وب سایت اسپایدی دات آی آر با افتخار سری جدیدی کمیک بوکی شخصیت «بلک کت» (Black Cat) را با ترجمه فارسی تقدیم میکند.
(قبل از خواندن این کمیک حتما رویداد "پادشاه سیاه پوش" را در اینجا بخوانید و این داستان هم خوندش واجبه!).
Black Cat: King in Black #1
مترجم، ادیتور و گرافیست: علی وفایی صفت
ناظر ترجمه : مهدی ترابی مهربانی
طراح کاور: امیر حسین رجبی
لینک دانلود غیر مستقیم (آپلودر)
Black Cat: King in Black #2
مترجم، ادیتور، گرافیست و طراح کاور: علی وفایی صفت
ناظر ترجمه : مهدی ترابی مهربانی
لینک دانلود غیر مستقیم (آپلودر)
Black Cat: King in Black #3
مترجم: امیر مجیدی
ناظر ترجمه : مهدی ترابی مهربانی
ادیتور و گرافیست: PROGRAMMER PYM
طراح کاور: امیر حسین رجبی
لینک دانلود غیر مستقیم (آپلودر)
Black Cat #4
مترجم: A.SHRFƎ
ناظر ترجمه : مهدی ترابی مهربانی
ادیتور و گرافیست: سحاب نصراللهی
طراح کاور: امیر حسین رجبی
لینک دانلود غیر مستقیم (آپلودر)
Black Cat #5
مترجم: A.SHRFƎ
ناظر ترجمه : مهدی ترابی مهربانی
ادیتور و گرافیست: سحاب نصراللهی
طراح کاور: امیر حسین رجبی
لینک دانلود غیر مستقیم (آپلودر)
Black Cat #6
مترجم: A.SHRFƎ
ناظر ترجمه : مهدی ترابی مهربانی
ادیتور و گرافیست: سحاب نصراللهی
طراح کاور: علی آذرباد
لینک دانلود غیر مستقیم (آپلودر)
Black Cat #7
مترجم: A.SHRFƎ
ناظر ترجمه : مهدی ترابی مهربانی
ادیتور، گرافیست و برگردان کاور: علی آذرباد
لینک دانلود غیر مستقیم (آپلودر)
Black Cat Annual (2021)
مترجم: A.SHRFƎ
ناظر ترجمه : مهدی ترابی مهربانی
ادیتور، گرافیست و برگردان کاور: امیر حسین ابراهیم بای
لینک دانلود غیر مستقیم (آپلودر)
Black Cat #8
مترجم: A.SHRFƎ
ناظر ترجمه : مهدی ترابی مهربانی
ادیتور، گرافیست: پویا دبیب
برگردان کاور: سینا محدثی
لینک دانلود غیر مستقیم (آپلودر)
Black Cat #9
مترجم: A.SHRFƎ
ناظر ترجمه : مهدی ترابی مهربانی
ادیتور، گرافیست: اهورا سهیلی
برگردان کاور: امیرحسین ابراهیم بای
لینک دانلود غیر مستقیم (آپلودر)
Black Cat #10
مترجم: A.SHRFƎ
ناظر ترجمه : مهدی ترابی مهربانی
ادیتور، گرافیست: علیرضا عباسی
برگردان کاور: امیر حسین خلیلی
لینک دانلود غیر مستقیم (آپلودر)
Giant-Size Black Cat - Infinity Score
مترجم: A.SHRFƎ
ناظر ترجمه : مهدی ترابی مهربانی
ادیتور، گرافیست و برگردان کاور: سحاب نصراللهی
لینک دانلود غیر مستقیم (آپلودر)
Mary Jane & Black Cat: Beyond
مترجم: A.SHRFƎ
ناظر ترجمه: مهدی ترابی مهربانی
ادیتور و گرافیست : علیرضا عباسی
برگردان کاور : سحاب نصراللهی
لینک دانلود غیر مستقیم (آپلودر)
نظر شما چیست؟ آیا این داستان توانست انتظارات شما را برآورده کند؟
برای خواندن دیگر كمیك هایی كه در سایت ترجمه كرده ایم اینجا را كلیك كنید.
مطالب مرتبط:
چگونه در كامپیوتر یا سیستم اندروید كمیك بخوانیم؟
اولین حضور گربه سیاه در دنیای کمیک ترجمه شد
نسخه های عجیب و غریب از گربه سیاه در دنیای کمیک!
کمیک "گربه آهنی" (IRON CAT) ترجمه شد + لینک دانلود
شماره آخر از سری جدید کمیک بوک های "گربه سیاه" ترجمه شد + لینک دانلود
رتبه بندی اقتباس های گربه سیاه در دنیای سینما، انیمیشن و بازی
کمیک "پادشاه سیاه پوش" (KING IN BLACK) ترجمه شد + لینک دانلود
شماره آخر از کمیک بوک "مرد عنکبوتی: گربه سیاه ضربه میزند" ترجمه شد + لینک دانلود
10 حقیقت بسیار مهمی که باید درباره "گربه سیاه" (BLACK CAT) بدانید
کمیک عروسی مرد عنکبوتی و گربه سیاه ترجمه شد + لینک دانلود
10 کمیک برتر با حضور گربه سیاه (BLACK CAT)
10 حقیقت مهمی که باید درباره سیمبیوت (SYMBIOTE) ها بدانید
20 حقیقتی که باید درباره شخصیت ونوم (VENOM) بدانید
10 حقیقت مهمی که باید درباره خدای سیمبیوت ها، کِنال (KNULL) بدانید
تمام عشق های پیتر پاركر!
20 حقیقتی که باید درباره شخصیت ونوم (VENOM) بدانید
دیدگاهها
خیلی عالیه که این رویداد داره عالی و بدون عجله جلو میره در همراه کمیک های فرعی مرتبط به موضوع اصلی و همچنین خط داستانی هم خیلی خوب داره جلو میره.
لوگوی صفحه آخر سایتم به نظرم بهتر از قبلیه
واقعا خسته نباشید
خب ما شاهد یکی دیگه از عنوان های فرعی پادشاه سیاه پوش هستیم من تشکر می کنم از جناب اقای احمد فقیه و علی وفایی صفت بخاطر ترجمه و ادیت بی نقص و سرعتیشون مرسی به اقای ترابی هم ارادت دارم که زمان می گذارید ملی بگم دست همه عوامل سایت درد نکنه
هشدار اسپویل
خب همونطور که بعضی از کاربر ها گفتن این داستان جلو تر از رویداد فعلی مرد عنکبوتی و بعد از قضیه کیندرد هستش ما می بینیم که جادوگر اعظم توسط کنال اسیر میشه و توسط توده سیمبیوتی پوشیده میشه و سپس کاپتان امریکا و اعضای تیمش توسط زمین پوشیده شده از سیمبیوت بلعیده میشن کلپتان به گربه سیاه دستور عقب نشینی و تشکیل تیم می ده
گربه سیاه هم از دانشمندی که در رویداد کمپانی ونوم حضور داشت در خواست کمک می کنه تا چیزی رو از کنال بدزدند اولش گنگ بود که پیو می خوان بدزدن ولی بعدش معلوم شد که دکتر استرنج رو می خوان بدزدن که من رو خیلی مشتاق کرد برای قسمت های بعدی قطعا از مهم ترین عناوین این رویداد هست این سری
حدس من درباره ی ندیدن اسپایدر من تا اینجا داستان اینه که لباس مرد عنکبوتی لو نره چون طبق خبر هایی که دادین مرد عنکبوتی قراره لباس جدیدی داشته باشه و تایم لاین داستان جوری هست که احتمالا اون لباس رو داره
طراحی هم خوب بود و من مشکل خاصی ندیدم
در اخر دوباره از اسپایدی تشکر می کنم
فیایشیا و باز هم دزدی اتفاق های این کمیک همزمان با شماره ۱ پادشاه سیاه پوش اتفاق میوفته
واقعا اول فکر کردم فلیشیا از دزدیدن پسر ادی براک حرف میزنن ولی بعدا گفتن دکتر استرنج فکر کنم فلیشیا نقش مهمی در پیروزی زمین بر کنال داره یا اینکه در پایان میمیره خیلی منتظرم
بازم دستتون درد نکنه که زحمت کشیدین و ابن کمیک رو ترجمه کردید تشکر از شما
حدس من درباره ی ندیدن اسپایدر من تا اینجا داستان اینه که لباس مرد عنکبوتی لو نره چون طبق خبر هایی که دادین مرد عنکبوتی قراره لباس جدیدی داشته باشه و تایم لاین داستان جوری هست که احتمالا اون لباس رو داره
ما در شماره 1 از رویداد پادشاه سیاه پوس مرد عنکبوتی رو دیده بودیم که کنار بقیه قهرمانا میجنگید ولی لباس همیشگیش تنش بود
اسپایدرمن در شماره 2 از کمیک پادشاه سیاه پوش حضور داره و حفاظت از پسر ادی (دیلان) رو بر عهده میگیره
لباس جدید هم احتمالا در ادامه وقایع آخرین بقایا و شیطنت های نورمن و کینگ پین شکل میگیره
کلا من نمیدونم چرا شماها گیر دادین به اینکه از نظر زمانی این رویداد با آخرین بقایا در چه وضعیتی قرار داره در حالی که کاملا مشخصه دانی کیتس داره اینجا رویداد خودش رو نقل میکنه و اسپنسر هم اونجا رویداد خودش رو بهم ربطی هم ندارن و اتفاقا این خیلی هم خوبه
داستان هم خیلی روان بود. خیلی قشنگ گربه سیاه رو وارد جریان کردن. با شناختی که از گربه سیاه داریم چون کنال در حین دزدی گربه سیاه دخالت کرد و کارش رو خراب کرد، معلومه که گربه سیاه باید یه جوری حال کنال رو بگیره (با اشاره به مثل موش موشک آسه بیا و آسه برو که گربه شاخت نزنه ) و اینکه تاکید شخص شخیص کاپیتان آمریکا به گربه سیاه، نقشش تو این جریان رو پررنگتر میکنه. و اینکه حوادثش تو دل رویداد پادشاه سیاه پوش رخ میداد عالی بود.
با تشکر بابت ترجمه و ادیت.
درباره پدر و مادر فلیشیا هاردی تو این مقاله توضیح داده شده:
b2n.ir/833052
ممنون از همتون
ولی استاد میشه بگید کلا پادشاه سیاه پوش اصلا از کجا شروع شد و از کجا سر چشمه گرفته ولی تا الان فقط من میدونم که از کمیک های (ونوم، مرد عنكبوتى سيمبيوتى و كارنيج و کمیک سر گذشت ونوم) مرتبط هست درسته؟ «ممنون میشم جواب بدید »
با تشکر.
پادشاه سیاه پوش از سری جدید کمیک بوک های ونوم شروع شدکه 31 شماره ترجمه اش کردیم. تو اونجا رو بخونید متوجه میشوید
نمیشه که زحمت بکشیم کمیک ترجمه کنیم و نخونید و براتون داستانش رو توضیح بدیم!
پس اگه زحمتی نیست همون کمیکایی که اینقدر زحمت کشیدیم براتون ترجمه ادیت کردیم و مجانی در اختیارتون گذاشتیم رو بخونید متوجه میشید. البته اگه زحمتی نیس
الان همه به مغز رید ریچاردز نیاز دارن.
حتما میخوان میکر رو بیارن!!!!!
خیلی وقته برگشتن.
از سال ۲۰۱۸ و ریلانچِ Fresh Start که سری جدید فنتستیک فور منتشر شد، برگشتن به زمین.
شاید یه ذره دارم دیر اعلام میکنم ولی این شما و اینم هدیهء بندهء حقیر به شما تو مابین کریسمس و سال نو میلادی (البته زحمات این عزیزان که در تهیه این کمیک نقش داشتند یعنی آقای ترابی ناظر ترجمه و رجب قرقی ادیتور کاور رو هم فراموش نکنیم)
امیدوارم از این کمیک و کلا رویداد پادشاه سیاه پوش و عناوین فرعی دیگه اش که دیگر دوستان زحمت میکشند و اونارو هم براتون ترجمه و ادیت میکنند که واقعا دستشون درد نکنه، لذت و فیض آسمانی رو ببرید
درضمن کریسمس مبارک عزیزانم
پیشاپیش سال نو میلادی هم مبارک
سلام. شرمنده. من واقعا در جریان چهار شگفت انگیز نبودم و فقط فکر میکردم thing و جانی استورم روی زمین هستند. ببخشید یه سوال شما نوشتید که از ۲۰۱۸ اومدند ولی باز هم در رویداد کارنیج مطلق نبودن! یعنی بعد از رویداد اومدن؟؟؟؟!
سلام.
دشمنتون شرمنده.
نه قبل از کارنیج مطلق برگشتن. من خودم البته دراپ کردم اون سری رو از یه جایی به بعد، اما تا جایی که یادمه و میدونم اونموقع خودشون درگیر یه ماجرایی بودن و روی زمین نبودن اصلاً.
امّا جدا از اینها، کارنیج مطلق—بر عکس پادشاه سیاهپوش—در حد و اندازهای نبود که کلّ دنیای مارول رو درگیر کنه. برای همین لزومی نداشت که تمام گروههای ابرقهرمانی و ... حضور داشته باشن و نویسنده تعداد محدودی شخصیت خارج از دنیای اسپایدرمن/ونوم برای رویدادش انتخاب کرده بود.
ممنون بابت اطلاعاتی که دادین.
خیلی ممنون بابت ترجمه این کمیک ها
من بعد اسپایدی خودمون، گربه سیاه شخصیت مورد علاقه منه فکر کنم تقریبا توی همه کامنت هام که به گربه سیاه مربوط میشن گفتم که ماجراهای گربه سیاه و اسپایدی رو دوست دارم حالا هم گربمون شده ملکه سیاه پوش
این نقد من از شماره ۲
خطر اسپیول
این مارول لقمه رو میاره جلو دهنمون ولی بعد قولمون میزه اون از قسمت اول که وعده دزدیده شدن استرنج رو داد اینم از قسمت دوم که گربه سیاه تبدیل شد به گربه طلایی که نمیدونم چیه ( چه میکنه این جادو )
بیشتر دوست دارم مرد عنکبوتی رو هم توی همین کمیک های گربه سیاه ببینم .
نویسنده هم خوب آدمو مجاب میکنه کمیک هارو بخونیم چون گربه سیاه یه دزده و خوندن دزدی های خفن هم لذت داره .
به نظرم استرنج قراره توی این کمیک ها شاید هم این رویداد مهم باشه و لباس انتی ونوم هم شاید نقش پر رنگی داشته باشه توی این داستان بخصوص برای قهرمانان عنکبوتی که مثل خود فلیشا تقریبا بی دفاع هستن مقابل این کنال .
ترجمه : ۱۰
طراحی : ۱۰
داستان : فراتر از ۱۰ من خیلی خوشم اومد
ادیت : ۱۰
دمتون گرم بی صبرانه منتظر شماره بعدی هستیم
امیدوارم نقد منو نقد کنید خیلی دمتون گرم
امیدوارم نمیره
خوشحال میشم نقش مهمی داشته باشه ولی بمیره حیف میشه.
خیلی برام جالب بود که ماشین عنکبوتی برگشت و فکر کنم آخرین بار آن را در کمیک مرد عنکبوتی سیمبیوتی دیده بودم.
خیلی جالب شد و از سرنوشت دکتر استرنج و کاپیتان آمریکا (تا حدودی) مطلع شدیم ولی مشتاقم بدونم که انتقامجویان و یا قهرمانانی که در کمیک اصلی پادشاه سیاه پوش حضور دارند چه می کنند چون آخرین چیزیکه یادم است این بود که ادی براک به طرز شکه کنندهای در گذشت و هیچ نمی دانم چگونه قرار است بازگشتی را شاهد باشیم و قطعا بازگشت داریم چون ادی براک یا ونوم از شخصیتهای ضدقهرمان جدانشدنی مارول هستند.
فلیشیا صحنه ای هم قبلا فکر کنم در شمارهی ۱ پادشاه سیاهپوش بود و این داستان خیلی جالبه و سری جدید کمیکهای گربهی سیاه رو راه انداخت و امیدوارم یک کمیک طولانی باشه چرا که نویسنده به خوبی داستان را نوشته است و همه ی این ها ثابت میکند که دنیای مارول دچار یکی از بحرانهای بزرگ که خود شده که قهرمان، ضدقهرمان یا شرور همه درگیرند نه؟
فقط این که الآن فیلیشیا تبدیل به نوعی جادوگری آزگاردی با چوب دکتر استرنج شده؟ با حضور دکتر استرنج امیدی برای شکست کنال وجود داره؟ شاید گربهی سیاه داستانی فرعی باشد ولی فکر می کنم ارتباطی مهم در داستان خواهد داشت.
و از همگی دستاندرکاران ترجمه و ادیت و حروف چینی بینهایت سپاسگزاری میکنم و هرچه تشکر کنم باز هم کم است و کمتر کسی پیدا می شود که مجانی و با زمان کم چنین کارهای عظیمی بکند. بازهم از همگی سپاسگزارم.
درسته قطعا دکتر استرنج مهم است و همهی شخصیتهای مارول هم به نوعی درگیرند. ولی کلید اصلی ماجرا دیلان براک است. یا که پدرش ولی تاجایی که ما میدونیم اون مرده شاید هم با حضور ونوم (که در دسترس نیست) یا دکتر استرنج یک جوری زنده بشه.
لباس آنتیونوم ولی از نظرم بیشتر نقش فرعی برای یک چیز مهم رو داره تا یک چیز مهم چون داستان خیلی بزرگتر از یک لباس آنتیونوم ساده است اگه اینطور بود چنین رویداد بزرگی درست نمی شد. من خودم فکر می کنم در آخر ماجراها یک نبرد خیلی خیلی بزرگ بین تمام قهرمانان و کنال و سیمبیوتهاش بشه.
یکی از مهم ترین عامل هامون که شناخت دقیق تره کناله. نه؟ مثلا شک دارم که به دیوانگی کارنیج باشه و وحشی باشه بلکه خیلی باهوشه و الکی بهش لقب خدای سیمبیوتها رو ندادن.
قطعا خواهیم دید و توی شماره های پادشاه سیاه پوش بیشتر هم میبینیم.
ابتدا از کاور این کمیک بگم که خیلی قشنگ و مفهومیه. گربه سیاه رو تو لباس سیمبیوت آنتی ونوم نشون میده که آمادهی سرقته. حالا چون بخشی از این ماجرای کنال حال و هوای فضایی داره، این کاور منو بیشتر یاد کاور معروف کاپیتان مارول انداخت. منظورم این اینه:
گربه سیاه شخصیتیه که بین دزد بودن و قهرمان بود در حال نقل مکانه. اتفاقا همین موضوع یکی از جذابیتهاشه و مخاطب بنا بر کارکتری که داره، این موضوع رو میپذیره. اما جذابیت این داستان در اینه که گربه سیاه هم انگیزه شخصی داره و هم اینکه کل دنیا در خطره. دزدی میکنه ولی یک حرکت قهرمانانه محسوب میشه. اونم دزدین از کنال که سختترین سرقت تو کل عمرش و تو کل کهشکان به حساب میاد!
گربه سیاه هم همونی هستش که انتظارشو داشتیم. از همون پانلها و صفحات ابتدایی هوش و زکاوت گربه سیاه در دزدی و سرقت رو میشه مشاهده کرد. نویسنده نه تنها خیلی خوب ارتباط گربه سیاه رو با دنیای مرد عنکبوتی نشون میده بلکه با کل دنیای مارول این ارتباط رو حفظ میکنه.این قضیه تو ابزارآلات گلچین شده دزدیش مشهود بود. از ماشین عنکبوتی (که این آیتم تو شماره قبلی هم بود) و گلایدر قدیمی گرین گابلین گرفته، تا سگ شبحی به نام بتز [که خیلی جالب بود برام ] و عصای آزگاردی دکتر استرنج (که قبلا در مقابل لوکی استفاده کرده بنا بر گفته بتز).
این سگ بتز خیلی جالب و فان بود برام و اینکه با این یارو کورپس شطرنج بازی میکنه و جالبتر اینه که خالقش دنی کیتسه!
خیلی چیزا تو این سری عجیب و در عین حال لذت بخش بودن دیدنشون. از این تیم عجیب سرقت گرفته تا گربه سیاهی که همراه با اون سگ شبح سوار بر گلایدر قدیمی و کلاسیک گرین گابلین شده.
تعقیب و گریز بعد از سرقت، نه تنها ریتم داستان رو حفظ کرد بلکه ضرب آهنگشو تندتر کرد. تا در نهایت با یک گربه سیاه آزگاردی مواجه شدیم. حالا میتونیم گربه سیاه رو با قدرتهای ابرقهرمانی مشاهده کنیم.
گربه سیاه با دو کاستوم کاملا متفاوت در یک شماره که خیلی غیره منتظره بود!
طراحی ها هم بر جذابیت داستان افزوده بود.
با تشکر بابت ادیت و ترجمه.
ممنون از همه دست اندرکاران این کمیک
بی صبرانه منتظر قسمت بعد هستم
عاشق این کمیک و طراحی ایش هستم
این قسمت فوق العاده بود چون نویسنده با هوشمندی تونسته بود یه مروری هم بکنه بر تمام رخدادهای مهم زندگی گربه سیاه و ما خیلی سریع و موثر با اریجین او نیز آشنا شدیم
عالی بود
فقط اینکه داستان رو ادامه بدید چون بعد از رویداد کینگ این بلک هم ادامه پیدا کرده و شماره های 4 و 5 هم اومده
بله . قصد داریم این سری رو ادامه بدیم چون واقعا خوبه
سلام خدمت دست اندرکاران اسپایدی ، مدیریت گرامی ، استاد عزیز و دوستان خوبم .
قبل از نقد یه تشکری داشته باشم از تیم ترجمه فوق حرفه ای اسپایدی که واقعا با نهایت سرعت و بهترین کیفیت کمیک رو ترجمه و ادیت میکنید. دست گلتون درد نکنه.
نقد و بررسی کمیک شماره ۳ از جدیدترین سری گربه سیاه
(black cat #3)
خطر اسپیول
.
.
.
.
.
.
.
نویسنده : جد مکی که فکر میکنم کاراکتر مورد علاقه اش همین گربه سیاه باشه یا این کاراکتر رو سکوی پرتاب خودش میدونه. چون تقریبا همه کمیک های اختصاصی این شخصیت رو براش نوشته بعلاوه چند تا کمیک one shot و 5 تا شماره هم واسه تسکمستر نوشته که یعنی نوپای نوپا. ولی من داستان هاش رو دوست دارم.
این کمیک از یه جهت ویژه بود اونم اینکه شماره 15 لگاسی بود!!! شرمنده شاید هم ویژه نبود ولی بالاخره تازه تازه دارن واسش کمیک اختصاصی میزنن بیاین دلشون رو نشکنیم.
داستان:
فضای داستان با دو داستان قبلی برابر و یکسان بود فضایی که بیشتر به دارک مایل بود.
ریتم داستان اصلا یه جور عجیب غریبی بود یعنی نه بالا بود نه پایین همون وسط موند ولی نمیدونم این نویسنده از چه گرد غوره ای استفاده کرده که خسته نمیشدیم قشنگ ولی اینو من از نقطه ضعف های داستان قلمداد میکنم چون به نظرم لازم بود که یکم بالا پایین کنن که یکم هیجان و اینا توی ما بالا پایین بشه.
شروع داستان جوری بود که آدم رو واسه ادامه هایپ میکرد. یعنی شماره قبل میبینی فلیشا اون چوب و دست میگیره و یه جورایی با جادو پیوند میخوره و اینجا میبینی داره با این یارو فاکس حرف میزنه!!
پایان داستان جوری بود که یکی از شاخصه های فلیشا رو نمایش داد: زنی قوی و مستقل. همون طور که دکی استرنج گفتن این کار، کار هر گاو نری نبود!! شرمنده کار هر زن کهنی نبود!! خب خلاصه بگم پایان داستان رو دوست داشتم. راستی دقت کردید رو عشق یه حساسیت خاصی نشون داد؟!؟ یعنی دوست نداره یکی رو مجبور کنه که دوستش داشته باشه. اینم از ادویه ای که به شخصیت فلیشا اضافه شد. من شخصیت پردازی رو شبیه به غذا میدونم و وقتی یه سری اختصاصی واسه یه کاراکتر میزنن، درواقع دارن اونو میپزن و بهش مواد غذایی و اینا میزنن. البته توی بعضی شماره ها هم از دستور پخت خارج میشن که میشه شخصیت پردازی غلط!!
دیالوگ ها یه جور عجیب غریبی، رمز و راز دار بود؟!؟ یعنی باید چند بار میخوندی که بفهمی اون یارو که اسمش رو هم دوکی استرنج نمیدونم چیچی گذاشته بود، داره چی میگه!؟! البته هنوزم نفهمیدم چی میخواست از فلیشا؟ یعنی دقیق نفهمیدم. بدن فلیشا رو میخواست که باهاش رو وقایع واقعی تاثیر بزاره؟!؟ خب اگه این باشه پس فهمیدم.
تعاملات اینجا تنها چیزی بود که دوست نداشتم. البته تقریبا. یعنی گفت و گوی فلیشا و اون یارو رو دوست نداشتم ولی اون یارو راوی خوبی بود. به نظرم تعامل فلیش با برونو جذابه! یعنی برونو دنبال یکی میگرده که بهش بگه رئیس و فلیش هم میگه بیا به من بگو رئیس خب این یه جوریه! دقیقا شخصیت پردازی برونو جوریه که انگار مخش یکم تاب داره ولی حسابی وفاداره. یه اینجور آدمی ما توی روستامون داریم که همه دوستش دارن آینقدر که آدم وفاداریه و کلا دل هیشکی رو نمیشکونه.
پیچش خاصی هم توی داستان نبود شاید بهتر میبود مثلا یه پیچش خوبی توی داستان قرار میدادن هر چند که پیچش آخری که فلیش قبول نکرد در حد خودش کامل بود. به نظرم بهتر بود مثل هوش برتر توی کپ مارول این فاکس هم پدر فلیش میبود یا خود اسپایدی!
کمیک فان چندانی نداشت. اکشن زیادی هم نداشت و پایه و اساسش اخلاقیات فلیش بود.
البته به نظرم کامل کامل هم نبود چون طبق کمیک آخرین شکار کریون باید اسپایدی نقشش پر رنگ تر میبود توی خاطراتی که توی داستان مرور میشد.
امتیاز من طبق نقد بالا به داستان:
امتیاز 8 از 10
--------------------------
طراح : جناب آقای سی اف ویلا، ورودتون رو به دنیای طراحی خیلی خوش آمدی میگم. خب ایشون به طور رسمی فقط 4 کمیک طراحی کردن که ۳ تاش مال همین فلیش خودمونه و یکی هم که هیچی. ایشون با طراحی همین فلیش به دنیای طراحی وارد شده و طراح بدی هم نیست به نظرم! نظر شما چیه؟
طراحی:
صحنه های اکشن رو من یکم مشکل داشتم به نظرم تنها نقطه ضعف ایشون توی این کمیک همین بخش بود که من خوشم نیومد.
ولی طراحی چهره هارو دوست داشتم شاید نقطه اوج طراحی هم همین بخش باشه. کاملا احساسات و اینا درست طراحی شده بود و آدم حسش میکرد.
رنگ پردازی و طراحی زمینه هم خیلی خوب بود دست تیم طراحی درد نکنه
امتیاز من به طراحی طبق نقد بالا:
امتیاز : 9 از 10
-------------------------
ترجمه و ادیت:
ترجمه و ادیت که چیزی جز عالی نمیشه گفت. اینقدر خوبه که آدم میمونه چی بگه اصلا. دستتون درد نکنه تیم عزیز.
----------------------------
امتیاز کلی من به این کمیک 8.5 از 10
راستی اصلا این چیزایی که مینویسیم رو کسی میخونه؟؟ البته به جز استاد و مدیران!؟؟!؟
والا بنده که بعد از نقد خودم کامنت ها رو میخونم.
بازم دستتون درد نکنه
به نقل از mtm:
واسه اینم یه تشکر جانانه دارم چون اگه ایشون نمیپرسیدن من خودم این سوال رو میکردم.
دمتون گرم
مرسی اسپایدی
اون آقاهه تجسم نیروی درونی جادو اون چوب بود
داشت فلیشیارو وسوسه میکرد تا تسلیمش بشه تا از طریق جسم فلیشیا ظهور کنه
دکتر استرنج هم خدا خدا میکرد فلیشیا تسلیم نشه که اخرش نشد
درست مثل run دانی کیتس در ونوم که به قهرمان شدن ادی براک منتهی شد ، در این سری هم شاهد تکامل فلیشیا و حرکتش به سوی تبدیل شدن از یک شخصیت خاکستری به یک قهرمان شدن هستیم
خیلی ممنون استاد
خوشحالم که نظرم رو خوندید
بله، به این اشاره کردم که جسم فلیشا رو میخواست. ولی با اون چوب و اینا آشنایی نداشتم و کلا این قضیه جادو و اینا بحث پیچیده ایه.
خیلی ممنون که قضیه رو روشن کردید.
واقعا تشکر جانانه دارم که با این همه کار و اینا. باز به آدم هایی مثل من اهمیت میدید و کمکمون میکنید.
با اینکه هنوز جای کار داشتی و خب مشکلی نیست، ولی ممنونم که تونستی حداقل میراث منو زنده نگه داری
ولی یه جاهایی مثلا باید خودت مربع هارو رنگاشو تغییر میدادی. بعضی جاها متون کشیده هستند. دیالوگا یه جاهاییش دقیقا وسط دیالوگا نیستن. بعضی جاها خط ها از هم فاصله بیش از حد معمول دارند.
ولی فکر نکنید که دارم بهتون میگم ادیتتون بده. در این صورت شما ادیت بد هنوز ندیدی من خودم شخصا دیدم و هنوز چشمام از اون موقع درد میکنن
منتها مشکلی نیست. شما نشون دادی پتانسیل داری. ولی از یه طرف هم هرجا مشکل داشتی میتونی ویدیو های آموزش ادیت (البته جدیدتریناشون) رو ببینی. من خودم وقتی با پدیده ای به نام فتوشاپ آشنا شدم، و فهمیدم پتانسیل دارم، ویدیو های ادیت اسپایدی رو سریع مشاهده کردم و دقیق تر روش کارو یاد گرفتم. همونطور که انتظار میرفت شما از همون فونتایی که خودم بهتون دادم استفاده کردید. و آفرین. وقتی شما به توضیحاتی که دادم شخصا، عمل کردید، پس معلومه شما میخوای یاد بگیری و اهل عمل و ظرافت کاری. ولی باید تجربه بیشتری کسب کنید، و اینکه اشکالاتتون رو رفع کنید، و برای مدتی خاک صحنه بخورید
من باشم، به ادیتتون 6.5 میدم (6.5 یعنی خوب. به اون بعضیا که نمره زیر 8 و بین 8 و 6 رو متوسط خطاب میکنن توجه نکنید )
درکل من از اشتیاق شما راضیم. موفق باشید
خب الان دیگه کنال رفته و همه چی به صورت عادی شده البته عادی مردم نیویورک با عادی فیلیشیا زمین تا آسمون فرق داره
به نظر من خطر اسپویل
بازگردوندن لیلی الیستر و این پافشاریش برای گذر از زندگی قبلی و قهرمان بودن دوتا سرنوشت بیشتر نداره
یا اینکه قشنگ به پتانسیل شخصیت ضربه میخوره یا اینکه میتونه بیاد جز شخصیت های خوب ماروال
اون صحنه دیالوگ همتای خلافکار خیلی جالب بود ولی کاش به جای مردعنکبوتی و ونوم میگفت عنکبوت و گابلین
حالا گذشته از این ها به نظرم میتونه سری خیلی خوبی بشه اما همه چی به نویسنده برمیگرده
بازم ممنون برای ادیت و ترجمه عالی
خطر اسپویل داستان
داستان از نظر جالب بازگردوندن لیلی هالیستر خوب بود. ولی من یه سوال داشتم میخواستم بدونم لیلی هالیستر بعد از هویت شرور چطور هویت ملکه گربه ها رو بخودش گرفت.اگر جواب بدید ممنون میشم
ادیت:۱۰ از ۱۰
ترجمه:۱۰ از ۱۰
داستان:۸ از ۱۰
طراحی:۹ از ۱۰
b2n.ir/s52927
این شماره رو خوندم بالاخره و نقدم و نظرمو تقدیم میکنم
لیلی هالیستر که الان هویت کویین کت داره و از زندگی و هویت قبلی خودش فراری هست و دنبال دستگیری گربه سیاه تا بتونه اونو کنار بزنه که توی این کار شکست میخوره و البته گربه سیاه به فکر اشیا دزدی خودش هست و وقتی با گربه سیاه درگیر میشه ولی شکست میخوره معلومه از پس کسی مثل گربه سیاه برنمیاد
نتیجه گیری که میشه از این داستان کرد تمرکز روی لیلی هالیستر هست و نشون میده بعد از شرور و آشوبی که نورمن در شهر راه میندازه دنبال یه شروع مجدد و پشت سر گذاشتن اتفاقات قبلی و فرار از اون
داستان بیشتر مربوط به لیلی هالیستر حالا ببینیم در قسمت بعد چی پیش میاد
این داستان به خوبی نشون میده لیلی تو چه وضعیتی و البته تیپ و لباس متفاوت پوشید به قول گربه سیاه کویین کت و گربه سیاه دو رویه یه سکه هستن روشنایی و تاریکی
داستان خدایی خوب و البته همونطور که اشاره کرد نشون داد لیلی مشغول چه کاری و وضعیتش چی هست
حالا ببینیم در آینده همکاری میکنند یا دوباره میجنگند
آیا لیلی به زندگی سابق خوش برمیگرده یا نه
نمره به داستان ۹ از ۱۰
نمره طراحی مناسب بود رنگ آمیزی خوب نمیشه ازش بد گفت
طراحی ۹ از ۱۰
ترجمه و ادیت هر دو ۱۰ از ۱۰ بچه خیلی زحمت کشیدن خسته نباشید میگم
تشکر
اینکه گربه سیاه به عنوان یکی از شخصیتهای مکمل کمیک های مرد عنکبوتی داستانهای خودش رو داره خیلی خوبه. اینکه از دل یک مینی سری فرعی از یک رویداد اصلی به نام پادشاه سیاه پوش همچنان داستانش ادامه پیدا میکنه نشون میده که کار گرفته و مسیر جدیدی برای این شخصیت ظاهر شده. من خودمم به شخصه شخصیت گربه سیاه رو خیلی دوست دارم و شخصیتش خیلی خاکستریه.
عنوان این کمیک رو باید میکردن کوئین کت چرا که کل تمرکز داستان رو این شخصیت بود.آخرین باری هم که ملکه گربه تو کمیک ظاهر شده بود همون مینی سری کمیکهای فرعی هاب گابلین تو رویداد Axis بود که هاب گابلین رودریک کینگزلی، لیلی هالیستر رو تبدیل به ملکه گربه کرد و لیلی هالیستر بدش هم نیومد که همین شکلی بمونه. مشکل دقیقا از همینجا شروع میشه چرا که لیلی هالیستر پی برده که یک نسخه ی کپی شده از گربه سیاه هستش و قصد داره که خودش رو تنها نسخه قهرمان گربه گونه معرفی کنه و (این وسطم حس حسادتش گل کرده). کل داستان هم تو همین فضا بود.
باید تو قسمتهای بعدی هم دید که چرا فلیشا اون سرقت ها رو انجام داد و قصدش از باز کردن اون گاو صندوق فرابعدی چیه؟
در نهایت میشه گفت با یک داستان سرگرم کننده و ساده ای طرف بودیم.
با تشکر دوباره.
به نظرم بهترین شماره در این سری بود
داستان خیلی جداب شد
همه چیز این کمیک ۱۰تا ۱۰ممنون از سایت اسپایدی
سلام خدمت دست اندرکاران اسپایدی ، مدیریت گرامی ، استاد عزیز و دوستان خوبم .
قبل از شروع یه تشکری داشته باشم از تیم ترجمه فوق حرفه ای اسپایدی که واقعا با نهایت سرعت و بهترین کیفیت کمیک رو ترجمه و ادیت میکنید. دست گلتون درد نکنه.
نگاهی به کمیک شماره 5 از سری جدید گربه سیاه
( black cat #5 )
!!!هشدار اسپویل!!!
.
.
.
.
.
داستان:
به نظرم مککی روی خط اشتباهی افتاده. هرچند هنوز چیزی مشخص نیست و نمیدونم واکنش فلیشیا به گندی که این روباه پیر زد چیه؟ ولی فکر میکنم کمیک هاش دیگه از اون شور و شوق سری قبلی افتاده. ولی خب بپردازیم به داستان. اینجا فلش بکی دیدیم که قبل از شماره 194 مرد عنکبوتی شگفت انگیز اتفاق می افتاد. خب اون بخش برام جالب بود ولی در ادامه داستانک بعدی رو خیلی دوست نداشتم. هیچ وقت شخصیت فاکس رو حتی در حد یک دزد مایل به خوب هم نمیدیدم و فکر کنم بهترین حالت برای این کاراکتر اینه که خبیث بشه و دشمن فلیشیا! ولی خب در ادامه میبینیم که انگار واقعاً فلیشیا رو دوست داره فقط خدا کنه نیان بگن این دوست داشتن مثل یلنا بلووا و استادش، ناجوره. نمیدونم چرا ذهنم این فاکس رو قبول نمیکنه. یه جورایی منو یاد سیلورمین میندازه. خب در ادامه میبنیم فاکس در واقع به فلیشیا کلک زده که این باعث میشه من فکر کنم قراره توی شماره بعدی رابطشون خراب بشه. ولی خب اون که گفت منهتن بهت میدم یعنی چی؟؟ سند منهتن بود!؟ خب اینو اطلاع نداشتم. ولی میتونم بگم داستان برام عجیب بود مرموز بود ولی جذابیت خاصی برام نداشت. حالا که فکرشو میکنم وقتی تنش بین فلیشیا و اسپایدی از بین میره اوضاع ناجور میشه. امیدوارم خیلی زود دوباره تعامل این دوتا رو باهم ببینیم. راستش ایده ابدی شدن فلیشیا هم ناجوره چون کلا یکی از جذابیت های کاراکتر هایی مثل فلیشیا و ناتاشا و حتی خود فیوری برای من اینه که یک انسانن و همیشه جونشون در خطره! ولی ابدی شدن دیگه اوضاع رو قاراشمیش میکنه.
فضای داستان اونی نیست که من دوست دارم. چرا باید کمیک های یه دزد تعلیم دیده اینقدر تاریک و سیاه باشه؟؟
ریتم جذابیت خاصی برام نداشت چون همیشه توی یک سطح بود و هیچ سویچی نداشتیم. فقط اون اواخر با ورود اون جونور اسکلتی یکم هیجانی شدیم ولی کلاً خوشم نیومد.
دیالوگ ها خاص و مرموز بودن. تعاملات اینجا کلا روی فاکس و فلیشیا متمرکز بود. ولی یه جورایی تعاملشون منو جذب نمیکنه. من که به شخصه همیشه تعاملات استاد و شاگردی برام جالبن نمیدونم چرا اینجا جذبش نمیشم.
اکشن هم که هیچی نداشتیم. البته زیاد برام مهم نیست چون داستان های یه دزد که اکشن در حد اسپایدرمنی ندارن.
5 از 10
--------------------------
طراحی :
چهره ها به نظرم نقطه عطف طراحی ها بودن. من طراحی های این کمیک رو دوست داشتم و به نظرم چهره ها اطلاعات و احساسات رو خوب منتقل میکردن ولی در این بین چهره فاکس عین اسمش از نوع دست شیطون از پشت ببند ها بود.
رنگ پردازی خوب بود ولی افکتی که واسه داستان انتخاب شده یکم زیادی سیاه بود. راستش خب شاید بگید غار که کلا سیاهه ولی چرا پانل های کورپس و برونو هم تاریک بودن؟ ولی صحنه های فلش بک خیلی منو جذب کرد از نظر افکت.
9 از 10
-------------------------
شخصیت پردازی :
چیزی به ذهنم نمیرسه که بخواد تم شخصیت هارو لکه دار کنه واسه همین اینجا باهات کاری ندارم مککی
10 از 10
--------------------------
ترجمه و ادیت :
مثل همیشه کار اسپایدی بیسته. ممنون از تمام زحمت کشان این کمیک. دست شما درد نکنه
---------------------------
باز هم ممنون از زحمات شما اساتید محترم
مخلص شما : Ehsan Spider
نویسنده پیچشی را رو کرد که باعث جذابیت بیشتر فضای داستانی شد. لذت بردم از قضیه شخصیت قدیس طلایی که باعث شد خیلی به دنباله داستان امیدوار بشم
این سری زیبنده شخصیت مهمی مثل فلیشیا هاردیه و من کاملا ازش راصیم و برای خوندن شماره بعد با ترجمه عالی تر از عالی اسپایدی دات آی آر لحظه شماری میکنم
۱۰ از ۱۰، از هر نظر
عاشقتونم
این بهترین عیدی به ما در امروز بود
تو این شماره فاکس به فیلیشیا کلک زد و منهتن معامله کرد این شماره قشنگ نشون داد داستان های فیلشیا بدون پیتر هم میتونه جالب باشه
همه چیز ۱۰ از ۱۰
و بابت ترجمه و ادیت ممنونم
و نقد و نظر میگم
داستان تو این شماره خیلی مهم چون بعد از کلک زدن فاکس به فیلیشیا و فروختن منهتن فاکس جوان میشه و گربه سیاه عصبی میشه و با پنچه های خودش گردن فاکس میزنه ولی فاکس جودانس و البته گربه سیاه جاودانست و بعد فاکس با بمب دود زا فرار میکنه و این نشون میده فاکس چه قدر از گربه سیاه جلوتر بود و البته گربه سیاه چون پدر خوندش بود و دوستش داشته بهش اعتماد کرد و بعد پیتر میاد پیش فیلیشیا تا ازش سئوال راجب این اتفاقات بپرسه ولی فیلیشیا بهش دروغ میگه و البته برا فیلیشیا دروغ گفتن به پیتر سخته و گربه سیاه از نوچه میخاد نیان دنبالش و گربه سیاه میره پیش کسی که راجب قدیس طلا بدونه میره پیش اون زن ادسا و ازش کمک میخاد اول قبول نمیکنه ولی بعد از این که فیلیشیا ماجرا بهش میگه قبول میکنه و بعد نوچه پیداش میکنند و طبق گفته یکی از نوچه های فیلیشیا بهش ردیاب وصل کرده چون نمیخاستن ولش کنند و دنبالش اومدن درست مثل قضیه کوئین کت و بعد اون با جادو به جایی دیگر میفرستند
داستان ۹ از ۱۰
طراحی خوب ۱۰ از ۱۰
ترجمه و ادیت ۱۰ از ۱۰
مرسی spidey
با تشکر بابت ترجمه و ادیت این کمیک.
خیلی از ضرب المثلها هستن که پشتش یه تاریخچهاس و یک پیامی توش نفهتهاس. یکی از اون مثلها هم اینه که «تخم مرغ دزد که شتر مرغ دزد میشه». خوب این یعنی اینکه اگه فردی دستش چپ باشه هیچ امیدی بهش نیست و «حسابش با کرام الکاتبینه!» این مثل رو هم میشه تو این شماره از گربه سیاه مشاهده کرد. جایی که استاد گربه سیاه (یا همون روباه سیاه که بر گردن فلیشا حق پدری داره) با دور زدن فلیشا و تقدیم کردن سند مالکیت منهتن اونو تقدیم قدیس طلایی میکنه و زندگی جاودان رو برای خودش و گربه سیاه میخره.
همین موضوع باعث میشه تا بار سنگینی به گردن فلیشا بیفته چرا که با مختل کردن زندگی دیگران یا به خطر انداختنشون یه منفعتی به دست بیاره کنار نمیاد، حتی اگه اون منعفت جاودانه بودن باشه. در نتیجه هدف جدید فلیشا یعنی پس گرفتن منهتن ضرب آهنگ داستان رو شدیدا بالا میبره و هر لحظه منتظریم تا ببینیم حاضره تا کجا پیش بره و اصن چجوری میتونه این کارو انجام بده. (که البته فعلا حاضر شده تا با دشمنش و رقیب دیرینهاش متحد بشه.)
حضور کوتاه مرد عنکبوتی خیلی جالب بود. گویا حس عنکبوتی مرد عنکبوتی دست داشتن فلیشا در این جریان رو حس کرد. مونولوگهای احساسی گربه سیاه به قلب پاک و خوش بین پیتر پارکر اشاره داره که همیشه به دوستان خودش اعتماد داره و همیشه باهشون صادقه.
با تشکر.
استاد انصافا منم نمیدونم چرا واسه همچین شمارهای فقط یه نقد نوشته شده. شاید چون کامنت شماره های قبلم هست و دوستان تعداد کامنتا رو میبینن با خودشون میگن خوب دیگه ولش!!
خب منم نظر دادم اگرچه تو نقد خیلی خوب نیستم
بحث خوب بودن و بد بودن نظر نیست. منم از خودم همچین ادعایی نکردم. (البته من خودمم قبلنا عادت داشتم تو نقدم نقالی کنم که آفت نقده. بهتره که راجع به داستان گفته بشه.)
موضوع اینه که اگه کمیک ترجمه شده و توسط مخاطب خونده شده و لذتش برده، حداقل یک تشکر خشک و خالی انجام بده تا اون انرژی که پشت ترجمه کمیک صورت گرفته یه بخشیش برگرده.
ممنون از اسپایدی بابت ترجمه شماره ۷
راستش هنوز هم به دلیل همون مشکل قبلی (اینترنت) نتونستم این شماره رو بخونم اما قبلا نسخه انگلیسی شو خوندم چون نتونستم صبر کنم که این گند عجیب مککی رو ببینم.
راستش من گریه سیاه رو همینجوری که بود به عنوان یکی از شخصیت های مورد علاقم میشناختم ولی این تغییری که این مک کی توی این شماره به وجود میاره یه گند به تمام معناست.
من ایشون رو قبلا خیلی تعریفش کردم و به عنوان یه نویسنده قابل و خوب ازش یاد کردم. خب همینجوری هم بود اون تک شماره اسپای توی کینگ این بلک و کمیک های قبلی که واسه بلک کت نوشته بود فوقالعاده بودن اما نمیدونم کی زد تو سرش که اومد فلیشیا رو اینجوری پیشم خراب کرد. خب معلومه داره سعی میکنه فلیشیا رو بکنه مثل هارلی کویین ولی گربه سیاه، «گربه سیاهه» و هارلی کویین هم «هارلی کویینه». هر کاراکتری به خاطر شخصیت و اخلاقیات خودش، طرفدار داره. مثلا من گربه سیاه رو دوست داشتم ولی از هارلی کویین خوشم نمیاومد که خب احتمالا اگه همینطوری ادامه بدن به این کارشون کم کم شخصیت فلیشا هم خراب میشه اینم بگم به نظرم هارلی کویین از او کاراکتر هایی هستش که محبوبیتش مختص به یک دوره زمانی میشه یعنی همونطور که توی مقاله تحول هارلی کویین گفته شد، اگه کاری نکنن، میخوابه.
ولی خب به نظرم شخصیت پردازی توی این شماره دلی بگم صفر میدم.
انشاالله این اینترنت ... درست بشه منم بتونم با ترجمه اسپایدی بخونمش و اگر هم زیاد عقب نیوفتم حتما نقدش میکنم.
بازم ممنون از استاد ترابی و دست اندرکاران این کمیک
(الانم در بازه زمانی کم مونده به مرگ هستم به دلیل کنجکاوی و هایپی که واسه تریلر مردعنکبوتی راهی به خانه نیست دارم ولی نمیتونم ببینمش )
(اسپویل شماره هفتم)
راستش داستان عالیی بود, برای من کسی که جای یه پدر رو برای یه شخصی پر کنه رو دوست داشتم و تعامل فاکس و فلیشیا دوست داشتنی و جذاب و پایانش هم واقعا غم انگیز بود اما راستش برای اون صفحه آخر خواستم نظرم رو بگم.
فیلیشیا برای من دوست داشتنی بود و رابطش با مرد عنکبوتی (نه پیتر) از اون هم دوستداشتی تر بود یعنی هروقت سر وکله فیلیشیا تو یکی شماره های Amazing spider-man پیداش خیلی خوشحال میشدم (خیییلی ها) چون اگه تو سری های مارول بگردین به نظر من هیچ رابطه و تعاملی به این جذابی پیدا نمی کنین من که ندیدم, واقعا ندیدم.من چند وقت پیش کمیک Marvel Voices Pride رو خوندم تو صفحه آخر فیلیشیا هم بود, من تعجب کرده بودم آخه چرا اون هم اینجاست؟ برای چی؟ الان معلوم شد چرا.نمیدونم شاید مارول نمی خواد دیگه اسپایدی و فلیشیا باهم باشن یا می خوان پیتر با ام جی بمونه, ولی امیدوارم این رابطه در حال حاظر ادامه پیدا نکنه چون واقعا برای من جذاب نیست. اون صفحه آخر شماره هفتم تمام خاطره هام رو پرپر کرد ای کاش از این اتفاق ها نیافته.
دوستان یه خیییلی خسته نباشید خدمت شما که واقعا سرعت ترجمه و ادیت شما بالاعه خیلیم بالاعه یعنی دقیقا تو سه روز یه کمیک رو ترجمه کردین دهن من که باز مونده بود. امیدوارم با قدرت ادامه بدید.
خیلی ممنون بابت ترجمه وادیت میرم سر اصل مطلب
در مورد این کمیک راستش من با آقا احسان موافقم
و البته منم طرفدار گربه سیاه هستم و خب اون قسمت آخر حالم خراب کرد هارلی کوئین یه شخصیت دیگست گربه سیاه یه شخصیت دیگه و من از این تغییر ناراضی هستم
و امیدوارم دیگه همچین صحنه تو کمیک گربه سیاه نبینم چون واقعا مسخره است
و البته فیلیشیا با زیرکی قدیس طلایی فریب میده
شخصیت پردازی در این شمار ۰
داستان ۶ از ۱۰
و طراحی ۸ از ۱۰
ترجمه و ادیت ۱۰ از ۱۰
مرسی spidey
و البته میتونم درک کنم که برای یه نفر مثل استاد ترابی عزیز که سالهاست دارن کمیک های اسپایدرمن رو دنبال میکنن و با ماجرا های فلیشیا همراه هستن چقدر سخته که با یه همچین صحنهای رو به رو بشن. همینطور ـه استاد؟!
متاسفانه تو دروه ای زندگی میکنیم که چنین چیزایی یه جورایی باکلاسی و .. به حساب میاد و شرکت های سرگرمی سازی تو این مسائل دارن اینجور چیزا رو وارد میکنند در حالی که نمیدونن دارن به شخصیت پردازی فلان کاراکتر لطمه وارد میکنن چون تحت الشعاع قرار میگیره
البته من همچنان داستان های بلک کت رو میخونم و سعی میکنم ازش لذت ببرم چون انصافا سری جذابیه و اینو میذارم به حساب اشتباه یه نویسنده که امیدوارم دیگه پر و بال بهش ندن!
راستش استاد یه دست هستن که از این جور مسائل حمایت میکنند و اگه پس فردا بیان بگن گربه سیاه علاقه به خانوم ها نداره اون دسته به اون نویسنده حمله میکنند
یعنی دوره دوره سیاه پوستان و هم جن هستش
میگم به نظرتون دیسی و مارول شورش در نمیارن
#۵۸
شما مطمئن باشه ما دوباره همچین صحنه تو کمیک میبینیم
از دست نویسنده های مارول و دیسی هر چی برمیاد
ادیت و ترجمه مثل همیشه عالی بود و آقای ابراهیم بای میدونه من طرفدارشم
با تشکر بابت ترجمه شماره سالانه کمیک گربه سیاه.
یک ویژگی بارزی هست که توی داستانهای گربه سیاه موج میزنه (منظورم این سری هستش) و گربه سیاه به طور کاملا تصادفی یهو از دل ناکجا آباد صاحب یک ماموریت جدید میشه! تا بدین جا هم مدام این اتفاق رخ داده و اتفاقا پر بارتر و جذابش کرده. از کنال و ورطه تاریکی و جادوی آزگاردی گرفته تا فروش منهتن و معامله با قدیس طلایی و جاوادنه شدن (و این اخری که کاملا عجیب بود و کاش شخصیت دیگه ای انتخاب میکردن). تا اینجا هم به نظرم خیلی عالی تونستن از دل ماموریتهای معمولی (و بعضا خطرناکِ) فلیشا هاردی و گروهش یه ماموریت جذاب و مخاطب پسند تحویلمون بدن.
این غیره منتظره بودن ماموریتها این بار مارو برد به دل یک گروه ابر قهرمانی جدید و شخصیتهای جدیدی رو برامون معرفی کردن. شخصی که گربه سیاه رو سوق میده به سمت این ماجرا کسی نیست جز روباه سفید. زنی که شباهتهایی هم با خود گربه سیاه داره. علاوه بر تم حیوانی هر دوشون لزوما خوب نیستن مگر اینکه دیگه تلفات فراتر از اون چیزی باشه که تو دلشون راحت باشن و کاری انجام ندن. من اولش واقعا برام سوال بود که گربه سیاه به چه دردش میخوره؟ گویا روی مهارتهای دزدی فلیشا حساب باز کرده بود نه زور بازویی که باقی تیم داشتن که اینم برای خود فلیشا هاردی سوال بود.
فلیشا هاردی به عنوان گربه سیاه تونسته کاملا سطج جدیدی از حرفه ابرقهرمانی یا (حالا سرقتهاش) تعریف کنه. که یک یونیورس، یک منطقه یا یک کشور رو نجات میده.
با تشکر.
من ممکنه گاهی نظر ندم برای کمیک ها ولی همه کمیک های سایت رو دونه دونه میخونم و دعاتون میکنم که بی منت این داستان های جذاب رو در اختیار ما قرار میدین. خدا اجرتون بده
ممنون بابت ترجمه و ادیت این کمیک راستش بعد از جریان شماره قبل بجوری خورد تو حالم و البته یجورایی به شعورم توهین شد ولی خب به این معنی نیست که از این شخصیت متنفر شدم و یا اینکه داستاناش دنبال نمیکنم هنوز فیلیشیا یکی از شخصیت های مونث موردعلاقه هست ولی امیدوارم دیگه اون قضیه پیگیری نشه جدا از اون میریم سراغ این کمیک که خیلی خوب درد و ناراحتی فیلیشیا نشون میده که هنوز بابت کاری که با بلک فکس کرده نارحته و خب خیلی هم الکل مصرف کرده آدم وقتی نارحت الکل مصرف میکنه تا مست کنه و همه چیز از یاد ببره ولی خب فیلیشا ظاهرا دنبال یه محموله گرانبها و با ارزش هست و البته شاهد تعامل گربه سیاه با نیک فیوری هستیم که فیلیشا موفق میشه از دست فیلوری در بره و تو اون صندوق یه ابرقهرمان یا یه خبیث (من این شخصیت تو کمیک کاپیتان مارول دیدم )
داستان ۸ از ۱۰
طراحی که خوب بود و البته چهره ها واضح بود ۹ از ۱۰
ترجمه و ادیت که مثل همیشه عالی ۱۰ از ۱۰
مرسیspidey
ادیت و ترجمه هم عالی. بنظرم اقای اهورا کارش بیسته و با اولین ادیتش خودش روثابت کرد. امیرحسین هممثل همیشه با ادیت کاور کیفیت بالای خودش رو به رخ کشید.
ممنونم و از دست کاربران دیگر عصبانیم بابت کم لطفی غیر قابل توجیه نیبت به این سری فوق العاده
نقد شماره ۹ کمیک گربه سیاه
خب تواین شماره با استار آشنا میشیم راستش من این شخصیت تو کمیک کاپیتان مارول دیدم و خب مشخص میشه این شخص توسط کاپیتان مارول شکست خورد و توی محفظه نگهداری ميشه
اینجا مشخص میشه فلیشیا برای یکی از مشتریاش که به نظر دکتر دووم میرسه کار میکنه و دنبال مونیکا راپاچی میگرده ولی خب سرطان داره برا همین به استار میخواد و البته گربه سیاه میتونه از اون در برابر فیوری محافظت کنه جالبه که فیلشیا از مهارت و هوش خودش برای فریب ریپلی استفاده میکنه به قول از مهارت بدشانسی و البته فیلشیا میره دنبال کارش طبق فایلهای فیوری دونفر دیگه هستن که قدرت سنگ های بینهایت دارن و اگه این سه نفر نزدیک بشن قدرتشون زیاد میشه بهم قدرت زیادی اورتایم و کوانتوم که کوانتوم تو کمیک مایلز دیدیم که توانایی تلپورت داره و اورتایم که اسم اصلیش هکتور استار هم از قضیه با خبر میشه جالبه که هر سه این نفر یعنی استار هکتور و کوانتوم سابقه دار و تحت تعقیب هستن هکتور هم که قاتل هست البته فیلیشیا به استار اعتماد نداره ولی مجبور ریسک کنه ریسکی که خطرناک میاد فیلیشیا از طریق افراد فیوری هکتور پیدا میکنه اونو نجات میده و میبره به مخفیگاهش
راستش نکته جالب این که گربه سیاه دنبال سه نفر که قدرتشون سنگ بینهایت میگرده شبیه هدف تانوس هست به نوعی
و البته مهارت های فیلشیا در بدشانسی و زرنگی اون چیزی که زن گربه ای اونو نداره ولی فیلشیا داره
با استار و کوانتوم و اورتایم به نوعی آشنا میشیم با قدرت و سابقشون
اون بخش که هکتور فلیشیا مثل فرشته دید جالب بود
طراحی خوب بود من مشکلی نداشتم البته بگم چهره ها مثل خنده و بی حالی تو صورت استار منتقل میکرد
ترجمه و ادیت که عالی بود
داستان ۹ از ۱۰
طراحی ۹ از ۱۰
ترجمه و ادیت ۱۰ از ۱۰
منتظرم ببینم فیلیشیا چیکار میکنه به طور قطع مشکل براش پیش میاد و درگیری با فیوری و این سه نفر خواهد داشت
مرسی spidey
منو برای عضو شدن به تیم اسپایدی پذیرفت و با این ادیت عالی
حال منو خیلی خوب کرد.
بازم میگم داداشم خیلی خوش اومدی
خسته نباشید!
من مجددا اعلام میکنم رویداد کینگ این بلک رو نخوندم و تازه قصد دارم این سری رو شروع کنم (سری کینگ این بلک نه ها! سری بلک کت رو). احتمالا یکم نقدم دیر بشه ببخشید. نهایت نهایت نهایتش (!) فک کنم آخر این هفته آماده بشه؛ چون این هفته من کلا دو تا امتحان دارم که تازه اونا هم مجازیه! پس با این حساب وقت آزاد زیادی دارم و سعی میکنم زیاد طولش ندم مرسی
نقد شماره ۱۰ کمیک گربه سیاه
.
.
.
خب خب گربه سیاه کوانتوم پیدا کرد که به نوعی به هدفش تقریبا رسید البته استار و اورتایم و حتی کوانتوم هر کدوم به نوعی خطرناک بودن که کوانتوم روی مخ فیلیشیا هست که کسی میفته دنبال گربه سیاه که میفهمیم نایت هاک هست (هجویه بر بتمن ) که مشخصا میخاد با سنگ های ابدیت دوباره اون جهانی که مفیستو ساخته بودش دوباره بسازه که البته فیلشیا جواب رد به نایت هاک میده و البته بحثی بین ادسا و گربه شیاه راه میفته که گربه سیاه باز هم وقت میخاد تا ماموریت تکمیل کنه اینجا به نظر میرسه فیلشیا خسته شده این که بقیه بهش میگن چیکار کنه البته استار هم توی شماره های قبلی نشون داد برنامه هایی داره که دردسر بیشتری برای فیلشیا به همراه داره
داستان ۹ از ۱۰
طراحی ۹ از ۱۰
ترجمه و ادیت ۱۰ از ۱۰
مرسی spidey
نقد قسمت اول تا چهارم کمیک "بلک کت"!
(هشدار اسپویل)
تشکر ویژه از ادیتور ها و مترجمان دوست داشتنی!
همونطور که از همون جلد اول پیداست، این سری بیشتر نقش یه مکمل رو برای مجموعه ی "کینگ این بلک" ایفا میکنه. از این جهت طبیعیه که داستان خاصی از خود شخص بلک کت رو در محور دنیای سیمبیوتی شده ی مارول به صورت نامحسوس پیش ببره. نکته اینجاست که داستان این چهار قسمت اول، همون داستان "پادشاه سیاه پوش" رو از دید بلک کت تعریف میکنه و نشون میده که در هر شرایطی، همه ی شخصیت ها میتونن راوی باشن! یه خلاقیتی هم که نشون دادن اینه که اتفاقات روی محور سیمبیوت ها ولی با تمرکز بر روی خود فیلیشیا و زندگی اون اتفاق میافته. این ماجرا خیلی تونسته رو شخصیت پردازی اثر مثبت بذاره و این که سریع جمش کردن و دیگه بقیه ی شماره ها رو به کنال ربط ندادن، یه نکته ی مثبت محسوب میشه. این کار (هدایت داستان) به بهترین شکل ممکن انجام میگیره و باعث نمیشه تا خواننده بیش از اندازه نسبت به داستان، خستگی و بی حوصلگی پیدا کنه. به نظرم به عنوان یه اسپین آف مکمل، خوب عمل کرد. منتها داستان یه خورده کوچولو از خود فیلیشیا فاصله گرفت که البته اونم طبیعیه! پس با این حساب....
نمره به شماره ی ۱ تا ۴ کمیک گربه سیاه: ۹/۵ از ۱۰
............... ............... ..............
نقد آرک "شهر طلاکوبی شده"
خب این آرک یه داستان جدید و نسبتا اختصاصی داشت (نسبتا که درواقع منظورم همون اختصاصی کامله!) و به خاطر همین مجبورم نقدش رو به سه قسمت تقسیم کنم: مقدمه، میانی، پایان بندی.
مقدمه:
بخش مقدمه ی داستان که در واقع از نیمه ی آغازین تا اوایل نیمه ی پایانی قسمت ۱ ادامه داشت، تونست سرآغاز داستان و نحوه ی پیدایش اون رو در حد یک آرک اختصاصی ولی کوتاه، به بیننده به صورت کامل برسونه. یکی از معدود ایراد هایی که داشت، این بود که به سرعت رفت سراغ اصل داستان! موضوع اینجاست که این "داستان اصلی" در قسمت های اولیه ی هر کمیک "قسمت مشخصات" نوشته میشه. کسی که از اول با این یری کمیک بوده قطعا درک بهتری ازش،خواهد داشت تا کسی که حتی نگاه هم به بخش "مشخصات" نمیکنه! از آرک مربوط به "کینگ این بلک"، داستان "شهر طلاکوبی شده" مدام داره تکرار میشه (واسه آمادگی) اما نکته اینجاست که نویسنده میدونست زمان چندان زیادی واسه روایت نداره! شاید یکی از دلایلی که آمادگی واسه ی داستان رو سپرد دست بخش مقدمه و مشخصات، همین باشه. پس یا نقطه ضفه یا در حد خودش خوبه (نمیشه گفت نقطه قوت چون از جهاتی، باعث خامی داستان میشه).
میانی:
شروع آرک که نسبتا قویه ولی بخش میانی طوری ادامش میده که از اولش هم قوی تر ظاهر میشه. همه ی اتفاقات مهم توی بخش میانی میافتن؛ این روند، روی سرعت داستان تاثیر خاصی نمیذاره و به نظرم نویسنده واقعا به بهترین شکل تونسته فقط در تقریبا دو شماره، داستانی به این عظمت رو تموم کنه. یه چند تا ایراد جزئی داشت البته ایراد که نه، در واقع گاف! اینکه بیاد بخش میانی رو در "پایان بندی" پخش بکنه، باعث میشه که هیجان داستان تا حد مورد توجهی پایین بیاد و مشخصه نویسنده نه به خاطر غافلگیری خواننده، بلکه به خاطر زمان کمش همچین کاری کرده. در غیر این صورت باشه به نظرم کم کاریه! فقط اون صفحه ی آخر آرک... (دیگه خودتون میدونید چه فاجعه ی عظیمی بود)
نمره به آرک "شهر طلاکوبی شده: ۷ از ۱۰
............... ............. ..........
نقد آرک "سرقت ابدیت"
من هیچی از این آرک متوجه نشدم. آخه اصلا انگیزه ی فیلیشیا واسه دزدیدن سنگ های ابدیت چی بود؟ نه واقعا چی بود؟ اینکه فقط به بهانه ی دزدی از وسط یه ماجرا سر در بیاره دیگه خیلی تکراریه. دکتر دووم با اون عظمت کاری به این بزرگی رو به گربه ی سیاه سپرده؟ این با عقل جور درنمیاد! بعد اصلا فیلیشیا چطوری با دکتر دووم ارتباط گرفته بود؟ حس میکنم یا من متوجه نشدم یا این آرک کلا باگ داستانیه!
نمره: فعلا نمره ای نمیدم چون اصلا آرک تموم نشده و منم هیچی متوجه نشدم!
نمره به ادیت و ترجمه: ۱۰ از ۱۰
دمتون گرم! فقط یه نفر اون آرک سرقت ابدیت رو توضیح بده ممنون میشم.
نقد کمیک گربه سیاه
خب بلاخره معلوم شد هدف گربه سیاه در واقع مادرش بود که البته بگم جای تعجب هم نداره باید از خودمون بپرسیم چرا باید برای دکتر دووم کار کنه اصلا دلیلی برای این کار وجود نداره فلشیا برای خودش کار میکنه و البته با زیرکی تونست اون دختر فریب بده و البته نیک فیوری که تونست با فریب فیلشیا رو پیدا کنه مشخصا میخواست سرطان مادرش درمان کنه و تنها راهش این سه نفر بودن البته شاید یک نفر اون دختر و اون دو نفر دیگه زیاد مهم نبودن دست کم نه فلیشیا که خب فلشیا نمخواست مادرش مثل پدرش از دست بده فلشیا شاید دزد باشه ولی احساس داره و به فکر مادرش هست و خب بارها شده که به مرد عنکبوتی کمک کرده نکته بعدی اینکه نایت هاک سروکله اش دوباره پیدا میشه که با اون دختر درگیر میشه فقط نفهمیدم اون دختر چرا از نایت هاک متنفره و خلاصه فلشیا دستگیر میشه بعد از صحبت کوتاه با مادرش اینکه نتونست پدرش نجات بده ولی مادرش تونست نجات بده گرچه پدرش داخل زندان نمیمیره داخل خونه میمیره و خب میدونیم گربه سیاه دوباره از زندان میاد بیرون
طراحی طراحی عالی و تر وتمیز بود میشه گفت احساس و هيجانات صحنه های اکشن خوب بودن
ترجمه و ادیت که حرف نداشت عالی بود
داستان ۱۰
طراحی ۹
ترجمه و ادیت ۱۰
مرسیSpidey .ir
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا