با خواندن این مقاله به خوبی متوجه مهم ترین و بزرگ ترین اتفاقاتی که اسپایدرمن در طول 6 دهه گذشته به خود دیده است آشنا میشوید.
مقدمه: اسپایدرمن برای سالهای طولانی یکی از محبوب ترین شخصیت های مارول بوده است. حتی در این دوران فعلی که کاملاً تحت نفوذ و تاثیر فرهنگی دنیای سینمایی مارول (MCU) قرار دارد، او همچنان یکی از دوست داشتنی ترین شخصیت های جهان است؛ نمادی که حتی از سخت ترین سالهای ناشرش هم سربلند بیرون آمده و همیشه محبوبیت داشته. او کسی است که همه کاراکترها برای تیم آپ کردن باهاش صف میبندند تا بیشتر دیده شوند. و او کسی است که اکثر بچه های جهان وقتی دارن بازی ابرقهرمانی میکنند دوست دارند خودشون رو جای او تصور کنند. اسپایدرمن به عنوان یکی از نخستین ابرقهرمان مارول در دهه طلایی ابرقهرمانان در ابتدای دهه 60 میلادی، شاهد تغییرات زیادی در داستان های خودش بوده و پیروزی های حماسی و شکست های سختی را تجربه کرده ولی همواره در این فرآیند در حال رشد بوده است. آن پستی و بلندی ها یکی از چیزهایی هستند که هواداران به خاطرش عاشق این قهرمانند. پس بیایید نگاهی بیندازیم به برخی از بزرگترین تغییراتی که قهرمان محبوب ما در طول تقریباً 60 سالی که از عمرش میگذرد به خود دیده است.
1- عضویت در گروه های ابرقهرمانی
اسپایدرمن همواره کلی دوست و رفیق در جامعه ابرقهرمانی داشته است ولی برای مدتی طولانی او عضو هیچ تیمی نبود و یک team player محسوب نمیشد. البته او با بسیاری از قهرمانان تیم آپ میکرد ولی اهل این نبود که به گروهی خاص ملحق بشه. در واقع در همان ابتدای حضورش به عنوان یک قهرمان سعی کرد به عضویت گروه "چهار شگفت انگیز" دربیاد زیرا فکر میکرد آنها بابت قهرمان بودن حقوق دریافت میکنند ولی برای سالهای متمادی پس از آن، اسپایدرمن یک قهرمان تکرو (solo) که ترجیح میدهد به صورت انفرادی کار کند، بود. درسته که چندین سال هم به عنوان یکی از اعضای رِزِرو اونجرز محسوب میشد و برای مدتی کوتاهی هم جانشین یکی از اعضای در "چهار شگفت انگیز" شد اما وقتی به طور دائم به عضویت اونجرز درآمد بود که یک team player تمام عیار لقب گرفت و اینگونه نقش بزرگ تری در مارول یونیورس ایفا کرد. در این مقاله میتونید اطلاعات خوبی درباره 10 تیم ابرقهرمانانه ای که اسپایدرمن عضوشان بوده به دست بیاورید.
2- تبدیل شدن به یک مرشد و راهنما
برای سالها اسپایدرمن یه جورایی نقش خودش را در الهام بخشی به قهرمانان مارول یونیورس کم رنگ جلوه میداد و دست کم میگرفت. یعنی همیشه یکی از قهرمانان متواضع بوده و از اون مهم تر اینکه که تردیدهایی که درباره خودش و حرفه ابرقهرمانی اش داشت مانع از این میشد که نقش فعالانه ای را در تربیت قهرمانان جوان تری که به او به چشم یک الگو نگاه میکنند داشته باشد. با این حال، در سالهای اخیر قضیه خیلی فرق کرده است. عضویت در اونجرز به یاری اش اومده و باعث شده متوجه بشه که چقدر برای بقیه عالم مارول اهمیت داره. این باعث شده نقش راهنما و مرشد مانند را برای خانواده عنکبوتی اش ایفا کنه که قدم بزرگی بوده برای شخصیتی که سالهای سال نقش خود را به عنوان یکی از الهام بخش ترین ابرقهرمانان نیویورک سیتی نادیده میگرفت.
3- قضایای کلون ساگا و بازگشت گرین گابلین
در فاصله سالهای 1994 تا 1996 مارول دست به حماقت بزرگی زد: در عناوین مختلف اسپایدرمن داستانی پیچیده و بسیار طولانی به چاپ رسید که در آن معلوم شد پیتر پارکر در تمام این مدت اسپایدرمن نبوده و در واقع یک کلون (موجودی که به طور مصنوعی و در آزمایشگاه تولید میشود) بوده است و کاراکتر دیگری به نام «بن رایلی» (Ben Reilly)، اسپایدرمن واقعی میباشد! این داستان که به "سرگذشت کلون" (Clone Saga) مشهور است (و در حقیقت دنباله داستانی به همین نام بود كه در دهه 70 میلادی در كمیك های اسپایدرمن به چاپ رسیده بود و اینجا ترجمه شده است)، آنقدر طرفداران اسپایدرمن را خشمگین ساخت که دست از خواندن ماجراهای قهرمان محبوب خود کشیدند و در نتیجه به میزان شصت درصد از فروش کمیک های اسپایدرمن کاسته و مارول مجبور شد نظر خود را عوض و در داستانهای بعدی پیتر پارکر را دوباره به عنوان اسپایدرمن حقیقی معرفی کند. با این حال تغییر واقعا بزرگی که در نتیجه این داستان به وجود آمد این بود بزرگترین دشمن مرد عنکبوتی یعنی نورمن آزبورن ملقب به گرین گابلین که سالها مرده پنداشته میشد، بازگشت و معلوم شد همه چی زیر سر او بوده است (این مقاله را بخوانید). بازگشت نورمن شروعی تازه بود برای نبرد بی پایان این شخصیت فوق العاده ...
4- لباس سیاه رنگ
در شماره 252 كمیك اسپایدرمن شگفتانگیز كه در ماه مِی سال 1984 به چاپ رسید، اسپایدرمن برای اولین بار لباس سیاه رنگ خود را در سری کمیک های اختصاصی خود بر تن نمود (البته اولین بار در شماره 8 از رویداد مهم "جنگ های مخفی" که در ماه دسامبر 1984 به بازار آمد از این لباس رونمایی شد) این لباس در حقیقت یك Symbiote فضایی بود كه برای زنده ماندن به یك میزبان انسانی نیاز داشت. بعدها اسپایدرمن مجبور شد از شر این لباس خلاص شود زیرا روی جسم و روان او تاثیر بد و منفی میگذاشت. این اولین باری بود که مارول پس از 22 سال به ایجاد تغییر عمده در شکل ظاهری لباس کلاسیک زد و اونقدر هم این لباس محبوب بوده که نسخه غیر سیمبیوتی آن را هم بر تن اسپایدرمن دیده ایم. هر وقت که او این لباس را بر تن میکند حاکی از داستانی دارک دارد (مثل زمانی که زن عمویش تیر خورد).
5- جنون سیمبیوتی
گفتیم که لحظه ای كه مرد عنكبوتی برای اولین بار لباس سیاه فضایی را پیدا و بر تن کرد ، همه را شوكه كرد و همانطور كه میدانید این لباس به زودی شروع كرد به تاثیر گذاشتن مخرب روی ذهن و جسم مرد عنكبوتی و به همین خاطر او این لباس را كنار گذاشت. سپس سیمبیوت به «ادی براك» پیوند خورد و شخصیتی خبیث به نام «ونوم» خلق شد و بعد از او هم هیولایی به نام «كارنیج» و ... پس از گذشت سالها هنوز هم ونوم و كارنیج جزو محبوب ترین ادم بدهای دنیای مارول می باشند و حیات خود را مدیون این لحظه ماندگار هستند. در واقع لباس سیمبیوتی باعث شد کلی احتمال و جنبه های داستانی در قالب این شخصیت ها ایجاد شود و آنها خودشان به شخصیت های درجه یکی تبدیل شدند که از رویشان عناوین اختصاصی منتشر شده است. ضمن اینکه سیمبیوت ها باعث ایجاد تنوع در دشمنان مرد عنکبوتی شدند و کلا حال و هوای جدیدی را موجب شدند.
6- آشتی با جیمسون
سال 2017 مارول تصمیم گرفت سری جدیدی از کمیک های "پیتر پارکر: مرد عنکبوتی خارق العاده" (PETER PARKER: THE SPECTACULAR SPIDER-MAN) را منتشر کنه. نویسنده ای برتر به نام «چیپ زدارسکی» را نیز مامور این کار کرد. او هم به زیبایی 23 کمیک نوشت که همگی اینجا ترجمه شده و در آنها سعی شد حال و هوای داستان های کلاسیک اسپایدرمن تداعی بشه. اتفاقات مهمی هم در آنها افتاد مثل حضور خواهر پیتر پارکر (تِرزا پارکر) و ... اما قطعا مهم ترین این اتفاقات در شماره 6 این کمیک رخ داد زیرا در آن «جی جونا جیمسون» پس از این همه سال از هویت مخفی اسپایدرمن باخبر شد! بله! پس از سالها پیتر پارکر تصمیم گرفت هویت مخفی خودش رو برای جیمسون فاش کنه! ما دیدیم که جیمسون که این همه سال از اسپایدرمن متنفر بوده حالا دیگه سمتی در روزنامه "دیلی بیوگل" نداره و وب سایتی زده که اونجا داره به اسپایدرمن فحش میده! اما مساله ای پیش اومد که اسپایدرمن حاضر شد باهاش مصاحبه اختصاصی بکنه. در حین مصاحبه فهمید که جونا این همه ازش متنفر بوده چون همیشه او را آدمی میدونسته که مسئولیت پذیری بلد نیست و به همین خاطر هم ماسک میزنه. پیتر دید که جونا واقعا الان دیگه همه چیز خودش رو از دست داده و خیلی داغونه و ناگهان تصمیم گرفت هویت خودش رو برای جونا فاش کنه! از اون موقع به بعد هم با هم خوب شدن و جونا فهمید که اسپایدرمن در تمام این سالها چه آدم مسئولیت پذیر و چه قهرمان شریفی بوده است. پس از این اتفاق شاهد بودیم که نوعی تعامل جالب و جذاب بین جیمسون و اسپایدرمن پدید آمده است.
7- مرگ پیتر پارکر و ظهور مرد عنکبوتی برتر
اولین و شاید یکی از بدترین اتفاقاتی که در دوره ای که دن اسلات نویسنده اسپایدرمن بود رخ داد این بود که ذهن و حافظه اش با دکتر اختاپوس عوض شد. یعنی ذهن دکتر اختاپوس اومد داخل بدن پیتر پارکر/اسپایدرمن و برعکس! منتهی مساله این بود که بدن و جسم دکتر اختاپوس درب و داغون بود و در نتیجه پیتر در شماره 700 از کمیک اسپایدرمن شگفت انگیز و در حالی که در آغوش دکتر اختاپوس بود، درگذشت! نحوه مرگ پیتر در بدن دکتر اختاپوس با انتقادات فراوانی روبرو گشت.در هر حال اتفاقات جوری رقم خورد که دکتر اختاپوس وارد جسم و ذهن و حافظه پیتر پارکر شد. او سپس هویت مرد عنكبوتی برتر را برای خود انتخاب كرد و تصمیم گرفت یک جور ضد قهرمان باشد که با روش های خاص خودش جنایت را سرکوب میکند. بدش هم نمیومد کسی را که فکر میکنه باید بُکشه، بُکشه! البته در نهایت پیتر پارکر دوباره به جسم خودش برگشت ولی در هر حال این دوران مهم بود چون وقتی اکتاویس در زندگی پیتر پارکر فرو رفته بود اتفاقات زیادی را رقم زد. مثلا کاری کرد که پیتر پارکر دکترای خودش رو بگیره یا "صنایع پارکر" تاسیس شد و ...(شما میتونید کمیک های مرد عنکبوتی برتر را در اینجا و به صورت رایگان با ترجمه فارسی بخونید و لذت ببرید).
8- مرگ گوئن استیسی
درباره این یكی بارها و بارها در سایت ما مقاله نوشته شده و بحث شده (چند سال پیش هم در یک نظرسنجی به عنوان بهترین داستان مارول شناخته شد). در کل داستان غم انگیز مرگ گوئن استیسی یكی از مشهور ترین داستان های تاریخ كمیكه و اونقدر مهمه كه آغاز گر دوره جدیدی در تاریخ كمیك شد. چه كسی فكرش را میكرد كه در اوج دوران معصومیت در عالم كمیك ناگهان عشق واقعی قهرمان شماره یك مارول كامیكس توسط دشمنش كشته بشه؟ در واقع اتفاقات شمارههای 121 و 122 كمیك اسپایدرمن شگفتانگیز (که به ترتیب در ماه های ژوئن و جولای سال 1973 میلادی به چاپ رسیدند و اینجا ترجمه شده اند)، نه تنها از اهمیت فوقالعاده زیادی در تاریخ اسپایدرمن بلکه کل تاریخ کمیک برخوردارند. در این دو شماره بزرگترین و خبیثترین دشمن اسپایدرمن یعنی گرین گابلین بلایی بر سر اسپایدرمن آورد که به خاطر آن خوانندگان قانون جدیدی در عالم کمیک یاد گرفتند: دیگر هیچ کس در امان نیست! یعنی او سرانجام ضربه نهایی را به اسپایدرمن وارد آورد: گوئن استیسی دختر پاک و معصومی که پیتر پاركر دلباختهاش شده بود را دزدید و به بالای پل معروف جرج واشنگتون برد. اسپایدرمن به تعقیباش پرداخت ولی دیگر دیر شده بود. نورمن آزبورن یا همان گرین گابلین، دختر بیچاره را به پایین پل انداخت و او را به قتل رساند. تا آن زمان هیچ کاراکتر مکملی در داستانهای مصور به قتل نرسیده بود. هواداران مرگ گوئن را باور نداشتند و کاملا شوکه شده بودند (آنها آنقدر شوکه شده بودند که نویسنده مجبور شد بعد از مدت کوتاهی دوباره گوئن را برگردونه، البته به صورت کلون!). آنها میپنداشتند كه در شمارههای بعد اسپایدرمن حتماً از خواب بیدار میشود و خواهد فهمید که مرگ گوئن کابوسی بیش نبوده است. اما گوئن واقعاً مرده بود. این عمل بیرحمانه تأثیر عمیقی بر زندگی اسپایدرمن گذاشت. در واقع این موضوع بر جو کلی کمیک نیز تأثیر داشت. دیگر قهرمان بازی تنها در پوشیدن لباس رنگی و شنلدار و مبارزه طولانی با مرد خبیث که همیشه در انتهای داستان دستگیر میشد، خلاصه نمیشد. دنیای ابرقهرمانان تاریکتر گشته بود. از آن پس دشمنان قهرمانان عالم مصور برای رسیدن به اهداف پلید خود دست به اعمال بیرحمانهتری زدند. خوانندگان دیگر انتظار هر گونه اتفاقی را داشتند، زیرا معصومیت کمیک برای همیشه از دست رفته بود. بسیاری از کارشناسان مرگ گوئن استیسی را پایان دوره نقرهای كمیك (Silver Age of Comics) که از اوایل دهه 60 میلادی شروع شده بود، میدانند.
9- ازدواج پیتر پارکر و مری جین
در این لحظه تاریخی پیتر پاركر و دوست قدیمی اش یعنی «مری جین واتسون» بلاخره با هم ازدواج كردند. این ازدواج از همان ابتدا با جنجال هایی همراه بود چون ظاهرا گفته میشود سردبیر كل مارول در آن زمان به نام «جیم شوتر» میخواست با این كار میزان فروش را بالا ببرد در حالیكه برخی از نویسندگان مرد عنكبوتی با آن مخالف بودند. این نویسندگان اعتقاد داشتند كه ازدواج باعث میشود پیتر پاركر از یك شخصیت جوان فاصله بگیرد. برخی هم میگفتند فردی با قیافه معمولی و نسبتاً دست و پا چلفتی مثل پیتر نباید با دختری فوق العاده زیبا كه یك مدل لباس بسیار موفق هست ازدواج كند. با این حال این ازدواج آنقدر نزد هواداران محبوب شد كه تا 20 سال ادامه پیدا كرد ولی در نهایت در جریان داستان منفور و جنجالی One More Day به سر آمد که در مورد بعدی بهش اشاره میشه ...
10- برهم خوردن ازدواج پیتر پارکر و مری جین
در سال 2007 مارول كه از مدت ها قبل قصد داشت ازدواج پیتر و مری جین را به هم بزند تا اسپایدرمن دوباره مجرد شود و خوانندگان كم سن و سال بتوانند بهتر با او ارتباط برقرار كنند (!)، داستانی 4 قسمتی تحت عنوان One More Day به چاپ رساند كه در آن پیتر پاركر برای نجات زن عموی سالخوردهاش، با شیطان (كه در عالم تخیلی مارول، «مفیستو» نام دارد) معامله میكرد! یعنی شیطان در ازای نجات جان زن عمو مِی، زندگی زناشویی پیتر و مری جین را از بین برد و كاری كرد كه انگار آنها هرگز با هم ازدواج نكردهاند! او در ضمن هویت مخفی اسپایدرمن را به او بازگرداند! (باور كنید همین چند خط را هم به هزار زور و زحمت برایتان نوشتم چون One More Day آنقدر مضحک، غیرمنطقی و نامفهوم بود كه نمیتوان به راحتی آن را شرح داد!). خلاصه اینکه در كمیك های حال حاضر اسپایدرمن، پیتر پاركر دوباره مجرد شده و هیچ کس بیاد نمیآورد كه او زمانی متاهل بوده یا اینكه چندی پیش جلوی دوربین تلویزیون هویت مخفیاش را آشكار كرده است! One More Day به شدت هواداران اسپایدرمن را عصبانی کرد زیرا آنها اعتقاد داشتند که مارول با چاپ این داستان نه تنها بخش عمدهای از تاریخچه قهرمان محبوبشان را حذف کرده بلکه خاطرات خوانندگانی که از سال 1987 (یعنی از زمان ازدواج پیتر پارکر و مری جین) با کمیک های اسپایدرمن زندگی کرده بودند را نابود کرده است. به همین دلیل بسیاری از آنها در حرکتی نمادین و در گروههای چند نفره کمیک های One More Day را به آتش کشیدند. برای آشنایی با این داستان حتما این مقاله را بخوانید.
مهدی ترابی مهربانی
منبع: وب سایت CBR
All rights reserved © Spidey.ir 2021
(هرگونه كپیبرداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز میباشد)
مطالب مرتبط:
رتبه بندی مهم ترین رویدادهای مرد عنکبوتی در تمام دوران
مهم ترین داستان های مرد عنکبوتی در 10 سال گذشته
برترین و مهم ترین شخصیت های جدید مارول در 10 سال گذشته
مهم ترین داستان های مارول در 10 سال گذشته
10 لحظه در داستان های مارول که دنیای کمیک بوک را تکان داد!
20 دفعه ای که مارول و دی سی اینترنت را به آتش کشیدند
معرفی تمام سیمبیوت (SYMBIOTE)ها در کمیک های مارول
جنجالی ترین داستان های كمیك بوكی در 20 سال گذشته!
10 حقیقتی که باید دربارهٔ داستان "اسپایدرمن: یک روز دیگر" (SPIDER-MAN: ONE MORE DAY) بدانید
تاریخچه کمیک بوک های اسپایدرمن - قسمت اول
تاریخچه کمیک بوک های اسپایدرمن - قسمت دوم
معرفی تیمهای ابرقهرمانی برتر که اسپایدرمن سابقۀ عضویت در آنها را داشته است!
15 داستان برتری كه «دان اسلات» (DAN SLOTT) تا به حال نوشته
15 بلای بزرگی كه گرین گابلین بر سر مرد عنكبوتی آورده
برترین شخصیت های خبیث جدید مارول در 10 سال گذشته
10 لحظه جنجالی «دن اسلات» در کمیک بوک های مرد عنکبوتی
لینک دانلود کمیک های ENDS OF EARTH
10 کمیک مرد عنکبوتی که برای دنیای گیم عالی هستند!
دیدگاهها
مثل همیشه ازتون درخواست میکنم خوب این مقاله را مورد مطالعه قرار دهید و هر جایی اشتباه تایپی دیدید بفرمایید تا تصحیح شود
به نظر شما مارول میخواد اون داستان منفور رو لغو یا تغییر ایجاد کنه. ولی هر چند توی شماره 60 مرد عنکبوتی شگفت انگیز دیدیم استرنج رفته پیش مفیستو .
مقاله خیلی عالی بود
در مورد یک از نظر من تکرو بودن مرد عنکبوتی یک نقطه قوت است و نشان می هد که مرد عنکبوتی به هیچکس نیازی ندارد،در مورد دو نشان می دهد که مرد عنکبوتی عجب قهرمان قابل احترامی است که همه خانواده عنکبوتی الگوشون آن است،در مورد سه مارول کار درستی نکرد که دست به این تغییر بزرگ بزنه که تمام هواداران مرد عنکبوتی رو خشمگین کنه، در مورد چهار تغییر خوبی بود و از نظر من کار درستی بود،در مورد پنج به نظرم بهترین تغییر در دنیای مرد عنکبوتی بود و باعث وجود شخصیت های محبوب از جمله ونوم و کارنیج و... شد،در مورد شش آشتی جی جی و اسپایدرمن خیلی خوب بود (با اینکه بدی هایی هم مثل سر کله زدن جی جی با مرد عنکبوتی دیگر نداشت)ولی در کل خوب است چون مثل دو برادر عالی شدند،در مورد هفت مرگ پیتر خیلی بد بود ولی در کل خوبی هایی هم داشت ولی تغییر خیلی بزرگی بود،در مورد هشت:من اصلا این مورد رو نمی تونم تحمل کنم چون من از رابطه پیتر با گوئن بیشتر از هر رابطه دیگرش دوست دارم.واقعا سخت است عشق اول و حقیقی زندگیت به دستان دشمن اصلیت کشته شه،این موضوع برای تمام خواننده ها سخت است وای به حال روز اسپایدرمن که جلوی چشم خودش کشته شد (و کلا دچار ناراحتی شدید اسپایدر من بودیم)این تصمیم از نظر من یک خوبی داشت و اونم مسئولیت پذیری پیتر نسبت به اطرافیانش(من که خودم نمی نونم تحمل کنم)،در مورد نه ازدواج پیتر با مری جین یکی از اتفاقات و تغییر خوب بود که دیدیم در کل که من دوست داشتم،در مورد ده :از داستان وان مود دی خوشم زیاد نمیاد چون به هم خوردن عاشقانه پیتر و مری جین غیر قابل تحمل است و خیلی رو مخ است،در کل مقاله خیلی عالی بود.
ممنون.
ممنون بابت این مقاله زیبا.
پیتر پارکر قهرمانی بوده که سِیر زندگی داشته که اتفاقات زیادی توش رخ داده و اغلب اتفاقات دردناکی رو شاهد بودیم. و البته او مثل یک انسان معمولی به دانشگاه رفت، فارغ التحصیل شد، ازدواج کرد و... ( تا قبل از اینکه مارول همه چیز رو خراب کنه. )
قضایای منفور کلون ساگا دهه ۹۰ میلادی هم احتمالا همه درباره اش میدونیم. وقتی که مارول به سیم آخر زد! وقتی که نشون داد از قضایای سرگذشت کلون دهه ۷۰ هر چی خاطره دارید آشغاله و کپیه! حتی من از طراحی های این سری هم خوشم نمیومد. سرگذشت کلون داستانی است که خاطرات خوش دهه ۷۰ رو برای هواداران خراب کرد و نشون داد که حاضره برای فروش بیشتر چه کار هایی بکنه. البته یادمه در مقاله بدترین رویداد های کمیک بوک نوشته شد که این داستان قرار بده که فقط برای ۶ ماه باشه نه دو سال! ( یعنی برای ۶ ماه ایده خیلی بدی به نظر نمیومد مثل قضیه مرد عنکبوتی برتر ) همانطور هم که در مقاله زندگی و مرگ و بازگشت بن رایلی گفته شد خوانندگان اوایل استقبال خوبی داشتند اگر طمع مارول نبود این قضیه میتونست توی اوج تموم بشه. اما مارول وقتی فروش این کمیک رو دید دستور داد که تا میتونند کشش بدن و نتیجه اش شد این داستان منفور. اینجا عمو مختار توضیحات خوبی دادند.
spidey.ir/.../...
البته فقط اگر بشه گفت این داستان یک خوبی داشت اونم بازگشت نورمن آزبورن بود که اگر اتفاق نمیفتاد شاید ما شاهد داستان هایی مانند: ملت گابلین، هویت آزبورن، شوالیه های مارول: اسپایدرمن، شکست جانانه و در کل داستان هایی که به او ربط داده میشد نبودیم. که البته این هم فکر نویسندگان نبود و از سر اجبار انجام شد.
مورد ۴ به نظرم پتانسیلی که داره خیلی خوبه. منظورم اینه که باعث میشه پیتر هر از چند گاهی به سیم آخر بزنه و قاطی کنه!مثل داستان مرگ جین دی ولف. اگر مثل دنیای آلتمیت ریشه زمینی و علمی داشته باشه عالی هم میشه. داستان های زیبایی هم با وجود لباس سیمبیوتی وجود داره و البته لباس شیک و زیبایی هم داره.
مورد ۵ هم شاید اگر مارول زود دشمنی پیتر و ادیت براک رو خراب نمیکرد شاید ما الان شاهد یکی از بهترین دشمنی های دنیای کمیک بودیم اما وقتی یه نگاهی به سری جدید ونوم و قضیه پادشاه سیاه پوش میندازیم میتونیم بگیم شاید ارزشش رو داشت.
قضیه آشتی پیتر با کسی با قلب بسیار بزرگ اما دشمنی در زمان دور کاری بود که شاید فقط از امثال چیپ زدارسکی بر میاد. این سری کمیک های فوق العاده ای داشت و این قضیه هم یکی از اتفاقات مهم درون این سری بود. کسی که چیزی براش باقی نمیونده و وقتی میفهمه پیتر اسپایدیه متوجه میشه که او چقدر آدم مسئولیت پذیری بوده. ( تنها ایرادش طراحی ها بوده که افتضاح نبودند اما در حد اندازه های این داستان هم نبودند. )
مورد ۷ هم درسته که غم انگیز و ناراحت کننده بود اما واقعا باعث شد که داستان های اسپایدی دوباره سرحال بشن و تازه بشن. البته مشکل اصلی نحوه مرگ پیتره که هیچ جور نمیشه توجیه کرد. آخه وقتی که دشمنت بالای سرت باشه؟ هیچ کس هم نفهمه؟ داستان حفره های زیادی داشت هم این قضیه هم بازگشت پیتر.
مورد ۸ که واقعا حرف های زیادی زده شده و داستان های زیادی گفته شده. از دست بزرگترین دشمن اسپایدی چنین کار های بی رحمانه ای در میاد. این داستان که یکی از زیباترین داستان های اسپایدرمن هست واقعا آغازگر دوران جدیدی در دنیای کمیک بود. مرگ کسی که دخالتی نداشت! داستانی که تا مدت ها در ذهن خواننده ها باقی ماند و باعث شد تا به راحتی گرین گابلین لایق لقب بهترین دشمن اسپایدی و حتی یکی از بهترین های کمیک باشه. داستانی زیبا، طراحی های زیبا و سرانجام مرگ گوئن استیسی. دعوت میکنم که این کامنت های زیبا رو هم بخونید.
spidey.ir/.../...
spidey.ir/.../...
spidey.ir/.../...
spidey.ir/.../...
spidey.ir/.../...
spidey.ir/.../...
مورد یک و دو که یک نقطه عطف و یک نقطه ضعف در داستان های اسپایدرمن هستند. مورد دو داستانی جذاب زیبا که حتی با وجود اینکه زمینه چینی زیادی نداشت اما حق مطلب رو ادا کرد و چیزی بود که در دنیای کمیک خاص بود و باعث شد سالها هواداران باهاش پُز بدن! ( تا وقتی که مورد اول اتفاق افتاد ) چیزی که تقریبا در دنیای کمیک عجیب بود نقطه قوتی برای داستان های اسپایدرمن و شروعی برای نشون دادن جذابیت های زندگی بود. پیشنهاد میکنم حتما این مقاله رو بخونید.
spidey.ir/.../...
و البته مورد اول. داستانی افتضاح که دلایل آن هرگز قابل توجیه نیست و حتی موضوع و محتوای فاجعه خود را با شکلی درست نشان نمیدهد هواداران را با درد های بسیاری داستانی که باعث ضعف اسپایدی میشود یک عالمه حفره های داستانی تنها میگذارد و باعث میشود تا مدت ها عناوین چشمگیری در داستان های پیتر پارکر نباشند برای طمع و بی عقلی روسای مارول که زندگی متاهلی رو بدون جذابیت میدونند! ( خدایی شما چه جوری ازدواج میکنید وقتی بهش اعتقاد ندارید؟!)
فقط میتونید یک مقاله راجب دوران گذشته کمیک(مثل دوران طلایی،نقره ای و ...) ، تاریخچه ، زمان شروع و پایانشون و اطلاعات موجود دیگه بنویسید؟
خیلی ممنون.
به به (!) چه مقاله زیبایی برای ترجمه انتخاب کردید استاد واقعا به به (!)
تقریبا با همه موارد حداقل آشنایی سطحی داشتم.
خیلی مقاله جالبی بود.
واقعاً استاد من همیشه لحن و شیوه ترجمه شما رو تحسین میکنم یعنی مورد ۸ رو اینقدر با عشق و زیبا توصیف کردید که با اینکه قبلا هم خونده بودم همین متن رو ولی باز هم برام جذاب بود
قطعا پیتر پارکر کاراکتری هستش که میتونه واسه کل قهرمانان یه الگو فوقالعاده باشه یعنی اینقدر شخصیت عمیق و تم شخصیتی خوش ساختی داره که در کل عالم کمیک تکه!! یعنی حتی مرد آهنی و کپ امریکا و ثور و ... هم انگشت به دهان ماندند از این همه عمق و انسانی و واقعی بودن مرد عنکبوتی. مثلا توی کمیک های مایلز مورالز اسپایدرمن، مایلز همیشه به مرد عنکبوتی اورجینال اشاره میکنه و از چیز هایی که بهش یاد داده میگه.
قطعا ورود سیمبویت ها تاثیر بسیار زیادی نه تنها در عالم کمیک های مرد عنکبوتی بلکه در کل عالم مارول گذاشت که هنوز هم اون جذابیت رو دارند. آرک های خفن و ایوانت های جذاب که گاها کل مارول رو به خودش درگیر کردند.
مورد ۳ رو من هم دوست ندارم نمیدونم چی فکر کردن که اومدن گفتن اسپایدی اصلی بن رایلی هستش.
آشتی با جیمسون رو من خودم خیلی دوست دارم دوتا کاراکتری که قبلا چشم همو در میاوردن ( البته بیشتر جیمسون با پیت مشکل داشت ) اومدن آشتی کردن چه اتفاق زیبایی! الان هم که باز جیمسون یه سمت دیگه به دست آورده و.... نمیگم اسپیول نشید.
و قطعا مرگ پیتر به همراه مرگ گوئن نشان دهنده این هستند که پیتر بزرگترین و بهترین مجموعه ویلن های کل دنیای کمیک رو در اختیار داره. قطعا مرگ پیتر بسیار دردناک و تکان دهنده بود یعنی پیتر جوری مرد که حتی هیچکدام از دوستان و آشنایانش متوجه نشدن واقعا انگار اصلا کسی رو نداشت که بیا سر مزارش گریه بکنه!!
مورد آخری هم که واقعا گندی بزرگ توی تاریخ اسپایدی بود من با کلیت این طرح موافقم ( شاید شما مخالف باشید ) ولی شیوه این کار به بد ترین شکل ممکن انجام شد که استاد بیشتر توضیح دادن اینو توی یک مقاله اختصاصی.
واقعنم این نقاط از زندگی اسپایدرمن انگار یه جورایی واسه هر خواننده هم یه جور تغییر تو زندگی ایجاد کرد.اینا فقط تو کمیک اتفاق نمیفتن این داستان ها شخصیت انسان رو شکل میدن.
دقت کردید هر کمیک فنی شاید حداقل دو سه تا تغییر یا نقطه عطف از هر ابرقهرمان یادش بیاد؟
آیرون من و شیطان در بطری و جنگ زرهها، سوپرمن و مرگش، کارول دانورز و جریاناتش با روگ، کاپیتان آمریکا و جریانات سرباز زمستان و مرگش و پیر شدنش، بتمن و مرگ جیسون تاد و شکستن کمرش، ثور و داستان های والت سمیپسون و از دست دادن لیاقتش برای چکش، فلش و مرگ آیریس و فلشپوینت، گرین لنترن و داستاناش با گرین ارو و پارالاکس و حضور لنترن های دیگر، هالک و تبدیل شدن به پروفسور هالک، آکوامن و مرگ پسرش، ددپول و آشنایی با کیبل، واندرومن رو نمیتونم اسم ببرم چون 10 تا اریجین مختلف داشته ، ولورین و بیرون اومدنش از فاضلاب (که توی جریانات حماسه فونیکس سیاه رخ داد) و مرگش، جین گری و تبدیل شدنش به فونیکس، اسپایدروومن و افشاگری اینکه در یه برهه زمانی مکله اسکرال جاشو گرفته بوده، دردویل و اینکه "همه چیز زیر سر کینگ پین بوده" و مرگ کارن پیج و الکترا، دکتر استرنج و مرگ انشینت وان و از دست دادن مقام جادوگر اعظم، بتگرل و فلج شدنش (که منتفی شد)، نایتوینگ و تبدیل شدن به رهبر تین تایتانز، مایلز مورالز و کوچ کردن از دنیای آلتیمیت به دنیای اصلی مارول، گوست اسپایدر و جریانات دنیای عنکبوتی، چهار شگفت انگیز و مرگ هیومن تورچ و بنیاد آینده، پلنگ سیاه و دشمنیش با نیمور، و . . .
ولی شما از هر فنی درباره اسپایدرمن بپرسی، مطمئنا اینارو یادش هست: مرگ جورج استیسی، مرگ گوئن استیسی، ازدواج با مری جین، اینکه کلون ساگا زیر سر نورمن آزبورن بوده، جریانات one more day، جریانات اسپایدرمن برتر، دنیای عنکبوتی، صنایع پارکر، مری جین هویت اسپایدرمن رو میدونسته، مرگ (تقلبی) زن عمو می، زن عمو می از هویت اسپایدرمن باخبر میشه (هدچند بعد از one more day این دیگه فراموش شد)، اسپایدرمن تو جنگ داخلی هویتش رو فاش میکنه (هرچند بعدشم یه کاری میکنه مردم یادشون بره)، از دست دادن بن رایلی، از دست دادن بچه اش، جریانات لباس سیاه، کاپیتان یونیورس، هیچکس نمیتواند جلوی جاگرنات را بگیرد، مرگ جین دی ولف، آخرین شکار کریون، رفاقت با جانی استورم، مرگ هری آزبورن، مرد عنکبوتی خودش رو از زیر آوار خلاص میکنه، ملاقات دوباره با قاتل عمو بن (که بعدش سکته میکنه و میمیره)، اینکه دکتر اختاپوس میخواست دنیارو قبل مرگش نابود کنه، اتحاد دشمنانش تحت عنوان شش خبیث، جریاناتش با دیلی بیوگل، اینکه مرد عنکبوتی مجبور میشه چهارتا هویت مختلف برای خودش درنظر بگیره، و . . .
یعنی اگر بخوام دونه دونه تغییرات و نقطه عطف داستانای اسپایدرمن رو بگم، تقریبا اندازه توضیحاتم درباره نقطه عطف قهرمانای دیگه میشه. این نشون میده چقدر اسپایدرمن پتانسیل داره و نویسندگان دیگه چقدر برای داستاناش پتانسیل گذاشتند. اونم در حجم بسیاری.
پ.ن: اسکارلت ویچ رو بین اون ابرقهرمانا اسم نبردم؟ چون من چندین نقطه عطف ازش میتونم در بیارم و از یه طرف شخصیت مورد علاقه من در کنار اسپایدرمنه:
عضویت در Brotherhood of Mutants، عضویت در انتقامجویان، جریاناتش با آگاثا هارکنس و Chthon، داستان عاشقی و ازدواج با ویژن، بچه دار شدن، از دست دادن بچه هاش ، قدعلم کردن برای نابودی اونجرز، جریانات House of M، دیالوگ No More Mutants
این مقاله خیلی برای من جالب بود و خودم به شخصه شماره ی ۳ و ۴ و۶ و ۸ و ۹ و ۱۰ خوشم اومد و بنظرم اینا جز بهترینش بودن
پ ن : اینا نظر شخصی خودمه و گفتم که شاید کسی با من موافق بود
spidey.ir/.../peter-mj-.jpg
اما مارول کاری کرد که شیطان اونا رو از هم جدا کنه! واقعا دیگه بلایی از این بدتر میشد سر اسپایدی آورد؟
اینم به خاطر محبوبیت ونوم در اون دوران بود که بدل به یک ضد قهرمان شد و الانم که کلا ابرقهرمان شده. در ضمن تاریخچه سیمبیوتها خیلی غنی تر از قبل شده به طوری که من خودم قبلا اصن نمیتونستم با سیمبیوتها ارتباط برقرار کنم و ونوم رو زیاد دوست نداشتم. با این حال کارنیج به خاطر مرگبار بودنش همیشه ترسناکه. ونوم هم اونقد مو دماغ مرد عنکبوتی بوده که خیلی با گرین گابلین و دکتر اختاپوس مقایسهاش میکنن و میگن دشمن اصلی مرد عنکبوتی محسوب میشن. البته کیندرد هم اخیرا به این لیست اضافه شده.
چطور میشه دوران تاهل یک ابرقهرمان که بیست سال بوده رو نایده گرفت؟! بدتر از اون اینکه این OMD خیلی رو مخه. خوب فاش شدن هویت مرد عنکبوتی در جریان جنگ داخلی هم خیلی تغییر بزرگی بود که به درزا نکشید و آخر سر هم با این رویداد منفور سر و ته قضیه رو در آوردن.
انتقاد شما اصلا وارد نیست . شما در "نخستین وب سایت تخصصی اسپایدرمن در ایران" هستید. یعنی همه چیز این سایت باید به مرد عنکبوتی اختصاصی پیدا کنه. هر چند که ما تا به حال کلی مقاله درباره دیگر شخصیت های مارول و دی سی هم منتشر کرده ایم و کلی هم کمیک ازشون ترجمه کرده ایم ولی این مساله به خاطر لطف و ادای احترامی بوده که به دلیل علاقه به دنیای کمیک داشته ایم وگرنه اصلا وظیفه ای در قبال دیگر شخصیت های مارول و دی سی نداشته و نداریم
دقیقا همین طوره استاد. شما علیرغم اینکه سایت تخصصی مرد عنکبوتی بوده اید اما بیشترین تعداد از مقالات تخصصی و تحلیلی از دی سی و مارول را در ایران نوشته اید. حتی تعداد کمیک بوک هایی که از دی سی ترجمه کرده اید در ایران بی نظیره و ما از شما ممنون هستیم
این نظر شما نشون میده بعد از این همه سال هنوز هم یه سایت درست درمون از دی سی تو ایران تاسیس نشده که شما همچین حرفی زدی. ولی باز خدا رو شکر سایت اسپایدی هست و اینهمه مقاله عالی از دی سی کار کرده
اتفاقا من یک نکته ای رو که متوجه شدم اینه که شما یه روز در میون مقاله غیر اسپایدرمنی تو سایتتون میزارید که این خیلی جالبه (یه روز مقاله اسپایدرمن، یه روز مقاله غیر اسپایدرمن). این یعنی بیش از 50 درصد مقالات شما مربوط به غیر اسپایدرمن میشود
بله . به نکته درستی اشاره کردی. من عمدا این کارو میکنم
ضمنا، با توجه به تعداد زیاد مقالات مناسبتی به مناسبت های ویژه قطعا بیش از نیمی از مطالب سایت ما ، غیر اسپایدرمنی هستند
عجب چیز مزخرفی گفتی. اومدی به وب سایت اختصاصی اسپایدرمن میگی چرا اینقدر مطلب اسپایدرمن میزاری؟!
ولی یه سری به آرشیو غنی سایت بزن ببین چه مقالات پرباری درباره دیسی داره
اینو شوخی اول اوریل شما حساب میکنیم
واقعا چطوری این حرفو زدی؟؟؟؟ اینجا از اسمش معلومه : « اسپایدی »
تازی کلی هم لطف به دی سی فن ها کرده این سایت کلی مقاله هم از دی سی نوشته و همچنین از شخصیت های دیگر مارول.
بنظرم شماره1 واقعا برای همه خیلی شیرین و لذت بخش و البته مهمه
شماره 7 هم خیلی خیلی مهم بود
هرچند که بسیار منفور هستش
واقعا دوران عجیب و غیرقابل باوری بود وقتی که در کمیک ها،داک اک جای پیتر رو گرفته بود
من واقعا از این ایده خوشم نیومد و خیلی ناراحت وعصبانی شدم،ولی از حق نگذریم کمیک های مردعنکبوتی برتر واقعا حس و حال خفن و جذابی داشت و واقعا حس غرور اکتاویوس،هوش سرشارش و همچنین اصلاح شدنش حس خیلی خوبی داشت.
مخصوصا سری دومش که خیالمون راحت شده بود چون پیتر برگشته بود و داک اک جسم دیگه ای داشت و دیگه نگران سواستفاده اون از هویت پیتر نبودیم،حس بهتری هم داشت.
ببخشید پرحرفی کردم
ممنون از شما
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا