15 دشمن برتر «مون نایت» (Moon Knight)

دشمن-دشمنان-برتر-برترین-بهترین-ویلن-مون-نایت-شوالیه-ماه-مارک-اسپکتور-اسپکتر-moon-knight

این مقاله به مناسبت پخش سریال مون نایت تقدیم به شما میگردد.

مقدمه: عبارت Rogues Gallery در زبان انگلیسی به معنای مجموعه‌ی عکس‌های تبهکاران در اداره‌ی پلیس میباشد ولی در دنیای کمیک به "مجموعه اختصاصی ابرشرورها برای هر ابرقهرمان" اطلاق میشود. داشتن Rogues Gallery جذاب و متنوع از نان شب هم برای ابرقهرمانان کمیک بوکی واجب تر است زیرا قطعاً باعث غنی تر شدن شخصیت پردازی آن ابرقهرمان و جذاب تر شدن داستان هایش میشود. و چه بسیار دشمنی هایی که از دل آنها به تاریخ پیوسته و باعث شده تا آنها مثل دو روی متضاد سكه عمل كنند و آنقدر در هم تنیده شوند كه نتوان قهرمان را بدون آن کاراکتر شرور تصور كرد. مون نایت بیش از 50 سال است که در کمیک های مارول حضور دارد و خوشبختانه در طول این دوران، دارای ابرخبیث های جذابی شده است که دائما برای او دردسر درست میکنند. در لیست دشمنان مون نایت میتوان انواع مختلفی از کاراکتر های شرور را مشاهده کرد. اکثر این شخصیت ها، انسان های عادی هستند که در مبارزه مهارت دارند و در خیابان های تاریک نیویورک با مون نایت درگیر میشوند. بعضی از آنها همچون خود مون نایت ریشه های ماورایی دارند و برخی دیگر نیز به دلایل علمی، به قدرت های فرابشری دست یافته‌، و شرارت روی آورده اند. به هر حال تک تک این خبیث ها به خون مون نایت تشنه ‌اند و بارها ضربه های جسمی و روحی به او وارد کرده اند. با توجه به پخش سریال مون نایت از دیزنی پلاس، اکنون زمان مناسبی است که برترین و خطرناک ترین دشمنان شوالیه ماه را به شما معرفی کنم. بنابراین در ادامه مقاله با من همراه باشید.

 

مقالات زیر را هم بخوانید:

20 حقیقت مهمی که باید درباره «مون نایت» (MOON KNIGHT) بدانید

نسخه های عجیب و غریب از «مون نایت» در دنیای کمیک!

 

- زودیاک (Zodiac)

- زودیاک (Zodiac) 

زودیاک گروهی بود که از سیاستمداران مختلف تشکیل شده بود تا کنترل اوضاع سیاسی و اقتصادی جهان را به دست بگیرند. موسس و رهبر این تیم، «کورنلیوس ون لونت» (Cornelius van Lunt) بود که با الهام از زودیاک (نماد گذاری 12 ماه سال) یک گروه 12 نفره را ایجاد کرد که هر یک از اعضای آن، نماد یکی از ماه های سال بودند. خود کورنلیوس سمبل برج ثور/ اردیبهشت (Taurus) بود. دیگر اعضای این گروه عبارت بودند از «مارکوس لاسیتر» (Marcus Lassiter) به عنوان برج حمل/ فروردین (Aries)، «جوشوآ لینک» ‌(Joshua Link) به عنوان برج جوزا/ خرداد (Gemini)، «جک کلونو» (Jack Kleveno) به عنوان برج سرطان/ تیر (Cancer)، «‌دنیل رادفورد» (Daniel Radford) به عنوان برج اسد/ مرداد (Leo)، «ایلین مک‌لفین» (Elaine McLaughlin) به عنوان برج سنبله/ شهریور (Virgo)، «گوستاو برندت» ‌(Gustav Brandt) به عنوان برج میزان/ مهر (Libra)، «جِیک فیوری» (Jake Fury)‌ به عنوان برج عقرب/ آبان (Scorpio)، «هارلان وارگاس» (Harlan Vargas) به عنوان برج قوس/ آذر (Sagittarius)، «ویلارد ویر» (Willard Weir) به عنوان برج جدی/ دی (Capricorn)، «دارن بنتلی» ‌(Darren Bentley) به عنوان برج دلو/ بهمن (Aquarius) و «‌نوا پریکن» (Noah Perricone) به عنوان برج حوت/ اسفند (Pisces). اعضای این گروه قدرت های فرابشری نداشتند اما با کمک فناوری به گروهی تهدیدآمیز تبدیل شده بودند. هرگاه که عضوی کشته یا اخراج میشد، یک سیاستمدار جدید جای او را میگرفت. زودیاک سابقه داشته که با قهرمانان مختلف مارول مثل آیرون من، کاپیتان آمریکا و اونجرز مبارزه کند. نسخه دوم زودیاک از ربات های انسان نمایی تشکیل شده بود که مشابه اعضای اولیه گروه بودند. این تیم بیشتر با اعضای مدافعان و به ویژه مون نایت درگیر بود. تقابل مون نایت که یک قهرمان ماورایی است، با گروهی از ربات های انسان نما در نوع خودش جالب است.

 

15- مون شِید (Moon Shade)

مون شِید (Moon Shade) 

نکته ترسناک درباره مون شید یا سایه ماه، این است که او خود مون نایت است! با این تفاوت که مون شید تاریک ترین جنبه او را به نمایش می‌گذارد. در طول جنگ ابدیت، «ماگوس» (همتای شیطانی آدام وارلاک) یک نسخه تاریک و قدرتمند از مون نایت، به نام مون شید ساخت. مون شید تمام قدرت های مون نایت را دارد، با این تفاوت که او می‌تواند قدرت دیگران را نیز جذب کند. او حتی بخشی از قدرت «فرانکلین ریچاردز» را دزدید اما قبل از اینکه تمام نیروی آن را جذب کند، مون نایت مانع شد. اما همان مقدار نیرویی که مون شید به دست آورده بود، او را به یکی از نیرومند ترین دشمنان مون نایت تبدیل کرد. مون شید تصمیم گرفت که از قدرتش استفاده کند تا تمام مون نایت های درون جهان های موازی را جذب کند. او تقریبا موفق شده بود اما دخالت مون نایت باعث شد که برخی از نسخه های موازی او جان سالم به در ببرد. بدین ترتیب مون شید برای رسیدن به هدفش به دنیا های موازی مختلف سفر کرد و مون نایت هم به ناچار دنبال او رفت. بعد از کلی سفر مولتی ورسی، مون نایت با استفاده از یک رسانای الکتریکی و میله آدامانتیومی‌اش، موفق شد که مون شید را شکست دهد. با این وجود، مون شید یکی از تهدیداتی است که مون نایت با آن مواجه شده.

 

14- پروفایل (Profile)

پروفابل 

زمانی که سازمان "کمیته" مجددا ایجاد شد، اعضای آن تلاش خود را برای نابودی مون نایت آغاز کردند. در ابتدا آنها مشاوری حرفه‌ای، به نام «پروفایل» را استخدام کردند تا درباره شوالیه ماه تحقیق کند. پروفایل قدرت های عجیبی دارد، چون او می‌تواند تنها با نگاه کردن به دیگران، ویژگی ها، اخلاقیات، علایق، نقاط ضعف، پیشینه و سایر جزئیات مهم او را به دست بیاورد. توانایی های او شبیه به نوعی تله پاتی هستند اما پروفایل نمی‌تواند ذهن دیگران را بخواند، بلکه می‌تواند تنها با نگاهی کوتاه، متوجه شود که شما کی هستید و چطور در موقعیت های متفاوت واکنش نشان می‌دهید. پروفایل اطلاعات لازم را برای نابودی مون نایت به کمیته داد اما به دلیل سیاست های نادرست این سازمان آنها بار دیگر از مون نایت شکست خوردند. با وجود اینکه پروفایل گاهی سابقه داشته که برای منافع شخصی خودش با مون نایت متحد شود، اما او نشان داده که به شدت در کاری که می‌کند حرفه‌ای است و بارها همچون خاری در چشم مون نایت عمل کرده.

 

13- بولزآی (Bullseye)

10 دشمن مون نایت

«بولز آی» یك قاتل روانی است كه با كشتن دیگران عقده های درونی خودش را خالی میكند. او همچنین دشمن درجه یك «بی باك» (Daredevil) است و با او خصومت عمیق و شخصی دارد. با وجود آنكه بولز آی هیچ قدرت فرابشری ندارد ولی میتواند تقریبا از هر چیز یا وسیله ای (از چاقو و ابزار برنده گرفته تا اشیا ظاهرا بی خطر مثل مداد یا كارت بازی و ...) به عنوان سلاح پرتاب شونده استفاده كند. نشانه گیری او بسیار دقیق است (البته چند بار هم اتفاق افتاده كه تیرش خطا برود) . وجود او از عاطفه و ظرافت خالی است . گذشته او هم در هاله اي از ابهام قرار دارد و نمیتوان از آن مطمئن بود (ما فقط میدانیم كه نام كوچك او «لستر» است!) . آیا پدرش در كودكی بهش زور میگفت و عقده ای بارش آورد؟ آیا مادرش یك فاحشه بوده؟ آیا بولز آی پدر و مادرش را كشته؟ آیا او یك برادر دارد؟ آیا او سابقه بازی بیسبال دارد؟ اينها همگي سئوالات بي پاسخي هستند و واقعا كسی نمیتواند با قطعیت درباره گذشته او نظر دهد. مسلما وقتی نام بولزآی به میان می‌آید همه به یاد دردویل می‌افتند، چراکه بولزآی یکی از دشمنان درجه یک اوست. اما بولزآی همچنین از دشمنان مون نایت نیز به شمار می‌رود. در سری پنجم کمیک های مون نایت شاهد تقابل بولزآی و مون نایت بودیم. در این نبرد بولزآی ثابت کرد که حریف شایسته ای برای مون نایت است. حتی بولزآی چیزی نمانده بود که مون نایت را بکشد و اگر «ری لندرز» به کمک مون نایت نیامده بود، احتمالا سرنوشتی جز مرگ در انتظار او نبود. در ادامه مون نایت فهمید که نمی‌تواند در نبرد تن به تن حریف بولزآی شود، بنابراین تصمیم گرفت که از هوش و مهارت مخفی ‌کاری‌اش بهره ببرد. او بولزآی را وادار کرد که تا پایگاهش او را تعقیب کند و در آنجا، با مخفی شدن در سایه ها به او صدمه می‌زد. در آخر مون نایت، بولزآی را فریب داد و با یک حقه هوشمندانه او را در معرض یک انفجار قرار داد. با وجود اینکه هم مون نایت و هم بولزآی از انفجار جان سالم به در بردند، اما بولزآی نشان داد که یکی سرسخت ترین دشمنان مون نایت است. بدین ترتیب هربار که مون نایت و بولزآی با هم رو به رو شوند، باید منتظر یک مبارزه خشن و خونین باشیم.

 

12- گرگ نمای شبانه (Werewolf by Night)

«جک راسل» (Jack Russel) آدم بدبختیه چون نفرین گرگ نماها در خانواده او برای قرن ها وجود داشته. به همین دلیل هر وقت ماه کامل باشه ، به مدت سه شب به یک گرگ نما تبدیل میشه. او بلافاصله پس از هجدهمین سالروز تولدش فهمید که دچار این نفرین هستش . بنابراین درست مثل «بروس بنر» (هالک) در جنگل و بیابان آواره شد و سعی کرد در شب هایی که به هیولا تبدیل میشه خودش را  در جایی محبوس کنه تا به دیگران آسیب نرسونه. ولی تلاش هاش همیشه موفق آمیز نبوده اند. در نهایت جک تونست هر وقت که دلش میخواد به گرگ نما تبدیل بشه و حتی هوش و ذکاوت خودش را هنگامی که در هیبت گرگ نما فرو میره، حفظ کنه. در این راه ، جادوگری به نام «توپاز» خیلی بهش کمک کرد (میتونید اینجا درباره توپاز اطلاعات کسب کنید).  ولی در هر حال او همیشه باید با خودش بر سر ذات حیوانی و وحشی خود کلنجار بره.

در حقیقت گرگ نمای شبانه، اولین دشمن مون نایت در دنیای کمیک بود. شوالیه ماه که در شماره 32 از سری کمیک های گرگ نمای شبانه خلق شد، به عنوان کاراکتر خبیثی به تصویر کشیده شد که توسط سازمان "کمیته" استخدام شده بود تا گرگینه را شکار کند. اگرچه گرگ نمای شبانه یک شخصیت شرور نیست، اما او همیشه یکی از دشمنان چالش برانگیز مون نایت بوده است. حتی بعد از اینکه مون نایت فهمید که گرگ نمای شبانه موجود بدی نیست و از شکار او دست کشید، دشمنی آنها باز هم کمرنگ نشد و به خصوص تا دهه 80 میلادی هم ادامه یافت.

 

11- تسک مستر (Task Master)

 تسک مستر

آنتونی مسترز در دنیای کمیک بوک های مارول بیشتر به عنوان تونی مسترز Tony Masters)) شناخته میشود یا بهتره بگیم با لقب «تسک مستر». او از کاراکتر های به شدت مورد توجه و علاقه هواداران است اما نکته منحصر به فرد درباره « تسک مستر» این است که میتونه از روی فنون و ضربات دیگران تقلید کنه و ضد حمله بزند! او معمولا به صورت شخصیتی به تصویر کشیده میشد که از جانب سازمان‌های پلید استخدام میشد تا ماموریتی را برایشان انجام دهد. درسته که گاهی کارهای خوب هم انجام داده و بیشتر به عنوان يك "ضد قهرمان" به تصویر کشیده شده ولی به پول بیشتر از هر چیز دیگری اهمیت میدهد. در واقع او یک مامور شیلد بوده (البته خودش نمیدانسته) و در تمام این مدت توسط «نیک فیوری» ماموریت داشته از دنیای خلافکاران اطلاعات جمع کند. در مجموع یکی از ویلن های محبوب هواداران مارول است که قدرت های جالبی دارد. سپر و شمشیر هم داره و با اون شنل و ماسک باحالش کاملا خودنمایی میکنه. ولی چرا او را به عنوان یکی از دشمنان اصلی گروه اونجرز معرفی میکنند؟ چون بارها با اعضای مختلف این گروه جنگیده . اما مهم تر از همه اینه که او یک آکادمی تاسیس کرده که در آن به خیلی از مزدوران و آدم کش ها آموزش میده! پس خیلی از کسانی که گروه اونجرز هر روز باهاشون مبارزه میکنند دست پروده او هستند.

شاید تسک مستر بارها با اونجرز درگیر شده، اما او به نوعی دشمن همه قهرمانان مارول است. تسک مستر بارها سابقه داشته که در ازای پول با قهرمانان مختلف مارول بجنگد. یکی از این قهرمانان که تسک مستر تقابل زیادی با آن داشته مون نایت است. در شماره 5 از سری پنجم کمیک های مون نایت، تسک مستر توسط کمیته استخدام شد تا یک بار برای همیشه به زندگی مون نایت خاتمه دهد. متاسفانه مارک در آن زمان اصلا وضعیت روحی مناسبی نداشت و تسک مستر پیروز میدان شد. تسک مستر فرصت این را داشت که او را بکشد اما پیش از آن طبق خواسته کمیته، مجبور بود که صحبت های روسای این سازمان را به مارک نشان دهد. در این مدت مارلین آلرائونه به کمک مارک آمد و با شلیک گلوله به تسک مستر، فرصتی به مارک داد تا وقتی تسک مستر مشغول است به او حمله کند. در آخر تسک مستر به راحتی مارک و مارلین را شکست داد اما خدمتکار شخصی مارک با شلیکی تسک مستر را از پنجره به بیرون انداخت و جان مارک را نجات داد. از همان زمان معلوم بود که تسک مستر یکی از دشمنان خطرناک مون نایت است. مدتی بعد، شوالیه ماه دوباره با تسک مستر وارد جنگ شد و در نهایت بر او غلبه کرد. نکته جالب درباره نبرد تسک مستر و مون نایت، این است که تسک مستر نمی‌تواند از قدرت اصلی‌اش، یعنی تقلید از حرکات دیگران استفاده کند. به این دلیل که تسک مستر از سبک مبارزه مون نایت متنفر است و به نوعی شیوه جنگیدن مارک برای هر کس دیگری حماقت محض است. مون نایت چه به خاطر مشکلات روانی‌اش یا اعتمادش به خونشو، اجازه می‌دهد که چاقو یا گلوله به بدن او نفوذ کنند ولی همچنان به مبارزه ادامه می‌دهد. این سبک مبارزه میتواند هر کسی از جمله تسک مستر را به کشتن دهد. در نهایت مون نایت با کمک این امتیاز پیروز شد و تسک مستر را تا حد مرگ ترساند، به طوری که او برای نجات جانش به مون نایت التماس میکرد! در نهایت مون نایت از جان تسک مستر گذشت و او را رها کرد.

 

10- سان کینگ (Sun King)

 

چیزی که سان کینگ را خاص میکند، این است که او خیلی شبیه مارک اسپکتور است. او مردی بود که به اختلال تجزیه هویت مبتلا شده بود. او در گذشته عضو ارتش بوده اما برخی از هم رزمانش به او خیانت کردند و بعد از کتک زدنش، سعی کردند که او را زنده زنده بسوزانند. از آن زمان حافظه او پاک شد و چیز زیادی درباره گذشته او در دسترس نیست. البته گفته میشود که او کودکی دردناکی داشته و پدرش مدام او را مورد ضرب و شتم قرار می‌داده است. وقتی که او در تیمارستان راون کرافت بستری بود، روانشناسی به نام «دکتر اِمِت» شباهت زیادی بین او و بیمار سابقش یعنی مارک اسپکتور دید. بنابراین او به ایگ نتیجه رسید که شاید بتواند مثل مارک با ارتباط برقرار کردن او با خدایان باستانی، به او کمک کند. بنابراین دکتر امت بیمارش را به «آمون را» (Amon Ra)، خدای باستانی خورشید، متصل کرد و بعد از مدتی، او با نام سان کینگ یا پادشاه خورشید، به آواتار آمون را تبدیل شد. بدین ترتیب او به قدرت های فرابشری دست یافت و می‌توانست شعله های آتش بسازد و آنها را کنترل کند. از آنجا که آمون را و خونشو با یکدیگر در تضاد بودند، سان کینگ به جنگ مون نایت رفت و او را شکست داد و به یک جزیره باستانی برد. در آنجا پیروان آمون را یک مراسم باستانی ایجاد کردند تا خونشو را از جهان پاک کنند. در آخرین مرحله سان کینگ باید مارک را در یک مبارزه تن به تن شکست می‌داد. اما مارک در آخر پیروز شد و سان کینگ ایمانش به آمون را و همچنین قدرت هایش را از دست داد. سان کینگ شکستش را قبول کرد و در آخر به یک تیمارستان برده شد. البته در داستان های بعدی مون نایت دیدیم که او دوباره قدرت هایش را به دست آورد. اما او این بار سر عقل آمده و متحد مارک شده است.

 

9- سث فالکون (Seth Phalkon)

- سث فالکون (Seth Phalkon)

سث فالکون یکی از عجیب ترین دشمنان مون نایت است. او عضو یک فرقه مخفی اسکاتلندی به نام "شوالیه های معبد" بود که قصد داشتند گروهی از موجودات قدرتمند باستانی را در امنیت و به دور از تمدن نگه دارند. اما طمع زیاد فالکون به قدرت باعث شد که او به سایر دوستانش خیانت کند و تعدادی از آن موجودات را برای کسب قدرت آزاد کند. او برای کشتن شوالیه های معبد باقی مانده، به نیویورک آمد و با مون نایت رو به رو شد. فالکون توانایی های فرابشری زیادی دارد که او را به یکی از خطرناک ترین دشمنان مون نایت تبدیل می‌کند. او هرگز پیر نمی‌شود و قدرت، سرعت و استقامت فرا انسانی دارد. از همه مهمتر اینکه فالکون میتواند با لمس کردن فیزیکی دیگران، انرژی حیات آنها را تخلیه کند. در این صورت شخصی که در تماس با انگشتان او باشد به تدریج پیر می‌شود تا اینکه چیزی جز اسکلت از او باقی نماند. البته این قدرت های اشخاصی که با فالکون نسبت فامیلی دارند جواب نمی‌دهد. جالب تر اینکه ‌ظاهرا مارک اسپکتور هم یک نسبت خانوادگی خیلی دور با فالکون دارد چراکه قدرت تخلیه حیات روی تاثیر گذار نیست. در شماره 60 از کمیک های "مارک اسپکتور: مون نایت" (Marc Spector: Moon Knight) سث فالکون یک ویروس کامپیوتری را وارد اسپکتور‌کورپ کرد. بنابراین مون نایت با فداکاری، دوستان و کارمندانش را نجات داد و در انفجار در گذشت. البته او خیلی زود توسط خونشو به زندگی بازگشت ولی سث فالکون موفق شد که به هدف تمام دشمنان مون نایت برسد‌، یعنی به قتل رساندن او.

 

8- مرد نیمه شب (Midnight Man)

 مرد نیمه شب (Midnight Man)

«انتون موگارت» (Anton Mogart) یکی از دشمنان قدیمی مون نایت است که از مهارت های رزمی‌اش کمک میگیرد تا با لقب «مرد نیمه شب» آثار هنری را به سرقت ببرد. البته او فردی ثروتمند است و در یک عمارت در نیوجرسی زندگی میکند. در حقیقت مرد نیمه شب آثار هنری را نه به خاطر اینکه به پول نیاز دارد، بلکه به خاطر اینکه دوست دارد آنها را تصاحب کند‌، به سرقت می‌برد. در یکی از شب ها، مرد نیمه شب با مون نایت رو به رو شد و بعد از یک نبرد تن به تن، به درون رودخانه پرت شد. در ابتدا گمان میرفت که او غرق شده اما بعدها معلوم شد که او وارد فاضلاب شده و بر اثر ضایعات درون آنجا، صورتش از ریخت افتاده است. او سپس به عمارتش بازگشت و دید که پلیس تمام اموال دزدی‌اش را از آنجا برده است. بنابراین مرد نیمه شب که تقریبا دیوانه شده بود، در فاضلاب زندگی میکرد و به جای آثار هنری زباله هارا جمع آوری میکرد. او مون نایت را مسئول از دست رفتن همه چیزش می‌دانست و قسم خورد که از او انتقام می‌گیرد. او سپس با رائول بوشمن همکاری کرد تا مون نایت را بکشند اما بوشمن به مرد نیمه شب خیانت کرد و او را به همراه مون نایت درون یک اتاق مرتبط با فاضلاب قرار داد تا غرق شوند. مون نایت توانست از هوش خودش استفاده کند و فرار کند اما مرد نیمه شب دوباره غرق شد. او بعدها فهمید که به سرطان مبتلا شده و چیزی تا مرگش نمانده، بنابراین او برای آخرین بار به جنگ مون نایت رفت و در آخر کشته شد.

 

7- مورفئوس (Morpheus)

 مورفئوس (Morpheus)

«رابرت مارکهام» (Robert Markham) مردی بود که به یک عفونت ویروسی بسیار نادر مبتلا بود. او با دانشمندی به نام دکتر «پیتر آلرائونه» (پسر پیتر آلرائونهٔ و برادر مارلین آلرائونه) مشورت کرد و او یک داروی آزمایش نشده را به رابرت داد. تزریق این دارو عواقب زیانباری روی رابرت گذاشت به طوریکه ظاهر او زشت و هیولایی شد و توانایی خوابیدن را از دست داد. بعد از اینکه رابرت فهمید که دیگر نیازی به خواب ندارد، اثرات مخرب دارو، روی ذهن او نیز مشخص شدند. رابرت لقب «مورفئوس» (نام خدای رویای یونان) را بر خود گذاشت و پیتر آلرائونه را مقصر وضعیتش می‌دانست.. مورفئوس تصمیم داشت که از پیتر انتقام بگیرد اما مون نایت سر رسید و او را شکست داد. از آن زمان مورفئوس از مون نایت متنفر شد و تصمیم گرفت که هر طور شده انتقامش را از مون نایت و دکتر الرائونه بگیرد. سپس مورفئوس در یک بیمارستان تحقیقی بستری شد و در آنجا هر روز وارد خواب مصنوعی می‌شد. در آن دوران مغز مورفئوس جهش پیدا کرد و او به قدرت های جدیدی دست یافت. او یک ارتباط ذهنی با دکتر پیتر برقرار کرد به طوریکه قادر به کنترل ذهن او بود. همچنین انرژی روانی ذخیره شده در مورفئوس، برخلاف سایر مردم از روش خواب تخلیه نمی‌شد چراکه مورفئوس به طور طبیعی نمی‌تواند بخوابد. در عوض نیرویی در او ذخیره میشود که مورفئوس آن را "انرژی آبنوس" میخواند. با استفاده از این انرژی، مورفئوس میتواند به تله کنسیس دست یابد و اشیا را با ذهنش حرکت دهد. او همچنین میتواند با ایجاد هاله هایی از انرژی، انفجار های بزرگی ایجاد کند. مورفئوس یکی از قدرتمندترین دشمنان مون نایت است و بارها با او سرشاخ شده است، اما همیشه مون نایت به کمک هوش خودش بر مورفئوس غلبه کرده است.

 

6- ویترای سرخ (Stained Glass Scarlet)

ویترای سرخ (Stained Glass Scarlet)

«اسکارلت فاسینرا» ‌(Scarlet Fasinera) زنی زجرکشیده بود که وقایع تلخ زندگی‌اش، او را به سوی مسیر جنایت سوق دادند. اسکارلت در کودکی پدری بدرفتار داشت و که او را مورد آزار و اذیت قرار می‌داد. سرانجام او زمانی که پدرش خواب بود، او را آتش زد تا برای انتقام او را بکشد. پلیس گمان میکرد که این آتش سوزی اتفاقی بوده و اسکارلت را نزد عمو و زن عمویش برد تا بزرگ شود. وقتی اسکارلت بزرگ شد، یک راهبهٔ کلیسا شد. او همچنین با مردی به نام «وینس فاسینرا» ازدواج کرد تا بالاخره خوشبخت شود. اما شوهر او یک جنایتکار بود که همچون پدرش با او بدرفتاری میکرد و دائما او را کتک می‌زد. در آن دوران اسکارلت صاحب پسری به نام «جوزف» شد. بعد از مدتی همسر اسکارلت مرد و جوزف هم مثل پدرش یک خلافکار شد. اسکارلت تمام تلاش خود را کرد تا او را به زندگی عادی برگرداند اما تلاش های او بی‌نتیجه بودند. سرانجام اسکارلت ناچار شد که پسر خودش را به قتل برساند. قتل پسرش فشار روحی شدیدی به او وارد کرد به طوریکه اسکارلت قسم خورد که از تمام کسانی که پسرش را وارد راه خلاف کردند انتقام بگیرد. از آنجا که او برای مدتی نگهبان یک زندان زنان بود، در مبارزه هم مهارت داشت. اسکارلت سپس با لقب ویترای سرخ (Stained Glass Scarlet) یک مامور خودگمارده قانون شد (ویترای یا Stained Glass نوعی شیشه رنگی است که در کلیسا ها مورد استفاده قرار میگیرد). جنون افسار گسیخته اسکارلت، او را در مقابل مون نایت قرار داد. ویترای سرخ خبیثی نسبتا سمپاتیک است و به همین دلیل مون نایت هم هرگاه که او را شکست میدهد، به او فرصت میدهد که فرار کند. علاوه بر مهارت های ویترای سرخ در زمینه مبارزه و تیراندازی، یک پیوند ذهنی مرموز بین او و مون نایت وجود دارد. منشا این ارتباط نامعلوم است اما ویترای سرخ می‌تواند به شکل رویا، با ذهن مارک اسپکتور ارتباط برقرار کند.

 

5- میدنایت (Midnight)

میدنایت (Midnight)

«جفری وایلد» (Jeffrey Wilde) پسر انتون موگارت ملقب به مرد نیمه شب بود. او وقتی که نوجوان بود تصمیم گرفت که راه پدرش را ادامه ندهد و یک قهرمان شود. بنابراین او با لقب «میدنایت» یا «نیمه شب» دستیار مون نایت شد. تا اینکه سازمان امپراطوری مخفی میدنایت را دزدید. مون نایت تلاش زیادی کرد تا او را نجات دهد و در این راه از اسپایدرمن و پانیشر هم کمک گرفت، اما در نهایت میدنایت به طرز غم انگیزی جلوی چشمان مون نایت کشته شد. بعدها معلوم شد که امپراطوری مخفی میدنایت را نکشته است، بلکه او را به یک سایبورگ تبدیل کرده که به خاطر تراشه درون سرش به دستورات آنها عمل میکند. علاوه بر اینکه میدنایت تحت کنترل امپراطوری مخفی بود، تلخی اینکه میدنایت گمان میکرد که مون نایت او را رها کرده، او را بیش از پیش آزار می‌داد. حتی با وجود اینکه برای مدتی تراشه درون مغز میدنایت غیرفعال شد، اما او همچنان از مون نایت متنفر بود و دشمن او شد. او سرانجام در طی نبردی کشته شد.

سال ها بعد مون نایت با دشمن مرموزی رو به رو شد که بیگناهان را به قتل میرساند و با خون آنها نماد نیمه شب را می‌کشد. مارک در ابتدا گمان کرد که انتون موگارت پشت این ماجراست اما در نهایت فاش شد که دشمن جدید مون نایت همان جفری وایلد است. او که از آن نبرد جان سالم به در برده بود، با کمک پرستاری به نام «لین چرچ» (Lynn Church) قوی‌تر از گذشته بازگشته بود تا به زندگی مون نایت پایان دهد. او شوالیه ماه را شکست داد و او را درون یک ساعت بزرگ اسیر کرد و شکنجه داد. در نهایت لین چرچ به علت اختلاف عقیده اش با میدنایت، به او خیانت کرد و مون نایت را آزاد کرد. بعد از نبردی بسیار خشونت آمیز، مون نایت عقربه ساعت را درون سر میدنایت فرو کرد و کارش را یک بار برای همیشه تمام کرد.

میدنایت قبل اینکه سایبورگ شود یک مبارز حرفه ای بود اما بعد از پیوند خوردن با اجزای سایبرنتیک، او به شدت قدرتمند شد، به طوریکه او به توانایی هایی نظیر قدرت، سرعت و استقامت فوق بشری، پرواز و شلیک لیزر دست پیدا کرد. اما در حقیقت چیزی که میدنایت را به دشمنی سرسخت و خطرناک تبدیل می‌کند، این است که او بعد از دوران دستیار بودنش، حقایق مهم زیادی درباره زندگی مون نایت می‌داند.

 

4- بلک اسپکتر (Black Spectre)

بلک اسپکتر (Black Spectre)

تا به حال در دنیای مارول افراد زیادی لقب «بلک اسپکتر» یا «شبح سیاه» را به دوش کشیدند. اولین آنها خبیثی نه چندان مهم بود که توسط «مندریل» (برای آشنایی با مندریل این مقاله را بخوانید) خلق شد. او ربطی به مون نایت نداشت و بیشتر با دردویل می‌جنگید. اما بلک اسپکتر اصلی، مردی بود به نام «کارسون نولز» (Carson Knowles). کارسون یک کهنه سرباز جنگ ویتنام بود که بعد از جنگ به وطن خود بازگشت. ولی هیچ گونه تقدیری از او صورت نگرفت و فهمید که در این مدت همسرش او را ترک کرده و پسرش هم کشته شده. بنابراین کارسون همه چیز هایی که در گذشته آنها را دوست داشت، کاملا از دست داد. کارسون اعتقاد داشت که این شهر دقیقا در زمانی که بیشترین نیاز را به آن داشته، به او پشت کرده است. بنابراین کارسون تصمیم گرفت که انتقام خود را از نیویورک و مردمش بگیرد. از آنجا که پدر کارسون در گذشته یک سیاستمدار بود، کارسون از اسم و رسم او استفاده کرد تا به مقام شهرداری نیویورک برسد. او همچنین با الهام از مون نایت هویتی مخفی با عنوان بلک اسپکتر برای خودش ایجاد کرد. بلک اسپکتر با زره گلادیاتوری و مهارت هایی که در جنگ ویتنام به دست آورده بود، به جرم و جنایت می‌پرداخت. او همچنین با زور و تهدید، برخی از ارگان های سیاسی شهر را مجبور کرد که از او حمایت کنند. اما در نهایت مون نایت دست او را رو کرد و به مردم نشان داد که کارسون زیر ماسک بلک اسپکتر است. همچنین «مارلین آلرائونه» با فاش کردن اسناد مخفی کارسون، اهداف شوم او را به همگان نشان داد. بعدها کارسون از زندان فرار کرد و فناوری نانوی متعلق به صنایع استارک را به سرقت برد. او سپس در یک جشن بزرگ خیابانی که به افتخار قهرمانان معروف گرفته شده بود، نانو روبات ها را در هوا منتشر کرد و آنها را مخفیانه وارد بدن حاضرین کرد. او میخواست که ذهن همه را تحت کنترل خود در بیاورد تا مردم او را دوست داشته باشند و از او اطاعت کنند. مون نایت سعی کرد مانع او شود اما بلک اسپکتر او را تا حد مرگ کتک زد. در آخر مون نایت مجبور شد که تنها راهی که برایش باقی مانده بود را انجام دهد. او بلک اسپکتر را از روی ساختمان به پایین پرت کرد و او را به قتل رساند. البته این اتفاق تاثیر خیلی زیادی روی مارک گذاشت چراکه این اتفاق در ملا عام صورت گرفت و رسانه ها آن را ضبط و منتشر کردند. در آخر مارک که پشیمان بود به خونشو پشت کرد و لباس مون نایت را کنار گذاشت. اگرچه مارک بعد از مدتی، دوباره شوالیه ماه شد، اما این واقعه اهمیت بالایی در زندگی او داشت.

گفتنی است که در سری هفتم کمیک های مون نایت (این سری در اینجا ترجمه شده) شاهد به وجود آمدن بلک اسپکتر جدیدی بودیم.

بلک اسپکتور 2

«رایان ترنت» (Ryan Trent) افسر پلیسی بود که از کودکی مورد تحقیر اطرافیانش قرار میگرفت. او همیشه دوست داشت که مورد احترام قرار بگیرد اما هرگز به هدفش نرسید. حتی زمانی که او یک افسر پلیس شد، تمام مردم و حتی اعضای اداره پلیس، بیشتر به مستر نایت احترام میگذاشتند. رایان به این نتیجه رسید که مون نایت، احترامی که شایسته آن است را از او گرفته. بنابراین او با الهام از کارسون نولز، لقب بلک اسپکتر را انتخاب کرد و تصمیم گرفت که با کشتن مون نایت جای او را بگیرد. او حتی برای اینکه مثل مون نایت کاملا تنها شود، نامزد خودش را به قتل رساند. در آخر او با مون نایت رو به رو شد اما مغلوب شد.

 

3- کمیته (Committee)

 کمیته (Committee)

تا الان نام سازمان کمیته را چند بار در این مقاله دیده‌اید که نشان دهنده نقش مهم آن در داستان های مون نایت است. کمیته سازمانی شیطانی است که از تاجرانی شرور و جاه طلب تشکیل شده. این تاجران در تلاش‌اند که از راه های غیرقانونی و غیراخلاقی بر ثروت خود بیافزایند و از پشت پرده، بر وحوادث جهان تاثیر بگذارند. اعضای کمیته قدرت و نفوذ خیلی زیادی دارند و هر چیزی که مانع آنها شود را، به بیرحمانه ترین شکل از سر راه بر می‌دارند. آنها برای رسیدن به هدفشان حاضر هستند که به هر کاری، حتی غیرانسانی ترین کارها، دست بزنند. سال ها قبل، کمیته از نفرین گرگ نما در خاندان جک راسل باخبر شد و تصمیم گرفت که از پدرخوانده او اخاذی کند. زمانی که پدرخوانده او از باج دادن دست کشید، کمیته همسر او را به قتل رساند و کاری کرد که جک گمان کند که این اتفاق، کار پدرخوانده‌اش بوده. از آن زمان خصومتی بین گرگ نمای شبانه و کمیته شکل گرفت. تا جایی که کمیته مون نایت را استخدام کرد تا در ازای مبلغ ده هزار دلار، گرگ نمای شبانه را بکشد. بدین ترتیب مون نایت برای اولین بار پا به دنیای کمیک گذاشت. البته او بعد از مدتی فهمید که دشمن اصلی او گرگ نما نیست، بلکه کمیته است. از آن پس مون نایت تلاشش را برای سرنگونی کمیته آغاز کرد و به بزرگترین دشمن این سازمان تبدیل شد. کمیته بارها سعی کرده که مون نایت را از سر راه بردارد و بارها او را تا پای مرگ هم برده. علاوه بر این، کمیته تاکنون ابرخبیث های زیادی را برای شکار مون نایت استخدام کرده که حالا خودشان از دشمنان بزرگ این قهرمان هستند. همانطور که قبل‌تر گفته شد، کمیته با استخدام پروفایل سعی کرد که با استراتژی مناسب مون نایت را بکشد و همچنین با کمک تسک مستر، چیزی نمانده بود که کمیته به هدف بزرگش، یعنی کشتن مون نایت دست یابد. کمیته حتی بوشمن را هم استخدام کرد و باعث ایجاد نبردی طولانی شد. این مبارزه در آخر به قیمت فلج شدن مون نایت و اعتیاد او به الکل تمام شد. بنابراین کمیته هرگز از هیچ تلاشی برای نابودی مون نایت دریغ نمی‌کند و تا زمانی که مون نایت زنده است، جان او را تهدید میکند.

 

2- رندال اسپکتور (Randall Spector)

 رندال اسپکتور (Randall Spector)

«رندال اسپکتور» (Randall Spector) برادر کوچکتر مارک و یکی از بزرگترین دشمنان اوست. رندال هم در کودکی به خاطر یهودی بودنش مورد آزار و اذیت قرار میگرفت و قلدر های مدرسه همیشه به او زور می‌گفتند. اما خوشبختانه مارک همیشه از او مخافظت میکرد و نمی‌گذاشت رندال آسیب ببیند. از همان دوران کودکی، رندال به خاطر اینکه مارک در هر زمینه ای از او برتر بود، نوعی حس حسادت به او پیدا کرد. رندال هم درست مثل مارک یک مامور سازمان سیا و سپس یک مزدور شد. او در ماموریتی در ایتالیا تصمیم گرفت که به سازمان خیانت کند اما دوست دختر مارک یعنی «لیزا» (Lisa) از اقدامات او باخبر شد و قضیه خیانت او را به مارک گفت. بنابراین رندال هم لیزا را به قتل رساند و از دست مارک فرار کرد. بالاخره مارک رندال را پیدا کرد و او را با یک نارنجک کشت. بعدها معلوم شد که او نمرده و نجات پیدا کرده است. اما ذهن او به سمت فروپاشی پیش رفته و به یک قاتل زنجیره ای به نام «مرد تیشه ای» یا «هچت من» (Hatched Man) ‌تبدیل شده که پرستاران را به قتل میرساند. او در نهایت بازگشت و با برادرش جنگید و شکست خورد. اما سال ها بعد فاش شد که هچت من در واقع شیادی بوده است که خودش را به جای رندال جا زده. بعدها فهمیدیم که رندال از انفجار نارنجک مارک، جان سالم به در برده بود و به عنوان یک مزدور در مصر فعالیت میکرد. او بدون اینکه از وجود برادرش در آن کشور باخبر باشد، در یک گروه شورشی کار میکرد. او بر اثر اتفاقی وارد معبد خونشو شد و دید که برادرش مرد و سپس زنده شد و به عنوان آواتار خونشو برگزیده گشت. بعد از رفتن مارک، رندال به خونشو التماس کرد که او را آواتار خودش کند اما خونشو اعتنایی به او نکرد. سپس رندال در یک اتاق مخفی در مقبره، یک کاغذ پوستی باستانی را پیدا کرد که ادعا میکرد در گذشته دو تا خونشو وجود داشته اند و یکی از آنها با کشتن دیگری به قدرت رسیده است. رندال به این نتیجه رسید که رابطه اش با مارک، مشابه رابطه دو خونشو بوده است و او مجبور است که برادرش را بکشد و جای او را به عنوان آواتار خونشو بگیرد. بنابراین او به کمک معشوقه و دوست وفادارش یعنی «ساندال سوارن» (Sandahl Swarn) ملقب به «نپتیس» (Nepthys) ‌نقشه ای را کشید تا مارک را به قتل برساند. آنها ابتدا فردی را پیدا کردند و عمل جراحی ظاهر او را شبیه به رندال کردند. سپس او را شستشوی مغزی دادند تا گمان کند که رندال است و با هویت هچت من با مارک بجنگد. تا مدت ها رندال برادرش را از درون سایه ها زیر نظر داشت و با کمک نپتیس، قصد داشت که از برادرش انتقام بگیرد. سرانجام نپتیس با کمک تکنولوژی های پیشرفته و مواد شیمیایی، به رندال قدرت های فرابشری بخشید و او را به یک کپی تاریک از مون نایت، به نام «شدو نایت» (Shadow Knight) یا شوالیه سایه تبدیل کرد. البته این مواد شیمیایی عوارض بدی روی رندال گذاشتند به طوریکه ذهن او کاملا به ورطه جنون کشیده شد. همچنین ‌ظاهر او زشت و ترک خورده شد اما او در عوض بدنی نفوذ ناپذیر و قدرتمند پیدا کرد. در آخر مون نایت با پانیشر متحد شد و رندال به دست پانیشر به قتل رسید. البته رندال بعدها مجددا زنده شد و ثابت کرد که به این راحتی ها تن به مردن نمی‌دهد!

 

1- رائول بوشمن (Raul Bushman)

رائول بوشمن (Raul Bushman)

بزرگترین دشمن مون نایت کسی نیست به جز «رائول بوشمن».‌ بوشمن در کشور آفریقاییِ بوروندا در قبیله ای از کشاورزان متولد شد. قبیله او توسط استعمارگران اروپایی از خانه‌شان رانده شده بودند. از همان زمان بوشمن تصمیم گرفت که به زور و خشونت روی بیاورد. او در بزرگسالی یک مزدور و تروریست بیرحم و خونریز شد که برای جان دیگران هیچ ارزشی قائل نبود. اگرچه او هیچ توانایی فرابشری نداشت، اما او هیکل بزرگ و قدرت فیریکی بالایی داشت. او همچنین در استراتژی و استفاده از سلاح های مختلف استاد بود. بوشمن حتی برای ترساندن دیگران، دندان هایش را با یک فک فولادی جایگزین کرده بود. نکته مهم درباره بوشمن این است که او به نوعی عامل تبدیل شدن مارک اسپکتور به مون نایت است. وقتی که مارک یک مزدور بود، در دوره ای برای رائول بوشمن کار میکرد. او به شدت از خشونت و بیرحمی بوشمن متنفر بود. در یکی از ماموریت ها، زمانی که مارک در مصر بود با یک گروه باستان شناس به رهبری دکتر" پیتر آلرائونه" (Peter Alraune) مواجه شد. این باستان شناس که قصد داشت یک مقبره مصری باستانی را حفاری کند، توجه بوشمن را به خود جلب کرد. بوشمن گمان میکرد که درون مقبره ثروت زیادی نهفته است. بنابراین او دکتر آلرائونه را کشت تا گنج درون مقبره را به دست بیاورد. او سپس قصد داشت که همراهان دکتر آلرائونه، از جمله دختر او یعنی «مارلین آلرائونه» (Marlene Alraune) را قتل عام کند. اما در این هنگام، مارک که از بیرحمی بوشمن علیه بیگناهان ناراضی بود به او حمله کرد و به مارلین فرصت فرار داد. ولی بوشمن به طرز وحشیانه ای مارک را زخمی کرد و او را در بیابان رها کرد تا زجرکش شود. مارک که به شدت مجروح شده بود، به سختی به سمت مقبره باستانی حرکت کرد. سپس مارلین و دوستانش مارک را پیدا کردند و نزدیک مجسمه خدای ماه و انتقام مصر باستان یعنی «خونشو» (Khonshu) قرار دادند. در نهایت مارک به دلیل جراحاتش کشته شد اما بعد از مدتی، او دوباره به زندگی بازگشت و ادعا میکرد که خونشو به او الهام کرده که حاضر است مارک را زنده کند؛ فقط به این شرط که مارک به شوالیه ماه تبدیل شود و به عنوان آواتار خونشو عدالت را برقرار سازد. مارک سپس بازگشت و برای انتقام با بوشمن مبارزه کرد و او را شکست داد. بوشمن اعتقاد دارد که مارک برای تبدیل شدن به یک قهرمان مدیون اوست، نه خونشو. اولین شکست بوشمن، تنها آغاز کشمکش و تقابل طولانی بین این دو بود. بوشمن سپس به آمریکا بازگشت و در تجارت مواد و قمار مشغول شد. بوشمن نقش مهمی در تاریخچه مون نایت داشته و بارها به او صدمه زده. بوشمن یک بار برای تحقیر و آزار مون نایت، مجسمه خونشو را منفجر کرد. همچنین برای دورانی، بوشمن به زور رئیس جمهور بوروندا شد و با ظلم و ستم به شکل یک دیکتاتور حکومت میکرد. او برای لذت بیگناهان را میکشت و حتی تصمیم گرفت که از مزارع کاکائو برای ایجاد کوکائین استفاده کند. بوشمن میخواست که از قدرت سیاسی‌اش برای کشتن مون نایت استفاده کند اما در نهایت شکست خورد. در یکی از بزرگترین نبرد های تاریخ مون نایت، بوشمن پاهای او را شکست اما در نهایت مون نایت بوشمن را به قتل رساند و با انتهای دارت هلالی شکلش پوست صورت او را کند! اگرچه مون نایت در نهایت پیروز شد اما این مبارزه تاثیرات مخربی روی او گذاشت. شکسته شدن پاهای مارک باعث فلج شدن او، و کناره گیری از هویت مون نایت شد. در آن زمان مارک مشاهده میکرد که خونشو به جای ظاهر یک کلاغ استخوانی، به شکل بوشمنِ بدون صورت در مقابل او حاضر میشود و از او برای کندن صورتش تشکر میکند (چراکه خونشو همواره اصرار دارد که مون نایت با نهایت بیرحمی و خشونت عدالت را برقرار سازد)! بعدها بوشمن توسط The Hood و با قدرت دورمامو زنده شد تا دوباره زندگی را برای مارک جهنم کند. در هر حال بوشمن بیشترین صدمات جسمی و روحی را به مارک زده و ثابت کرده که برای نابودی بزرگترین دشمنش از هیچ اقدام غیرانسانی و خشونت باری، دریغ نمی‌کند.

 

کیارش یارویسی

(Kia Iron Man)

All rights reserved © Spidey.ir 2022

(هرگونه كپی‌برداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز می‌باشد)

 

مطالب مرتبط:

20 حقیقت مهمی که باید درباره «مون نایت» (MOON KNIGHT) بدانید

نسخه های عجیب و غریب از «مون نایت» در دنیای کمیک!

15 ابر قهرمانی که با بیماری زندگی می کنند !!

10 چیزی که باعث میشود برای سریال اختصاصی مون ‌نایت هیجان داشته باشیم!

10 شخصیتی که دوست داریم در سریال مون نایت حضور افتخاری (CAMEO) داشته باشند

10 ابرقهرمان برتر دنیای کمیک که هیچ دستیاری ندارند

شماره آخر کمیک مون نایت (MOON KNIGHT) ترجمه شد + لینک دانلود

100 شخصیت برتر مارول – قسمت سوم

10 چیزی که باعث میشود برای سریال اختصاصی مون ‌نایت هیجان داشته باشیم!

10 عاملی که سریال مون نایت برای موفقیت به آنها نیاز دارد

چرا مون‌نایت یک انتخاب ایده‌آل برای MCU است؟

10 خط داستانی مون‌نایت که احتمال دارد در سریال اختصاصی‌اش مورد اقتباس قرار بگیرد

 معرفی تمامی آثار مارول که در سال 2022 منتشر میشوند

15 شخصیت برتر کمیک های ترسناک مارول

10 چیزی که برای دیدنشان در فاز 4 دنیای سینمایی مارول هیجان داریم!

15 سلاح نیرومند که در دنیای سینمایی مارول مخفی شده اند!

10 حقیقت مهمی که طرفداران سریال وانداویژن باید درباره‌ی «دارک‌هولد» بدانند

10 حقیقت مهمی که باید درباره «بلید» (BLADE) بدانید

10 قهرمان برتر کمیک بوکی که رگ و ریشه شیطانی دارند!

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید :

Submit to DeliciousSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

دیدگاه‌ها   

Agent bishop
#1 Agent bishop 1401-01-18 18:16
به جز چند مورد خاص بقیه رو نمی‌شناختم . مقاله هم کامل و جامع بود و من خیلی لذت بردم دمت گرم آقای یارویسی
نقل قول کردن
A_h_J
#2 A_h_J 1401-01-18 19:21
سلام و خسته نباشید بابت مقاله.
نقل قول کردن
best of the best
#3 best of the best 1401-01-18 20:08
خیلی خب بود این مقاله . استفاده کردم . من دارم سریال مون نایتو میبینیم و ازش لذت میبرم
نقل قول کردن
best of the best
#4 best of the best 1401-01-18 20:10
یه سوال دارم از آقای یارویسی یا دوستان دیگر:
خبیثی که نقشش رو ایثن هاک در سریال بازی میکنه دقیقا کیه؟ آیا کمیک بوکیه یا اینکه شخصیت اریجیناله که مختص سریال خلق شده؟
خودش گفت قبلا اواتار خونشو بوده. یعنی یه مون نایت سابق؟ کسی میدونه؟
من خودم حس میکنم از نوع عدالت خونشو خسته شده و روی آورده به خدای دیگه مصر باستان یعنی آممیت
نقل قول کردن
AM SM BM SM
#5 AM SM BM SM 1401-01-18 20:52
سلام
ممنون بابت مقاله.
مقاله واقعا عالی بود. من اکثر این شخصیت ها رو نمیشناختم و با این مقاله باهاشون آشنا شدم. خسته نباشید.
به نقل از best of the best:
یه سوال دارم از آقای یارویسی یا دوستان دیگر:
خبیثی که نقشش رو ایثن هاک در سریال بازی میکنه دقیقا کیه؟ آیا کمیک بوکیه یا اینکه شخصیت اریجیناله که مختص سریال خلق شده؟
خودش گفت قبلا اواتار خونشو بوده. یعنی یه مون نایت سابق؟ کسی میدونه؟
من خودم حس میکنم از نوع عدالت خونشو خسته شده و روی آورده به خدای دیگه مصر باستان یعنی آممیت

من جواب سوال های اولتون رو نمیدونم ولی من فکر میکنم این که هرو (یا همونطور که خودش میگه اسمش آرتوره) از خونشو روی برگردونده دلایلی داره. اولش نوع عدالت خونشو هست که خود هرو هم بهش اشاره کرد. یعنی اون اعتقاد داره که جرم و جنایت رو باید در نطفه خفه کرد، قبل از اینکه کسی زجر بکشه. درحالی که استیون و احتمالا مارک و خونشو برعکس این موضوع رو قبول دارند(این قضیه یک جورایی آدم رو یاد کمیک "جنگ داخلی ۲" میندازه که اونجا هم کاپیتان مارول میخواست چند مجرم رو قبل از ارتکاب جرم مجازات کنه، اما آیرون من اعتقاد داشت که وقتی هنوز جرمی رخ نداده، پس مجرمی هم وجود نداره). من به شخصه دوست دارم به این موضوع پرداخته بشه که واقعا کدوم درست میگن. آیا مجازات کسانی که هنوز جرمی مرتکب نشدند درسته یا باید بگذاریم اول اتفاق بدی بیفته و بعد دست به کار بشیم؟ راستش حتی خود من هم نمیتونم جواب قاطعیت به این سوال بدم و خوبه که به این موضوع پرداخته بشه. یک دلیل دیگه ای که هرو از خونشو دوری کرد و به سمت آموت رفت اینه که همونطور که خودش گفت و ما هم دیدیم، وعده های خونشو پایان نداره و همینطوری سعی میکنه آدم رو دنبال خودش بیاره. مثلا در آخر اپیزود دوم دیدیم که خونشو سعی داره از طریق "لیلا" همسر مارک (که مارک میخواست اون رو احتمالا برای محافظت از جونش طلاق بده) و گفتن اینکه میخواد لیلا رو جانشین مارک کنه، مارک رو تحت فشار میذاره تا باز هم به خونشو خدمت کنه. احتمالا خونشو با هرو هم همینطور رفتار کرد و وقتی صبر هرو لبریز شد، خونشو رو رها کرد و به سمت آموت رفت. پس اینم میتونه یک دلیل دیگه برای جدایی هرو از خونشو باشه. البته غیر از این موارد سوالات زیادی توی این دو اپیزود به وجود اومده که احتمالا به مرور پاسخ داده میشه.
خب حالا اینم بگم که من اپیزود دوم سریال مون نایت رو هم واقعا دوست داشتم. یعنی تا الان این سریال خیلی خوب بوده. سرگرم کننده و جذاب و کنجکاوی برانگیز و با ریتم حساب شده و کارگردانی و فیلمبرداری خیلی خوب، برای من دوست داشتنی بود. از این خساستی که توی نشون دادن مون نایت انجام دادن خیلی خوشم اومد و به جای اینکه مون نایت همش جلوی چشم باشه که مخاطب ازش بیزار بشه، کاری میکنه که مخاطب برای دیدنش هیجان زده بشه. معلوم شده که هرو با بازی ایتن هاک هم حریف دست و پا بسته ای نیست و چه از نظر شخصیت پردازی و چه از نظر موی دماغ قهرمان شدن، موفق بوده. فقط من نمیدونم چرا امتیازات این سریال به نسبت در متاکریتیک کمتر بوده. شاید منتقدها انتظار اشتباهی داشتند یا سریال در ادامه قراره با مشکلاتی رو به رو بشه. یه نکته جالب دیگه هم اینه که یادم میاد وقتی تریلرهای مون نایت منتشر شد، برخی هواداران به لحجه اسکار آیزاک اعتراض کردند. حالا با قضیه استیون گرانت معلوم شد که این قضیه الکی و بیخود نبوده.
نقل قول کردن
RETEPILA
#6 RETEPILA 1401-01-18 21:30
خیلی ممنون از آقای یارویسی
شخصا جز 3و5و11 تا 13 باقی موارد رو نمیشناختم
یه نکته ای که خیلی برام جالب بود اینه که اکثر موارد توسط Doug Moench و Bill Sienkiewicz خلق شده اند که نشون از اهمیت دوره ای که توی کمیکهای مون نایت داشتن میده
یکی هم اینکه باز چندتاشون بعضا ضدقهرمانن که ولی در ادامه به مون نایت خیانت میکنن
درکل دشمنان خوبی داره که (شاید بشه گفت مثل خود مون نایت) زیاد شناخته شده نیستن
نقل قول کردن
Kia Iron Man
#7 Kia Iron Man 1401-01-18 22:18
به نقل از best of the best:
یه سوال دارم از آقای یارویسی یا دوستان دیگر:
خبیثی که نقشش رو ایثن هاک در سریال بازی میکنه دقیقا کیه؟ آیا کمیک بوکیه یا اینکه شخصیت اریجیناله که مختص سریال خلق شده؟
خودش گفت قبلا اواتار خونشو بوده. یعنی یه مون نایت سابق؟ کسی میدونه؟
من خودم حس میکنم از نوع عدالت خونشو خسته شده و روی آورده به خدای دیگه مصر باستان یعنی آممیت

سوال خوبی پرسیدی
خبیث سریال مون نایت یعنی «آرتور هَرو» (Arthur Harrow) با بازی «ایثان هاک» (Ethan Hawke) یکی از گمنام ترین دشمنان مون نایته. احتمالش کمه که کسی تا قبل از سریال مون نایت اصلا این کاراکتر رو بشناسه! به هر حال توی سری دوم کمیک های مون نایت (که اگه اشتباه نکنم کلا 6 شماره دووم آورد) توی شماره دوم شروری به اسم آرتور هرو خلق شد. این کمیک اولین و تنها کمیکی بود که آرتور هرو توش حضور داشت! به هر حال آرتور در دنیای کمیک نه تنها هیچ ارتباطی به الهه آمیت نداره، بلکه کلا رگ و ریشه علمی داره نه ماورایی! آرتور به خاطرم اختلال عصبی که داشت، نیمه سمت چپ صورتش فلج بود و دائما درد میکرد. بنابراین آرتور از هوش خودش استفاده کرد تا گیرنده های درد رو غیرفعال کنه و نظریاتی که مطرح میکرد مورد توجه کمیته نوبل قرار گرفت. بعدشم نامزد نوبل شد ولی یکی از اعضای کمیته نوبل بهش شک میکنه و به آزمایشگاهش میره. همون زمان هم خونشو به مون نایت درباره هرو هشدار میده و اونم میره سراغ هرو. بعدشم فاش میشه که هرو برای درمان خودش به روش های غیراخلاقی روی آورده و روی نمونه های انسانی آزمایشات خطرناک کرده. به همین دلیل یه سری موجودات زامبی مانند به وجود اومدن که تحت فرمان هرو بودن. آرتور سعی کرد مون نایت رو بکشه ولی موفق نشد. بعد از این کمیک دیگه هیچوقت هرو در دنیای کمیک دیده نشد و کلا به فراموشی سپرده شد. جالبه که سازندگان کاراکتری رو به عنوان خبیث اصلی انتخاب کردن که فقط توی یک کمیک حضور داشته. شاید به ظاهر آرتور هروی سریال مون نایت با همتای کمیک بوکی‌اش شباهتی نداشته باشه ولی همونطور که توی سکانس اول اپیزود اول مون نایت دیدیم، آرتور هروی ایثان هاک هم رابطه عجیبی با درد داره (ریختن شیشه توی کفش). همچنین هردوی اون ها اعتقاد دارن که خبیث نیستند و دارن کار درست رو انجام میدن. البته سازندگان آرتور هرو رو کلا از ریشه تغییر دادن و یه ویلن جدید خلق کردن که به جز اسم و موضوعاتی که گفتم شباهتی با آرتور هروی دنیای کمیک نداره.
ولی به هر حال خبیثی که ایثان هاک نقشش رو بازی میکنه‌ واقعا شرور شایسته ای برای این سریاله. شخصیتی کاریزماتیک که بعضی وقتا بیننده بهش حق میده چون انگیزه های قابل باوری داره و از نظر خودش یک قهرمانه. ایثان هاک هم انصافا بازیش حرف نداره و این ویلن رو جذاب تر هم کرده.
نقل قول کردن
best of the best
#8 best of the best 1401-01-19 00:03
به نقل از Kia Iron Man:
به نقل از best of the best:
یه سوال دارم از آقای یارویسی یا دوستان دیگر:
خبیثی که نقشش رو ایثن هاک در سریال بازی میکنه دقیقا کیه؟ آیا کمیک بوکیه یا اینکه شخصیت اریجیناله که مختص سریال خلق شده؟
خودش گفت قبلا اواتار خونشو بوده. یعنی یه مون نایت سابق؟ کسی میدونه؟
من خودم حس میکنم از نوع عدالت خونشو خسته شده و روی آورده به خدای دیگه مصر باستان یعنی آممیت

سوال خوبی پرسیدی
خبیث سریال مون نایت یعنی «آرتور هَرو» (Arthur Harrow) با بازی «ایثان هاک» (Ethan Hawke) یکی از گمنام ترین دشمنان مون نایته. احتمالش کمه که کسی تا قبل از سریال مون نایت اصلا این کاراکتر رو بشناسه! به هر حال توی سری دوم کمیک های مون نایت (که اگه اشتباه نکنم کلا 6 شماره دووم آورد) توی شماره دوم شروری به اسم آرتور هرو خلق شد. این کمیک اولین و تنها کمیکی بود که آرتور هرو توش حضور داشت! به هر حال آرتور در دنیای کمیک نه تنها هیچ ارتباطی به الهه آمیت نداره، بلکه کلا رگ و ریشه علمی داره نه ماورایی! آرتور به خاطرم اختلال عصبی که داشت، نیمه سمت چپ صورتش فلج بود و دائما درد میکرد. بنابراین آرتور از هوش خودش استفاده کرد تا گیرنده های درد رو غیرفعال کنه و نظریاتی که مطرح میکرد مورد توجه کمیته نوبل قرار گرفت. بعدشم نامزد نوبل شد ولی یکی از اعضای کمیته نوبل بهش شک میکنه و به آزمایشگاهش میره. همون زمان هم خونشو به مون نایت درباره هرو هشدار میده و اونم میره سراغ هرو. بعدشم فاش میشه که هرو برای درمان خودش به روش های غیراخلاقی روی آورده و روی نمونه های انسانی آزمایشات خطرناک کرده. به همین دلیل یه سری موجودات زامبی مانند به وجود اومدن که تحت فرمان هرو بودن. آرتور سعی کرد مون نایت رو بکشه ولی موفق نشد. بعد از این کمیک دیگه هیچوقت هرو در دنیای کمیک دیده نشد و کلا به فراموشی سپرده شد. جالبه که سازندگان کاراکتری رو به عنوان خبیث اصلی انتخاب کردن که فقط توی یک کمیک حضور داشته. شاید به ظاهر آرتور هروی سریال مون نایت با همتای کمیک بوکی‌اش شباهتی نداشته باشه ولی همونطور که توی سکانس اول اپیزود اول مون نایت دیدیم، آرتور هروی ایثان هاک هم رابطه عجیبی با درد داره (ریختن شیشه توی کفش). همچنین هردوی اون ها اعتقاد دارن که خبیث نیستند و دارن کار درست رو انجام میدن. البته سازندگان آرتور هرو رو کلا از ریشه تغییر دادن و یه ویلن جدید خلق کردن که به جز اسم و موضوعاتی که گفتم شباهتی با آرتور هروی دنیای کمیک نداره.
ولی به هر حال خبیثی که ایثان هاک نقشش رو بازی میکنه‌ واقعا شرور شایسته ای برای این سریاله. شخصیتی کاریزماتیک که بعضی وقتا بیننده بهش حق میده چون انگیزه های قابل باوری داره و از نظر خودش یک قهرمانه. ایثان هاک هم انصافا بازیش حرف نداره و این ویلن رو جذاب تر هم کرده.

خیلی ممنون واقعا عالی توضیح دادید
اگه یه عکسم ازش میزاشتید دیگه تکمیل میشد
ولی در هر حال تو سریال خیلی خوب ازش استفاده شده و از کمیک‌ها بهتر شده
بازم ممنون
نقل قول کردن
Kia Iron Man
#9 Kia Iron Man 1401-01-19 12:06
یه نکته دیگه ای هم درباره همتای کمیکی آرتور هرو وجود داره که توی اپیزود دوم بهش اشاره شد. در بخشی از اپیزود آرتور میگه که ویکتور (‌همون مردی که دستور پخت سوپ عدس رو داشت) اهل یوکاتانه. این یه رفرنس داره به شماره دو از سری دوم کمیک های مون نایت چون یوکاتان همون مکانی بود که آرتور هرو توی اونجا آزمایشات غیرقانونی‌اش رو انجام می‌داد و یه جورایی اولین مکان ملاقات مون نایت و هرو بود.
#8
ببخشید ولی فکر نکنم پیدا کردن یه عکس با یه سرچ ساده توی گوگل کار سختی باشه.
نقل قول کردن
Spider-Fan
#10 Spider-Fan 1401-01-19 21:42
مثل همیشه عالی و جامع و دقیق.
خسته نباشی...
جالبه که جد مک‌کی توی سری آنگویینگی که داره می‌نویسه، بعد مدت‌ها از Stained Glass Scarlet استفاده کرد و تبدیلش کرد به یه موجود ماورایی. این آدم از گمنام‌ترین شخصیت‌ها و متعلقات مارول داستان‌های خوبی درمیآره.
راستی کیارش اپیزود ۲ مون نایت رو دیدی؟ نظرت دربارهٔ شیوه‌ای که مستر نایت رو به تصویر کشیدن چیه؟ خیلی واکنش‌های ضدونقیضی ازش دیدم...
نقل قول کردن
Kia Iron Man
#11 Kia Iron Man 1401-01-20 22:16
به نقل از Spider-Fan:
مثل همیشه عالی و جامع و دقیق.
خسته نباشی...
جالبه که جد مک‌کی توی سری آنگویینگی که داره می‌نویسه، بعد مدت‌ها از Stained Glass Scarlet استفاده کرد و تبدیلش کرد به یه موجود ماورایی. این آدم از گمنام‌ترین شخصیت‌ها و متعلقات مارول داستان‌های خوبی درمیآره.
راستی کیارش اپیزود ۲ مون نایت رو دیدی؟ نظرت دربارهٔ شیوه‌ای که مستر نایت رو به تصویر کشیدن چیه؟ خیلی واکنش‌های ضدونقیضی ازش دیدم...


سلام صالح جان ممنونم از شما
منم اپیزود دوم رو دیدم و باید بدم اگرچه از یه سری ضعف ها رنج می‌برد ولی نسبتا قابل قبول بود. تعامل مارک و استیون بسیار جذاب بود و آرتور هرو هم مثل اپیزود اول پرداخت به‌جا و مناسبی داره. دقیقا مثل اپیزود اول شاهد هستیم که خیلی قطره چکانی اطلاعاتی درباره وقایع گذشته داده میشن و قطعات پازل به تدریج کامل تر میشن. فضای رمزآلود و معمایی سریال هم هنوز مشاهده میشه و فیلمبرداری هم از نقاط هویت مجموعه‌ است. اسکار آیزاک ستاره بی‌چون و چرای سریاله و واقعا قابل ستایشه. آیزاک به زیبایی در دو نقش متفاوت (که بیشتر هم خواهند شد) بازی میکنه و همه چیز از بازی بدن گرفته تا اون لهجه بریتانیایی‌ش (که اون اوایل طرفدارای پیش داور ازش ابراز نارضایتی کرده بودن) عالیه. ایثان هاک هم فوق‌العاده اس و من خیلی از اون صحنه گفتگوی استیون و هرو خوشم اومد. تقابل فلسفی عقاید این دو واقعا دیدنی بود. همچنین از  Khonshu هم بگم که حضور به اندازه و مناسبی داشت. از نظر بصری واقعا خوب و وفادارانه بود و اف موری ابراهام هم بهترین گزینه برای صداپیشگی این شخصیت بود. شخصیت پردازی‌ش هم شباهت زیادی به همتای کمیک بوکی‌اش داشت. کاراکتر لیلا هم که ظاهرا اقتباسیه از مارلین در دنیای کمیک، در این قسمت با بازی می کالاماوی حاضر شد و به نظر همسر مارک اسپکتور بود. به نظرم این تصمیم سازندگان که متفاوت از عالم کمیک بوک، مناسب و باعث پیشرفت داستان بود. اینطوری وابستگی مارک به همسرش و تهدید های خونشو و این حقیقت که مارک مجبوره آواتار خونشو باشه، پیچیدگی داستان رو بیشتر و رابطه‌اش رو با خونشو جذاب تر میکنه. یه نکته دیگه هم که خلاقیت سازندگان رو میرسونه، نشون دادن هویت های مارک از طریق انعکاس هاست. اینطوری شخصیت های مارک صرفا صداهای بدون جسم نیستن و هرکدوم از نظر زبان بدن ویژگی های خودشون رو دارن (که آیزاک هم به نحو احسن این کاراکتر هارو از هم تمایز میده). از طرفی از طریق انعکاس ها انتقال احساسات هویت های مختلف خیلی بهتر منتقل میشن تا اینکه مثلا مشابه «ونوم» فقط صدای شخصیت رو بشنویم. البته قبول دارم که اپیزود قبلی به دلایلی قویتر بود و یه سری مشکلات نه چندان مهم اینجا به چشم میخورد. شوخی های استیون وسط صحنه های اکشن یکم روی مخ بود و من اصلا حال نکردم باهاشون (متاسفانه توی چندتا از آثار مارول هم این شوخی های بی‌جا به چشم میان). و اما میرسیم به قضیه مستر نایت. مستر نایت یکی از جالب ترین شخصیت هایی بود که توی ران وارن الیس و دکلان شالوی خلق شد و از هویت های مهم مون نایته. در این اپیزود اقتباس خیلی متفاوتی از مستر نایت دیدیم که متاسفانه طرفداران هم خیلی از این موضوع خوششون نمیومد. ولی شاید این تغییر در آینده سریال تاثیرگذار باشه (چون این مجموعه نشون داده که تغییرات خیلی خوب و مناسبی در منبع اقتباس ایجاد میکنه). در عالم کمیک شخصیت میزبان مون نایت مارک اسپکتوره و استیون گرنت و جیک لاکلی یه جورایی در خدمت اون هستن. اما در سریال سعی شده که تعادل مناسبی بین مارک و استیون برقرار بشه و از برخی جهات استیون از مارک هم بیشتر حائز اهمیته. از این جهت، این برداشت متفاوت از مستر نایت احتمالا به بلوغ و تکامل شخصیتی استیون کمک خواهد کرد. در کل استیون به شکل کاراکتری گیج و ساده لوح به تصویر کشیده میشد و مارک گفت که فقط وقتی که قدرت اراده لازم رو داشته باشه میتونه جسمش رو پس بگیره. حقیقتا منم بیشتر دوست داشتم که مستر نایت رو مثل دنیای کمیک، همون شخصیت قانونمند مارک ببینیم نه صرفا کاستومی که استیون گرنت به خاطر برداشت غلطش از واژه "suit" به وجود آورد.
نقل قول کردن
THE AMAZING SPIDER-MAN
#12 THE AMAZING SPIDER-MAN 1401-01-21 06:39
بسیار مقاله informative بود به اطلاعتم افزود :-)
نقل قول کردن
Spider-Fan
#13 Spider-Fan 1401-01-21 16:44
#11:
ممنونم از نظر پر و پیمونت.
موافقم.
به نظر میآد با یکی از بهترین سریال‌های مارول سر و کار داریم.
اسکار آیزاک واقعاً با استادی تمام نقشش رو بازی می‌کنه.
چیزی که خیلی کمک می‌کنه به تمیز پرسونای مارک و استیون، همین زبان بدن آیزاک هست که برای هر کدوم متفاوته.
احتمالاً در آینده جیک لاکلی رو هم خواهیم داشت که علاوه بر لهجه و جزئیات گریم، این ریزه‌کاری‌های بازی هستن که به این هویت‌ها رنگ‌و‌بوی خاصی می‌دن و خداروشکر آیزاک کاملاً از پس این کار برمیآد.
در مورد لیلا موافقم باهات.
با این تغییر هم زندگی شخصی مارک رو جذاب‌تر کردن و هم رابطه‌ش با خُنشو رو abusiveتر. همین‌طور هم باید باشه.
اختلال تجزیۀ هویت مارک رو هم خوب به تصویر کشیدن.
به قول شما می‌شد پرسونای دیگر رو در قالب صدایی توی ذهن پرسونای فعلی نشون داد. می‌شد هم مثل Fight Club و امثالهم هر دو پرسونا رو کنار هم نشون داد در حالی که فقط یکی‌شون کنترل بدن رو به دست داره.
این قضیۀ انعکاس و ...ها هم تازگی داشت هم تقلای پرسونای دیگه برای به‌دست‌آوردن کنترل رو بهتر نشون می‌داد.
ولی خب مهم‌ترین نگرانی همین مستر نایت هست.
منم دوست داشتم اون مستر نایتِ دنیای کمیک رو ببینیم که یه کارآگاه نوآرِ جدّی و کارکشته‌ست تا این رگۀ فان که به کاراکتر اضافه کردن.
حتی نحوۀ به‌دست‌آوردن لباس هم می‌تونست متفاوت باشه با چیزی که دیدیم.
با این حال ولی من مشکلی نداشتم باهاش. اگه استیون برای نمک‌پرانی و دلقک‌بازی اون شوخی‌ها رو می‌کرد شاکی می‌شدم. ولی بندۀ خدا توی اون لباس عملاً دچار حملۀ عصبی شده بود و توی هیجانِ موقعیت یه چیزایی از خودش پروند که بدون این‌که قصدش رو داشته باشه بامزه (و خجالت‌آور!) بودن.
یعنی این شوخی‌ها چندان آگاهانه نبودن و شدیداً امید دارم که در آینده استیون هم چم و خم کار دستش میآد و تبدیل می‌شه به همون مستر نایتی که می‌شناسیم...
نقل قول کردن
AM SM BM SM
#14 AM SM BM SM 1401-01-21 20:00
#11 و 13#
شاید هم درواقع این موضوع خودش قوس شخصیتی استیون باشه. یعنی اینکه اون اکثر اوقات کنترل مستر نایت رو دست میگیره و کم کم از اون آدم دست و پا چلفتی و ساده به اون آدم قانونمندِ کاریزماتیک تبدیل میشه که شبیه به مستر نایت درون دنیای کمیک هست. توی این اپیزود هم میشد دید که مخصوصا در صحبت های بین استیون و آرتور هرو، استیون کمتر اون حالت سادگیش رو داره و انگار بیشتر داره قاطی ماجرا میشه. پس شاید در ادامه ما همون مستر نایت درون کمیک رو ببینیم. توی این اپیزود هم یک صحنه ای بود که مثل اون صحنه شوخی با فیلم و انیمه آواتار بود و خیلی با ماهیت این سریال جور در نمیومد و اذیت کننده بود. برای من این صحنه، همون صحنه بود که استیون به مستر نایت تبدیل شد و رو به روی آینه با مارک حرف زد و حرف از سرهنگ مندز و اینا پیش کشیده شد که به نظرم شوخی به جا و خوبی نبود. به نظرم اصلا بهتره که مارول راهی برای کنترل این شوخی ها و لحن کارهاش بکنه چون در بعضی کارهاش به شدت ازش رنج میبره که حتی اون کارها میتونند از کارهای خوبش باشند. نمونه های تازش فیلم "بلک ویدو" و سریال "هاکای" که شوخی هاشون نه تنها کاملا نا به جا بودند، بلکه واقعا هم بیمزه بودند. نمونه های قدیمیش هم "نگهبانان کهکشان بخش دوم" و "انت من و واسپ" هست که راستش مخصوصا توی این دومی شوخی ها به جا نبودند و تاثیر منفی روی تجربه مخاطب میذاشتند. وجود شوخی اصلا چیز بدی نیست ولی راستش من یکی نبود شوخی رو به اشتباه و بدجا بودنش ترجیح میدم. آثار بعدی مارول باید "لوکی" و "مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست" رو از این نظر الگوی خودشون قرار بدن، مخصوصا لوکی که در زمینه تعادل لحن فوق‌العاده بود و این وسط چند تا شوخی بانمک هم تحویل مخاطب میداد.
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

42

کمیک هویت آزبورن

مردعنکبوتی سیمبیوتی

کمیک های پادشاه سیاه پوش - فارسی - کامل

تولد مجدد قهرمانان

پاسخ به سئوالات مردعنکبوتی

مقالات اسپایدرمن راهی به خانه نیست

حقایق کمیک بوکی

50

تاپ 20 - سایت spidey.ir

27

دنیای ونومی

41

کمیک بوک های superman

Telegram     Facebook    Youtube red

Aparat     Instagram     Discord                                                                                   

       

 

کمیک بوک های امازینگ اسپایدرمن

نکات جالب مرد عنکبوتی

14

18

15

16

اسپایدرمن در تلویزیون

21

31

36

29

 لحظات ماندگار اسپایدرمن

28

25

40

39

24

بهترین داستان های اسپایدرمن

لباس های مختلف اسپایدرمن

23

22

دشمنان معروف مرد عنکبوتی

34

35

48

46

45

37