چطور زیرشاخۀ MAX Comics آیندۀ انتشارات مارول را دگرگون کرد؟

چطور زیرشاخۀ MAX Comics آیندۀ انتشارات مارول را دگرگون کرد؟

در این مقاله نگاهی خواهیم داشت بر زیرشاخۀ انتشارات مارول برای عناوین بزرگسالانه موسوم به MAX Comics، چندی از عناوین برتر این زیرشاخه و تأثیر آن بر آیندۀ انتشارات مارول.

 

مقدمه: سال ۲۰۰۱، انتشارات مارول زیرشاخۀ جدیدی مختص به چاپ عناوین بزرگسالانه تأسیس کرد به نام MAX Comics. عناوین تحتِ این مجموعه، با داستان‌های جسورانه‌تر، جدّی‌تر و خشن‌تر، بدونِ سانسور و نظارت راهی بازار شدند. دست سازندگان هم باز بود تا با فراغ بال و بدون محدودیت داستان‌هایی بنویسند که در دنیای اصلی مارول امکان نوشتن‌اش را نداشتند. این مجموعه هم‌چنین شخصیت‌هایی جدید به دنیای مارول معرفی کرد و به برخی دیگر جانِ تازه‌ای بخشید. در این مقاله که برگرفته از وب‌سایت CBR.com است، سری می‌زنیم به تاریخچۀ این زیرمجموعه، عناوین برتر آن و تأثیری که بر آیندۀ انتشارات مارول داشتند. با ما همراه باشید... 

 

شکل‌گیری زیرشاخۀ MAX

شکل‌گیری زیرشاخۀ MAX

با همه‌گیری و افزایش محبوبیت کمیک‌استریپ در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ میلادی، به خصوص کمیک‌بوک‌های ژانر ترسناک (Horror)، بحرانی در دنیای کمیک‌بوک رخ داد: جبهه‌گیری و اعتراض جامعۀ آمریکا در مقابل دنیای کمیک! در واقع، جامعۀ فرهیختگان و به سبب آن دیگر مردم نسبت به چاپ محتوای ترسناک، چندش‌آور و بعضاً غیراخلاقی در کمیک‌بوک‌های آن دوره، واکنش تندی نشان دادند. موج انتقادات به قدری گسترده و جدّی شد که ادارۀ تحقیق سنای آمریکا، دادگاهی برای بررسی تأثیرات مخرب کمیک‌استریپ بر ذهن کودکان تشکیل داد. نتیجۀ این دادگاه، شکل‌گیری «ادارۀ نظارت بر محتوای کمیک» (Comics Code Authority) بود. از آن تاریخ به بعد، ناشرین می‌بایست کمیک‌بوک‌های خود را به ادارۀ CCA می‌فرستادند و اگر مورد تأیید قرار می‌گرفت، آرم مخصوص آن روی جلد کمیک چاپ می‌شد و اجازۀ فروش و توزیع آن را داشتند.

پس از مدتی، این اداره شروع کرد به وضع قوانین سخت‌گیرانۀ بی‌خود که دست‌وبال ناشران را برای چاپ عناوین جسورانه می‌بست. پس از سال‌ها رعایت قوانین سفت‌وسخت، «استن لی» بزرگ در سال ۱۹۷۱ و طی حرکتی جسورانه، داستانی در سری کمیک‌های Amazing Spider-Man چاپ کرد که در آن دوست صمیمی اسپایدرمن یعنی «هری آزبورن» به مصرف مواد مخدر روی آورده بود و کارش به بیمارستان کشید (این مقاله را بخوانید.) به رغم مخالفت CCA، استن لی این داستان را به چاپ رساند. این کار به طرز قابل‌توجهی از قدرت سانسور CCA کاست و آزادی هنری برای خالقین کمیک‌بوک به ارمغان آورد.

در اواخر دهۀ ۹۰ و اوایل قرن ۲۱، CCAنفس‌های آخرش را می‌کشید.مارول در سال ۲۰۰۱، بار دیگر آرم CCA را روی جلد شمارۀ ۱۱۶ از سری کمیک‌های X-Force چاپ نکرد و برای همیشه، رابطه‌اش را با این ادارۀ منفور قطع کرد. مارول سپس سیستم رده‌بندی سنّی مخصوص خود را پایه‌گذاری کرد (چندسال بعد، انتشارات «دی‌سی» و Image نیز حرکت مشابهی کردند.) حال که دست مارول برای چاپ داستان‌های جسورانه‌تر باز شده بود، به دستور «جو کسادا» (Joe Quesada)، سردبیر وقت انتشارات مارول، انتشارات MAX Comics به عنوان زیرشاخه‌ای مخصوص چاپ عناوین دارای محتوای بزرگسالانه شروع به کار کرد. البته لازم به ذکر است که این نخستین تلاش مارول برای پایه‌گذاری زیرشاخه‌ای مخصوص خوانندگان بزرگ‌سال نبود؛ این انتشارات در دهۀ ۸۰ و ۹۰ زیرشاخۀ دیگری داشت تحت عنوان Epic Comics که کمیک‌بوک‌های creator-ownedو خارج از دنیای اصلی مارول چاپ می‌کرد.

 

احیاء و به‌روزسازی «لوک کیج»

احیاء و به‌روزسازی «لوک کیج»

داستان خلق شخصیت «لوک کیج» ملقب به «پاورمن» در نوع خود جالب است. «سینمای تجارتی سیاه‌پوستان» (Blaxploitation) ژانری سینمایی بود که در دهۀ ۷۰ میلادی و در آمریکا به محبوبیت زیادی دست یافته بود. این دسته فیلم‌ها، جزو نخستین فیلم‌هایی بودند که شخصیت‌های سیاه‌پوست را نه به عنوان شخصیت فرعی، خبیث و یا دستیار قهرمانِ داستان، بلکه به عنوان شخصیت اصلی به نمایش درآوردند. با گستردگی محبوبیت این ژانر در سراسر دنیا، «روی توماس»، سردبیر وقت انتشارات مارول، «آرچی گودوین» و «جان رومیتا جونیور» را مأمور کرد تا شخصیتی سیاه‌پوست و مشابه شخصیت‌های محبوب این ژانر خلق کنند. به این ترتیب لوک کیج برای نخستین‌بار در سری اختصاصی خود تحت عنوان Luke Cage, Hero for Hire حضور یافت. سرگذشت لوک کیج هم پر بود از تم‌های فیلم‌های سینمای تجارتی سیاه‌پوستان. اما با فروکش محبوبیت این ژانر و محوشدن آن، سری اختصاصی لوک کیج که فروش خوبی نداشت، با سری اختصاصی «آیرون فیست» (که او هم در کنار «شانگ‌چی» به خاطر ورود هنرهای رزمی به فرهنگ عامه در آن زمان خلق شده بود و فروش عناوین‌اش در اواخر دهۀ ۷۰ بسیار کاهش یافته بود) ادغام شد تا از کنسل‌شدن چاپ دو سری جلوگیری شود. سری مشترک این دو نیز سال ۱۹۸۶ کنسل شد. اما لوک کیج بدترین دوران خود را در دهۀ ۹۰ سپری می‌کرد. حضور او در این دهه محدود شده بود به سری اختصاصی Cage که بعد از ۲۰ شماره کنسل شد، و حضور کوتاه به عنوان شخصیتی فرعی در دیگر عناوین مارول. در واقع لوک کیج عملاً به شخصیتی گمنام تبدیل شده بود.

سال ۲۰۰۲، نویسندۀ جنجالی دنیای کمیک یعنی «برایان آزارلو» به همراه طراحی به نام «ریچارد کوربن» با مینی‌سری جدیدشان تحت عنوان «کیج»(Cage)، جان تازه‌ای به لوک کیج بخشیدند. در این مینی‌سری، قتل دختری کوچک، لوک را در سلسله اتفاقاتی قرار می‌دهد که او را با دشمن قدیمی اسپایدرمن یعنی «توم‌استون» رو در رو می‌کند. آزارلو که در MAX Comics آزادی زیادی داشت، کدهای اخلاقی این شخصیت را به کلی جابه‌جا کرد و دست روی بخش‌های تاریک‌تر شخصیتِ او گذاشت.

اما احیای حقیقی لوک کیج کار کسی نبود جز نویسندۀ بزرگِ مارول، «برایان مایکل بندیس.» او در سری کمیک‌های «آلیاس» (Alias) که یکی از عناوین برتر MAX Comics محسوب می‌شوند، بندیس با معرفی لوک کیج به عنوان معشوق شخصیت اصلی سری یعنی «جسیکا جونز»، بخش‌های زائد این شخصیت را حذف کرد و از او قهرمانی مدرن و مناسب قرن ۲۱ ساخت. رومانس بین این دو شخصیت نهایتاً راهش را به دنیای اصلی مارول نیز باز کرد و لوک کیج و جسیکا جونز، به یکی از زوج‌های ابرقهرمانی برتر در دنیای کمیک تبدیل شدند. بندیس سپس از لوک کیج در عناوینی مانند New Avengers و Secret War استفاده کرد و پس از آن لوک کیج تبدیل شد به یکی از شخصیت‌های درجه یک مارول.

 

معرفی «جسیکا جونز» به دنیای مارول

معرفی «جسیکا جونز» به دنیای مارول

«جسیکا جونز» را می‌توان به راحتی مهم‌ترین شخصیت خلق‌شده در زیرشاخۀ MAX به حساب آورد. نخستین حضور او در دنیای کمیک‌بوک در شمارۀ نخست از سری «آلیاس» (Alias) رقم خورد. برایان مایکل بندیس در جایگاه نویسنده با همراهی «مایکل گیدوس» به عنوان طراح، در این اثر دارک و نئو-نوآر، استانداردهای کمیک‌بوک‌های ابرقهرمانی را به کلی دگرگون کرد. این سری که در دل دنیای مارول جریان داشت، ما را با شخصیت جسیکا جونز، قهرمانِ سابق که بر اثر حادثه‌ای ناگوار حرفۀ خود را کنار گذاشته بود و به کارآگاهی خصوصی تبدیل شده بود، آشنا ساخت. شاید بارزترین نکته دربارۀ این کمیک، تمرکز جدّی آن بر روی شخصِ جسیکا جونز، به عنوان یک انسان باشد. فردی عادی که از اختلال PTSD شدید رنج می‌برد و شخصیتی افسرده، خودویران‌گر، و گاهی بی‌هدف دارد. در واقع در این سری، به ندرت می‌بینیم جسیکا از قدرت‌های فوق‌بشری‌اش حتی استفاده کند و تا آخر تمرکز بر روی زندگی شخصی او و دست و پجه نرم‌کردن‌اش با مشکلات دنیای واقعی، باقی می‌ماند. واقع‌گرایی این سری بین عناوین ابرقهرمانی جریان غالب حقیقتاً کم‌نظیر است.

شیوۀ روایت داستانِ بندیس نیز در نوع خود خلاقانه‌ست. او بر خلاف رسم و عرف قدیمی کمیک بوک که ابتدا شخصیت به طور کامل به مخاطب معرفی می شود و سپس به ماجراجویی‌هایش پرداخته می‌شود، پیشینه و انگیزه‌های جسیکا جونز را اندک‌اندک و طی روند داستان به خواننده می‌خوراند. در هر حال، این سری به موفقیت بسیاری دست یافت و جسیکا جونز به سرعت به دنیای اصلی مارول وارد و به یکی از شخصیت‌های محبوب طرفداران بدل گشت. بندیس بعداً از او در عناوین دیگری مثل The Pulse و New Avengers نیز استفاده کرد و جای پایش را در دنیای مدرن مارول تثبیت کرد. البته ناگفته پیداست که لحن داستان‌های او با ورود دنیای اصلی مارول کمی لایت‌تر شد. موفقیت و محبوبیت این شخصیت، مارول را مجاب به ساخت سریال اختصاصیِ شاهکار او در شبکۀ نتفلیکس، با نقش‌آفرینی فوق‌العادۀ «کریستن ریتر» کرد. منبع الهام اصلی این سریال موفق نیز سری Alias بود. برای مثال، صحنه‌ای در سریال که در آن یک مشتری ناراضی به او حمله‌ور می‌شود و جسیکا حسابش را می‌رسد، عیناً از این صفحه (در شمارۀ نخست این سری) برداشته شده‌است: 

کمیک جسکا جونز 

 

بازگرداندن «پانیشر» به دوران اوج

«فرانک کاستل» ملقب به «پانیشر» شخصیتی بود که «جری کان‌وی»، نویسندۀ وقت سری کمیک‌های Amazing Spider-Man، در دهۀ ۷۰ او را تحت تأثیر شخصیت اصلی رمان‌های موفق The Executioner خلق کرد. او ضدقهرمانی خشن و آدم‌کشی حرفه‌ای‌ست که با روش‌های خودش مجرمان و تبهکاران را مجازات می‌کند. او تا سال‌ها صاحب عنوانی اختصاصی نبود و حضورش محدود به حضور افتخاری یا تیم‌آپ با دیگر قهرمانان مارول در عناوین آن‌ها بود؛ چرا که طبیعتاً شخصیتی خشن مانند او با فضای اخلاق‌گرایانۀ مارول در دهۀ ۷۰ جور درنمی‌آمد. اما همه چیز در دهۀ ۸۰ تغییر کرد. در این دوره، آمریکا بالاترین میزان جرم و جنایت را تجربه می‌کرد و مردم هر روزه با اخبار مربوط به خلافکاران درگیر بودند. ادارۀ CCAهم (که در ابتدای مقاله به آن پرداختیم) مدتی بود که تا حد زیادی از سخت‌گیری خود کاسته بود و اوضاع برای یکّه‌تازی قهرمانان خشن محیا بود. به همین خاطر مارول بالاخره مینی‌سری اختصاصی‌ای از پانیشر منتشر کرد که فروش بسیار خوبی را تجربه کرد. در ادامۀ موفقیت این مینی‌سری، مارول سری‌های ماهانۀ دیگری نیز از او چاپ کرد. پانیشر در اواخر دهۀ ۸۰ و اوایل دهۀ ۹۰ شخصیتی فوق‌العاده پول‌ساز بود؛ به حدی که او در کنار تعداد قابل‌توجهی عنوان تک‌شماره و رمان گرافیکی، در ۳ سری ماهانۀ اختصاصی تحت عناوین The Punisher، The Punisher War Journal و The Punisher War Zone حضور می‌یافت! اما با کاهش آمار جرم و جنایت در آمریکا، محبوبیت پانیشر نیز به کلی فروکش کرد. سال ۱۹۹۵، مارول هر ۳ عنوان ماهانۀ این شخصیت را به دلیل فروش ناچیز کنسل کرد. بعدها تلاش‌هایی برای احیای این شخصیت صورت گرفت، اما هیچ‌کدام آن‌طور که می‌بایست به هدف خود نرسیدند.

پانیشر بدترین دوران خود را سپری می‌کرد؛ تا اینکه «گارث انیس»، خالق سری کمیک‌های Preacher، وظیفۀ ری‌لانچ این شخصیت را بر عهده گرفت. او ابتدا ۴۹ شماره از این شخصیت تحت زیرشاخۀ Marvel Knightsنوشت و محبوبیت پانیشر را بازگرداند. به دنبال موفقیت این سری، او دورۀ نویسندگی‌اش (run) برای این شخصیت را تحت زیرمجموعۀ MAX Comics ادامه داد. انیس، او با داستان‌هایی دارک‌تر و خشن‌تر با دستمایه‌های جدّی دربارۀ جرم و جنایت در سرتاسر دنیا، پانیشر را به رگ و‌ ریشۀ خود، به عنوان یک نگهبانِ خودگماردۀ قانون تنها، بازگرداند. او همچنین در مینی‌سری Born، بیش از پیش به پیشینه و سرگذشت فرانک کاستل به عنوان سربازی در جنگ ویتنام پرداخت. گارث انیس با داستان‌های تحسین‌شده‌اش، مسیر را برای نویسندگان بعدی پانیشر روشن ساخت و تا ابد تأثیری بسزا روی این شخصیت گذاشت. این داستان‌های دست‌مایۀ ساخت فیلم «پانیشر: منطقۀ جنگی» (Punisher: War Zone) شدند که متأسفانه یکی از ناامیدکننده‌ترین فیلم‌های ابرقهرمانی به شمار می‌رود. همچنین نقش‌آفرینی «جان برنثال» به عنوان پانیشر در سریال اختصاصی‌اش در شبکۀ Netflix، تا حد زیادی از کمیک‌های Punisher MAX تأثیر پذیرفته‌است.

 

با وجود اینکه فعالیت این زیرشاخه عملاً به پایان رسیده، Marvel MAX برای همیشه تأثیر خود را بر دنیای مارول گذاشت. داستان‌های تحت این زیرمجموعه نشان دادند وقتی دنیای مارول از قید و بند قوانین همیشگی‌اش رها شود، ظرفیت تبدیل‌شدن به چه چیزی را دارد. تأثیر ایده‌ها و اتفاقات مذکور، همچنان در دنیای مارول حس می‌شود...

 

نویسنده و مترجم: محمد صالح حیدری

Spider-Fan

[برگرفته از مقالهٔ وب‌سایت CBR.com]

All rights reserved © Spidey.ir 2019

(هرگونه كپی‌برداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز می‌باشد)

 

مطالب مرتبط:

خفن ترین لحظات پانیشر در دنیای کمیک

معرفی شخصیت: جسیکا جونز (JESSICA JONES)

10 چیز مهمی که باید درباره مجازاتگر (PUNISHER) بدانید

10 نکته جالبی که باید درباره «لوک کیج» بدانید

25 ایستراگ سریال لوک کیج

قسمت آخر كمیك "مجازاتگر" (THE PUNISHER) ترجمه شد + لینك دانلود مستقیم

معرفی خشن ترین قهرمانان مارول 

اگر از سریال جسیکا جونز خوشتون میاد پس حتما عاشق این کمیک ها میشوید!

15 شخصیت کمیک بوکی که از پانیشر (PUNISHER) تقلید کرده اند

15 صحنه برتر سریال جسیکا جونز

10 کمیک برتر لوک کیج (LUKE CAGE)

10 کمیک برتر پانیشر (PUNISHER)

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید :

Submit to DeliciousSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

دیدگاه‌ها   

moali
#1 moali 1398-12-24 14:06
مچکر از آقای حیدری بابت این مقاله؛
واقعا max comics تونست طیف جدیدی از هواداران رو جذب مارول کنه و همچنین تعدادی از منتقدین رو هم که همیشه بدون تفکر به محتواهای غیرخشن (به زعم خودشون) مارول می‌توپن رو بیدار بکنه.
نقل قول کردن
Cap-Spider Potter
#2 Cap-Spider Potter 1398-12-24 17:05
جا داره یه خسته نباشید ویژه بگم به نویسنده باسواد و خوش‌برخورد سایت Spidey ;-)
محمدصالح جان، مقالات شما بی اغراق جادوییه!
‌طرز و شیوه‌ی نگارش شما -که من به‌شدت دوسش دارم- در کنار موضوعات شگفت انگیزی که انتخاب میکنید، باعث میشه نشه از مقالاتتون دل کَند!
از طرفی، بسیار فرهیخته و بامعلومات هستید که این دلیلی برای جذابیت بی حد و حصر مطالبیه که مینویسید.
منتظر مقالات بیشتری از طرف شما هستم ;-)
نقل قول کردن
Spider-Fan
#3 Spider-Fan 1398-12-24 18:49
به نقل از Cap-Spider Potter:
جا داره یه خسته نباشید ویژه بگم به نویسنده باسواد و خوش‌برخورد سایت Spidey ;-)
محمدصالح جان، مقالات شما بی اغراق جادوییه!
‌طرز و شیوه‌ی نگارش شما -که من به‌شدت دوسش دارم- در کنار موضوعات شگفت انگیزی که انتخاب میکنید، باعث میشه نشه از مقالاتتون دل کَند!
از طرفی، بسیار فرهیخته و بامعلومات هستید که این دلیلی برای جذابیت بی حد و حصر مطالبیه که مینویسید.
منتظر مقالات بیشتری از طرف شما هستم ;-)

ممنونم جناب حیاتی! بسیار لطف دارین... :-)
خوندن نظرات‌تون هم همیشه برام انرژی‌بخش و مایۀ دل‌گرمی ئه.
شخصاً از مطالعه و بررسیِ گذشته و تاریخچۀ کمیک‌بوک خیلی لذت می‌برم؛ به همین خاطر نگارش این مقاله برای خودم واقعاً لذت‌بخش بود. البته نویسندۀ CBR از خیلی از مواردی که ارزش بررسی داشتن به راحتی رد شده بود (مثلاً چرا لوک کیج در دهۀ ۹۰ محبوبیت‌اش رو از دست داد یا چطور رابطۀ مارول و CCA شکرآب شد) که سعی شد توی مقاله بهش پرداخته بشه.
در کل امیدوارم فرصت بشه بیش‌تر از این مقالات تحلیلی کار کنیم.
و باز هم تشکر از محبت شما...
نقل قول کردن
Reed Richards
#4 Reed Richards 1401-12-05 14:08
مقاله زیبایی بود. خودم با که چنتا سری قشنگ آشنا شدم و عالی بودید ;-)
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید