ایستراگ ها (Easter Eggs) و اشارات فصل ششم سریال "ماموران شیلد" - بخش اول (Agents of Shield)

ایستراگ ها (Easter Eggs) و اشارات فصل ششم سریال "ماموران شیلد" - بخش اول  (Agents of Shield)

پس از مدت ‌ها با یه مقالهٔ ایستراگی دیگه برگشتیم !

وبسایت Spidey.ir برای نخستین بار در جهان تقدیم میکند ...

 

 

81- "ملیندا می" ادامه دهنده راه "مامور کولسن" ...

می جایگزین کولسون

طرفداران در طول چندین سال گذشته به صدای گرمابخش کلارک گرگ در قالب مامور کولسن که معمولا در ابتدا و انتهای هر اپیزود پخش میشد ، عادت کرده بودند . از اون "Previously on Marvel's Agents of S.H.I.E.L.D." (آنچه در ماموران شیلد گذشت ...) اول گرفته تا اون "we'll return in a moment" (لحظاتی دیگر بازخواهیم گشت ...) پایانی ! اما پس از پایان غم انگیز فصل پنجم و خداحافظی با مامور کولسن ، کسی که جای خالی صدای او را پر کرد نه دیزی بود و نه مک (که هردوشان به عنوان جانشینان کولسن جایگاه رهبری را تجربه کرده اند) ؛ بلکه صدای "مینگ نا ون" بود در قالب "ملیندا می" ! کسی که طولانی ترین پیشینه با فیل کولسن را دارد و سالهای طولانی در کنار او به عنوان یک مامور شیلد خدمت کرده ، کسی که کولسن او را به زندگی بازگرداند و هدف جدیدی برای زندگی به او عطا کرد ، و کسی که میتوان گفت سالها نزدیک ترین شخص به کولسن بود و خلا بزرگ ایجاد شده ناشی از فقدان او در تیم (در فصل ششم) بیشتر از هرکس او را از درون درگیر خود ساخته بود . بنابراین شورانرهای سریال با این حرکت ظاهری و غیرمستقیم قصد اشاره به این حقیقت و نشان دادن نزدیکی و شباهت او با مامور کولسن را داشتند .

 

80 - اشارات غیرمستقیم به "جنگ بینهایت" (Infinity war) ...؟!

اشاره به بشکن ثانوس

در سکانس آغازین اپیزود نخست فصل ششم ، شاهد دو نیم شدن سفینه ایناک توسط منبعی انرژی به فرم حلزونی-مارپیچی از سوی سفینه ای ناشناس بودیم (هویت این سفینه ناشناس و علت حضور آن در این صحنه میتواند از نکات کلیدی فصل هفتم باشد ...) ! این صحنه میتواند اشاره ای غیرمستقیم به "انتقام جویان : جنگ بینهایت" و محو شدن نیمی از بشریت باشد ! نکته جالب دیگر این ست که پس از چند ثانیه در صحنهٔ بعد صدای رعد و برق کوتاهی را (در سیاره "دریل") میشنویم که یادآور پایان "جنگ بینهایت" و سکانس آغازین "پایان بازی" ، بعد از لحظه بشکن ثانوس میباشد (به قسمت اول ایستراگ های "انتقام جویان : پایان بازی" مراجعه کنید) ! و در انتها ناگفته نماند که ظاهر نابود شدن سیاره کرونیکا-2 )زادگاه کرونیکوم ها که در اپیزود دوم به نمایش درآمد) ، با اینکه از لحاظ ریشه ای و منطقی و حتی بصری تفاوت قابل توجهی در این میان وجود داشت ، قطعاً به پودر شدن موجودات زنده در انتهای "جنگ بینهایت" بی شباهت نبود !

مسلماً نمیتوان با قطعیت گفت که تمام این اشارات و ارتباطات عمدا و از پیش برنامه ریزی شده بوده اند ، اما این موضوع کاملا از هرجهت محتمل میباشد ! چراکه اینجا "ماموران شیلد" است (نخستین و مرتبط ترین سریال mcu !) و ما مغزهای متفکر دوست داشتنی و متعهدی داریم که همواره در هرگونه از اشارات و ایستراگ ها (و صدالبته اشاره های زودهنگام !) به معنای واقعی کلمه استاد تمام بوده‌اند ؛ درواقع با نگاهی کوتاه به گذشته به راحتی درخواهید یافت که مخفی کردن ایستراگ ها و ارتباطات خفن و دیوانه وار در سیر و فضای داستان اصلا تخصص جد ویدون و مریسا تنچرون میباشد ! بنابراین سوای تمامی موانع و مشکلاتی که دست به دست هم دادند و باعث شدند که فصل ششم پس از اشارات متعدد زودهنگام و هیجان انگیز به "جنگ بینهایت" ، از رویداد های عظیم بخش سینمایی بازبماند و نتواند خط داستانی خود را با خط زمانی اصلی دنیای سینمایی مارول انطباق و بر آن اساس شکل دهد (که در این مقاله به آن پرداختیم) ، همچنان محتمل است که ویدون ودیگر سازندگان خلاق و متفکر سریال ناخنک هایی برای اشارات غیرمستقیم به عظیم ترین رویداد mcu زده باشند ... شاید به خاطر اشارات مستقیم و به نسبت گسترده تری که قرار است در فصل هفتم شاهد آن باشیم ؟!

 

79 - کوئیک (Quake) قدرتمندتر از همیشه ...

قدرت زلزلهٔ ارتعاشی کوئیک

در سکانس های مختلفی از فصل ششم شاهد نمایش 'به نسبت' گسترده‌تر و جلوه‌گرتری از قدرت‌نمایی دیزی جانسون در قامت "کوئیک" بودیم . در حقیقت گویی قدرت‌های لرزه‌ای او نسبت به گذشته تقویت و به اصطلاح boost شده بود و درنتیجه ضمن کنترل و تسلط بشدت دقیق تر در استفاده کاربردی از قدرت هایش ، توانایی ایجاد امواج لرزه‌ای قدرتمندتر و بشدت ویران کننده تر را دارا بود ! برای مثال ما در اپیزود نهم این فصل شاهد مهار و جلوگیری از انفجار بمب اتم و تجزیه شدن صدها "شرایک" بوسیله امواج لرزه‌ای توسط دیزی بودیم ! همانطور که میدانید این جریان به اپیزود نهایی فصل پنجم و عواقب تزریق سرم هزارپا (Centipede Serum) مرتبط است که در همان مقطع نیز قابل پیشبینی بود . در مقاله "اطلاعات منتشر شده از فصل ششم و بررسی احتمالات ممکن" خواندیم :

در اپیزود نهایی فصل پنجم دیدیم که مامور کولسن فداکاری کرد و " سرم هزارپا " ( Centipede Serum ) را در دستکش دیزی قرار داد تا بتواند با استفاده از آن بر گراویتون غلبه کند .
در انتها بعد از اینکه دیزی از سرم استفاده کرد دیدیم که توانست خود را از چنگ گراویتون آزاد کند و با استفاده از نیرو های تقویت شده اش او را به خارج از جو زمین پرتاب کند !
این صحنه و نمایش این میزان از قدرت چیزی بود که پیش از این نظیرش را ندیده بودیم ...

نابودی گراویتون توسط دیزی !

آخرین باری که قبل از فصل پنجم شاهد حضور" سرم هزارپا " بودیم به فصل نخست سریال بازمیگردد . در آن زمان متوجه شدیم که سرم هزارپا یک ترکیب شیمیایی بود که به دستور " جان گرت " در دست ساخت قرار گرفت ؛ این سرم به نمونه های آزمایشی خود قدرت بیش از حد و شکست ناپذیری اعطا میکرد .
در واقع مولفه اصلی این سرم باعث تغییر در ساختار DNA فرد مورد نظر میشود ، هرچند این سرم حاصل ترکیب یکسری مواد خاص میباشد که در ورژن اصلی و نهایی سرم یافت میشوند ؛ این فرمول پایه حاصل ترکیب " سرم ابر سرباز " ( ورژن هایدرا از سرومی که منجر به خلق کاپیتان آمریکا در طی پروژه تجدید حیات شد ) ، " اکستریمیس " ( ویروسی که توسط توسط آلدریچ کیلیان به روز آوری شد و گسترش یافت که میتوانست عضو آسیب دیده و یا از دست رفته شخص را احیا کند ) و همچنین " تشعشع گاما " ( منبع پیدایش هالک ) میباشد !

اما سرم هزارپایی که تونی کندیمن برای دیزی تهیه کرد 'ممکن است' حاوی برخی از این محتویات نباشد . تنها ترکیباتی که ما از وجودشان در سرم کاملا اطمینان داریم 

، اکستریمیس و مولفه شفادهی جایینگ ( مادر دیزی ) میباشند .

دیزی و اکسترمیس !

اما در هر صورت این مورد میتواند برای دیزی جانسون معنی خاصی داشته باشد ؛ در حقیقت علاوه بر آسیب ناپذیری و قدرت های افزونی که سرم هزارپا به فرد مورد نظر میدهد ، میتواند توانایی های قبلی همان فرد را بهبود بخشد و ارتقاء دهد !
اگر به یاد داشته باشید در فصل اول شخصی با نام مستعار " اسکورچ " (Scorch) فریب حرف های رینا را خورد و پس از تزریق سرم هزارپا به خودش مشاهده کردیم که قدرت هایش به شدت افزایش و ارتقاء پیدا کرد تا حدی که غیر قابل کنترل شد .

اسکورچ

پس قطعا دیزی علاوه بر کسب ویژگی های معمول سرم هزارپا ، صاحب قدرت های لرزه ای بسیار ارتقاء یافته تر و ویران کننده تر شده است !
دیزی جانسون یک مامور تعلیم دیده و قدرتمند است که با در دست داشتن قدرت هایش یکی از بزرگترین مبارزان mcu محسوب میشد ؛ حال با این اوصاف میتوان تصور کرد که چقدر قدرتمند ترر و ویران کننده تر است ( به همین دلیل توانست گراویتون را با آن شدت به خارج از زمین پرتاب کند ) ! میتوان او را یکی از قدرتمندترین ترین قهرمانان دنیای سینمایی مارول به شمار آورد !!

 

78 - اشاره به فصل دوم (ازهم پاشیده شدن اسلحه‌ها)

کوئیک نابود کردن تفنگ ها

در سکانس‌های ابتدایی اپیزود نخست که تیم جست‌وجوی شیلد در سیاره "دریل" (D'Rill) فرود می‌آید ، دیزی به راحتی تمام و با تسلط کامل بر قدرت هایش اسلحه‌های در دست افراد متجاوز به سفینه را از درون به لرزه درمیاورد و متلاشی میکند . این صحنهٔ کوتاه قطعاً برای طرفداران دوآتیشه سریال آشناست چراکه درواقع اشاره ایست به صحنه‌های مشابهی از فصل دوم ، که در صحنهٔ اول دیزی به‌طور ناخواسته و غیرعمد اسلحه‌ای که در دستان خودش قرار دارد را متلاشی و تجزیه میکند (در مقطعی که دیزی به تازگی قدرت هایش را بسدت آورده و توانایی کمترین کنترل و مهار آنرا نداشت ...) و در صحنهٔ دوم بعد از تسلط یافتن بر نحوه کنترل قدرت‌هایش ، عملی مشابه را بر روی اسلحه یک مامور شیلد (زمانی که در جبهه منحرف شدهٔ "جایینگ" قرار داشت ...) پیاده میکند ! در انتها جذاب ترین چیزی که در این میان دریافت می‌شود چیزی نیست جز تکامل فوق‌العاده و محسوس دیزی ، اینبار در استفاده از قدرت هایش (که در کل مصداق همون تکامل اصلیه ...) !

 

77 - خطوط لِی (Ley lines)

خطوط لی

تئوری مامور کلر و مامور فاکس در خصوص وجه اشتراک اتفاقات عجیبی که اخیراً رخ داده و شیلد با آنها دست و پنجه نرم کرده بود ، مبنی بر "خطوط لِی" (Ley lines) مطرح شد (اپیزود نخست) . خطوط لِی تناسبات خطی مستقیمی نامیده میشوند که بناهای تاریخی مهم و نقاط برجسته تاریخی را به یکدیگر متصل ساخته اند . ایده و فرضیه خطوط لِی نخستین بار در سال 1921 توسط عتیقه شناسی به نام "آلفرد واتکینز" بواسطه اثر شاخص او یعنی کتاب The old straight track مطرح شد . او و پیروان این ایده بر این باور بودند که این الگو و تناسبات خطی در ابتدا توسط محافل و مجامع باستانی بریتانیا شناسایی شده و در پی آن ، آگاهانه و با برنامه قبلی بناهایی را در امتدادشان برپا کرده‌اند (در سریال هم کلر در حین توضیحاتش اشاره کرد که چندین تمدن از جمله اینکاها و بومی های آمریکا و استرالیا به وجود نوعی از این خطوط اعتقاد داشتند !) ! نظریات واتکینز علیرغم دریافت استقبال اندک ، هیچگاه توسط سازمان باستان‌شناسی بریتانیا تایید نشد . گذشت تا اینکه در دهه 60 میلادی نظریات او توسط نویسنده ای انگلیسی به نام "جان مایکل" احیا شد ؛ او با طرح فرضیه‌ای مکمل بر این باور بود که خطوط لِی توسط جوامع ماقبل تاریخ در جهت هدایت سفینه های فضایی برقرار شده‌اند ، چراکه او و پیروان این ایده که اعضای جنبش رمز و راز های زمین و دیگر فرقه های محرمانه را تشکیل میدادند ، معتقد بودند که این خطوط درحقیقت انرژی درونی زمین را تعیین حدود و مرز بندی میکنند ! (البته همچنان تا به امروز نظریات تناسب الگویی خطوط لِی با انرژی های زمین از لحاظ علمی تصدیق نشده اند !)

همانطور که در طول سریال هم دیدید تئوری کلر و فاکس به نحوی تحقق پیدا کرد و ناهنجاری بعدی در یکی از مناطق محدود شده براساس خطوط لِی نمایان شد ؛ و در ادامه طبق تحلیل های "مارکوس بنسون" نیز دریافتیم که شرایک ها با انتشار نوروتاکسین در بدن میزبان همانند یک کاتالیزور از انرژی میزبان استفاده میکنند (همانند بلایی که در انتها بر سر مامور کلر و دیگر میزبان ها آمد) و اینکه این استدلالی ست بر اجتماع این موجودات در محل تلاقی خطوط لِی ، چراکه با توجه به تایید دوباره بنسون در خصوص اینکه "عده‌ای اعتقاد داشتند که این خطوط سرچشمه انرژی عظیم زمینی هستند" ، اگر شرایک ها موفق به انجام فرآیند مشابهی با پایه چنین انرژی توصیف ناپذیر و عظیمی میشدند نتایج ویران کننده‌ای در مقیاس عظیم حاصل و به نابودی سیاره منتهی میشد (درواقع این جریان یه جورایی توجیه منطقی ناهنجاری های اپیزود اول و نابودی سیاره های پیشین توسط آیزل و شرایک ها هستش ، مِن جمله سیاره کرونیکا-2 !) !

و انتها باید بگم که همانطور که قابل حدس است از ایده خطوط لِی در دنیای کمیک و حتی دیگر آثار کمیک بوکی نیز استفاده شده ، و برای مثال میتوان به شرکت "کوردکو" (Cordco) اشاره کرد که در دنیای کمیک زیرمجموعه تشکیلات استارک بوده و در جهت مطالعه و شناخت این خطوط کمک هایی ارائه کرده است

خطوط لی کمیک ها

(قابل ذکره که از این شرکت در محتوای تبلیغاتی فیلم "مردآهنی 2" نیز استفاده شد) .

 

76 - ارتباط مفهومی با "ثور : دنیای تاریک" (Thor : The dark world) ؟!

اشاره به ثور دنیای تاریکی

در پی اشاره به ارتباط و نقش "خطوط لِی" در توجیه منطقی نابودی سیارات (توسط آیزل و شرایک ها) و ناهنجاری هایی که در اپیزود اول شاهد آن بودیم ، ارتباطات مفهومی دیگری نیز در این بین قابل رویت میباشد ... اینبار به صورت داخلی در دنیای سینمایی مارول !

در "ثور : دنیای تاریک" شاهد بودیم که در طی رویداد "همگرایی" (Convergence) ، پرتال ها و ناهنجاری های ایجاد شده هر "نه قلمرو" (Nine realms) را در یک راستا هم‌تراز کردند ، و همانطور که میدانید نقطه عطف این رویداد کیهانی همزمان با نبرد نهایی فیلم در "گرینویچ" به وقوع پیوست که فرضاً در برخی تفاسیر به عنوان یک نقطه از خطوط لِی شناخته میشود ! به علاوه در فیلم شاهد بودیم که آثار و نشانه های این رویداد که از لحظات آغازین آن در حال آشکار شدن بود (بسبب ناهنجاری های نامرئی که به صورت تصادفی در مکان های مختلف ایجاد میشد و زمینه وقوع نهایی رویداد همگرایی را فراهم میکرد) میتوانست عواقب فیزیکی عجیبی را به دنبال داشته باشد ؛ از جمله تغییرات گسترده و ناپایدار جاذبه‌ای ، انفصال یکپارچگی عالم هستی در مقیاس عظیم (اینکه دیگه عملا هیچ مرزی بین دنیاها وجود نداشته باشه !) و اینکه در کل پایه و اساس "واقعیت" و "هستی" عیناً محو شود و دیگر وجود خارجی نداشته باشد ...! (به گفته خود "جین فاستر") بله ! ارتباط بین رویداد همگرایی "دنیای تاریک" و فصل ششم ماموران شیلد همینجا تشدید میشود و قوت میگیرد ! درواقع همانطور که در اپیزود نخست مشاهده کردید به دنبال رخداد ناهنجاری های مرموز ، تناقضات و تغییراتی در "واقعیت" و بدور از پایه منطق به وقوع میپیوست (درست مثل صحنه های به نمایش درآمده در "دنیای تاریک") ؛ برای مثال توپ بسکتبال به یکباره مثل یک توپ شیشه‌ای خُرد شد و یا بدن "تینکر" (از اعضای گروه سارج) در هنگام عبور از ناهنجاری شکل گرفته در دیوار ، عملا به جنس بتن تبدیل شد ! و طبق گفته های مامور کلر پیش از این نیز اتفاقات عجیب دیگری از این دست رخ داده بود همچون سوراخ سوراخ شدن بدنه اتوبوس شهری و یا یخ زدن دریاچه‌ای در وسط بیابان ! و خب مامور فاکس هم به این اتفاقات لقب "پیچش های هستی" (Reality warps) رو داد ...

دیدید ؟! این شباهت ها به خوبی ارتباط بین ایندو رخداد را مستحکم تر و محسوس تر میکنند ! اما هنوز تمام نشده ! اگر به یاد داشته باشید "اریک سلویک" فلسفه وجود بناهایی همچون "استون‌هنج" (Stonehenge) را به رویداد همگرایی پیشین که در حدود پنج هزار سال پیش رخ داده بود مرتبط میساخت (درواقع استدلال میکرد که تغییرات عینی جاذبه در این مکان که حاصل از رویداد همگرایی بوده است ، سبب شده که انسان های پنج هزار سال پیش این بنا را به راحتی و با نیروی انسانی ساده به عنوان نشانه‌ای از این رخداد عجیب بسازند !) و همین استدلال را به دیگر نقاط تاریخی از جمله دیوار چین و اهرام ثلاثه مصر تعمیم میداد ! درواقع مسئله اصلی در این خصوص این است که بنای "استون‌هنج" در محل گذر فرضی خطوط لِی قرار دارد و استدلال اریک سلویک نیز همانطور که در ایستراگ شماره قبل به آن پرداختیم ، مصداقی از فرضیات و نظریات "خطوط لِی" در دنیای واقعی ست (اعتقاد مردمان دوران باستان و ایجاد سازه های تاریخی در امتداد خطوط لِی و ...) !

خیلی جالبه ، نه ؟! و بدین شکل است که این ارتباط مفهومی میان "دنیای تاریک" و فصل ششم ماموران شیلد به محسوس ترین شکل ممکن خود میرسد !! در انتها قطعا به خاطر دارید که "ماموران شیلد" 6 سال پیش از پخش فصل ششم در سال 2013 ، با "ثور : دنیای تاریک" کراس اوور رسمی و ارتباطات قابل توجه داشته (یاد آن دوران بخیر ...😭) و در حال حاضر چنین ارتباط و شباهت کانسپتی میان داستان سریال و این فیلم کاملاً بدیهی و طبیعی میباشد !

 

75 - ظاهر جدید "دیزی جانسون / کوئیک" (Quake)

ظاهر وفادارانه کوئیک به کارتون مارول رایزینگ

همانطور که پس از کانسپت آرت های هایپ کننده طراح لباس سریال و انتشار تصاویر جدید توسط "کلویی بنت" به مناسبت تمدید سریال برای فصل هفتم انتظارش را میکشیدیم ، دیزی در این فصل با ظاهر جدیدی در قامت "کوئیک" (Quake) ظاهر شد و کاستوم و رنگ موی جدید او نقش اصلی این تغییر را ایفا میکرد . نکته قابل توجه در این خصوص شباهت دیزاین و رنگ بندی این کاستوم جدید با ظاهر کاستوم دیزی جانسون در سری انیمیشن Marvel rising میباشد ! همانطور که مشاهده میکنید علاوه بر شباهت استایل وطراحی (حتی دستکش های جدید دیزی !) ، رنگ الحاقی بنفش به کار رفته در کاستوم نیز این شباهت را محسوس تر میکند و این جریان تا جایی پیش میرود که حتی در مدل موی جدید دیزی (تغییر مرسوم در هر فصل !) هم رگه‌های بنفش دیده میشود ! بنابراین طراح لباس و گریمور سریال تلاش بر این داشتند که تا جای ممکن به ظاهر و تم جدید دیزی جانسون که در دنیای انیمیشن از آن رونمایی شد اشاره و ادای احترام کنند .

 

74 - "اسنوفلیک" (Snowflake) یا "باترفلای" (Butterfly) ...؟

اسنوفلیک پروانه وار

"اسنوفلیک" با هنرنمایی تحسین‌برانگیز "بروک ویلیامز" یکی از بهترین تازه وارد های سریال محسوب میشود !ً شخصیت پردازی جالب و متفاوتی که از او در سیر داستان به نمایش درآمد و نقش آفرینی جذاب بروک ویلیامز واقعاً بیش از آن چیزی بود در ابتدای کار به نظر میرسید . همانطور که در اینجا گفته بودیم ، قرار بر این بود که اسم این کارکتر در ابتدا "باترفلای" (Butterfly) به معنای پروانه باشد اما خب مشخصا به دلایلی در ادامه کار نام او در سریال به "اسنوفلیک" (به معنای دونه برفی) تغییر یافته است ؛ مسئله ای که در اینجا مدنظر میباشد ، این ست که نام اولیه باترفلای مسلما اشاره ای بوده به رفتارهای دیوانه وار اسنوفلیک در طول سریال و خیال پردازی او در خصوص مرگ و حلول روح موجودات پس از مرگ در قالب یک "پروانه" ! او همواره علاقه‌مندی وافر و غیرعقلانی خود در خصوص معنویت و فضای موجودات غیرمادی را به شکل کاملاً درک شده و توجیه شده بروز میداد ، برای مثال او عمیقا اعتقاد داشت که کشته شدن قربانیانش تجربه دلپذیری برای آنان خواهد بود چراکه در طی این اتفاق تمامی درخشش و انرژی مثبت محصور در جسم فرد (مجاز از روح) آزاد میشود و در قالب معصوم ترین شکل ممکن یعنی به شکل یک پروانه به زندگی باسعادت اش ادامه میدهد ! البته کاملاً محتمل است که صحبت های او تماما استعاره‌ای و فراتر از آن چیزی باشد در نگاه اول به نظر میرسد ، درست مثل دیالوگ های "رینا" در فصل های اول و دوم (حتی در همین فصل هم میتوان ارتباطاتی میان سخن های او و شرایک ها یافت !) !

چاقوی پروانه‌ای اسنوفلیک

راستی ! این را هم بگم که چاقوهای مخصوص اسنوفلیک از نوع "پروانه‌ای" (Butterfly knife) میباشد که اشاره‌ای جالب و مضاعف به همین ماجرا دارد !

 

 73 - مون گرل (Moon girl) ؟

مون گرل

در اواخر اپیزود اول که جوخه سارج به موزه تاریخ طبیعی میروند تا زمینه عبور او به زمین را فراهم کنند ، دختر بچه سیاه پوستی را روبروی موزه میبینیم که بادکنکی تی-رکس شکل در دست دارد . این میتواند اشاره کوچکی به کارکتر نوظهور "مون گرل" در دنیای کمیک باشد و قابل ذکر است که حتی مدل موی این دخترک در این صحنه ، مشابه یکی از مدل موهای رایج مون گرل در دنیای کمیک است و میتواند تجسمی از کاور شماره 25 سری اختصاصی این شخصیت را ارائه دهد .

مون گرل

در ضمن همانطور که در طی رویداد D23 امسال خبر دادیم سریال انیمیشنی "مون گرل و دویل دایناسور" در شبکه دیزنی پلاس و به تهیه کنندگی "لارنس فیشبرن" ساخته خواهد شد ...

 

 

72 - "پاچاکوتیک" (Pachakutiq)

در اپیزود افتتاحیه فصل بود که برای نخستین بار نام مرموز "پاچاکوتیک" (Pachakutiq) را از زبان یکی از افراد جوخه سارج شنیدیم که از سررسیدن آن هشدار میداد ، و گذشت و گذشت تا اینکه فهمیدیم این پاچاکوتیک درواقع بخشی از موجودیت خود سارج میباشد ! ظاهر حقیقی و عجیب و غریب او را رسما برای اولین بار در اپیزود پایانی فصل مشاهده کردیم که ریشه در دنیای کمیک دارد و در موردی مجزا به آن خواهیم پرداخت ، اما نام پاچاکوتیک و ارتباطات دنیوی / زمینی آن در دنیای سینمایی مارول جریانی متفاوت دارد که از تاریخچه امپراتوری "اینکا" (Inca empire) در دنیای حقیقی نشأت میگیرد !

سارج پاچاکوتیک

خب همانطور که در این فصل بارها اشاره شد ، سارج و آیزل در دنیای سینمایی مارول از اساطیر اینکایی هستند و این دقیقاً مطابق با توصیفات گذشته ماموران شیلد از اسطوره شناسی و خداپنداری انسان های باستان میباشد که در مورد 32 به آن خواهیم پرداخت ؛ در دنیای واقعی نیز "پاچاکوتی" (Pachacuti) که برگرفته از نام پاچاکوتیک میباشد ، نهمین فرمانروای پادشاهی کوزکو (Kingdom of cusco) بود که توسط او و پس از رشد و توسعه های فراوان به امپراطوری اینکا تبدیل شد . نام پاچاکوتیک که ریشه در زبان کچوآ (Quechua) دارد به معنای "مردی که بر فضا و زمان غلبه پیدا میکند" میباشد ! آشنا نیست ؟! بله دیگه ... پاچاکوتیک هم در ماموران شیلد موجودی بود که قرن ها پیش با تسخیر جسم کپی شده مامور کولسن (که بویسله انرژی سه مونولیث در طول فضا و زمان خلق شد) به نوعی روند معمولی فضا و زمان را به هم زده بود ! همچنین به تعبیری دیگر ، این اسم تحت عنوان "به لرزه درآورنده زمین" (Earth shaker) ترجمه میشود که به معنای جنبش و تحولی ست که دوره و عصری جدید را آغاز میکند ؛ ارتباط موجود در این زاویه ، جایی پدیدار میشود که به یاد می‌آوریم که سارج هم یکبار در این فصل از پاچاکوتیک با عنوان "مرگ همه چیز" (The death of everything) یاد کرده است ، به علاوه اینکه عنوان اپیزود پایانی فصل نیز "حیات جدید" (New life) بود که به خیزش پاچاکوتیک و آیزل ، و آغاز چرخه و زندگی جدید برای کهکشان و همنوعان آنها اشاره میکرد !

آیزل و سارج

 

 

71- ادای احترام به "استن لی" کبیر ...

استن لی

از آنجایی که افتتاحیه فصل ششم نخستین باری ست که سریال پس از درگذشت "استن لی" کبیر در سال 2018 به روی آنتن میرود ، در انتهای این اپیزود و پیش از نمایش تیتراژ پایانی ، شاهد ادای احترامی به این اسطوره بی‌همتای دنیای کمیک هستیم . و قطعاً جنبه دیگر این لحظه ، تداعی شدن کامئوی خاطره انگیز او در فصل نخست سریال بود ...😢💔

روح این بزرگ مرد شاد ، و یادش گرامی و در قلب ما ابدی ...

 

- 70 اشاره زودهنگام به مرگ "دیویس" !!

مرگ دیویس

در اولین اپیزود فصل ششم شاهد اشاره مخفیانه و زودهنگام به اتفاق ناراحت کننده و غم‌انگیز اپیزود 10ام هستیم ، یعنی کشته شدن مامور "دیویس" توسط آیزل ! در حین تعامل جالب و دیالوگ های بامزه‌ای که میان او و پایپر رد و بدل میشد ، پایپر که از خبر بازگشت به زمین خوشحال شده بود رو به دیزی گفت <یه هفته دیگه با دیویس باشم یه جسد روی دستت میمونه ... جسد اون> و دیویس هم در جواب گفت <آره ، چون اگر یه هفته دیگه با تو باشم قطعا خودم رو میکشم> !! بله ، همان طور که ملاحظه کردید این اشاره زیرکانه دقیقاً حوادث اپیزود 10ام (پرش/Leap) را پیشگویی میکرد ، جایی که آیزل به عنوان یک موجود غیرمادی در جسم دیویس حلول کرد و با کنترل بدن او کاری کرد که در کمال ناهشیاری با پای خود از ارتفاع بپرد و با سر به زمین اصابت کند .

خودکشی دیویس در حال کنترل

 همانطور که پیش از این خدمتتان عرض کردم ، ویدون و تنچرون استاد هرگونه اشاره و ایستراگ مخفی و خفن هستند ، مخصوصاً اشاره های زودهنگام و پیشگویانه !!

 

69 - الفبای "سلستیال" !

زبال سلستیالی

همانند فصل گذشته ، در این فصل نیز شاهد نشانه ها و حروف الفبای زبانی بیگانه و مشابه بودیم . این زبان مستقیماً در بخش تفریحی Guardians of the galaxy - mission: breakout در پارک ماجراجویی بزرگ دیزنی در کالیفرنیا ، به تصویر کشیده شد ! درواقع با ورود به قسمت "تشکیلات تیوان (کالکتور)" درخواهید یافت که تمامی نوشته ها و متون به دو زبان نوشته شده است ، زبان انگلیسی و زبان باستانی سلستیال (با توجه اشاره به سلستیال ها در قسمت اول محافظان کهکشان و حضور Nowhere در فیلم و ...) ! لازم به ذکر است که این مکان تفریحی الهامات مستقیم و فراوانی از دنیای سینمایی مارول گرفته و از جمله آن میتوان به حضور اقلام ارجینال ماموران شیلد همچون "تبر و گوی کری" ، "کریستال تریجین" و "دواینر" به عنوان ایستراگ یاد کرد !

و اما از آن سو ماموران شیلد هم در ادامه از حضور یکی از آیتم های ارجینال این پارک استفاده کرد ، و همانطور که میدانید آن چیزی نبود جز همان "زبان سلستیال" ! البته قابل توجه است که این زبان در دنیای سینمایی مارول هنوز هیچ ارتباطی از خود با نژاد "سلستیال" (Celestias) بروز نداده و اکثراً هرکجا که نمایی از الفبای این زبان را دیدیم سرکله نژاد "کری" پیدا شده است !

نژاد کری و زبان سلستیال

اولین باری در این فصل این الفبا را مشاده میکنیم همان اوایل اپیزود نخست است . درابتدا تعداد زیادی از این حروف و نشانه ها بر روی دستگاه شناساگر چهره افراد سیاره "دریل" (D'Rill) قابل رویت است . در ادامه متنی به همین زبان که روی قطعه داخلی محفظه منجمد کننده فیتز نوشته شده بود را مشاهده میکنیم ، که جما (که در طول یکسال به آن زبان مسلط شده بود !) نیز توانست با ترجمه آن رد فیتز را بزند ! به علاوه بازهم در اپیزود اول با نگاهی دقیق به صحنهٔ بمب گذاری "پکس" در موزه ، میتوان به سختی این حروف و نشانه ها را روی سطح بمب ها رویت کرد ! ما هم با اشتیاق آنرا ترجمه کردیم و درنهایت چیزی جز کلمه "Danger" (خطر) به علاوه یک "2X" که احتمالاً به قدرت انفجاری افزون بمب اشاره میکند ، دستمان را نگرفت ! اما نکته جالب این است که موج آبی رنگ انفجاری این بمب ها در موزه ما به یاد اسلحه بلستر کری ها در فصل پنجم می‌اندازد ! پس باز هم ارتباط با نژاد "کری" ...؟!

اسلحه کری ها

در انتها مهمترین بخش این فصل که در آن شاهد نماهایی از الفبای این زبان بیگانه هستیم منتهی میشود به "کرونیکوم ها" ! گویا که این زبان اصلی مورد استفاده نژاد کرونیکوم (Chronicom) بوده و میباشد ! در صحنه ای از اپیزود پایانی نیز که کرونیکوم ها مقر فرماندهی فانوس را تسخیر کرده‌اند ، خودنمایی این نشانه های بیگانه بر روی صحنه های بزرگ نمایش سالن کنترل و ارتباط آنها کرونیکوم ها به اوج خود میرسد ! البته نکته قابل توجه و مهمی در این میان وجود دارد و آن هم صحبت های "ایناک" در خصوص این زبان در فصل پنجم است ! اگر به یاد داشته باشید ایناک نیز در فصل پنجم از همین زبان استفاده میکرد و این نشانه ها در سرتاسر محل استقرارش به چشم میخورد ، اما شخص دیگری که قادر به استفاده از این زبان بود کسی نبود جز "رابین هینتون" (پیشگو) ! دقیقا الفبای همین زبان در نقاشی های پیشگویلنه او به چشم میخورد ، ولی نکته قابل توحه در اینجا اظهار ایناک در خصوص این زبان است زمانی که فیتز در این خصوص از او پرسید ! او از این زبان به عنوان "یک زبان باستانی" (An ancient language) اشاره کرد !! پس آیا این زبان در دنیای سینمایی مارول هم در اصل به نژاد "سلستیال" بازمیگردد ؟! آیا کرونیکوم ها به عنوان نژادی باستانی و با قدمت مدت طولانی از زبان سلستیال ها استفاده میکنند ؟! آیا این جریان درپی تغییر سیاره آنها در گذشته میباشد (چون "کرونیکا-2" پسوند 2 داشته و قرار بر این بود که با فتح زمین "کرونیکا-3" را تاسیس کنند ، پس در دوران باستان نیز سیاره دیگری را تصرف کرده و دچار تحولات قابل توجهی شده اند !) ؟!! تنها باید صبر کرد و دید که آیا در فصل پایانی ماموران شیلد و فیلم "ابدی ها" (Eternals) بالاخره به این پرسش پاسخ داده خواهد شد یا خیر ...

 

68 - دستگاه مترجم جهانی (Universal translator)

مترجم جهانی در گردن

در اپیزود نخست مشاهده کردیم که "جما سیمونز" باهوش ما در طول یکسال گذشته توانایی خواندن متون و نوشته های زبان بیگانه را کسب کرده و طبیعتا دیگر اعضای تیم را به تعجب واداشته است ، اما این درحالی ست که تیم جستجوی شیلد در ماجراجویی یک ساله خود در فضا به بخش ها و سیارات متعددی از کهکشان سفر کرده و با نژاد های گوناگونی ارتباط مستقیم و تعامل داشته اند ؛ درواقع همانطور که در نیمه اول سریال دیدید ، تیم شیلد (علیرغم ناتوانی در خواندن زبان بیگانه‌ها) به راحتی با نژاد های فضایی در سیاره "دریل" و "کیتسون" صحبت و ارتباط برقرار میکردند ! واضحا دلیل این ماجرا چیزی نمیتواند باشد جز چیپ "مترجم جهانی" (Universal translator) ! مترجم جهانی ایده "جیمز گان" کاگردان خلاق دنیای سینمایی مارول بود که در ابتدا در قسمت نخست "محافظان کهکشان" (به عنوان فیلمی که تم تماما-کیهانی mcu را به طور جدی آغاز کرد ...) به کار گرفته شد تا منطقی باشد برای ارتباط مستقیم نژاد های گوناگون با یکدیگر در دنیای سینمایی مارول و البته جلوگیری از استفاده زبان های من درآوردی و زیرنویس انگلیسی در طول فیلم ! و لازم به ذکر است که بعد از آن مستقیماً به این ایده در "کاپیتان مارول" اشاره شد (جایی که خود کارول به مترجم جهانیش اشاره میکنه !)

 

67 - "دیزی جانسون" نابودگر ، باز هم زبانزد کهکشان !

کوئیک زلزلهٔ جهان شمول

در نیمه نخست این فصل مشاهده کردیم که دیزی در ماموریت یک ساله خود در کهکشان حسابی اسم و رسم به پا کرده و آوازه قدرت های ویران کننده او تقریبا در همه جای کهکشان پیچیده  ... اما نه به عنوان "نابودگر دنیاها" (Destroyer of the worlds) ، بلکه با نام مستعار خود در دنیای کمیک یعنی "کوئیک" (Quake) ! بله ، این حقیقت اشاره ایست به فصل گذشته که دیزی جانسون در آیندهٔ کابوس وار خط زمانی پیشین ، به عنوان ناانسانی قدرتمند در کهکشان که زمین را نابود و تکه تکه کرده بود شناخته میشد ، آن هم با اسم رمزی پروژه دنیل وایتهال یعنی نابودگر دنیاها ! و البته در ادامه خود دیزی (در اپیزود اول) توضیح داد که این قدرت‌نمایی ها و ردپاهایی که در طول سفر طولانی خود در سیارات و بخش های مختلف کهکشان به جای گذاشته بود ، فلسفه و نقشه او برای جلوگیری از دریافت حملات متعدد در طول سفر و صرفه جویی در زمان بوده است .

 

-66  دانشگاه "کالور" (Culver)

دانشگاه هالک

در میان اشارات و ایستراگ های افتتاحیه این فصل ، شاهد اشاره‌ای به فاز یک سینمایی mcu و حتی خود سریال بودیم . دریافتیم که "مارکوس بنسون" ، یعنی همان دانشمندی که "مک" و "می" برای بخش علوم و تحقیقات و مهمتر از آن تاسیس آکادمی شیلد به او نیاز داشتند ، در گذشته پروفسور دانشگاه "کالور" (Culver) بوده و به دلایلی بازنشسته شده است . اولین حضور این دانشگاه در دنیای سینمایی مارول به "هالک شگفت‌انگیز" در سال 2008 بازمیگردد که با بخش های متفاوتی از فیلم ارتباط داشت و در ادامه در "ثور 1" نیز شاهد اشاراتی به آن بودیم (جین فاستر و دارسی لوئیس در این دانشگاه درس خوانده بودند ...) ، تا اینکه دوباره در فصل دوم و سوم ماموران شیلد و البته فصل نخست "فراری ها" (Runaways) شاهد حضور این دانشگاه در mcu بودیم ! و حالا که متوجه شدیم بنسون نیز در کنار افرادی چون بروس بنر ، بتی راس ، اریک سلویک و اندرو گارنر (همسر سابق ملیندا می که تبدیل به ناانسانی به نام "لش" شد) در این دانشگاه خدمت کرده‌ ، با این تفاوت که ظاهراً سابقه بسیار طولانی تری در این زمینه دارد به علاوه اینکه رشته تخصصی او "علوم طبیعی" (Natural science) میباشد . در انتها ناگفته نماند که نام دانشگاه کالور برگرفته از نام مؤسسه کالور در سریال تلویزیونی "هالک شگفت‌انگیز" در دهه 70 میباشد که آن هم از نام خالق و تهیه‌کننده این سریال یعنی "کنث کالور جانسون" گرفته شده است !

 

65 - تول باکس (Toolbox) فیوری

جعبه ابزار مربعی فیوری در دست مک فیوری جونیور

اپیزود نخست این فصل اولین بار پس از فصل دوم است که چشممان به جمال "تول باکس" (Toolbox) یا همان جعبه سیاه "نیک فیوری" روشن میشود ! تول باکس دستگاه پیشرفته (بدنه نفوذ ناپذیر ویبرانیومی ، سیستم هولوگرامی داخلی و ...) و فشرده‌ای حاوی حجم عظیم و بیشماری از اطلاعات طبقه بندی شدهٔ شیلد (و اصولا SSR) از ابتدای تاسیس تا کنون بود که پس از رویداد "قیلم هایدرا" و سقوط شیلد توسط نیک فیوری به مامور کولسن سپرده شد تا با تمام وجودش به عنوان "رئیس کولسن" , پایه شیلد را دوباره در سایه‌ها بنا کند و گسترش دهد . نکته قابل توجه تر در اپیزود نخست ، صحنه های احساسی ست که در آن "مک" خود را موظف میداند که هر روز به نصیحت ها و دروس رهبری کولسون (تجربیاتی که کولسن بوسیله تول باکس برای او به یادگار گذاشته بود) گوش فرا دهد و اعمال و گزارش ها و البته موقعیت خود به عنوان رئیس شیلد را با او وفق و تطابق دهد ؛ یعنی درواقع کولسن توی این رابطه جای فیوری را پر کرده و مک مکنزی به عنوان تازه رئیس شیلد در موقعیت پیشین کولسن قرار گرفته ! این اشاره و callback احساسی ای بود که در این صحنه برای هواداران پروپاقرص کمین کرده بود ...

 

64 - "دیویس" پدره !

بابا دیویس

در اپیزود نخست متوجه شدیم که "دیویس" یک پسر بچه کوچک داره که به خاطر ماموریت طولانیش در فضا ، ماه هاست که او را ندیده و خیلی دلش براش تنگ شده ؛ اما نکته بسیار جالب در این خصوص این ست که مدت های طولانی پیش از این در اپیزود نخست فصل چهارم اشاره کوچکی به پدر شدن دیویس شد !

دیویس فصل چهار عیالوار

جایی که "یویو" از دیویس پرسید که <حال زنت چطوره دیویس ؟> و دیویس هم در پاسخ گفت <روز به روز داره گنده تر میشه> ! 😁 حال کردید ؟! حقا که جد ویدون و مریسا تنچرون و جف بل استاد خلق ریزترین جزئیات و البته ایستراگ های خفن هستند ، به‌علاوه اینکه ماموران شیلد برای 'تمام' شخصیت هاش و شعور هواداران بشدت احترام قائله !

 

63 - حلزون های زانداری (Xandarian snails)

حلزون چندش زانداری

در دومین اپیزود این فصل و در مخزن نگهداری سفینه‌ای که فیتز و ایناک بویسله آن به سفر خود ادامه دادند ، شاهد حلزون های زانداری بودیم که گویا در زمان حال نیز حسابی در کهکشان زبانزد هستند و از خوراکی های بسیار ارزشمند محسوب میشوند . این مورد مشخصا در مرتبه اول اشاره‌ای ست به اپیزود ششم از فصل پنجم که در آن مقطع زمانی نیز (سال 2091 در خط زمانی پیشین) این موجودات ، غذایی نادر و معروف تلقی میشدند (که در مقاله ایستراگ های فصل پنجم نیز به آن اشاره شد) و در مرتبه دوم اشاره‌ای ست دیگر به منشاء آن یعنی سیاره "زاندار" (Xandar) که برای نخستین بار در دنیای سینمایی مارول در قسمت نخست "محافظان کهکشان" از آن رونمایی و در دیگر آثار دنیای سینمایی مارول از آن یاد شد .

 

62 - واحد رسمی "ضربت" (STRIKE) شیلد

گروه ویژه ضربت شیلد

همانطور که پیش از این حدس هایی زده بودیم ، یکی از هیجان‌انگیزترین نکات در خصوص فصل ششم این بود "شیلد" اکنون از سایه ها خارج شده و به صورت رسمی تر و عمومی تر به فعالیت خود ادامه میدهد . درواقع مشاهده کردیم که "مک" به عنوان رئیس جدید شیلد و دیگر همراهان پیشین مامور کولسن ، از سال گذشته و به طور جدی به احیا و بازسازی رسمی شیلد مشغول بوده‌اند ؛ تا حدی که این نسخه نوظهور شیلد تقریباً سازمان‌یافته ترین نسخه‌ای بود که بعد از رویداد قیام هایدرا و سقوط شیلد (در سال 2014) شکل گرفته بود ، و اگر حوادث غیرمنتظره رخ داده در فصل ششم مانع نمیشد ، این بازسازی همچنان ادامه میافت و شیلد به آن موقعیت و وسعت آغازین خود نزدیک و نزدیک تر میشد !(به عنوان یکی از مهمترین نمونه‌ها در این خصوص ، میتوان به برنامه بلندمدت و تلاش بی‌وقفه "مک" و "می" برای پایه‌گذاری آکادمی شیلد اشاره کرد ! آکادمی شیلدی که بعد از سال 2014 و فروپاشی شیلد دیگه رسماً محو شد !)

یکی از نشانه های نه‌چندان بارز توسعه یافتگی شیلدِ "مک مکنزی" ، شکل‌گیری رسمی واحد "ضربت" (STRIKE) بود ! درواقع ضربت ، واحد عملیاتی ویژه ضد تروریست شیلد (شامل بهترین ماموران عملیاتی) بود که اولین حضور رسمی آن در دنیای سینمایی مارول به اثر ماندگار "کاپیتان آمریکا : سرباز زمستان" بازمیگردد که در آن مقطع "براک راملو" (کراس بونز) رهبری کل تیم را بر عهده داشت ! در ادامه و بدنبال قیام هایدرا در سال 2014 معلوم شد که اکثریت ماموران عملیاتی واحد ضربت درحقیقت ماموران پوششی هایدرا هستند (برای مثال "ناتاشا رومانوف" و "کلینت بارتون" که خود زیرگروه "دلتا" را تشکیل میدادند از قابل توجه ترین استثناءها بودند !) و واضحا با سقوط شیلد این واحد مهم هم نیز از هم پاشیده شد . گذشت تا اینکه در دوران ریاست "جفری مِیس" شاهد شکل‌گیری مجدد و به اصطلاح Reform گروه ضربت در مقیاسی محدودتر و تحت فرماندهی "ملیندا می" بودیم تااینکه با تمامی حوادث رخ داده در پایان فصل چهارم و انحلال داخلی و نزول جایگاه عمومی شیلد ، این گروه نوظهور نیز از هم پاشیده شد ؛ اما در فصل ششم با روند بازسازی و احیای جدی و رسمی شیلد (با هدف شکل‌گیری دوباره همان شیلدِ قبل از 2014 !) و حضور و فعالیت گسترده در عموم ، واحد ضربت نیز در مقیاسی بزرگتر و سازمان‌یافته تر (نسبت به سال 2017) تجدید ساختار شد ! و درواقع این نسخه گسترده و رسمی و سازماندهی شده زیر نظز مک مکنزی و حضور آن در بخش های مختلف فصل ششم ما را خیلی بیشتر به یاد شیلدِ پیش از 2014 می‌اندازد !

نکته جالب در خصوص تفاوت نشان یونیفرم های ضربت در دوران پیش از قیام هایدرا و دوران ریاست جفری مِیس و مک مکنزی این ست که نشان ارجینال ماموران ضربت در "کاپیتان آمریکا : سرباز زمستان" متفاوت و با طرحی ادغامی از رنگ های سبز و زرد میباشد که اشاره‌ای به رنگ غالب یونیفرم های سربازان هایدرا در دنیای کمیک دارد ؛ اما در دوران پسا2014 و رهبری جفری مِیس و مک مکنزی شاهد تغییر و جایگزینی کلی این نشان بودیم !

لنس هانتر ویژه شیلد

و در انتها باید اشاره کنم که در دنیای کمیک ، "ضربت" با عنوان S.T.R.I.K.E. )(Special Tactical Reserve for International Key Emergenceis به معنای سازمان واکنش تاکتیکی ویژه درخصوص موقعیت های اضطراری و حائزاهمیت بین‌المللی) ، خودش یک سازمان و تشکیلات ضدتروریست و اطلاعاتی مشابه شیلد بود و میتوان به نحوی آنرا همتای 'بریتانیایی' شیلد به حساب آورد که اتفاقاً نخستین حضورش در دنیای کمیک به سری اختصاصی "کاپیتان بریتانیا" بازمیگردد ! و جالب است که بدانید که "لنس هانتر" دوست داشتنی ماموران شیلد ، در دنیای کمیک از رهبران اصلی استرایک بوده است !

 

61 - تیپ خفن مامور کولسن و عینک دودی !

سارج خوشتیپ دودی

در نخستین لحظه به نمایش درآمده از قسمت دوم ، میبینیم که سارج در حال نگاه انداختن به عینک دودی های مختلف هستش و میخواد یکیشون رو انتخاب کنه ، و حتی بعد از خروج از فروشگاه سارج تنها کسیه که در حال پخش شدن اون موسیقی راک عینکش رو میزنه . شاید این مورد در نگاه نخست و عموماً صحنه‌ای کاملاً عادی به نظر برسد ، اما در نگاه دوم عاشقان مامور کولسن درخواهند یافت که این صحنه حاوی اشاره ایست به شباهت های ظاهری و رفتاری هرچند جزئی میان سارج و مامور کولسن (با توجه به اینکه میدانیم وجود سارج چه ارتباط و وابستگی مستحکمی به مامور کولسن دارد ...) ! بله ، همانطور که میدانید ما در صحنه های متعدد و بسیار زیادی از آثار دنیای سینمایی مارول از فیلم های فاز نخست گرفته تا خود ماموران شیلد ، شاهد تیپ خفن - جاسوسی مامور کولسن با عینک بوده‌ایم و این صحنه اشاره‌ای مخفی و جالب به این حقیقت میباشد ؛ آن هم با منطق اینکه سارج حتی در برخی رفتارهای ناخودآگاه و جزئی نیز به مامور کولسن شباهت دارد !

 

60 - سیاره "کیتسون" (Kitson)

سیاره جورج کیتسون نویسنده

اگر به یاد داشته باشید در اپیزود ششم از فصل پیش شاهد اشاره‌ای به سیاره "کیتسون" (Kitson) در سال 2091 )خط زمانی پیشین) بودیم ، اما در این فصل به طرز غیرمنتظره‌ای از حضور این سیاره در سیر و روند داستان استفاده شد . نکته قابل ذکر در این خصوص نام این سیاره است که برگرفته از نام "جرج کیتسون" ، یکی از نویسنده های سریال و دستیار شخصی "جف بل" (شورانر سریال) میباشد ! به علاوه جرج کیتسون نویسنده تنها کمیک فرعی سریال یعنی "تعقیب و گریز" (Agents of S.H.I.E.L.D. : the chase) بوده است .

 

 

59 - "ترس و نفرت در سیاره کیتسون" (Fear and loathing on the planet of Kitson)

ترس و نفرت

عنوان اپیزود سوم از فصل ششم یعنی "ترس و نفرت در سیاره کیتسون" اشاره واضحی ست به فیلم "ترس و نفرت در لاس‌وگاس" (Fear and Loathing in Las Vegas) ،محصول سال 1998 و با بازی جانی دپ و بنیسیو دل‌تورو و حضور توبی مگوایر ، که خود این فیلم نیز اقتباسی از رمان کلاسیک "هانتر اس. تامپسون" با همین عنوان میباشد . در ادامه همانطور که انتظار میرفت شاهد اشارات دیگری به این فیلم در این اپیزود بودیم ...

 

58 - اشاره به منشاء عنوان اپیزود سوم درپی اشاره به اصطلاح گردشگری "لاس‌وگاس"

وگاس بی قانون

وقتی که دیزی و جما درخصوص سیاره "کیتسون" از بازرس گمرک "نارو-اتزیا" سوال کردند ، اون بازرس اشاره کرد که کیتسون جای کثیفیه و هیچ اثری از نجابت و پاکی درش دیده نمیشه و به عبارتی به تجارت و جاذبه های ناسالم و بدون محدودیت معروفه ! او در ادامه صحتبش گفت که <هر اتفاقی که توی کیتسون میوفته ...> که دیزی بلافاصله حرفش رو قطع کرد گفت <... توی کیتسون میمونه ؟!> . این اشاره مستقیمی بود به اصطلاح و شعار تبلیغاتی-گردشگری قدیمی شهر لاس‌وگاس تحت عنوان "هر اتفاقی توی وگاس میوفته ، توی وگاس میمونه (به بیرون درز پیدا نمیکنه)" که به منظر مقصدی برای بی بندوباری و آزادی های بدون محدودیت تبلیغ میشود ! درواقع میتوان گفت که این اشاره قصد بیان این را دارد که کیتسون ، لاس‌وگاسِ سیاره های کهشان میباشد ! آن هم در حالی که در منشاء عنوان اپیزود یعنی "ترس نفرت در لاس‌وگاس" ، کیتسون جای لاس‌وگاس را پر کرده است ...

 

57 - اشارات دیگر به فیلم "ترس و نفرت در لاس‌وگاس"

ترس و نفرت در لاس وگاس

صحنه ورود فیتز درکنار صحنهٔ ورود جما و دیزی به کازینوی کیتسون ، ارجاعی ست به سکانسی از فیلم "ترس و نفرت در لاس‌وگاس" (Fear and Loathing in Las Vegas) ؛ در قسمتی که کارکتر اصلی فیلم به نام "رائول دوک" با بازی جانی دپ به همراه "دکتر گانزو" با بازی بنیسیو دل‌تورو (که یجورایی مثل جما و دیزی در سفر هستند) وارد یک کازینو میشود و بسبب LSD و مواد هایی که از پیش مصرف کرده فضای اطرافش و مخصوصاً آدم هایی که داخل کازینو هستند را به شکل خزنده هایی نامتعارف و فضایی شکل میبیند . درواقع این ایستراگ به نحوی در هر دو صحنهٔ ورود فیتز و ورود جما و دیزی به کازینو وجود دارد ، جایی که فیتز درب کازینو را باز و با یک مکث به فضایی های عجیب غریب سرتاسر آنجا نگاه میکند و جایی که دیزی و جما (به عنوان تجسمی از کارکتر های رائول دوک و دکتر گانزو) در اثر مصرف ناآگاهانه پفک-LSD های فضایی ، راهروی معمولی ورودی کازینو را به اشکال رنگارنگ و مبالغه‌آمیز میبینند !

صدای تو سر دیزی

دومین ایستراگ فیلم ترس و نفرت در لاس‌وگاس در داخل این اپیزود ، به صحنهٔ کوتاه و جالبی بازمیگردد که دیزی در ذهن خود راوی داستان میشود ! درحقیقت لحظه‌ای که دیزی جما را گم میکند ، او را از زاویه و دید بصری متفاوت با استایلی توهم گونه میبینیم که در حال گذر از قسمت های مختلف کازینو در ذهن خود به روایت اتفاقات و مستندات لحظه‌ای میپردازد ، که اشاره مستقیمی ست به صحنه های مشابهی از این فیلم که در آن کارکتر جانی دپ در حال بازدید از کازینو های متعدد و تحت تاثیر چندین وضعیت توهم گونه و روان پریشانه مختلف ، عمل مشابهی را انجام میداد !

 

56 - دیزی جانسون ، طرفدار فرنچایز "هری پاتر"

دیزی فن هری پاتر

زمانیکه که دیزی و جما حسابی تحت تاثیر اون پفک-LSD های فضایی بودند و راجع به گذشته و روزی که اولین بار با بکدیگر دیدار کردند صحبت میکردند ، دیزی به قیافه خرخون منظر جما در روز های اولیه اشاره کرد و در ادامه‌اش به شوخی گفت <اهل کدوم گروه آموزشی (House) هستی ؟ گریفیندور ؟!> . خب این مشخصا اشاره‌ای ست به فرنچایز هری پاتر و چهار گروه آموزشی مختلفی که در مدرسه جادوگری هاگوارتز وجود داشت ، اما از طرفی دیگر اشاره‌ای خاطره انگیزمیباشد به فصول ابتدایی سریال ! همانطور که دیزی چندین بار در فصل های اول و دوم به هری پاتر اشاره کرده است ، میدانیم که او از قدیم طرفدار داستان های این فرنچایز بوده است و این دیالوگ به نحوی (در حالی که دیزی در حالت عادی خودش نیست و یجورایی بعضی جنبه های رفتاری "اسکای" رو برامون تداعی میکنه !) ، این خاطرات از گذشته او را برای ما زنده میکند !

جما سیمونز ماموران شیلد

حتی جایی که جما توی عالم توهم‌وارش وِرد Expecto patronum رو میخونه ، ما رو حسابی به یاد فصل اول میندازه ! جایی که به فیتز میگفت <من هرموینی نیستم !> !

 

55 - "کرونیکوم" ها و اسامی مقدس

کرونیکام ها و اسم‌های کتب مقدس

همانطور که فصل پیشین با "ایناک" و "نوا" به عنوان تنها کرونیکوم های حاضر ملاقات کردیم و دریافتیم که اسامی آندو مطابق با کتب مقدس میباشد (ایناک همان "ادریس" است و "نوا" همان "نوح" میباشد) ، این الگو در این فصل نیز ادامه یافت . دیگر کرونیکوم هایی که در این فصل مشاهده کردیم و یا شاهد اشاره‌ای به نام و هویت آنان بودیم عبارتند از "ملاکی" (Malachi یا همان ملاخی) ، "آتارا" (Atarah) ، "آیزایا" (Isaiah یا همان اشعیا) ، "عدریئیل" (Adriel) ، "بوعز" (Boaz) ، "عیسو" (Esau) ، "سیلاس" (Silas) ، "اوریا" (Uriah یا همان اوریای حِتی) و "بال-گد" (Baal-gad ، هرچند این مورد استثنائا اسم شخص نیست و نام شهری بوده در سرزمین کنعان که در کتاب یوشع از آن نام برده شده است) .

 

54 - نژاد "استرایی ها" (Astrans)

نژاد فضایی استرایی

در اپیزود سوم در کازینوی کیتسون ، دستیار اصلی رئیس کازینو و مجری بازی های بزرگ و مهم شخصی با رنگ پوست سبز از نژاد "استرایی" (Astran) بود . این نژاد یکی از شش نژاد عضو "اتحادیه" (Confederacy) بود و پیشینه‌ای در دنیای کمیک دارد . در قسمت دوم مقاله ایستراگ های فصل پنجم در اینباره خواندیم :

در اپیزود 20ام بالاخره با اعضای " اتحادیه " ( Confederacy ) آشنا شدیم ؛ آنها شش موجود از شش گونه مختلف بیگانه بودند که در سایه این مجمع متحد شده بودند !

یکی از این شش عضو که توسط ژنرال تالبوت به طرز فجیعی کشته شد ، " کریکسون " نام داشت و از نژاد "استرایی ها " ( Astrans ) بود .

اما " استرایی " ها در دنیای کامیک هم حضور داشته اند ! آنها دارای قدرتی هستند که بواسطه آن میتوانند مواد و اجسام فلزی را کنترل و دستکاری کنند ، که اکثر آنها از این قدرت در خلق آثار هنری بهره میبرند !

شناخته شده ترین استرایی ، " molyb " نام داشت و با نام مستعار " Metal master " یکی از دشمنان قدیمی هالک محسوب میشد:

نژاد استرن ماموران شیلد

 

53 - مامور کولسن و نقشه استخراج عملیات

کولسون همیشه تاکتیکی

در اپیزود دوم و در بخش سرقت جواهرفروشی ، "می" متوجه شد که یکجای کار در خصوص عملیات سارج و دارودسته‌اش میلنگه چراکه بنظر میومد اونها بدون هیچ نقشه نجاتی وارد گاوصندوق جواهر فروشی شدند که دور تا دورش توسط دیوار ضخیم از جنس فولاد و بتن پوشانده شده ، و می مستقیماً اشاره کرد که <هیچ نسخه‌ای از کولسن بدون استراتژی نجات (استخراج) اینجا نمیاد> . و در نتیجه همین شد که با بهره بردن از این نکته و استراتژی توانست حقه و نقشه سارج را پیشبینی کند ! درواقع همانطور که می نیز اشاره کرد ، این نکته یادآوری ای بود درجهت حساسیت همیشگی مامور کولسن درخصوص عملیات استخراج ماموران میدانی و ارزش قائل شدن برای جان تک تک اعضای تیمش که از ابتدای سریال به وفور شاهد آن بوده‌ایم ؛ اما این مورد در اپیزود دوم این فصل اشاره‌ای اختصاصی به اپیزود هفتم از فصل نخست سریال دارد ، چراکه این اپیزود تاکیدی مستقیم برروی این خصوصیت ویژه شخصیتی مامور کولسن دارد و بخشی از سیر داستان اپیزودیک آن میباشد ! در آن ایپزود شاهد بودیم که "ویکتوریا هند" ، فیتز و وارد را روانه ماموریتی محرمانه "سطح 8" (Level 8) کرد بدون اینکه هیچ نقشه و عملیات استخراج حقیقی و ازپیش برنامه‌ریزی شده برای آنها تدارک ببیند ، و این قضیه سبب تقابل و مخالفت جدی مامور کولسن در برابر ویکتوریا هند شد ؛

ویکتوریا هند

حتی او در میان بحث و جدلش با مامور کولسن ، به عنوان نمونه‌ای از استدلالش به این حقیقت اشاره کرد که <"بارتون" و "رومانوف" هیچوقت نقشه استخراج عملیاتی ندارند !> ، اما مامور کولسن باز هم تاکید کرد که اونها از برجسته ترین ماموران عملیاتی هستند و با اطلاع قبلی از این موضوع و خواست خودشون وارد چنین ماموریت هایی میشند !

 

52 - اشاره به تم ابرقهرمانی "دیزی جانسون / کوئیک" !

دیزی بنفشه

اپیزود چهارم با سکانس باحالی از "دیک" در فضای "فریم وورک" آغاز میشه و همانطور که به وضوح قابل مشاهده بود تمامیت این بازی فریم وورکی تاثیرپذیرفته از فضای ذهنی و آرمانی دیک شاو پیرامون ماجراجویی هایی که با شیلد داشته ، میباشد ؛ و برای مثال میتوان به دیزی جانسون متصور شده در این بازی ذهنی اشاره کرد (2 درصد... 😂) ! اما این تنها عنصر دیزی جانسونی نبود که در بازی نوآورانه دیک شاهد الهام گیری از آن بودیم ! اگر دقت میکردید سرتاسر فضای بصری اون فریم وورک به رنگ و تم تماما بنفش مزین شده بود که درواقع اشاره مخفی و غیرمستقیمی ست به تم جدید ابرقهرمانی دیزی جانسون / کوئیک (چیزی مشابه تم بنفش جسیکا جونز !) که در سری انیمیشن Marvel rising از آن رونمایی شد (در ابتدای مقاله گفتیم که رنگ بنفش به کار رفته در کاستوم و مدل موی جدید دیزی نیز ادای احترامی به همین مورد میباشد ...) !!

 

51 - نحوه دست دادن خاص "دیک شاو"

دست دادن عجیب دیک

یک ایستراگ سطحی اما بشدت باحال که باز هم ثابت میکنه چقدر نویسنده ها و شورانر های دوست داشتنی سریال به کوچکترین جزئیات هم اهمیت میدند ! اون صحنه بامزه و خنده‌دار فصل پنجم که در اون دیک تحت تاثیر آرام‌بخش های قوی شروع به اراجیف گفتن میکنه رو که یادتون نرفته ؟! خب ، پس قطعاً میدونید که اون جملاتی که دیک در اون وضعیت میگفت چندان هم هذیان نبود و به عبارتی عقده ها و آرزوها و ایده‌آل های او بود که در این وضعیت ناهشیاری و نشئگی داشت بهشون اعتراف میکرد ! و علاقه او به دیزی مصداقی بازر و واضح از این ماجرا بود ! اما یکی دیگر از حرکات و دیالوگ های خنده‌دار دیک در اون وضعیت وقتی بود که یکدفعه بلند شد و درحالی که دست مک رو گرفته بود و به استایل صمیمانه و رفاقتی تکان میداد میگفت <مــــــــــک ، رفیق ! تو خیلی باحالی ! ما روش دست دادن خاصی داریم ؟> . و گذشت و گذشت تا اینکه ما در ایپزود چهارم از این فصل بعد از پرش زمانی یکساله دیدیم که دیک (که از سال پیش از تیم فاصله گرفته) دوست و همراه صمیمی جدیدی پیدا کرده به نام "ترور خان" و در صحنه‌ای که دیک از فریم وورک خارج میشه میبینیم که ترور درحالی که حسابی ازش تعریف میکنه ، باهاش به یک شیوه اختصاصی و دوستانه دست میده !! (در ادامه هم میبینیم که وقتی میفهمه ترور مامور شیلده حسابی شاکی میشه) و اینجاست که میفهمیم این نیز یکی دیگه از ایده‌آل ها و عقده های دیک بود که اون لحظه بهشون اعتراف کرده بود . خلاصه این هم از این ایستراگ ریز و جالب که برای خودش یک پا Plot point بود !

 

50  - کامئوی خالق و مغزمتفکر سریال

کامئوی تنچرون

در اپیزود چهارم با عشق جدید دیک یعنی "سکویا" (Sequoia) ملاقات میکنیم و ایفاگر نقش او کسی نبود جز "مریسا تنچرون" (Maurissa tancharoen) ، همسر "جد ویدون" و زن داداش "جاس ویدون" ، خالق و شورانر و نویسنده اصلی "ماموران شیلد" !! و واقعاً این نقش و این حضور غیرمنتظره ترین کامئویی بود که از او انتظار داشتیم . قابل ذکر است که دیگر خالق و شورانر اصلی و دوست داشتنی سریال یعنی "جد ویدون" نیز پیش از این در سریال حضور افتخاری (به صورت خیلی مختصر و لحظه‌ای) داشته است .

 

49 - تکنولوژی و تجهیزات شیلد

تکنولوژی و ایده های دزدی شده شیلد

در اپیزود چهارم در شرکت نوپای دیک شاهد ایستراگ های قابل ملاحظه‌ای بودیم و تجهیزات و تکنولوژی های قدیمی و جدید شیلد که توسط دیک کش رفته بودند ، بخش مهمی از آنها را تشکیل میدادند !

سلاح  ۰ ۸ ۴ شیلد

این دو تا دستگاه دکوری که در گوشه صحنه قابل رویت هستند آشنا نیستند ...؟ خب اگر به خاطر داشته باشید اون پشت سری همون دستگاه مرموز کد 0-8-4 هستش که نخستین بار در دومین اپیزود سریال (با عنوان 0-8-4) مشاهده‌اش کردیم ! همونی که از انرژی "تسرکت" (Tesseract) تغذیه میشد و تیم مامور کولسن توی پرو پیداش کردند ، و درنهایت هم مامور کولسن بویسله‌اش جان گرت را بخار کرد !

سلاح اورکیل

دومی هم درواقع هسته همون دستگاهی هستش که در اوایل فصل نخست زیارتش کرده بودیم ؛ هسته همون دستگاه "Overkill" که "ویکتوریا هند" ، فیتز و وارد را فرستاد تا خنثی‌اش کنند و بعد از اون هم به عنوان یکجور تکنولوژی خلع سلاح توسط ماموران شیلد و در طی رویداد قیام هایدرا مورد استفاده قرار گرفت ! البته جالب است که بدانید این تکنولوژی شیلد در mcu برگرفته از همتای قدیمی‌اش در دنیای کمیک با عنوان Overkill horn (که البته در دنیای کمیک تکنولوژی ارجینال شیلد بود) میباشد !

فریم ورک و بمب های شیلد

در این صحنه در صفحه نمایشی که پشت دیک قرار داره علاوه بر اون بازی واقعیت مجازی مبتنی بر تکنولوژی فریم وورک ، نمونه اولیه یکی از تجهیزات قدیمی شیلد را میبینیم که درابتدا در دهه 40 و توسط یکی از دانشمندان هایدرا که برای "رد اسکال" کار میکرد اختراع شد ، و در طول سریال هم بارها در عمل شاهد آن بودیم ! این بمب های دیسکی میتوانستند بدن هدف خود را در عرض چند ثانیه تجزیه و محو کنند !

کمربند دیک

در همین صحنه دستیار تحقیق و توسعه دیک از تکنولوژی کمربند جاذبه (Gravity-belt technology) صحبت میکند که همانطور که میدانید اشاره‌ای ست به کمربند مخصوص گراویتونیومی دیک در فصل پنجم ! و او همچنین اشاره میکند که بخش مهندسی شرکت از ایده دیک درخصوص "دست مصنوعی که سپر از جنس انرژی خودش رو داره" شدیدا استقبال کرده ؛ خب حتماً میدونید که این ایده نه چندان ارجینال دیک نشأت گرفته از سپر انرژی سرخود دست مصنوعی مامور کولسن (منقش به لوگوی شیلد) هستش که بارها در فصول گذشته شاهد آن بوده‌ایم و منشاء این ایده هم خود مامور کولسن بوده ، چراکه باور داشت "خیلی باحال میشد اگر رئیس شیلد خودش یک شیلد (سپر) میداشت" !  و البته نسخهٔ مشابه نسخه اولیه دست مصنوعی کولسون در پس زمینه راهرو هم پیداست:

دست مصنوعی کولسون و سپر پرژکتوری

 البته مسلماً دیگر خواستگاه اصلی این ایده مامور کولسن ، سپر کاپیتان آمریکا یعنی قهرمان حقیقی اوست !! به‌علاوه اینکه (همانگونه که در این مقاله تشریح کردیم) این سپر ریشه مستقیم کمیک بوکی دارد !

طرح های کوئین جت در دفتر  کنفرانس دیک

لولا ماشین پرندهٔ کولسون و جامپ درایو

اتاق کنفرانس شرکت دیک نیز پر است از ردپاهای تجهیزات کش رفته شیلد ! از طراحی های اولیه کوئینجت و زفر-1 گرفته تا جامپ درایو ! حتی جالب تر از همه میشه نسخهٔ کوچک ماشین مخصوص و قدیمی مامور کولسن یعنی "لولا" (Lola) را مشاهده کرد !!

 

48 - "کد زرد" (Code Yellow)

زرد و لیمو همه جای شرکت دیک

یکی از ایستراگ های بامزه اپیزود چهارم که به وفور قابل رویت بود چیزی نبود جز "لیمو" ! بله ، این مورد هم باز میگردد به یکی از صحنه های بامزه و خنده‌دار فصل پنجم با حضور "دیک" ؛ جایی که دیک توی جمع مردونه میپرسه که چگونه و با چه نشانه‌ای باید علاقه‌اش به یک دختر رو بروز بده ، و شرح میده در زمان خودش (2091 از خط زمانی پیشین) پسرها با جمع کردن توکن هاشون و خریدن لیمو برای دختر موردعلاقه شون ، درواقع درخواست ازدواج میدادند ! و در ادامه مک و کولسن هم که ماجرای علاقه مخفی دیک به دیزی رو میدونند و شیطونی شون هم گل کرده به دیک میگند که اینجا هم دقیقاً همین رسم برقراره ، و اینطور میشه که سرکارش می‌گذارند و دیک هم تخت دیزی پر از لیمو میکنه ! در اپیزود چهارم از این فصل هم که تقریبا دیک محور هستش و اولین حضورش در این فصل رو رقم میزنه ، به وفور رد لیمو در سرتاسر شرکت دیک یافت میشه ؛ از تابلوهای تزئینی روی دیوار و خود لیموی خوراکی گرفته تا تصویرش روی تیشرت ترور خان !(توی بوفهٔ شرکتم آبلیمو سرو میشه!) و حتی اسم این اپیزود "کد زرد" (Code Yellow) میباشد که اشاره‌ای به همین ماجرا دارد (در واقع کد زرد ، کد محرمانه شیلد برای دیک هستش !) ...

 

 

47- تکه کلام های سارج !

سارج و کولسون در تضاد

یکی از نکات بسیار جالب پیاده سازی شده در خصوص ارتباط میان سارج و مامور کولسن (در ادامه موارد پیشین) که شاید از آن غافل مانده باشید ، گفتار تکه کلامی سارج و دیگر شباهت های محاوره‌ای و بیانی او میباشد . در ابتدا ، اگر دقت کرده باشید دریافته‌اید که برخی از نطق های سارج در طول این فصل به طرز قابل توجهی حالت تکه کلامی (اصطلاحا Catchphrase) داشتند و سارج در موقعیت های مختلف بارها از آنها استفاده میکرد ؛ برای مثال اولین دیالوگی که در این چارچوب توجه ما را جلب کرد و میتوان گفت کاملاً متضاد چیزی ست که مامور کولسن عمیقا به آن اعتقاد داشت :

<People fantasize about doing something heroic/dramatic in times like these, but in the end they save their own skin>

<مردم درمورد انجام دادن کارهای قهرمانانه/نمایشی توی همچین دوره و زمونه‌ای خیال پردازی میکنن ، اما اونها در نهایت جون خودشون رو نجات میدن>

و در ادامه تکه کلام های دیگری مانند <بهترش رو دیدم، بدترش رو هم دیدم> (Seen better, seen worse) ، <داشتم همه جا رو دنبالت میگشتم> (I've been looking all over for you) و ... از دهان او به گوش میرسید . در حقیقت همانطور که احتمالاً متوجه شده‌اید ، مامور کولسن نیز در سخنرانی و گفتارهای دلنشین اش همواره برند اختصاصی خود را حمل کرده است و در این نوع منحصربه‌فرد همواره حالت تکه کلام گویی جذابی به نظر میرسد ؛ و به عنوان خاطره انگیزترین و جالب ترین دیالوگ اختصاصی او میتوان به عبارت آشنای <تاهیتی ، اونجا یه مکان جادوییه> (TAHITI, it's a magical place) اشاره کرد که بارها و بارها علی‌الخصوص در فصل نخست سریال به گوش میرسید ، تا جایی که شد جلوه‌ای نوستالژیک از روز های آغازین ماموران شیلد !

نکتهٔ دیگری که در همین مورد به آن میپردازیم ، شباهت های کلامی میان سارج و مامور کولسن میباشد که در سه اپیزود نهایی خود را مستقیماً بروز میدهد ؛ توجیه و منطق داستانی این قضیه هم این ست که سارج در اپیزود 10ام از ذات و حقیقت درونی خود آگاه و در نتیجه دچار بحران شدید وجودی میشود ، و از آن پس هرگاه که جنبه کولسنی اش بر او غالب میشود رگه های رفتاری و کلامی آشنایی از خود آشکار میسازد . از جمله :

مامور کولسن سارج

>هر رویایی ، کابوس یکی دیگه ست ...>

دیزی جانسون مامور کولسن

<همیشه تواناییت بیشتر از اونی بوده که تصور میکردی> (صحنه‌ای که سارج میخواد به نحوی جان خود را فدا کنه و از دیزی در این جهت درخواست میکنه ، اشاره مستقیمیه به سکانس ماندگار اپیزود 100ام که در آنجا نیز مامور کولسن دوست داشتنی با دیالوگی مشابه از دیزی درخواست میکنه که با مرگش کنار بیاد !)

<زیاده روی کردم ...؟> (Agents coulson mood !)

سارج ماموران شیلد

(فصل ششم)

مامور کولسن ماکینگ برد دیزی

(فصل سوم)

(یادتونه بعد از فاش شدن هویت حقیقی "اسکای" ، مامور کولسن هنوز کاملاً به این تغییر عادت نکرده بود و چندین بار وقتی که میخواست دیزی رو صدا بزنه ناخودآگاه اون رو اسکای خطاب میکرد ؟!)

 

46- اشاره به "اسکرال ها" (Skrulls)

سارج اسکرال

در اپیزود پنجم که سارج درصدد یافتن پاسخ برای معمای مرموز شباهت غیرمنطقی اش با مامور کولسن بود ، یکی از احتمالاتی که به آن اشاره کرد این بود که مامور کولسن در واقع یک "تغییرشکل دهنده" (Shape-shifter) بوده است !

کولسون تغییر شکل دهنده

حتماً میدانید که برجسته ترین و معروف ترین تغییر شکل دهنده های دنیای مارول نژاد "اسکرال" (Skrull) هستند و این حقیقت از سال پیش و با اکران نخستین اثر اختصاصی "کاپیتان مارول" (که مامور کولسن دوست داشتنی هم در آن حضور غافلگیرکننده‌ای داشت و اتفاقاً یک اسکرال هم در اون مقطع خودش را در قامت او جا زده بود !) با خود دنیای سینمایی مارول نیز تطابق پیدا کرده است ؛ و همچنین با توجه به اینکه سارج نزدیک به قرن ها در سرتاسر کهکشان به شکار شرایک ها و تعقیب آیزل مشغول بوده و با گونه ها و نژادهای گوناگونی برخورد داشته ، با احتمال خیلی خوبی میتوان گفت این مورد اشاره مستقیمی ست به اسکرال ها ! به علاوه اینکه لفظ "تغییر شکل دهنده" باری دیگر در این فصل مورد استفاده قرار گرفته است ؛ درواقع در صحنه‌ای که "دیویس" تحت تاثیر پفک-LSD های فضایی است ، به "ملاکی" با این عنوان اشاره میکند (با توجه به اینکه او یک کرونیکوم است و میتواند کالبد مصنوعی اش را منعطف کند یا به کل تعویض کند) ! و در انتها باید اشاره کنم که در دومین کلیپ هیجان انگیز منتشر شده از فصل هفتم نیز ، ایستراگ دیگری از اسکرال ها وجود دارد که اتفاقاً آن هم به کرونیکوم ها ختم میشود (ان شاء... ایستراگ های فصل هفتم !) ...

 

- 45 سه‌گانه ماندگار فیتسیمونز (Fitsimmons) !

نسخ تاریک فیتز و سیمونز

اول از همه باید اشاره کنم که یکی از ترفندها و نکات ویژه پیشبرد سیر کلی داستان توسط نویسندگان و شورانرهای دوست داشتنی سریال (جد ویدون و مریسا تنچرون و جف بل) ، پیاده سازی الگوهای غیرقابل انتظار و دور از ذهن و استفاده مفهومی از آنها در روایت ادامه داستان میباشد ، آن هم بدون هیچ تکرار بیهوده و شباهتی در نگاه اول !! برای مثال آرک جست‌وجو برای فیتز در فضا در نیمه نخست فصل ششم ، منعکس کننده آرک داستانی "Mavith" در فصل سوم و ناپدید شدن جما بویسله مونولیث در آن سیاره بود (و مشخصا شباهت های قابل توجهی در این خصوص شاهد بودیم ، و از بارزترین آنها میتوان به تصمیمات خودسرانه و تسلیم ناپذیری فیتز و سیمونز برای یافتن یکدیگر اشاره کرد) !

یکی از بارزترین و خارق‌العاده ترین این الگوها ، اپیزودهای اختصاصی با محوریت فیتسیمونز بود که در اپیزود ششم از این فصل به نوعی فرجام رسید ! درحقیقت ما برای نخستین بار در فصل سوم با اپیزود شاهکار "4227 hours" (4227 ساعت) که تماما "جما"محور بود و بر روی داستان ناگفته ناپدید شدن ناگهانی او بویسله مونولیث (کلیفهنگر پایانی فصل دوم !!) و ماجراهای او در سیاره میویث تا بازگشتش به زمین تمرکز داشت ؛ این اپیزود با بازخورد های شدیدا مثبت هواداران و منتقدین روبرو شد ، و در آن مقطع با مزید بر علت شدن طبیعت Bottle episode گونه بودن این اپیزود ، جزو حداقل سه اپیزود برتر سریال محسوب میشد ! در ادامه و در فصل پنجم شاهد اپیزودی با محوریت تمام "فیتز" و با عنوان "Rewind" (بازگشت به ابتدا) بودیم که شباهت های زیاد و قابل توجهی با اپیزود اختصاصی جما در فصل سوم داشت و مهمترین آن ، موقعیت هر اپیزود در هر فصل (حتی هر دو ، اپیزودهای پنجم فصول خود بودند) و جایگاه آن در سیر اصلی داستان و نوع روایت آن (مدل 'بازگشت به ابتدا' و نوعی پیش درآمد گونه ...!) میباشد . و گذشت تا اینکه در اپیزود ششم از فصل ششم شاهد ترکیب هوشمندانه اپیزود های اختصاصی فیتسیمونز و نوعی فرجام برای این اپیزودهای فوق‌العاده به عنوان یک سه‌گانه بودیم ! اپیزود "Inescapable" (گریزناپذیر) با محوریت هردوی فیتز و سیمونز ، و پرداختن به تمام ماجراهای از پیش مطرح نشده آندو (با توجه به اینکه این نسخه از فیتز نیز ، همان فیتزی است که در اپیزود Rewind دیدیم ...) در قالب یک "اپیزود تکمیل کننده" (Filler episode) فوق‌العاده ! و حائزاهمیت است هر سه این اپیزودها نه تنها جز برترین اپیزودهای فصل خود بودند ، بلکه بدون شک جزو برترین های کل سریال محسوب میشوند که با بازخورد شدیدا مثبت طرفداران و حتی منتقدین روبرو شده‌اند ! که این مورد تنها و تنها بواسطه پتانسیل شدید فیتسیمونز ، روایت بینظیر و شخصیت‌پردازی و تکامل خارق‌العاده و بی‌همتا در سرتاسر دنیای سینمایی مارول ، و هنرنمایی تحسین‌برانگیز و شگفت‌آور "ایان دِ کستکر" و "الیزابت هنستریج" (درحدی که لایق دریافت جایزه امی بودند !) عملی شد ! هزار و صد حیف که اگر درصدی برای کارکترهای غنی و دوست داشتنی Marvel TV ادامه‌ای وجود نداشته باشد ...

Take note feige, take note...!

 

44 - رنج و درد پنهان "سیمونز" !

سیمونز زجر کشیده

یکی ایده های جالب پیاده شده در اپیزود ششم ، نمایش 'تجسم عینی' جنبه نهفته و خاموش شخصیتی "جما" در زندان ذهنی کرونیکوم ها و در جهت توسعه و تکامل بیشتر کارکتر بود ! و واقعاً هم که این حرکت از جهات مختلف با جنبه‌ای خاص از شخصیت‌پردازی جما تطابق داشت و به نحوی برای آن جنبه توجیه و منطق ارائه ، و (همانند خود اپیزود) حکم Filler را ایفا کرد ! آن جنبه شخصیتی ، نوعی درون‌گرایی (و بروزندادن دردها و مشکلات درونی) درکنار رفتارهای مثبت و مهربانانه "مادر گونه" است که به طرز فراگیری در شخصیت و سیر تکامل شخصیتی جما دیده میشود و حتی فیتز در بین جر و بحثی که داشتند به جما گفت که همیشه میخوای خودت رو مثل "جین گودال" (زیست‌شناس و مردم‌شناس و سفیر صلح سازمان ملل) نشون بدی (حتی ما عکس جین گودال رو هم در اتاق جما کوچولو مشاهده کردیم !) .

ترکیب سینمونز های فصل های قبل

اما در کنار تمام این اشارات مفهومی و منطق سازی در خصوص شخصیت‌پردازی کارکتر ، ایستراگ های ظاهری نیز در این زمینه نهفته شده است ؛ درواقع تجسم عینی و ظاهری جنبه خاموش شخصیت جما در ذهن او (که ناشی از همان جنبه درون‌گرایی و درد و رنج های داخلی اوست) برگرفته از مشقات و سختی های بزرگ و برجسته زندگی او میباشد که در طول فصول سوم و چهارم و پنجم مشاهده کردیم ! قیافه زامبی شکل او برگرفته از ظاهر او در فریم وورک (چراکه او در دنیای فریم وورک مرده بود و وقتی که وارد آنجا شد عینا بمانند یک از گور برخاسته بنظر میرسید !) ، و گریم صورت و پیشانی طلایی رنگ او به همراه لباس آبی ای که بر تنش دیده میشود برگرفته از ظاهر جما در نیمه نخست فصل پنجم و زمانی که به بردگی کسایاس گرفته شد ، میباشد ! به‌علاوه ، آن بلوزی که بر تن دگرخود جما دیده میشود نیز دقیقا همان بلوزی ست که جما در سیاره میویث در سیر حوادث فصل سوم برتن داشت !! خلاصه به این میگن جزئیات همه جانبه !

جما زامبی

 

 

43 - دارک‌هولد (Darkhold)

دارک هولد جادوگرای تاریک

وقتی جما کوچولو در واقعیت تجسم شده زندان ذهنی کرونیکوم ها از فیتز میخواد که کتاب داستانی به اسم "شاهزاده در ستاره‌ها" (The Prince in the stars) رو براش بخونه ، فیتز متوجه میشه که انگار داستانش تجسمی کودکانه ست از ماجراهاییه که اخیراً برای خودش رخ داده و درحالی که از خودش میپرسه که این چه کتابیه ، یک نگاه به جلدش میندازه و ناگهان میبینه که کتابی که دستش گرفته "دارک‌هولد" (Darkhold) هستش !! حتما میدونید که اولین حضور این کتاب اسرارآمیز و جادویی در دنیای سینمایی مارول به فصل چهارم ماموران شیلد در آرک داستانی ماندگار "گوست رایدر" (8 اپیزود نخست) و آخرین حضور اون هم که واقعاً غافلگیرکننده بود به فصل سوم و پایانی "فراری ها" (Runaways) برمیگرده ! (همانطور که در اینجا گفتیم قبل از محو شدن بخش تلویزیونی و به عنوان بخش برجسته‌ای از برنامه طولانی مدت احیای جف لوب ،  قرار بود کراس اوورهای بیشتر و بزرگتری در بخش داخلی Marvel TV ببینیم و اپیزود کراس اوور "فراری ها" و "کلوک و دگر" و فضای جادویی و فراطبیعی فصل سوم فراری ها با توجه به حضور دارک‌هولد و در دست ساخت بودن سریال های با تم ترسناک در شبکه Hulu ، از نخستین اقدام ها در این زمینه بودند !) و البته این کتاب از جمله ایده ها و مواردی ست که ممکن است در آیندهٔ دنیای سینمایی مارول با احتمال خوبی دوباره با آن مواجه شویم (دکتراسترنج 2 ، بلید ، مون نایت ، ... و علی‌الخصوص پروژه اختصاصی گوست رایدر !) ، چراکه با توجه به تحلیل و بررسی ها و نتیجه گیری هایی که سال پیش در اینجا به آن پرداختیم ، در آیندهٔ mcu احتمالا شاهدً آثاری سازماندهی شده با تم ترسناک خواهیم بود !

دارک هواد

در انتها همانطور که میدانید این کتاب ریشه و تاریخچه طولانی مدت و مهمی در داستان های فراطبیعی و با تم ترسناک دنیای کمیک دارد . در این مقاله به قلم استاد ترابی در این خصوص خواندیم :

«دارک هولد» هم یک کتابه که بهش "کتاب گناهان" (The book of Sins) هم گفته میشه. این کتاب دقیقا نقطه عکس کتاب ویشانتی هستش چون منشا شیطانی داره و طلسم های منفی در آن نوشته شده. گفته میشه برخی از خبیث ترین و تاریک ترین جادوگران تاریخ در نوشتن این کتاب دست داشته اند ولی اولین کسی که آن را نوشت کسی بوده به نام Chthon که لقب "خدای ارشد هرج و مرج" (The Elder God of Chaos) رو بهش دادن. جنس ورق های این کتاب از پوست حیوانات نجس است و هرگز نابود نمیشود. کتاب هایی مثل Necronomicon که در داستان های Lovecraft یافت میشه یا "کتاب لعنت شدگان" (The Book of the Damned) که  در سریال Supernatural دیده ایم، در مقابل دارک هولد باید لنگ بندازند (!) چون دارک هولد واقعا کتاب خطرناک و قدرتمندی هستش. خیلی از جادوگران خوب در طی قرون گذشته سعی کرده اند که حتی یک صفحه از این کتاب را از بین ببرند ولی موفق نشده نشده اند. جالبه که بدونید این کتاب و طلسم های داخلش  بود که باعث شد اولین خون آشام دنیای مارول (به نام Varnae به وجود بیاد. حتی نخستین گرگ نماهای مارول هم از دل این کتاب بیرون آمدن. شخصیت های خبیثی همچون «مورگان لی فی» ، دکتر دووم، «لیلیث» (Lilith) و «ثولسا دووم» (Thulsa Doom) در به در به دنبال به دست آوردن دارک هولد بوده اند. (میگن «مورگان لی فی» بود که ورق های پراکنده های این کتاب رو به دست آورد و اونا رو صحافی کرد تا تبدیل به یک کتاب بشن). ولی خوشبختانه این کتاب هم در اختیار دکتر استرنج قرار داره و خیلی هم خوب ازش مراقبت میکنه تا دست فرد دیگری نیفته.

ضمنا یک بار دکتر استرنج از طلسم داخل این کتاب استفاده کرد تا تمام خون آشامان دنیای مارول را نابود کنه.

دکتر استرنج کتاب دارک هولد

راستی ! تا یادم نرفته بگم که "مارک کالپک" (ناظر اصلی جلوه های ویژه سریال) مدت ها پیش به طور غیرمستقیم اشاره کرده بود که اون جای خالی ای که در کتابخانه "انشنت وان" در فیلم اختصاصی دکتر استرنج قابل رویت هستش ، ممکنه متعلق به دارک‌هولد بوده باشه (با توجه شباهت و ارتباط قوی میان فصل چهارم و دکتر استرنج از لحاظ لحن و مفهومی) !! باید منتظر بود و دید که آیا در آینده شاهد تایید و ارتباطی در این خصوص خواهیم بود یا خیر ...!

 

42 - تطابق نظریات فیتز (و دیک !) با "بروس بنر" در خصوص سفرهای زمانی !!

هالک و فیتز

خب ... قرار بر این است که این مورد هیجان انگیز را به طور نسبتا جمع و جور مطرح کنیم ، چون همانطور که پیش از این وعده داده بودیم ، پس از فصل هفتم که خط داستانی آن پیوستگی شدید و هیجان انگیزی با سفرهای زمانی خواهد داشت و در طی آن اسرار و قابلیت های بیشتری از این مفهوم در دنیای سینمایی مارول به نمایش گذاشته خواهد شد (همانگونه که ماموران شیلد با اقتدار و برای نخستین بار سفر های زمانی را به mcu معرفی کرد !) و همچنین بعد از اینکه بالاخره مسئله عدم تطابق خط زمانی سریال و بخش سینمایی رسما بدین واسطه حل شد ، در مقاله‌ای مفصل به سیر تا پیاز سفرهای زمانی در دنیای سینمایی مارول میپردازیم !

مسئله‌ای که در این مورد قصد پرداختن به آن را داریم ، یکی از چندین تئوری هایی ست که مدت ها پیش در خصوص مفهوم سفر های زمانی در دنیای سینمایی مارول و بسبب همان قضایای عدم تطابق خط زمانی ماموران شیلد با بخش سینمایی مطرح میکردیم . در اپیزود ششم واکنش فیتز به صحبت های "آتارا" درباره سفر در زمان و نجات دادن کرونیکا-2 ، دقیقاً مشابه واکنش اولیه و پیشفرض اش در این زمینه بود (چون واضحا این نسخه از فیتز را آخرین بار در اپیزود پنجم از فصل پنجم مشاهده کردیم و روحش هم از اغلب حوادثی که فصل پنجم رخ داد خبر ندارد ...) ؛ اینکه "زمان ثابت است و قابل تغییر نیست" (Time is fixed) ! او به همین منوال روبه آتارا میگوید که سفر در زمان برخلاف قانون "علیت" (Causality) فیزیک است و میتواند انبوهی از تناقضات را به وجود بیاورد ! این دقیقاً مطابق و همسان با نظریات دیگر مغز بزرگ mcu ، یعنی بروس بنر در "انتقام جویان : پایان بازی" است ! اینکه شما نمیتونی با ایجاد تغییر در گذشته ، آینده رو متحول کنی !

اما فیتز پس از گفتگو با جما و مشاهده عینی خاطرات شبیه‌سازی شده او در زندان ذهنی کرونیکوم ها درمیابد که تمام این مدت در اشتباه بوده و میتوان "به نحوی" با تغییر گذشته آینده را تغییر داد ، و حتی مرگ خود او یکی از علامت های شکسته شدن حلقه زمانی و درنتیجه تغییر خط زمانی بود ! پس این یعنی در "پایان بازی" پروفسور هالک در اشتباه بود ؟! نه عجله نکنید ! نکته جالب این است که از طرفی دیگر ، بارها در این فصل شاهد بودیم که دیک همانند فصل گذشته تئوری مولتی‌ورس و جهان های موازی خود را مطرح و اشاره میکند که وجود نسخه‌ای دیگر از فیتز مهر تایید دیگری هستش بر این نظریه او ! حالا این چه ربطی به باور پیشین فیتز یا نظریات بروس بنر دارد ...؟! درواقع این نظریه دیک به طریقی مکمل آن چیزی ست که فیتز پیش از این باور داشت ! و خب تلفیق نظریه های پدربزرگ و نوه میشه همون باور بروس بنر در خصوص سفر های زمانی (صرفاً در "پایان بازی") !! یعنی اینکه با تغییر در گذشته ، خط زمانی فعلی از نو نوشته یا اصطلاحا Rewrite نمیشه ، بلکه خط زمانی انشعابی موازی اون شکل میگیره که در اون رخداد ها میتونند به شکل متفاوتی رخ بدهند ! البته در نظر داشته باشید منظور ما در اینجا این نیست که "لزوماً" تمامیت قانون سفر های زمانی که در فصل هفتم به نمایش درخواهد آمد مطابق با آن چیزی ست که "پایان بازی " به تصویر کشیده شد (با توجه به نوع و اساس و ریشه سفر زمانی ...) ، بلکه هدف ما صرفاً مطرح کردن شباهت نظریات و انعکاس مغز های بزرگ دنیای سینمایی مارول در برابر مفهوم سفر های زمانی میباشد ! اینکه :

لئو فیتز + دیک شاو = بروس بنر

مطمئن باشید الکی نبود که دیک در این فصل هم چندین بار به تئوری مولتی‌ورس اش اشاره میکرد ؛ حتی در کلیپ منتشر شده از افتتاحیه فصل هفتم نیز صحنهٔ جذابی را میبینیم که دیک در آن به بسط و شرح دادن تئوری خاصی درخصوص سفر به گذشته میپردازد ! حقیقتاً که نوه کو ندارد نشان از پدربزرگ !

 

41- باز هم اشارات مخفی و غیرمستقیم به "جنگ بینهایت" / "پایان بازی" ؟!!

فصل شش شیلد اشاره به اندگیم و اینفینیتی وار

بله ! علاوه بر مورد شماره 80 که در آن به اشارات احتمالی به رویداد "نابودی" بشکن ثانوس پرداختیم ، همچنان احتمالاتی بسیار قابل توجه درخصوص مخفی کردن ایستراگ های دیگری در این زمینه وجود دارد ! بخش اول و اصلی این دسته از اشارات ، ایستراگ های مخفی و ریز جاسازی شده در دیالوگ ها هستند ! برای مثال وقتی که ایناک میفهمه که از سوی کرونیکوم ها از رده خارج شده و سریعا دچار بحران وجودی میشه ، میگه که <هممون به زودی تبدیل به خاک و خل میشیم > !! او از عبارت Dust and rust استفاده کرد که احتمالاً اشاره‌ای مخفی پودر شدن نیمی از بشریت در نتیجه بشکن ثانوس میباشد !

اشاره به پودر شدن - ایناک

در ادامه نیز در اپیزود 11ام ، ملیندا از اصطلاح "پایان بازی" استفاده میکند ("That's not her Endgame")

می و اندگیم

 و درهمان اپیزود پایپر از کلمه Blip (عنوان رسمی رویداد بشکن ثانوس پس از "مردعنکبوتی : دور از خانه" !) در کاربرد اصطلاحی استفاده میکند !

بلیپ و بازگشت پودر شدگان در فصل ششم شیلد

درواقع به احتمال خیلی قوی و طبق باور های ما ، نویسندگان دوست داشتنی سریال با جاسازی این ایستراگ های ریز و مخفی (که خب ظاهراً غیرعمدی و تصادفی به نظر میرسند !) در تلاش برای سیگنال دادن به طرفداران دوآتشه و دیوانه وار بوده‌اند ... اینکه برای حل شدن جریان تطابق خط زمانی سریال با بخش سینمایی و منطق ماموران شیلد در خصوص حوادث "جنگ بینهایت" و "پایان بازی" ، منتظر فصل هفتم بمونید !!!

شباهت لوگوی تی وی و مارول استودیوز مشکی

در ادامه تمام این بررسی های اختصاصی ، یک مورد دیگر نیز قابل ذکر است که به احتمال 50/50 به همین قضایا ختم میشود ! موردی شدیدا مخفی ! البته همانطور که عرض کردم صحت این موردی که زیر ذره‌بین قرار داده‌ایم به نسب زیاد نیست ، اما صرفاً روی بررسی های محتمل بالا تاکید دارند و به هر صورت چیزی از احتمال قوی انان کم نمیکنند . حال این مورد مرموز که کشف کرده‌ایم چیست ...؟ اگر بازگردید و به لوگوی مارول در ابتدای اپیزود های سوم ، ششم و دوازدهم این فصل دقت کنید ، متوجه اشتراک خاصی میشوید که آنها را از حالت نرمال و همیشگی introهای مارول در ابتدای دیگر اپیزودها متمایز میسازد ! در این سه اپیزود شاهد تغییر رنگ پیشفرض زمینه یعنی قرمز به مشکی هستیم ! حقیقتش اولین ارتباط منحصربه‌فردی که میان این سه اپیزود به نظر میرسد این است که {3×2=6 => 6×2=12} 😂 ! اما بدور از شوخی ماجرا واقعاً میتواند Mind-blowing باشد ... چرا ؟! چون یکی دیگر از دفعاتی که شاهد این اتفاق جزئی و ظاهراً کم اهمیت در ابتدای یک اپیزود بودیم ، به اپیزود 21ام از فصل پنجم بازمیگردد ؛ که حداقل یکی از وجوه مخفی و اصلی اشتراک این چهار اپیزود ، اشارات متعدد آنان به تغییرات خط زمانی در ماموران شیلد و ارتباطات با بخش سینمایی میباشد !! از اشاره به نبرد نیویورک در ابتدای "جنگ بینهایت" گرفته تا عواقب و پسامدهای تغییرات خط زمانی (حتی اون دیالوگ ایناک که به آن اشاره کردیم در اپیزود سوم هستش !) ! و ماجرا وقتی به اوج خود میرسد که استایل مشابه لوگوی مارول استودیوز در ابتدای جنگ بینهایت و پایان بازی را به یاد می‌آوریم ...!!! انصافاً حال کردید ؟؟!!! حال کردید با این همه ریزه کاری ؟؟!! برای این چیزهاست که میگم هیچ چیز خفنی در ماموران شیلد غیرممکن نیست !! همانطور که در دنیای سینمایی مارول نیست !! پاسخ نهایی تمامی این تحلیل و بررسی ها در فصل هفتم نهفته است ، تنها باید منتظر ماند و دید ...

 

به زودی با قسمت دوم این ایستراگ های شگفت انگیز خدمت شما خواهیم رسید...

 

نظر شما چیه؟

 

 

نویسنده: مهدی رضایی

Best Comicfan

مهدی رضایی 

ادیتور و گرافیست عکس: احمد فقیه

P.Constantine

 

مطالب مرتبط:

ایستراگ های فصل پنجم سریال " ماموران شیلد " - قسمت اول

ایستراگ های فصل پنجم سریال " ماموران شیلد " - قسمت دوم

10 چیز جالبی که احتمالا درباره دنیای سینمایی مارول (MCU) نمیدانستید!

 بازیگرانی که نقش بیش از یک شخصیت را در MCU ایفا کرده اند

15 ایستراگ برتر فیلم های مارول

15 جنجال بزرگ در فیلم های سینمایی مارول (MCU)

15 خطوط داستانی مهم که از دنیای سینمایی مارول (MCU) حذف شدند

10 صحنه جالبی كه از فیلم های مارول حذف شدند

15 صحنه پایانی که از فیلم های ابرقهرمانی حذف شدند!

15 شخصیت بزرگ مارول که از فیلم ها حذف شدند !

15 خبر و شایعه ای که درباره فاز 4 دنیای سینمایی مارول میدانیم!

15 دفعه ای که قدرت ابرقهرمانان کمیک بوکی در سریال و فیلم تغییر کرد!

15 لباسی که در فیلم های سینمایی مارول مورد استفاده قرار نگرفتند!

بازیگرانی که نقش بیش از یک شخصیت را در MCU ایفا کرده اند 

این مطلب را به اشتراک بگذارید :

Submit to DeliciousSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

دیدگاه‌ها   

Omegaspiderman6
#1 Omegaspiderman6 1399-07-12 01:22
بالاخره بعد یه سال انتظار این مقاله آماده شد (:
خیلی سریال خوبی بود که میتونست بهتر تموم بشه
کلی هم اشاره مستقیم وغیر مستقیم به mcu داشت
فقط امیدوارم حداقل بعضی از کارکترا مثل کوئیک و فیتر-سیمنز
بتونن تو سریال نیک فیوری یا هاوکی حضور داشته باشن.
نقل قول کردن
Iron Captain
#2 Iron Captain 1399-07-12 01:48
بالاخره بالاخره بالاخره بالاخره بالاخره :eek:
وای خدا بالاخره یه مقاله از سریال من عاشق این سریالم هنوز نخوندم مقاله رو بخونم دوباره نظر میدم
ولی میخوام ازتون رکورد پایان بازی رو بشکونین ها
البته که مطمئنم برای فصل هفتم میترکونین
نقل قول کردن
SINA SPIDER
#3 SINA SPIDER 1399-07-12 10:00
بازیم یه مقاله عالی دیگه از سایت.عالی بود.من عاشق مقاله هایی درباره ایسراگ هستم.
it's realy good . i love it so much.thank you
نقل قول کردن
super spider
#4 super spider 1399-07-12 10:06
:eek: چقد ایستراگ
نقل قول کردن
Navidparker
#5 Navidparker 1399-07-12 14:50
خسته نباشید آقای رضایی وو آقای فقیه واقعا دمتون گرم مقاله طولانی بود واقعا خسته نباشین کارتون عالیه :-) :-)
نقل قول کردن
Captain-spidey
#6 Captain-spidey 1399-07-12 16:02
دستتون درد نکنه خیلی فوقالعاده بود مقاله واقعا این خد از ریز بینی واسه شرلوک هولمز هم زیاده!!!
بازم ممنونم ازتون من که تا فصل دو بیشتر ندیدم فقط یه خواهش
میگم من خیلی دوست داشتم بدونم که فصل سوم دقیقا موضوعش چیه من شنیدم که نا انسان ها و موجودات فصایی و سفر در زمان این ها همه تو فصل های مختلف سریال هست
اگه یه راهنمایی کنید ممنونتون میشم
نقل قول کردن
slade wilson
#7 slade wilson 1399-07-12 17:01
خسته نباشید آقای احمد فقیه و آقای رضایی خدا قوت عالی بود ;-)
نقل قول کردن
Matingh
#8 Matingh 1399-07-12 18:10
دستتون درد نکنه آقای رضایی و فقیه یک کلمه: خفن! 8)


با عرض پوزش اسپم:استاد چهره ی جدید پیتر رو در بازی
اسپایدرمن دیدین؟؟نظرتون چیه؟؟ :lol: به نظر من چهرش از پختگی در اومد و خیلی به تام هالند شباهت پیدا کرده.
بازم عذر میخوام بابت اسپم :-*
نقل قول کردن
AQUAPOOL99
#9 AQUAPOOL99 1399-07-12 19:57
مقاله عالی بود

بی صبرانه دلم میخواد پارت دوم مقاله رو بخونم

مطمعنم که همه ی هوادارا دلشون میخواد مارول رو کنار هم ببینن
نه اینکه :
نتفلیکس: مبارزان خیابونی مارول

فاکس: چهار شگفت انگیز و ایکس من

خود مارول :اونجرز

سونی هم اسپایدی

همه ی مارول فنا میخوان که این موارد مخلوط باشه.

خدا کنه که همچین روزی باشه
نقل قول کردن
Kia Iron Man
#10 Kia Iron Man 1399-07-12 21:53
واقعا باید گفت خسته نباشید و دمتون گرم به معنای واقعی کلمه دقت و توجه شما قابل ستایشه
به معنای واقعی کلمه هیچ سایت ایرانی قابل مقابسه با سایت ببنظیر اسپایدی نیست.
نقل قول کردن
Iron Captain
#11 Iron Captain 1399-07-13 17:56
به نقل از AQUAPOOL99:
مقاله عالی بود

بی صبرانه دلم میخواد پارت دوم مقاله رو بخونم

مطمعنم که همه ی هوادارا دلشون میخواد مارول رو کنار هم ببینن
نه اینکه :
نتفلیکس: مبارزان خیابونی مارول

فاکس: چهار شگفت انگیز و ایکس من

خود مارول :اونجرز

سونی هم اسپایدی

همه ی مارول فنا میخوان که این موارد مخلوط باشه.

خدا کنه که همچین روزی باشه

ABC هم به قسمت شیلد مارول مربوطه
ماموران شیلد
مامور کارتر
اون ناانسان ها هم خیلی حساب نیست
نقل قول کردن
hassan91
#12 hassan91 1399-07-14 01:49
با عرض خسته نباشید خدمت دوستان عزیز که زحمت همچین مقاله‌ای را کشیدن که معلومه با عشق و شور و علاقه نوشته شده. واقعا دست مریزاد.

این سریال رو من وقتی سالها پیش فصل اولش رو دیدم خیلی به دلم ننشست. دو سال پیش بود که هر شب چن قسمتی ازش رو میدیدم. چه شب هایی بود. پایان هر قسمت و پایان هر فصل همیشه یه سوپرایز داشت برامون. مخصوصا اون پایانی که ماموران رو فرستادن آینده خیلی آدمو نمیتوست صبر کنه تا ادامه‌اش بیاد.

خیلی از موارد سریال که درخشان بودن تا الان قربانی سیاستهای آنی و آتی مارول شده که خیلی به دیدنشون تو MCU امیدوار بودیم. به خصوص ناانسانها که با اون سریال درپیت ناانسانها به فنا رفتن.
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید