ... همشون به هم مربوطن . خیلی هاشون جهنم تلقی میشن . زمین فقط یکی از قلمروهای بیشمار در جنگیه که تا ابد ادامه داره .>

گوست رایدر - روح سوار

درواقع "روح انتقام" که موجودی اهریمنی (Demonic entity) و شدیدا قدرتمند است ، بارها توسط رابی و دیگران با عنوان "شیطان" (The devil) یاد شده و استعاره‌ای از شیطان در دنیای سینمایی مارول است ! به همین نحو پاچاکوتیک و آیزل به عنوان اهریمن های باستانی (که به طرز جالبی در دنیای سینمایی مارول از اساطیر اینکایی هستند) و با درنظر گرفتن اشارات مستقیم و غیرمستقیمی که در اینباره مطرح کردیم ، از منظری خاص جنبه‌ای از شیطان هستند ؛ حتی مک به عنوان یکی از باایمان ترین کارکترهای سریال که رگ عصبانیتش زده بود بالا ، در سکانسی از اختتامیه فصل سارج (درواقع پاچاکوتیک) را با شیطان مقایسه کرد و گفت :

<من به اندازه کافی کلیسا رفتم که بدونم وقتی شیطان سر و کله‌اش پیدا میشه ، در چهره کسی ظاهر میشه که بهش اعتماد داری ! باعث میشه هرچی رو که میبینی و هرچی رو که میدونی زیر سوال ببری !>

به دنبال همین قضیه شیطان نسبی ، به اصل ماجرا و صحبت رابی میرسیم یعنی نسبیت جهنم ! واضحا منشاء پاچاکوتیک و آیزل یعنی بعد ترس ، تجسمی از مفهوم مشترک و کلی جهنم یاد شده توسط رابی ، و یا حداقل مصداق و جنبه‌ای از آن میباشد ! به‌علاوه آیزل اشاره کرد که در خواستگاه او مرگ و زندگی ، و فضا و زمان هیچ معنایی ندارد ! اینکه هم‌گونه هایش موجوداتی غیرمادی ، بدون صدا و بدون هیچ احساساتی هستند که آرزوی یک فرم و موجودیت مادی را دارند ! و در میان تحقیقات بنسون نیز که غالباً برگرفته از داستان ها و جزئیات اساطیر اینکایی بود ، موجودات بعد ترس با جمله "ارواح گیر افتاده که آرزوی رهایی دارند" مورد اشاره قرار گرفته بودند !

قلمروی تاریکی مارول

و نهایتا نیز ، رسماً چشممان به قباحت هولناک قلمروی ترس و تاریکی روشن شد که در کنار تمامی این توصیفات ، ما را حقیقتاً به یاد جهنم انداخت !

 

 

 

10- اشاره به "جرج رومرو" (George A. Romero)

جورج رومرو کارگردان آثار ترسناک

در بخش اول اختتامیه فصل که محدوده اطراف معبد آیزل پر شده بود از زامبی های شرایک ، مک و یویو به هر سختی‌ای که بود فلینت رو به زفر رساندند ؛ در همون موقعیت مک گفت که <اون بیرون شده مثل یکی از فیلم های رومرو> . درواقع مک در اینجا به "جرج رومرو" ، کارگردان و نویسنده آمریکایی اشاره میکند که شهرت او به فعالیت طولانی مدتش در زمینه ساخت فیلم های ترسناک بازمیگردد ، مخصوصاً فرنچایز ترسناک ، معروف و زامبی اساس آخرالزمانی او که با فیلم "شب مردگان زنده" (Night of the living dead) آغاز شد (همون فیلمی که فیتز در اپیزود ششم بهش اشاره میکنه !) ؛ این فیلم عموماً به عنوان پیشرو و یکی از خواستگاه های تحول ایده تخیلی زامبی در ادبیات مدرن تلقی میشود ، و خب به خوبی میدونیم که مک هم خوره فیلم های علمی-تخیلی و ترسناکه !

 

9- شرایک (Shrike)

شرایک گنجشکک وحشی

خب میدونید که از ابتدای این فصل شاهد حضور موجوداتی خفاش مانند به نام "شرایک" (Shrike) بودیم که توسط آیزل خلق شده بودند تا حکم ارتش پرنده او را ایفا کنند . این موجودات یکی از بیشمار عناصر ارجینال ماموران شیلد محسوب میشوند و از دنیای کمیک ریشه نمیگیرند ، اما رد و اثری از آنها در دنیای واقعی یافت میشود ! حقیقت امر این ست که نام شرایک برگرفته از پرندگانی گوشتخوار از راسته گنجشک‌سانان و با همین عنوان میباشد ! اول اینکه ریشه نام شرایک به صدای جیغ مانند و دلخراش (واژه Shriek در زبان انگلیسی) این گونه گنجشک‌سان بازمیگردد ، و خب این مشخصه مسلماً برای ما تداعی کننده صدای جیغ دلخراش شرایک های آیزل در حین سوپرشارژ شدن است . ثانیاً همانطور که پیش از این نیز اشاره کردیم ، شرایک های mcu در مقطعی که در بدن میزبان خود زیست میکنند ، میتوانند طی سوپرشارژ کردن انرژی درونی را به نابودی خالص تبدیل کنند که منجر به خارج شدن مواد کریستال مانند و قدرتمندی از بدن میزبان و رشد پرسرعت آن در مقیاس بزرگ میشود ؛ این دومین شباهت و الهام گیری از گونه شرایک در دنیای حقیقی میباشد ! چطور ؟! خب ظاهراً این دسته از پرندگان شکاری که غالباً حشرات و مهره‌داران کوچک رو طعمه خود قرار میدهند ، معروف هستند به اینکه شکارهایشان را به سیخ میکشند ! یعنی طعمه هایشان را به گیاهان تیغ دار یا هر نقطه تیز دیگری که پیدا کنند می‌آویزند ، و این منظر یادآور به تصویر کشیده شدن کریستال های قندیل مانندی ست که بدن میزبان شرایک را از هم گسیخته است !

 

8- ساییدگی نوک کفش "یویو" !!!

ساییدگی نوک کفشان یویو

اگر به تمام صحنه هایی که میتوان در آن "یویو" را سرتاپا رویت کرد به خوبی دقت کنید ، درمیابید که آنها همچنان و مشترکا ایستراگی جزئی را با خود حمل میکنند و آن چیزی نیست جز نوک کفش های یویو ! ماجرا به نخستین حضور یویو در سریال بازمیگردد که در افتتاحیه نیم فصل دوم فصل سوم (اپیزود 11ام) رخ داد و طی جریانات آن شاهد بودیم که مک در حین بازرسی صحنهٔ وقوع جرم ، به النا که همان جا ایستاده بود مشکوک و درنتیجه استارت آشنایی النا با مک و شیلد از همانجا خورده شد ؛ دلیل ظن مک به النا در آن لحظه ردپاهای رویت شده در آن محدوده ، درکنار پوتین های سنگین النا بود که نوکشان به دلیل سرعت شدیدا بالا و فراطبیعی او ساییده شده بود ! اکنون پس از گذشت حدود چهار سال ، همچنان این خراشیدگی در نوک پوتین های یویو با دقت و توجه فراوان مشهود است (مثلاً در صحنه انتهایی اپیزود یازدهم که آیزل ، مک و یویو رو به ستون معبد زنجیر کرده) !! و اینجاست که باز هم تکرار میکنم ... جزئیات !!!

 

 

7- تجدید نظر سارج در خصوص اسلحه های زمینی

گروهبان اسلحه دوست کولسون طور

در ابتدای اپیزود دوم که سارج و دارودسته‌اش در حال آشنایی تدریجی با زمین هستند ، سارج بعد از اینکه شاتگان فروشنده را در دست میگیرد اشاره میکند که <اینجا هنوز از سوخت حرارتی استفاده میکنند ...> و به نوعی زمین را یک سیاره نسبتا ابتدایی و ساده و بستری مناسب برای نابود کردن آیزل تلقی میکرد . اما گذشت تا در بخش اول اختتامیه فصل دیدیم که در نتیجه ابتکار فیتسیمونز ، ذخیره خنجرهای شرایک‌کش سارج ذوب شدند تا به سرعت از اونها برای ساخت گلوله های مخصوص نابود کننده شرایک ها استفاده کنند ؛ و در ادامه اپیزود میبینیم که سارج بعد از کشتن بی دردسر یک شرایک با اسلحه زمینی ، حسابی حال میکند و میگوید : <گلوگه های شرایک‌کش ! باید بهش فکر میکردم . فقط هرگز روی سیاره‌ای نبودم که اینقدر به اسلحه علاقه داشته باشند .>

 

6- نغمه آیزل (Izel's song)

آواز آیزل و همسر نوازندهٔ سریال

بالاخره در بخش اول اختتامیه فصل ، گوشمان رسماً به طراوت آهنگ آیزل نواخته شد ! همانطور که به طور مفصل شرح دادیم مهمترین فاکتور وجودی و ریشه‌ای آیزل ، ارتعاشات و امواج میباشند و بر همین اساس است که ندا و آهنگ منحصر به فرد آیزل که معرفه اصلی اوست ، عمیقاً و ذاتاً با مونولیث ها ، شرایک ها و پاچاکوتیک ارتباطی قدرتمند دارد ! یکی دیگر از نکات جالب در خصوص نغمه منحصربه‌فرد آیزل ، شباهت قابل توجه آن با یکی از ترک های مخصوص فصل نخست بود ... تم "Alien DNA" که در صحنه های مرتبط با "کری GH" و تاهیتی آغاز به پخش میکرد ! درحقیقت آهنگ آیزل برگرفته از این تم جذاب از فصل نخست است (جالبه که مثل ماجرای مونولیث و دی‌آلا ها که مفصل شرح دادیم ، این مورد هم هرچند غیرمستقیم آیزل را به نژاد کری پیوند میدهد !) و جالب توجه است که بدانید خواننده نغمه آیزل کسی نیست جز "رایا یاربرو" (Raya yarbrough) ، همسر آهنگساز دوست داشتنی سریال یعنی "بر مک‌کری" ! برای گوش دادن به ترک نغمه آیزل از این فصل و ترک Alien DNA از فصل نخست به ترتیب اینجا و اینجا را کلیک کنید ...

 

5- ارتباطات با سریال "فرینج" (Fringe)

اشاره به سریال فرینج

"فرینج" (Fringe) سریالی محصول شبکه Fox بود که توسط جی.جی.آبرامز ، الکس کرتزمن و روبرتو ارسی و در سال 2008 خلق شد . این سریال در دسته سریال های غیرکمیک بوکی ای قرار داره که من واقعاً دوستشون دارم ... چرا ؟ چون به وفور الهامات و ارتباطات داستانی و تماتیک بین این سریال و ماموران شیلد یافت میشه ! درحدی که بنظرم میشه یک مقاله در این خصوص نوشت ! اما الان صرفاً و خلاصاتا به مورد کوچکی در این خصوص میپردازیم و آن چیزی نیست جز شباهت کلیفهنگر اختتامیه فصل ششم و فصل هفتم با فصل پایانی سریال فرینج ! فصل پنجم و پایانی فرینج (جالبه که فصل پنجم ماموران شیلد هم به عنوان فصل پایانی فیلمبرداری شده بود ! به‌علاوه اینکه این سریال در سال 2013 به پایان رسید ... دقیقاً همون سالی که ماموران شیلد آغاز به پخش کرد !) با سفرهای زمانی آغاز میشود و در طی آن شاهد تهاجم موجوداتی به نام "ناظران" (Observers) (که به چند طریق یادآور کرونیکوم های دنیای سینمایی مارول هستند !) به زمین هستیم ؛ به‌علاوه در سیر داستانی پیش از فصل پنجم شاهد بودیم که شخصی یاغی از میان ناظران به گروهی از انسان ها کمک کرد تا جریان زمان را تغییر دهند (مشابه ایناک ...!) و همین ماجرا به تهاجم آن موجودات در فصل نهایی ختم شد ! شاید درباره منشاء و عامل این ارتباطات و الهامات متعجب شده باشید ... خب باید خدمتتون عرض کنم که "زک ویدون" برادر کوچکتر جاس ویدون و جد ویدون ، نویسنده تعدادی از اپیزود های فصل نخست سریال فرینج و تنها نویسنده کمیک بوک پیش درآمدی بود که بر اساس این سریال خلق و توسط دی سی کامیکس منتشر شد ! و در انتها با احتمال خوبی میتونم این اطمینان رو بدم که در فصل هفتم و پایانی (😭) ماموران شیلد نیز شاهد ارتباطاتی از این دست خواهیم بود !

 

4- گردن‌آویز شناسایی شیلد (S.H.I.E.L.D. lanyard)

گردنبند شیلدی ها

در صحنه‌ای که دیزی کشوی میزش را باز میکند تا بالاخره نامه مامور کولسن را بخواند ، موردی آشنا که ایستراگ وار در آن کشو گنجانده شده توجه ما را به خود جلب میکند .... کارت شناسایی مخصوص ماموران شیلد در پایگاه های مخفی نیک فیوری که پس از رویداد قیام هایدرا و نائل شدن مامور کولسن به منصب ریاست شاهد آن بودیم !

 

3- "ساحره پلید غرب" (The wicked witch of the west)

ساحره پلید

در اپیزود نهایی فصل دیزی ، آیزل را با عنوان ساحره پلید یاد میکند که اشاره‌ای ست به "ساحره پلید غرب" (The wicked witch of the west) که شخصیت منفی اصلی رمان کلاسیک "جادوگر شهر از" (The wonderful wizard of OZ) میباشد .

 

 

2- آیزل (Izel) / ایشل (Ixchel)

آیزل کیه؟

"آیزل" (Izel) یکی از دو شرور اصلی و محوری این فصل بود که با وجود بازی خوب "کرولینا ویدرا" (Karolina wydra) ، همچنان در قیاس با دیگر ویلن های خاطره انگیز ماموران شیلد در رده های پایینی لیست جای میگیرد . او به نوعی یکی دیگر از مصادیق مدل اختصاصی اقتباس و الهام ماموران شیلد از دنیای کمیک میباشد ، که به وفور در سرتاسر سریال یافت میشود ؛ به عبارتی ، آیزل ماموران شیلد در دنیای اصلی کمیک های مارول ریشه‌ای دارد که خود آن نشأت گرفته از "اسطوره‌شناسی مایا" (Maya mythology) میباشد ! آیزل برگرفته از کارکتر "ایشل" (Ixchel) ، الهه ماه میباشد که در دنیای کمیک از نژاد Ahau (نژاد بیگانه موجودات قدرتمند و شبیه به انسان که هزاران سال توسط قوم مایا پرستیده میشدند !) بود .

رویداد Host - سلستیال ها

رویداد Host - سلستیال ها

پس از تقابل های فراوان ایشل و همنوعانش با نژاد Tēteoh (نژاد بیگانه "تتئو" موجودات قدرتمندی بودند که توسط آزتک ها پرستیده میشدند !) که به مقابله مردمان پرستنده این دو نژاد یعنی مایا ها و آزتک ها انجامید ، نژاد ایشل و تتئوها به همراه تمامی دیگر خدایان زمین به سبب سومین رویداد "مقبولیت" سلستیال ها (Thrid Host) مجبور به اتحاد قوا شدند . "Third Host" آزمون سلستیال ها درخصوص پیشرفت و تکامل زمین بود که در ابتدای آن ، سلستیال ها به خدایان زمین وعده میدادند که پس از 1000 سال بازمیگردند و حق زمین برای هستی را مورد قضاوت قرار میدهند ! در طی این بازه هزارساله تا فرارسیدن موعد مقرر ، درحالی که خیلی از خدایان قصد مقابله با سلستیال ها را داشتند ، جمعی از الهه ها به رهبری "گایا" (Gaea) و با حضور "ایشل" راهی مسالمت‌آمیزتر را برگزیدند و بدین ترتیب به دنبال یافتن اهالی برجسته و افضل زمین که گواه بر شایستگی نژاد و سیاره بودند ، روانه شدند . شاید تفاوت بزرگ و تعیین کننده آیزل و ایشل دنیای کمیک "در این مقطع" جهت گیری شان نسبت به بشریت باشد ، اما اشتراک قابل توجه ایندو همان تعریف ابتدایی ماموران شیلد از اسطوره‌شناسی و خداپنداری مردمان باستان است که در مورد 32 به تشریح آن پرداختیم ؛ اینکه آیزل و ایشل دنیای کمیک درحقیقت موجودات قدرتمند فضایی/اهریمنی هستند که توسط انسان های باستان به عنوان یک الهه و به سبب ناآگاهی و نداشتن هیچ گونه پیش زمینه‌ای پرستیده میشدند ، و به همین ترتیب بود که آیین شرک و فرقه های چند خدایی پدید آمدند (این حقیقت مستقیماً توسط سلستیال ها نیز مورد اشاره قرار گرفت) !

ایشل - ixchel - izel

در انتها ایشل همانگونه که تعلیم دیده بود اشخاص مورد نظر جمع آوری شده را در حالت حیات معلق قرار داد تا موعد هزارساله سلستیال ها فرا برسد . گذشت و گذشت تا اینکه ایشل در گذر این چند صد سال شاهد نابودی امپراتوری مایا ها توسط اسپانیایی ها بود که منجر به آتش کشیده شدن معابد و نابودی فرقه شرک‌اش ، و جایگزینی آن با دین الهی مسیحیت شد . هرچند او و Ahauها زنده ماندند و به حیاتشان در بخش مخصوص به خود از دنیای فوقانی ادامه دادند . اگرچه مجموع این رخدادها اولین حضور رسمی این نسخه از ایشل در دنیای کمیک به شمار میرود ، اما نخستین تجسم و اشاره عینی به او در شماره 118 از سری نخست کمیک های "چهار شگفت‌انگیز" رخ داد که در زمان معاصر و بعد از تمامی وقایع ذکر شده جریان داشت !

چهارشگفت انگیز کریستال - جانی استورم

چهارشگفت انگیز کریستال - جانی استورم

در داستان این شماره شاهد بودیم که "کریستال" (Crystal) ناانسان ، توسط Diablo (که از دشمنان اصلی چهار شگفت‌انگیز به شمار میرود) با معجونی خاص شست و شوی مغزی شد و به کنترل او درآمد . اما مهمتر آنکه کریستال به طور ناخودآگاه تحت تاثیر انرژی جادویی معبدی قرار گرفت که Diablo در آن دسیسه‌اش را عملی کرد ، یعنی یکی از معابد قدیمی ایشل ؛ و به همین ترتیب کریستال تبدیل شد به تجسم مادی و حلول ماهیت ایشل در جسم کریستال ! و خب همانطور که احتمالاً تا به حال حدس زده اید این اتفاق برای ما یادآور یکی از قدرت های اصلی آیزل در دنیای سینمایی مارول است ، یعنی حلول در جسم موجودات و تسخیر آنها ! همچنین اینکه ، مشابه تسخیر شدن کریستال توسط ایشل و کنترل قدرت های ناانسانی او ، آیزل نیز با تسخیر یویو و فلینت به تمام قدرت های ناانسانی آنها دسترسی داشت ! در انتهای این داستان شاهد بودیم که با دخالت "لاکجا" (Lockjaw) ، جانی استورم (که معشوق کریستال بود) و دیگر اعضای چهار شگفت‌انگیز ، هم کنترل Diablo بر روی کریستال از بین رفت و هم با نابودی آنچه از معبد ایشل باقی مانده بود از بند چیرگی ایشل آزاد شد !

آیزل - ایشل - ماموران شیلد - Ixchel

این هم از تشریح حضور ایشل در دنیای کمیک تا در انتها نوبت به خواستگاه مقدماتی این کارکتر در اسطوره‌شناسی مایا برسد ! ایشل در اسطوره‌شناسی مایا به عنوان الهه شفادهی و قابلگی (Goddess of medicine and midwifery)، الهه ماه (Goddess of the moon) و همچنین به تعبیری خاص الهه مصیبت (Goddess of catastrophe) تلقی میشد ؛ به‌علاوه تم ها و نمادهای او عبارتند از آب ، عشق ، بافندگی ، زایمان (به وجود آوردن) ، مادر ، سلامتی ، بچه‌ها ، فیروزه و آب‌وهوا ... خب ! همانطور که در طول مقاله اشاره کردیم آیزل در دنیای سینمایی مارول ، برجسته ترین از میان همگونه های خود در "قلمروی ترس و تاریکی" میباشد و ابتدایی ترین و اساسی ترین قدرت او توانایی "خلق کردن" میباشد ! او کالبد و شکل مادی خود را خلق کرد ، دی‌آلا ها را خلق کرد (حتی دی‌آلای سوم که قدرتمندترین سه دی‌آلا هستش ، قابلیتش همسان با قدرت خالقش است یعنی آیزل !) ، و حتی شرایک ها را به وجود آورد و لقب مادر شرایک ها را از آن خود ساخت (اشاره به نماد باروری و قابلگی ایشل ...) ! به علاوه عشق دیرینه و عمیق آیزل و پاچاکوتیک در ماموران شیلد (در حدی که سارج در حالت خفته پاچاکوتیک نیز ، نواخته شدن نغمه آیزل را در اعماق وجودش حس میکرد !) نیز اشاره به سمبل عشق ایشل داشت ! و حتی عنوان "شفادهی" ایشل را میتوان با فاکتور شفابخشی ذاتی آیزل و همنوعان او ، که در مورد 21 به تشریح اساس و ارتباطات آن پرداختیم ، تطابق داد !

آیزل و سارج - ماموران شیلد

لقب مصیبت و فاجعه ایشل هم که دیگر نیازی به گفتن ندارد ...! آیزل در ماموران شیلد و دنیای سینمایی مارول همانگونه که به وجود آوردنده و زندگی بخش است ، شهرت پرآوازه تری در نابودی و هلاکت دارد ! در حقیقت او مشهور بود به نابودی سیارات متعدد و مصیبت هایی که مانند ردپا از خود بجای میگذاشت ، و حتی سارج به او مستقیماً لقب "مرگ" را داد ! جالب است که بدانید یکی از القاب ایشل در اسطوره‌شناسی مایا تحت عنوان "کسی که چرخه زندگی و مرگ را کنترل میکند" (Who she rules over life and death) توصیف شده است که دقیقاً مطابق شهرت و قدرت های آیزل در mcu است !

راستی ! لباس آیزل در اختتامیه فصل رو یادتونه که کلی جواهر بهش آویزان بود ؟! بنظر میرسد که این هم اشاره‌ای به نماد فیروزه ایشل باشد ، دقیقاً مشابه چیزی که در این تصویر مشاهده میکنید !!

آیزل ماموران شیلد

در اساطیر مایا ایشل غالباً همراه با یک مار نسبتا بزرگ به تصویر کشیده شده است ، به طوری که گویا این حیوان جلوه و جنبه‌ای خاص از او را به نمایش میگذارد و اغلب اوقات درکنار اوست . اما حتماً تا بحال حدس زده اید که در دنیای سینمایی مارول شرایک ها "به نحوی" جای این مار را نسبت به ایشل پر کرده‌اند ، که با توجه به منطق کلی و اقتضای جزئیات داستان تصمیم کاملاً هوشمندانه‌ای بود . آیزل در ماموران شیلد خالق شرایک ها بود و لقب مادر آنان را به دوش میکشید ، و حتی در یک صحنه جوری یک شرایک را در دست گرفته بود و با ترحم از زیبایی آن سخن میگفت که موجی نسبی از حس مادرانه را انتقال میداد !

راستی این را هم بگم که بر روی دیوار سنگی معبد آیزل در اختتامیه فصل ، نقش ها و حکاکی هایی با قدمت طولانی قابل مشاهده بود که به نقش ایشل در تصویر فوق ، که خود برگرفته از دفترنامه معروف مایا ها میباشد ، اشاره داشت !

ایشل - ixchel - izel

چیزی که میخواهیم در انتها مورد بررسی قرار دهیم موقعیت معبد آیزل در دنیای سینمایی مارول و معنای منشاء نام او میباشد . اول از همه همانطور که در مورد "اشارات متعدد به مونولیث میوث" در این مقاله به آن پرداختیم ، معبد فراموش شدهٔ آیزل در ایالت "یوکاتان" واقع شده بود . جالب این ست که مکان مقدس مختص ایشل در دنیای واقعی نیز که بومی ها برای پرستش و اجابت خواسته هایشان به آنجا میرفتند در جزیره کوزومل (Cuzomel) ، واقع در ساحل شرقی شبه جزیره یوکاتان ، قرار دارد ! همچنین ظاهر و طراحی معبد هرمی آیزل از چند چشم‌انداز مشابه دیزاین معابد معروف مایا ها ، علی‌الخصوص قلعه هرمی مجموعه باستانی "چیچن ایتزل" که آن هم واقع در ایالت یوکاتان است ! درواقع با این وجود که تاریخچه زمینی آیزل در دنیای سینمایی مارول کمی تغییر یافته و (برخلاف دنیای کمیک که از اساطیر مایا نشأت میگیرد) به اسطوره‌شناسی اینکا (Incan mythology) ختم میشود ، اما همچنان دارای ارتباطاتی با قوم مایا میباشد و این ارتباطات به طور واضح در پیوند گذشته آیزل با یوکاتان بروز پیدا میکنند !

و در پایان به ریشه معنایی نام ایشل میرسیم ... اسم ایشل نیز از یوکاتان نشأت میگیرد که در قرن 16ام بیش از هر زمان دیگری رایج و مورد استفاده بود ؛ اما معنای دقیق و کاملاً معینی ندارد ! هرچند بر اساس رایج ترین و منطقی ترین تعبیرات نام او به معنای "رنگین کمان قرمز" (Red rainbow) و "پایان بزرگ" (Great end) ترجمه میشود ! پایان بزرگ مشخصا به همان ماجرای ارتباط ایشل با مرگ و نابودی مرتبط است که به مقارنت آن با آیزل در دنیای سینمایی مارول پرداختیم ؛ اما مسئله حائز اهمیت در خصوص رنگین کمان قرمز ، صفت قرمز آن است که معتبر ترین قسمت این معانی میباشد و مهمتر آنکه ،ارتباط این صفت با ایشل در آنجاست که او اکثراً در بدن قرمز رنگ متصور و مجسم میشود ! و خب تم قرمز آیزل در ماموران شیلد (که در تصویر بالا میتوانید به وضوح مشاهده کنید) و مخصوصاً موهای تماماً قرمز رنگ او که بخشی موردتوجه از ظاهر اوست ، به همین موضوع اشاره دارد !!

 

1- پاچاکوتیک یا "اورد" (Ord) ؟! مسئله این است !

پاچاکوتیک همان اورده

بالاخره در اپیزود پایانی فصل رسماً ظاهر حقیقی و اصلی پاچاکوتیک را زیارت کردیم که بس عجیب و هیجان انگیز بود ! در واقع قیافه و طراحی بصری او در نگاه اول از منظری یادرآور نژاد چیتاری در دنیای سینمایی مارول است ، اما احتمالاً نمیدانید که شکل و شمایل او الهام گرفته از دنیای کمیک میباشد ... آن هم کارکتری که در کمیک های ایکس‌من خلق شد و از دشمنان آنها محسوب میشود !! کارکتر "اورد" (Ord) که برای نخستین بار در شماره نخست از سری سوم "مردان ایکس حیرت‌انگیز" (Astonishing X-men) (که به عنوان یکی از برترین داستان های تاریخ مردان ایکس از آن یاد میشود) ظاهر شد ! او اهل سیاره‌ای به نام Breakworld بود و در طی این داستان شاهد بودیم که قصد در نابودی جهش‌یافته ها داشت ، چراکه طبق پیشگویی هایی اجمالی صورت گرفته توسط تکنولوژی مخصوص آنها ، یک جهش‌یافته درنهایت عامل نابودی زادگاه او خواهد بود ؛ آن هم به احتمال زیاد یکی از اعضای گروه ایکس‌من ! او دارای استحکام و نیروی جسمانی فراانسانی بود و در استفاده از سلاح های تیغه‌ای مهارت بالایی داشت . اتفاقاً پاچاکوتیک هم قدرت و استحکام بسیار بالایی داشت و جالب این است که او در قالب سارج نیز ، در طول چندین دهه از چاقوهای مخصوص شرایک به عنوان سلاحش علیه ارتش پرنده آیزل استفاده میکرد و حتی همیشه شمشیر فرادنیایی مخصوص آیزل را با خود همراه داشت !

اما همانطور که اشاره کردیم ، اساس و نمود این الهام شباهت ظاهری و دیزاین بصری پاچاکوتیک و اورد میباشد . پوست اورد در دنیای کمیک به رنگ سبز - خاکستری به تصویر کشیده شده است ، و همچنین قطعه‌ای خاکستری ، فلزی و میل مانند در عرض صورت او مشاهده میشود ؛ پوست پاچاکوتیک نیز به حالت گوشتی و با طراحی خاصی از رگه‌های واضح سبز - خاکستری به تصویر کشیده شده ، و همچنین تکه‌ای فلزی در عرض صورت او (قسمت فک و دو طرف دهان) نمایان است که از آن دو نیش بلند در دو طرف دهان خارج میشود ...! و سرجمع استایل کلی چهره عجیب او یادآور قیافه ترس آمیز اورد در دنیای کمیک است !

پاچاکوتیک مارول - ایکس من

همچنین در این صحنه از اپیزود پایانی که لحظاتی قبل از نابودی پاچاکوتیک به دست مک میباشد ، بنظر میرسد که حالت X و ضربدری دستان پاچاکوتیک در مقابله با امواج لرزه‌ای دیزی اشاره‌ای مخفی و کاملاً غیرمستقیم به ایکس‌من دنیای کمیک باشد !!

شاید برایتان سوال شده باشد که آیا عامل پشت پرده‌ای در خصوص این الهام گیری وجود دارد ...؟؟ چرا مردان ایکس حیرت‌انگیز ؟! خب عرضم به خدمتتان که نویسنده اصلی این سری برجسته (و خالق اورد) کسی نیست جز "جاس ویدون" دوست داشتنی دنیای سینمایی مارول !! یکی از مهمترین افراد در شکل گیری دنیای سینمایی مارول ، کارگردان قسمت اول و دوم انتقام جویان !! و در این زمینه مهمتر از همه ... برادر جد ویدون و یکی از خالقین ماموران شیلد !!! دیگه به توضیح بیشتری که نیاز نیست ...؟

جفری بل (یکی از مغزهای متفکر سریال) هم درباره شباهت ظاهری پاچاکوتیک با اورد رسماً اظهار داشت که : < اگر شباهت ها خیلی زیاد میشد اونوقت نمیتونستیم انجامش بدیم ، بخاطر ایکس‌من ... ما حتی اجازه نداریم که کلمه جهش‌یافته (Mutant) رو به زبون بیاریم ، ایکس‌من که جای خود داره .> ! همانطور که پیش از این هم گفتیم ، مراحل پیش تولید فصل ششم و حتی هفتم مدت ها پیش از قرارداد نهایی دیزنی و فاکس به اتمام رسید و در آن مقطع مارول اجازه حتی اشاره به ایکس‌من (و چهار شگفت‌انگیز) را در هیچ اثر لایواکشنی نداشت ... در ادامه جفری بل ، مارک کولپک (ناظر اصلی جلوه های ویژه حیرت‌انگیز سریال) را به خاطر کارش در خصوص به تصویر کشیدن پاچاکوتیک ستود و افزود که او برای به نمایش درآوردن نیش های پاچاکوتیک (در حالی که رو به جلو قدم برمیدارد) خیلی هیجان زده شده بود ! انصافاً هم مارک کولپک مثل همیشه توی کارش ترکوند !

مردان ایکس حیرت انگیز - ماموران شیلد

در انتها شما میتوانید آرک مذکور از سری سوم "مردان ایکس حیرت‌انگیز" (Astonishing X-men) را با ترجمه اختصاصی وبسایت اسپایدی با کیفیت بالا و بصورت کامل بخوانید و لذت ببرید !

 

 

 

نظر شما چیه؟

 

 

نویسنده: مهدی رضایی

Best Comicfan

مهدی رضایی 

ادیتور و گرافیست عکس‌های مقاله: احمد فقیه

P.Constantine

 

مطالب مرتبط:

ایستراگ ها (EASTER EGGS) و اشارات فصل ششم سریال "ماموران شیلد" - بخش اول (AGENTS OF SHIELD)

ایستراگ های فصل پنجم سریال " ماموران شیلد " - قسمت اول

ایستراگ های فصل پنجم سریال " ماموران شیلد " - قسمت دوم

10 چیز جالبی که احتمالا درباره دنیای سینمایی مارول (MCU) نمیدانستید!

 بازیگرانی که نقش بیش از یک شخصیت را در MCU ایفا کرده اند

15 ایستراگ برتر فیلم های مارول

15 جنجال بزرگ در فیلم های سینمایی مارول (MCU)

15 خطوط داستانی مهم که از دنیای سینمایی مارول (MCU) حذف شدند

10 صحنه جالبی كه از فیلم های مارول حذف شدند

15 صحنه پایانی که از فیلم های ابرقهرمانی حذف شدند!

15 شخصیت بزرگ مارول که از فیلم ها حذف شدند !

15 خبر و شایعه ای که درباره فاز 4 دنیای سینمایی مارول میدانیم!

15 دفعه ای که قدرت ابرقهرمانان کمیک بوکی در سریال و فیلم تغییر کرد!

15 لباسی که در فیلم های سینمایی مارول مورد استفاده قرار نگرفتند!

بازیگرانی که نقش بیش از یک شخصیت را در MCU ایفا کرده اند

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید :

Submit to DeliciousSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

دیدگاه‌ها   

Kia Iron Man
#1 Kia Iron Man 1399-07-20 08:25
عاشق این بخش ایستراگ هستم.خسته نباشید واقعا سنگ تموم گذاشتین.واقعا دقت و تیزبینی و همچنین معلومات شما قابل ستایشه.
نقل قول کردن
Best comicfan
#2 Best comicfan 1399-07-20 09:06
نکته مهم : دو قسمت این مقاله ماه ها قبل ، پیش از اینکه حتی فصل هفتم (پایانی) روی آنتن بره نوشته شده !
نقل قول کردن
kavtalib
#3 kavtalib 1399-07-20 09:20
واقعا مقاله فوق العاده ای بود به نظر من این سریال بهترین سریال مارول بود با اینکه دو فصل اولش خوب نبود ولی از فصل سوم معرکه بود .فصل هفت پنج و چهارمش بهترین فصلهاش بودن به نظر من اگر می تونید ایستراگ های اونا رو هم بزارید.
نقل قول کردن
Omegaspiderman6
#4 Omegaspiderman6 1399-07-20 14:36
ایستراگ ۵ در مورد ارتباط فرنج با ماموران شیلد تو فصل آخر هم بهش اشاره میشه مثلا دقایق آخر فاینال اونجا که فیتز تو پارک دخترشو بغل میکنه اشاره به صحنه پایانی فرنج داره که پیتر بیشاپ تو پارک دخترشو بغل میکنه
یا شباهت observers با کرونیکام ها که فصل آخر به زمین حمله میکنن.
راستی چرا اشاره نکردین هنری سیمونز نقش این مستر کیتسون رو هم بازی کرده؟؟دلیلشون چی بود که اون رو آوردن اصلا؟؟
نقل قول کردن
Best comicfan
#5 Best comicfan 1399-07-20 16:17
به نقل از Omegaspiderman6:
ایستراگ ۵ در مورد ارتباط فرنج با ماموران شیلد تو فصل آخر هم بهش اشاره میشه مثلا دقایق آخر فاینال اونجا که فیتز تو پارک دخترشو بغل میکنه اشاره به صحنه پایانی فرنج داره که پیتر بیشاپ تو پارک دخترشو بغل میکنه
یا شباهت observers با کرونیکام ها که فصل آخر به زمین حمله میکنن.


سلام ،
آفرین دقیقا ! توی مقاله هم خدمتتون عرض کردم که با توجه به ارتباطات و الهامات کوچک و بزرگ گذشته و مخصوصاً این فصل (کلیفهنگر اختتامیه !) ، به برقراری این الگو مخصوصاً در فصل پایانی باور داشتم که خب نهایتا درست از آب دراومد و در فصل آخر هم شاهد صحنه های ایستراگی و ارتباطات نسبی تماتیک بودیم !
و همچنین من کامنت شما در مقاله بررسی اختتامیه فصل ششم دیدم و ممنون از صبر و شکیبایی ای که به خرج دادید . اون بالا عرض کردم که کل این مقاله ماه ها پیش قبل از حتی افتتاحیه فصل پایانی نوشته شده بود (نصفش طرف های عید ...!) و علاوه بر تاخیر پیشینی که داشت ، بارها خیلی از عوامل مختلف دست به دست هم دادند تا این تعویق به صورت متوالی ادامه پیدا کنه و تمدید بشه تا اینکه بالاخره تونستیم این طلسم رو بشکنیم و من بعد از قریب به 6 ماه با این مقاله پرماجرا برگشتم !
در هر حال که باشه ، جلوی عشق حقیقی رو هیچوقت نمیشه گرفت (Pun intended) ...

به نقل از Omegaspiderman6:

راستی چرا اشاره نکردین هنری سیمونز نقش این مستر کیتسون رو هم بازی کرده؟؟دلیلشون چی بود که اون رو آوردن اصلا؟؟


هنری سیمونز ...؟؟ میستر کیستون ؟! اگر منظورتون خود آقای کیتسونه که رئیس کل اون تشکیلات و مجموعه بود ، نقشش رو آنتونی مایکل هال بازی کرد که اینجا (t.me/spidey_Ir/24594) خبرش رو دادیم . اگر هم اون دستیار سبز گنده هیکلش رو میگید که ایفاگر نقش‌اش اصلا هنری سیمونز نیست ...
نقل قول کردن
Cap-Spider Potter
#6 Cap-Spider Potter 1399-07-20 18:28
بی‌شک یکی از کامل‌ترین و جامع‌ترین مقالاتِ تاریخ Spidey.ir بود این مقاله! کلا مقالات ایستراگی سنگین و پرمحتوا هستن و هرکسی نمیتونه از پسشون بر بیاد که خب شما دو عزیز مثل همیشه سنگ‌تموم گذاشتید.
مهدی خان، واقعا دست مریزاد! فقط دو گزینه‌ی اول به‌اندازه‌ی یه مقاله‌ی کامل محتوا و مطلب داشت! ان‌شاءالله همیشه سالم و سلامت باشی و ما بیشتر شاهد این دست مقالات "شاهکار" شما توی سایت باشیم.
You really are the real deal, man ;-)
(No pun intended :-*)
نقل قول کردن
Omegaspiderman6
#7 Omegaspiderman6 1399-07-20 19:25
به نقل از Best comicfan:

به نقل از Omegaspiderman6:

راستی چرا اشاره نکردین هنری سیمونز نقش این مستر کیتسون رو هم بازی کرده؟؟دلیلشون چی بود که اون رو آوردن اصلا؟؟


هنری سیمونز ...؟؟ میستر کیستون ؟! اگر منظورتون خود آقای کیتسونه که رئیس کل اون تشکیلات و مجموعه بود ، نقشش رو آنتونی مایکل هال بازی کرد که اینجا (t.me/spidey_Ir/24594) خبرش رو دادیم . اگر هم اون دستیار سبز گنده هیکلش رو میگید که ایفاگر نقش‌اش اصلا هنری سیمونز نیست ...



آره منظورم همونه سبزه بود الان کل تصوارتم به هم ریخت تا الان فکر میکردم یکین ولی قیافشون خیلی شبیه همه
m.imdb.com/name/nm0139858
نقل قول کردن
Best comicfan
#8 Best comicfan 1399-07-21 21:11
به نقل از Cap-Spider Potter:
بی‌شک یکی از کامل‌ترین و جامع‌ترین مقالاتِ تاریخ Spidey.ir بود این مقاله! کلا مقالات ایستراگی سنگین و پرمحتوا هستن و هرکسی نمیتونه از پسشون بر بیاد که خب شما دو عزیز مثل همیشه سنگ‌تموم گذاشتید.
مهدی خان، واقعا دست مریزاد! فقط دو گزینه‌ی اول به‌اندازه‌ی یه مقاله‌ی کامل محتوا و مطلب داشت! ان‌شاءالله همیشه سالم و سلامت باشی و ما بیشتر شاهد این دست مقالات "شاهکار" شما توی سایت باشیم.
You really are the real deal, man ;-)
(No pun intended :-*)

سلام و درود بر آقا امین حیاتی !
قربون شما عزیز ، لطف و محبت سرشارت به ما ثابت شده ست ;-)
ان شاءالله شما هم همواره سالم و سلامت باشی و ما هم همواره شاهد حضور پرشور و درخشانت :)
You are, actually, the deal-breaker real deal !
(Love intended)
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید