وب سایت اسپایدی با افتخار یکی از بهترین، مهم ترین و تاثیرگذارترین داستان های بتمن را با ترجمه و ادیت اختصاصی تقدیم شما میکند که یکی از منابع اصلی الهام بخش فیلم جدید این شخصیت به کارگردانی «مت ریوز» بوده است.
در مقاله "تاثیرگذارترین کمیک بوک های بتمن" درباره این داستان چنین میخوانیم:
درسته كه The Dark Knight Returns بسیار مهم و تاثیرگذار بود ولی به عقیده همه كارشناسان فرانك میلر یك سال بعد داستانی بهتر برای بتمن نوشت به نام :بتمن: سال نخست" (Batman Year one) (من خودم شخصا این کمیک را به همراه کمیک Gothic، بهترین داستان تاریخ بتمن میدانم) . این داستان 4 قسمتی (كه توسط هنرمند بزرگی به نام «دیوید مازوچلی» طراحی شد) ، به سالهای اولیه بروس وین /بتمن نقب میزند و اكثر كارشناسان آن را روایتگر بهترین Origin بتمن میدانند. در واقع این Origin بارها و بارها به نوعی در عالم سینما، تلویزیون و انیمیشن تكرار شده است. جالبه كه در این داستان به طور موازی شاهد به قدرت رسیدن بتمن و كمسیر گوردون در شهر گاتام (آنها هر یك به شیوه خود سعی میكنند خانواده تبهكار «فالكونه» را سرنگون كنند) . این داستان به صورت كاملا دراماتیكی به پایان میرسد چون میبینیم كه بتمن (كه ماسك از صورتش افتاده) پسر گوردون را نجات میدهد. سپس گوردون میگوید كه بدون عینك اصلا چیزی را نمیتواند ببیند! و بدین ترتیب او وانمود میكند كه صورت بتمن رو بدون ماسك ندیده. موفقیت این داستان باعث شد تا پس از دهه ها عنوان جدیدی از بتمن در اواخر دهه 80 میلادی به نام Legends of the Dark Knight چاپ شود. كریستوفر نولان هم اعتراف كرده برای خلق سه گانه بتمن خود بسیار از این داستان الهام گرفته. (البته لازم به ذکره برخی از هواداران بتمن از این داستان دل خوشی ندارند چون در آن «سلینا کایل» یک روسپی است!)
Batman: Year One #1
مترجم: A.SHRFƎ
ادیتور، گرافیست، طراح کاور و لوگو: امیررضا امیری
Batman: Year One #2
مترجم: A.SHRFƎ
ادیتور، گرافیست، طراح کاور و لوگو: امیررضا امیری
Batman: Year One #3
مترجم: A.SHRFƎ
ادیتور و گرافیست: ارشیا پارسا راد
طراح کاور و لوگو: امیررضا امیری
Batman: Year One #4
مترجم: A.SHRFƎ
ادیتور و گرافیست: عرفان نجم صادقی
طراح کاور و لوگو: امیررضا امیری
نظر شما چیست؟ آیا این داستان توانست انتظارات شما را برآورده کند؟
برای خواندن دیگر كمیك هایی كه در سایت ترجمه كرده ایم اینجا را كلیك كنید.
مطالب مرتبط:
چگونه در كامپیوتر یا سیستم اندروید كمیك بخوانیم؟
همه چیز درباره بتمن
كمیك بوك های بتمن (BATMAN) به زبان فارسی
نقد و بررسی فیلم "بتمن" (THE BATMAN)
دیدگاهها
نویسنده به خوبی از همون ابتدای کار با نشون دادن زندگی دو نفر یعنی جیمز گوردون و بروس وین به صورت موازی باعث شد ما با طرز فکر این دو نفر نسبت به مسائل یکسان آگاه شویم و همینطور ما هم با خلافکار ها و هم با پلیس های فاسد این شهر آشنا شویم و این کمیک با همین شماره گفت که گاتهام نیاز به یک معجزه داره که این معجزه برای خلافکاران بتمن و برای پلیس های فاسد جیمز گوردون هستش .
جیمز گوردون رو میبینیم که به خاطر با شرف بودنش مورد حمله همکاراش قرار میگیره و بروس وین رو میبینیم که میخواد با شهر مبارزه کنه ولی راهش رو بلد نیست ولی در ته داستان چه گوردون و چه بروس وین با فهمیدن روش کار بالاخره به اون چیزی که میخواند میرسند .
فضا سازی شهر گاتهام همونیه که باید باشه . شهری پر از گناه که هرکس به فکر خودشه چه اون کسی که از بچه به عنوان فاحشه استفاده میکنه و چه همون بچه که به خاطر پول از همون شخص حمایت میکنه یا پلیس هایی که رشوه میگیرن یا حتی از شانه موجود در جیب افراد نمیگذرند و به افراد تسلیم شده شلیک میکنند . این گاتهام است .
طراحی عالیه . شاید در ابتدا آدم رو اذیت کنه ولی کاملا به فضای داستان میخوره و همینطور از اون مدل طراحی هاست که خیلی راحت میتونه در پانل های کوچک کار خودش رو انجام بده تا داستان طولانی تر بشه .
در آخر تشکر میکنم از تیم اسپایدی بابت ترجمه این کمیک
مقدمه
این داستان مهم ترین داستان بتمن که روی بتمن تاثیر گذاشته و البته اورجین بتمن کامل تر توضیح میده ضمن این که باعث میشه داستان های بتمن از حال و هوای دارکی برخوردار بشن فرانک میلر نویسنده خوبی بود ولی خب سقوط کرد
از طرف دیگه الهام بخش فیلم جدید بتمن مت ریوز هست (امیدوارم مت ریوز بتونه یه فلیم کمیک بوکی با وفاداری به منبع اقتباس بدون تغییر و با درک کارکتر از بتمن بسازه ) که به احتمال زیاد فیلم خوبی میشه از این بگذریم من اولین بار از طریق انیمشن با بتمن آشنا شدم و از بتمن خوش میاد به نظرم کارکتر خوبیه
داستان : داستان درواقع به سال های اولیه بتمن میپردازه
( فصل اول از کجا آمده ام آمدن بهره چه بود) خب ظاهرا گرودن به گفتهگاتهام میادمیاد جالبه نمیدونستم گردون به نیکوتین اعتیاد داره البته نگران حال باربارس همکارش فلس هم کمی مشکوکه رئیس پلیس به نظر آدم درستی نباشه و فاسد باشه اسمش لیان بی لوب هست انگار یک نفر گم شده و اسم هارون دنت (یا بهتر بگیم دو چهره اسمش) به زبون میاد بورس بر میگرده و خودش آماده میکنه و با یک مشت اراذل درگیر میشه البته شاهد سلینا کایل یا زن گ به ای هستیم که تبدیل به یک روسپی شده (تغییر که توی دهه ۸۰ و البته پس از خلق گربه سیاه رخ شخصیت پردازی زن گربه ای شبیه گربه سیاه میشه ) و البته از مردا متنفره میپره وسط دعوای که از بروس میخوره
بروس که اون بیهوش سپس میره به عمارت وین و میخاد خلافکار هارو بترسونه تصمیم میگره تبدیل بشه به یک خفاش و از ثروتش برای جنگیدن استفاده کنه این داستان مقدمه تبدیل شد بتمن و البته زن گربه ای فراهم کرد بروس هیچ وقت صبر نداشت
طراحی طراحی خوب بود دوید مازوچی چهره خب چون طراحی مال قدیمه شاید به نظر بد برسه ولی به نظرم توی فضای دارک و بی روح به کمیک داد خلاصه خوب بود
دیالوگ دیالوگ ها جالب بودن و کافی راستش دیالوگ بیشتر به تفکرات کارکتر مربوط میشه به نوع تمامل برای مثال گردون تو ذهنش حرف میزد تا با بقیه
ترجمه و ادیت عالی
داستان ۹ و طراحی ۹ و ترجمه و ادیت ۱۰
تشکر
خب فکر کنم منظورش این بود که چی شد بتمن اومد چرا اومد از کجا اومدم
این کمیک در واقع ۴ ژانویه تا ۱۱ مارچ نشون داد تو این مدت خیلی اتفاقات افتاد راستش یادم رفت سلینا پرید تا اون دوستش هالی نجات بده (خداییش وضعیت گاتهام طوری که از بچه ها استفاده میکنند این نشون میده جرم به قدری بالا رفته که به کسی نیازه )نکته جالب اینجاست که وقتی سلینا پرید بروس گفت یک نقر مثل گربه فیس فیس میکنه ( خود سلینا تبدیل به گربه میشه ) البته اینجا شاهد درگیری فلس و گردون هستیم راستش این تجربه کسب کردن گردون تو گاتهام نشون میده و حق داشت فلس غیر قابل اعتماد بود (در واقع پلیس های فاسد تو گاتهام زیادن ) یجورایی نه تنها بروس و سلینا آماده تبدیل شدن به زن گربه ای و بتمن میکنه بلکه باعث میشه گردون بیشتر با گاتهام آشنا و بفهمه تو گاتهام چی نیازه البته فلس ممکنه بعد براش دردسر بشه
آهان راستی تشکر میکنم از ادیتور و مترجم هم تابلو ها رو ترجمه کردن
درمورد طراحیش خب مال قدیمه دیگه نه ؟
تو دهه ۸۰ همچین داستان نوشته شده طراحی قدیمی ممکنه برای آلان ما اذیت کنند باشن ولی اون دوره طراحی همین
ممنون بابت ترجمه و ادیت این کمیک.
و درباره شماره نخست از کمیک "بتمن: سال نخست" (Batman: Year one)
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خطر اسپویل!
بسم الله الرحمن الرحیم
بسیاری از کارشناسان دنیای کمیک معتقد هستند که شخصیت بتمن یکی از بهترین اوریجین های دنیای کمیک بوک رو داره. در واقع مرگ پدر و مادر بروس وین و تاثیرگذاری شهری که او در آن زندگی میکنه، باعث شد به کسی تبدیل بشه تا خلافکارها رو بترسونه و سعی در احیای عدالت در شهر خودش رو داشته باشه. اما این رو باید در نظر داشت که اوریجین اولیه بتمن، اون چیزی که در ذهن ما هست، نیست. در واقع اوریجین اولیه او بسیار ساده و معمولی بود و اون کلیشه "مرگ یکی یا چندی از عزیزان نزدیک" رو تیک میزد و برخلاف بقیه اوریجین های مهم که از این فرصت برای نشون دادن بقیه نکات منحصر به فردشون استفاده میکردند، اوریجین بتمن غیر از این مورد دیگه چیز جذاب دیگری نداشت. سال ها گذشت تا در قالب دو کمیک "بتمن: سال نسخت" (Batman: Year one) به قلم "فرانک میلر" و دیگری "بتمن: هالووین طولانی" (Batman: The Long Holloween) به قلم "جف لوب"، به اوریجین بتمن بسیار بیشتر پرداخته شد و اون رو پرجئیات تر کردند و تبدیلش کردند به یکی از بهترین اوریجین های دنیای کمیک بوک. در واقع فرانک میلر با کمیک "سال نخست" خدمت بسیار مهمی به دنیای بتمن کرد و همونطور که میبینید خیلی از ایده های این کمیک (اینکه خفاشی بروس وین رو در بچگی ترسونده و اینکه اون خفاش وارد اتاق بروس میشه و او ازش برای هویتش ایده میگیره و...) در فیلم های بتمن نولان هم به کار رفتند. اما واقعا فرانک میلر در این کمیک چه کاری کرد که اینقدر ماندگار شد؟ خب، من برای بررسی همین سواله که دست به تایپ شدم!
در ابتدا باید بگم که میلر دست گذاشت روی یکی از جذابترین بخش های داستانی بتمن: گاتهام! بله، گاتهام! در واقع رابطه بتمن و گاتهام اونقدر مهم و زیباست که میشه مشابه اش رو فقط در رابطه اسپایدی با نیویورک پیدا کرد. در واقع این شهر گاتهام و فساد های اون هست که به بتمن انگیزه میده تا با جرم و جنایت رو به رو بشه. عمده درگیری های بتمن در کمیک هایش در گاتهام و برای گاتهام رخ میده و این شهر برای او اهمیت بسیار بالایی داره. فرانک میلر که به خوبی از این قضیه آگاه بوده، به گاتهام در این کمیک نقش جدی هستند. در واقع شما میبینید بهترین کمیک های بتمن که توی گاتهام جریان دارند اونایی هستند که گاتهام یکی از شخصیت هاشون هست. گاتهام قلب داره، روح داره و رابطه بتمن با مردمان گاتهام خیلی جذابه. (درست مثل رابطه اسپایدی و مردمان نیویورک که در بعضی کمیک ها نیویورک تبدیل به شخصیت و کاراکتر میشه) از اینکه بگذریم، این کمیک با صحنه جالبی شروع میشه. جایی که داستان از نقطه نظر "جیمز گوردون" روایت میشه و ما به خوبی با حرف های جیمز گوردون وارد فضای داستان میشیم. در واقع اینکه ما در اول کمیک نظر یک تازه وارد به گاتهام رو دربارش بدونیم خیلی مهمه و ما رو به خوبی با فضای این شهر آشنا میکنه و اینکه قراره با چه جهنمی رو به رو بشیم. و البته با پلیس فاسدی به نام فلس آشنا میشیم که نقطه عکس شخصیت جیمز گوردون هست. اینطوری داستان در بخش جیمز گوردون به خوبی پیش میره یعنی اینکه اون آرام آرام یاد میگیره که چطور در گاتهام قوانین بازی رو یاد بگیره و در آخر کمیک هم میبینیم که او میتونه فلس رو شکست بده با کمک گرفتن از قدرت هوش و بازوهاش. دغدغه هایی که برای جیمز گوردون مطرح میشن واقعا قابل لمس و مهم هستند و میشه اونا رو درک کرد که چرا دوست نداره بچه اش در چنین جایی به دنیا بیاد. شخصیت پردازی جیمز گوردون بسیار عالی رعایت شده و ما اون رو میشناسیم و خیلی زود باهاش خو میگیریم و همراه داستانش میشیم. اما این کمیک در کاری خلاقانه به طور موازی داستان بروس وین رو هم روایت میکنه. در واقع ما با پسر پولدار و خوشتیپی آشنا میشیم که رسانه ها خیلی دنبال او هستند و انگار غمی در دلش نداره، اما برخلاف چیزی که مردم فکر میکنند، او بسیار اندوهگین از مرگ پدر و مادرش هست و نمیتونه این غم رو فراموش کنه. کاری که فرانک میلر تا به اینجا بسیار خوب انجام میده اینه که اون شخصیت عبوس و غم زده بروس وین رو کاملا میشکنه و شخصیت درونی و شکننده اون رو نمایان میکنه که شاید در کمتر کمیکی از بتمن بشه چنین چیزی رو دید. اینکه ما یک بروس وین جذاب داشته باشیم که آسیب پذیر باشه و ما رو با داستان خودش همراه کنه. در واقع فرانک میلر در اینجا یک دغدغه درونی برای بروس وین از طریق صبور نبودن او براش درست میکنه که باعث میشه کشمکش های او برای ما بسیار جذاب باشه. اینکه آیا بروس وین میتونه از زیر سایه پدر و مادرش بیرون بیاد و شخصیت درونیش رو بیرون بکشه؟ در واقع اونجایی که بروس وین در خیابان گاتهام قدم میزنه و با مرد و دختری رو به رو میشه خیلی مهمه چون این آسیب پذیری های درونی اون رو به خوبی نشون میده. برای همین فرانک میلر تونسته شخصیت پردازی عالی رو برای بروس وین رقم بزنه که من یکی رو حداقل با خودش همراه میکنه. لحظات پایانی کمیک که بروس تصمیم میگیره که اجازه بده مرگش رقم بخوره تا اینکه از طریق صبور نبودنش به بقیه صدمه بزنه، بسیار زیباست و اینکه اون خفاش که نماد ترس بچه گی های بروس وین هست وارد اتاق او میشه صحنه مهم و نمادینی هست. برای همین میلر تونسته شخصیت پردازی ها من جمله فلس، جیمز گوردون و مخصوصا بروس وین یا حتی سلینا کایل در اون مدت کوتاه رو به خوبی درست کنه و اونا رو شکل بده. مورد بعدی فضاسازی فوقالعاده شهر گاتهام هست که به خوبی ما رو درون خودش میبره. شهری که از دور زیباست، اما هر چی نزدیک تر میشیم، فساد و زشتی اون نمایان تر میشه (که در بخش طراحی بیشتر دربارش توضیح میدم) و این فضاسازی فوقالعاده عالی انجام شده. دیالوگ ها هم معرکه هستند که آدم واقعا نمیدونه کدوم رو مثال بزنه چون هر کدوم از دیالوگ های این کمیک زیبایی خاصی دارند و واقعا حرفه ای نوشته شدند. ریتم و ضرباهنگ داستان هم عالی بود و هرگز خسته کننده نمیشد. و البته حالا باید دید که بروس وین چطور میتونه مشکلات درونی خودش رو حل کنه و در راه بتمن شدن خودش رو تثبیت کنه و یک نماد عدالت به این شهر جرم زده نشون بده. در کل این کمیک واقعا عالی بود و شماره اولش من رو حسابی برای ادامه دادن و خوندن این کمیک مشتاق کرد. و البته همه میدونیم که آقای ترابی این کمیک رو خیلی دوست دارند و اون رو جز بهترین داستان های فرانک میلر، و جز دو داستان برتر بتمن (به همراه گوتیک) میدونند که خدا رو شکر این داستان عالی حالا داره توی سایت به بهترین شکل ترجمه و ادیت میشه.
طراحی:
جناب "دیوید مازوچلی" در طراحی حسابی غوغا کردند! در واقع طراحی های ایشون به خوبی با داستان چفت و بست میشن و مطمئن باشید اگر این کمیک چنین طراحی های زیبایی نداشت، اینقدر ارزشمند نبود. شاید بعضی از کمیک فن های جدید که به طراحی های صاف و منظم و دیجیتالی جدید عادت دارند از طراحی های این کمیک خوششون نیاد و مثلا بگن که چرا در بعضی جاها رنگ آمیزی درست انجام نشده و از فضای کمیک خوششون نیاد، اما مازوچلی در طراحی ها کاری کرده که طراحی ها به شکل بسیار عالی داستان رو روایت و منتقل میکنند و حتی اگر هم ضعفی داشته باشند، تحتالشعاع نکات مثبت مهمشون قرار میگیرند. اولین و مهمترین چیزی که توی طراحی ها نظر من رو جلب کرد، فضاسازی هنری و بسیار عالی بود که انجام شد. طراحی ها فضای دارک و نوآر گونه خاصی دارند که در تضاد با اون رنگ های خوشگل و اغراق آمیز کمیک بوکی قرار میگیرند و ما رو میبرند به دل شهر گاتهام. در واقع این فضاسازی شهر گاتهام اونقدر عالی انجام شده که شما وقتی دیالوگ ها رو میخونید و به صفحات نگاهی میندازید، میتونید شهر گاتهام رو واقعا حس و درک کنید و با شخصیت هاش همراه بشید و حس قدم زدن در این شهر رو بچشید. مازوچلی شهر گاتهام رو به شکل واقع گرایانه ای کثیف طراحی کرده. در واقع اینجا هم اونقدر اینجا به هم ریخته هست که وقتی شخصیت ها از این شهر گله میکنند میشه درکشون کرد و حرف هاشون رو پذیرفت، هم نه دیگه به شکل کاریکاتور گونه ای خراب هست که انگار از جای جایش کثافت و چرک بالا میره! یعنی شهر گاتهام طوری طراحی و فضاسازی شده که شما وقتی از دور نگاش میکنید با خودتون بگید:" عجب شهر باحال و خفنی! چقدر قشنگه!" ساختمان های بلندش انگار میخوان با ابر ها توی بالا رفتن رقابت کنند و تابلو و ها و خونه های رنگارنگش جون میده برای یه موزیک ویدیو ساختن و پخش کردن توی شبکه های تلویزیونی. توی بالای شهرش عمارت هایی مثل عمارت وین قرار داره که قلعه های قدیمی توی زیبا و مستحکم بودن جلوش لُنگ میندازن و آدم های مُتِمَوِلی و پولداری هم وجود دارند که انگار توی این شهر هر چیزی که دلشون بخواد فوری براشون فراهم میشه. پس آره، گاتهام از بالا و از دور شهر زیبایی هست و این تصاویر میتونند به خوبی ما رو گول بزنند اما هر چی که توی این شهر عمیق تر میشی، متوجه فسادی که توش هست خواهی شد. برخلاف کسانی که توی بالای شهر حسابی خوش میگذرونند، کسانی این پایین هم هستند که برای به دست آوردن یه لقمه نون حاضر هستند هر کاری بکنند و حتی غرور خودشون رو هم زیر پا بگذارند. پلیس های شهر بیشتر از اینکه فکر برقراری امنیت باشند اکثرا فکر منافع خودشون هستند و خیلی از گروه های مافیایی توی اونا نفوذ کردند. زمانی که از یه خونه پایین شهری توی گاتهام بیرون میای، نمیتونی مطمئن باشی که شب آیا به اون خونه برمیگردی یا زورگیرهایی جلوت رو میگیرند یا حتی ممکنه تو رو به کشتن بدن. فساد و فحشا در جای جای این بخش از شهر بیداد میکنه و کارهای ناشایست، به یک رسم و کارهای عادی و معمول تبدیل شدند. پس میبینید که برخلاف اون چیزی که به نظر میاد شهر گاتهام خیلی داغون تر از اون چیزی هست که فکرش رو میکردیم. این فضاسازی توی طراحی ها به شکل عالی انجام شدند که آدم رو از این هنر مجذوب خودشون میکنند. طراحی های چهره ها هم به نظرم خوب انجام شدند و احساسات رو به خوبی منتقل میکردند. من حتی با رنگ آمیزی ها هم مشکلی نداشتم. درسته که بعضی جاها میبینید به شکل منظمی انجام نشدند اما از این که بگذریم میبینیم رنگ آمیز چقدر در رنگ هایی که انتخاب کرده، دقت کرده که در تضاد با فضاسازی طراحی ها قرار نگیرند و این موضوع رو به خوبی منتقل کنند. در واقع رنگ های انتخاب شده این کار رو بسیار عالی انجام میدن و خیلی خوب هم جای گذاری میشن. حتی اگر دقت کنیم میبینیم که این منظم نبودن رنگ آمیزی ها و زدن از خط بیرون ها نه تنها بد نیستند، بلکه بعضی جاها به نکته مثبت طراحی ها تبدیل میشن. اصلا این منظم نبودن به هر چه بهتر نشون دادن فضای این گاتهام فساد خیز کمک میکنند. خیابان های درون گاتهام نقاشی های زیبا و دل انگیز داوینچی که ما رو در یک نگاه غرق در زیباییش کنند نیستند، بلکه خط های کج و کوله ای ناشی از خطخطی کردن یک بچه شیطون هستند که حالا رنگ آمیزی ها هم واقعا ما رو به خوبی به درون فضای گاتهام میبرند. و البته از هنرنمایی فوقالعاده لی اوت ها که دیگه نگم براتون. لی اوت های بسیار خلاقانه و زیبا، تاثیرگذاری طراحی ها رو چند برابر میکنند. در واقع این لی اوت ها بسیار در نشون دادن فضای گاتهام، اکشن های سریع، احساسات شخصیت ها و... عالی عمل میکنند که باعث میشن طراحی ها بتونند بیشتر خود نمایی کنند. و البته مازوچلی تونسته از صفحه سفید زمینه هم استفاده خوبی بکنه و در جاهایی اون رو به کار ببره. در کل طراحی های این کمیک واقعا عالی بودند. به خوبی اون حس نوآر که از فیلم های مافیایی به یاد داریم رو منتقل میکنند و میزان لذت بردن از کمیک رو بسیار بیشتر بیشتر میکنند.
نظر درباره ترجمه و ادیت در کامنت بعدی:
ترجمه و ادیت که فوقالعاده بود و حرف و حدیثی توش نیست. و البته برای چنین کاری هم ترجمه و ادیت قطعا سخته چون انتظار بالایی ازش میره و به این راحتی ها نیست و قطعا ترجمه و ادیت کردن یکی از بهترین کمیک های بتمن کار آسونی نیست چون هم متن سختی داره هم ادیت کردن تابلو هاش راحت نیست اما سایت اسپایدی باز هم خودش رو مثل همیشه به شکل عالی ثابت میکنه و ترجمه و ادیت نه تنها لذت خوندن کمیک رو کم نمیکنه، بلکه اون رو بیشتر هم میکنه. ترجمه که مثل همیشه بسیار روان و خوب بود و حین خوندنش مشکل خاصی دیده نمیشد. و البته از اصطلاحات بسیار جالبی هم برای هر شخصیت استفاده شد. ادیت هم مگه میشه که بد باشه؟! نکته جالب توی این بخش، ادیت کردن تابلوهای تبلیغاتی بود که باعث میشد اون فضای کثیف و پر از بی بند و باری گاتهام به خوبی برای مخاطب ترسیم بشه(چون نوشته های روی اون تابلوها نقش مهمی توی این موضوع دارند). ادیت در بقیه بخش ها هم مشکل چشمگیری نداشت و به نظرم خیلی عالی انجام شد و البته برای هر متن از فونت خوبی استفاده شد.
خسته نباشید.
با تشکر.
سال نخست اگه بهترین داستان بتمن نباشه قطعا یکی از بهتریناست
حتی شاید یکی از بهترین کمیک بوکایی که تا حالا خلق شده
امیدوارم فیلم جدید بتمن هم تا جای ممکن شبیه این کمیک باشه
بدون شک این واقع گرایانه ترین داستان بتمنه
نه اینکه فقط تاریک و خشن باشه بلکه از کلیشه های رایج کمیک بوکای ابرقهرمانی خبری نیست
بجاش ماجرا های جیم گوردون جوان رو میبینیم که هم باید تو این شهر جهنمی زندگی کنه و هم جایگاهی برای خودش تو اداره پلیس شهر باز کنه در حالی که شرافت خودشو هم حفظ کنه و تن به فساد نده
اونم در حالی که همه اطرافیانش فاسدن
از طرف دیگه بروس وین جوان رو داریم که بلاخره برگشته خونه و میخواد مبارزه علیه جرم و جنایت رو شروع کنه ولی هنوز راه و روش درستش رو بلد نیست و اشتباهاتی ازش سر میزنه
اشتباهاتی که باعث میشن تو دردسر بیفته
البته بروس همیشه از اشتباهاتش درس میگیره و خودشو اصلاح میکنه
اینم بگم که منم از ایده سلینا کایل/کت وومن روسپی بدم میاد
طراحیش بنظرم مناسب زمینه داستانه و سبکش انتخاب بدی نیست
هرچند شاید اگه یه سبک دیگه ای بود میتونست جذاب تر بشه ولی همینم خوبه
ترجمه و ویرایش هم که مثل همیشه عالی و اصلا حتی نیازی به گفتن نداره ولی خب ما بازم میگیم که از زحمات دوستان قدردانی کرده باشیم
یکی از نکات مثبتش اینه که متن تا جای امکان روان شده که خیلی خوب بود، ویرایششم اونقدر خوب بود که حتی از نسخه اصلیشم بهتر شده
همه متنا هم واضح و خوانا بودن
ربطی به قدیم و جدید نداره کلا مدلش اینجوریه
دوستان ادیتور من واقعا بابت ننوشتن نقد شرمندم
دو روزه سر ضبط برنامم؛ اگه خدا بخواد امشب یه نقد میفرستم.
از استاد ترابی شدیدا عذر خواهی میکنم ببخشید.
هیچ وقت فکر نمیکردم بتونم این شاهکار رو بخونم اونم با ترجمه اسپایدی که همیشه بهترین بوده تو ترجمه !
احتمالا از اسم و عکسم مشخصه که بدجوری طرفدار بتمنم برای همین واقعا ذوق کردم وقتی دیدم این کمیک ترجمه شده!
نقد شماره نخست از کمیک بتمن:سال نخست
اسپیول
.
.
.
.
.
.
به نام خدا
داستان از جایی شروع میشه که کمیسر (گوردون) با قطار به گاتهام میاد برای کار،(بروس وین) هم با هواپیما بعد از دوازده سال به گاتهام میاد.
یک مامور به نام( فلس) کمیسر رو همراهی میکنه و پیش جیلیان بی.لوب(رئیس پلیس گاتهام) میبره و وین هم به خونه اش پیش آلفرد میره.
(فلس آدم بد جنسی هست و همه رو اذیت میکنه)
بروس وین تمرینات زیادی میکنه.
بعد چند وقت که میگذره، فلس به رئیس پلیس میگه گوردون کار های خوبه میکنه و میگه بریم با چند نفر بزنیمش.
بعد فلس هم با چند نفر گوردون رو به حد مرگ میزنن.
گوردون که میفهمه فلس بوده، میره دنبالش و فلس رو کتک میزنه و لباساشو در می آره و کنار جاده میندازتش.
وین هم تغییر قیافه میده و میری تو شهر میگرده(نمیدونم برای چه کاری)بعد از کنار یک کاباره رد میشه و با چند نفر دعواش میشه و سلینا یا همون کت وومن هم تو دعوا حضور داره بعد پلیس میاد و به وین تیر میزنه و وین زخمی میشه.
بعد وین فرار میکنه و میره خونه اش و یادش میاد که پدر و مادرش چطوری مردن و بعد یه خفاش پنجره رو میشکنه و وارد خونه میشه و داستان در اینجا تموم میشه.
طراحی:عالی
ترجمه و ادیت:ترجمه:مثل همیشه بی نقص بود،ادیت:بسیار عالی بود و هیچ مشکلی نداشت.
اولای این اپیزود فقط صحبت بود ولی آخرای این اپیزود، داستان جون گرفت و قشنگ شد و صحنه های مبارزه ای خوبی هم داشت.
ممنون از آقای شیخ عارفی و آقای امیری و استاد ترابی،خسته نباشید.
به نام خداوند بخشنده و مهربان؛ نقد اولین شماره از کمیک «بتمن: سال نخست»، به قلم دوزخ افروز (Hellblazer): اول از همه، لازم میدونم که از عوامل وبسایت کاردرست و خوب اسپایدی تشکر کنم، چون که این سایت، همونطور که از نامش پیداست، وبسایت تخصصی مردعنکبوتی هستش، و ترجمهی کمیک هایی از دیسی کامیکس و دیگر شخصیت های مارولی، به دست عوامل این سایت، واقعا ستودنی هستش و جای تشکر بسیار داره؛ به عنوان مقدمه بگم که این مجموعه کمیک ۴ قسمتی، یکی از مهمترین، بهترین، و تاثیرگذارترین کمیک های تاریخ بتمن هستش؛ چرا که به سال های آغازین فعالیت های بتمن میپردازه و یکجورایی کمیک سرگذشت (اوریجین) اون به حساب میاد، پس خوندنش برای هر دیسیفن و بتفنی (به معنی طرفدار دو آتیشهی بتمن!) لازمه. (البته من هر چقدر هم که متن نقدم رو طولانی کنم و مقدمه و نتیجهگیری براش بنویسم، به اندازه نقد های دوست خوبمون، آقای مرادی، حرفهای و موشکافانه و پر از جزئیات به نظر نمیرسه! پس یکراست بریم سراغ اصل مطلب.)
اول از ترجمه و ادیت شروع میکنم: ترجمه مانند همیشه خیلی عالی انجام گرفته بود، مخصوصا عبارت صفحه سوم که نوشته بود:«از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود؟» استفاده از فونت های متنوع و مختلف، انتخاب و تصمیم هوشمندانهای بود؛ دقت در جمله بندی و نبود حتی یک اشتباه ریز در صفحات، طوری بود که خواننده رو مشتاق میکرد که به خواندن ادامه بده؛ حالا بریم سراغ ادیت، برای شروع بگم که کیفیت عالی بود، برای یک داستانی که سال های زیادی از انتشارش میگذره، این کیفیت و رنگبندی، بینظیره و همچین کیفیتی رو فقط میشه از ادیتور های اسپایدی انتظار داشت؛ پس، سپاس فراوان و عرض خسته نباشید خدمت مترجم و ادیتور گرامی.
بریم سراغ داستان و طراحی: این کمیک، جزوه بهترین های تاریخ بتمن، دیسی و از آثار برتر فرانک میلر به حساب میاد و فیلم جدید بتمن هم از این داستان اقتباس شده، این داستان در واقع نوشته شد، تا حفرهی سرگذشت بتمن رو پر کنه و برای ما روایت کنه که بتمن در سال های نخستین شوالیهی تاریکی بودنش، چه کار هایی میکرده و چطور شد که مرد خفاشی شد. (صحنهی نمادین و خفن ورود خفاش به اتاق خیلی هوشمندانه و زیبا بود.)؛ البته در این میان ورود کمیسر گوردون به گاتهام و نشون دادن جرم و جنایت در گاتهام هم به طوری وارد داستان شد تا این اطلاعات رو به خوانندگان بده (مثل همون بخش رشوه دادن کشیش به کمیسر یا درگیری بین افسر فلس و گوردون!) دربارهی طراحی هم باید بگم طراحی زیبایی داشت و برای کمیک های بتمن مناسب بود تا حال و هوای این جور کمیک های نسبتا دارک رو منتقل کنه؛ پس، ممنون آقایان فرانک میلر و دیوید مازوچلی بابت تحویل دادن این اثر خوب به طرفداران بتمن.
نمره به ترجمه: ۲۰؛ نمره به ادیت: ۲۰؛ نمره به داستان: ۲۰؛ نمره به طراحی: ۲۰؛ نمره به حروفچینی و گرافیک: ۲۰؛ در مجموع ۱۰۰ از ۱۰۰.
چشم عقاب وارد میشود....
《نقد و بررسی》
خب همونطور که با نحوه ی کار من آشنایی دارید، نقد ها رو به صورت پارت به پارت منتشر نمیکنم. در عوض برای جلد اول تمام کمیک ها، یک کامنت ایستراگ بارون میذارم و امیدوارم لذت ببرید.
به نام خدا
خب همونطور که در مقدمه ی مقاله هم قابل رویت هست، این کمیک قراره الهام بخش فیلم "بتمن ریوز ورس" باشه. پس با این حساب کاملا طبیعیه که اشارات مستقیم و غیر مستقیم فراوانی در فیلم بهش بشه.
امشب اومدم به عنوان چشم عقاب سایت (حالا تعریف از خود نباشه ولی باید کنار نام کاربریم یه hawkeye اضافه کنم)، چند تا از این اشارات رو براتون به صورت کاملا قابل توجهی شرح بدم:
خیلی خیلی خوشحال میشم اگه کسی نظرش رو بگه.
.
.
.
.
۱. اول از همه حرکت مشابه سلینا در کمیک و تریلر فیلم که در زمان اولین رویارویی کت وومن و بتمن اتفاق می افته و نشون میده تا چه حد این فیلم به کمیک و منبع اقتباسش وفاداره:
s4.uupload.ir/.../...
البته تصویر تریلر چندان جذاب نیست. برای کیفیت بهتر، تریلر رو باز بینی کنید
.
.
۲. دیالوگ بروس در یکی از پانل ها، دقیقا اشاره به مجلس ختمی داره که توی تریلر دیدیم:
s4.uupload.ir/.../...
.
.
۳. تشابه فوق العاده زیاد ماشین بروس و خودروی بتموبیل در تریلر از لحاظ استایل:
s4.uupload.ir/.../...
.
.
۴. چیزی که در تریلر خیلی کمیک فن ها رو اذیت کرد، ظاهر عجیب و کاملا متفاوت سلینا بود، ولی الان متوجه میشیم که چقدر به منبعش وفاداره:
s4.uupload.ir/.../...
.
.
۵. در یک سکانس کاملا مشابه به کمیک ها در تریلر ولی در موقعیت های متفاوت، شاهد بیرون اومدن بروس از داخل ماشین و از لا به لای آتیش هستیم که مستقیما اشاره به این پانل داره:
s4.uupload.ir/.../...
.
.
۶. ظاهر ضربه خورده ی بروس در تریلر، اشاره ی مستقیمی داشت به پانل های کمیک بوکی این سری:
s4.uupload.ir/.../...
.
.
۷. و در آخر دلقک هایی که در تریلر دیدیم و اشاره ی غیر مستقیمی که به افرادی با ظاهر عجیب داشت (اونایی که جیم رو کتک زدن):
s4.uupload.ir/.../...
نا گفته نماند که اتمسفر فیلم هم دقیقا مشابه کمیک هست و یه تشکر ویژه از استاد ترابی و ادیتور های عزیز!
b2n.ir/f01599
و البته یر وان هم ترجمه کردید
سوال دارم
چرا وقتی اینهمه دیسی فنا به شما و سایتتون فحش میدن ولی بازم اینهمه به دیسی فنا خدمت میکنید و براشون کمیک و مقاله ترجمه میکنید؟
اونا دی سی فن حقیقی نیستن. یه مشت بچه نادون که من اصلا ارزشی برای حرفاشون و فحش هاشون قائل نیستم. از حقیقت هم میترسن و چون حقیقت رو میگیم از ما بدشون میان.والا من اونقدر دوست دی سی فن واقعی دارم که نگو. همین مختار که اینقدر پشت سرش حرف میزدن (و عجیبه که الان سالهاست که رفته ولی هنوزم پشت سرش حرف میزنن چون خیلی "شاخ" بود و هنوزم ازش دارن میسوزن) از من دی سی فن تره! ولی در هر حال بدونید که من اگه قرار بود به این چیزا توجه کنم که 10 سال تو سطح اول کمیک ایران نبودم و باید جمعش میکردم میرفتم. هدف من خدمت به جامعه کمیک بوک ایرانه و برید مقایسه کنید که تو این چند سال چقدر به دی سی خدمت کردیم در حالی که سایت تخصصی مرد عنکبوتی هستیم. من حتی نمیدونم اینا که میگید کی ان و چی میگن و سایت و کانال شون کجاست چون اصلا وقتش رو ندارم و راستش به "بند چپ کفش پسرم" هم حسابشون نمیکنم.
شما هم نکن
اینا اگه مرد بودن یه خط از خودشون محتوا تولید کرده بودن ولی فقط یه تخصص دارن که اونم فحش دادنه که اونم همه بلدن
دقیقا استاد ترابی، به نظر من تعصب و افراط توی هر طرفی، چه مارول و چه دیسی، فقط باعث آبروریزی و کسر شان هوادارای واقعی و اصیل اون شرکت میشه! اونا چون نمیتونن به پای شما و عمو مختار (عمو مختار گرامی، اگر این کامنت رو میخونی بدون که ما همچنان دوستت داریم و منتظر بازگشت شکوهمندانهت هستیم.) برسند، سعی میکنن وجههی شما و عمو مختار رو خراب کنند؛ خودتون هم که فرمودید عمو مختار از شما دیسی فن تر هستند، یادمه ایشون شخصیت های هاوکمن و کنستانتین از دیسی رو دوست داشتند، ولی چون ایشون درباره فیلم های مزخرفی مثل بتمن علیه سوپرمن، حرف حق رو زدند و ایرادات واضحش رو گفتند، یک سری آدم که به خودشون زحمت نمیدند یک کمی منطقی و عاقلانه فکر کنند، الکی میگن که این سایت ضد دیسی هستش!
یک اسپم ریز: استاد، متاسفانه برخی لینک های دانلود مستند هایی درباره شخصیت های کمیک بوکی، حذف شده، ممکنه پیگیری کنید و حداقل منبع رو بفرمایید تا ما خودمون بریم دانلودش کنیم؟ ممنون.
یک اسپم ریز دیگر: استاد، وقتی فایل مصاحبه به عمو مختار رو میخونم، توی صفحه آخر نوشته Part IIIII، میخواستم بدونم ۴ قسمت قبلی قابل دسترس هستش؟ بازم ببخشید بابت این ۲ اسپم.
لینک دانلود مستندها در حال اصلاح شدنه
و خوشحالم که هردوشون تو سایتم ترجمه میشن
آره واقعا وفاداره مت ریوز نشون داده که منبع اقتباس براش مهمه درمورد زوئی کراویتس به نظرم مت ریوز انتخاب خوبی انجام داده راستش بنظرم فیلم موفقی میشه ولی برای من یکی مهمه بتمن آدم نکشه و البته به ذات بتمن توی کمیک وقادار باشه
این فقط اشارات مختلف به یک جلد از کمیک بود؛ احتمال میدم اشارات خیلی خیلی بیشتری به این داستان در خود فیلم بشه. راستی چند تا ایستراگ دیگه هم پیدا کردم که البته خیلی ازشون مطمئن نیستم. اگه دیدم درسته تو سایت آپلود میکنم.
میخواستم بگم شما قبلا نظرتون رو درباره قسمت اول انیمیشن "بتمن: هالووین طولانی" گفتید ( spidey.ir/.../... ) میخواستم بدونم قسمت دوم این انیمیشن رو دیدید؟ نظرتون دربارش چیه؟
به نظرم که اصلا به اندازه اختلاف فاحش "مرگ سوپرمن" و "سلطنت سوپرمن ها" نبود و به نظرم خوب داستان های انیمیشن رو جمع بندی کرد. و البته خیلی هم خوب هست که از دشمنان بتمن استفاده های درستی میکرد و داستان واقعا خوبی داشت. شاید از قسمت اولش بهتر یا بدتر باشه اما به هر حال در جایی از بهترین انیمیشن های دی سی قرار میگیره.
به هر حال، نظرم شما چیه؟
سلام
خوشحالم که مشکل سایت رفع شده
یادداشتی بر بتمن سال اول ، قسمت اول:
خب ، صفحات اول با تصاویری تیره شروع میشه که احساس افسردگی و عدم نشاط حاکم بر گاتهام رو به مخاطب القا می کنه. بعد از این جغرافیایی که بهمون ارائه میده، میره سراغ گوردون که تازه عضو پلیس های گاتهام شده ، تا اینجای کار داستان به خوبی فساد حاکم بر پلیس های گاتهام رو نشون میده ، تصویری که در صفحه ۶ از اول داریم به خوبی این حس رو القا می کنه، و البته می بینیم که این مجموعه فاسد ، حضور انسان پاکی مثل گوردون رو تحمل نمی کنه برای همین او رو تهدید و مورد ضرب و شتم قرار میده
خب همینجا باید بگم که این اولین باری هست که من از گوردون خوشم میاد
نه که سلیقه ام مدنظر باشه، منظورم اینه که هم ابعاد شخصیتی گوردون متفاوته و هم شخصیت پردازیش، اولا از نوع و لحن دیالوگ ها به خوبی این مطلب به مخاطب القا می شه که گوردون کارآگاه ماهری هست و از نظر دانش و اطلاعات بشدت پخته هست، ثانیا برخلاف همیشه ، دیگه با یک گوردون منفعل و تو سری خور مواجه نیستیم ، بلکه هم مسلط و مقتدره ، هم بی کله ست و هم تسلیم ناپذیره. این خیلی خوبه چون تا جایی که یادم میاد گوردون هیچ وقت این خصوصیات رو نداشت و همیشه در حاشیه و زیر سایه بتمن بود و انگار بود و نبودش فرقی نمی کرد، اما الان شخصیتی مهم هست.
خب ادامه میدیم
در همین حین ، خیلی آروم و یواش، به بروس وین پرداخته می شه،
وارث خانواده وین، وارث تاج و تخت گاتهام ،شاهزاده گاتهام و یا شاید محافظ گاتهام و یا حتی ترکیب اینها،
اینها ، همه ی چیزی بود که میلر می خواد شما از صفحات اول کتاب درک کنید و البته موفق هم میشه چون کارش رو خوب انجام داده بعد از اون میبینیم که بروس دغدغه ای داره ، احتمالا دغدغه اش محافظت از گاتهام است .خب تا اینجا خیلی خوش به حال میلر شده چون فقط داشتیم تعریف می کردیم ، اما اینجا یک ضعف می بینم که شاید در قسمت های بعدی رفع بشه و اون اینه که این دغدغه به خوبی درک نمی شه، یعنی ما نمیفهمیم که اصلا این بنده خدا چه مرگشه که رفته با یه عده درگیر شده، چون روی انگیزه و دغدغه اش به خوبی تمرکز نشده
با این حال ، دقیق بودن و جزئیات بینی بروس ، خوب در اومده
وقتی داره با خودش حرف میزنه می فهمیم که واقعا مثل یک کارآگاه از تمام جزییات اطلاع داره ، اما خب با همه اینها اون تازه کاره و همین اول کاری حسابی با چالش روبرو میشه ، چالشی که سعی می کنه خامی بروس رو به نمایش بذاره اما حماقتش رو به نمایش می ذاره ، و در واقع به نظرم اینجا باز هم یک ضعف مشاهده می شه، چون به مخاطب این مسئله القا می شه که بروس به خاطر حماقتش به چالش افتاده، درصورتیکه میلر می خواد خامی بروس رو القا کنه
و اما صفحات ۲۲تا۲۴ مهم هستند و البته شاهکار، (به خصوص تصویر آخر صفحه ۲۲)
جاییکه بروس بلاخره خودش رو نجات داده و داره با پدرش صحبت می کنه
تصاویر رو مرور کنیم،
نور زرد
بروس خسته که با حالتی مأیوسانه به مبل تکیه داده
و البته زخمی
و مجسمه پدر که در ارتفاع بالا تری قرار داره
و ناگهان خفاش
که میاد و روی سر باباش میشینه
و جرقه ای که در ذهن بروس می خوره و پاسخ مشکلش رو می ده ، ترس رو به عنوان راه حل ارائه میده
خب یه توضیحی بدم، اولا در این صفحات نور زرد داریم، این نور، تقدس شخصیت رو القا می کنه، و در آثار هنری مسیحی به همین منظور ازش استفاده می شده
و بروس رو داریم که خسته روی تخت پادشاهی تکیه زده ، گویی وظیفه ای به او محول شده که روی شانه هایش سنگینی میکنه، درواقع تا اینجا داره از بروس ، پادشاه و محافظی مقدس می سازه که تازه اوایل کارشه
و مجسمه پدر در ارتفاعی بالاتر از بروس
گویی بروس با وارث قبلی این وظیفه درددل می کنه و از سختی هاش میناله ، گویی که توماس وین پادشاه قبلی بوده و الان به نوعی این حس منتقل می شه که او مرشد بروس هست
و ناگهان خفاشی که رو سر مجسمه پدر می شینه و بروس یادش میاد که از خفاش می ترسیده
گویی پدر داره راهنماییش می کنه و می گه که باید از ابزار ترس برای این وظیفه استفاده کنه .
خب عرضم تمام، کمیک خوبی بود، خیلی وقت بود که کمیک خوب نخوانده بودم.
با این حال بهش امتیاز نمیدم.
به نظرم باید صبر کنیم و بعد از خواندن کل این داستان ، امتیاز بدیم ، چون برای نمره دهی نیاز به نگاه کل به جزء داریم.
در آخر بابت ادیت و ترجمه کمیک تشکر می کنم.
سلام
با کمال احترام با چند بخش از فرمایشتون مشکل دارم
اولا رابطه بتمن با گاتهام ، با رابطه اسپایدی با نیویورک متفاوته. اگرچه در هر دو ، شهر ها تا حدودی تبدیل به شخصیت میشن ، اما رابطه ها با هم فرق دارن، گاتهام درواقع ارثیه بتمن هست ، و بتمن به نوعی محافظ قسم خورده اون و همینطور پادشاه اون هست، رابطه ،به نوعی رابطه ی مادر و فرزند هست. ولی بعید میدونم نوع رابطه اسپایدی با شهرش اینطوری باشه
ثانیا ، اگرچه معتقدم که در داستان های بتمن، گاتهام به شخصیت تبدیل میشه ، اما در این شماره هنوز این اتفاق نیفتاده و گاتهام آنچنان مورد تمرکز نیست
ثالثا، فرمودید دغدغه گوردون برای اینکه نمی خواد بچه اش در چنین شهری بزرگ بشه درک میشه
من مخالفم ، اگرچه فساد پلیس درک میشه ، اما تمرکزی بر فساد در مجموعه شهر نیست و همینطور که عرض کردم در این قسمت هنوز آنچنان پرداختی نسبت به گاتهام نداریم
هنوز به درستی درک نمیشه که این شهر دچار فساده و در باتلاق قرار داره
رابعا، اینکه داستان بروس رو موازی با داستان گوردون روایت می کنه اصلا خلاقانه نیست.چون در اینجا آسیب زننده هست، و باعث میشه برخی نکات در رابطه با بروس وین نادیده گرفته بشه ، چون در ابتدا ی داستان،مخاطب غرق در ماجرای گوردون است و بر داستان بروس تمرکز ندارد ، درصورتیکه در این حین که مخاطب تمرکزی بر بروس نداره، به نکات مهمی اشاره میشه ولی چون در جای بدی بهشون اشاره شده مخاطب ازشون غافل میمونه
خامسا ، به نظرم صبور نبودن بروس اصلا در نیومده ، یعنی مخاطب اصلا درک نمی کنه که چرا بروس آنقدر اصرار داره که بگه صبور نیست، و اصلا در داستان ، قرینه های درستی برای ارائه ناصبور بودن بروس وجود ندارد
سلام
ببینید دربارهٔ اینکه شما میگید رابطهٔ اسپایدرمن با نیویورک فرق داره، اون حرف من فقط یک مثال بود و من نگفتم که رابطهٔ اونا دقیقا مثل همه. منظورم این بود که این دو قهرمان هستند که بیشتر از هر قهرمان کمیک بوکی رابطهٔ منحصر به فردی با محل زندگیشون دارند. اما اگر منظورتون اینه که رابطهٔ بتمن و گاتهام جذابتره، که بنده موافق نیستم و به نظرم اگر مال اسپایدرمن و نیویورک بهتر نباشه، بدتر نیست که اون یه بحث جاست که میتونید مطرح کنید.
دربارهٔ مورد دوم، نظر من با شما برعکسه. البته این هست که فعلا داستان کامل نیست، اما من قضاوتم رو بر اساس همین شماره و حجم محدودش گذاشتم و شما اگر در بطن قضیه و طراحی ها و مخصوصا اونجایی که بروس در خیابان های گاتهام قدم میزنه رو ببینید، متوجه حال و هوای شهر گاتهام و شخصیت هاش میشید. که این مورد به مورد سوم شما هم مربوطه که همونطور که گفتم بر اساس "یک شماره" به نظرم این موضوعات قابل درک و خوب بودند.
اما مورد چهارم، باز هم شما رو ارجاع میدم به درگیری بروس با اراذل خیابانی که میبینیم بروس چطور خیلی سریع کنترل خودش رو از دست میده و خودش رو توی دردسر میندازه. این عجول بودن و صبور بودن نیست؟ البته قبول دارم که باید در ادامه و حتی در تعلیمات بروس ما این صبور نبودنش رو ببینیم ولی این موضوع در همونجا به خوبی به کار گرفته شده.
منظورم از مورد اول این بود که از رابطه ی این دو شخصیت با شهر هاشون از نظر نوع با هم متفاوته، اصلا وارد این بحث که کدوم برتر هست نشدم
در رابطه با مورد دوم و سوم ، به نظرم باید صبر کرد، گاتهام هنوز خیلی پتانسیل داره و الان هنوز به نصف اون پتانسیل هاش هم نرسیده، شاید در شماره های بعدی بهتر بشه .
با این حال من معتقدم گاتهام هنوز خیلی جا داره برای بهتر شدن
در رابطه با آخری هم باید بگم که تقریبا به نقطه اشتراک رسیدیم،
البته من در کامنت قبلیم اشتباه تایپی هم داشتم
الان زمان ندارم نقد بنویسیم پس الان تشکر میکنم از تیم اسپایدی بابت ترجمه و ادیت این کمیک ( امشب یا فردا نقدش میکنم )
گفتنش تکرار مکرراته ولی وظیفهی خودم میدونم که بازم بگم، که بر خلاف این که این وبسایت متخصصا در مورد مرد عنکبوتی و با کمی ارفاق دربارهی شخصیت های ماروله، ولی به شخصیت های DC هم لطف بسیار زیادی داشته که واقعا ستودنیه (کمیک های متعدد فارسی از بتمن و سوپرمن) و جای قدردانی و تشکر بیپایان از جناب استاد ترابی و باقی دست اندر کاران داره؛ اگر دو نفر هم (در سطح کشور) پیدا بشن که مسئولیت ترجمه و ادیت کمیک «بازگشت شوالیهی تاریکی» رو قبول کنن، دیگه کاملا نور علی نور میشه.
به امید خدا اگر مشکلی پیش نیاد نهایتا تا فردا نقدم رو (طولانیتر و بهتر از شمارهی قبل) مینویسم و خدمت شما ارائه میدم.
ممنون بابت ترجمه و ادیت این کمیک.
و دربارهٔ شمارهٔ دوم از کمیک "بتمن: سال نخست" (Batman: Year One).
خطر اسپویل!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
"بتمن: سال نخست" همیشه به عنوان نقطه عطفی در بین کمیک های بتمن شناخته میشد. جایی که فرانک میلر آستین بالا زد و اوریجین ساده، معمولی و کلیشه ای که باب کین و بیل فینگر در نزدیک به چهل و خورده ای سال قبل خلق کرده بودند رو گسترش داد و تبدیل به یکی از بهترین اوریجین استوری های قهرمانان در کل دنیای کمیک بوک کرد. اما فرانک میلر چه کاری انجام داد؟ چرا این کمیک به این اندازه در تاریخچهٔ طولانی و پر از داستان های عالی بتمن به یک داستان استثنایی تبدیل شد؟ برای یافتن جواب این سوالات نیازی به کار سخت و شکستن شاخ غول نیست، فقط باید خود کمیک رو با دقت بخونید. حالا بعد از شمارهٔ اول این کمیک، به شمارهٔ دوم میرسیم که ادامه دهندهٔ این داستانِ مهم هست. درسته که این کمیک مال بتمن هست و ما ادامهٔ مشکلات اون رو از شمارهٔ قبلی به وضوح میبینیم ولی یکی از مهم ترین و شاید حتی مهم ترین شخصیتِ این شماره کمیسر گوردون هست. دغدغه هایی که او در این کمیک داره قابل لمس هستند. گوردون کسی هست که از این گاتهام و سیستم اداریش متنفره. اون کلی دشمن داره که چشم دیدنش رو هم ندارند چون اون چیزهایی رو میخواد که اونا بر ضدش کار میکنند. اون تنهاست. اون یک نفر هست در میان یک سیستم. گوردون مردِ تنهای خداوند در بین پلیس های فاسد شهر گاتهام هست. حالا به اینا اضافه کنید که اون باید از همسر و پسرِ تازه به دنیا اومدش هم مراقبت کنه تا بفهمید چه فشارهایی رو روی خودش تحمل میکنه. اون هم از قتل در خوشی نداره و دوست نداره که کسی رو بکشه. شما این رو توی تمرین تیراندازیش میبینید که اون کسی رو که کشته میشه یک "آدمی که ترسیده" میدونه و خیلی دوست نداره به زندگی کسی پایان بده. مسئله دربارهٔ دغدغه های گوردون اینه که خیلی ساده و عادی هستند. چیزهایی هستند که ممکنه خیلی از آدم ها باهاش رو به رو بشن. مشکلات معمولی انسان ها مثل گرداندن خانواده و مشکلات شغلی مشکلات بسیاری از آدم های معمولی هست که گوردون بازتاب دهندهٔ اون در شهر گاتهامه. تا به حال کمتر دیده بودم که گوردون اینقدر برای من به شخصیت جذابی فراتر از تیپِ "کارآگاهِ راستین" تبدیل بشه اما این اتفاق در "سال نخست" تا به اینجا افتاده و خیلی دوست دارم که در ادامه هم به همین روش قوس شخصیتی گوردون کامل بشه و اون بتونه خودش رو در این شرایط وفق بده. اما از گوردون که بگذریم به بتمن میرسیم که به هر حال این کمیک مختص ایشون هست. همونطور که انتظار میره در این کمیک با یک بتمن ناشی و تازه کار رو به رو هستیم که سه تا دزد معمولی هم اون رو با مشکل رو در رو میکنند. هنوز هم صبر و حوصله و اون خونسردی رو که از شوالیه تاریکی سراغ داریم در این بتمن یافت نمیشه و اون در کارش مشکلات جدی داره که باید رفع کنه. البته ما اینجا هم میبینیم که اون از اول هم نمیذاشته در کارش کسی کشته بشه و خیلی هم روی این موضوع مصممه. طی شدنِ مسیر این بتمن تازه کار به اون بتمن خونسردی که میشناسیم میتونه خیلی جالب باشه، اینکه بروس چطور با تکیه بر اراده اش این کار رو انجام میده که اطمینان دارم در ادامه بیشتر هم ازش میبینیم. خیلی هم برام جالب بود که فرانک میلر از دنیای بتمن و گاتهام به خوبی برای داستانش استفاده کرد. هاروی دنت، کمیسر گوردون، سارا اسن، فلس، فالکونی و دستهٔ مجرمانش، همسرِ گوردون باربارا، همه هرچند کوچک و بزرگ در داستان نقشی رو دارند و داستان رو پیش میبرند و این استفاده از دنیای بتمن خیلی خوب بود. هنوز هم فضاسازی های شهر گاتهام اینجا رعایت شده و ما میتونیم ببینیم که چقدر یک راه رفتن ساده در شب در این شهر سخته و جرم و جنایت چقدر برای مردم عادی هست. اینکه اونا اونقدر نیاز به یک قهرمان دارند که طبق صحبت های فالکونی وقتی بتمن وارد میدون میشه دیگه همه حواسشون به بتمن جمع میشه و دیگه کسی جرم های لایه لایه شهر رو نمیبینه. البته که کل این شهر کثیفی و بدی نیست و چیزهای خوبی هم در اون وجود داره اما یک نفر باید بیاد و این لایه های خوب رو از بین این همه کثافت بیرون بکشه. شاید هم نه فقط یک نفر، بلکه یک دسته. این چیزی هست که کار بتمن و گوردون رو بسیار سخت میکنه و بار سنگینی روی دوش اوناست. فرانک میلر دیالوگ نویس واقعا خوبی هم هست و ما این رو میتونیم ببینیم که دیالوگ های هر شخصیت به خوبی وضع درونی اونا رو توضیح میدن و ما رو متوجه اش میکنند. مخصوصا دیالوگ هایی که شخصیت ها با خودشون میگن که خیلی اهمیت داره. نکتهٔ مهم اینه که این دیالوگ ها وقتی زیاد میشن خطر اینکه خسته کننده و بیخود بشن رو دارند که خوشبختانه این اتفاق در این کمیک نیفتاد و ریتم به خوبی رعایت شد. پایان کمیک هم بسیار خوب بود که باعث میشه ما منتظر شماره های بعدی باشیم که متوجه بشیم که چه اتفاقی برای بتمن میفته. تا به اینجا که سال نخست برای من کمیک بسیار دوست داشتنی بوده اما به نظرم کمیک انرژی واقعیش رو تازه در ادامه و پایان رو میکنه.
طراحی:
دیوید مازوچلی با این دو شماره اونقدر طراحی های عالی رو خلق کرد که من به او به عنوان یک هنرمند ایمان آوردم. طراحی های این کمیک فقط زیبا نیستند. درواقع شاید بشه گفت که به خاطر فضاسازی که برای شهر گاتهام صورت گرفته کمتر نماهای زیبا از این شهر میبینیم، بیشتر طراحی ها رو به خاطر فضای هنری که دارند دوست دارم. اینکه چقدر عالی داستان رو انتقال میدن و چقدر فضاسازی های شهر گاتهام عالی انجام شده. یعنی شما میتونید معنی و مفهوم رو تصاویر این کمیک هم دریافت کنید و اینجا فقط دیالوگ ها و خط داستانیِ فرانک میلر داستانگو نیستند بلکه طراحی ها هم خودشون داستانی رو روایت میکنند که مثل داستانِ شنیدنیِ فرانک میلر، داستان دیوید مازوچلی هم دیدنی هست. بماند که در وقت درستش هم از نماهای زیبا و جذاب بی بهره نمیمونیم و بعضی وقت ها پانل های زیبایی هم در طراحی ها وجود دارند. اما همونطور که گفتم این پانل ها سرضرب و به موقع هستند. مثلا وقتی بتمن به اون سه دزدِ تلویزیون حمله میکنه و ما اون رو اولین بار در قامت خفاشی میبینیم، تا چند لحظه با خودم کلنجار رفتم که ای کاش اینجا مازوچلی بتمن رو با یک نمای خیره کننده معرفی میکرد که برای اولین بار سراغ اون دزدها میره. مثلا این اولین باری هست که ما بروس وین رو در لباس بتمن میبینیم که میره چند خُرده دزد رو ادب کنه ولی بتمن در حین مبارزه و خیلی معمولی به مخاطب معرفی میشه. برای همین تا چند لحظه هی با خودم فکرمیکردم که اینجا باید نمای باحالی از بتمن میدیدیم تا اینکه بعد از نبرد بتمن با اون دزدها مشکلم حل شد. این بتمن خودش در حالت باشکوهی نیست، چطور انتظار داریم مازوچلی اون رو با نمای با شکوهی نشون بده؟ ما نه خیلی تشنه و ندیدهٔ نماهای زیبای بتمن هستیم که حالا شاکی باشیم چرا مازوچلی این رو از ما دریغ کرد، نه اصلا این بتمنی که ما میبینیم به زور از پسِ سه تا بچه برمیاد اون بتمنی هست که با یک لحظهٔ باشکوه و خفن معرفی بشه. احتمالا تکامل بتمن رو از اول تا آخر کمیک بشه توی همین موردِ در ظاهر ناچیز مقایسه کرد که بتمن احتمالا در آخر کمیک چقدر به اون بتمن استوار و قدرتمند و کاریزماتیکی که ما میشناسیم شبیه میشه(البته همونطور که گفتم طراحی ها در این شماره هم خالی از نماهای زیبا نیستند و مثلا این رو میشه در صحنه ای که بتمن به عمارت فالکونی حمله کرد و اون صحنهٔ ورودش از طریقِ دیوار اون عمارت، دید). سبک طراحی کاملا عالیه. عالی تر از عالی بودنش اینه که بسیار بسیار برای این کمیک مناسبه. چون هم قادر هست که نماهای زیبا تحویلمون بده و هم میتونه در زمان خودش کثیف و چرک باشه و کاری کنه که شهر گاتهام رو با پوست و گوشتمون حس کنیم. مازوچلی که سابقه کار در چنین کمیک هایی (مثل Daredevil: Born Again) رو داره خوب بلده چطور کمیک های دارک رو فضاسازی کنه و در ادامهٔ شمارهٔ قبلی که این کار بسیار عالی انجام شد، این شماره هم دست کمی از شمارهٔ اول نداره. اکشن ها هم حتی همونی هستند که باید باشند. وقتی که شما با یک بتمن تازه کار سروکار دارید نباید سراغ اکشن های سوپرمن رو بگیرید و این کمیک این موضوع رو به وضوح نشون میده و اتفاقا مبارزه های بتمن و در راس اونا همون مبارزه اش با اون سه دزد، از طریق مشکلاتی که سد راه بروس میشه و دیالوگ های میلر و طراحی های مازوچلی پر از تعلیق و تنش میشن. من در رنگ آمیزی ها هم مشکلی ندیدم و به نظرم خیلی خوب کار شدند. در کل طراحی های دیوید مازوچلی در این کمیک، از هنری ترین و عالی ترین طراحی هایی هست که من توی کل کمیک بوک هایی که خوندم، دیدم.
ترجمه و ادیت:
بابا آخه آدم دیگه چی بگه دربارهٔ این ترجمه و ادیت عالی؟ همه چیز در بهترین سطح خودش قرار داره و بسیار عالی انجام شده. هم ترجمهٔ بسیار شیرین و عالی در این کمیکِ تاریخی بود و هم ادیت که معلوم بود کلی روش کار شده که حتی بعضی حروف در پس زمینه هم ادیت میشدند.
خسته نباشید.
با تشکر.
نقد شماره ۲ از کمیک بتمن:سال نخست
.
.
.
.
.
.
.
.
(به نام خدا)
خوب گروگان گیری تو گاتهام صورت گرفته بعد کمیسور گوردون وارد صحنه میشه و قضیه رو فیصله میده،برندن و رئیس پلیس و فلس هنوز به کار های کثیفشون ادامه میدن،کمیسر از زنش یک بچه باردار است.
وین هم تازه وارد عرصه قهرمانی شده است و طی چند هفته اخیر جنایات های زیادی رو حل کرده،رئیس پلیس هم عصبی است و میخواد بتمن رو بگیرد که هر بار از دستش فرار میکنه.
رئیس پلیس مهمونی میگیره که بتمن وارد میشه و مهمونی رو به گند میکشه.
یک پیرزن در حال قدم زدن در خیابان است که یک راننده اتومبیل با سرعت به سمت پیرزن میرود (راننده اش سکته کرده یا الکل زیاد خورده است) بعد بتمن وارد میشه و پیرزن رو نجات میده و کمیسر و انس (دستیار کمیسر) در این اتفاق حضور داشتن و دیدن که بتمن آدم بدی نیست بعد بتمن فرار میکند و توی کوچه میرود(کوچه بن بست است)بعد بتمن به پایش تیر میخورد بعد داخل یک ساختمان میرود بعد یک هلیکوپتر از طرف رئیس پلیس بمبی رو بروی ساختمان میاندازد و ساختمان رو منفجر میکند ولی بتمن فرار میکند،داستان در اینجا تموم می شود...
ترجمه و ادیت:مثل همیشه بسیار عالی بود،خسته نباشید.
منتظر قسمت بعدی هستم...
ممنون از آقای شیخ عارفی و آقای امیری، خسته نباشید❤
کمیک بتمن سال نخست خب میشه گفت که جزو برترین کمیک های بتمنه و واقعا جالب و زیباست خدارا شکر سایت هم داره مثل همیشه که کلی سری عالی رو ترجمه کرده ترجمش میکنه و پیشنهاد میکنم طرفدار هر شخصیتی هستید اون رو بخونید چون یه چیز خاصیه
و اما نقد نقد بزودی چون دارم شماره دو رو میخونم پس بزودی !
البته همین الآن میگم که ترجمه و ادیت حرف نداره و عالی است وبینظیر بوده هست و خواهد بود
نمره ترجمه و ادیت ۲۰ از ۱۰
ucarecdn.com/.../
عمو مختار کجایی که این اسکی رو هم به کپی بیشرمانه بتمن بیاند اضافه کنی
پ ن عنوان بعدی بتمن بیاند ازکی بیاند!
به نقل از masiha_87:
شما درسته عقابی ولی تنها عقاب سایت نیستی منم از Nwh ایستراگ های پشم ریزون یافتم و تو یکی از مقالاتش کامنت کردم امیدوارم برای مقاله ایستراگ های مفید واقع بشه
خواهر مادر پوستر ها و تریلر اول رو هم به هم پیوند زدم
به نقل از mtm:
یه اشتباهی کردین فحش دادن رو بیشعور ها بلدن و میدن وقتی دلیل قانع کننده ای پیدا نکنند
پ ن پ کتاب asshole no more همون پایان بیشعوری رو بخونین به حرفم میرسیم
سلام،
تشکر و سپاس ویژه از شما و همهٔ دوستان بابت وقتی که برای نقد این کمیک گذاشتید.
باید عرض کنم که مترجم این کمیک آقای شیخ عارفی هستند، نه آقای شریفی!
سلام
واقعا شرمنده ام
ممنون از آقای شیخ عارفی ترجمتون فوق العاده بود بازم ببخشید.
متشکر بابت شفافسازیت امیر جان به نقل از P.B.P:
نفرما خواهش میکنم اشکالی نداره
اشرفی شریفی شرافتی مشرفی فرقی نداره هر چی بگی شما توی قلب ما جا داری امیرمحمدجان
مرسی بابت نقدای عالیت??
بله میشه ویرایش کرد
مرد هزار چهره داشتیم وقتی مرد هزار چهره مد نبود!
uplooder.net/.../...
وظیفهی خودم میدونم که برای تشکر و قدردانی از مترجم و ادیتور یک نقد بلند بنویسم تا به نوعی ادای دین کرده باشم.
در این مجموعهی ۴ قسمتی، گاتهام یعنی فساد محض تا مغز استخوان! در شمارهی قبل ما فقط بروس وین رو دیدیم و ورود ستوان گوردون به گاتهام، اما این شماره ویژهتر هستش، چراکه ما ظهور شوالیهی تاریکی رو میبینیم و شهر و پلیسی که هنوز در شوکه و نمیتونه یک خفاش سیاه و بزرگ رو هضم کنه، واقعا هم عبارت «اعلان جنگ» برای این شماره خیلی مناسب و هوشمندانه بود.
داستان از شمارهی قبلی بهتر و گستردهتر بود، چون ما بتمنی (که نمیخندد!) رو در شمارهی قبل ندیده بودیم و فقط شاهد شخصیت بروس وین بودیم، همینطور ستوان گوردونی که تازه وارد شهر شده؛ اما حالا بتمن اعلان جنگ داده و گوردون هم کمی بیشتر توی ادارهی پلیس جا افتاده. راستش وقتی که شمارهی دوم رو خوندم متوجه شدم که انیمیشن «بتمن: سال نخست» چقدر از روی کمیکش مستقیم و صاف اقتباس کرده و چقدر به پانلها وفادار بوده. از خوندن داستان لذت بردم، به هر حال این کمیک بهترین کمیک راوی اوریجین بتمن هستش، نمیتونه که بد باشه، میتونه؟!
طراحی هم خوب بود، راستش طراحی برای من به اندازهی داستان اهمیت نداره، همین که منظور متن رو از طریق تصاویر به من برسونه یعنی اینکه طراح عزیز کارش رو خیلی خوب انجام داده؛ ولی خب از طراحی و رنگبندی خوشم اومد و از سبکش خوشم اومد.
ترجمه هم بینقص بود از نظر من، به هر حال الکی که نیست که، یک دلیلی داشته که ترجمهی اسپایدی تو سایت های کمیک بهترین و برترینه، بعضی وقتها قابل مقایسه با دیگر سایتها نیست. (بتمن کم چرب؛ نسبتا بیربط بود ولی اونایی که در جریانن، میدونن داستانش چیه.)
ادیت هم به اندازهی باقی موارد خوب بود و اون کیفیت فوقالعاده، با اینکه کمیک قدیمی بود، مشاهده میشد و قابل تقدیر و تحسین و تشکر بود.
حروفچینی و گرافیک هم بسیار خوب انجام شده بود و در آخر هم اینو بگم که به شدت توصیه میشه خوندن این شاهکار صنعت دنیای کتاب مصور.
نمره به داستان: ۲۰؛ نمره به طراحی: ۲۰؛ نمره به ترجمه: ۲۰؛ نمره به ادیت: ۲۰؛ نمره به گرافیک: ۲۰؛ در مجموع ۱۰۰ از ۱۰۰ مبارکت باشه بتمن!
سلام استاد،ببخشید وقتتون رو میگیریم،میخواست م بگم چیز هایی که ویرایش کردم بر میگردند یا نه؟
بله. اگه برنگردن که فایده نداره!
نقد کمیک بتمن سال نخست فرانک میلر قطعا با نوشتن این داستان یک تکون اساسی به بتمن داد و البته شکل گیری درست بتمن از دهه بود دهه ۸۰ بود
خطر اسپیول
فصل دوم اعلان جنگ
توی شماره قبلی شاهد وردو گوردن و بازگشت بورس به گاتهام بودیم توی شماره شاهد جدال گرودن و بتمن با فساد گاتهام هستیم اول از همه گوردون داریم که داره با خیلی از مشکلات دست و پنچه نرم میکنه بقیه پلیس ها چشم دیدن اونو ندارن و البته موفق میشه جون بچه ها رو نجات بده ضمن اینکه مطبوعات طرف اون هستن و البته گردون واقعا از شغلش متنفره اما فعلا از گرودن رد میشیم میریم سراغ بتمن با بتمن طرف هستیم که تجربه آنچنانی نداره که طبیعی هم هست و البته همه چیز بررسی و تحلیل میکنه و حواسش جمع میکنه تا اتفاق بدی نیفته اون قسمت که گفت من قاتل نیستم نشون داد اجرای عدالت براش مهمه تا انتقام و دوست نداره به زندگی کسی پایان بده
اون قسمت که کارگاه فلس درمورد بتمن صحبت میکرد نشون میده بتمن خوب بلده ترس به دل حریفانش بندازه و البته معلوم که گرودون و پلیس ها بهش اعتماد ندارن چون قانون شکن هست توی کمیک های اسپایدرمن هم مردم و جیمسون بهش اعتماد ندارن یکی از نقاط مشترک مرد عنکبوتی و بتمن هست و البته راهی که بتمن داره طی میکنه بالاخره تبدیل به یک قهرمان بی نقص بشه
یه نکته دیگه که هست اون هم اینکه فران میلر اشاره هایی به شخصیت های مکمل میکنه و توی داستان شاهدشون هستیم
اکشن کمیک هم بجا هست و بیشتر روی دیالوگ و شخصیت پردازی و داستان سرایی تمرکز داره
طراحی یکی از چیز هایی که در رابطه با کمیک وجود داره طراحیش هست طراحی بخشی از هویت کمیک هست اگه طراحی بد باشه خواننده میلی به خوندش نداره طراحی این کمیک عالیه و فضا سازی خوبی هم داره
ترجمه و ادیت چی بگم عالییی بود هرچی از ترجمه و ادیت بگم کم گفت
به قول دوستان اواسط دهه 80 و اوایل 90 بهترین دوران برای طرفدار شدن بتمن بود(فیلم های خوب-کمیک های عالی و مجموعه کارتونی شاهکار) و واقعا هم بتمن به چنین کمیکی نیاز داشت تا اریجینش تکمیل شه و شرح و بسطش داده بشه تا بیشتر از قبل با انگیزه ها و هدفش از این کار همراه بشیم(از کجا آمدنم بهره چه بود)
یه نکته ای که خیلی بارزه اینه که فرانک میلر صرفا نیومده از گاتهام یه لوکیشن بسازه، بهش روح داده و یکی از شخصیت های داستانش کرده مثلا میبینیم که برخلاف ظاهر مدرن و ساختمانهای شیک، شهریه با مردمانی فاسد(به قول گوردون که میگه اینجا جای زندگی نیست) و جمله فلس که تیرخلاص رو میزنه؛ اینجا پلیسا خوشبختن! و در کل پایه و بنیانی قوی برای جیمز گوردون درست میکنه
در ادامه با بروس مواجه میشیم که خب نگرانه و سالهاست در این فکره که شهرشو درست کنه ولی نکته اینجاست که نمیدونه به جه روشی؛ نمیدونه موفق میشه یا نه و همین شک و تردیدها علاوه بر باورپذیر کردنش باعث اشتباهش میشه و یکی از نقاط قوت این کمیک عالی هم همینه که تاثیر یا عواقب این شکست رو میبینیم که میگه نمیخوام پدر نمیتونم و... که در آخر بالاخره تصمیم نهاییش رو میگیره
و خب به همین راحتی ها هم نیست که بری لباس درست کنی و با آدم بدا بجنگی و طبیعیه که هنوز به طور مثال در مبارزه تعلل داشته باشه و اینکه مردم بترسن ازش(با توجه به اینکه اصلا شناختی ندارن بهش) ولی با همه اینها وظیفشو انجام میده و حواس همه رو به خودش جلب میکنه و باعث ترس بر دشمنان(فلس-فالک ونی-لوب) و همچنین همکاری آنان باهم میشه و کمیسر لوب هم که دستور دستگیریش رو میده ولی گوردون رو میبینیم که دو دله؛ هنوز نمیدونه هدف این بتمن از کاراش چیه آدم خوبیه یا بدیه و بتمن هم همه کار میکنه تا همچنان بتونه دووم بیاره و مقاومت داشته باشه که...
ممنون بابت ترجمه و ادیت این کمیک.
و دربارهٔ شمارهٔ سوم از کمیک "بتمن: سال نخست" (Batman: Year One).
خطر اسپویل!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
"سال نخست" کمیکی هست که دنیای بتمن خیلی بهش مدیونه. اگر این کمیک نبود، اوریجین بتمن به این اندازه کامل و جذاب نمیشد و برخی از المان های درون اوریجین بتمن وجود نداشت. اما فرانک میلر و دیوید مازوچلی کمیکی رو خلق کردند که هنوز که هنوزه ماندگاره و البته هنوز هم در اقتباس های بتمن ازش به عنوان یک منبع مهم استفاده میشه. اما راز اونا چیه که باعث شده این کمیک اینقدر جذاب بشه؟ ما در شمارهٔ سوم این کمیک میتونیم برخی مواردش رو کشف کنیم: اتمسفرسازی قوی، دیالوگ نویسی های عالی، پرداختن به شخصیت ها و مشکلاتی که برای اونا پیش میاد و... اول از اتمسفرسازی شروع کنیم که خیلی در این شماره نقش مهمی داره. ما در اینجا، یک سناریوی درگیرکننده برای بتمن داریم: بتمن یا باید هرچه سریعتر فرار کنه یا حسابش رو رسیدن. چیزی که باعث میشه این موضوع تنش آمیز تر بشه، اتمسفرسازی های عالی میلر هست که به کمک دیوید مازوچلی صورت گرفته(در بخش طراحی دربارهٔ نقش مازوچلی میگم). اینکه اوضاع هی وخیم تر و بدتر میشه، کمک زیادی به این موضوع کرده و موانعی که سر راه بتمن قرار میگیره باعث میشه که مخاطب بیشتر با شرایط بتمن همراه بشه. اینجا به دیالوگ نویسی های عالی فرانک میلر هم میرسیم که شرایط بتمن و گوردون رو به خوبی به مخاطب منتقل میکنند و بیشتر از اینکه دربارهٔ وضعیت بیرون اونا باشند، دربارهٔ وضعیت درونی شخصیت های این کمیک هستند. میلر خوب میدونه دیالوگ ها رو چطوری بنویسه و کجا قرار بده که تاثیر بیشتری و موثرتری روی مخاطب بذاره. درواقع وضعیت نسبتا ساده ای مثل فرار کردن بتمن از دست مامورین پلیس با کلی نکتهٔ جذاب همراه میشه مثل اینکه بتمن تجهیزاتش رو از دست میده و کارش سخت تر میشه، اون نمیتونه همه رو نجات بده مثل اون پیرمرد که قطعا براش اذیت کننده است، بتمن باید یاد بگیره که استقلال بیشتری از تجهیزاتش داشته باشه و بدون اونا هم موفق باشه و مواردی دیگر که باعث شدند اینجا فقط با یک ماموریت فرار از دست ماموران پلیس رو به رو نباشیم و جزئیات زیادی این داستان رو تحت پوشش قرار داده باشند. ضمن اینکه توی این شماره جیمز گوردون هم نقش مهمی رو ایفا میکنه که اون باید حالا سعی کنه زندگی زناشویی خودش رو مدیریت کنه و حالا انگار داره قضیه ای هم با سارا اسن پیدا میکنه که قبلا هم نشونه هایی ازش رو دیده بودیم. اما اون الان داره بچه دار میشه و مشکلاتی هم با زنش، باربارا پیدا کرده. باید ببینیم که گوردون چیکار میکنه و آیا سمت هوس میره یا سعی میکنه رابطه اش رو با زنش راست و ریست کنه. یک سری از ایده های درون این کمیک هم واقعا هوشمندانه بودند. مثل اونجایی که خفاش ها به کمک بتمن میان که یک ایدهٔ واقعا عالی بود و بارها هم بعد از سال نخست، مورد تقلید قرار گرفته. سلینا کایل هم انگار از شمارهٔ بعد قراره به کتوومن تبدیل بشه و باید دید چه نقشی در داستان داره. در آخر میخوام بگم که این شماره ادامه دهندهٔ بسیار خوبی برای شماره های قبلی بود و داستانش رو به شکل خوبی روایت کرد.
طراحی:
درواقع هرچیزی که دربارهٔ طراحی های شماره های قبلی گفتم، برای این شماره هم صدق میکنه. مثل شماره های قبلی، دیوید مازوچلی گل کاشته و سبک هنری و عالی خودش رو به مخاطب تحمیل کرده. مازوچلی تونسته کاری بکنه که مخاطب لذت بیشتر و قوی تری از این کمیک ببره. مازوچلی با این کمیک ثابت میکنه که یک هنرمند بسیار عالی و صاحب سبک هست و بلده که چطور یک کمیک رو طراحی کنه. توی شماره های قبلی بیشتر از همه چیز به فضاسازی و اتمسفر اشاره کردم که مازوچلی توی این کار عالی عمل میکنه و این موضوع توی این شماره هم باقدرت وجود داره. مازوچلی از تمام ابزارها و تکنیک هایی که داره برای القای حس نگرانی و تنش و خطر مرگ استفاده میکنه و مخاطب رو به خوبی با این مسائل درگیر میکنه. برای همین خواننده خودش رو غرق در داستان پیدا میکنه و با شرایط سخت بتمن و گوردون در این کمیک همراه میشه. سبک طراحی مازوچلی واقعا عالیه. شاید بعضی ها نتونند باهاش کنار بیان اما باید قبول کرد که مازوچلی سبکش رو عالی اجرا میکنه. توی طراحی چهره ها و شخصیت ها هم هیچ مشکلی نیست. ضمن اینکه این کمیک از لی اوت های جذاب و تماشایی بهره میبره که قشنگ معلومه مازوچلی میدونه کی ازشون برای ساخت تصاویر حماسی، ترسناک، احساسی، پرتنش و... استفاده کنه و برای هرکدوم اینا برنامه ای داره. مازوچلی محیط و بک گراند رو خیلی خوب طراحی میکنه و توجه به جزئیات و رنگ آمیزی این کمیک عالی هستند. مطمئن باشید که اگر "سال نخست" طراحی های به این خوبی نداشت، هرگز اینقدر ماندگار نمیشد.
ترجمه و ادیت:
چقدر عالیه که سایت داره یکی از کمیک های جذاب و ماندگار بتمن رو به خوبی ترجمه و ادیت میکنه و در این شماره هم مشکلی در ترجمه و ادیت زیبای این کمیک نبود.
خسته نباشید.
با تشکر.
خب بریم شروع کنیم برای نقد شماره ۴ کمیک سال نخست
توی این شماره بتمن داشتیم که توی شرایط سخت و البته بتمن به تحت فشار بود یجا بتمن میگه شانس آوردم که سوزن توی دستم نگه داشتم همین نشون میده این بتمن نمیدونست چه اتفاقی میفته و یا حتی فکر نمیکرد این سوزن بدردش بوخره
خب بتمن موفق میشه از این اتفاق خلاصی پیدا کنه و بره نکته که اینجا وجود اون هم اینکه اینجا حالت مخفی کاری داره و بتمن داره از دست پلیس ها قايم میشه و البته درگیری هم پيش میاد شاید با خودمون بگیم جنگ بتمن با پلیس ها درست نیست اگرچه یادمون نره بیشتر پلیس ها فاسد هستن و تازه یکیشون یکی دیگه پلیس هارو با تیر زد
و البته استفاده بتمن از خفاش ها برای جلب توجه داشتم همچنين تبدیل شدن سلینا کایل به زن گربه به قصد دزدی
و البته رابطه جیم گوردون و اسن داریم که خب گوردون بجوری فکرشو درگیر میکنه که کارش درست نبود و نباید با همکار رابطه داشته و این حرکت درست نیست و البته خب بخصوص با یکی دیگه هست (یجورایی میلر داره اشاره میکنه به مشکلاتی که توی خانواده هست ) و خب این به نوعی اولین چالش بتمن بود و حتی مشکلاتی که برای جیم گوردون پیش اومد دیدیم
ترجمه و ادیت هم مثل همیشه عالی بود
بررسی شماره ۳ کمیک بتمن سال نخست:
در ادامه شماره قبل شاهد انفجاری بودیم که به سقوط بتمن منجر شده(به حساب دستگیریش) ولی با مشقت زیاد جون سالم به در میبره؛ هرچند در این میان هم کمربند چندکاره خود را هم از دست میده که میتونه جالب باشه برامون از این جهت که ببینیم جلوی مامورین چیکار میکنه
و بعد از این به خانه سلینا کایل کات میشیم و در اینجا بالاخره علاقه وافر او به گربهها رو میبینیم و بالاخره هم انفجارات توجه سلینا را جلب میکنه
سپس ورود مامورین و برندن رو به ساختمان شاهدیم و مشخصه که از بتمن میترسن و نمیدونن با کی سروکار دارن و در این بین گربه سلینا یا سیامی رو کنار بتمن میبینیم و مشخصه که بیهوده اونجا نیست!
و بتمن در نهایت برای فرار از ساخته خود جهت فراخواندن خفاشها استفاده میکنه که مارو یاد سکانس تقریبا مشابهی در فیلم "batman begins" میندازه ولی به قول معروف سیامی زهر خودش رو میریزه و مامورین به پای بتمن شلیک کرده و زخمیش میکنن ولی بازم بتمن با تکیه بر اراده خود پیروز میشه و شاهد تشویقش توسط مردم هستیم که با ورود خفاشها یه خفقانی شکل میگیره! و بتمن که در نهایت فرار میکند
مجدد گوردون رو میبینیم که بالاخره به ماهیت و شناخت بتمن شک کرده و ظن او براینکه بروس وین همان بتمن است او را به خود مشغول کرده
و از آنسو هم بروس میفهمه که تنهایی نمیتونه کارش رو با موفقیت انجام بده و حتما به یکی مثل گوردون نیاز داره
و تغییر و تحول سلینا که در ادامه شاهد هویت دیگر او و تولد کت ومن هستیم...
و یه پیچش جالب هم داریم که کاراگاهی به نام اسن هم روی دیگر گوردون رو میبینیم که میتونست منجر به خیانت در حق باربارا بشه! و کلنجارهایی که گوردون به این خاطر با خود میره و از خود و گاتهام تنفر پیدا و خود را ملامت میکنه که با جملات فرانک میلر خیلی زیبا و جالب به تصویر کشیده شده
طراحی های دیوید مازوچلی هم در طراحی خفاشها و انفجارات و تیراندازیها و همچنین چهره گوردون فوقالعاده است
ببخشید دقیق نمیدونم اسپم هست یا نه ولی میخواستم بپرسم استاد ترابی نظر شما درباره ی بتمنی که میخندد چیه بنظرتون تا حد توان ازش استفاده کردن یا بازم توان داشت و اینکه از اون ایونت خوشتون اومد؟
ببخشید خیلی سوال کردم
مننخوندم اینکمیکی که شما میگی. پس نمیتونم نظر بدم
اونم همسری که بارداره ...
البته راستش رو بخواید به نظرم برای بررسی بهتر این موضوع باید صبر کنیم تا کمیک تموم بشه. من فکر میکنم بیشتر از اینکه این چیزی که شما میگید مشکل این کمیک باشه، مشکل گوردون یا بهتر بگم، حفرهٔ شخصیتی گوردون هست. درواقع اون توی گاتهامِ فاسد داره به چیزی تبدیل میشه که ازش تنفر داره و فساد این شهر اون رو به آغوش میکشه. گوردون با زنش مشکل داره، شاید فکر میکنه که دیگه براش تکراری شده یا نمیتونه مسئولیتش رو قبول کنه و برای همین قربانی هوس هاش میشه و حالا باید یاد بگیره که چطور بتونه به هوس هاش نه بگه. اگر این موضوع برای قوس شخصیتی گوردون باشه که بتونه در آخر یاد بگیره که کار درست رو انجام بده، من باهاش مشکلی ندارم. اتفاقا این قابل تحسینه که این موضوع مشکل درونی گوردون باشه. به هر حال نمیشه انتظار داشت که گوردون حتی برای مقطعی اون مرد خانوادهٔ کمالگرا نباشه و بالاخره این هم مشکلی هست که گوردون باید باهاش دست و پنجه نرم کنه. اما اگر توی شماره بعدی هیچ اتفاقی نیفته و گوردون با عواقب کارش رو به رو نشه و درسی نگیره، اون موقع است که من هم این موضوع رو در نقاط ضعف کمیک لیست میکنم. نه فقط به خاطر شخصیت جیم گوردون، بلکه برای اینکه اونطوری قوانین تغییر شخصیتی زیر پا گذاشته میشه و این اصلا خوب نیست. پس به نظرم بهتره برای بررسی بهتر این موضوع، تا شمارهٔ بعدی که فکر کنم قسمت آخر باشه صبر کنیم(حالا که شما این رو گفتید، من یاد جیم گوردون توی انیمیشن "بتمن: گاتهام با چراغ گازی" (Batman: Gotham by Gaslight) افتادم که توش در یک پیچش عجیب و غریب و اشتباه، گوردون همون جک قصابه و حتی به زن خودش هم رحم نکرده!!! کلا من با اینکه از پردهٔ اول و دوم اون انیمیشن خوشم اومد، اما با پردهٔ سوم اون انیمیشن مشکل دارم).
دست شما درد نکنه بابت ادیت بسیار زیباتون
انشاله کمیک های بعدی هم در خدمت شما خواهیم بود
در خدمتیم
کاملا حرف شما درست و منطقیه و به حرفاتون کاملا احترام میزارم. ولی تا اونجایی که یادمه همیشه گوردون یه شخصیت کامل بوده و عاشق زن و بچه هاش بوده. ولی حرف شما درسته و باید منتظر بمونیم تا کمیک تموم شه.
دقیقا. امیدوارم توی شماره های بعدی گوردون یجورایی سر عقل بیاد
استاد ترابی ببخشید یک سوال!(پوزش بابت اسپم)
بتمن مت ریوز رو دیدید؟
نظرتون چی بود؟
اگه میشه یک نقد خود اعضای سایت (یا حتی خودتون) بنویسید ممنون میشم
نوروزتون هم پساپس مبارک
نخیر ندیدم. انشاله کیفیتش خوبش بیاد شاید یه چیزکی نوشتم
ولی بنظرم نقدی که تو سایت کار کردیم هم دقیق بود
البته به نظر من نویسنده این کمیک فرانک میلر قصدش این بود که بگه هر آدمی مثل گوردون تسلیم هوس خودش بشه و توی آخرای این شماره هم دیدیم که داره با این هوس میجنگه
البته زنای دیگه که چه عرض کنم یه زن فقط بود
ولی خب هيچ آدمی کامل نیست و ممکن اشتباه کنه ولی اگه توی شماره بعد هم از این کار درس نگیره و دوباره همین اشتباه تکرار کنه
ضمن اینکه نویسنده میخواست بگه این مشکلات توی خانواده ها هستش (خیانت، اختلاف، رابطه با همکار و ... )
خب همونجوری که صحبتش رو کرده بودم، نقدم رو برای کمیک «بتمن: سال نخست» شمارهی ۳، مینویسم تا به نوعی از مترجم و ادیتور تشکر کرده باشم؛ ببخشید که دیر شد، در طول تعطیلات زیاد اینترنت نداشتم؛ خب بریم سر اصل مطلب...
داستان در ادامهی شمارهی قبلی پیش میرفت، پلیس گاتهام میخواست به بتمن فشار بیاره و اون رو گیر بندازه ولی نمیدونست که بتمن به این راحتیها گیر نمیوفته و دم به تله نمیده! و کمیسر گوردون هم در انتها بالاخره متوجه شد که بتمن چقدر به درد بخور هستش و ضربه زدن به اون اشتباهه، ولی مهم ترین اتفاق این شماره اصلا اینها نبود، مهم ترین اتفاق که صحنهی نمادینی هم بود، تولد کتوومن بود!
بریم سراغ طراحی، از طراحی های آقای «مازوچلی» خوشم میاد، به پای طراحی های «تیم سیل» نمیرسه و بازم منحصر به فرد و جذاب و زیباست و من ازشون خوشم میاد.
ترجمه هم خیلی خوب بود، مگه میشه وبسایت اسپایدی اونم جناب شیخ عارفی ترجمه کنند و خوب نباشه؟! اتفاقا همین اواخر انیمیشنی از تایتان های نوجوان هم دیدم، که کمی قدیمی بود، مال ۱۵ یا ۱۶ سال پیش بود، ولی با این حال ترجمهش عالی بود و من بسیار ازش لذت بردم، کلا کار ایشون در ترجمه دلنشین هستش، یکی از زیرنویس های فیلم سوپرمن ۱۹۷۸ اکستندد کات هم کار ایشون و به من ثابت شد که ایشون در کارشون ماهر و وارد هستند.
ادیت هم مثل همیشه خوب بود، تر و تمیز، بسیار با کیفیت و FULL HD و بدون غلط املایی یا نقصی چیزی؛ خیلی خوب بود امیدوارم کارتون هر روز بهتر و بهتر بشه.
یک خسته نباشید بزرگ میگم به عوامل کار و تشکر میکنم از شما عزیزان؛ خیلی ممنون.
من آقای ترابی نیستم ولی بهتره توی ۵۰ فیلم برتر کمیک بوکی صحبت کنی چون صحبت های شما مال اون مقاله هستش
بله، درسته؛ اونجا جای بهتری هستش؛ خیلی ممنونم که راهنماییم کردید.
صبر کردن برای آخریه سخت شده!
ممنون بابت ترجمه و ادیت این کمیک.
نقد و بررسی شمارهٔ آخر از کمیک "بتمن: سال نخست".
خطر اسپویل!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
داستان، اتفاقات و شخصیت پردازی:
خیلی ها الان از بتمن به عنوان دارندهٔ یکی از بهترین اوریجین های دنیای کمیک بوک یاد میکنند. اینکه بچه ای پولدار و خوشگل در کودکی و در شهری که با جرم و جنایت رنگ آمیزی شده، خودش رو آماده کنه و برای مبارزه با تبهکاران گاتهام بجنگه، اوریجین چندان پیچیده ای نیست و چیز خاصی برای مخاطبین نداره. پس چرا از اوریجین بتمن به عنوان یکی از بهترین ها یاد میکنند؟ دلیلش نه خود اوریجین و نقشهٔ اصلیش بلکه جزئیاتی از اون مثل سفرهای دور و دراز او، اشتباهاتی که در این مسیر مرتکب شد و چیزهایی که ازش الهام گرفت هست. پس میبینیم که اوریجین بتمن بدون این جزئیات یکی از همون اوریجین های سادهٔ پسربچهٔ یتیم و اینا هست. پس حتما میتونه براتون جالب باشه که بدونید تا سال های زیادی اوریجین بتمن فاقد این جزئیات جذاب و جالب توجه بود و همون اوریجین ساده و تکراری بود که باعث نمیشد اوریجین بتمن رو چیزی بیش از یک داستان ساده باور کنیم. اما بعد ها و در اواخر دههٔ ۷۰ و اوایل دههٔ ۸۰، نویسنده هایی مثل فرانک میلر، جف لوب و نویسنده های مطرح دیگری، اوریجین بتمن رو به روز کردند و بهش پر و بال بیشتری دادن که در نهایت منجر به فیلم "بتمن آغاز میکند" (Batman Begins) شد که یکی از بهترین فیلم های اوریجین محور ابرقهرمانی بود(راستی به شباهت پایان بندی این کمیک با فیلم بتمن آغاز میکند که توی هر دوی اونا گوردون به بتمن دربارهٔتحدید جوکر هشدار میده دقت کردید؟ این موضوع خودش به خوبی تاثیر این کمیک بر دنیای بتمن رو اثبات میکنه. شاید بعضی ها وقتی الان این کمیک رو بخونند، داستانش رو کلیشه ای و نه چندان جذاب بودند. جدا از اینکه با این افراد موافق نیستم، برای بررسی این کمیک در این زمان جدای اینکه "فرانک میلر چه کاری کرده؟" اینکه "فرانک میلر چه زمانی چه کار کرده؟" هم مهمه. فرانک میلر در زمانی این کار رو انجام داد که خیلی از مولفه هایی که ما بتمن رو با اونا میشناسیم هنوز با اون اُخت نشده بودند و فرانک میلر خدمات بسیاری به دنیای بتمن کرد. جدا از این مسیری که بروس وین در دو شمارهٔ اول برای بتمن شدن طی کرد و مسیری که جیمز گوردون در تمام این کمیک پشت سر گذاشت، جذابیت های خاص خودشون رو داشتند و دردسرهایی که بتمن توی اونا گرفتار میشد هم تعلیق آفرین بودند. مثلا به مونولوگ های جیمز گوردون دقت کنید، شاید در نگاه اول احساس کنید که این مونولوگ ها اضافی هستند اما اتفاقا وقتی دقت میکنید و مخصوصا در صحنه ای که بچهٔ اون گروگان گرفته میشه با مونولوگ هایی مثل "صدای آدم نمیشنوم...صدای گریهٔ بچمو نمیشنوم" به تنش داستان افزوده میشه. گرچه دوست داشتم باخبر شدن باربارا از کارهای جیمز حاوی عواقب بیشتری باشه و بیشتر از چند جمله بهش پرداخته بشه، اما این موضوع میتونست در کمیک های بعدی بتمن باز بشه و فعلا فرانک میلر این داستانک رو به خوبی به پیش برد. اونجایی که بروس وین خودش رو شبیه به یک آدم عوضی کرد تا پلیس ها رد گم کنند، خیلی برام جالب بود. و البته این کمیک یکی از مشکلات من با دنیای بتمن رو حل کرد: چطور آدم باهوشی مثل کمیسر گوردون با این همه سرنخ مثل گذشتهٔ تلخ بروس این و پولدار بودن اون، به هویتش شک نمیکنند؟" و در این کمیک میبینیم که جیمز گوردون بارها به بروس وین شک میکنه و حتی در پایان هویتش رو هم کشف میکنه. پایان بندی این کمیک که بسیار زیبایی و شاعرانگی خوبی داره و ما میبینیم که جیمز هویت بتمن رو کشف میکنه اما به خاطر اینکه اون جون بچه اش رو نجات داد و به نیت خیر اون ایمان آورد، هویتش رو لو نداد. فرانک میلر بدون اینکه پایان بندی زیبای کمیکش رو بکوبونه توی صورت مخاطب و یک سری جملات کلیشه ای ازش دربیاره، در همین لحظات اون رو به پایان میرسونه و یک پایان بندی ماندگار رو هم رقم میزنه. پایانی برای این کمیک زیبا و پایانی برای آغاز یک دورهٔ جدید و عالی برای بتمن.
طراحی:
مطمئن باشید که اگر دیوید مازوچلی با طراحی های سنگین و هنری خودش این کمیک رو زنده نمیکرد، اینقدر در تاریخ کمیک های بتمن ماندگار نمیشد. مازوچلی طوری شهر گاتهام رو در این کمیک به تصویر کشید که یه جورایی به همراه فرانک میلر که داستان های بتمن رو متحول کرد، سنگ بنای طراحی های دوران های بعدی کمیک های بتمن رو بنا کرد. نکته ای که خیلی در کل این کمیک برام جالب بود، اتمسفری هست که مازوچلی تهیه کرد و در کمیک اجراش کرد. شاید الان این موضوع به چشم خیلی ها نیاد اما مازوچلی کاری در اون زمان کرد که باعث شد طراحی های کمیک های بتمن از نظر به تصویر کشیدن شهر گاتهام با تمام مجرم هایی که داره اصولی تر عمل کنند. مازوچلی سبک خودش رو به خوبی به داستان تحمیل میکنه. ممکنه خیلی ها از سبک مازوچلی که حاوی بی نظمیِ منظمی هست خوششون نیاد و به طراحی های صیقل خورده و خیلی زیبا عادت کرده باشند؛ ممکنه بعضی ها هم سبک مازوچلی رو به حساب قدیمی بودن کمیک بذارند اما به نظر من نه تنها سبک طراحی این کمیک کاملا مناسب فضای داستان و شهر گاتهام هست(مازوچلی در کمیک های دردویل هم نشون داده که خیلی خوب بلده داستان های دارک رو طراحی کنه) و به جای اینکه تمام دغدغهٔ مازوچلی برای طراحی این کمیک ارائهٔ تصاویر زیبا برای هر لحظه باشه که در تضاد با داستان این کمیک و شهر کثیف گاتهام قرار میگیره، اون سعی کرده تا با طراحی های خودش تم های داستان رو شدیدتر نمایان کنه و بهبود ببخشه، بلکه حتی اگر کمیکی از بتمن در همین سال ۲۰۲۲ هم به خاطر الزامات داستان چنین سبک طراحی داشته باشه، من خُرده ای رو بر اون وارد نمیدونم و مهم اینه که چقدر طراحی ها به داستان و کمیک بوک کمک کرده باشند. در این موضوع رنگ آمیزی ها هم به طراحی ها کمک خوبی کردند و شامل همون بی مظمیِ نظم داری هستند که در تک تک لحظات طراحی این کمیک دیده میشه و من ازش لذت میبرم. از لحاظ لی اوت هم شاید کار مازوچلی رو نتونم شاهکار خطاب کنیم (فقط از لحاظ لی اوت میگم!) اما باز هم به هیچ وجه گیج کننده نمیشن و تاثیر خوبی بر ناخودآگاه مخاطب میذارند و مخصوصا در لحظات استرس زای پایانی بهتر عمل میکنند. با طراحی چهره ها هم که اصلا مشکلی نداشتم و مازوچلی کارش رو در این زمینه هم بی نقص انجام داد. دیوید مازوچلی یکی از ارکان اصلی بود که باعث شد این کمیک در تاریخ کمیک بوک ماندگار باشه و قطعا طراحی های اون باعث پیشرفت بیشتر کمیک شد.
ترجمه و ادیت:
واقعا فوقالعاده بود در تمامی این سری! حتی یک لحظه هم نبود که با ترجمه مشکل داشته باشم. کاملا روان و خوب بود و به خوبی به فارسی برگردانده شده بود. ادیت هم که عالی بود. حتی ادیت چیزهای سخت هم مثل روزنامه ها بسیار خوب انجام شده بود و از آقای شیخ عارفی و نجم صادقی بابت ارائهٔ این کمیک تشکر میکنم.
خسته نباشید.
با تشکر.
اومد. شما کجایی الان؟!
هستم استاد، شرمندهم نکنید.
با این کمیک، هشتمین نقد رو هم بدهکار شدم، ولی حتما تا آخر این هفته این ۸ نقد کمیک رو کامنت میکنم.
چند تا مقاله هم هست که براشون نظر خواهم نوشت.
نمونه کار ترجمه و ادیت کمیک رو هم امروز فردا ایمیل میکنم.
این هفته یک مقداری سرم شلوغ شد، همه کارهام ریخت به هم!
به قلم Hellblazer
این داستان به پایان رسید، افسوس که ۴ شماره برای اون واقعا کم بود...
تشکر ویژهای میکنم از آقایان شیخ عارفی و نجم آبادی، ترجمه زیبا و روان شما، و ادیت و ویرایش با کیفیت و تر و تمیز شما، لذت داستان و طراحی این کمیک رو چندین برابر کرد. (امیدوارم این تشکر متنی من، به اندازهای هرچند ناچیز تونسته باشه خستگی شما رو کمتر کنه.)
داستان:
فرانک میلر حرفی برای گفتن نمیزاره! به صورت موازی، شاهد رشد و شکل گیری ستوان گوردون و بتمن هستیم، و با کمی تاخیر، کتوومن هم به این جمع خلافکار ستیزان، اضافه میشه.
داستان خیلی خوب نوشته شده، از فرانک میلری که «شوالیه تاریکی بازمیگردد» رو با اون تبحر و جذابیت نوشته، و روح تازهای در کالبد «بیباک/دردویل» دمیده، نمیشه توقع داشت که داستان هاش معمولی و متوسط دربیان. (هر چند بعدها ثابت کرد که داستان هاش واقعا نسخه متوسط ندارند، یا شاهکار هستند، یا کاملا بیارزش!)
البته یک ایرادی که وارد هستش به داستان، ریتم تند اون در نیمه های قسمت چهارم هستش، تاریخها خیلی سریع جابجا میشه و روزها سریع عوض میشن و ما یکهویی از بتمن به گوردون میپریم و بعد از یکی دو پانل سریعا به کتوومن میرسیم و بلافاصله مارونیها و...
طراحی:
دیوید مازوچلی از اوناست که واقعا صاحب سبکه و کارهاش منحصر به فرد هستند و در اون هیچ شکی نیست. افراد زیادی هم نیستند که طراحیهاشون جوری باشه که با یک نگاه بشه تشخیص داد طراح کیه، مثلا مرحوم استیو دیتکو، مرحوم نیل آدامز، مرحوم تیم سیل، لیام شارپ و...
بهترین طراحیها هم نصیب گوردون و گیلیان لوب شده از نظر من، من با یک نگاه از همون اولین شماره، با دیدن فلس و لوب فهمیدم که این افراد، همچین آدمای خوبی هم نیستند.
ترجمه:
انصافا نمیتونم ایرادی بگیرم، خیلی خوب روی ترجمه کار شده بود، خیلی عالی و زیبا بود، خسته نباشید.
ادیت:
حرف نداشت، فونتها عالی، اندازه متن عالی، کیفیت عالی، واقعا خوب بود، خسته نباشید.
تشکر میکنم از وبسایت اسپایدی برای قرار دادن یک مجموعه دیگه از بتمن.
با اینکه اسم این سایت «اسپایدی» هستش و متخصصا درباره مردعنکبوتی هستش و نهایتا کمی کلیتر، کاراکتر های مارول، کلی کمیک هم از دیسی ترجمه کرده و کلی هم مطلب و مقاله کار کرده؛ بسیار ممنونیم، کارتون ستودنیست!
اصلا معلوم نیست فرانک میلر چطوری از اونجا به اینجایی که الان هست، رسید!!!
بگذریم بریم سر اصل مطلب "شماره آخر کمیک بتمن سال نخست"
همین اول کار، تیر خلاص به پیکر ما زده میشه، شهر گاتهام خودش نمیخواد درست باشه و طبیعتا تا آخر عمر به بتمن هم نیاز هست(نمیدونم چرا یاد شوالیه تاریکی برمیخیزد افتادم)
در ادامه، اشتباه مهلک گوردون رو میبینیم که متاسفانه به باربارا خیانت میکنه(در کل از این حرکت خوشم میاد...سعی نکردن بیخود و بیجهت از گوردون یه قدیس بسازن...به هرحال اونم اشتباه میکنه) اما متوجه میشیم که ازش سوءاستفاده شده!!! و ...
همانطور که کمیکهای اول مرد عنکبوتی استن لی و استیو دیتکو جوهره اصلی و ذاتی پیتر پارکر رو به تصویر کشیدن، اینجا هم میلر و مازوچلی این کار رو میکنن...از اون نقش بازی کردن های بروس یا کل کل هایی که کت ومن با بتمن داره
نویسندگی میلر که قبلا بارها گفتم و خیلی ماهرانه، عناصر معمایی-جنایی-تر سناک و حتی کمدی(مثلا صفحه 10 یا تیکه ای که بروس به سوپرمن میندازه) رو ترکیب میکنه و واقعا این دیوید مازوچلی عالیه...مخصوصا بعضی جاها که ترسناک طراحی کرده و شخصا لذت میبرم از طراحیش
چه تعاریف و تعابیر تکراری و آشنایی از گاتهام..!! براستی شهر ما سیاهتر از گاتهام نیست؟!! سیاه تر بدون حتی نور کوچکی در کورسو (بتمن!)
متأسفانه لینک های دانلود قسمت های دوم و سوم اجرا نمیشه ، ممنون میشم اگه برطرف کنید
همه ی لینکها درست شد. ممنون که اطلاع دادین
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا