دیوید فینچر کارگردان بزرگ آثاری همچون "هفت"، "شبکه اجتماعی"، "زودیاک" و ... در سال 2000 میلادی خیلی به ساخت فیلم مرد عنکبوتی نزدیک شده بود. حال میخواهیم ببینیم فیلم او میتوانست چطور باشد.
سازنده آثاری همچون "شبکه اجتماعی" فیلم های موفق و نمادین زیادی در طول حرفه چند لایه خود ساخته است ولی برای هواداران اسپایدرمن همیشه این سئوال مطرح بوده که فیلمی که قرار بود برای این شخصیت بسازد اگر ساخته میشد چطور به نظر میرسید؟ درسته که این کارگردان موردعلاقه منتقدین سینمایی هنوز دست به سوی اقتباس های کمیک بوکی نبرده ولی جالبه که بدونید سالها پیش یکی از گزینه های اصلی سونی برای ساخت فیلمی از روی قهرمان مارولی بود. علیرغم اینکه فیلمی در سبک و سیاق بتمنِ «کریستوفر نولان» یا حتی «مت ریوز» بیشتر به استایل فینچر میخورد، اما او نه یک بار بلکه برای دو بار نزدیک بود از مرد عنکبوتی فیلم بسازد!
دیوید فینچر دهه ها است که فیلم میسازد ولی شاید ندانید که با فراز و نشیب های زیادی روبرو بوده است، به ویژه در ابتدای راه خود. به طور مثال فیلم "باشگاه مشت زنی" (Fight Club) درسته که الان اثری ارزشمند و تحسین شده و کالت به حساب میاد ولی در گیشه نتونست فروش خوبی را نصیب خودش بکنه. و یا "بیگانه 3" به دلایلی همچون دخالت استودیو نتونست رضایت خود فینچر یا منتقدین را جلب کنه ولی فروش خوبی کرد. فیلم های نظیر "هفت" یا "دختر گمشده" (Gone Girl) از همان اول هم مورد پسند منتقدین و مخاطبین قرار گرفتند و بودجه محدودشان باعث شد تا متمرکز و جمع و جور و سرراست تر باقی بمانند. به همین دلیل دیوید فینچر را اصطلاحاً یک فیلمساز بلاک باستر (Blockbuster) ساز که آثار بزرگ و پرهزینه و پر زرق و برق میسازد نمیشناسند و عمدتا به دلیل روایتگر داستان های نسبتاً خودمانی و صمیمی شهرت دارد.
این حال و در کمال تعجب، این کارگردان که نشان داده سلیقه های متنوعی دارد، دو بار برای ساخت فیلمی از مرد عنکبوتی مد نظر قرار داشته! اولین بار وقتی بود که سونی میخواست برای اولین فیلمی از این شخصیت بسازد که علاوه بر فینچر گزینه های دیگری مثل «کریس کلمبوس» (سازنده "هری پاتر")، «تیم برتون» (سازنده دو فیلم نخست "بتمن") و ... مد نظر بودند ولی در نهایت «سم ریمی» انتخاب شد و سه گانه ای با حضور «توبی مگوآیر» ساخت. دومین بار هم سال 2010 بود ، یعنی زمانی که سونی به فکر ربیوت فرنچایز سینمایی مرد عنکبوتی افتاده بود که در نهایت «مارک وب» سکاندار ساخت سری جدید تحت عنوان "مرد عنکبوتی شگفت انگیز" شد.
گفته میشه برخلاف فیلم های ریمی و وب، فینچر پیشنهاد کرده بوده که داستان حول و حوش سرگذشت و نحوه به دست آوردن قدرت های مرد عنکبوتی به دست پیتر پارکر نچرخه و یکراست بره سراغ اصل مطلب! (یعنی یه چیزی مشابه با سری جدید مرد عنکبوتی در دنیای سینمایی مارول). ولی در اون سالها اگر فیلمی ابرقهرمانی مستقیماً میرفت سراغ سکانس های اکشن و نحوه روبرو شدن قهرمان با قدرت های جدید به دست آورده خودش را نشان نمیداد، حرکتی ریسکی و عجیب به حساب می آمد. البته این را هم باید در نظر داشت که فقط چون فینچر علاقه ای به تمرکز روی اُریجین مرد عنکبوتی نداشت دلیل نمیشه فیلم او آن را بدون توضیح باقی بگذارد.
به گفته خود فینچر، فیلم مرد عنکبوتی او به طور جسورانه ای میخواست از داستان سرگذشت مرد عنکبوتی صرف نظر کنه ولی در عین حال آن را به طور کامل نادیده نگیره. در واقع او میخواست قضیه "گزیده شدن توسط عنکبوت رادیو اکتیوی" را به یک سکانس افتتاحیه 10 دقیقه ای محدود و فشرده کند. فینچر این افتتاحیه استیلیزه شده را شبیه به یک "نمایش اُپرا" یا یک "موزیک ویدیو" توصیف کرده است و مشخصه که او بدین شکل میخواسته ضروریات مربوط به پیشینه مرد عنکبوتی را به بیننده ارائه کنه، بدون اینکه وارد کلیشه های رایچ ژانر کمیک بوکی بشه. این اقدام میتونسته برای سران استودیو بسیار ریسکی و جسورانه قلمداد بشه ولی بعدا دیدیم که همین ایده به نوعی برای مرد عنکبوتیِ تام هالند در MCU به کار گرفته شد.
یکی از نقاط مشترک فیلم ساخته نشده دیوید فینچر با آثار ریمی و وب این بود که میخواست از گرین گابلین به عنوان خبیث اصلی استفاده کند. نورمن آزبورن براستی که ویلن جذابی برای فیلم فینچر به حساب میومده تا داستانش را حول محور او روایت کند زیرا "ثروت زیاد" او به همراه "رفتار تحقیرآمیز او در قبال مردم عادی در سطح جامعه" دو تِم غالب فیلم های فینچر هستند. عدم پایبندی اخلاقی نورمن و پسرش به نُرم های جامعه و نوعی مصونیت که به خاطر ثروت و نفوذ خود به دست آورده اند نقاط مشترک زیادی با بسیاری از شخصیت های بیادماندنی فیلم فینچر مثل ضدقهرمان خرپول و منزوی فیلم "بازی" (1997) یا شخصیت خاص و حسابگر «مارک زوکربرگ» در فیلم "شبکه اجتماعی" و یا حتی راوی بی نام "باشگاه مشتزنی" و یا «اِیمی شگفت انگیز» به عنوان خبیث اجتماع‌ستیز فیلم "دختر گمشده" دارد.
پس تا اینجا میبینیم که فینچر نه علاقه چندانی به روایت اریجین مرد عنکبوتی داشته و نه تبعیت از کلیشه های رایج کمیک بوکی ولی چیزی که او را جذب شخصیت اسپایدرمن کرد، هسته عاطفی و احساسی داستان "مرگ گوئن استیسی" بود. فینچر خودش گفته میخواسته در سکانس مونتاژی فیلمش نشان دهد که پیتر پارکر، مری جین را از دست میدهد ولی معلوم نیست منظورش از از دست دادن آیا ترک او توسط مری جین است یا مرگ او (بارها دیده شده که ما در یک فیلم یک دوره زمانی بلند مدت داریم که به عنوان قسمتی از آن حتما باید به آن اشاره شود ولی چون زمان واقعی اتفاق طولانی تر از حد نیاز است از تدوین غیر تداومی با زمان غیر واقعی استفاده میکنیم تا هم اطلاعات مورد نیاز به مخاطب داده شده باشد و هم ریتم فیلم زیادی کند نشود. به این نوع تدوین"تدوین سکانس مونتاژی" گفته میشود .بعنوان مثال از آثار چند سال پیش میتوان به سکانس تصادف جنیفر در فیلم "مورد عجیب بنجامین باتن" اثر همین آقای دیوید فینچر یا قسمتهای آشنایی و ازدواج و پیری و مرگ زوج خوشبخت انیمیشن زیبا و موفق "بالا" به کارگردانی پیت داکتر اشاره کرد(.
فینچر میخواسته با این ترفند پیتر را از همان ابتدا به سمت گوئن استیسی سوق دهد و در نهایت در پایان فیلم خود مرگ تراژیک این کاراکتر را به تصویر بکشد (علیرغم اینکه اتفاق مشابهی در فیلم "مرد عنکبوتی شگفت انگیز 2" ساخته «مارک وب» روی داد ولی با وجود شیمی خوب بین اندرو گارفیلد و اما استون، صحنه مرگ گوئن فاقد اون تاثیرگذاری لازم بود). تصمیم فینچر مبنی بر محور قرار دادن مرگ گوئن در فیلم نخست خود از مرد عنکبوتی میتونست خیلی جالب باشه زیرا باعث میشد تا فیلمش نه تنها روی آغاز حرفه قهرمان داستان تمرکز نکنه بلکه با بازنشسته شدن احتمالی او نیز خاتمه پیدا کنه که جهت گیری دارک و خفنی برای یک فرنچایز سینمایی خانوادگی مثل مرد عنکبوتی به حساب میاد. درسته که استودیو احتمالا زیر بار چنین پایان تیره و تاری نمیرفت ولی اگر به فینچر اجازه میدادند قطعا باعث میشد صحنه های جالب و احساسی زیادی درباره عمق و روح شخصیتی و ذهن پیتر پارکر شاهد باشیم.
شکی نیست که سبک بصری مشهور و باحال فینچر میتونست خیلی با ظاهر رنگی فیلم های سم ریمی و مارک متفاوت باشه ولی این ضرورتاً دلیل نمیشه که میتونست چیز خوبی یا بهتره بگیم مناسبی از آب دربیاد. یعنی چه حس و حال گوتیک و تیر و تار فیلم "هفت" یا ظاهر سرد و حومه شهری فیلم "دختر گمشده" نمیتونست دربرگیرنده روشنی و شیرینی بصری فیلم های سینمایی مرد عنکبوتی که تا به حال دیده ایم باشد. همچنین باید در نظر داشت که فینچر در آثار خود "لوکیشن" را کم اهمیت جلوه میدهد و این در تضاد با نقش محوری شهر نیویورک به عنوان یک لوکیشن کلیدی در آثار مرد عنکبوتی است. با این حال او میتونست گزینه ای ایده آل برای ساخت فیلمی باشد که قهرمان اصلی اش کسی مثل پیتر پارکر است زیرا پیشتر در فیلم های " دختری با خالکوبی اژدها" ، "باشگاه مشتزنی" ، "بازی" و "شبکه اجتماعی" دیده ایم که شخصیت های اصلی همگی آدم هایی هستند که یا به دست خودشان یا از سوی دیگران طرد شده اند و تلاش میکنند خودشان را به صورت افرادی نُرمال ببینند در حالی که به طور همزمان به خاطر استعدادهای خود مورد اذیت قرار میگیرند و باید برای بقا یاد بگیرند که دلیل متفاوت بودن خود را در آغوش بگیرند ، نه اینکه آن را پنهان کنند.
در هر حال بینش و جهت گیری که فینچر برای مرد عنکبوتی داشت هرگز به نتیجه نرسید. او در سال 2011 و هنگامی که داشت برای فیلم "دختری با خالکوبی اژدها" مصاحبه میکرد، درباره دلیل عدم انتخاب شدنش برای کارگردانی فیلم "مرد عنکبوتی" چنین گفت:
"نوع نگاه من به اسپایدرمن با سم ریمی فرق داشت. به نظرم دلیلی که او این فیلم را ساخت این بود که میخواست یک فیلم کمیک بوکی مارولی بسازد. ولی من هیچ وقت به قصه پیدایش علاقه نداشته ام. من نمیتونستم با ایده کسی که توسط یک عنکبوت آبی و قرمز رنگ گزیده میشه کنار بیایم. مشکل اصلی این بود ... این چیزی نبود که حس کنم میتونم با صداقت و جون و دل انجامش بدم. {در عوض} قصدم این بود که با گوئن استیسی و گرین گابلین شروع کنم و میخواستم گوئن را به قتل برسانم".
آیا چنین نگرشی میتونست مثل فیلم های ریمی میلیون ها دلار پول برای سونی و مارول به ارمغان بیاره و کلی محصولات جانبی و گیم و کارتون را موجب بشه؟ قطعا بعید به نظر میرسه!
و پس از آن نیز در سال 2012، مارک وب گوی سبقت را بار دیگر از دیوید فینچر ربود تا سازنده سری نه چندان موفق اسپایدرمن شگفت انگیز را بسازد زیرا استودیو همچنان نمیتوانست به خود بقبولاند که از نگرش منحصر به فرد و اُریجینال آقای فینچر برای مرد عنکبوتی استفاده کند. در نتیجه علیرغم پتانسیل موجود در ایده های فینچر، سونی بار دیگر تصمیم گرفت کارگردان سِیف (safe) تری را برای مرد عنکبوتی استخدام کند و بدین ترتیب سنت شکنی های هوشمندانه و بازیگوشانه فینچر که شهرت دارد به برداشت های بی پایان و کمال گرایی وسواس گونه، جای خودش را به ایده های کارگردانی مثل مارک وب داد چون استودیو چیزی "متعارف" برای فرنچایز بزرگ و گران قیمتی مثل مردعنکبوتی میخواست.
نظر شما چیست؟ آیا اگر دیوید فینچر فیلمی از مرد عنکبوتی میساخت میتوانست موفق باشد و نظر مثبت مخاطبین و منتقدین و هواداران را برآورده سازد؟
مهدی ترابی مهربانی
منبع: سایت ScreenRant
All rights reserved © Spidey.ir 2014
(هرگونه كپی‌برداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز می‌باشد)
این مطلب را به اشتراک بگذارید :
دیدگاه‌ها
ممنون بابت مقاله.
برای فیلم های اسپایدرمن اونقدر کارگردان مد نظر بود که اگر "رضا عطاران" بیاد بگه «من برای کارگردانی فیلم های اسپایدرمن میخواستم انتخاب بشم ولی متاسفانه نشد»، شاید تعجب نکنم! اما یکی از این کارگردانانی که سونی برای فیلم های اسپایدرمن در نظر داشت،"دیوید فینچر بود که فیلم های مهم زیادی داره. میشه گفت او به عنوان یکی از کارگردانان صاحب سبک هالیوود هست که بلده فیلم های واقع گرایانه، کوچک، ولی تاثیر گذار و نوک تیز بسازه که بره توی مغزتون! خب حالا اگر چنین کارگردانی بره سمت فیلم های اسپایدرمن چی میشه؟!
درباره اینکه او میخواست از اوریجین اسپایدرمن و نشون دادن اون تا حد زیادی رد بشه، به نظرم چنین چیزی در دوران فیلم های ریمی خوب جواب نمیداد. اون موقع هنوز اقتباس های کمیک بوکی اونقدر رایج نبودند و سه نسخه از اسپایدرمن روی پرده سینما نیومده بود که بشه چنین کاری کرد. اصلا یکی از مهم ترین نقاط قوت فیلم های ریمی، نشون دادن عالی و بدون خجالت اوریجین اسپایدرمن بود که خیلی حرفه ای انجام شد. تصمیمی که فینچر داشت، به نظرم برای دوران فیلم های ریمی مناسب نبودند و خیلی ریسکی بودند اما شاید برای فیلم های مارک وب بد نمیشد. همونطور که الان ما میبینیم در تصمیمی هوشمندانه از سمت مارول، بعد از دو نسخه از مرد عنکبوتی، دیگه نیومد قضیه عنکبوت و اینا رو نشون بده و یکراست رفت سراغ مرد عنکبوتی و اصل قضیه رو اونجا نشون داد. البته من فکر میکنم که احتمالا اون میخواست کاری با اسپایدرمن کنه که نولان با بتمن کرد. یعنی میخواست فضای فیلم های اون رو "هنری" تر و "سینمایی" تر کنه. اونجایی که او میگه میخواسته اوریجین اسپایدرمن رو مثل یک "نمایش اٌپرا" و "موزیک ویدیو" نمایش بده، این رو نشون میده که اون میخواست نسخه ای واقع گرایانه تر از فیلم های اسپایدرمن نشون بده که یه سری نکات داره که در ادامه بهشون اشاره میکنم.
اما اینکه فینچر میخواست از گرین گابلین استفاده کنه با توجه به شخصیت های فیلم های فینچر میتونست خیلی عالی باشه. نورمن آزبورن در دنیای کمیک هم یکی از واقع گرایانه ترین خبیث ها هست و فکر کنید نسخه فینچر از او چی میتونست باشه!
خب اینجا به جایی میرسیم که من میخوام حرف های اصلیم رو بگم. همونطور که توی متن خوندید، فینچر میخواست فیلم اولش رو با مرگ گوئن استیسی و بازنشستگی پیتر پارکر تموم بشه. خب ببینید به نظر من فینچر بیشتر از اینکه بخواد "اقتباسی از اسپایدرمن" بسازه، بیشتر میخواست فیلمی عمیق و مهم بسازه. بیشتر از اینکه اون فیلم ها فیلم "اسپایدرمن" باشند میخواستند فیلم "دیوید فینچر" باشند. همون اتفاقی که در سه گانه نولان افتاد. اون فیلم ها بیشتر از اینکه فیلم های "بتمن" باشند، امضای "کریستوفر نولان" روی اونا بود. برای همین به نظرم وقتی مقاله ای از اقتباس های برتر بتمن نوشته بشه، فیلم های نولان در رتبه سوم یا چهارم باشند! (به نظرم بهترین اقتباس های بتمن سریال "بتمن مجموعه کارتونی" و سری بازی های "آرکام" هستند.) چون اون فیلم ها، فیلم های کریستوفر نولان بودن و سعی شد بیشتر سمت واقع گرایی برن و کمتر از بتمن کمیک بوکی سراغ بگیرند. این حرف ها اصلا به این معنی نیست که فیلم های بتمن نولان بد هستند. نه، دو فیلم اول سه گانه نولان از نظر سینمایی فوق العاده هستند و فیلم های بسیار زیبایی هستند. اما مسئله اینه که وقتی فیلم ها نولان رو میبینیم، متوجه میشیم که او هر چیزی که میتونست فیلم رو "کمیک بوکی" تر کنه رو از فیلم جدا کرده و این مسئله کسی رو که با بتمن کمیک بوکی بزرگ شده اذیت میکنه. (پل دینی و راک استدی نشون دادن که برای نشون دادن یه بتمن خوب نیاز نیست حتما اون رو واقع گرا کرد.) برای همین فیلم های نولان فیلم های عالی هستند اما به همون اندازه فیلم های "بتمن" عالی نیستند. در بازگشت به دیوید فینچر، به نظرم فیلم اسپایدرمن او میتونست چنین حال و هوایی داشته باشه. یعنی بر اساس اون چیزی که در مقاله خوندم، اون بیشتر از اینکه بخواد اقتباس کمیک بوکی از اسپایدرمن بسازه، یک فیلم واقع گرایانه از جنس فیلم های خودش بسازه. یعنی این فیلم میتونست فوق العاده عالی باشه، نمرات بسیار بالایی بگیره و منتقد ها دم به دقیقه قربون صدقه اش برن اما وقتی یه هوادار کمیک بوکی اسپایدرمن بشینه و فیلم رو ببینه، احتمالا با خودش بگه«آره، این فیلم فوق العاده بود اما اون چیزی که من میخواستم نبود.»
در آخر میخوام بگم که فکر میکنم فیلم اسپایدرمن دیوید فینچر میتونست بسیار عالی باشه (البته احتمالا نه از نظر فروش. چنین اتفاقی برای "بتمن آغاز میکند" به عنوان اولین فیلم نولانی بتمن هم افتاد) اما به شخصه از انتخاب سم ریمی راضی تر هستم. چون اون کسی بود که کارش رو با عشق و علاقه انجام میداد. (بهترین نوع کار کردن!) کسی که طرفدار کمیک بوکی اسپایدرمن بود و اون رو با تارافکنی ها و چیز های عجیب و اغراق آمیزش دوست داشت و بدون خجالت از اینکه بخواد از رنگ و روی فیلمش کم کنه، فیلم های اسپایدرمن عالی ساخت. سم ریمی از کارگردانانی هست که عاشقشم! یعنی کسی که هم کارگردان خوبیه، هم کارگردان کمیک بوکی خوبی. کسی که قانون ها و قواعد سینما رو میشناسه و خاکش رو خورده و میاد اونا رو در چارچوب یک فیلم کمیک بوکی قرار میگیره و از این خجالت نمیکشه که برچسب فیلم کمیک بوکی روی فیلم هاش بره و بهش افتخار میکنه. (و حتی وقتی فیلم مرد عنکبوتی 3 رو داره با صداقت میاد میگه که از اون فیلم بدش میاد) اصلا سبک فیلمسازی سم ریمی جوری هست که شما اگر فیلم های اون رو ببینید، فکر میکنید که ایشون به دنیا اومده تا فیلم های اسپایدرمن رو بسازه. و ما دیدیم که عالی این کار رو کرد و فیلم های مرد عنکبوتی 1 و 2 مخصوصا دومی، هم فیلم های عالی هستند هم فیلم های کمیک بوکی عالی. اگر روزی بین سم ریمی و دیوید فینچر برای فیلم های اسپایدرمن حق انتخاب بدن قطعا سم ریمی رو انتخاب میکنم.
با تشکر.
من عضو جدیدم و واقعا خوشحالم که تونستم به بزرگترین خانواده کمیک بوک ایران بپیوندم
امیدوارم بتونم نظرات خوبی بدم و لایق عضویت در این خانواده باشم اولین نظرم توی سایت همزمان شد با این مقاله ( ببخشید اگه مشکلی داشت)
خب اینطور که به نظر میرسه آقای دیوید فینچر ایده های جالب و دیدنی داشته اما خب احتمالا این ایده ها مخصوصا گذشتن از روایت سرگذشت اسپایدرمن نمیتوانست حداقل تو اون زمان موفقیت چندانی کسب کنه خب چون اون زمان کلا اسپایدرمن مثل الآن اقتباس نداشت و ورود به صحنه های اکشن و.. اسپایدرمن احتمالا زیاد با استقبال روبرو نمیشد الآن همین MCU قبلش سری های سم ریمی و مارک وب بوده که سرگذشت اسپایدرمن رو روایت کردن بنابراین اینکه دوباره روایت بشه تکراری میشد خب پس ازش گذشت و خب با عقل جور در میومد البته فیلم جالبی ساید میشد اما شاید نه فروش خوبی داشت و نه استقبال خوبی از طرفدارهای اصیل( البته فیلم خوبی میشد ولی نه مثل سم ریمی یعنی همش به خودت میگفتی یه چیزی کم داشت) به هر حال همه می‌دونیم که سم ریمی بهترین انتخاب بوده و تونست در اسپایدرمن 1و2 خیلی عالی عمل کنه 3 هم که دیگه بهتره نگم که چی شد!
از طرفی میتونست سکانس های عاطفی رو خوب به تصویر بکشونه همونطور که در کامنت قبلی هم گفته شد بیشتر امضای خودش روش بود تا اسپایدرمن
نفتا قوت هم البته داشت مثل گرین گابلین که چیز خوبی از آب در میومد پیتر هم با توجه به روحیاتش نقطه مثبتی در فیلم بود
به هر حال ایشون هیچ وقت موفق نشد به هدفش برسه و بتونیم بفهمیم که واقعا چه فیلمی میشد باید دید که ادامه اقتباس های سینمایی شخصیت محبوبمون چی از آب در میاد
اول از همه تشکر می کنم از استاد ترابی بابت نوشتن و ترجمه ی مقاله. راستش من هیچ کدوم از فیلم های دیوید فینچر رو ندیدم ولی می تونم حدس بزنم سطح کارش چجوری باشه! مرگ گوئن استیسی در واقع یک داستان کاملاً تراژدیک هست که در واقع چندین فیلم برای پرداختن بهش زمان می خواد؛ به عنوان مثال من حتی با کشته شدن گوئن در فیلم مرد عنکبوتی شگفت انگیز ۲ موافق نیستم چون به نظرم خیلی زود بود و می تونستن این ماجرا رو بزارن برای قسمت سوم و چهارم. انیمیشن بالا واقعا پتانسیل و سطح کارش خیلی فوق‌العاده بود؛ ولی مرگ گوئن استیسی در اصل یک داستان کمیک بوکیه و در کنارش تاثیرگذاری بسیار زیادی داره اما دلیل نمیشه که ما وجه اصلی این داستان یعنی "کمیک بوکی بودنش" رو کنار بگذاریم و فقط به تاثیرگذاری بچسبیم! از این رو، به نظرم مرد عنکبوتی نمیتونست مثل سری فیلم های سم ریمی یک فرنچایز موفق، تاثیر گذار و پر پتانسیل بشه. یه جورایی فیلمی که دیوید فینچر میخواست بسازه رو تا سال ۲۰۲۲ میتونیم داخل فیلم فن مید "اسپایدرمن: نیلوفر آبی" ببینیم. در نهایت به نظرم فیلم بدی از آب در نمی اومد ولی چندان هم نمیتونست باعث محبوبیت پیتر پارکر/اسپایدرمن بشه.
یه بار دیگر تشکر می کنم از استاد ترابی و تمامی کسانی که برای مقاله زحمت کشیدن!
s4.uupload.ir/.../...
نام اثر: "توبی" بیا تهفتو جم کن!
از masiha_87
گزینه های زیادی برای کارگردانی فیلم اسپایدرمن بود و خود اسپایدرمن هم مسیر پرو پیچ خمی طی کرد تا فیلمش ساخته بشه
به نظر میرسه آقای دیوید فینچر زیاد علاقه نداشت فیلم کمیک بوکی بسازه و بیشتر میخواست فیلم واقع گرایانه و به چیزی شبیه به بتمن نولان بسازه اون موقع دیوید فینچر میخواست از اورجین پیتر رد بشه همچین چیزی برای اون موقع جواب نمیداد چون فیلم های کمیک بوکی رایج نشده بود البته بگم اون اوایل که پیتر توی mcu دیدم گفت چرا اورجین نشون ندادن ناسلامتی اوجین اسپایدرمن و مرگ عمو بن در داستان های اسپایدرمن نقش اساسی داره ولی خب بعدش دیگه مهم نبود چون فیلمای مارک وب و سم ریمی اورجین پیتر نشون داده بودن اما اون موقع این موضوع مهم بود و البته یکی از نقاط قوت فیلم های ریمی این بود که اورجین پیتر نشون داد و البته ریمی چیزی تغییر نداد البته بگم شاید دیوید فینچر بیشتر از این که به خود کمیک و داستان مرد عنکبوتی علاقه داشته باشه میخواست بر اساس ذهنیت خودش چیزی شبیه به داستان مرگ گوئن استیسی اقتباس کنه البته بگم ظاهرا دیوید فینچر میتونست نورمن خوب وعالی نشون بده ولی خب شاید فیلم فروش نمیکرد از طرف دیگه فیلم از نظر اقتباسی شاید خوب نمیشد ولی ریمی از نطر اقتباسی از روی کمیک عالی عمل کرد کاری که شاید دیوید فینچر از نظر اقتباس کم داشت
تشکر
یعنی دقیقا به جز من "تمامی کسانی که برای این مقاله زحمت کشیدن" کی میتونن باشن؟!
نویسنده های screen rant!!!
و دست های پشت صحنه (این یکی شوخی بود
عالیه
اول اینکه واقعاً مقاله جالب و پر و پیمونی بود، دست نویسنده درد نکنه که ایده خلاقانه ای به خرج داد و استاد عزیز که با سلیقه بی نظیرش که زبان زد مقاله نویسان سایته این مقاله رو انتخاب و به بهترین حالت ممکن به زبان فارسی برگرداند. دمتون گرم واقعا کارتون یک یک بود.
به نظرم فیلمی که فینچر برای مردعنکبوتی در نظر داشت خیلی متفاوت و مجزا از فرانچایز ریمی و وب بود. به نظرم فیلم میتونست خیلی جذاب و باحال باشه و اون ایده ای که میخواست مستقیم بره سراغ اصل ماجرا و ارجین رو با ۱۰ دقیقه سر هم بیاره جالبه ولی به نظرتون اون زمان هم این ایده میتونست کار آمد باشه (مثل الان ام‌سی‌یو)؟ واقعا فکر نمیکنم، چون اولین فرانچایز سینمایی مردعنکبوتی بود و طبیعتاً باید اشاره خوب و مفیدی به ارجینش میشد. ولی باز نظر هرکی متفاوته ولی ما هنوز هم کامل نمیدونیم که چی تو مخ فینچر میگذشت و چه ایده ای داشت. به نظرم این کارش بیشتر میتونست توی فرانچایز دوم پاسخ گو باشه و بهتر عمل کنه.
خب مرگ گوئن استیسی اونم توی همون فیلم اولش به نظرم ایده جالبی نیست چون تابه حال هواداران فیلمی از مردعنکبوتی ندیده بودند و یهویی میشد که اتفاق شدیدا مهمی مثل مرگ گوئن استیسی که کل آینده اسپایدی رو تحت شعاع قرار میده توی فیلم اول اتفاق بیوفته. ولی میتونست این اتفاق رو توی فیلم دوم رقم بزنه یعنی بازه زمانی فیلم به زندگی اسپایدی قبل مرگ گوئن و بعدش تقسیم بندی کنه که ایده جالب و خلاقانه ای میشد. یعنی دوست داشتم شاهد بازنشستگیش توی فیلم دوم باشم و توی فیلم سومم برگرده. شاید کلیشه ای باشه برای یک ابرقهرمان ولی به شخصه مورد علاقمه که یه همچین چیزی رو برای مردعنکبوتی ببینم و البته با شخصیت اسپایدی در دنیای کمیکم مو نمیزنه این اتفاق که به خاطر اینکه مردعنکبوتی بودنش به عزازانش آسیب میرسونه دیگه نمیخواد اسپایدی باشه ولی بعدا طی اتفاقی (مثل همین اتفاق اخیر مربوط به قبر عمو بن توی شماره ۷۴ مرد عنکبوتی شگفت انگیز یا شایدم ۷۳ بود) به هدفش ایمان میاره.
باز این نظر منه ولی در کل فکر میکنم فیلمش دارک و باحال از آب در میومد و بخش تراژدیک از زندگی اسپایدرمن رو به وضوح به تصویر میکشید.
بازم دست استاد عزیز بابت ترجمه و این انتخاب بی نظیر درد نکنه.
با تشکر از استاد ترابی بابت این مقاله
به نظر من فیلم مرد عنکبوتی دیوید فینچر میتونست فیلم خوبی باشه اما یک فیلم کمیک بوکی کامل نه
و به نظرم سم ریمی بهترین انتخاب برای کارگردانی فیلم های مرد عنکبوتی بود چون اون کمیک زیاد میخوند و حتی شخصیت اسپایدی هم خیلی دوست داشت و یکی از طرفدار های پر و پا قرص مرد عنکبوتی و کمیک بوک بود و اینکه فیلم ها رو کاملا به صورت وفادارانه به شخصیت اسپایدی و کمیک هاش میساخت با اینکه در اون دوران از نظر بعضی کارگردان ها وفاداری به کمیک ها کسر شان بود اما سم ریمی به این حتی افتخار میکرد که فیلمش به کمیک ها وفاداره با اینکه دیوید فینچر اینجوری نمیشد و میشد یه فیلم خوب که کاملا هم کمیک بوکی نبود و فروش خوبی هم نمیکرد و در کل میشد مثل فیلم های بتمن نولان
در کل قطعا همیشه گفتم و خواهم گفت که سم ریمی بهترین انتخاب برای کارگردانی فیلم های مرد عنکبوتی یعنی اگه ازم بپرسن که : به نظرت اون موقع انتخاب درستی کردن سم ریمی رو برای کارگردانی فیلم مرد عنکبوتی انتخاب کردن؟ منم تو جواب میگم: قطعا بله، حتی یک ثانیه هم شک نکن
حتی بعید میدونم کسی ازم بپرسه این سوال رو چون جوابش رو همه میدونن و قبول دارن که اون موقع بهترین انتخاب رو کردن برای انتخاب سم ریمی
در کل بازم ممنون بابت مقاله
مرد عنکبوتی ۱ بهترین پایان بندی فیلم های کمیک بوکی رو داشت، اما فقط تا دو سال! به نظرم هنوز روی دست پایان بندی مرد عنکبوتی ۲ خیلی کم اومده و شاید هم اصلا نیومده. اون صحنه های پایانی مرگ شکسپیری دکتر اختاپوس و بعدش اون صحنه فوق‌العاده گفت و گو پیتر و مری جین و جمله "برو بگیرشون آقا ببره." (.Go get them, Tiger) و بعدش تار زدن های زیبای اسپایدی و اون نگاه محزون مری جین که نشون میداد چه تصمیم سختی گرفته و خودش هم این رو میدونه. چقدر زیبا این فیلم عالی به پایان رسید و چقدر عالی برای فیلم بعدی زمینه چینی شد که متاسفانه خیلی چیزها در اون فیلم خراب شد. برای همین به نظرم پایان بندی فیلم مرد عنکبوتی ۲ کم نظیر یا بی نظیر هست و به جای این که با مبارزه یا چیزهایی از این قبیل که ظاهر جذابی دارند فیلم را به پایان برساند، اومد با تمرکز روی مشکلات پیتر و رابطه زیبای پیتر و مری جین فیلم رو به پایان برد که حقیقتا پایان بندی بود که شایسته چنین فیلم عالی بود. سم ریمی با این فیلم واقعا ثابت کرد که اگر بهش اختیار کامل بدن، چه کارهایی میتونه بکنه و چقدر میتونه عالی انجامشون بده.
سم ریمی بهترین انتخابی بود که سونی میتونست برای اولین فرانچایز لایو اکشن اسپایدرمن داشته باشه. هم به اصطلاح کارگردان Safe ـی بود تا فیلم های متعارفی بسازه و فروش اونها هم تضمین شده باشه، هم چنان فیلم های موفقی ساخت که به نوعی راه رو برای دیگر آثار ابرقهرمانی امروز باز کرد.
بزرگترین عامل موفقیت فیلم های ریمی رو هم من در کمیکی بودن اونها میدونم. رنگ و بوی فانتزی و کمیک‌بوکی توی کار های ریمی موج میزنه؛ اقتباس های کاملاً وفادارانه از داستان ها، استفاده زیاد از المان های کمیکی، استفاده از صحنه های نمادین و آیکونیک و... به نوعی ریمی و کارگردان های امثال اون از اینکه فیلمشون بیش از حد فانتزی و تخیلی بشه هراس ندارن و به همین خاطر هم نمیان فیلمی که پایه و اساسش کمیک بوکیه رو واقع گرایانه جلوه بدن.
به عکس کارگردان هایی مثل کریستوفر نولان یا همین آقای دیوید فیچر از یه سبک واقع‌گرایانه و رئالیستیکی در فیلم هاشون پیروی میکنن. مثالش هم سه‌گانه Dark Knight نولان. درسته که فیلم های سینمایی خیلی قدرتمندی به حساب میان، ولی وقتی در چارچوب کمیک بهشون نگاه میکنیم شاید دیگه اونجوری که باید و شاید فیلم های خوبی نباشن. من خودم دیسی فن های زیادی رو دیدم که خودشون هم از سه‌گانه ای که نولان برای بتمن ساخت راضی نیستن؛ خیلی از اونها هم با این موافقن که نولان به خاطر رئالیستیک کردن فیلم هاش، پتانسیلی که بتمن داشت رو هدر داده. در طرف مقابل هم کارگردانی مثل مت ریوز رو داریم که میاد و فیلمی از بتمن میسازه که تا الان با دو تریلری که ازش دیدیم مشخصه قراره یه فیلم کمیکی و وفادارانه از بتمن رو ارائه بده (البته باید صبر کنیم و ببینیم با فیلمش چه میکنه...) همه اینها نشون میده که مدیوم دنیای سینما و کمیک با هم فرق داره...! برای ما طرفداران کمیک‌بوک هم فیلم هایی بیشتر مورد پسند هستن که به منبع اقتباس که همون کمیک هست وفادار باشن.
با خوندن این مقاله هم تا حد بالایی متوجه شدم که دیوید فیچر نمیخواست مثل ریمی یه فیلم وفادارانه رو تحویل بده و قرار بود یه فیلم بیشتر هنری و سینمایی (تا کمیکی) از اسپایدرمن بسازه که قطعاً برای اولین سری فیلم از این شخصیت مناسب نبود. مصاحبه‌ای که در سال ۲۰۱۱ در این رابطه داشت هم مهر تأییدی بر این قضیه ست...
از طرفی من سری مرد عنکبوتی شگفت انگیز رو هم خیلی دوست دارم و حاضر نیستم با پروژه فیچر عوض کنم. میدونم مشکلات خیلی زیادی داشته، میدونم هیچ کدوم از طرفدارا دل خوشی ازش ندارن، میدونم خودش هم نمیدونست داره چیکار میکنه و وفادار هم نبود، اما با همه اینها من بازم دوستش دارم... شاید اصلاً تو کل این سایت کسی ندونه من چی میگم، ولی حس و حال این فیلم ها برای من با همه فیلم های اسپایدرمن فرق میکنه. چیزی رو توش میبینم که توی هیچ فیلم دیگه‌ای پیدا نکردم... با تمام مشکلاتی که داشته هم فکر میکنم بازم نسبت به چیزی که فیچر میخواست بسازه وفادارانه تر بود؛ البته خوب نیست که پروژه‌ای که هرگز ساخته نشده رو قضاوت و با سری دیگه‌ای مقایسه کنیم... (امیدوارم خدا بهم سلامتی و البته وقت آزاد بیشتری (!) بده تا روزی بتونم بیام و بیشتر درباره دلایل علاقه‌م به این سری صحبت کنم)
ولی فارغ از همه اینها با اون مورد کوتاه کردن اوریجین اسپایدرمن کم و بیش موافقم؛ البته نه به عنوان اولین فیلم اسپایدرمن، ولی برای مثال همچین ایده‌ای میتونست توی سری دوم خیلی موثر باشه... ما میتونستیم به جای اون فلش بکی که به کودکی پیتر اشاره داشت و پدر و مادرش رو نشون میداد، در حول و حوش ۱۰ دقیقه به صورت فشرده اوریجین اسپایدرمن رو ببینیم و بعد بریم سراغ داستان اصلی. اینجوری هم منتقدا نمیومدن بگن که فیلم یه کپی از فیلم مرد عنکبوتی ۱ ریمی ـه و به صورت خسته‌کننده ای اوریجین اسپایدرمن رو از نو روایت میکنه، هم زمان بیشتری برای پرداخت به کاراکتر ها به خصوص "کرت کانرز/لیزارد" اختصاص می‌یافت و باعث میشد تا شاید حتی ملموس‌تر به نظر برسه.
یه مثال دیگه... شاید خیلی از شما دیگه الان به صورت کامل فیلم ناموفق bvs رو فراموش کرده باشید، ولی اجازه بدید اشاره‌ای داشته باشم به نحوه روایت اوریجین "بروس وین/بتمن" توی ۱۰ دقیقه ابتدایی فیلم به صورت فشرده! اگه یادتون باشه زک اسنایدر توی اون فیلم هم از همین تکنیک استفاده کرد و برای اینکه فوراً بره سراغ داستانی که میخواست روایت کنه، اومد و اوریجین بتمن رو در سکانس افتتاحیه فیلم جا داد که به نظرم خیلی هم جذاب و هنری بود (هر چقدرم که این فیلم بد باشه نمیتونم جذابیت این سکانس رو انکار کنم)
بگذریم... در کل من معتقدم که هنوز هم دیر نشده. تا حالا با خودتون فکر کردید که mcu تا چند سال دیگه قراره ادامه داشته باشه؟ ۱۰ سال؟ ۲۰ سال؟ ۳۰ سال؟ چند سال دیگه؟ شاید واقعیت غم‌انگیزی باشه ولی بالاخره روزی میاد که داستان دنیای سینمایی مارول هم به سر میرسه... به نظرم اون موقع ست که کارگردان هایی مثل فیچر یا جیمز کامرون و... میتونن بیان و خواسته دیرینه خودشون رو واقعیت ببخشن! بالاخره بعد از چندین و چند فیلم موفق و وفادار از اسپایدی باید یه دو سه تا فیلم متفاوت و به نوعی هنری مثل فیلم های فیچر اون وسطا برای نسل های آینده باشه دیگه... به خصوص دیوید فیچری که میگن استاد پرداخت به شخصیت کاراکتر اصلیه داستانه و جون میده برای ساخت یه فیلم از روی پیتر پارکر/اسپایدرمن و پرداخت به پیچیدگی های شخصیتیش... موافق هستید؟
ببخشید که سرتون رو درد آوردم...
با تشکر از استاد بابت ترجمه این مقاله.
البته من بیشتر از جنبه اکشن و زد و خوردی که دو کاراکتر باهم داشتند و هر ثانیه اش بوی خون میداد عرض کردم. با مرد عنکبوتی ۲ هم همه حظ کردیم، در کل قصد نداشتم این دو رو مقابل هم قرار بدم و اینکه بیشتر رو شروع این سری تاکید داشتم.
مقاله عالی بود.
به نظر من فینچر میتونست فیلمی برای اسپایدر من بسازه و نظر منتقدین رو هم مثبت کنه ولی همونطور که در مقاله گفتین فیلم هایی که فینچر میسازه به حال و هوای کمیک های مرد عنکبوتی نمیخوره و شاید فن های اسپایدرمن رو به خودش جلب نکنه ولی صحنه های احساسی عالی میتونست بسازه.
راستی استاد ترابی حالا که بحث کارگردان شد،یک مقاله در مورد رتبه بندی کارگردانان اسپایدرمن مینویسید؟
((غلوط املایی)):
در خط ۷۶ "مونتاثی" باید بشه "مونتاژی"،و یک غلط دیگه اینه که آپ کارگردانش پیت داکتر بود.
خوراک‌خوان (آراس‌اس) دیدگاه‌های این محتوا