10-اشتباهی-که-شخصیت-ها-در-فیلم-اسپایدرمن-راهی-به-خانه-نیست-مرتکب-شدند-مرد-عنکبوتی-اشتباهات-مشکل-spiderman-no-way-home

بسیاری از کاراکترهای فیلم "اسپایدرمن: نو وی هوم" اشتباهات زیادی را در طول فیلم مرتکب میشوند که تاثیرات زیانباری دارند!

مقدمه: شخصیت های مارول به ملموس بودن معروف هستند و این ملموس بودن بیشتر به خاطر جنبه های انسانی پررنگی هستش که در شخصیت آنان به چشم میخوره. و خوب میدانید که انسان جایزالخطاست. بنابراین در طول تاریخ غنی داستان های مارول بارها شاهد بوده ایم که شخصیت های ریز و درشت این شرکت دچار اشتباهات عمده ای شوند که کل زندگی آنها را تحت تاثیر قرار داده است. نمونه بارز آن همین پیتر پارکر خودمان است که با اشتباه مهلک خود مرگ عمو بن عزیز خود را رقم زد. فیلم موفق "راهی به خانه نیست" نیز از این قاعده مستثنی نیست و در آن شاهدیم که چطور کاراکترها بعضاً دچار اشتباهات بزرگی میشوند. در این مقاله میخواهیم به 10 تای آنها بپردازیم.

هشدار: این مطلب حاوی اسپویلر است و داستان فیلم "راهی به خانه نیست" را لو میدهد.

برای دانلود فیلم راهی به خانه نیست با زیرنویس فارسی به اینجا و برای خواندن نقد سایت اسپایدی به اینجا بروید.

10- پیتر با ایده سفرهای زمانی نزد دکتر استرنج میره

پس از اینکه هویت مخفی پیتر پارکر در پایان فیلم "دور از خانه" برای جهانیان فاش شد، با چالشی بی سابقه روبرو میشه. نه تنها او را مقصر مرگ میستریو و حمله پهپادی به لندن میدانند بلکه دوستان و عزیزانش بابت تبعات این مساله در رنج و عذاب قرار گرفته اند. البته مت مورداک به عنوان وکیلش موفق میشه اتهامات رو ازش رفع کنه ولی درخواست او، ند و ام جی برای ثبت نام در دانشگاه ام آی تی به همین دلیل رد میشه. پیتر که دیگر چاره ای نداره نزد دکتر استرنج میره و بهش پیشنهاد میده که زمان رو به عقب برگردانه تا اطمینان حاصل کنه که هویتش فاش نمیشه. درسته که استرنج این کارو نمیکنه ( میگه "حتی اگر هم میخواستم چنین کاری کنم نمیتونستم چون سنگ زمان رو ندارم") ولی همین درخواست پیتر یک اشتباهه که به خاطر پوشاندن هویت مخفی خودش در فضا و زمان اختلال ایجاد کنه زیرا این کار میتونه برای کل عالم گران تمام بشه. و البته استرنج در پایان این بخش خیلی تعجب میکنه و عصبانی میشه از اینکه پیتر قبل از اینکه حتی بره با مسئولین دانشگاه صحبت کنه ایده سفرهای زمانی به ذهنش رسیده بوده! ضمن اینکه اشتباه دیگر در این مورد این بود که با دوستانش درباره رفتن نزد دکتر استرنج مشورت نکرد و این موضوع حتی باعث دلخوری ام جی هم شد.

9- دکتر استرنج سریعا یک طلسم خطرناک رو اجرا میکنه بدون اینکه عواقبش رو توضیح بده

9- دکتر استرنج سریعا یک طلسم خطرناک رو اجرا میکنه بدون اینکه عواقبش رو توضیح بده

جناب استرنج به پیتر میگه که امکان عقب بردن زمان رو نداره چون این کار نظم و ثبات کل عالم رو به خطر میندازه و چون سنگ بینهایت رو دیگه در اختیار نداره ولی خیلی زود یک گزینه دیگه پیش روی پیتر میگذاره: اجرای طلسمی که باعث میشه همه هویت مخفی پیتر پارکر رو فراموش کنند! طبیعتا پیتر از شنیدن این خبر خوشحال میشه و ازش استقبال میکنه. این در حالیه که چنین طلسمی ایرادات اخلاقی زیادی داره و بسیار هم خطرناکه ولی استرنج توضیحی بابتش نمیده که واقعا ازش بعیده و این مساله خیلی زود براشون نتایج فاجعه باری در پی داره.

8- وانگ که از خطرات طلسم فراموشی خبر داره ، استرنج و پیتر رو تنها میذاره و میره

وانگ که از خطرات طلسم فراموشی خبر داره ، استرنج و پیتر رو تنها میذاره و میره

وانگ به عنوان دوست صمیمی استرنج که الان به عنوان جادوگر اعظم دست یافته ، تنها به دادن یک هشدار کوتاه به استرنج اکتفا میکنه و یک کم بهش چشم غره میره و بعدش آنها رو به امان خدا ول میکنه و میره! استرنج هم اهمیتی نمیده و میگه از این طلسم برای چیزهایی به مراتب کم اهمیت تر هم استفاده شده و مثال او "میهمانی در کامار تاج" رو میزنه که قبلا از این طلسم برای فراموش شدنش استفاده کرده بودن! البته شاید مشکل هم همین باشه و این طلسم برای فراموشی در چنین مقیاس بزرگی مناسب نباشه چون قراره اطلاعات به این مهمی از ذهن همه مردم سیاره پاک بشه! به نظر میرسه وانگ باید باقی میموند و حالا که اجرای اون رو به طور ضمنی تایید کرده، بر نحوه اجرای آن نیز نظارت میکرد زیرا در این صورت طلسم به فنا نمیرفت! واقعا معلوم نیست چطور عنوان جادوگر اعظم به همچین آدم بی ملاحظه ای تعلق گرفته!

7- دکتر استرنج به دلیل دخالت های پیتر کنترل طلسم رو از دست میده

دکتر استرنج به دلیل دخالت های پیتر کنترل طلسم رو از دست میده

داستان اصلی فیلم با اجرای طلسم توسط استرنجه که راه میفته. اینجاست که پیتر با خودش میگه "ای وای! پس دوست دخترم ، ام جی، چی؟ ند چی؟ زن عمو می چی؟ میشه اونا فراموش نکنن؟"! پس حسابی میترسه و از استرنج میخواد که اونا رو استثناء بدونه. در واقع واکنش پیتر قابل درکه، گرچه شاید تا حدی افراطی باشه. چون میتونست بعدا خودش حقیقت رو به اونا بگه. در هر حال، ترس پیتر باعث میشه استرنج کنترل طلسم از دستش خارج بشه و باعث میشه دیگران پاشون به MCU باز بشه چون از هویت مخفی پیتر باخبر هستند. بنظر میاد در این میان باز هم دکتر استرنج اشتباه کرد و نباید اجازه میداد یک نوجوان حواسش رو پرت کنه.

6- پیتر معالجه شدن ابرشرورها رو به ثبات مولتی ورس ترجیح میده

پیتر معالجه شدن ابرشرورها رو به ثبات مولتی ورس ترجیح میده

ابرشروران مولتی ورسی یعنی لیزارد، مرد شنی، الکترو، گرین گابلین و دکتر اختاپوس در نهایت گرفتار و در زندان خانه استرنج (سانکتوم سانکتوروم) اسیر میشوند. آنها سپس میفهمند که اکثرشون به محض بازگشت به دنیاهاشون، میمیرند. پیتر این گزینه رو رد میکنه (یعنی برگرداندن اونا به دنیای خودشون). استرنج سپس توضیح میده که این تنها راهه و هر چیز دیگری ثبات مولتی ورس رو به خطر میندازه ولی پیتر این اخطار رو نادیده میگیره. او جعبه جادویی رو میدزده (که قراره باهاش ویلن ها رو به دنیاشون برگردونه) و دکتر استرنج رو در بُعد آیینه گرفتار میکنه. البته در ادامه زن عمو می به پیتر میگه که کار درست و انسانی کرده که خواسته اونا رو درمان کنه ولی گرفتار کردن دکتر استرنج در بُعد آینه کار بی ملاحظه و بسیار خطرناکی بود.

5- پیتر الکترو رو به نزدیکی "آرک رآکتور" میبره

الکترو آرک رآکتور

وقتی پیتر دکتر استرنج رو از پیش روی خود برمیداره ، میره که به ابرشروران مولتی ورس کمک کنه. برای این منظور او آنها را به آپارتمان هپی میبره، جایی که در آن فن آوری لازم برای معالجه این خبیث ها وجود داره. متاسفانه این باعث میشه الکترو به وسیله مهمی به نام "آرک رآکتور" نزدیک بشه. این در حالیه که در اولین نبرد بین پیتر و الکترو، او داشت از منبع برق تغذیه میکرد. پس پیتر باید محتاط تر عمل میکرد و بزرگترین منبع انرژی جهان رو در دسترس الکترو قرار نمیداد. به نظر میرسه هنوزم از اون افتضاح با میستریو درس نگرفته و خیلی زودباوره و به بقیه اعتماد میکنه.

4- الکترو به حرف های گرین گابلین گوش میده

جیمی فاکس الکترو

به نظر میرسه دست کم در ابتدا خبیث ها مایل هستند معالجه شوند. البته اختاپوس مدام اعتراض میکنه و میگه که "نیازی نداره که درست بشه" اما وقتی پیتر اون تراشه بازدارنده عصبی ش رو تعویض میکنه و باعث میشه سلامت عقل دوباره بهش برگرده، نظرش عوض میشه. متاسفانه این تنها چیزیه که طبق برنامه پیش میره و نورمن آزبورن که بنظر میرسید بدنش رو تحت کنترل داره، تسلیم نیمه تاریک و خبیث خودش یعنی گرین گابلین میشه و با حرفاش نظر الکترو رو تغییر میده تا دست از دستگاهی که میتونست معالجه ش کنه برداره (نورمن بهش میگه "این قدرت ها نفرین نیستند بلکه یک موهبت هستند"). در نتیجه نبرد بزرگی پیش میاد که با فرار لیزارد و مرد شنی و الکترو همراه میشه و با مرگ زن عمو می خاتمه پیدا میکنه.

3- سندمن با دیگر خبیث ها متحد میشه

یکی از خبیث های نادری که در واقع دنبال قدرت و ثروت نیست و در فیلم فقط میخواد پیش دخترش برگرده، مردشنی است. پیتر هم میخواست در نهایت او را به دنیای خودش برگردانه ولی مرد شنی که انگار به پیتر این دنیا به اندازه پیتر دنیای خودش اعتماد نداره و برای بازگشت عجله داره، با خبیث ها متحد میشه. ولی راستش رو بخواهید کارش منطقی نیست زیرا کسانی که باهاشون متحد میشه تمایل چندانی برای بازگشت ندارند زیرا به نظرشون دنیای MCU برای فتح کردن جذاب تره و فرصت های بیشتری رو در اختیارشون قرار میده! البته با توجه به هوش و شخصیت سطح پایینی که فلینت مارکو (مرد شنی) داره شاید طبیعی باشه که زیاد اهل فکر و منطق نباشه! به همین دلیل به نظر میرسه یه مقدار جو گیر شد! ضمن اینکه مقهور شدن پیتر پارکر به دست نورمن آزبورن سبب شد تا او به توانایی های او در بازگرداندنش به دنیای خودش شک کنه.

2- جیمسون همیشه اولین اولویتش متنفر بودن از اسپایدرمنه

جیمسون راهی به خانه نیست

اگر چیزی باشه که در دنیاهای مختلف مرد عنکبوتی ثابت مونده، تنفر آقای جی. جونا جیمسون از مرد عنکبوتیه. او مرد عنکبوتی رو تهدیدی علیه مردم و امنیت عمومی میدونه. تنفر او از مرد عنکبوتی اونقدر افراطی شده که شاید برای تماشاچیان خنده دار به نظر میاد! (البته در دنیای کمیک اینطور نیست. این مقاله رو بخونید تا بفهمید در دنیای کمیک دلیل این تنفر چیه). و این "دیلی بیوگل" هستش که خبر میستریو رو پخش میکنه و این ایده رو تداوم میبخشه که پیتر یک قاتله در حالی که او به خاطر سن خودش باید با ملایمت و نرمش بیشتری از سوی جیمسون و دیلی بیوگل مواجه میشد. در هر حال این رفتار جیمسون یک اشتباهه و تا پایان فیلم هم ادامه داره و کاملا قابل پیش بینی هستش که در قسمت های بعدی هم ادامه داشته باشه!

1- دکتر استرنج هیچ کمکی به وضعیت جدید پیتر پارکر نمیکنه

بخش فینال فیلم در واقع پایانی است بر نخستین آرک داستانی اسپایدرمن در MCU. دکتر استرنج برای بستن شکاف میان بعدی طلسمی اجرا میکنه که تمامی آثار پیتر پارکر از دنیا رو پاک میکنه که شامل حافظه هر کسی که او را میشناخته نیز میشه. این تاثیرات ویرانگری روی قهرمان نوجوان ما داره و باعث میشه کاملا تنها بشه. قابل درکه که استرنج بخواد از وقوع فاجعه بزرگ مولتی ورسی جلوگیری کنه ولی شاید بهتر بود راه حلی هم برای حمایت از پیتر در دوران پس از طلسم پیدا میکرد. به نظر میاد این کار نوعی بی مسئولیتی بود از جانب دکتر استرنج در قبال پیتر پارکر.

مهدی ترابی مهربانی