نقد و بررسی بازی "مرد عنکبوتی مایلز مورالز" (Spider-Man: Miles Morales)

نقد و بررسی بازی مایلز مورالز (Miles Morales)

چند روزی هست میخواستم این نقد رو براتون بنویسم ولی طول کشید چون پسرم اصرار داشت همزمان با جلو رفتن در بخش داستانی، ماموریت های فرعی هم انجام بدیم تا بتونه لباس جدید آزاد کنه! واسه همین طول کشید ...

ضمنا جا داره صمیمانه از زحمات تیم کانال یوتیوب سایت به رهبری جناب آقای احمد فقیه تشکر کنم که با تلاش و دقت بسیار ویدئوی این نقد را خلق کردند:

لینک تماشای نقد بازی مایلز مورالز در Youtube

لینک تماشای نقد بازی مایلز مورالز در Aparat

همچنین حتما مقاله ی زیر را درباره این بازی بخوانید:

ایستراگ (EASTER EGG) ها و اشارات مخفی بازی "مرد عنکبوتی: مایلز مورالز"

 

هشدار! این نقد دارای اسپویلر است و داستان بازی را فاش میکند.

 

راستش رو بخواهید از قبل از اینکه این بازی منتشر بشه تقریباً از موفقیتش مطمئن بودم چون شرکت اینسومنیاک (Insomniac) با قسمت اولش که واسه کنسول PS4 به بازار آمد واقعا گل کاشت و به موفقیت های زیادی دست پیدا کرد که آخرین آن مربوط میشه به رسیدن به فروش 20 میلیون نسخه ای که باعث شد این بازی پرفروش ترین بازی کمیک بوکی و موفق ترین عنوان انحصاری پلی استیشن بشه (خبرش اینجاست). ضمن اینکه وقتی سال قبل خبر رسید که سونی، اینسومنیاک رو خریده متوجه شدیم که چقدر این شرکت براش مهمه و میخواد حتما براش یه بازی اسپایدرمن رو به موقع بسازه تا موقع افتتاح کنسول جدید خودش یعنی PS5 عرضه کنه.

داستان بازی 1 سال پس از وقایع قسمت اول رخ میده و کاملا مشخصه روی شخصیت مایلز مورالز که در بازی قبلی معرفی شد و دیدیم که به قدرت های فوق بشری دست پیدا کرده، تمرکز داره (اول بازی میتونید حتی گزینه ای به نام "آنچه گذشت" را انتخاب کنید که خیلی سریع و موثر وقایع قسمت اول رو براتون مرور میکنه). شاهد هستیم که مایلز به همراه مادرش (ریو) که نامزد انتخابات شورای شهر شده، از محله بروکلین نیویورک به هارلِم نقل مکان کرده و هنوز مشغول جا افتادن در خانه جدید هستند. در مرحله نخست پیتر پارکر هم حضور داره و در طی بخشی بسیار جذاب و سینمایی پیتر از مایلز میخواد که بهش در ماموریتی کمک کنه که مربوط میشه به انتقال یک ابرشرور از زندان (من هنوزم نتونستم با چهره تغییر یافته و «تام هالند»ی شده پیتر در این بازی کنار بیام و به نظرم سونی واقعا گند زد به ظاهر پیتر!). مشخصه که اوضاع اونطور که میخوان پیش نمیره و به دلیل عجله مایلز، محموله زندانیان به مشکل برمیخوره و خبیث ها در سطح شهر پخش میشن. پیتر اولش میره سراغ راینو و مایلز هم با زندانی های معمولی که قدرت فوق بشری ندارن مبارزه میکنه ولی خیلی سریع مایلز هم با راینو درگیر و پس از تعقیب و گریزی مهیج در سطح شهر مجبور میشه به صورت تن به تن باهاش بجنگه (چون پیتر در انجام این کار ناموفق ظاهر میشه). مایلز در کمال ناباوری و با اتکا به قدرت منحصر به فرد خودش که اونو قادر میسازه با استفاده از نوعی بیوالکتریسیته که بدنش تولید میکنه، ضربه ای به نام اشعه ونومی (venom blast) بزنه، شکست بده!

بعدشم شخصیت خبیث اصلی داستان به نام سایمون کریگ به عنوان رئیس شرکت راکسان معرفی میشه (او به نظر میرسه از قدرت های مایلز خوشش اومده) و نیروهایش راینو را با خودشون میبرن (بعدا معلوم میشه که راکسان به جای اینکه راینو را به نیروهای پلیس تحویل بده، زره و قدرت هایش را ارتقا داده) . راکسان ادعا میکنه به منبع جدیدی از انرژی پاک به نام نیو فُرم دست پیدا کرده که میتونه شهر رو متحول کنه ولی کم کم میتوجه میشیم این انرژی عوارض خطرناکی داره که راکسان داره پنهان میکنه. بعدشم پیتر از مایلز خداحافظی میکنه (چون میخواد به مری جین در کشور سیمکاریا ملحق بشه تا بهش کمک بکنه) .

پیتر پارکر مایلز مورالز

او از مایلز قول میگیره تا در غیبتش از شهر محافظت کنه. همانطور که میشه حدس زد به زودی دردسر بزرگی به وجود میاد که مایلز باید بهش رسیدگی کنه. در واقع یک سری نیروی یاغی به نام "زیرزمینی ها" (The Underground) به رهبری فردی نقابدار به نام «تینکرر» سعی دارند به راکسان ضربه بزنند و نیوفرم را بدزدند. مایلز هم درگیر ماجرا میشه و سعی میکنه مردم شهر در جنگ بین زیرزمینی ها و نیروهای راکسان آسیب نبینند و ...

خب چیزی که از ابتدا نظر شما رو جلب میکنه اینه که اینسومنیاک به خوبی موفق شده بین مایلز مورالز و پیتر پارکر به عنوان شخصیت اصلی قابل بازی (playable) تمایز قائل بشه. این مساله در نحوه تاب خوردن مایلز در سطح شهر قابل مشاهده است. یعنی مایلز جوری تاب میخوره که بیشتر شبیه به شیرجه زدن میمونه و نشان از بی تجربگی او داره و نوعی بی نظمی در حرکاتش هست که خیلی باحاله. همچنین مایلز سبک مبارزه خاص خودش رو هم داره که اونم باز نشون میده تجربه پیتر رو نداره جوری که که مشت و لگد میزنه کاملا تابلوئه که تازه کاره. البته سیستم مبارزه او به طور کلی از روی قسمت اول ساخته شده و کسی که بازی قبلی رو انجام داده به راحتی ضربات رو اجرا میکنه ، تار پرتاب میکنه و اشیاء را به سمت حریف میندازه و گجت به کار میبره ولی در عین حال جزئیات و انیمیشن به کار رفته   باعث میشه حس کنید دارید یک اسپایدرمن متفاوت را کنترل میکنید.

اما متمایز سازی مایلز از پیتر، بیشتر در قدرت های فوق بشری منحصر به فرد قهرمان داستان نمود پیدا میکنه. در دنیای کمیک هم شاهد بودیم که مایلز یه سری قدرت های خاص خودش رو داشت به نام اشعه ونومی و قدرت استتار. سازندگان بازی این دو قدرت رو به طور چشمگیری به کار گرفته اند. این مساله باعث شده تا هم بازیباز احساس تنوع کنه و هم اینکه گیم پلی و حتی داستان هم بسیار تحت تاثیر قرار بگیره و عمیق تر و پخته تر از قبل بشه (جالبه که مایلز از اول این قدرت ها رو نداره و به مرور و در دل داستان شاهد هستیم که بهشون دست پیدا میکنه). به طور مثال قدرت استتار (camouflage) که باعث میشه شما برای چند ثانیه نامرئی بشید، بسیار در بازی کاربرد داره و اثر آن را در بخش های مربوط به مخفی کاری (stealth) و حتی ماموریت های فرعی نیز مشاهده کنید (به طور مثال، ماموریتی وجود داره که برای دستگیری یک سری خلافکار که عروسک های مرد عنکبوتی دزدیده اند باید از صورتشان عکس برداری کنید و باید با نامرئی شدن برید جلوشون و از صورتشون عکس بگیرید تا شما را نبینند!).

نامرئی شدن

کلا سیستم مبارزه بازی از سه بخش مهارت های عمومی (skills)، مهارت های ونومی (Venom skills) و استتار تشکیل شده که به مرور ارتقا پیدا میکند و قابلیت ها و ضربات بیشتری باز میشوند. ولی بازیباز خیلی سریع به ضربه هایی که بر پایه قدرت های منحصر به فرد مایلز هستند معتاد میشه، به ویژه به دو ضربه "مشت ونومی" (Venom Punch) و "پرش ونومی" (venom jump) که هر دو از الکتریسیته درونی مایلز نشات میگیرند و بسیار کلیدی و باحال هستند! همه این موارد باعث میشود تا مایلز با پیتر پارکر فرق و بازیباز حس کند علیرغم اینکه دارد بازی را انجام میدهد که مکانیک و ظاهرش مثل بازی قبلی است اما شخصیتی متفاوت با ضربات متفاوت و البته شخصیت پردازی متفاوتی را کنترل می نماید.

داستان بازی در یک کلام معرکه است. البته راستش رو بخواهید در ابتدا زیاد هیجان انگیز و درگیر کننده به نظر نمیاد ولی درست از اونجایی که شاهد مرحله معرکه مبارزه روی پل هستیم و اون فاجعه به وجود میاد، داستان شروع میکنه به اوج گرفتن. دلیلش هم اینه که روی پل هویت شخصیت تینکرر فاش میشه و طبق معمول داستان های مرد عنکبوتی، او کسیه که مایلز خیلی باهاش رابطه شخصی و عاطفی داره و از دوستانش به حساب میاد. کلا بازی هر چقدر از زمان بازی میگذره بهتر و جذاب تر میشه، هم از نظر داستانی و هم از نظر گیم پلی و باس فایت ها. ضمناً خوبی بازی اینه که کاملا مستقل و self-contained است. یعنی شما اگر حتی هیچی از داستان قسمت قبل ندونید مشکلی نخواهید داشت. و اینم بگم که شما این دفعه میتونید مراحل بازی رو هر وقت که بخواهید تکرار کنید و این خیلی خوبه چون بازی قبل این قابلیت رو نداشت و شما برای اینکه مثلا فلان باس فایت رو دوباره تکرار کنید باید از اول داستان رو میرفتید.

این رو هم بگم که درسته که پیتر پارکر بعد از مرحله اول و شکست خوردن راینو میره به سیمکاریا تا به مری جین ملحق بشه و ما دیگر او را در داستان نمیبینیم ولی او در قالب هولوگرام و چالش های تمرینی در بازی حضور داره. یعنی برای تعلیم دادن مایلز و آماده کردن بهتر او، در سطح شهر مکان هایی است که با سر زدن به آنها میتونید در یک سری چالش های تمرینی شرکت کنید. جالبه که پس از تکمیل سومین چالش مربوط به مخفی کاری یک چالش نهایی پیش روی شما قرار میگیره که در آن با والچر مبارزه میکنید، همان والچری که در بازی اول باهاش روبرو شده بودید! البته او به صورت یک هولوگرام در آمده و خود پیتر پارکر جایش حرف میزند که اتفاقا وقتی پیتر ادای والچر را در می آورد لحظات بسیار بامزه ای خلق میشود!

والچر بازی مایلز مورالز

برگردیم به شخصیت تینکرر ... او با نسخه دنیای اصلی که یک پیرمرده و بهش لقب مخترع مخوف دادن خیلی فرق داره (در واقع او بیشتر به نسخه دنیای آلتمیت نزدیکه). نام اصلی اش فین میسون هستش که هم کلاسی و رفیق مایلز بوده و نوعی مورد رومانتیک احتمالی هم براش به حساب میاد. او حتی در ابتدای داستان برای مراسم شب سال نو میاد خونه مایلز اینا و با مادرش شام میخورن. همون موقع مایلز میفهمه که فین داره چیز مهمی را ازش پنهان میکنه و دچار مشکل بزرگی شده. سپس میفهمیم فین خاطر اتفاقی که برای برادرش (ریک) افتاده، شرکت راکسان را مقصر میدونه و کمر به نابودی آن بسته (برادرش به نام ریک داشته روی نیوفرم کار میکرده که کشته شده). اما خبر نداره که برنامه هایش برای منفجر کردن ساختمان اصلی راکسان کل شهر رو تهدید میکنه. بنابراین مایلز وظیفه خودش میدونه که برای نجات شهر با تینکرر و نیروهای او (زیرزمینی ها) مقابله کنه.

تینکرر شخصیت بسیار جذابیه و کاملا باهاش همذات پنداری میکنید. علت نفرتش از مایلز وقتی میفهمه او مرد عنکبوتیه، کاملا قابل درکه زیرا مایلز باهاش روراست نبوده و قبلا   قدرت های فوق بشری خودش رو از او پنهان کرده بود. همچنین مایلز به توصیه عمویش برای اینکه اطلاعات خوبی از گروه زیرزمینی ها به دست بیاره به دروغ به فین میگه که علاقه داره عضوشون بشه. به همین دلیل فین کاملا حق داره که به مایلز اعتماد نکنه و از دستش خشمگین بشه و در مقابلش قرار بگیره. صحنه بسیار جالبی هم در انتهای بازی هست که فلش بکه و به خاطره روزی که مایلز و فین در نمایشگاه فن آوری شرکت کرده بودن اختصاص داره (یه حضور افتخاری از پیتر پارکر و دکتر اکتاویوس هم داره که خیلی جالبه). همه اینها باعث میشن تقابل نهایی بین مایلز و تینکرر (فین) در مرحله نهایی و در قالب باس فایت آخر، بسیار عاطفی و شگفت انگیز از آب دربیاد. و البته پایانی حماسی و ماندگار رقم بخوره که در آن فین به اشتباه خودش پی میبره و برای نجات شهر جونش رو فدا میکنه و نشون میده آدم بدی نبوده. در مجموع تینکرر یک آنتاگونیست معرکه است چون انگیزه های قابل درکی داره (درست مثل دکتر اختاپوس در بازی نخست) و از نسخه کمیک بوکی خود فراتر میرود. او همچنین یک حریف عالی است و به لطف قابلیت ها و تجهیزاتی که دارد کاملا شما را به چالش میکشد. در واقع یکی از بهترین و سخت ترین باس فایت های بازی های ابرقهرمانی را در مبارزه نهایی با او شاهد هستیم.  

فین میسون

نکته مهم درباره باس فایت ها اینه که سینمایی تر شده اند. اینسومنیاک تجربه درخشانی در روایت داستان با کیفیت دارد و این خصیصه در بازی میدرخشد و داستان و باس فایت ها خیلی پخته و مناسب به نظر میان و کاملا در هم تنیده هستند به طوری که انگار دارید یک فیلم سینمایی تماشا میکنید. این مساله به خصوص در باس فایت نهایی و صحنه های پس از آن کاملا به چشم میاد. نکته دیگر اینه که در بازی قبل ندیدیم که موقع مبارزه با غول ها، شخصیت دیگری به عنوان متحد بهتون کمک کنه ولی در این بازی این اتفاق میفته و مثلا تینکرر در مبارزه دوم با راینو (که مبارزه سختی هم هست) حاضره و بهتون کمک میکنه. یا مثلا پراولر در یک مرحله بهتون کمک میکنه با حریفان مبارزه کنید و حتی میتونید به صورت مشترک باهاش ضربه تمام کننده (finisher) اجرا کنید!

و حالا که صحبت ضربه تمام کننده شد باید بگم که نسبت به قبل تعدادشون افزایش پیدا نکرده ولی شاید باحال تر شده باشه. سیستمش هم فرق کرده و وقتی 15 کامبوی متوالی اجرا میکنید بهتون داده میشه که به نظرم سیستم بهتریه. من که ازش راضی بودم. چون کاملا قدرت های منحصر به فرد مایلز رو مثل اون بیو الکتریسیته که بهش اشاره کردم به نمایش میگذاره. ضربات ناک اوت کننده (takedown) ها هم متنوع تر و باحال تر شده اند. مثلا من خودم از اونی که به صورت مخفی کاری و از پشت سر اجرا میشه و مایلز دستش رو میزنه به گوش حریف و تا روش رو برمیگردونه دچار برق گرفتگی میشه ، خیلی خوشم اومد. ضمنا یادم نمیاد در بازی قبلی میشد از روی سقف از این ضربات زد ولی اینجا میشه.

کلا اینسومنیاک هم در بازی قبلی و هم در سری "رَچِت و کِلَنک" به خوبی نشان داده بود که استاد خلق گجت های با حال و منحصر به فرده. اینجا هم همین طوره. درسته که تعداد گجت ها نسبت به بازی قبل کاهش یافته ولی انگار جالب تر شدن. شخصاً با "چاه جاذبه" (Gravity Well) خیلی حال کردم که حریفان رو مثل یک سیاهچاله به درون خودش میکشه و میزنشون زمین! در مجموع همه چیز نسبت به قبل از نظر مقیاس یا تعداد کمتر شده (ماموریت های کمتر، کاستوم های کمتر، گجت های کمتر، باس فایت های کمتر، بخش داستانی کوتاه تر و ...) ولی کمیت کم باعث کیفیت کمتر نشده و این برگ برنده بازیه و باعث میشه شما ازش راضی باشید.

حالا برگردیم به داستان بازی . اینسومنیاک انتخاب بسیار درستی برای ساخت بازی های انحصاری اسپایدرمن بوده زیرا تخصص بالایی در ساخت بازی های قصه محور داره. سونی هم میدونسته که داستان در آثار اسپایدرمن نقش اول و آخر رو داره و برای خلق یک بازی اسپایدرمن باید اول یک قصه خوب داشت و خوبم روایتش کرد و اینسومنیاک بهترین گزینه برای این کار است. راستش پس از اون داستان معرکه که در قسمت اول دیدیم انتظار نداشتم که این بار هم با مایلز یک داستان معرکه را شاهد باشم. ولی اینسومنیاک این کار رو کرده و واقعا دمش گرم. داستان بازی کاری میکنه که کاملا با شخصیت مایلز و آرک شخصیت او همراه شده و شخصیتش رو دوست داشته باشید. اعتراف میکنم حتی پس از تماشای شاهکاری مثل انیمیشن "اسپایدرمن: سفر به دنیای عنکبوتی"،  مایلز مورالز به شخصیت محبوبی برایم تبدیل نشده بود ولی با این بازی شد! خیلی باهاش حال کردم و واقعا دوست داشتم سفری رو که طی میکنه، یعنی پیشرفت شخصیتی او را از جایی که به خودش اعتماد و اطمینان نداره و شک داره بتونه حانشین شایسته ای برای پیتر پارکر بشه  ولی در نهایت به قهرمانی میرسه که مردم محله اش با افتخار جلوی دوربین های تلویزیونی اعلام میکنند: "او اسپایدرمن ماست" (یعنی اسپایدرمن سیاه پوست ها). پس از به پایان رسوندن بازی نوعی حس تعلق بهم دست داد، حسی از صمیمیت با شخصیت ها و روابط آنها.

و امسال که شاید بدترین سال برامون بوده (کووید 19 ، ترور سردار سلیمانی، شاخ و شونه کشیدن های ترامپ ، مرگ اسطوره ای به نام مارادونا و ...) انگار تلاش های مایلز برای فراتر رفتن از چالش ها و عبور از تاریکی ها برای رسیدن به روشنایی برای ما معنی خاصی دارد . مایلز درسته که شکست هم میخورد و خطا هم میکند ولی مهم اینه که دست از تلاش برنمیدارد و درست مثل پیتر پارکر همیشه سعی دارد کاری که درست است را انجام دهد. و دست آخر پیروز میشود و دیگر شخصیت ها متوجه این موضوع میشوند و در کنارش باقی میمانند و ازش حمایت میکنند. چیزی که باعث میشه مایلز قهرمان برتر سال 2020 لقب بگیره مربوط به موفقیت او در شکست دادن آدم های بد یا قدرت هاش یا ضرباتش نمیشود بلکه ایمانی است که به خودش و دیگران دارد و پیام او برای ما  مبنی بر اینکه میتوان از اینی که هستیم بهتر باشیم و بر مشکلات غلبه کنیم. و این شعار انتخاباتی مادرش نیز هست که الهام بخش او نیز میشود. مایلز اعتقاد راسخی به وجود خوبی در دیگران دارد. او میخواهد به شهری که دوستش دارد کمک کند و تماشای تلاش های او و پیروزی های هر چند کوچک او در این سال تاریکِ لعنتی برامون خیلی لذت بخشه. مایلزه که این حس رو به ما میده، نه به عنوان یک ابرقهرمان نیرومند و سوپرمن مانند بلکه به عنوان یک آدم عادی که دست تقدیر باعث شده لباس اسپایدرمن رو بپوشه.

شخصیت برتر دیگر حاضر در بازی آرون دیویس (عموی مایلز مورالز) ملقب به پراولر (Prowler)   هستش که علاقمندان به دنیای کمیک و سینما باهاش آشنایی دارند چون از شخصیت های مهم انیمیشن "سفر به دنیای عنکبوتی" بود. او از همان ابتدا هویت مخفی مایلز رو کشف میکنه و این بر جذابیت داستان و پیچش های آن اضافه میکنه. نکته اساسی اینه که سازندگان بازی او را به شکلی به تصویر میکشند که هم به ذاتش وفاداره و هم اینکه بسیار نو و با طراوت به نظر میرسه و نظیرش را قبلا ندیده بودیم. او اولش خودش رو دوست و متحد مایلز نشون میده و واقعا معلومه که برادرزاده ش براش مهمه ولی در ادامه بهش خیانت میکنه و مشخص میشه برای راکسان کار میکنه اما در پیچشی جذاب در مبارزه نهایی به یاری مایلز و مردم محله میشتابه و خودش رو تبرئه میکنه و حتی اوست که علیه سایمون کریگر شهادت میده و باعث میشه به زندان بیفته. پراولر از وقتی وارد بازی میشه نوعی انرژی خاص به آن تزریق میکنه، به ویژه در بخش هایی که باهاش تیم آپ میکنید. مبارزه با او هم بسیار جالب از آب درآمده زیرا کامبوها و قابلیت های شگفت انگیزی داره.

پرالر آرون دیوس

گانکه هم یک شخصیت مکمل بسیار خوب و مهم در بازی است  سرانجام به لطف این بازی متوجه شدیم تلفظ صحیح اسمش «گَنکی» هستش ولی همون گانکه تو فارسی بهتر تو دهن میچرخه!). او حضور پررنگی در بازی داره و اوست که اپلیکشن "دوست خوب محله" رو درست میکنه که باهاش ماموریت های فرعی رو انجام میدید و مدام در هنگام انجام ماموریت های بازی باهاش در تماس هستید.

گنکی لی

حالا که صحبت از ماموریت های فرعی شد باید بگم که همیشه شکایت داشته ایم که بازی اول اگر یک نقطه ضعف عمده داشت آنهم ماموریت های فرعی اش بود که از فقدان خلاقیت و تنوع در رنج بودند. اینجا اوضاع تا حد نسبتا زیادی بهتر شده است و محیط کوچکتر بازی و داستان آن که به کمک های مایلز به مردم محله اش خلاصه شده، باعث شده ماموریت های فرعی هویت خاص خود را پیدا کنند و بسیار fun و مرتبط با تم اصلی بازی باشند. تنوع خوبی هم دارند و مثلا باید یه نفر کمک کنید تا جرثقیل یخ زده اش رو به حرکت دربیاره یا به یه مغازه دار کمک کنید تا گربه ش رو پیدا کنه! ولی بخش ماموریت های فرعی بازهم جای کار دارد که امیدوارم در قسمت بعدی به کمال برسه. ضمن اینکه تا جایی که من متوجه شدم ماموریت های فرعی به غول های جدید ختم نمیشوند در حالی که در بازی قبلی ما یک ماموریت فرعی داشتیم که به «توم استون» منتهی میشد.

گربه مرد عنکبوتی

یکی از نکات جالب اینه که وقتی شما داستان را به اتمام میرسانید اما همچنان تحولاتی جدید رخ میده که ما این رو از طریق تماس های تلفنی که با مایلز صورت میگیره میبینیم. به طور مثال عموی او از زندان بهش زنگ میزنه یا پیتر پارکر بهش زنگ میزنه و میگه باید چند ساعتی تو شهر جورش رو بکشه چون مری جین داره هفته بعد از سیمکاریا برمیگرده و باید بره فرودگاه ازش استقبال کنه ! این باعث میشه بازیباز حس کنه حتی پس از اتمام داستان زندگی برای قهرمان داستان ادامه داره ادامه داره. یک سری توجهات جالبی شده در زمینه تعاملات کلامی مایلز با دشمنانی که به صورت روتین یا طی ماموریت های فرعی در سطح شهر باهاشون روبرو میشه. مثلا یک جا شنیدیم که یکیشون بهش گفت همون بچه عنکبوتی (spider-kid) اومده سراغمون که باعث شد به مایلز بر بخوره و فوری جواب بده: من مرد عنکبوتیم، نه بچه عنکبوتی! در حالی که در بازی نخست به یاد ندارم از این تعاملات با اراذل و اوباش خیابونی خبری بود.

گرافیک بازی دقیقا در سطحیه که انتظار داریم. اینسومنیاک در بازی اول تو این زمینه کولاک کرد و در اینجا گرافیک حتی بهتر هم شده. همه حرکت ها بسیار روان هستند و شهر کاملا زنده و پویا به نظر میاد و با توجه به اینکه داستان در زمستان و ایام کریسمس روایت میشه، برف سطح شهر را پوشانده و حال و هوای خاصی به آن داده. کاراکتر مدل ها بسیار طبیعی هستند و واقعا نمیتوان ایرادی ازشان گرفت. صحنه های سینمایی (cutscenes) بسیار حرفه ای و با کیفیت کار شده اند و میمیک صورت ها در صحنه های سینمایی در آنها به شدت رئالیستی میباشند. شما اوج نورپردازی و و فضاسازی را در مرحله پایانی و مبارزه اسپایدرمن با زیرزمینی ها و نیروهای راکسان شاهد هستید که در شب و توفان برف جریان داره و اونقدر خوب و موثر کار شده که واقعا حس میکنید در شهر جنگ شده (ماشین ها و ساختمان های تخریب شده و آتش گرفته که پر از دشمن است). من که هنوز موفق نشده ام کنسول PS5 بگیرم و این بازی را هم نسخه PS4 اش رو انجام دادم ولی همین نسخه هم واقعا زیبا بود پس چه برسه به نسخه PS5! رنگ ها، بافت ها، کنتراست، انیمیشن ها و نحوه حرکت شخصیت ها مرا مجذوب خود کردند و جای شگفتی داره که مهندسین و متخصصین اینسومنیاک چقدر به جزئیات توجه کرده اند و چقدر خوب از کنسولی که 7 سال از عمرش میگذره کار کشیده اند. همچنین به نظرم بازی سریع تر از قبل شده و تاب خوردن و اجرای ضربات و finisher ها بدون هیچ مکث و سکته ای انجام میشن.

و اما مهم ترین چیز اینه که بازی حس و حال یک تجربه بکر ابرقهرمانی رو بهتون انتقال میده. همون بخش افتتاحیه بازی کافیه تا شما واقعا حس کنید که یک ابرقهرمان هستید. مایلز و پیتر به تعقیب راینویی که دست به طغیان زده و در شهر جولان میده میزنند. راینو داره همه چیز را از سر راه خودش برمیداره. شما ماشین های به هوا پرتاب شده و جرقه و سنگ و دود و خاک و خرابی و .. میبینید در حالی که سخت در تلاش هستید که راینو را متوقف کنید. بعدش راینو میپره درون یک مرکز خرید و شما از میان طبقات مختلف دنبال راینو میروید و بازم خرابی به بار میاد و مردم عادی سر راهتان قرار میگیرند و شما پشت کمر راینو هستید و سعی میکنید هدایتش کنید تا خرابی کمتری به بار بیاره و در و پنجره کمتری بشکنه و یک جا هم جان کودکی در یک کالسکه بچه را که سر راه او قرار گرفته نجات میدهید و همه اینها بدون لود اسکرین انجام میشه و ..! بدون اغراق باید گفت که حتی فیلم های مارول هم نتوانسته اند چنین لحظه معرکه بصری را خلق کنند که باعث بشه حس کنید واقعا در قالب اسپایدرمن حقیقی فرو رفته اید به طوری که وقتی راینو متوقف میشه دوست دارید از فرط هیجان جیغ بکشید. مشخصه اینسومنیاک از بازی قبلی درس گرفته و میدونسته هواداران از کدوم بخش ها بیشتر استقبال کردند و سعی کرده بازی رو با همچین چیزی استارت بزنه و از تعداد اون ماموریت های فرعی خسته کننده و تکراری کم کنه.

راینو فایت

موسیقی قسمت اول حیرت انگیز بود ولی در قسمت دوم هم عالیه. مایلز تم خاص خودش رو داره که کاملا بهش میاد و شنیدنی هستش. ترانه هایی که در طول بازی میشنویم جوری هستند که فرهنگ سیاه پوستان محله هارلم و نوع خاص موسیقی سنتی این جامعه را به نشان میدهند (درست مثل سریال "لوک کیج" در نتفلیکس). در مجموع موسیقی در قسمت دوم نقش مهم تری داره و شما این رو در خانه مایلز میبینید، جایی که میتونید صفحه های موسیقی کلاسیک از خوانندگان سیاه پوست را بردارید و پخش کنید! همچنین یک سری ماموریت های فرعی در بازی وجود داره که از سوی عموی مایلز به او داده میشه و باید در آن صداهای خاصی را در سطح شهر شناسایی کنید. همه اینها اهمیت موسیقی را برای مایلز و مردم محله اش نشان میدهند که کاملا با حال و هوای بازی جور هستند.

مایلز مورالز موسیقی

به نظرم تنها نقطه ضعف عمده بازی کوتاه بودن داستان و محتوای آن است. البته اینسومنیاک از همان اعلام کرده بود که این بازی حکم نسخه یک و نیم رو داره. یعنی نمیشه بهش لقب قسمت دوم داد ولی در ادامه داستان قبلیه. یه جور بازی مثل "آنچارتد: میراث گمشده" (Uncharted: The Lost Legacy). کاملا مشخصه که سونی اصرار داشته اینسومنیاک همزمان با عرضه کنسول جدیدش یعنی PS5 یک عنوان نو از اسپایدرمن براش بسازه ولی اینسومنیاک اونقدر زمان نداشته که یک دنباله تمام عیار از روی بازی موفق قبلی تحویلش بده پس به ناچار این بازی رو ساخته که شاید از نظر محتوای نصف بازی قبلی باشه. این رو هم باید توجه داشت که در دنیای کمیک بوک، مایلز سابقه به مراتب سابقه و تاریخچه کمتری در مقایسه با پیتر پارکر دارد. یعنی شخصیت های خبیث و مکمل اختصاصی کمتری دارد ولی علیرغم همه این محدودیت ها اینسومنیاک یک بازی با کیفیت ساخته و استفاده بهینه ای از داشته هایش انجام داده است.

 

نتیجه گیری:

بازی مایلز مورالز ممکنه که مثل قسمت قبلی محتوا نداشته باشه و داستان و ماموریت های اصلی و فرعی و باس فایت های کمتری داشته باشه ولی خودش رو به عنوان یک بازی ضروری برای تمامی علاقمندان به دنیای کمیک و حتی گیمرهایی که نمیدونند کمیک بوک چیه مطرح میکنه. یک دنباله خارق العاده و شایسته بر شاهکاری که اینسومنیاک سال 2018 بهمون داد و حتی یک سری چیزهای فنی اون رو ارتقا میده (مثل قابلیت انتخاب مراحل پس از پایان بخش داستانی  و ..) داستانش بسیار گرم و صمیمیه با شخصیت هایی که باهاشون ارتباط برقرار میکنیم و پایانی بسیار حماسی و ماندگار داره.

 

امتیاز نهایی: 9 از 10

 

مهدی ترابی مهربانی

 All rights reserved © Spidey.ir 2020

   (هرگونه كپی‌برداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز می‌باشد)

 

مطالب مرتبط:

ایستراگ (EASTER EGG) ها و اشارات مخفی بازی "مرد عنکبوتی: مایلز مورالز"

معرفی تمامی لباس های بازی مایلز مورالز

نقد بازی های مرد عنکبوتی

10 لباسی که میخواهیم در بازی "مایلز مورالز" PS5 ببینیم!

هر آنچه باید درباره بازی "مرد عنکبوتی: مایلز مورالز" بدانید!

بازی مردعنکبوتی 2 : مایلز مورالز انحصاری PS5 معرفی شد + تیزر!

15 حقیقتی که باید درباره مایلز مورالز (MILES MORALES) بدانید

ایستراگ (EASTER EGG) ها و اشارات جدیدترین بازی مردعنکبوتی (MARVEL’S SPIDER-MAN PS4)

10 صدا پیشه برتر بازی مردعنکبوتی PS4

10 حقیقت مهمی که باید درباره تینکرر بدانید

10 پیش بینی برای قسمت دوم بازی اسپایدرمن PS4

رتبه بندی باس فایت (BOSS FIGHT) های بازی اسپایدرمن PS4

معرفی تمامی لباس های بازی مردعنکبوتی (MARVEL’S SPIDER-MAN)

نقد و بررسی جدیدترین بازی مردعنکبوتی

آیا DLC های بازی اسپایدرمن PS4 ارزش بازی کردن را دارند؟

بازی " SPIDER-MAN " پرفروش ترین بازی ماه سپتامبر لقب گرفت !

مرد عنکبوتی PS4 رکورد سریع ترین فروش سال را شکست!

بازی اسپایدرمن PS4 برنده دو جایزه شد!

ایستراگ (EASTER EGG) ها و اشارات جدیدترین بازی مردعنکبوتی (MARVEL’S SPIDER-MAN PS4)

نقد و بررسی   بازی مردعنکبوتی PS4

این مطلب را به اشتراک بگذارید :

Submit to DeliciousSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn