بیایید درباره بدترین داستان تاریخ مرد عنکبوتی حرف بزنیم ...
بدون شک داستانِ چهارقسمتیِ «اسپایدرمن: یک روز دیگر» (Spider-Man: One More Day یا به اختصار OMD) یکی از بدترین داستانهای تاریخ این کاراکتر و از جنجالیترین داستانهای تاریخ کمیک است؛ بهطوری که تقریباً در هر لیستی از بدترین داستانهای روایتشده در کمیکهای مارول حضور دارد. این داستان که پس از وقایع نخستین «جنگ داخلی» قهرمانان مارول رخ میدهد، به طرزی غیرمنطقی و غیرقابلباور ازدواج پیتر پارکر و مریجین واتسون را از تاریخ مارول پاک کرد تا به تلاشهای مارول در جهت مجردکردن دوبارهٔ اسپایدرمن برای جذب مخاطب کمسنوسال پایان ببخشد. این داستان جنجالی تاریخچهٔ چنددهسالهٔ اسپایدرمن را به سخره گرفت و منتقدان و هواداران این کاراکتر را به شدّت عصبانی کرد. پیشتر در سایت ما به اندازهٔ کافی به پیرنگ و خطّ اصلیِ این داستان پرداخته شده و پیشنهاد میشود پیش از خواندن این مقاله برای آشناییِ اولیه با آن، به این مقاله مراجعه کنید. و در مقاله حاضر در این داستان عمیقتر میشویم و به حقایقی میپردازیم که احتمالاً از آنها خبر نداشتهاید. با ما همراه باشید...
- این داستان هنوز دستخوش تغییر نشدهاست
باید بدانید که وقایع داستانِ یک روز دیگر هنوز که هنوز است از پیوستگی داستانیِ کمیکهای مارول حذف نشدهاست. این داستان از اواخر سال ۲۰۰۷ تا اوایل سال ۲۰۰۸ منتشر شد امّا اثراتاش با گذشت بیش از ۱۰سال همچنان باقیست. در واقع پیتر و مریجین به هیچ وجه با خاطر نمیآورند که زمانی زن و شوهر بودند و بعدها دست به معاملهای با شیطان زدند و به همدیگر قول دادند که دوباره همدیگر را پیدا خواهند کرد. این دو از زمان داستانِ یک روز دیگر چندبار تلاش کردند تا رابطهشان را از سر بگیرند امّا همیشه مشکلی پیش میآمد که این دو را از هم دور نگه دارد. برای مثال تعویض جسم و ذهن پیتر پارکر با دکتر اختاپوس که تأثیر شگرفی روی رابطهشان گذاشت. امّا در چندسال گذشته اتفاقاتی (مانند قضایای داستان «اسپایدرمن: تجدید عهد» یا دسترسی پیداکردنِ پیتر به خاطرش در سری «مردعنکبوتی خارقالعاده») باعث شدند تا این زوج بخشهای کوچکی از خاطراتشان را به یاد بیآورند و در سری جدید کمیکبوکهای مردعنکبوتی شگفتانگیز دوباره پیش هم برگردند.
1- نخستین رِتکان بزرگ مارول
مارول کامیکس بر خلاف رقیب سنّتیاش به این معروف است که در خطّ زمانیاش دست نمیبرد و داستانها را با گذشت زمان دچار تغییر نمیکند و به اصطلاح کمتر «رتکان»ای در داستانهایش دیده میشود (اگر اصطلاح «رِتکان / retcon» تا به حال به گوشتان نخورده، به این مقاله مراجعه کنید.) امّا یک روز دیگر را میتوان نخستین رتکان بزرگ مارول به حساب آورد. در واقع سردبیر ارشد وقتِ انتشارات مارول یعنی «جو کسادا» به این نتیجه رسیده بود که برای بازگرداندن اسپایدرمن به دوران محبوبیت و اوجاش باید پیتر و امجی از یکدیگر جدا شوند! در واقع استدلالِ پشت این تصمیم این بود که پیتر پارکرِ متأهل برای مخاطبِ نوجوانی که میخواهد وارد دنیای کمیکهای این شخصیت شود، جذّابیتی ندارد. یک روز دیگر هم ایدهٔ نهاییِ او برای جامهٔ عملپوشاندن به این تصمیم و البته تغییر ندادن دیگر اتفاقات نامربوط به اسپایدرمن بود.
2- "یک روز دیگر" برای نجات مردعنکبوتی نوشته شد!
بسیاری معتقدند یک روز دیگر، حدّ اعلای دستکاری و دخالت انتشارات و سردبیر در داستان و کارِ نویسندگان است. به عقیدهٔ منتقدان داستان مذکور به همین دلیل فاجعه از آب درآمد و قاعدتاً وضعیت تأهل پیتر نباید در آیندهٔ او به عنوان یک شخصیت تأثیری بگذارد. امّا مارول گوشاش به این حرفها بدهکار نبود. انتشارات به این باور رسیده بود که ازدواج پیتر و مریجین باعث شده اسپایدرمن محدود شود و هدفشان از پیشبردن چنین داستانی «نجات» اسپایدرمن و فراهمکردن شرایط برای قدمگذاشتن این شخصیت در مسیرهای جدید بود (و البته همانطور که قبلا در این مقاله گفته بودیم مارول حتی در دهه 90 میلادی هم میخواست ازدواج آنها را برهم بزنه). امّا بخش جالب ماجرا اینجاست که از زمانِ OMD تا به حال، بهترین داستانهای اسپایدرمن همانهایی بودند که به نحوی با مریجین و رابطهاش درگیر بودهاند! درست مثل «جزیرهٔ عنکبوتی». اینطور که به نظر میرسد، پاککردن ازدواج اسپایدرمن از تاریخ چندان موفقیتآمیز از آب درنیآمد...
3- آخرین پروژهٔ «جی. مایکل استرازینسکی» برای مرد عنکبوتی
جی. مایکل استرازینسکی یکی از برترین نویسندگان تاریخ اسپایدرمن به شمار میآید که انصافاً رانِ فوقالعادهای در سری «مردعنکبوتی شگفتانگیز» از خود به یادگار گذاشت و میتوان گفت یکی از منابع الهام «نیک اسپنسر» در ران خودش بودهاست. متأسفانه آقای کسادا اجازه نداد تا این نویسندهٔ متبحّر دورهٔ نویسندگیاش در این عنوان را به خوشی به پایان برساند و پیشنهاد کرد تا ایدهٔ احمقانهٔ OMD را به عنوان آخرین پروژهاش اجرا کند. او هم قبول کرد و طی فرآیند تهیهٔ کمیک چندینبار از تصمیماش پشیمان شد! مدّتی طول کشید تا داستانِ یک روز دیگر به مرحلهٔ اتمام رسیده و منتشر شود و جالب است بدانید استراکزینسکی از مارول خواسته بود تا اسماش را از دو شمارهٔ آخر داستان حذف کنند چرا که با متدلوژی پشتِ داستان موافق نبود! امّا دست آخر کسادا او را از این کار منصرف کرد و باعث شد چنین لکهٔ ننگی در کارنامهٔ این نویسنده باقی بماند.
4- نقش مؤثر شخصِ «جو کسادا»
تا به حال چندینبار اسم جو کسادا را آوردهایم. او بود که ایدهٔ جدایی پیتر و مریجین به این وسیله را مطرح کرد و خودش هم هر چهار قسمتِ داستان را طرّاحی کرد. بخش جالبِ ماجرا اینجاست که کسادا که تا قبل از این به عنوان طرّاح در مارول فعّالیت میکرد و به تازگی سردبیر ارشد شده بود، تصمیم گرفته بود که از کار طرّاحی کنارهگیری کند تا کار دیگرش را تحت تأثیر قرار ندهد. امّا او به هر حال طرّاحی این چهار شماره را انجام داد که شاید تنها نکتهٔ مثبت کمیک تلقی شود؛ هر چند که به خاطر مسئولیتهای زیادش انتشار داستان چندینبار تأخیر خورد.
5- برای این داستان دوسال پیشزمینهسازی انجام شده بود
باید بدانید که پشتِ «یک روز دیگر» نزدیک به دوسال برنامهریزی خوابیده و هدفْ صرفاً تمامکردن رابطهٔ پیتر و امجی نبود است. استراکزینسکی و کسادا دوسال به توسعه و بررسی ایدههایشان برای اتمام ازدواج این دو شخصیت اختصاص دادند؛ چرا که طلاقِ ساده شرایط را بدتر میکرد (اینگونه پیتر مطلقه محسوب میشد که جذب مخاطب نوجوان را از قبل هم سختتر میکرد!) و البته نمیخواستند قضیه را با یک رتکان ساده و پیشپاافتاده فیصله دهند. این نویسنده و طرّاح منتظر ماندند تا وقایعِ داستانشان را بر اساس حوادث روزِ کمیکهای مارول پایهریزی کنند و وقتی نخستین جنگ داخلی اتفاق افتاد، زمان مناسب را پیدا کردند؛ درست وقتی که پیتر هویتاش را به مردم جهان فاش کرده بود و تبعات زیادی دامنگیرش شده بود.
6- درک و برداشت کاراکترهای درون داستان از "یک روز دیگر"
از ابتدا برنامه این بود که وقایع OMD و آنچه که پیتر و مریجین و دیگران فکر میکنند که اتفاق افتاده، شرح و بسط داده نشود و همهچیز در حالتی جادویی به پایان برسد. امّا بعد از اینکه چند تن از نویسندگان تلاش کردند تا اینکار را انجام دهند، کسادا دوباره وارد میدان شد (!) و ایدهٔ داستان «One Moment In Time» را مطرح کرد. این داستان چهارقسمتی که عملاً دنبالهٔ یک روز دیگر محسوب میشد، برای مخاطبان فاش کرد که پیتر و مریجین فکر میکنند چه بر سر ازدواجشان آمدهاست. در واقع ایدهٔ این قسمت این بود که پیتر به خاطر اینکه مشغول دستگیرکردن یک خلافکار خردهپا بوده، دیر به مراسم ازدواجِ خودش میرسد و باعث میشود مریجین در تصمیماش دربارهٔ ازدواج با پیتر دچار تردید شود. رابطهٔ این دو از آن به بعد دچار تغییری اساسی شد چرا که پیتر قول داد دیگر از مریجین خواستگاری نکند. این کمیک به شدّت احساسی و به خصوص برای هواداران قدیمی ناراحتکننده است؛ چرا که خوانندگان میدانستند که پیتر و مریجین با وجود تمام مشکلات ازدواج موفّقی داشتند، امّا الآن تمام داستانهای آن دوره از تاریخ پاک شدهاند.
7- مارول جمله ای که «مری جین» در گوش مفیستو گفته بود را عوض کرد!
درست قبل از اینکه مفیستو در داستان "یک روز دیگر" طلسم را اجرا بکنه و ازدواج پیتر و مری جین را منحل بکنه، مری جین در گوش او چیزی میگه که مارول عمدا جوری آن را نوشته بود که نتونیم بخونیمش!
بعدش یک تصویری در اینترنت منتشر شد توسط یک نفر که ادعا میکرد تونسته از این جمله رو رمزگشایی کنه!
If it means he will be happy I want to remember everything
(= اگه قراره که او (پیتر) با این کار خوشحال بشه پس من میخواهم همه چیز را به یاد داشته باشم).
اما بعدا معلوم شد این تصویر جعلی بوده و توسط هواداران با فتو شاپ ساخته شده بوده!
تا اینکه سرانجام با تلاش های فراوان معلوم شد این جمله چی بوده:
You will make me remember everything
"تو کاری خواهد کرد که من همه چی رو به یاد داشته باشم".
به عبارتی دیگر مری جین از مفیستو خواسته بوده که ازدواجش با پیتر رو به یاد داشته باشه. اما متاسفانه در داستان One Moment in Time مارول رسما منتشر کرد که مری جین در گوش مفیستو چی گفته بوده و این جمله اون چیزی نبود که ما فکر میکردیم!
"من پیتر رو میشناسم. او هرگز این معامله رو باهات انجام نمیده. هرگزِ هرگز. مگه اینکه من ازش بخوام .. ولی من یه شرطی دارم و اونم اینه که همه چی رو تمومش کنی و تا آخر عمرش دست از سرش برداری".
به عبارتی دیگر مارول زد زیر حرفش!!!
8- دنبالهٔ یک روز دیگر
دنبالهٔ اصلیِ داستان یک روز دیگر، داستانیست به نام «Brand New Day». در این داستان، پیتر از خواب بیدار میشود و برایش تمام شرایط عادیست. پیتر و مریجین هیچوقت با هم ازدواج نکردهاند، هرچند که رابطهٔ پیچیدهای با یکدیگر داشتهاند. این داستان همانند اسمش شروعی جدید برای کاراکترها رقم میزند؛ مریجین به لسآنجلس رفته و حرفهٔ مدلینگ/بازیگریاش را از سر میگیرد و پیتر هم در نیویوک ماندگار شده و زندگیاش را از نو میسازد. پس از یک روز دیگر تا مدّتی تمام کمیکهای اسپایدرمن این عنوان را روی خود داشتند و اشباع بودند از شخصیتهای مکمل و خبیثهای جدید. همچنین دورهٔ نویسندگی «دن اسلات» در کمیکهای مردعنکبوتی از همین دوره آغاز شد. و البته هری آزبورن هم پس از آنکه سالها مرده ناگهان برگشت! (این مقاله را بخوانید).
9- معامله با شیطان
به نظر کسادا، حیاتیترین و مهمترین بخش یک روز دیگر، قضیهٔ معامله با شیطان است. به عقیدهٔ او (و هر کسی که یک کمیک از اسپایدرمن خوانده باشد!) پیتر پارکر و مریجین عمیقاً عاشق یکدیگرند و گزینهٔ طلاق در داستان به هیچ وجه گزینهای منطقی نبود. در واقع به نظر او معامله با خودِ شیطان در حدّ جازدن این دو از ازدواجشان بد نبود! او در مصاحبهای گفت: «پیتر و امجی از عشق به همدیگه پا پس نکشیدن، بلکه عشقشون رو برای نجات جان یک انسان [زنعمو می] فدا کردن، این به نظر من بسیار قهرمانانهست.». اما هواداران اصلا از این حرکت پیتر پارکر راضی نیستند. واقعا کسادا با خودش چی فکر کرده بوده؟ اسپایدرمن با شیطان معامله کنه؟ یعنی اونقدر عقل و تجربه نداره که بدونه این کار براش عواقب داره؟ و احتمالا همین عواقب هم در تبدیل شدن هری آزبورن به خبیثی وحشتناک به نام کیندرد نقش داشته و البته تبعاتی دیگر که شاید به زودی در کمیک های مرد عنکبوتی و آرک "آخرین بقایا" فاش بشن ...
10- همچنان امیدی هست!
از آنجا که ازدواج پیتر و امجی طی عملی قهرمانانه و معامله با شیطان اتمام یافت، هنوز هم امیدی به بازگشت ازدواجشان هست. در آخرین پنلهای داستان یک روز دیگر، پیتر و مریجین به یکدیگر میگویند که برای همیشه یکدیگر را دوست خواهند داشت و همین علاقه آنها را سرانجام دوباره به هم میرساند. در کمیکهای اخیر اسپایدرمن دوباره سر و کلّهٔ مفیستو پیدا شد تا به معاملهشان اشاره کند، امّا پیتر همچنان چیزی به خاطر نمیآورد. در شمارهٔ ۲۹ از سری جدید مردعنکبوتی شگفتانگیز نیز دیدیم که پیتر میخواست به نشانهٔ خواستگاری به مریجین انگشتری بدهد که درگیر کارهای ابرقهرمانیاش شد. در نهایت، امیدواریم که نیک اسپنسر با اشارات متعددش به این داستان، برنامهای برای حذف آن از تاریخ مارول و بازگرداندن ازدواج پیتر و مریجین داشته باشد....
محمد صالح حیدری
Spider-Fan
All rights reserved © Spidey.ir 2020
(هرگونه كپیبرداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز میباشد)
مطالب مرتبط:
بدترین داستان های مرد عنكبوتی
10 داستان جنجالی مرد عنکبوتی در دنیای کمیک
آیا تاثیرات داستان ONE MORE DAY داره از بین میره؟
جنجالی ترین داستان های كمیك بوكی در 20 سال گذشته!
چیزهای جالبی که درباره مرد عنکبوتی نمیدانستید! قسمت 30
چیزهای جالبی که درباره مرد عنکبوتی نمیدانستید! قسمت 24
بزرگان تاریخ كمیك های اسپایدرمن: جی. مایكل استرازینسكی
چیزهای جالبی که درباره مرد عنکبوتی نمیدانستید! قسمت 16
خبیث جدید کمیک بوک های مرد عنکبوتی شگفت انگیز کیست؟
دیدگاهها
خیلی ها مثل من توی سایت داستان رو نمیفهمیدند ولی شما با این مقاله اطلاعات مارو کامل کردید خیلی ممنون
اره مخصوصا این داستان که خیلی هم جذابه و به همین دلیل به عنوان بدترین داستان اسپایدرمن انتخاب شده
به نظر من برای به هم زدن ازدواج پیتر و مری جین بابد یه خبیث جدید و قوی می آوردن که قدرت های زمانی داره و با مردعنکبوتی در زمان های مختلف میجنگید و در آخر پیتر با کمک دکتر استرنج و بعد از یک نبرد حماسی شکستش می داد و به زمان حال بر می گشت اما میدید که هرگز با مری جین ازدواج نکرده
( ایده باحالی هست ؟؟؟؟ )
هوادارای مارول کلا با اصل این ایده (برهم خوردن ازدواج مرد عنکبوتی) مشکل دارن حالا نوعش هم البته مهمه که به بدترین شکل (معامله با شیطان) انجام شد
واقعا نمیدونم به کسادا چی باید گفت با این ایده اش
محبوبیت اسپایدی و پیتر بنظرم ربطی به متاهل یا مجرد بودنش نداره،بلکه به شخصیت عالی ش و کاراکتر های دنیاش مربوطه(که البته با ازدواج اون بهتر هم شد)؛حتی طرفدار های تازه کار اسپایدی هم میتونن این قضیه رو درک کنن وبه این خاطر طرفدارشن،ولی این اقا(کسادا)نتونس ت قبول کنه.من خودم خیلی دوست دارم رابطه الان پیت و ام جی فراتر بره و دوباره ازدواج کنن(خدا کنه)
امیدوارم اسپنسر ارزوی ما رو دوباره زنده کنه
ما هم انتظار داشتیم و داریم که نیک اسپنسر این قضیه رو تغییر بده و یک رتکان جدید ثبت کنه که این قضیه به کلی پاک بشه.
من یه نظریه دارم. کسی تا حالا نظریه پدربزرگ رو شنیده؟!
داستان omd مثل نظریه پدربزرگه. مفیستو کاری کرد که در تاریخ انگار هیچوقت مری جین و پیتر با هم نبودن. بنابراین هیچ وقت پیش مفیستو نرفتن بنابراین باید همه چیز به حالت اول برگرده.
مقاله رو خیلی خوب و به موقع نوشتید،دیگه داره آرک آخرین بقایا تموم میشه و امیدوارم نیک اسپنسر این گندو جمع کنه
خیلی اطلاعات خوبی بود خسته نباشید.
به نقل از Hossein Ojani:
ور کل نباید ازدواج پیتر و مری رو به هم میزدن.ولی اگه همونطور که میگی خیلی بهتر بود.واقعا مسخره اس که پیتر بیاد با شیطان معامله کنه اگه فردا مثل قضیه اریجین روح سوار مفیستو فریبش میداد چی؟
اصلا می نباید دیر یا زود بمیره؟تا ابد که زنده نیست.هر کس یه روزی میمیره.تو این داستان پیتر مثل بچه ایه که میخواد به هر قیمتی مامانش نمیره(درسته که می مادرش نیست ولی فرقی با مادر نداره )در کل اگه با یه ایده بهتر ازدواجشون به هم میخورد بازم قابل هضم نبود و قطعا باعث نارضایتی هوادارا میشد اما حداقل بهتر از الان میشد.
بله حق با شماست
دقت کردین انتشارات بزرگ کمیک با ازدواج قهرماناشون مخالفن این از مارول با این داستان اونم از دیسی که ازدواج بت من با کت وومن ازدواج کنه رو بهم زد ( اینو تو یکی از مقاله های خودتون خونده بودم ) و کلی مثال دیگه هم میشه زد
ولی کاشکی مورد ۹ یه خطر اسپویل میذاشتین
من خیلی وقته نرسیدم کمیک بخونم، مخصوصا کمیکهای اخیر مردعنکبوتی و هویت کیندرد رو نمیدونستم
به نکته مهمی اشاره کردی.
تو داستان ها همیشه اینطوری اشاره میشه که شیطان در حالت عادی فقط میتونه وسوسه کنه و از خودش قدرت خاصی نداره و فقط وقتی میتونه از قدرتش استفاده کنه که اون انسان یا هرکسی که داره معامله میکنه قبول کنه.
یکی از دلایل مضحک بودن omd هم همینه.چون اولا که پیتر این حرفی که ما داریم اینجا میگیم رو خودش میدونه و همچنان اون معامله رو انجام داده.(که یجورایی به نظرم حفره داستانی به حساب میاد)
دوما که باید یک جوری باید تمام عواقبش بهش برگرده.(که الان البته داره اتفاق میفته تو کمیک های اسپایدی)
اون نظریه پدربزرگ هم که گفتید مربوط به سفردرزمان هست.اینجا مفستیو کلا تاریخ رو دستکاری کرده با قدرت جادوییش و خودش هم یادش میاد چنین معامله ای اتفاق افتاده.
ولی در کل این داستان به شدت غیرمنطقی و پر از باگ شخصیت پردازی هست.(البته چندتاش داره توسط اسپنسر حل میشه)
موضوع اصلی اینه که این ایده مجرد کردن پیتر زیاد جالب نیست.چون اسپایدرمن جزو کاراکتر هایی هست که مخاطب باهاش پله پله جلو میره.اول مدرسه رو تموم میکنه بعد بزرگ میشه خونه میگیره بعد ازدواج میکنه و میره دانشگاه و ....
و مارول با به هم ریختن ازدواج باعث شد رشد این شخصیت متوقف بشه و یکجا گیر کنه که به قول خودشون"مخاطب نوجوان باهاش ارتباط برقرار کنه"
اینم بگم این جمله ارتباط برقرار نکرده با اسپایدی که ازدواج کرده چرت و پرت خالصه.اتفاقا وقتی یک خواننده که از لحاظ ذهنی تو دوره نوجوانی هست اینجور داستانا رو میخونه خودش هم یجورایی رشد میکنه.چیز هایی یاد میگیره که تو واقعیت هم به دردش میخوره.
خلاصه باید دید تو این 2 تا شماره چطوری میخوان همه چیز رو حل کنند.شاید بتونن به برگشتن ازدواج برسن ولی اینکه چطور هری به کیندرد تبدیل شد رو ما هنوزم نمیدونیم.حالا باید ببینیم چی میشه.
واقعا خوشحالم که این کمیک رو نخوندم و هیچ وقت هم قرار نیست بخونم. چیزی که تو ذهن سر دبیر و نویسنده میگذره خیلی مسخرهاس، مگه دلیل محبوبیت اسپایدرمن مجرد بودنشه؟
بنظر من ازدواج مری جین و پیتر میتونست داستان های اسپایدی رو به روال جدید و متفاوتی ببره و نکته دوم اینکه آیا ما این همه فراز نشیب تو رابطه های پیتر دیدیم که آخرش برسیم به اینجا؟ اگه قراره پیتر همیشه تنها بمونه پس دلیل این همه پیچ و خم برای خواننده بی معنی میشه.
امیدوارم که دیگه شاهد همچین پیچش های داستانیای نباشیم.
راستش دیده بودم بقیه اعضا گاهی وقتا به اصطلاح (OMD) اشاره میکردند ولی هیچ وقت معنیشو در نیاورده بودم، راستش مارول اطه ميخواست ىاستانش بهتر بشه بايد اين كارو ميكرى كه: حداقل اون جمله مری جین که داشت به شیطان میگفت رو براش انجام میداد)
ولی واقعا ممنون که راجبش توضیح دادید اقای "حیدری"
بسیار حرف درست و به جایی زدین.فقط در مورد نظریه پدربزرگ بگم که یه پارادوکس زمانی هستش و این موضوع رو میگه که اگه من پدربزرگمو با سفر در زمان بکشم هیچوقت به دنیا نمیام و پدربزرگم نمیمیره و به دنیا میام و ...خیلی ها عقیده دارن که به دلیل این پارادوکس تغییر گذشته بر زمان حال تاثیر نمیزاره و فقط یه خط زمانی دیگه رو به وجود میاره.
ولی اولا اصلا سفر در زمانی در کار نیست و ماجرا معماله با شیطانه پس اصلا این پارادوکس به وجود نمیاد و اگرم بیاد که امکان نداره مفیستو انقدر قدرت داره که از پارادوکس های زمانی جلوگیری کنه و همچنین قضیه بیشتر جادوییه تا علمی و کلا نباید رفت تو فکر پارادوکس های زمانی.
نکته دوم اینه که اگه بخوایم پای پارادوکس زمانی رو وسط بکشیم موضوع بیشتر شبیه به یه پارادوکس سفر در زمان دیگه اس(اگه کسی اسمشو یادشه بگه).در این پارادوکس این موضوع بیان میشه که اگه مثلا من برم گذشته و جلوی یک حادثه رو بگیرم،دیگه حادثه به وجود نمیاد و من اصلا دلیلی ندارم که برم به گذشته.هر چند که این دو تا پارادوکس شبیه هم هستند پارادوکس پدربزرگ بیشتر برای مسائلیه که به طور طبیعی بدون هم نیستند اما اون یکی پارادوکس(خدایا اسمش چی بود )مثلل اینه که پیتر بره گذشته جلوی مرگ می رو بگیره و بعد دیگه می نمیمیره و پیتر آینده هیچ دلیلی نداره که بره گذشته و ... به نظرم اگه بخوام یه پارادوکس سفر در زمان انتخاب کنین این یکی پارادوکس خیلی گزینه بهتریه.بازم بگم که OMD هیچ ربطی به سفر در زمان نداره.
فقط یه موضوعی رو بگم،اون یکی پارادوکس و پارادوکس های دیگر زمانی ثابت میکنند که تغییر گذشته آینده رو تغییر نمیده و فقط یه خط زمانی جدیدو میسازه.این دقیقا همون چیزیه که در اونجرز اندگیم گفته شد پس نتیجه میگیریم اونجرز اندگیم از تمام فیلم های سفر در زمانی که با تغییر گذشته آینده رو هم تغییر میدادند واقعی تر بود و با توجه به نظریات و پارادوکس های علمی سفر در زمان اساس منطقی تری داشت و احتمالا درست باشه.چند تا از دلایل رو هم گفتم.
البته تا وقتی که سفر در زمان اختراع نشه نمیشه مطمئن شد که چه اتفاقی میفته(وقتیم که اختراع بشه شاید بازم نفهمیم )
ولی تا الان نظریه اونجرز اندگیم بهترین نظریه برای سفر در زمانه.
اسمش پارادوکسم یادم نیومد
دادش بحث رو از کجا به کجا رسوندی خیلی پیچیده شد هیچی نفهمیدم
شما راست می گین این داستان ربطی به سفر زمانی نداره
بعد من کلا از داستان های سفر در زمانی خوشم نمیاد چون پر از باگ هستند همونطور که خودتون گفتید ولی بعضی داستان های سفر در زمانی هستند که جالب بودند مثل همین پایان بازی و این باگ هارو تا جای ممکن کم کردند بگذریم
من هنوز ربط بین این معامله و زنده شدن هری رو نمی فهمم تنها ربطی که فهمیدم این بود که بعد از omd این اتفاق افتاد این معامله هم این بود که عمه می نمی میرد ولی در عوض امجی و پیتر ازدواج نکرده اند ربطش رو به هری نمی فهمم:/
بعد از خوندن شماره 54 مرد عنکبوتی شگفت انگیز احساس خوبی دارم که قراره این معامله از بین بره و خیلی امیدوارم که این اتفاق بیفته .
جو کسادا توی یکی از مصاحبههاش گفته بود که تمام داستانهای canon اسپایدرمن همچنان "حساب میشن" (عین کلمهٔ خودش رو نقل کردم)، فقط با این تغییر که خاطرات مردم عوض شده و پیتر و مریجین دیگه به یاد نمیآرن که زمانی ازدواج کرده بودن.
مقاله عالی بود
درسته این داستان جز بد ترین داستان های اسپایدی هستش ولی من هم راستش مخالف ازدواج ابرقهرمان ها هستم ولی وقتی ازدواج کردن حداقل باید با یک داستان خفن از هم جدا میشدن
ولی مارول کاملا غیر قابل پیش بینیه و اون از کشتن گوئن و اینم از ازدواج با ام جی تا کلا فراموش شدن این ازدواج
به نظرم ارتباط پیتر با فلیشا بهتره
البته این نظر منه
واقعا خیلی حرف درستی زدین، ولی راستش اصلا نمیدونستم داستان های این اواخر مرد عنکبوتی همش مربوط میشه به OMD و اینکه اون هنوز با مری جین ازداوج نکرده فکر میکرم فقط به خاطر اینه که داستان های مرد عنکبوتی دوباره از اول نوشته شده
و اینکه قضیه زمان خیلی خیلی پیچیدست اصلا خود مارول هم ازش سر در نمیاره ولی به هر حال (برای جذابیت یک داستان بوده) و بعدش خودشون به خصوص "کسادا" فهمیدن که یک داستان افتضاح از اب در اومد.
«ولی کلی بگم که داستان جنجال و جالبی بوده»
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا