مدیران و نویسندگان سایت spidey.ir فیلم "دکتر استرنج 2" را نقد میکنند

نقد-بررسی-تحلیل-آنالیز-موشکافی-ذره-بین-دکتر-استرنج-2-استرانج-داکتر-doctor-strange-2-مولتی-ورس-چندجهانی-دنیاهای-موازی-دیوانگی-جنون-سم-ریمی-2022-مارول

تقریبا 5 سال و نیم پیش یعنی در روز 6 آذر 1395، قسمت اول "دکتر استرنج" را به صورت گروهی نقد کردیم (در اینجا) و حالا به یاد همون روز میخواهیم از شیوه مشابهی برای نقد قسمت دوم بهره بجوییم ...

 

 

با توجه به تگ سنی و باتوجه به شایعات که گفته شده بود این فیلم شاید ترسناک ترین فیلم مارول باشه من و شاید خیلی از مخاطبان انتظار داشتیم با یه فیلم دلهره آورتر و ترسناک تر روبه‌رو باشیم که اینطور نبود! نکته دوم پرداختن به یونیورس های مختلف بود که با توجه به پتانسیل فیلم میشد به جهان های مختلف بهتر و بیشتر پرداخته بشه. ضعف بعدی بنظر من محدود بودن خیلی زیاد کاراکترها بود با توجه به اینکه در جهان های مختلف فیلم جریان داشت. نکته بعد شاید همون نوع متولد شدن و وضعیت والدین آمریکا بود که نقص بزرگیه و قطعا این موضوع به مذاق خیلی از مخاطبان هم خوش نیومد.

امتیاز: 6 از 10

سحاب نصراللهی

(sahabiuj)

 

در ابتدای فیلم ما دکتر استرنج مدافع و آمریکا چاوز رو میبینیم و با قدرت چاوز (سفر در دنیای موازی هنگام ترسیدن) آشنا میشیم. وقتی که آمریکا چاوز در دنیای اصلی مارول درحال فرار از دست شوما گوراث هست و دکتر استرنج که مشغول کار های شخصی هست ناگهان تغییر لباس میده و به سمت نبرد میره (مثل مرد عنکبوتی توبی مگوایر). و در سکانس دیگه خبیث داستان (شوما گوراث) از ساختمون درحال بالا رفتنه و ما این اتفاق رو از نگاه افراد داخل ساختمون میبینیم که درحال ترسیدن هستن (مثل حمله گرین گابلین و...). و این ها نشونه هایی از کارگردانی سم ریمی هست. توی رستوران دکتر استرنج درباره مرد عنکبوتی حرف میزنه که یعنی اون رو فراموش نکرده و فقط هویت پیتر پارکر رو از یاد برده و آمریکا چاوز در واکنش به مرد عنکبوتی میگه چه چندش که این آزار دهندست و این اتفاق برای داک آک و ماندارین هم در فیلم های دیگه افتاده. وقتی دکتر استرنج و آمریکا چاوز توی دنیا های دیگه سفر میکردن دنیایی رو دیدیم که کارتونی بود و این میتونه نشون بده که داستان انیمیشن وات ایف در دنیای موازی اتفاق میفته. در ادامه ی داستان زمانی که دکتر استرنج و آمریکا چاوز برای بررسی توی محفظه ای قرار گرفته بودن کریستین به استرنج میگه که زمین شما شماره 616 هست که در دنیای کمیک هم شماره اصلی دنیای مارول همینه.توی دنیای 838 شاهد گروه ایلومیناتی (نخبگان) هستیم (با اینکه به گروه چهار شگفت انگیز اشاره میشه ولی به گروه ایکس من اشاره ای نمیشه ولی با توجه به قدرت های پروفسور اگزاویر، میشه احتمال داد که توی این دنیا مردان ایکس هست) و واندا اونقدر قوی شده که به سادگی 4 نفر از اعضای این گروه که ثانوس رو شکست داده بودن رو میکشه. احتمالش خیلی کمه که مارول گروهی به این مهمی که بازیگران قدیمی نقش های مهم اون رو بازی میکنن رو به همین سادگی بکشه. در اصل ممکنه این پیش نمایشی از گروه اصلی باشه که بعدا قراره توی دنیای 616 ببینیم. و در نهایت واندا شباهت زیادی به داک آک داشت، بخصوص پایان این شخصیت که هردو پشیمون شدن و با مرگشون کارهاشون رو جبران کردن. به نظرم اینکه اشاره ها و کامئو هایی مثل ددپول، ولورین و مرد عنکبوتی و... نبود کار درستی بود چون دلیلی از نظر داستانی نداشت و فقط برای فروش بیشتر میبود و به فیلمنامه ضربه میزد. حضور شخصیت هایی مثل کاپیتان کارتر، پروفسور اگزاویر و... مختصر و مفید بود و در قالب گروه ایلومناتی به داستان مرتبط بود.

امتیاز: 9.5 از 10

محمدجواد کلانتری پور

mjkp

 

تا پیش از این احساس می‌کردم هنوز هم جای امیدواری برای ادامهٔ راه 10 سالهٔ فوق العادهٔ دنیای سینمایی مارول وجود دارد اما افسوس که روز به روز سراشیبی تندتری را طی کرده و اگر هرچه سریع‌تر ترمز نکند به طرز فجیعی سقوط خواهد کرد. مولتی ورس جنون نیز در راستای همین سراشیبی قرار می‌گیرد، سراشیبی‌ای که سرمنشا بزرگترین مشکلات آن از یکی از ناامیدکننده ترین و توهین آمیز ترین آثار مارول یعنی “وانداویژن” سرچشمه می‌گیرد! متاسفانه درس نگرفتن کوین فایگی و دست‌اندرکاران آن از آثار پیشین و مقاومت بیش از حد آن‌ها از قبول واقعیت و تغییر رویه دادن باعث شده نتوان به این راحتی اعتماد سابق طرفداران “واقعی” را برگرداند. مولتی ورس جنون در واقع دنبالهٔ قسمت اول دکتر استرنج سال 2016 نیست بلکه به نوعی فصل دوم “وانداویژن” محسوب می‌شود چرا که عصارهٔ اصلی داستان و جلوبرندهٔ هر نقطه از فیلمنامه برمبنای واندا مکسیموف سوکوویایی یا جادوگر پلید داستان اسکارلت ویچ است. کسی که یک شهر را به مدت طولانی به بردگی و اسارت گرفت اما در نهایت به خاطر مسائل اجتماعی حال حاضر این روزهای تاریک هالیوود به نقطهٔ مثبت داستان تبدیل شد و حتی ادعا شد این واندا بوده که در نهایت فداکاری کرده و از خیر شوهر و فرزندان خیالی خود گذشته نه از خیر گذشتن آسیب‌های ذهنی‌ای که به مردم یک شهر تحمیل کرده! این بار با وقاحت هرچه تمام تر دکتر استرنج در ملاقات با واندا به این واقعه تاریک اشاره می‌کند اما این هیچگاه در اختیار فیلمنامه نبوده و تناقضات درونی آن را می‌افزاید ("تو که بچه می‌خواستی چرا یه فرصت دیگه به همین زندگی خودت ندادی؟ چرا لااقل دنبال ویژن واقعی نرفتی؟" این‌ها بخشی از سوالاتی است که از نویسندگان فیلم داریم!) با در نظر داشتن این نکته و همراستا کردن آن با انگیزه‌های اصلی خبیث اصلی فیلم؛ تنها چیزی که از آن نتیجه گیری می‌شود بی اساسی و اوج حماقت نویسندگان فیلم در نگارش فیلمنامه است. واندا یک زن آسیب دیده و شکست خورده است که منجر شده روان او از هم بپاشد و قدرت‌های عظیم او باعث شد شوهر و فرزندانی خیالی را برای تسکین دردهای خود بسازد و در نهایت از خیر آن‌ها بگذرد در حین این پروسه شوهر اصلی اش بازگردد و هیچ‌گاه این سوال که در این فاصله زمانی چرا سراغ او نرفته است پاسخ داده نمی‌شود هیچ، ما شاهد این هستیم که او به دنبال جایگزینی خود با یکی از نسخهٔ های موازی‌اش است تا بتواند در کنار فرزندان دوقلویش (که در اصل واقعی نبودند) بازگردد و برای این مهم نه تنها به کشته شدن مادر اصلی آن‌ها بسنده نمی‌کند بلکه می‌خواهد به تمام نسخه‌های مشابه دسترسی داشته باشد. آن هم به مضحک‌ترین پیشینهٔ ممکن: “اگر بچه‌هایم دچار بیماری شوند من بروم و سراسر مولتی ورس درمان آن را پیدا کنم” و در این راه اصلا هیچ اهمیتی ندارد هزاران نفر سلاخی شوند! با این اوصاف چیزی که کار را بدتر می‌کند توجیه‌های بی منطقی است که برای آن بیان می‌شود! مثلا این‌که دکتر استرنج سنگ زمان را به ثانوس تقدیم کرد به یک بهانه کاملا از محل اعراب خارج تبدیل می‌شود تا واندا به کشتار‌های خود برای هدف پوچ خود ادامه دهد! دوقطبی کاذب و بی اساسی به وجود می‌آید که دکتر استرنجی که تمامی آینده‌های احتمالی را دیده بود و می‌دانست این تنها راهی است که برای نجات دنیا وجود دارد و در این راه هم خودش فدا شد (برای پنج سال) و هم عنوان برازندهٔ «جادوگر اعظم» را از دست داد در مقابل واندایی که یک شهر را به بردگی کامل خود گرفت و بعد از آزاد کردن آن‌ها تشویق شد؛ قرار می‌گیرد. باید از سازندگان پرسید آیا این همان واندایی است که چندین و چند بار پروسهٔ رستگاری را طی کرده و حالا مجددا به همان شیوهٔ اولیه بازمی‌گردد؟ آیا این باعث نمی‌شود تاثیرگذاری آن به کلی از بین برود؟

مردعنکبوتی راهی به خانه نیست با وجود ایراداتی که داشت با این حال ثابت کرد که چگونه می‌توان به طرفداران یک فرنچایز ادای احترام کرد و اکثریت مخاطبان را با لبخند رضایت روی لبانشان بعد از دیدن یک فیلم از سالن سینما خارج کرد اما در این فیلم کاملا پا در مخالف مسیری که خود این افراد طی نموده‌اند گذاشته می‌شود. کامئوها و حضورهای “افتخاری” فیلم نه تنها باعث شعف طرفداران نمی‌شود بلکه همانطور که پیش‌تر گفتم ادامه دهندهٔ راه “وانداویژن” دهن کجی بزرگی به طرفداران بوده و همسو شدن آن با مسائل اخیر استودیوهای هالیوودی چاشنی و شدت اوج افتضاح بودن یک صحنه را به آشکار به اثبات همگان می‌رساند! (کودن شدن ناگهانی کاراکترهای مرد داستان با وجود قدرت‌های عظیم در دنیای کمیک و تیکه پاره شدن آنی بدون داشتن کوچکترین فرصت مبارزه‌ای در حالی که همرزمان آن‌ها عین بُز در حال تماشای سلاخی شدن آن‌ها هستند!) چرا باید پاتریک استوارت را بعد از خداحافظی قاطعی که از این نقش داشت بازگرداند تا مجددا به طرز خنده داری کشته شود؟ چرا باید یکی از بزرگترین خواسته‌های طرفداران برای ایفای نقش یک بازیگر یعنی «جان کرازینسکی» را در نقش رید ریچاردز برآورده کرد که نه تنها باعث دلزدگی آن‌ها شده بلکه با دیالوگ‌های بسیار کوتاه و آن شیوهٔ تنفربرانگیز قصابی شدنش مرزهای دیگری از مضحکه قرار دادن مخاطبان را درنوردید. حتی اگر در فیلم اختصاصی چهارشگفت انگیز شاهد بازگشت این بازیگر باشیم نه تنها تازگی و طراوت اولین حضور او را از داده‌ایم بلکه اصلا تمایلی به دیدن ایشان در نقش نداریم چرا که تفاوتی بین او و کارکتر «جیم» در سریال Office ندیدیم! با حضور «انسون مونت» در هیبت بلک بولت که سابقا در سریال منفور ناانسانها دیده بودیم و کشته شدن تمامی اعضای ایلومیناتی توسط واندا اگر رید ریچاردز «مایلز تلر» (چهارشگفت انگیز 2015)، پروفسور ایکس «هری لوید» (سریال لژیون) سر و کار می‌داشتیم به راحتی از کنار این صحنه‌ها می‌گذشتیم اما چنین نشد و متاسفانه هیچ یک از کامئوهای فیلم در اختیار داستان نبودند و فقط برای کشاندن مخاطب به سالن‌های سینما تعبیه شده بودند! (ضمن این‌که کارکرد سینما با دنیای کمیک کاملا متفاوت بوده و به نمایش گذاشتن یک شخصیت آن‌هم برای چندین و چندبار باعث بی خاصیت شدن آن در روایت داستان می‌شود).

خروج کارگردان و نویسندهٔ اصلی از پروژه به علت اختلاف با استودیو باعث شد سکان کارگردانی به دستان توانا و دوستداشتنی «سم ریمی» بیافتد ولی این بدان معنا نیست که یک کارگردان نام آشنا و کاربلد توانسته باشد تمام ایرادات آن را بپوشاند. عدم انسجام فیلمنامه و منطق سازی فیلم، صحنه‌های شگفت انگیز با جلوه‌های ویژه و فیلمبرداری جذاب ریمی را تحت تاثیر خود قرار داده و این اجازه را نداده تا نهایت لذت را از فیلم ببریم اما همین موارد کافیست تا کلیت اثر در مقایسه با آثار فاز چهارم مارول در رتبهٔ بالاتری قرار گرفته و در نتیجه فروش بیشتری در گیشه داشته باشد. شاید استفاده ابزاری کردن از برخی از کارکترهای مهم، تقلیل قدرت‌های آن‌ها، فیلمنامهٔ ضعیف، بی منطق بودن وقایع و البته جادو‌های انجام شده ، انگیزه‌های سطح پایین، پایان بندی هندی(بالیوودی) ، عدم برآورده کردن خواسته‌های طرفداران و از بین بردن فرصت‌های طلایی جزو ضعف‌های فیلم باشد اما وارد شدن MCU به بخش جدی‌تر مثل نشان دادن صحنه‌های خشونت‌آمیز و ترسناک و اکشن‌های خلاقانه و دیدنی باعث شده این فیلم در قلمرو بدترین فیلم‌های دنیای سینمایی مارول قرار نگیرد و همچنان رکن سرگرمی همیشگی مارول را حفظ کند.

امتیاز: 6.5 از 10 

احمد فقیه

P.Constantine

 

سم ریمی فیلمی را ساخته که فارغ از اتصال آن با فیلم های دیگر تلاش می کند تا داستان خود را نیز روایت کند. فیلم تمرکز اصلی خود را بر روی خود دکتر استرنج قرار می دهد و وجه قهرمانانه ی شخصیت استیون در این فیلم بیش از هر فیلم دیگری بروز می یابد. استیون در مسیر خود در طول جهان های چندگانه با وجوه مختلفی از شخصیت خود مواجه و مجبور به اتخاذ تصمیماتی می شود که موجب تکامل شخصیتی او می گردد. در این مسیر شخصیت های مکمل قدیمی و جدیدی هم او را کمک می کنند. آمریکا چاوز به عنوان مهم ترین شخصیت جدید فیلم انگیزه های مشخصی ندارد و نمی تواند ما را تماما با خود همراه کند ولی بازی خوب بازیگر جوان آن و رابطه ی امتحان پس داده ای که مشابه آن را در Homecoming شاهد بودیم، شخصیت او را در مجموع قابل قبول می کند. مارول با دعوت از توبی مگوایر و اندرو گارفیلد در No way home  سینماها را منفجر کرد ولی معتقدم تیر مارول در مورد شخصیت های ایلومیناتی در این فیلم به سنگ خورد. اساسا ایلومیناتی هیچ تاثیر خاصی بر روند داستان و تکامل شخصیت های آن نمی گذارد و اعضای آن هم آن قدر ها غافلگیر کننده نیستند (به جز یکی از شخصیت ها که برای اولین بار او را با بازیگر جدیدش ملاقات کردیم). با این که این فیلم، فیلم استیون است اما به اعتقاد من بهترین شخصیت داستان اسکارلت ویچ است. واندا در این فیلم با انگیزه های قابل درک و قدرت های بی حدش تبدیل به یکی از بهترین و ترسناک ترین خبیث های MCU می شود. این فیلم به جز یکی "فیلم مارول" یک "فیلم ریمی" هم هست و المان های سینمای ریمی در جای جای آن دیده می شود، المان هایی که در هماهنگی کامل با ساختار روایی و بصری داستان و شخصیت ها قرار دارد و موجب بهبود سطح کیفی فیلم شده است. در مجموع مولتی ورس جنون فیلم مفرحی است که می تواند تماشاگر را 2 ساعت با جهان غریب خودش همراه کند، ولی ایراداتی هم دارد.

امتیاز: 7 از 10

فرزان صدیقی

Farzan003 

 

دکتراسترنج 2 یک فیلم بسیار خوب و لذت بخش هست. فیلمی کاملا متمایز از دیگر آثار MCU و حتی سینمای ابرقهرمانی.ماجراجویی فیلم خیلی خوب طراحی شده و کاملا باعث همراهی مخاطب با این فیلم میشود. سم ریمی هم با تلفیق چند ژانر توانست بار دیگری با کارگردانی خودش دل ما را بدست بیاورد. لحظات درام و احساسی خوبی در فیلم حضور دارد و حتی صحنه ای در پایان فیلم باعث بغض کردن من شد. شخصیت پردازی خود نقش های اصلی و همین طور ورینت ها هم خوب انجام شده (همین طور شخصیت پردازی آمریکا چاوز به عنوان یک نقش جدید در MCU) و میتونیم با همه اون ها به شکل خیلی خوبی همذات پنداری کنیم. فیلم چندان ترسناکی نیست ولی از اِلِمان ها و عناصر ترس به خوبی استفاده شده تا فیلمی با حال و هوای ترسناک و متفاوت ارائه شود. نکته دیگری که این اثر را متمایز کرده شجاعت فیلمنامه در به تصویر کشیدن بی رحمی های وانداست. بازیگری های این فیلم بسیار خوب هستند. ( به خصوص الیزابت اولسن من را شگفت زده کرد و بازیگری عالی ای از خودش ارائه داد).

فیلم صحنه های اکشن جذابی هم دارد و از دیدنش لذت میبریم. موسیقی متن هم به نظرم آقای دنی الفمن بعد از مردعنکبوتی 1 و 2 باز هم ترکاند و یک موسیقی متن بی نظیر را ارائه داد که کاملا به تاثیر گذاری صحنه های فیلم کمک میکرد. این را هم اضافه کنم که فیلم باید وظیفه سخت توضیح و تشریح دارک هولد و کتاب ویشانتی و رویا نوردی را هم تا حدودی انجام میداد که کاملا موفق بود. یک سری نقاط ضعف هم در فیلمنامه فیلم دیده میشد ( به خصوص در پایان بندی فیلم برخی اتفاقات به نوعی سرهم بندی شده و نبود تعامل و رابطه احساسی بین اعضای ایلومیناتی در نبرد با واندا ) و نمیتوان گفت دکتراسترنج 2 اثر بی نقصی هست ولی در کل این فیلم به عنوان شروع کننده راه مولتیورس در فیلم های MCU یک فیلم کاملا جذاب و لذت بخش هست.

امتیاز: 8.5 از 10

علی عبداللهی

BlueCrown4

 

"دکتر استرنج در چندجهانی دیوانگی"، بازگشت حماسی "سم ریمی" به سینما به همراه شیوه‌ی خاص‌اش در ساخت فیلم‌های ابرقهرمانی، در غالب جلوه‌های ویژه‌ی فوق العاده و اجرای بی‌نقص تیم بازیگری، خصوصا "بندکیت کامبربچ" و "الیزابت اولسن" بود. هر چند با وجود نقاط قوت بسیار این فیلم، بی‌شک قسمت جدید "دکتر استرنج"، داستانی نبود که اکثر طرفداران انتظار آن را داشتند؛ همین مسئله و ضعف‌هایی در فیلمنامه‌ی فیلم، باعث شد تا بخش قابل توجهی از انتظارات عده‌ای از طرفداران فراهم نشود؛ البته توقع دیدن یک فیلم تمام عیار درباره‌ی چندجهانی گسترده‌ی مارول، به همراه تعداد زیادی از شخصیت‌های محبوب، آن‌هم در فیلمی که می‌دانستیم صرفا قرار است راجع به مشکلات به وجود آمده برای "دکتر استرنج" و نهایتا "واندا ماکسیموف" با چندجهانی باشد هم در این مسئله بی تاثیر نبود!

(گرچه بی‌انصافی‌ست اگر نگوییم که قسمت دوم "دکتر استرنج" خالی از غافلگیری‌های فوق العاده در چندجهانی و حضورهای افتخاری جذاب شخصیت‌های مارول هم نیست!). عناصر نمادین و خاص "سم ریمی" در فیلم‌هایش، به وضوح در قسمت جدید "دکتر استرنج" حس می‌شود؛ حال و هوا و روند قصه‌گویی خاص "سم ریمی"، به همراه موسیقی زیبای "دنی الفمن" در "دکتر استرنج 2"، شما را کاملا به یاد سگانه‌ی محبوب "مرد عنکبوتی" اش می‌اندازد؛ البته این‌بار با چاشنی المان‌های ترسناک این کارگردان و در غالب چارچوب‌های مدرن دنیای سینمایی مارول. در نهایت "دکتر استرنج در چندچهانی دیوانگی"، شاید داستانی نباشد که در ذهن خود تصویرسازی کرده‌اید، اما بی شک ثابت می‌کند که محصولی متفاوت و حرفه‌ای از مارول است که قطعا شما را راضی نگه خواهد داشت و به دیدن ادامه‌ی داستان دنیای سینمایی مارول مشتاق خواهد کرد.

امتیاز: 8 از 10

امیر مهدی کورشلی

AM.Kooroshli 

 

فیلم دکتر استرنج 2 فیلمی بود که درست از پتانسیلش استفاده نشد! قطعا کمئو بازیگران دوست داشتنی فیلم های قبل خیلی به جذابیت داستان استفاده میکنه اما در این فیلم کمئو ها به هدفی اورده شدن که در نهایت اون هدف نابود شد و بود و نبود اون کاراکتر ها فرقی نمیکرد! پایان بندی نسبتا منطقی بود و ایرادی بهش نیست و به نظر من بیشتر هدف پایان بندیش پایه ریزی برای فیلم های آینده بود نه اینکه آنتاگونیست و پروتاگونیست معرفی تماشاگر بکنه. نقد اصلی من به فیلم، کارگردانی و فیلمبرداری و تدوین هست! سم ریمی رو اکثر اسپایدرمن فن ها به خاطر اون 3 گانه ی دوست داشتنی دوستش دارن اما شیوه ی فیلمبرداری و ترنزیشن هایی که بین سکانس ها می افتاد کاملا مال 20 سال پیش هست! شما وقتی فیلم رو ببینید انگار نه انگار که فیلم برای سال 2022 هست!

اکثریت میگن این سبک سم ریمی هست، ولی چرا باید ترنزیشن ها و شیوه ی فیلم برداری 20 سال پیش رو با سبک کارگردان بودن توجیه کنیم؟! بهتر نیست که خود سم ریمی یک مقدار آپدیت بشه و از سبک های جدید استفاده کنه؟ واقعا توی ذوق میزد. بازیگری ها به نسبت خوب بودن، قصه و فیلمنامه تا حدودی خوب بود.

امتیاز: 6 از 10

شکیبا پوران پیر​

Iamshakiba

 

دکتر استرنج در مولتی ورس جنون اثری جذاب و سرگرم کننده است، اما قطعا بی‌نقص نیست. قبل از هر چیزی باید بگم که «سم ریمی» کاملا این فیلم رو به تصاحب خودش در آورده. اگه آثار قبلی استاد ریمی رو دیده باشید مطمئنا متوجه خواهید شد که دکتر استرنج در مولتی ورس جنون فضایی مشابه بقیه آثار او داره و امضای ریمی در جای جایِ این فیلم قابل مشاهده است. دکتر استرنج در مولتی ورس جنون مشت دیگری بر دهان اونایی زد که اعتقاد داشتند آثار MCU به اصطلاح کارگردان محور نیستند (هرچند این عقیده مدت هاست که توسط آثار مارولیِ افرادی مثل «جیمز گان»، «تایکا وایتیتی» و حتی «کلویی ژائو» دفن شده). بگذریم. این فیلم از تیم بازیگری فوق‌العاده ای بهره می‌بره و بعید میدونم که فیلم در این زمینه کوچکترین ضعفی داشته باشه. از بندیکت کامبربچ عزیز که به زیبایی نقش چند نسخه متفاوت از دکتر استرنج رو بازی میکنه، تا الیزابت اولسن دوست داشتنی که ستاره این فیلمه و به بهترین شکل تاریک ترین و وحشتناک ترین جنبه واندا رو به نمایش میزاره. بندیکت وانگ، خوچیتل گومز و ریچل مک‌آدامز هم خیلی خوب از پس نقش هاشون بر اومدند. ضمنا این فیلم دارای جلوه های ویژه به شدت شگفت انگیزی هست. به علاوه، صحنه های اکشن این فیلم واقعا هیجان انگیز هستند و با عناصر فیلم های ترسناک ترکیب شده‌اند (همونطور که می‌دونید آقای ریمی در زمینه آثار ترسناک هم کارنامه درخشانی داره) تا تجربه متفاوتی رو برای مخاطبان رقم بزنند. این فیلم چند Jump scare داره و طراحی تاریک صحنه و الیزابت اولسنی که با بدنی خونین و ظاهری مخوف در تلاشه تا قهرمانان داستان رو تیکه پاره کنه کاملا تداعی کننده صحنه های تعقیب و گریز فیلم های ترسناکه (فقط کافیه یه نگاهی به اون سکانس فرار استرنج، آمریکا و پالمر توی اون تونل تنگ و تاریک بندازین). خوشبختانه سم ریمی آرک داستانی شخصیت هارو ماهرانه به جلو می‌بره. دکتر استرنج که بعد از دست رفتن عشق زندگی‌ش دائما با این موضوع دست و پنجه نرم میکنه که "آیا اون واقعا الان احساس خوشحالی میکنه یا نه؟" و آمریکا چاوز که نقش یه مک گافین رو ایفا میکنه و باید با احساس ترس و گناه خودش کنار بیاد و در نهایت هم موفق میشه نیرو هایش رو به کنترل خودش در بیاره. و اما میرسیم به واندا که ابرخبیث اصلی فیلم بود. ویلن داستان برای من خیلی مهمه و به شخصه اعتقاد دارم که اگه اهمیت ابرشرور فیلم از قهرمان بیشتر نباشه، کمتر هم نیست. واندا شخصیتی بود که سخته بهش لقب "شرور" داد. شکی نیست که حس مادر به فرزند یکی از قوی‌ترین و خالصانه ترین عشق های دنیاست و هر مادری که جای واندا بود احتمالا حاضر بود که مثل او خودش رو به آب و آتیش بزنه تا پسرانش رو برگردونه، چه بسا به اقدامات غیراخلاقی روی بیاره. از طرفی تاثیرات منفی دارک هولد مثل یک کاتالیزور اون جنبه دارک و منفی واندا رو بیش از پیش نشون داد. همه این ها باعث میشه که انگیزه های او قابل باور جلوه کنه. البته نمیشه انکار کرد که در بیشتر این فیلم واندا شبیه به یک "مادر افسرده دیوانه" به تصویر کشیده شده و بخش بزرگی از حالت سمپاتیک و حس ترحمی که ما بهش داریم حاصل سریال وانداویژنه. اما اون صحنه انتهای فیلم که واندا بالاخره به پسرانش میرسه و می‌بینه که اونا چقدر از هیولایی که بهش تبدیل شده هراس دارن، واقعا غمگین و احساسیه. بنابراین تنها راه متوقف کردن واندا نه با جنگیدن، بلکه با برانگختن احساساتش محقق شد.

از همه این ها که بگذریم فیلم ضعف هایی هم داشت. من از شما می‌پرسم "چرا ایده مولتی ورس همیشه جذاب و محبوبه؟"، مسلما به خاطر تنوع. به خاطر اینکه هیچی غیرممکن نیست و به خاطر اینکه تنها محدودیت در آثار مربط به جهان های موازی، وسعت تخیل سازندگان است. واقعا به اون چند لحظه کوتاهی که استرنج و آمریکا در حال غلت زدن بین جهان های موازی بودند نگاه کنید. در یک جهان انسان ها از رنگ های از هم پاشیده تشکیل شده اند و در جهانی دیگر هنوز دایناسور ها بر زمین حکمرانی میکنند. در یک ثانیه دنیایی آینده نگرانه و رباتیک را می‌بینیم و در ثانیه بعدی جهانی انیمیشنی را. حقیقت این است که همه ما بعد از شنیدن نام "دکتر استرنج در مولتی ورس جنون" انتظار یک ماجراجویی حماسی با سفر در ابعاد موازی مختلف را داشتیم. اما بخش اعظم این فیلم در جهان اصلی MCU اتفاق می‌افتد و بخش هایی هم در دنیایی معروف به دنیای 838 و یک جهان متروکه. جهان متروکه برخلاف چیزی که در ابتدا به نظر می‌آمد ارتباطی با اپیزود چهار سریال وات ایف ندارد و همچنین چیز زیادی درباره اش نمیدانیم و برای مدت کوتاهی هم در این فیلم قابل دیدن است. شکی نیست که دیدن پروفسور ایکس و رید ریچاردز برای اولین بار در MCU محشر است اما طرفداران از فیلمی با عنوان "‌مولتی ورس جنون" انتظار بیشتری از یک نسخه کپی از نیویورک با رنگ چراغ راهنمای برعکس و بروس کمبلی که به جای آزار پیتر پارکر، پیتزای کروی می‌فروشد داشتند؛ چراکه پتانسیل مولتی ورس فراتر از چند کامئو است. شاید بزرگترین مشکل دکتر استرنج در مولتی ورس جنون این است که به اندازه اسمش "بزرگ" نیست و اگر انتظارات خیلی بالایی از این فیلم دارید ناامید خواهید شد. این فیلم تنها یک دنباله فیلم دکتر استرنج است، نه بیشتر. بنابراین هرگز توقع یک واقعه فوق حماسی را نداشته باشید. دکتر استرنج در مولتی ورس جنون فیلمی خوب و قابل قبول است که به واسطه کارگردانی سم ریمی، تیم عالی بازیگران و صحنه های اکشن نفسگیر و همچنین آمیختگی به المان های سینمای وحشت، لحظات خوشی را برای شما رقم خواهد زد. البته این فیلم پتانسیل بالایی داشت که بخش زیادی از آن به هدر رفت و جا داشت که با دیدگاه خلاقانه تری به موضوع مولتی ورس پرداخته میشد.

امتیاز: 7.75 از 10

کیارش یارویسی

Kia Iron Man

 

چیزی که در این فیلم قابل توجه بود امضاء همیشگی "سم ریمی" همانند دیگر آثار او یعنی "تم ترسناک نوع فیلم برادری و حضور یار همیشگی‌اش بروس کمبل بود". روایت داستان به سرعت پیش می‌رود و همۀ اتفاقات پشت سر هم نمایش داده می‌شود. جلوه‌های ویژه فیلم بسیار قوی و چشم‌نواز هستند. از دیگر نکات مثبت فیلم موسیقی متن دنی الفمن بود که به خوبی اجرا شده بود. همچنین الیزابت اولسن در کنار دیگر بازیگران فیلم بازی فوق العاده‌ای از خودشان به نمایش گذاشتند. نکات منفی نیز در فیلمنامه به چشم میاید که شاید به مذاق برخی از تماشاگران خوش نیاید. از جمله کمئو‌های موجود در فیلم، ریشوت های آن و دستکاری فیلمنامه توسط مارول که به فیلم ضربه ای وارد میکند. (نحوه روایت و ارتباط فیلم با دیگر آثار MCU) اما در عین حال اثری نسبتا خوب را تحویل می‌دهد و می‌تواند تماشاگران را راضی نگه دارد.

امتیاز: 7 از 10

امیرحسین رجبی

 

 

عاشق 20 دقیقه ابتدایی فیلم هستم. البته کلا عاشق فیلم هایی هستم که یهویی با یه تهدید بزرگ شروع میشن (مثل "اونجرز: جنگ بینهایت") ولی این 20 دقیقه رو دوست دارم چون سم ریمی خالصه! 100 در صد ریمیه. اون مبارزه با اون هیولایی اختاپوسی شگفت انگیزه. اصلا من عاشق دیدن نبرد ابرقهرمانان با هیولاهای عظیم الجثه وسط خیابون های نیویورکم! بنظرم بعد از این سکانس فیلم یه مقدار افت میکنه تا اینکه در اون انتها و اون سکانس دیوانه واری که دکتر استرنج دنیای اصلی وارد جسم اون نسخه زامبی شده میشه دوباره به اوج میرسه چون ایده های دیوانه واری داره که قبلا نظیرش رو از جناب استاد فقط در سری "مرده شریر" (Evil Dead) دیده بودم (خدا میدونه ریمی چقدر با این زامبیه حال کرده!) البته اون وسطا از همه سکانس های اسکارلت ویچ که دست به طغیان زده و آدم میکشت هم لذت بردم. و بگم که نه تنها اصلا از نحوه کشتار "ایلومیناتی" ناراضی نبودم  بلکه کلی هم باهاش حال کردم و بنظرم برای وحشی نشون دادن واندا و سطح بالای قدرت هاش باید هم که سریع دخلشون میومد! این صحنه ها بار دیگر نشون داد که ریمی چقدر در خلق سکانس های دلهره آور تبحر داره و واندا با اون صورت خونی یادآور فیلم "کری" (ساخته «برایان دی پالما» براساس رمان معروف «استیفن کینگ») میندازه. در مجموع از فیلم راضی بودم. اگر هر کسی دیگری به جز ریمی کارگردانش بود معلوم نبود جه بلایی سرش میومد. تاریخ اکرانش عوض شد، فیلمنامه ش عوض شد، کلی صحنه فیلمبرداری مجدد (ریشوت) داشت و ... فقط کسی مثل ریمی میتونست اونو جمع و جور کنه و کلیت کار به نظرم قابل قبوله. فیلم ضرباهنگ خوب و افکت های مناسبی داره. کشش داستانی خوبی هم داره و البته بازی های عالی! ولی خب ... کاملا مشخصه که آشفته است. یعنی تدوینش جاهایی واقعا تو ذوق میزنه و فیلم پرش های آزاردهنده ای داره. برخی دیالوگ ها سطحیه و کلیشه ای.

و من سه تا مشکل اساسی با فیلم دارم: اول اینکه مدت زمانش کوتاهه و دوست داشتم بیشتر طول میکشید. یعنی دوست داشتم بیشتر به دنیاهای موازی که نشون دادن میپرداختن چون واقعا دوست داشتم بیشتر ازشون بدونم. و دوما اینکه من با اسکارلت ویچ در قالب ویلن اصلی فیلم مشکل دارم! البته او یک خبیث عالیه که انگیزه خوبی هم داره. به دنیای کمیک هم وفاداره چون واندا اونجا هم به خاطر بچه هاش دست به هر کاری زده. الیزابت اولسن هم عالی بازی کرده. ولی من در مجموع از ایده "قهرمان سابق که خبیث شده" خوشم نمیاد! مخصوصا برای این فیلم واقعا دوست داشتم یک خبیث شیطانی و تمام عیار از دنیای کمیک بوک های دکتر استرنج مثل کثان یا مفیستو و کابوس رو در نقش آدم بد اصلی ببینم. ضمن اینکه این قضیه خبیث بود واندا و بعد قهرمان شدنش رو قبلا در MCU دیده بودیم و شخصا دوست داشتم بعد از این همه بدبختی که کشیده بود، رهایش میکردن تا به آرامش برسه. و سوما اینکه من آرک داستانی شخصیت دکتر استرنج رو خیلی نپسندیدم. یعنی برام دقیقا ملموس نبود که او در پایان داستان در نتیجه اتفاقات فیلم، چه تغییر مثبتی از نظر شخصیتی پیدا کرد. خب البته شاید بشه گفت تغییر این بود که او مهربان تر، صبور تر و "انسان" تر شد. چون در "راهی به خانه نیست" هم دیدیم که دلش به حال خبیث ها نمیسوزه و میخواست به دنیای خودشون برشون گردونه تا کشته بشن تا جلوی فاجعه ای مولتی ورسی رو بگیره. ولی اینجا در نهایت تصمیم گرفت که قدرت های آمریکا چاوز رو نگیره و اجازه نده که کشته بشه. این یک تغییر مثبت میتونه باشه ولی کافی نیست و دوست داشتم عیان تر نتیجه تغییرات شخصیت اش رو میدیدم. اما همانطور که گفتم از کلیت فیلم راضی بودم. یه خاصیتی داره که خوشم میاد ازش. و اعتراف میکنم بیشتر از "راهی به خانه نیست" دیدمش! (نه اینکه از اون بهتر باشه ها! نه! ولی نمیدونم چرا بیشتر میل به تماشای مجددش دارم!). به فایگی هم تبریک میگم که بازم یه فیلم متفاوت از آثار قبلی بهمون ارائه داده. خیلی سخته که 28 تا فیلم بسازی و هنوزم با طراوت باشی و این فیلم هم این قابلیت رو داشت و چیزایی رو بهمون نشون داد که قبلا ندیده بودیم. "دکتر استرنج در چندجهانی دیوانگی" قطعا فیلم بی عیب و نقصی نیست ولی بسیار جذاب و سرگرم کننده است با ایده هایی ناب و سبک کارگردانی منحصر به فرد جناب استاد و موفقیتی دیگر در کارنامه پرافتخار مارول استودیوز محسوب میشه.

امتیاز: 7.75 از 10

مهدی ترابی مهربانی

MTM

 

فیلم دکتر استرنج جدید، سبک کارگردانی سم ریمی در اون میدرخشه، با این حال، احساس میشه که تا حدی در بعضی جاها دستش بسته بوده. فیلمنامه فیلم احساس ناکامل بودن رو داشت و با تمام شایعه ها و حرفایی که از سمت دست اندرکاران فیلم زده میشه، به نظر میرسید که قرار بود فیلم خیلی بزرگتر از این باشه.

امتیاز: 6.5 از 10

معینِ محمد قلی زاده

MoienGZ88

MoienGZ88

 

فیلم دکتر استرنج و چندجهانی جنون اکران شد و با اکران این فیلم، دریچه دیگری از داستانها و جهانهای دیگر (به معنای واقعی) از سمت جهان ادبیات مارول به سمت مردم جهان باز شد. شاید گفته ها و نقدهای زیادی را در چند روز اخیر در مورد این فیلم شنیده باشید، اما امروز می خواهیم جنبه دیگری از این فیلم و معانی علمی آن را برای شما آشکار کنیم. یکی از اهداف ادبیات داستانی غرب و خصوصا جهان کمیک، آشنائی خوانندگان این کتابها با بعضی مفاهیم علمی درقالب داستان و همچنین آموزش سجایای اخلاقی در قالب ادبیات قهرمانانه می باشد. کشور آمریکا با استفاده از شوق و عطش کودکان کشور خودش به این شخصیتها، از قالب این کاراکترها برای آموزش کودکان در قالب داستان استفاده میکند. مفاهیمی چون لیزر، نجوم ، سیارات، سفرهای بین سیاره ای و .. اولین بار از دل همین کتابها به ذهن کودکان پاگذاشتند. برای مثال همگی ما داستان "روی ماه قدم گذاشتیم" ، از سری داستان های تن تن و میلو را به خاطر داریم. و یا فیلمهائی همچون "من و لیزر" و یا مجموعه فیلمهای "پیشتازان فضا" همگی در راستای همین آموزش ساخته شده و در اختیار مردم قرار گرفتند. در واقع در بطن این کتایها و یا فیلم ها، جریانی آموزشی در جریان است که مسبب آشنائی نسل جدید و کودکان ما، با علوم و اخلاقیات صحیح تربیتی میباشد.بد نیست این نکته را بدانید که تمامی فیزیکدانان آمریکا و جهان در کتابهای خود از این فیلمها به عنوان "مثال" استفاده می کنند واگر به مطالعه این کتابها علاقمند باشید ، از خواندن داستانهای کمیک در لا به لای مشکل ترین و سنگین ترین کتابهای علمی، متعجب خواهید شد. آخرین سری و آخرین مثال از این تلفیق همین دو هفته قبل بصورت استریم در اختیار شما قرار گرفت: فیلم " MOONFALLیا سقوط ماه به یکی از معروفترین وجالب ترین فرضیه های علمی یعنی "ابرسازه بودن ماه" اشاره میکند. اما علت استفاده از ساختارعلم در ادبیات و خصوصا ادبیات کمیک چیست؟ و چرا با چنین شدتی توسط نویسندگان این کشور ترویج می شود؟ این جهان از ساختاری مهندسی شده و زیبا ساخته شده و جهان پس از قوانین سه گانه نیوتن به این دانش دست پیدا کرد. قبل از نیوتن مردم جهان به این باور بودند که قوانین الهی این دنیا در دست خداوند است و انسان ها به آنها دسترسی ندارند. قوانین طبیعت در هر ملت و یا کشوری بسته به فرهنگ آن کشور با داستانهای ساخته شده توسط همان فرهنگ تعبیر می شد .مردم اسکاندیناوی برای توجیه صاعقه به خدای اودین و ثور اعتقاد داشتند و رعد و برق را نتیجه جنگ ثور و لوکی می دانستند. اما پس از ظهور نیوتن و فیزیک ترمودینامیک، مردم جهان فهمیدند که میتوان قوانین طبیعت را کشف کرد و از آن استفاده نمود و جهان بهتری برای مردم ساخت. در این میان، قدرت تخیل، جایگاه ویژه ای دارد. اگر علوم به دل ادبیات راه پیدا نمیکرد، خیلی از سازه های امروز ما در اختیار بشر نبود. برای مثال، اگر اجداد ما، رویای پرواز نداشتند، برادران رایت هرگز به فکر ایجاد چیزی به نام هواپیما نمی افتادند. قدرت تخیل در آموزش علوم در قالب ادبیات به کودکان، در بزرگسالی مسبب پیشرفت سطح علمی جامعه میشود. و بشر به این جنبه آموزشی و پیشرفت، بیش از هر چیزی احتیاج دارد.

حال و پس از این مقدمه میخواهیم به سراغ آخرین فیلم در این سری و جنبه های جدید و مهم "دکتر استرنج و چند جهانی جنون" برویم و این فیلم را از جنبه علمی و آموزشی پنهان در آن، بصورت کوتاه مطالعه کنیم. مدتی است که فیزیک دانان غربی پس از دستیابی به ریاضیات چندوجهی (فریمنی) و از ابتدای قرن بیستم و توسط فیزیک دانانی همانند انشتین به فیزیک جدید یا فیزیک کوآنتوم و در نتیجه چندوجهی بودن این جهان پی برده اند. تازه ترین بخش این یافته ها به نام "نظریه ریسمان" شناخته میشود. نظریه ریسمان جهان را در یک مدل ریاضیات دارای 7 ، 11 و 33 و سپس بی نهایت دنیا در نظر میگیرد. بد نیست به این نکته اشاره کنیم که تلفیق این نظریه به سری MCU اولین بار در سریال لوکی و نمایش وجهه های دیگر ابعاد، (با نشان دادن پلیس های زمان) نمایان شده است. نظریه علمی این ریاضیات به این صورت است که این جهان دارای 7 بعد در بالای خود و سپس سه بعد در ورای خود میباشد (نظریه ریسمان) و در نهایت یک بعد به صورت ریسمانی مرتعش در بالاتر و همزمان در تمامی این ابعاد می باشد (نظریه ابرریسمان). اکنون با تعمید این نظریه به کتابهای کمیک نگاهی بیندازیم.

دلیل علمی قدرت آزگارد و جهان آزگارد، رسیدن مردم این جهان به تکنولوژی سطح بی (بر طبق نظریه کارداشف) می باشد. جهانی که میتواند به سمت دیگر کهکشان پا بگذارد (به همین دلیل در فیلم ثور - راگناروک، ثور از درون یک پورتابل نوری به سیاره هالک پرتاب میشود)، در واقع ما به علت استفاده از قوانین فیزیک ، شاهد استفاده مردم از قدرت بینهایت و عمر طولانی (به دلیل مدیریت خمیدگی فضا و زمان) هستیم. همچنین ، چنین مردمی قادر به درک ابعاد بالاتر، بدون مشکل جسمانی خاص و به دلیل دستیابی به تکنولوژی مورد نیاز می باشند. (زیرا در خمیدگی ، ابتدا زمان در اختیار قرار میگیرد و سپس فضا) . و به همین دلیل است که لوکی اولین شخصیتی است که به ابعاد بالاتر، پا میگذارد. همانطور که گفتیم این جهان از 7 بعد تشکیل شده . اما اگر به سطحی موازی این هفت بعد پا بگذاریم، قادر به خمیدگی فضا و زمان خواهیم بود. (به همین دلیل در فیلم ابدی ها ، سلستیال برای تلپورت از یک سیاه چاله استفاده میکند. چون در اطراف سیاه چاله ها خمیدگی فضا اتفاق افتاده و میشود از کرم چاله یک سیاه چاله برای جا به جائی استفاده کرد). فرضیه جهان های موازی به همین قسمت از علوم فیزیک اشاره دارد و علت خیلی از وقایع فیلم چند جهانی جنون نیز همین دسترسی به جهان های موازی است. اگر انسان به جهان های موازی پا بگذارد، به دلیل گرانش متفاوت بین جهانی، دارای دردسرها و تعارضات زیادی خواهد شد. برای مثال زمان، در جهانی موازی با جهان ما، بصورت معکوس خواهد بود و یا ممکن است کندتر و یا تندتر از جهان ما در جریان باشد. به همین دلیل در صحنه ای که دکتر استرنج به دنیائی دیگر می رود، به چند حالت از قبیل انیمیشن، تکه تکه و یا مربع مربع، دیده میشود. تمامی این قسمت ها دارای زمینه علمی و مطابق با علوم چند جهانی می باشد.

البته ما قبلا هم به علت سنگ زمان (که در اختیار دکتر استرنج بود) ، با بعضی قابلیت ها و اعمال دکتر استرنج آشنا شدیم. در صحنه ای از اولین فیلم حماسه بینهایت ، شاهد این هستیم که دکتر استرنج در مقابل ثانوس به ده ها عدد از خودش تکثیر میشود و همه آنها تارهائی قرمز به سوی ثانوس پرتاب میکنند. بد نیست بدانید که شخصی که خمیدگی زمان (یا همان سنگ زمان) را در اختیار دارد ، میتواند به لحظاتی جلوتر و عقب تر در زمان رفته و یک نسخه از خودش را برای کمک به همراه بیاورد، در واقع سنگ زمان به او توانائی تکثیر و از همه مهمتر "سازگاری" با شرایط زمانی بین بعدی داده بود. اما در این فیلم دیگر چنین سنگی در اختیار او نیست و طبیعتا شرایط دکتر هم متفاوت شده است. نکته دیگر، و مشکلات دیگر، تعارضات ذهنی و چندوجهی در مغز و روح مسافرین چندجهانی میباشد. فرضیه ای در پزشکی مغز وجود دارد که بیماران اسکیزوفرنی قادر به دیدن جهان های موازی هستند و همین مطلب، دلیل بیماری ذهنی آنها است. دلیل این فرضیه نقش مغز در مدیریت جسم مشترک در این جهان ها می باشد. به همین دلیل است که شخصیت شرور این فیلم، اسکارلت ویچ است و به همین دلیل است که اسکارلت ویچ به دکتر استرنج می گوید فرزندان خودش را در خواب دیده است و به همین دلیل، اسکارلت ویچ با مشکلات مغزی خودش، برای این نقش انتخاب شده است. در صحنه ای از فیلم موجوداتی همانند شیطان با دیدن اسکارلت ویچ، به او تعظیم میکنند، که حتی برای خود اسکارلت ویچ تازگی دارد . (او حتی گارد دفاع گرفته است). علت این امر بعد شیطانی درون روح یا مغز این شخصیت است که در این جهان دارای تاریخچه می باشد و موجودات فرابعدی قادر به درک آن هستند. سرتاسر این فیلم به صورتی هنرمندانه تمامی قوانین علمی را با ادبیات تلفیق کرده و بعد تازه ای از علوم را در دل فیلم خود آغاز کرده است. و البته ترکیب علوم با این فیلم خیلی بیشتر از اینهاست ولی از آنجا که نمیخواهیم شما را با گفته های سخت و علمی گیج کنیم، پس به همین اشاره کوتاه بسنده میکنیم و فقط جنبه علمی این سری فیلم ها را برای آشناتر شدن شما، باز کردیم تا بدانید در دل این فیلم ها ، در حال آموزش دیدن با قوانین پیشرفته علمی هستید و این خصلت، فقط متعلق به فیلمهای جهان کمیک می باشد و البته که فیلم دکتر استرنح و چندجهانی جنون سرآمد و بهترین مثال این مجموعه می باشد. پس اگر یک فیزیک دان یا یک دانش آموز عالی هستید، چند جهانی جنون برای شما بسیار جالب و سطح بالا خواهد بود. چون این فیلم، یک فیلم تخیلی و علمی قوی نیز هست که حتما از آن لذت خواهید برد. خودم اگر مدت زمانش بیشتر بود نمره کامل بهش میدادم.

امتیاز: 9 از 10

هادی علیزاده

hadializadeh60

 

دکتر استرنج 2، فیلمی که خیلی وقته منتظرش بودیم‌ و به شدت تئوری های وحشتناکی داشتیم براش و آماده بزرگترین رونمایی ها و بزرگترین شروع ها برای mcu بودیم اما واقعا همون حد بود؟ میشه گفت هم آره هم نه. اما نه به بزرگی که تصور میکردیم و نه به کمی که خیلی ها میگن این فیلم مشکلات فیلمنامه ای داره که یک‌سری جا ها به شدت واضحه و مشخصه ریشوت ها و نبود فیلمنامه کامل اثر خودشو‌ گذاشته مثلا مولتی ورس به اون جنونی که فک‌میکردیم‌ نبود و دقیقا برعکس عنوان فیلم بیشتر درباره واندا بود تا دکتر استرنج، اما نمیشه کارگردانی سم ریمی‌ و‌حتی جلوه های ویژه رو نا دیده گرفت خلاصه وار این فیلم نه تو‌جایگاه عالی هستش نه تو جایگاه بد و میشه گفت خوب کلمه مناسبی برای این فیلمه.

امتیاز: 7 از 10

امیرحسین حقیقی

King spidey

 

یکی از بهترین جملاتی که در توصیف فیلم خوندم، این بود که از زمان نگهبانان کهکشان، مشخص‌ترین فیلم مارول که می‌بینینش و سریعا متوجه کارگردان متفاوتش میشین همین دکتر استرنج در مولتی‌ورس جنونه. امضای سم ریمی که در تمام فیلم پخش شده. فضای ترسناک فیلم، حرکات دوربین، عوض شدن صحنه‌ها و... . فضای ترسناک فیلم که برای اولین بار در یک فیلم از MCU می‌بینیم فوق العاده از آب درامده و کاملا با فضاهای داستانی و دنیای دکتر استرنج جور درمیاد و یکی از متفاوت‌ترین فیلم‌های MCU رو رقم میزنه. ریمی بطور کامل جادو میکنه. از خود جادوها بگیر تا باقی نکات. اگر فکر می‌کنید صحنه مبارزه دکتر استرنج با تانوس، یکی از موفق‌ترین صحنه‌ها در نشون دادن دکتر استرنج بود، باید این فیلمو ببینید. با وجود تمامی ریشوت‌ها و مشکلاتی که در سر راه فیلم بوده، فیلم یکدسته و ریتم خودش رو حفط میکنه که مهارت‌های ریمی رو نشون میده. فیلم مثل یک قطار سریع السیر میمونه که فرصت کمی برای سوار شدنش دارین و بعد با سرعت زیاد شروع به حرکت میکنه تا به مقصد برسه. فیلم از هیچ چیز ابایی نداره و اتفاقاتی در فیلم می‌افته که هیچ جوره انتظارش رو ندارید. شخصیتی که در طی سال‌ها دیدیمش، کارهایی رو در طول فیلم میکنه که من به خوابم هم نمی‌دیدم. هنوزم باورش سخته که در یک فیلم مارولی شخصیت‌هایی رو ببینیم که سلاخی میشن. موسیقی هم یک نکته مثبت دیگه از فیلمه که به شخصه در ابتدا با جدا شدن جاکینو نگران بودم اما نتیجه کار عالیه. یکی از بهترین صحنه‌های فیلم ترکیبی از جادو و موسیقیه که باید بگم در تمام مدت محو تماشای اون بودم.جلوه‌های ویژه فیلم هم درخشانه. تمامی صحنه‌های فیلم از جلوه‌های ویژه خوب و جذابی بهره بردن. دنیاهای مختلف فیلم جذاب و تماشایین و مات مبهوت اون می‌شید. بازی بازیگران فیلم مخصوصا الیزابت اولسن معرکهست. اولسن رو همین چند وقت پیش توی وانداویژن دیدیم، اما بازیش در این فیلم چند مرحله بالاتره و مو رو به تن آدم سیخ میکنه (که بازیش تو خود اون سریال هم بی‌نظیر بود!). بندیکت کامبربچ هم که نیاز به گفتن نداره و با اینکه چند نسخه از دکتر استرنج رو در فیلم میبینم، تفاوت رو بینشون احساس میکنیم.

اما با همه اینا باید بگم که فیلمنامه فیلم مشکل داره. در این حین که در بعضی از صحنه‌ها فیلمنامه خوب عمل میکنه، در بعضی از قسمتا وا میده. مثلا داستان عاشقانه دکتر استرنج نسبت به قسمت اول کلی پیشرفت کرده و فقط یک عشق ساده برای شخصیت اصلی نیست، یکی از بخش‌های مهم داستانه که بیشترین تاثیر رو در آرک شخصیتی دکتر استرنج داره. رومانس این فیلم یکی از پخته‌ترین و بهترین داستان‌های عاشقانه‌ای که تاحالا دیدم. اما در یک صحنه دیگه که گفتنش اسپویله، دیالوگا سطحین و تو ذوق میزنن و باعث زیر سوال رفتن خود شخصیت میشه. از اونطرف، با وجود دنیای جادویی و کاملا دورمنظر دکتر استرنج، تم‌ها و شخصیت‌های فیلم جوری هستن که کاملا میشه اون‌هارو درک و باهاشون ارتباط برقرار کرد. آرک خود دکتر استرنج توی فیلم بسیار جذابه و حکم یک خودشناسی عمیق رو براش داره. او به راحتی با این فیلم به یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌های من از مارول و شخصیتی که میتونم ارتباط برقرار کنم، تبدیل میشه که حتی تا قبل از MCU اطلاع زیادی ازش نداشتم. اما بزرگ‌ترین مشکل فیلم از نگاه من اینه که فیلم دکتر استرنج نیست. من که با ذوق و شوق به امید یک فیلم دکتر استرنج به تماشای اون نشستم، فیلم اسکارلت ویچ رو نگاه می‌کردم. احساس کردم از پشت خنجر خوردم. وانداست که قطار فیلم رو به حرکت در میاره و باعث پیشبرد داستان میشه. داشتن یک فیلم از واندا به خودی خود چیز بدی نیست، اما نه اینکه فیلم دکتر استرنج به فیلم واندا تبدیل بشه...

امتیاز: 8.5 از 10

مبین امیری

Amazing Spidey

 

از نکات مثبت فیلم "دکتر استرنج: در مولتی‌ورس جنون" می‌شه به مفاهیم جدید یا مفاهیمی که قبلا فقط ازشون یاد شده بود اشاره کرد، مثل رویانوردی (dream walking) یا برخورد دنیاها. ولی امیدوارم خروجی این فیلم چیزی نبوده باشه که مارول از همون اول درنظر داشته (بخاطر تاخیرها و تغییرات و جابجایی‌هایی که بخاطر شیوع کرونا و این ها داشت) چون بنظرم با اینکه سورپرایز بزرگی مثل تیم ایلومیناتی و بازگشت چند شخصیت مهم مارول داشت، اما شاید اون‌قدری که باید و شاید بزرگ نبود و بعضی صحنه ها که توی تبلیغات روشون خیلی تمرکز شده بود خیلی سریع تموم شدن! (مثل ایلومیناتی یا اون استرنج خبیث که میله رفت توش!) درهرصورت با اینکه به شخصه به قول گفتنی اونطور که باید بهم نچسبید اما از تماشای یه اثر متفاوت دیگه از سم ریمی و مارول لذت بردم.

امتیاز 7 از 10

حسام سرخانی

Captain-Deadpool

 

«دکتر استرنج: در چندجهانی دیوانگی» آن رویداد عظیم مارولیِ پُرشده از کامئوهای هیجان‌انگیز که انتظارش را داشتیم نیست. اثری انقلابی در میان بلاک‌باسترهای ابرقهرمانی که به سیم آخر بزند و یک ماجراجویی دیوانه‌وارِ مولتی‌ورسی را روایت کند هم نیست. به تصمیم کارگردان یا به اجبار استودیو، دکتر استرنج 2 فیلمی سرراست با داستانی جمع‌و‌جور است که قرار است تماشاچیان را کمی بیشتر با مولتی‌ورس و سازوکارش آشنا کند. چیزی که به فیلم هویت خاص خود را می‌بخشد، امضای کارگردان صاحب‌سبک و کهنه‌کاری چون «سم ریمی» پای آن است. ریمی به خوبی از وظیفهٔ غایی هر فیلم و سریالی که از دل MCU بیرون می‌آید، یعنی پیشبرد داستان بزرگ‌ترِ این دنیای درهم‌تنیده و مقدمه‌چینی برای رویدادهای آیندهٔ آن، آگاه است و تلاش کرده این رسالتِ ازپیش‌تعیین‌شده را به سبک‌وسیاق خود اجرا کند. شاید بزرگ‌ترین نقطهٔ قوت فیلم هم همین مؤلفه‌های ریز و درشت سینمای ریمی، به خصوص حرکات سریع و پرانرژی دوربین که به ساده‌ترین صحنه‌ها رنگ‌و‌بویی خاص می‌بخشند باشد.

جدّی‌ترین انتقادی که به فیلم دارم به هستهٔ انسانی و عاطفی داستان برمی‌گردد. به دلایلی سوگ واندا در مرگ عزیزانش و عشق محکوم به شکستی که استفن به کریستین دارد، آن تأثیرگذاری و عمقی که در آثار پیشین دیده بودیم را ندارند. خط داستانی مربوط به «آمریکا چاوز» هم اجرایی نه چندان چشم‌گیر از موتیفِ شخصیتی دارای قدرت‌های فوق‌بشریِ ناخواسته است که بر ترس‌های خود فائق آمده و به توانایی‌هایش ایمان می‌آورد. متأسفانه قلب و روح فیلم در هیاهوی مولتی‌ورس تا حدّی رنگ باخته که زیاد از یک داستان مارولی سر نمی‌زند. «دکتر استرنج: در چندجهانی دیوانگی» فیلمی‌ست که پایش را از گلیمش درازتر نمی‌کند و بسیاری از ظرفیت‌های بی‌حدوحصر خود را، شاید برای اقتباس سینمایی احتمالی «جنگ‌های پنهان» در آینده، دست‌نخورده باقی می‌گذارد. در نهایت سبک بصری منحصربه‌فرد ریمی در کنار داستانی مفرح در دل مولتی‌ورس و نوآوری‌های فیلم برای دنیای سینمایی مارول، این فیلم را به اثری دیدنی تبدیل می‌کند.

امتیاز: 7.5 از 10

محمد صالح حیدری

Spider-Fan

 

امتیاز سایت اسپایدی به این فیلم: 7.5 از 10

 

 شما چطور این فیلم را نقد میکنید؟ نمره شما به این فیلم چیست؟ در بخش نظرات بگویید 

 

All rights reserved © Spidey.ir 2022

   (هرگونه كپی‌برداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز می‌باشد)

 

مطالب مرتبط:

10 اسپویل بزرگ فیلم "دکتر استرنج در مولتی ورس جنون"

10 طلسم جادویی برتر دکتر استرنج در فیلم های مارول

لینک دانلود نسخهٔ پرده ای فیلم "دکتر استرنج ۲ در چندجهانی دیوانگی"

شرح 20 دقیقه ابتدایی فیلم "دکتر استرنج 2: مالتی ورس جنون" به نمایش درآمده در جشنواره "سینما کان"

ایستراگ (EASTER EGG) های فیلم دکتر استرنج

تحلیل و بررسی تریلر "دکتر استرنج در مولتی ورس جنون" + نکات و ایستراگ ها

15 حقیقتی که احتمالاً درباره دکتر استرنج نمیدانستید!

18 شایعه و خبر درباره شخصیت هایی که در فیلم «دکتر استرنج در مولتی‌ورس جنون» حضور خواهند داشت

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید :

Submit to DeliciousSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn