از اسپایدرمن گرفته تا اَش ویلیامز و دارک من و جادوگر شهر اُز، استاد ریمی برخی از قوی ترین و تاثیرگذارین شخصیت های دنیای سینما را برامون خلق کرده است.
مقدمه: فیلمساز برجسته آقای «سَم ریمی» پس از 15 سال غیبت از دنیای اقتباس های کمیک بوکی در ماه مارس سال 2022 با فیلم "دکتر استرنج 2: مولتی ورس جنون" به پرده سینماهای جهان باز میگردد و در این فیلم با کاراکتری با شخصیت پردازی قوی مثل دکتر استیون استرنج سر و کار خواهیم داشت که خودش رو کاملا تثبیت کرده است ولی از یاد نبریم که سم ریمی پیشتر نیز چنین شخصیت هایی برامون خلق کرده بود. فاکتورهای زیادی در قوی از آب در آمدن یک کاراکتر سینمایی دخیل هستند. مثل شجاعت، داشتن فیزیک مغلوب کننده، اراده و جدیت در از پیش رو برداشتن موانع بسیار، میل به جانفشانی برای رسیدن به هدفی والا و ... و ناگفته پیداست که دکتر استرنج به زودی به جمع شخصیت های قوی و تاثیرگذار در کارنامه درخشان ریمی اضافه خواهد شد و فعلا با ما باشید با معرفی 10 شخصیت قوی در آثار سم ریمی.
10- «اُسکار دیگز» در فیلم " اُزِ بزرگ و قدرتمند" (2013)
بدون شک شخصیت «اسکار دیگز» با بازی به یاد ماندنی «جیمز فرانکو» یکی از قوی ترین و ماندگار ترین کاراکترهای ریمی است. این شخصیت تکامل عالی دارد زیرا از سمبل طمع و نیرنگ شروع میکند و رفته رفته خودش را به فرمانروای جادوگر یک سرزمین جادویی بدل میسازد و در این مسیر ما را عاشق خود میکند. او از فریبکاری های خودش استفاده میکند تا سه ساحره را فریب دهد تا باور کنند یک جادوگر واقعی است و این وسط «گلیندا» را نیز نجات میدهد. او بابت موفقیت خود به عنوان "جادوگر اُز" برگزیده میشود و به نفوذ زیادی در شهر زمرد دست میابد. ولی چون او در انتهای فیلم به این درجه نایل آمد پس جایش در لیست ما در رتبه آخر است! در هر حال " اُزِ بزرگ و قدرتمند" یکی از بهترین فیلم های سالهای گذشته هالیوود است که ارزش چندین بار دیده شدن را دارد ...
9- «بیلی چپل» در فیلم "به عشق مسابقه" (1999)
در فیلم For Love of the Game ، «کوین کاستنر» دوست داشتنی نقش بازیکن بیس بال ستاره ای را بازی میکند که دارد پا به سن میگذارد. گذشته از مهارت های دیدنی او در این ورزش، پیگیری و ممارست بی وقفه او در رسیدن به بهترین بودن و اراده اش برای غلبه بر سن و سال و فرسودگی و تردید به خود، باعث میشه یک شخصیت اصلی قوی شکل بگیره. بیلی حالا پس از دهه و در چهل سالگی سعی میکنه کامبک داشته باشه و علیرغم تمامی مشکلات از بازوی پرتوان خودش استفاده میکنه تا اصطلاحاً یک "بازی کامل" (perfect game) به ثبت برسونه (راستش من هر چی تو ویکی پدیا خوندم نفهمیدم این perfect game چی هست! کلا هیچ وقت از قوانین بازی بیس بال سر در نیاوردم! اگه کسی بلده تو بخش نظرات توضیح بده تا ما هم یاد بگیریم!). علاوه بر بازوی پرتوان، بیلی خاطرات عشق قدیمی خودش رو احضار میکنه که باعث میشه روی بازی تمرکز کنه و الهام بگیره ازش تا در لحظه باقی بمونه و به اوج برسه. این شخصیت هیچ قدرت جادویی نداره و فقط با اتکا به بهترین خصوصیات انسانی یعنی تمرکز، استقامت و اراده برای موفقیت در هر شرایطی به پیروزی میرسه.
8- «هنک میچل» در فیلم "یک نقشه ساده" (1998)
یک نقشهٔ ساده (A Simple Plan) یک فیلم نئونوآر جنایی و دلهرهآور به کارگردانی سم ریمی محصول سال 1998 است. فیلم که اقتباسی از رمانی به همین نام اثر «اسکات اسمیت» است، ماجرای سه نفر را دنبال میکند که پول فراوانی در یک هواپیمای سقوطکرده پیدا میکنند. نقشهای اصلی یک نقشهٔ ساده را «بیل پاکستون»، «بیلی باب تورنتون» و «بریجیت فوندا» ایفا میکنند و موسیقی فیلم کاری از «دنی الفمن» است که یار و یاور قدیمی آقای ریمی به حساب میاد. لازم به ذکره که این فیلم کاندیدای 2 اسکار (کاندیدای اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی-کاندیدای اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد) در سال 1999 شد. شخصیت اصلی «هنک میچل» است (با بازی «بیل پاکتسون») که با احترام گذاشتن و برآورده کردن آرزوی برادرش هنگام مرگ، قدرت عاطفی خودش را به رخ میکشد. توان و قدرت او از میلش برای محافظت از برادر کوچک تر و دارای مشکل اش به نام «جیکوب» نشات میگیرد، آنهم به هر قیمتی که شامل یک جانفشانی غیر قابل تصور از سوی جیکوب در انتهای فیلم میگردد. علیرغم درد و رنج از دست دادن برادرش، او به نوعی قدرتی را در وجودش جمع میکند تا آرزوی جیکوب در پایان دادن به زندگی اش را برآورده سازد و این مساله باعث میشود هنک در نهایت به شخصیتی شجاع، قابل ترحم و دارای اراده پولادین به نظر برسد.
7- «خانوم گانوش» در فیلم " مرا به دوزخ بکشان" (2009)
"مرا به دوزخ بکش" (Drag me to Hell) نام یک فیلم ترسناک آمریکایی به کارگردانی سم ریمی است. ریمی و برادر فیلمنامه نویس او، «ایوان ریمی» روی این پروژه از مدتها پیش کار کرده بودند. این فیلم در جشنواره فیلم "تین چویس" (انتخاب نوجوانان) نامزد جایزه بهترین فیلم ترسناک بود. کریستین براون یک کارمند بانک است. روزی پیرزنی به نام «خانم گانوش» به بانک می آید و درخواست لغو مصادرهٔ خانه اش را میکند ولی وقتی کریستین درخواست او را رد میکند، در حملهای ناگهانی او را منجر به نفرین لامیا که یک شیطان جهنمی است میکند و ... خانم گانوش که یک کولی است، با بازی «لورنا ریور»، یکی از ماندگارترین شخصیت های خبیث آثار ریمی است و میتونه نفرین های نیرومندی را سبب بشه و ساحره قدرتمندی است که در آخر به هدف خودش میرسه (البته به لطف اشتباهی که نامزد کریستین مرتکب میشه!).
6- «الن» در فیلم "سریع و مرده" (1995)
سریع و مرده (The Quick and the Dead) فیلمی به کارگردانی سم ریمی و نویسندگی «سیمون مور» و «جاس ویدون» است (این فیلم در ایران توسط موسسهٔ قرن 21 دوبله و پخش شد و چون عنوان آن را "برنده و بازنده" گذاشت به این عنوان هم شناخته میشود ولی «برنده و بازنده» ترجمهٔ عنوان اصلی فیلم نیست و حتی معنی و مفهوم متفاوتی نسبت به آن دارد!). بازیگران این فیلم بسیار شاخص بودند و از میان آنها میتوان به «شارون استون»، «جین هاکمن»، «لئوناردو دی کاپریو» و «راسل کرو» اشاره کرد! داستان فیلم از این قرار است که در شهرکی که در آن مرد پولدار و صاحب نفوذی به نام «هرود» ( با بازی «جین هاکمن» افسانه ای) همه کاره است، هر سال یک مسابقهٔ عجیب هفت تیر کشی برگزار میشود. دختری به نام «الن» ( با بازی «شارون استون») معروف به «بانو» نیز در این مسابقه شرکت میکند. اما در اصل «الن» برای گرفتن انتقام مرگ پدرش - که مارشال ایالتی بوده - از «هرود»، در این مسابقه شرکت کرده است… الن فوق العاده درخشان ظاهر میشود و عرض اندامی حسابی در دنیای مرد سالار فیلم دارد و جسارت خود را به رخ تماشاچی میکشد. او در نهایت موفق میشود انتقام خودش را بگیرد و در رقابتی که مردان در آن زبانزد خاص و عام هستند از رقبا جلو بیفتد.
5- «پیتون وِست لِیک» در فیلم "دارک من" (1990)
قبل از اینکه استاد رِیمی سری فیلم های اسپایدرمن رو بسازه یک سری ابرقهرمانی دیگر هم داشت به نام "مرد تاریکی" یا "دارک من". داستان فیلم درباره دانشمندی بود به نام «پیتون وِست لِیک» (با بازی «لیام نیسن») که صورتش در حادثه ای به شدت آسیب میبینه و از ریخت میفته ولی سعی میکنه از ماسک هایی استفاده کنه تا صورتش رو مخفی نگه داره. همچنین موفق میشه از روی صدا و ظاهر دیگران کپی کنه تا با جرم و جنایت بجنگه. "دارک من" ترکیبی است از شخصیت های بتمن و «سایه» (Shadow) ولی در عین حال نشان دهنده اینه که سم ریمی چقدر به داستان های ابرقهرمانی علاقه داره و چقدر دوست داره اونا رو با تم های دارک پیوند بزنه. "دارک من" هم خیلی خشنه و هم یه جاهایی خیلی بامزه میشه! سبک بصری منحصر به فرد او در این فیلم به اوج خودش رسید و یادمان هست که وقتی فیلم در سال 1990 اکران شد بسیاری از منتقدین اعتقاد داشتند بیش از هر اثر ابرقهرمانی تونسته دنیای پرشور و جنون آمیز کمیک بوک ها را به تصویر بکشه («پیتر دیوید» از نویسندگان برتر دنیای کمیک هم از "دارک من" به عنوان فیلم محبوب خودش یاد میکنه). قهرمان فیلم با اراده و مهارت مثال زدنی خودش عشقش رو نجات میده و به شیوه موثری نیز از قدرت های فوق بشری خودش استفاده میکنه که به یاد میمونه. در واقع، تماشاچی پس از بلای هولناکی که بر سر این شخصیت میاد نمیتونه تصور کنه که بتونه خودش را سر و سامان بده و انتقام بگیره ولی این کار رو میکنه ...
4- «آنی ویلسون» در فیلم "هدیه" (2000)
"هدیه" (The Gift) نام فیلمی است به گونه مهیج و فراطبیعی به کارگردانی آقای ریمی. در شهر کوچک جرجیا، «آنی ویلسون» (با بازی زیبای «کیت بلانشت»)، زن بیوه و مادر سه بچه، با تحلیل روانی همسایگانش برای خودش درآمد کوچکی دارد. او خیلی زود درگیر ماجرای یک قتل میشود و میکوشد تا با شم روانی اش قاتل را پیدا کند… اولا اینکه باید بدانید "هدیه" یکی از بهترین فیلم های ریمی است که متاسفانه زیاد شناخته شده نیست و توصیه میشه حتما آن را تماشا کنید. ثانیا، این فیلم نقطه عطفی در تاریخ فیلمسازی آقای ریمی است زیرا خودش گفته با این فیلم بود که به ارزش و اهمیت بالای فیلمنامه و در کل قصه و همین طور نقش آفرینی بازیگران در فیلم های خودش پی برد و این مساله باعث شد فیلمساز بهتری بشه (زیرا او شاید قبلاً بیشتر به خلق سبک بصری خاص خود اهمیت میداد). آنی در این فیلم توانایی های فراطبیعی دارد ولی چیزی که باعث قوت شخصیتش میشه اینه که بیوه زنی است با سه بچه که سعی داره در شهری که زندگی میکنه بقا داشته باشه و به خواسته درونی خودش دست پیدا کنه.
3- «نورمن آزبورن» در فیلم "مرد عنکبوتی" (Spider-Man)
«ویلم دفو» قطعا بهترین گزینه برای ایفا نقش نورمن آزبورن / گرین گابلین بود. همانطور که آگاه هستید گرین گابلین بزرگترین دشمن مرد عنکبوتی است و «سم ریمی» در اقدامی هوشمندانه از این شخصیت به عنوان خبیث در فیلم اول مرد عنکبوتی استفاده کرد. راستش انتقاد های زیادی از شخصیت او شده. مثلا اینکه جملات و دیالوگ های او در طول داستان اعصاب خورد کن و کلیشه ای هستند. یا اینکه لباس او بسیار مزخرف و مسخره است. اما همه میدونیم که شخصیت پردازی قوی فقط در این ویژگی ها خلاصه نمیشه زیرا دفو یک بازی بی نظیر از نورمن آزبورن ارائه داد. رفتارش، حرکاتش، لحن و نوع بازی او یک نورمن آزبورن واقعی رو خلق کرد. به زبان ساده تر؛ دفو موفق شد اون ذات درونی آزبورن رو به بینندگان القا کنه. به علاوه از زمانی که متوجه میشه پیتر همان مرد عنکبوتیه، دشمنی و کینه بین آن ها جذاب تر میشه و بیشتر حال و هوای دشمنیِ شخصی گرین گابلین - مرد عنکبوتی در دنیای کمیک بوک رو پیدا میکنه. اوج بازیگری دفو را در صحنه ای شاهد هستیم که که جلوی آیینه ایستاده و بسان داستان معروف «دكتر جكیل و مستر هاید»، تسلیم نیمه تاریك خود میشود و انگار گرین گابلین از اعماق ذهن او بیرون آمده و درون آینه تجلی میابد و نجواهای شیطانی در گوشش زمزمه میكند. دفو در این صحنه عملكردی حیرت انگیز دارد و به بهترین شكل تضاد شخصیتی نورمن را نشان میدهد. یا صحنه ای که «زن عمو می» دارد در اتاق اش دعا میكند كه ناگهان گرین گابلین حمله میكند و او را تا سر حد مرگ میترساند (تازه، گرین گابلین با گفتن "Finish it"، از زن عمو می میخواهد تا دعایش را تمام كند! ). نكته دیگری كه درباره گرین گابلین دوست داریم این است كه او برخلاف بسیاری از شخصیت های خبیث در آثار كمیك بوکی بدنبال حكمفرمایی بر دنیا نیست و نقشه خبیثانه عظیمی در سر نمی پروراند. در واقع دشمنی او با اسپایدرمن خیلی زود شخصی میشود. در نتیجه نبردهای فیلم به جای آنكه فقط در تخریب و خونریزی محض خلاصه شوند، رنگ و بویی كینه توزانه و حتی خانوادگی به خود گرفته اند، به خصوص نبرد نهایی میان گرین گابلین و اسپایدرمن كه بسیار بیرحمانه و نفس گیر از كار درآمده. نکته بسیار جالب دیگری که در مورد نورمن آزبورن صدق میکند نحوه برخورد او با پسرش هری است. او بسان پدری سختگیر است که انگار هرگز توقعات بالایی که از پسرش داشته برآورده نشده. به همین دلیل فرزند ایده آل گمشده اش را در پیتر جستجو میکند و او را فردی بااراده ، سخت کوش و لایق میداند که میخواهد هر طور شده روی پای خودش بایستد (پیتر در صحنه ای از فیلم حتی پیشنهاد شغلی نورمن را قبول نمیکند). در واقع، نورمن كه ميداند نميتواند زياد روي پسر خودش (هری) حساب باز كند، به نوعي به پيتر متمايل ميشود (به همين خاطر است كه وقتی در انتهای فيلم متوجه ميشود پيتر همان اسپايدرمن است احساس ميكند بهش خيانت شده و انگیزه ای مضاعف برای دشمنی با اسپایدرمن پیدا میکند).
2- «اَش ویلیامز» در سری فیلم های "مرده شریر" (1992- 1981)
قسمت اول فیلم "مرده شریر" (Evil Dead) که در ایران بیشتر با نام "کلبه وحشت" شناخته میشود، به جنبشی در عالم هنر تعلق دارد که آن را کَمپ (Camp) خطاب میکنند. معادل آن را به فارسی میتوان عبارت نامانوسی چون "نامرغوبدوستی" یا "کجسلیقگی عامدانه/آیرونیک" در نظر گرفت. اثر هنری کمپ هیچگونه ادعایی برای متعالی کردن روح بشر، جلای فکری مخاطب و انتقال پیام مهم اجتماعی ندارد و چیزی است که اگر بخواهیم با دیدی جدی و خشک به آن نگاه کنیم، بد، بیکیفیت و بیخود به نظر میرسد. ولی جذابیت آن نیز در همین نهفته است. گاهی آدم نیاز دارد مغزش را خاموش کند و به تجربهی اثری بپردازد که خودش را جدی نمیگیرد و با سطح کیفی نازل و بودجهی کم ساخته شده، ولی پشت ساخت آن ذوق و شوق نهفته بوده. فیلم "مرده شریر" نیز فیلمی است که بلندپروازی پشت ساخته شدن آن از نتیجهی نهایی بسیار فراتر بوده است و این هم نقطهقوت اصلی فیلم است. در واقع ساخته شدن و انتشار فیلم خودش بهتنهایی دستاوردی بزرگ است؛ کارگردان و نویسندهی آن یعنی فیلم سم ریمی هفتخوان رستم را پشتسر گذاشت تا فیلم را به مرحلهی انتشار برساند، چون نه تجربه داشت ، نه بودجه و اگر کمکهای دوستان و آشنایان و بازیگر نقش اصلی فیلم و دوست دوران بچگیاش یعنی «بروس کمبل» (Bruce Campbell) نبود، شاید این فیلم هیچوقت ساخته نمیشد و دنیای سینما هرگز سم ریمی را نمیشناخت ولی سکوی پرتاب این مرد شد و الان همه از آن به عنوان یک فیلم کالت تمام عیار یاد میکنند. در قسمت نخست این سری، 2 مرد و 3 زن برای گذراندن تعطیلات به کلبه ای جنگلی میروند در حین جستجو در زیر زمین کلبه با یک ضبط صوت و کتابی عجیب مواجه میشوند پس از گوش دادن به نوار نیرویی شیطانی آزاد میگردد و در جسم این اشخاص یکی پس از دیگری حلول میکند و آنها را به موجوداتی ترسناک و شیطانی تبدیل میکند که تنها راه نابودی این موجودات سوزاندن یا تکهتکه کردن است. قسمت دوم ادامه مستقیم وقایع قسمت اول بود ولی قسمت سوم جاه طلبانه تر و به قول معروف استودیویی تر بود و داستان پرجزئیات تری داشت که طی آن شخصیت اصلی به گذشته دور میرفت! شخصیت اصلی فیلم، «اش ویلیامز» (Ash Williams) یکی از معروفترین و نمادین ترین پروتاگونیستهای سینمای وحشت است و انصافاً بروس کمبل قویترین بازی فیلم را در نقش او ارائه میدهد، منتها عمدهی شهرت اش ویلیامز مدیون فیلمهای بعدی فرنچایز است و مهارت فوقالعادهاش در زنده ماندن و جنگیدن با شیاطین را بارها به ما نشان میدهد و شخصیتش در طول سه فیلم به تکامل بهتری دست پیدا میکند. و البته اون تفنگ و اره برقی که به دست وصل میشه به تاریخ پیوسته اند ...
1- «پیتر پارکر» در سه گانه "مرد عنکبوتی" (2007-2002)
"مرد عنکبوتی" فیلمی بود که ژانر ابرقهرمانی را به محبوبیت فعلی آن رساند. این فیلم رکوردهای فروش را شکست و از بازیگران گمنام ولی با استعدادش، ابرستاره ساخت ولی از همه مهمتر اینکه به هالیوود و تهیهکنندگان آن ثابت کرد که اگر پروژههای کمیکبوکی خود را به دست کارگردان توانایی بدهند که از کودکی با کمیک بزرگ شده و ذات آنها را درک میکند، آن وقت هرگز ضرر نخواهند کرد. نقطه قوت اصلی فیلم های مرد عنکبوتی ساخته ریمی این است كه سازندگانش هیچ هراسی نسبت به وفاداری به منبع اصلی نداشته اند. البته هستند اندك مواردی كه تغییر كرده اند (مثل قابلیت تارافكنی پیتر كه ارگانیك شده و یا مکان و شخصی که عمو بن را به قتل رساند) اما این تریلوژی شدیداً به رگ و ریشه اسپایدرمن و حال و هوای كمیك بوک هایش وفادار است و برخلاف بسیاری از آثار كمیك بوكی دیگر سعی نمیكند بی خود و بی جهت چیزی را عوض كند. اگر هم تغییری به چشم میخورد، هوشمندانه و در راستای روایت بهتر قصه بوده است. سم ریمی در این فیلم ها همان چیزی را به هواداران اسپایدرمن میدهد که سالهای سال منتظرش بودند: اقتباس هایی که در آن جلوههای ویژه كامپیوتری و سكانسهای اکشن عظیم هرگز اجازه نمییابند به سدی در مقابل لحظات رُمانتیک و ارزشهای انسانی تبدیل شوند. در واقع هواداران واقعی مرد عنکبوتی این فیلم ها را بیشتر به خاطر صحنه های عاطفی به خاطر دارند تا صحنه های اكشن یا تاب خوردن های اسپایدرمن خارق العاده در سطح شهر؛ صحنه هایی همچون بازگشت پیتر به منزل پس از مرگ عمو بن و مواجه شدن با گریه های محجوبانه زن عمو می و یا صحنه ای كه پیتر پس از دیپلم گرفتن به طبقه بالای خانه میرود و در حالیكه دلتنگ عمویش است آرام آرام اشك میریزد، صحنه مرگ هری آزبورن، صحنه جانفشانی او در متوقف کردن قطار، صحنه های عذاب کشیدن پیتر پارکر در قسمت دوم به علاوه اشاره شدن های دائمی به مشكلات شخصی و روزمره پیتر پاركر ثابت میكنند كه سازندگان فیلم كاملاً آگاه بوده اند كه چه چیزی پیتر پاركر/اسپایدرمن را از دیگر ابرقرمانان متمایز میسازد. آنها خوب درک کرده بودند كه او یك میلیاردر اخمو كه دوست دارد با لباس خفاش به جنگ تبهكاران برود نیست، یا بیگانه ای شكست ناپذیر كه از سیاره ای به نام «كریپتون» آمده، یا غولی سبزرنگ و كند ذهن كه اغلب اوقات مشغول تخریب است و... نه! آنها میدانستند كه پیتر پاركر یكی از ماست و همواره با مشكلات ریز و درشتی سروكله میزند كه برایمان آشنا و ملموس هستند و این چیزی است كه از او كاراكتری منحصر به فرد ساخته و اينقدر عزيزش كرده و این مساله سبب گردیده که قوی ترین و جذاب ترین شخصیت سم ریمی در فیلم هایش خلق شود.
مهدی ترابی مهربانی
دیدگاهها
نقل قول: اگه بخوام جوری توضیح بدم که همگی دقیق متوجه بشیم، بیسبال رو در قالب فوتبال در نظر میگیرم. این بازی کامل یعنی بازی بدون خطا کردن که در واقع به معنی بازی با کمترین مقدار اوت و کرنر هم میشه. البته به این خاطر در قالب فوتبال توضیح دادم چون هیچی از بیسبال نمیدونم
در کل مقاله ی خارق العاده ای بود و جزو بهترین هایی که در این یک سال اخیر خوندم خسته نباشید.
کسی که هم تو ژانر ابرقهرمانی و هم ژانر وحشت تخصص داره و قراره فیلمی با ترکیب این دو ژانر بسازه!! هیچکس نیست که براش هایپ نباشه!
نه تنها دکتر اختاپوس بلکه بنظرم شخصیت عمو بن هم جاش تو این مقاله حسابی خالیه که همه میدونن بعنوان یه شخصیت فرعی چقدر تو فیلم تاثیر گذار بود!
باید خوشحال باشیم که ریمی همچین فیلمی رو ساخت.
واقعا دکتر اختاپوس جاش توی این لیست خالی بود چون به معنای واقعی کلمه شخصیتش حرف نداشت .. تغییرش از یه شخص آروم به یک سرور عالی به تصویر کشیده شد ( واقعا که بعضی جاها از کمیک هم برتر بود) مرد عنکبوتی ۲ تونست سرورش رو به بهترین شکل به تصویر بکشه و اون آخر کار زیبا
خب باید دید که MCU چه میکنه ( استاد به نظرتون دکتر اختاپوسش خوب از آب درمیاد؟)
کاراکتری که نشون داد واسه تغییر کردن هیچوقت دیر نیست چرا نباید توی لیست تاثیر گذار ترین ها باشه؟درسته نورمن خوب بود ولی دکتراختاپوس از لحاظ تاثیر گذاری قطعا برتر بود.
باید خوشحال باشیم که سم ریمی مسئول ساخت سه گانه بود.
ممنون بابت مقاله.
خیلی از کسایی که توی این سایت هستند عاشق سم ریمی هستند. خیلی هامون اون رو با سه گانه اسپایدرمن میشناسیم که آرزوی کودکی خیلی ها رو به واقعیت تبدیل کرد و کاری کرد که سینمای کمیک بوکی بعد از خودش ازش درس بگیره. بعد از موفقیت های این فیلم بود که سیلی از فیلم هایی از کاراکتر های مشهور کمیک بوکی سرازیر شدند. در واقع اگر فیلم های مردان ایکس و سه گانه سم ریمی هیچ وقت ساخته نمیشدند، سینمای کمیک بوکی در این وضعیت عالی خودش نبود. دنیای سینمایی مارولی وجود نداشت چون موفقیت های فیلم های قبلی باعث شدند مارول جرئت چنین ریسکی رو بکنه و البته از یاد نبریم که این سه گانه بود که "کوین فایگی" رو به دنیای سینما معرفی کرد. احتمالا در اوت صورت دنیای سینمایی دی سی هم نبود! چون دنیای سینمایی دی سی پاسخی بود به دنیای مارول و اگر mcu نبود پس در اون صورت (حداقل تا مدت ها) dceu هم نبود. پس میبینید که سم ریمی چه حق بزرگی به گردن فیلم های کمیک بوکی داره. اما شاید بعضی هامون هم ندونیم که افتخارات ریمی در دنیای سینما به سه گانه اسپایدرمن محدود نمیشه و او فیلم های تاثیرگذار زیادی ساخته که در دنیای سینما جاودان شدند. از فیلم های فانتزی مثل جادوگر شهر اُز، فیلمی به نوعی ورزشی یعنی عشق مسابقه، حتی فیلم های جنایی مثل یک نقشه ساده، فیلم های وسترن طور مثل سریع و مرده، صد البته فیلم های ترسناک مثل مرده شریر (یا همون کلبه وحشت) که سم ریمی توی اونا تخصص مهمی داره و دیدیم که توی بعضی فیلم های دیگه اش از این مهارتش استفاده میکنه(ارجاعتان میدم به صحنه حمله گرین گابلین به خانه زن عمو می، رستاخیز دکتر اختاپوس در بیمارستان، صحنه تولد ونوم و...). پس میبینید که سم ریمی در ژانر های مختلفی کارگردانی کرده و تجربه کسب کرده. در این بین قطعا شخصیت های ماندگار و تاثیرگذار زیادی در فیلم های ریمی خلق شدند که به اونا در این مقاله اشاره شد.
فقط کافیه نگاهی به توضیحات این مقاله بندازید تا برای دیدن فیلم های ریمی مشتاق بشید. ایده های ریمی برای فیلم هاش بعضی وقت ها میتونند فانتزی و تخیلی و بعضی وقت ها میتونند خیلی واقع گرایانه باشند اما در هر حالت جذاب هستند. مثلا فیلم دارک من که نشون میده سم ریمی چقدر برای دنیای کمیک احترام قائله و به این نوع فیلم های علاقه داره. اما بذارید یه راست بریم سراغ سه مورد اول چون بدون تعارف مهم ترین ها هستند.
گرین گابلینی که ویلم دفو و سم ریمی به روی پرده سینما آوردند یکی از بهترین خبیث های فیلم های کمیک بوکی بود. همون نورمن آزبورنی بود که هواداران میخواستند و اگر لباس مضحک او نبود از این هم خیلی بهتر میشد. همون نورمنی بود که با پسرش بد رفتاری میکرد و اون رو ضعیف میدونه، دشمنی او با پیتر پارکر خیلی زود شخصی میشه و روی اطرافیان او سایه میندازه (ارجاعتان میدم به صحنه ای که وقتی نورمن متوجه میشه اسپایدرمن همون پیتر پارکره، ندای گرین گابلین بهش میگه که "به قلبش حمله کن!")، از پیتر خوشش میاد و اون رو آدم مسئولیت پذیری میدونه و دوست داشته پسری مثل اون داشته باشه، بسیار فریبکار و نیرنگ باز هست به حدی که در پایان مبارزه اش با پیتر تونست گولش بزنه و حتی اگر حس عنکبوتی پیتر نبود اون رو به کام مرگ میکشوند، در مبارزه مهارت بسیار خوبی داره که وقتی با قدرتی که به دست آورد مخلوط شدند، نتیجه یک خبیث بسیار جدی شد و دیگر خصوصیات اون که به یک خبیث فوقالعاده تبدیلش کرد. مردی که شاید در نگاه اول فکر کنید که خیلی هم آدم آروم و خوبیه، اما حتی توی اون لحظات هم نشانه هایی از خباثت در وجودش دیده میشه و اون آزمایش ناموفق حکم کاتالیزوری برای سقوط اون رو داره. و این دقیقا همون گرین گابلینی هست که ما کمیک هاش رو خوندیم. بعضی ها میگن که دیالوگ های گرین گابلین کلیشه ای هستند، راستش شاید اینطور باشه ولی به شخصه من رو در طول فیلم خیلی اذیت نکردند. در واقع شاید الان با سرازیر شدن فیلم هایی که به جلوه های ویژه شون مینازند، مرد عنکبوتی ۱ رو ببینید کمی براتون مُد افتاده به نظر بیاد اما تا چند لحظه دیگه اصلا این قضیه براتون اهمیت نداره. درباره دیالوگ های گرین گابلین هم در سال ۲۰۰۲ هنوز اونطور که باید و شاید قواعد "سینمای" کمیک بوکی جا نیفتاده بود شاید این دیالوگ ها کلیشه ای به نظر میومدن (گرچه دیالوگ های خوب هم کم نداشت). کمااینکه در فیلم های بعدی که این قواعد بیشتر جا افتادند، ما دیدیم که دیالوگ ها هم خیلی بهتر شدند. بعضی ها هم میگن بازی ویلم دفو اغراق آمیز هست اما اولا باز هم دلیلش اینه که شاید بازیگران خیلی با این فضا آشنا نبودند و دوما اینکه کلا گرین گابلین خبیث اغراق آمیزیه و من از این نظر مشکلی ندیدم و فقط ای کاش لباسی برازنده تر تن گرین گابلین میدیدیم. حالا که در بخش یکی از خبیث های فیلم های اسپایدرمن هستیم، این رو بگم که شاید تنها مشکل من با این مقاله ترجمه شده از سایت ScreenRant، نبود دکتر اختاپوس در این مقاله است که به نظرم یکی از تاثیرگذارترین شخصیت های فیلم های ریمی هست. در واقع اگر من رو در موقعیت انتخاب بین گرین گابلین و دکتر اختاپوس در فیلم های ریمی قرار بدن، دکتر اختاپوس رو انتخاب میکنم چون به نظرم بهترین خبیث فیلم های اسپایدرمن هست. در واقع حتی مسئله مهم تر همون "تاثیرگذاری" اون باشه چون در فیلم واقعا خبیث تاثیرگذاری بود. یک مرد خانواده که همسرش رو خیلی دوست داره و البته روی پروژه اش هم وقت میذاره و با پیتر پارکر آشنا میشه. اما همه چیز اونطور که او میخواد پیش نمیره و همسرش کشته میشه (که در واقع بخشیش هم تقصیر خودش بود که اجازه خاموش کردن دستگاه رو نداد). او به طرز ترسناکی در بیمارستان بیدار میشه اما اونی که بیدار میشه دیگه اتو اکتاویوس نابغه نیست، بلکه خبیثی به نام دکتر اختاپوسه. انگیز هاش واقعا قابل درک هست که او میخواد کاری که شروع کرده رو تموم کنه و البته اون بازو ها هم به نوعی حکم سیمبیوت برای او رو دارند و اون رو وسوسه می کنند. و البته پایانی که برای او رقم خورد یکی از بهترین جمع بندی برای خبیث های کمیک بوکی بود. جایی که دکتر اختاپوس به اشتباه خودش پی میبره و در صدد درست کردنش قرار میگیره و اون جمله زیبای "من یک هیولا نخواهم مرد!" رو به زبون میاره و ثابت میکنه که برای بازگشت، هرگز دیر نیست و او هر چقدر هم اعمال بدی رو مرتکب شد، باز هم به عنوان یک قهرمان جان داد و فداکاری او خیلی دلنشین بود. شخصیت پردازی دکتر اختاپوس به معنای واقعی کلمه دقیق و عالی بود و انگیز های قابل درکی هم داشت و روی مخاطب تاثیر میگذاشت. از نظر بصری هم که فوقالعاده بود! چه برای سال ۲۰۰۴ و چه برای سال ۲۰۲۱ و چه برای سال ها بعد شکل بصری و بازوهای دکتر اختاپوس عالی هستند. (با توجه به فیلم هایی مثل ریبوت پسر جهنمی، دارک فونیکس، جوخه خودکشی ۲۰۱۶، لیگ عدالت نسخه وارنر و... که جلوه های کامپیوتری و بصری اونا فاجعه هستند که خیر سرشون مثلا برای سال های نزدیک و پیشرفت تکنولوژی هستند!) صد در صد اگر این نقش به دست بازیگر کم توانی سپرده میشد، تاثیرگذاری کمتری داشت اما خوشبختانه بازی آلفرد مولینا در نقش دکتر اختاپوس فوق العاده بود. او هم اوتو اُکتاویوس خیلی خوبی بود هم دکتر اختاپوس عالی بود. برای این موارد به نظرم بهتر بود دکتر اختاپوس هم در این مقاله بود.
خیلی ها سم ریمی رو در دنیای سینمای وحشت با سه گانه مرده شریر میشناسند. این سه گانه تاثیر غیر قابل انکاری بر فیلمسازی سم ریمی انداخت و بسیار معروف شد. شاید خیلی عمیق نباشه و قرار هم نبود مثلا اقتباسی از یکی از بزرگترین رمان ژانر وحشت مثل "آن" (It) باشه، اما بهتون پیشنهاد میکنم اگر طرفدار ژانر وحشت هستید و از قطعه قطعه شدن موجودات شیطانی با یک اره برقی استقبال میکنید و اگر روز بدی داشتید، حتما مرده شریر رو ببینید. به قول معروف موقع دیدن این فیلم ها میتونید دو شاخه مغزتون رو از پریز دربیارید و بشینید و از دیدن فیلم لذت ببرید و کیف کنید(یه چیزی مثل اکثر قسمت های فیلم های سریع و خشن. البته غیر از نهمی که از شور و مزگی به در شد و عنصر تعلیق رو کلا از دست داد). مرده شریر دقیقا این حس و حال رو به شما میده. و البته کی میتونه شخصیت اَش ویلیامز با بازی یار و یاور سم ریمی یعنی بروس کمبل رو از یاد ببره که به یکی از معروف ترین پروتاگونیست های ژانر وحشت تبدیل شد که انگار اون اَره اش مثل دست آدم بهش چسبیده! برای همین این شخصیت به یکی از مهم ترین و شاید هم مهم ترین شخصیت دنیای سینمایی ریمی بود چون باعث شد سم ریمی به عنوان یه کارگردان خلاق و خوش ذوق به سینما تبدیل بشه. اما آیا "مهم ترین" به معنی "بهترین" و "تاثیرگذار ترین" هم هست؟ نه! بریم سراغ مورد بعدی و بهترین!
شکی وجود نداره که پیتر پارکر بهترین شخصیت در فیلم های ریمی هست. شاید توی این مقاله سخت ترین مورد هم برای ریمی همین پیتر پارکر باشه. چون او شخصیت بسیار محبوب و معروفی بود و مردم سال ها کمیک هاش رو خوندن و انیمیشن ها و حتی سریالش رو دیدن. برای همین این شخصیت طرفدار زیاد داشت و قاعدتا از اولین فیلم او انتظار بسیار زیادی میرفت. برای همین در شخصیت پردازی پیتر پارکر در این فیلم، کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباه بود. کلی آدم چشم به راه بودند برای فیلم اسپایدرمن انتظار میکشیدند و منتظر اون بودند. اما ریمی کاری کرد کارستان و پیتر پارکر رو به یکی از بهترین شخصیت های فیلم های کمیک بوکی (یا حتی سینما! بله، سینما!) تبدیل کرد. و البته نکته همینجاست که او "پیتر پارکر" رو به این حد رسوند. در واقع شخصیت اصلی در سه گانه ریمی "پیتر پارکر" بود، نه اسپایدرمن. در واقع ما بیشتر از دیدن پیتر پارکر لذت میبردیم تا اسپایدرمن و این لحظات زیبا هستند که یادمون موندن. اصلا سه گانه ریمی یه سری فیلم های ابرقهرمانی ساده با جنگ های بی حس و پوشالی نبودند، بلکه میشد توی کلی ژانر اونا رو دسته بندی کرد. درام، خانوادگی، اکشن، کمدی، اجتماعی، رومانتیک و... فیلم های ریمی یه سری فیلم های زیبا و دلنشین بودند که هم از نظر سینمایی فیلم های فوقالعاده ای بودند و هم اقتباس عالی از کمیک بوک ها بودند و این رو میشه حتی توی زنده کردن پانلی که پیتر لباسش رو درون سطل آشغال میندازه، در دنیای سینما دید. الان کلی لحظات زیبا از فیلم های ریمی رو میتونیم توی ذهنمون مرور کنیم. اولین جایی که با پیتر آشنا شدیم، جایی که او قدرت هاش رو به دست آورد، وقتی که قدرت هاش رو کشف کرد، وقتی که حال فلش تامپسون رو سر جاش آورد، گفت و گوی زیبای او با عمو بن در ماشین، صحبت های با مری جین، مرگ عمو بن، گریه های او برای مرگ عمو بن، تبدیل شدنش به مرد عنکبوتی، معرفی جی جونا جیمسون، معرفی نورمن آزبورن و گرین گابلین و تعاملات پیتر پارکر و اسپایدرمن با ام جی،"یکی رو انتخاب کن!"، مرگ گرین گابلین، آغاز فیلم دوم و بد بیاری های پیتر، معرفی دکتر اختاپوس، مبارزه روی قطار، مرگ دکتر اختاپوس، صحنه آخر مرد عنکبوتی ۲، صحنه تولد مرد شنی و ونوم و مرگ هری آزبورن، این ها تنها گوشه ای از لحظات زیبایی هستند که این سری فیلم برای ما به وجود آورد. سم ریمی تعادلی رو بین اکشن و لحظات احساسی فیلم و کمدی و... به وجود آورد که در نوع خودش بی نظیره. همه چیز سر جاش هست و چیزی از حد خارج نشده. در واقع نیمه اول مرد عنکبوتی ۲ نه با مبارزه اسپایدی با ابرخبیثی بزرگ و شکست دادن او و شکست خوردن از او، بلکه با صحنه احساسی انداختن لباس اسپایدی در سطل آشغال توسط پیتر که نشون میداد دشمنانی قویتر از مردانی با قدرت های فوق بشری هم وجود دارند. از جلوه های کامپیوتری و بصری هم نگم براتون که از زمان خودش خیلی جلوتر بود و در فیلم دوم و سوم مخصوصا شبیه فیلم های سال ۲۰۰۴ و ۲۰۰۷ نیستند، بلکه شبیه به فیلم های بلاک باستری هستند که همین دیروز اکران شدند!! اما همه اینا دور هسته اصلی فیلم که وفادارای به ذات شخصیت هاست میچرخند. (ادامه در کامنت بعدی)
امیدوارم که بعد از فیلم "دکتر استرنج در مولتی ورس جنون" شخصیت استفن استرنج هم به این لیست اضافه بشه و کاری که قبلا شروع شده بود رو ریمی به خوبی ادامه بده. به شخصه عاشق قسمت اول دکتر استرنج هستم. یک فیلم با طراوت و تازه و زیبا که بسیار عالی بود و شاید تنها نکته منفیش این بود که ای کاش فیلم طولانی تر بود! اما به قسمت دوم هم امید زیادی دارم و مثل اینکه سم ریمی بلده فیلم هایی از شخصیت های استیو دیتکو بسازه! اینکه میگن این فیلم ترسناک ترین فیلم mcu هست هم همونی هست که باید باشه. خداکنه مارول بذاره ریمی از حداقل جلوه های کامپیوتری استفاده کنه و از جلوه های واقعی استفاده کنه. اون موقع با توجه به تجربه ریمی خدا میدونه با چه نتیجه درخشانی طرف هستیم! داستان فیلم هم امیدوارم مارول دست ریمی رو باز بذاره. همین! اگر این اتفاق بیفته، بقیش جفت و جوره!
سم ریمی در به تصویر کشیدن شخصیت های فیلمش مخصوصا عمق و درونشون مهارت بالایی داره و این رو میشه توی تک تک موارد لیست دید به خصوص پیتر پارکر/مردعنکبوت ی که واقعا تونست در قسمت دوم به خوبی چالش هاش رو به تصویر بکشه ( همین به تصویر کشیدن چالش ها و عواطف تبدیل شد به یکی از نقطه های برتر فیلم) البته که جای دکتر اختاپوس خالی بود چون که از لحظه ای که وارد فیلم شد تا لحظه پایان( و اون صحنه زیبای مرگ دکتر اختاپوس) به زیباترین شکل ممکن به تصویر کشیده شد از تغییر از دانشمند آرام به یک شرور تا ماجرای زیبای آخر فیلم.آنقدر زیبا بود که گاهی از کمیک از پیشی میگرفت.
مورد ۳ رو که نگم دیگه به غیر از لباسش واقعا یه نورمن آزبورن و گرین گابلین برتر بود ( خدا رو شکر انگار توفیق اینو داریم که دوباره این دو شخصیت برتر رو توی راهی به خانه نیست ببینیم ولی خب باید منتظر بود و دید که شخصیتشون چی از آب در بیاد)
باتشکر از استاد ترابی واقعا که برپایی این سایت بزرگترین لطف به طرفداران کمیک بوده و هست
چقدر بازیگر درجه یک داره این فیلم
دی کاپریو فک کنم ۱۶ ساله بوده تو این فیلم
من اولین بار با کیفیت پرده ای و روی نوار VHS دیدمش. البته کیفیتش خیلی خوب بود و از یکی سینماهای انگلستان ضبط شده بود و همون موقع هم اعلام شد که نسخه قاچاق این فیلم رکورد شکسته ! (صدای خنده و هیجان تماشاچی هم میومد)
تجربه بسیار جالبی بود. من نوارش رو فکر کنم از یک مغازه در حوالی چهار راه ولیعصر خریدم. سانسور معقولی هم شده بود و زیرنویس فارسی هم داشت که بنظرم علیرغم این که زیرنویس انگلیسی نداشت و مترجم فقط به دیالوگ ها گوش کرده بود، ترجمه نسبتا دقیقی بود .
من این نسخه رو حتی سر کلاس های زبان خودم هم میبردم و تدریس هم میکردم. تا اینکه نسخه دی وی دی اومد و یادمه واسه خاطرش رفتم یه dvd rom خریدم و چه لذتی داشت اون همه اطلاعات و پشت صحنه و ... ! (کلا دی وی دی پدیده ای بود که مدتها ما رو مجذوب خودش کرده بود)
باورم نمیشه تقریبا 20 سال گذشته ...
spidey.ir/.../...
یعنی احتمالا توی ایران کس دیگه ای این رو نداره! دیگه این ته خوشیه! یعنی دیگه اینجا آقای ترابی شانس پیتری نداشتند و این DVD رو گرفتند!
به نقل از mtm:
میشه منم یه چیزی بگم
یادم نیست کی هوادار اسپایدی شدم ولی یادم میاد وقتی فیلم مردعنکبوتی رو دیدم وقتی توبی ماسکه رو میزد کاستومشو در می اورد اصلا یه حالی میشدم (به خصوص حمله گابلین به اون جشن)ذوق مرگ اون دوران بیشتر از هایپ الانم برای دور از خانه واسه همینه .خیلی از اون فیلم لذت بردم اصلا بهش فکر میکنم اشک تو چشام جمعم میشه من با سه گانه ریمی بزرگ شدم واسه همینه که خدا(!) هم از اون بالا بیاد بگه تام هالند یا اندرو بهتر از توبی بودن من میگم اوکی ولی من اینو بیشتر دوس دارم من فیلم های بعد توبی کلا اصاا هایپ نبودم برام مهم نبود نگاه میکردم ولی لذت نمیبردم تا الان که فیلم راهی به خانه نیست داره میاد و میگن توبی هم هست
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا