سایت Spidey.ir با كمال افتخار به اطلاع میرساند تمام قسمت های كمیك پنج قسمتی "اسپایدرمن/هیومن تورچ" (Spider-Man/Human) که سال 2005 به چاپ رسید، ترجمه شد!
همانطور كه میدانید این داستان یكی از بهترین داستان های تاریخ اسپایدرمن است و در مقاله "10 داستان برتر مرد عنکبوتی" درباره آن میخوانیم:
" این كمیك به دوستی و رفاقت دیرینه اسپایدرمن و Human Torch میپردازد. در واقع نویسنده با احترام به تاریخ كمیك های اسپایدرمن و با مهارتی مثالزدنی این رابطه دوستانه اما پر فراز و نشیب را دستمایه ماجراجوییهایی بسیار سرگرم كننده میكند و در نهایت موفق میشود به آن عمق و غنای بیشتری ببخشد. به همین دلیل هواداران قدیمی اسپایدرمن قطعاً لذت وافری از این داستان میبرند"
در ضمن لازم به ذكر است كه داستان این كمیك در گذشته اتفاق می افتد و هر قسمت از آن به یك دوره زمانی خاص از تاریخچه اسپایدرمن اختصاص دارد. به طور مثال قسمت اول به سالهای ابتدایی كمیك های مرد عنكبوتي در دهه 60 میلادی یعنی زمانی كه پیتر پاركر دبیرستان میرفت و كلی با هیومن تورچ بحث و كل كل داشت ، میپردازد و در آن دوران اتفاق می افتد.
Spider-Man/Human Torch #1
مترجم و ادیتور: محمد شیرزاده
لینک دانلود غير مستقيم (آپلودر)
Spider-Man/Human Torch #2
مترجم و ادیتور: محمد شیرزاده
لینک دانلود غير مستقيم (آپلودر)
Spider-Man/Human Torch # 3
مترجم: مهدي ترابي مهرباني
اديتور: محمد شيرزاده
لینک دانلود غير مستقيم (آپلودر)
Spider-Man/Human Torch #4
مترجم و ادیتور: محمد شیرزاده
لینک دانلود غير مستقيم (آپلودر)
Spider-Man/Human Torch #5
مترجم و ادیتور: محمد شیرزاده
لینک دانلود غير مستقيم (آپلودر)
ضمناً پیشنهاد میشود حتما برای كسب اطلاعات درباره شخصیت «هیومن تورچ» يا همان "مشعل انساني" این مقاله را بخوانید.
برای خواندن دیگر کمیک های ترجمه شده از روی اسپایدرمن نیز اینجا را کلیک کنید.
منتظر خواندن نظرات، مباحث و نقدهاي شما درباره اين كميك هستيم ...
مطالب مرتبط:
چگونه در كامپیوتر یا سیستم اندروید كمیك بخوانیم؟
بهترین کمیک های مرد عنکبوتی به زبان فارسی
10 داستان برتر مرد عنكبوتی و چهار شگفت انگیز
20 رفاقت برتر در دنیای کمیک بوک
20 شوخی برتر مرد عنکبوتی در دنیای کمیک
دیدگاهها
کسی که میتونه حیواناتو کنترل کنه استعداد زیادی داره و البته مغروره
قسمتی که اسپایدر من تو سفینه بود و میخواست جای خالی جانی رو با تاراش پر کنه خیلی جالب بود یه تنه کل ماموریت و نابود کرد رفت
آقای شیرزاده بعد از این چهار قسمت میشه کمیک مرگ کاریون و ترجمه کنید؟از اون قسمتاییه که من واقعا علاقه دارم
راستی آقای ترابی بعد از one more dey کاریونم دوباره زنده شد؟؟؟
شماره 3 واقعا عالیه . داستانش زمانی اتفاق می افته كه اسپایدی به تازگی گوئن استیسی رو از دست داده. یه شاهكار به تمام معناست . تمام جملات، پانل ها ، طراحی ها و ... سر جای خودشون هستند. هیچ چيز اضافه يا زائدي تو داستان نیست. ضرباهنگ داستان بسیار حساب شده است.
اسلات داستانی بسیار تفكر برانگیز و در عین حال فوق العاده سرگرم كننده خلق كرده كه هیچ كدام از اتفاقات تاریخ كمیك های مرد عنكبوتی رو نقض نمیكنه
واقعا اگه اين ترجمه است پس ترجمه من چيه؟ !
به خدا شاهكار خلق كردي
(كاملا هم به حس شوخ طبعي ديالوگ هاي ميان پيتر و جاني هم وفادار بودي)
بابا دست مريزاد . استادي به مولا
این خبر اسپویل رو کی می ذارین؟
میشه قسمت دوم رو دوباره اپلود کنید این سایت برای من بالا نمیاد
تیکه مورد علاقه ام ، اون قسمتیه که پیتر داره با گوئن حرف میزنه ! لا مصب این اسلات خیلی خوب نوشتتش . بعضی وقت ها آدم تعجب میکنه که این همون اسلاته واقعا ، همونی که اسپاک رو خلق کرد ؟!
ترجمه هم که معلوم الحاله ، خودتون بخونید ، میفهمید با چی طرفید .
آیا واقعا چیزی در این داستان هست که ادم ازش خوشش نیاد؟ این داستان روح داره، شوخ طبعی داره، ماشین عنکبوتی داره (!)، جیمسون کلاسیک داره و یه هیومن تورچ باحال!
واقعا جالب بود که در انتهای داستان پیتر چطور از افسردگی مرگ گوئن دراومد و داد زد: Weeee!
شوخی های اسپایدی با هیومن تورچ عالی بود ولی من بیشتر جذب دیالوگ و درد و دل های انها با هم شدم .
از اونجایی که اسپایدرمن خودش رو با چهار شگفت انگیز مقایسه کرد خیلی خوشم اومد : "اگه شما یه روز ابرقهرمان نباشید ممکنه یه سیاره جدید کشف نشه ولی اگه من برای یه لحظه اسپایدرمن نباشم ممکنه کسی بمیره یا صدمه ببینه"
در کل یه شماره بی عیب و نقص و fun بود.
طراحی های Templeton مثل همیشه دارای ثبات هستش و یه حالت retro دارن. شاید تنها ایراد از coloring باشه که برخلاف طراحی ها حالتی مدرن به داستان داده . در حالیکه رنگ امیزی ها هم باید retro باشن.
امتیاز من: 4.5 از 5
ترجمه اقای ترابی واقعا perfect بود
به نظرم گاهی اوقات از متن اصلی هم پیشی میگرفت
دوست دارم ببینم کی میتونه قضیه اش رو حدس بزنه؟
من بسنده میکنم به "سبد کالا"!
داستان هم که واقعا چیزی کم نداره!
من که میگم اسلات بعد از این داستان هرچی گذشته ضعیفتر تو نگارش داستان!
گاهی اوقات یه روزنه امید هم که تو داستان هاش پیدا میشه خودش مث پتروس فدا کار میاد و انگشتشو صاف میکنه تو روزنه امید!
باید بگم که این شماره خیلی fun بود (به خصوص شوخی های همیشگی و با حال اسپایدی و تورچی!) طراحی خوب و با ثبات بود و درست مثل شماره های قبل، به زیبایی حس و حال آن دوران را تداعی میکرد و از آنجاییکه این داستان در دهه 80 میلادی اتفاق می افته شاهد خلاقیت و نواوری های طراح هستیم . به ظور مثال در صفحه 6 تصویر کلاسیکی از اسپایدی میبینیم که دارد بالای پشت بام ساختمان ها پرش میکند در حالیکه حرکات قبلی او در همان پانل از نظر محو یا اصطلاحا "فید" (fade) میشوند.
(کلا از این افکت تو کمیک های مرد عنکبوتی در دهه 80 میلادی زیاد استفاده میشد)
یادمه که وقتی داشتم برای اولین بار این داستان رو میخوندم و به اواسطش رسیدم کمی نارحت شدم چون به نظرم جانی استورم نباید اینقدر سریع به فلیشیا در انجام یه کار خلاف کمک میکرد. ضمنا، فلیشیا باز هم به جرم و جنایت روی آورده بود در حالیکه در آن موقع او درکمیک های اسپایدرمن به راه راست هدایت شده بود! اما در پایان داستان متوجه قضیه شدم و به نیت واقعی آنها پی بردم
در هر حال از اینکه اسپایدی چندین بار از سیمبیوت فضایی برای تغییر ظاهر دادن استفاده کرد، لذت بردم و تاسف خوردم از اینکه مارول چقدر زود لباس فضایی رو به ونوم تبدیل کرد و فرصت کافی با اسپایدی نداد تا از قابلیت های جالب لباس سیاه استفاده کنه.
صحنه هایی که she-hulk بودش هم جالب بود و نشون میداد که جانی هنوز هم در برقراری ارتباط با جنس مخالف مشکل داره !
واقعا لذت برم و از آقای شیرزاده هم تشکر میکنم بابت ترجمه خیلی روون و خوبش!
همچین آروم و بی سرصدا داری اوج میگری محمد خان چ تو این کمیک ها چه تو کمیک های وولورین!
حالا نمیشه خودتون بگید آقا ترابی!
(مثل بچه دبستانی ها، رو به معلمی که سوال پرسیده!)
اونا هم چندان سالم نبودن!
اکثرا چند صفحه ای رو نداشتن!
تو اونایی که دیدی، توجه ات به یه صفحه تبلیغاتی درباره یه کیک صبحانه (!)، جلب نشده؟
نه معمولا عکس جلد و صفحه های اول و آخر عملا وجود خارجی نداشتن!
یجورایی انگار از دهن گاو بیرون کشیده شده بودن!
tomheroes.com/.../...
tomheroes.com/.../...
جالبه که واسه خودشون یه جور داستان هم داشتن
یعین تو همشون قهرمان یه جا گیر می افتاد و بعد میومد از این کیک ها به ادم بد داستان تعارف میکرد، بعد اونم حواسش پرت میشد و شکست میخورد
نمونه بارزش اینه (که من خیلی باهاش خاطره دارم):
خلاصه خیلی جالب و نوستالژیک بود
الانم تو شماره 3 اسپایدی به طور مشابه ای میاد و اون میمون ها رو شکست میده و بعد زنگ میزنه به اون شرکت تبلیغاتی و میگه که یه ایده بکر براشون داره!!!
میبنی اسلات چه قدر جالب هم به کمیک های دهه 70 ادای احترام کرده (چون داستان شماره 3 تو دهه 70 میگذره ) و هم اینکه داره جا میاندازه که ایده اون تبلیغات از اسپایدرمن بوده
برای دیدن این تبلیغات میتونی بری تو این سایت:
tomheroes.com/.../...
ولی تا بوده چنین بوده و تا هست چنین هست که برای تبلیغ یه چیزی رو به زور بچپونن تو داستان!
نمونه ایرانیزش باغ مظفر مهران مدیری که وسط خواب اومد گفت تبلیغ چهارشاخ گاردان ماشین بکن برامون!
جالب بود!
ممنون
tomheroes.com/.../...
وقتی تو شماره 3 از اسپایدی و هیومن تورچ اون ارجاع نبوغ آسای اسلات رو دیدی، چی فکر کردی؟
آخه هرچی نگاه میکنم میبینم این داستان هایی که نوشته کجا
این سوپریور کجا!
در واقع اگه یه ادم عادی داستان رو بخونه با خودش ممکنه بگه: اسپایدی و هیومن تورچ چه مسخره اون میمون ها رو شکست دادند!
من فقط توضیح بدم که اون سبک از نگارش رو اسلات عمدا برای قسمت سوم انتخاب کرده تا فضای غالب کمیک های ابرقهرمانی در دهه 70 رو در ذهن مخاطب تداعی کنه
ببينيد من نميخوام از دان اسلات دفاع كنم (اتفاقا هنوز بابت نحوه نامناسبي كه اسپايدرمن رو تو شماره 700 اميزينگ اسپايدرمن كشت، نبخشيدمش) ولي به عنوان كسي كه شايد كمي تجربه اش در كميك خواندن از شما بيشتر باشه بايد يه سري نكات رو عرض كنم
ببينيد، وقتي شما يه كميك 5 قسمتي و mini series مينويسيد كسي باهاتون كاري نداره.
يعني ازادي عمل داريد . در نهايت اگر هم فروش نكنه مهم نيست چون فقط 5 قسمت بوده و ربطي هم به عناوين مهم و پرفروش اسپايدرمن مثل amazing spider-man نداره (اتفاقا يادمه كه فروش اين داستان 5 قسمتي اسپايدرمن/هيومن تورچ خيلي پايين بود در حاليكه كه هواداران ازش خيلي استقبال كردند و به عنوان برترين داستان سال انتخابش كردند)
ولي وقتي شما به عنوان نويسنده پرسابقه ترين كميك اسپايدرمن (يعني amazing spider-man) و يكي از پرفروش ترين كميك هاي تاريخ انتخاب ميشي اونوقت ديگه قضيه فرق ميكنه. چرا؟ چون ماورل ازت انتظار داره با ترفندهاي جورواجور فروش رو بالا ببري يا حداقل در همون سطح قبلي نگه اش داري.
پس ديگه نميتوني فقط واسه دل خودت يا هوادارا بنويسي. نه! بايد مدام جنجال درست كني، كاراكتر جديد معرفي كني، لباس جديد تن اسپايدرمن كني، دشمن جديد بسازي، جلدهاي مختلف (variant) چاپ كني و ....
بنابراين اسلات هم ناگزير بايد تو كميك هاي مرد عنكبوتي برتر يا اميزينگ اسپايدرمن از اين كارا ميكرد وگرنه مارول اخراجش ميكرد.
اتفاقا به همين دليله كه مثلا تو دهه 80 كميك هاي spectacular spider-man، از amazing spider-man بهتر بودند و داستان هاي ماندگار تري توشون چاپ ميشد. چون مارول spectacular رو عنوان فرعي ميدونست و بنابراين به نويسندگاني مثل پيتر ديويد، بيل منتلو و ... ازادي ميداد تا داستان هايي كه خودشون دلشون ميخواست رو بنويسن (هرچند كه بعد مدتي spectcular هم رفت به همون سمت و سوي amazing!)
البته همه اينا دليل نميشه كه ايشون شخصيت پردازي ها رو خراب كنه يا شخصيت ها را بد جلوه بده ولي در هر حال خواستم از نقطه نظر متفاوتي به قضيه نگاه كنم
ممنون این سری داستان رو خیلی دوست داشتم.
ممنونم از ترجمه....
پ ن:از این به بعد هر کسی آواتار خواست اعلام کنه تا من براش بسازم.
واقعا دوستی اینا خیلی جالبه.اونجایی که عروسک هیومن تورچ رو دست اون بچه داد خیلی جالب بود
پ.ن:راستی انونس دوبله ی اسپایدی اومد:
واقعا باید بهشون دستتون درد نکنه گفت.
فقط ببینین چجوری اسم هری رو میگه تازه صدای نورمن و الکترو یکیه
کلا ترکیپ پیتر و چهار شگفت انگیز، شگفت انگیز می شه همیشه!
اونجایی که جانی گفت من زن می خوام خیلی باحال بود
حرف پیتر هم قشنگ بود: همیشه عمو بن ها راست می گن
این قسمت آخر واقعا عالی بود و شدید به دل آدم مینشست!
و ممنون از محمد آقای گل که دست میذاره رو بهترین کمیک و عالی کار میکنه!
ببینم سورپرایزت چ میکنه!
دست بچه ها درد نکنه بابت ترجمه
آره تو یه مقطعی ارگانیک بود بعد از One More Day دوباره معمولی شد
بهترین داستان اسلات همین کمیک است
داستانی كه در شماره 5 كمیك مرد عنكبوتی/هیومن تورچ به چاپ رسیده پایان دلپذیری است بر شاهكار «دان اسلات». سالها بود منتظر چنین داستانی بودم زیرا همیشه از خودم میپرسیدم : دیگه عالم و آدم از هویت مخفی اسپایدرمن باخبر شده اند ولی چرا رفیق فابریك اسپایدرمن یعنی هیومن تورچ هنوز خبر ندارد؟ ناسلامتی اسپایدرمن و هیومن تورچ كلی تاریخ مشترك دارند و برخلاف رقابت ها و شوخی های ظاهری همواره نوعی شیمی (chemistry) فان و جالب میان آنها جریان داشته.
واقعا خوشحالم كه بلاخره تو اين شماره اين اتفاق افتاد
البته اسلات تو این داستان چند تا سوتی هم داده. مثلا پيتر در ابتداي داستان به هيومن تورچ ميگويد : نميخواي درباره اتفاقي كه در P.S 108 افتاد حرف بزنيم؟ (P.S 108 مخفف public school شماره 108 است و در واقع همان دبيرستاني است كه پيتر دوران نوجواني ميرفت و در زمان چاپ شماره 5 اسپايدرمن/هيومن تورچ در آن تدريس ميكرد)
بعد ميبنيم كه پيتر در دبیرستان سابق خود است و به ديگران ميگويد كه يه زماني هيومن تورچ در دبيرستانش در كوئينز برنامه اجرا كرده بوده!
در حالیكه آنها همین الانم در دبیرستان او در كوئینز هستند!!! در حقيقت، اسلات خبر ندارد كه دبیرستان قدیمی پیتر در محله كوئینر الان اسمش عوض شده به P.S 108 ! (این موضوع یكی از آرك های اصلی كمیك های مرد عنكبوتی شگفت انگیز در زمان نویسندگی JMS بود . آنهایی كه میخواهند دقیقا این موضوع را بدانند به شماره 472 مرد عنكبوتی شگفت انگیز رجوع كنند) .
در ضمن، شخصیتی مثل «بلیك تاور» (كه در اين داستان خلافكاران به دنبال پسرش هستند) خیلی مسن به تصویر كشیده شده.
این در حالي است كه آخرین باری كه او را دیدیم شماره 403 كمیك مرد عنكبوتی شگفت انگیز بود. او همیشه به عنوان یه مرد سی و چند ساله به تصویر كشیده شده است و یه عالمه هم موی بلوند توی سرش داشت! ولی حالا خیلی مسن و كچل شده!
یكی دیگر از سوتی های زماني اتفاق ميافتد كه پيتر و جاني دارند درباره رخدادهاي گذشته صحبت ميكنند و به «ديمو گابلين» و يك شخصيتي منفي ديگر به نام «كواسيمودو» (Quasimodo) اشاره ميكنند و صحبت از كلون و بن رايلي ميشود.
اما زمانی كه «بن رایلی» در لباس اسپایدرمن بود، خبري از دیموگابلین نبود! همچنین واقعا برایم قابل درك نیست كه چطور شخصیتی مثل میتواند لباس زرهی اسپایدرمن را پس از آنكه توسط New Enforcers تكه تكه شد، دوباره بازسازی كند؟!
با این حال این داستان فوق العاده است. یادمه یه جایی میخوندم چقدر خوبه در كمیك های "مرد عنكبوتی نهایی" (Ultimate Spider-Man) مری جین خیلی زود از هویت مخفی پیتر پاركر باخبر میشود چون اینجوری مسائل روزمره ای كه در جامعه امروز جریان دارد بهتر در جریان داستان منعكس میگردد. به عبارتی دیگر ما الان در عصر اطلاعات زندگی میكنیم، عصری كه به قول معروف خیلی ها در چت روم تمام زندگی خودشان را میریزن روی دایره! پس نسل امروزی زیاد مایل به رازداری نیست و خیلی بعیده رازهای خود را از دوستان صمیمی خود پنهان نگه دارند. به عبارتي دقيق تر امروزه دیگر زندگی در انزوا معنا ندارد.
حتی در كمیك های مرد عنكبوتی شگفت انگیز هم این مسئله طی دهه های گذشته دیده و دیوارهای انزوای اطراف پیتر پاركر برچیده شده اند. این روند از دهه 80 شروع شد یعنی زمانی كه مری جین فاش كرد از هویت مخفی اسپایدرمن خبر دارد.
بعدشم نوبت «دردیول» و «ولورین» بود كه به این راز پی ببرند. سپس زن عمو می فهمید (البته الان دیگه نمیدونه!!!). بعدش نوبت گروه نیو اونجرز بود و ...
اما اسلات با این داستان دریچه ای بزرگ به سوی تجربه ای جدید در دوستی میان اسپایدرمن و هیومن تورچ باز كرد (و همچنین با گروه "چهار شگفت انگیز" كه اسپایدی همیشه رابطه ویژه ای باهاش داشته است).
این موضوع یك عالمه فرصت و ایده جدید برای داستانهای جالب در آینده مهیا ميكند. البته درسته كه من حس نوستالژیكی نسبت به دهه های 60 و 70 میلاید یعنی زمانی كه اسپایدی یك قهرمان تنها و مورد سوظن اجتماع و حتی دیگر قهرمانان بود، ولی به نظرم در مسیر تكامل یك كاراكتر، لازم است نزدیكان و دوستان صمیمی او از هویت اش با خبر شوند.
در هر حال باید بگویم كه از دان اسلات بابت این كمیك 5 قسمتی و به خصوص شماره 5 آن متشكرم چون نه تنها یك سری نوستالژیك، fun و وفادار به روح و ذات كمیك های اسپایدرمن در دوره های مختلف خلق كرد بلكه در شماره پایانی كاری كرد كه هيومن تورچ به هویت مخفی اسپایدی پی ببرد و رابطه آنها وارد فاز جدیدی شود.
من كلا شیفته داستان هایی هستم كه در آنها صمیمیت و احساس موج میزند و به دنیای خصوص پیتر پاركر قدم گذاشته میشود. نمیدانم شاید دلیلش این است كه اسپایدی ادم بدشانسی است و معمولا در داستان هایش بهش ظلم میشود. به همین دلیل همیشه از داستان هایی كه او در آن یك نفس راحتی میكشد یا باری از روی دوشش برداشته میشود، استقبال میكنم. شماره 5 این سری هم مملو از لحظات اینچنینی است و پایانی معركه دارد كه با خواندنش هواداران اصیل و قدیمی مرد عنكبوتی اشك شوق میریزند يعني آنجايي كه پيتر به همراه زن عمو مي و مري جين به يك مهموني خانوادگي نزد گروه چهار شگفت انگيز ميروند (مخصوصا اونجایی كه پيتر به خواهر زاده جاني ميگه: «عمو بن» ها هميشه حرفشون درسته)
اسلات میتوانست شماره آخر را در حالتی كمدی و بامزه بنویسد ولی یك نقط عطف مهم در آن پدید آورد. الان دیگر خانواده اسپایدی بزرگتر شده و امیدوارم نویسنده های كمیك های مرد عنكبوتی از این نقطه عطف بیشتر استفاده كنند (البته در داستان مرگ هیومن تورچ و قضیه جایگزینی او با اسپایدرمن در كمیك های future foundation به نوعی این كار انجام شد)
«تای تمپلتون» هم مثل شماره های قبل طراحی خوب و قابل قبولی دارد. طراحی های او به خوبی از پانلی به پانل دیگر منتقل میشوند و تعادلی مناسب میان جزئیات و خطوط ساده و روان برقرار است. گاهی اوقت به نظرم آمد سیاه قلم كاری (inking) این شماره كمی سنگین است ولی در كل طراحی ها خیلی خوبن
نمره من به این شماره 4.5 از 5
(نیم نمره به خاطر اون سوتی های اسلات كم كردم!)
ممنونم آقای ترابی،مثل همیشه یه نقد عاالیییی ارائه دادید.
فقط حیف که اسپایدی در فیلمهای آیندش قراره با یه هیومن تورچ سیاه پوست دوست بشه .البته اگه...
آقای ترابی هم طبق معمول گل کاشتن.
نقدتون مثل همیشه عالی و بی نقص بود آقای ترابی .
داستان Spider-man/Huma n Torch خیلی داستان عالی و کاملی بوده. همه چیزی که ازش انتظار داشتم توش داشت.
رابطه اسپایدرمن و هیومن تورچ توی این کمیک خیلی عمیق و کامل به تصویر کشیده شده. طرّاحی ها هم خوب و ساده بودن ولی من خیلی ازشون خوشم نیومد .
به هر حال من از دست اسلات عصبانی هستم چون با اینکه می تونه چنین داستان های خوبی بنویسه ولی این کار رو نمی کنه. هیچ ربطی هم به مارول نداره و دستشم توی اکثر چیزا بازه. در ضمن این داستان هم استسنا نیست؛ دان اسلات New Ways to Die هم نوشته که با وجود مشکلات خودش کمیک عالی ای هستش.
البتّه من هنوز کاملاً از اسلات نا امید نشدم و هنوز امید دارم که اسلات می تونه تو Spider-Verse داستان خوبی ارائه بده .
مرسی اقا صالح
به نظر منم new ways to die داستان خوب و هیجان انگیزی داره ولی حیف که یه چیزیش کمه! اگه گفتی چی؟
قبلاً گفته بودید: مبارزه گرین گابلین و اسپایدی به دلیل اینکه گرین گابلین هویت مخفی اسپایدرمن رو نمی دونست به اندازه کافی شخصی نبوده .
شما تصور کن اونجایی رو که نورمن با گروه تاندر بولتسش میاد سراغ پیتر
حالا اگه نورمن میدونست پیتر کیه و مثلا یه گوشه ای مینشست و به گروه اش دستور میداد که پیتر رو تکه تکه کنند (در حالیکه اونا گیج شدن چرا نورمن اینقدر نسبت به این پسره پیتر گیره!) بعدش پیتر فرار میکرد و نورمن تاندربولتس رو میفرستاد دنبال عزیزان پیتر و ... بعدشم ادی براک در هیبت anti-venom میومد کمک پیتر و ...
خداییش داستان معرکه ای نمیشد ؟
مخصوصا که نورمن تو این داستان به عنوان رئیس تاند بولتس مصونیت قانونی هم داشت و یه جورایی کسی نمیتونست بایت حمله به پیتر یا اسپایدرمن مورد مواخذه قرارش بده
البته تقصیر اسلات نیست. بعد از اتفاقات one more day که همه عالم هویت مخفی اسپایدرمن رو فراموش کردن، مارول اصرار عجیبی داره که نورمن هم هویت اسپایدرمن رو یادش نیاد!!!!
این باعث شده نورمن ازبورن یه جورایی خنثی و بی اثر بشه ...
نه! احتمالا کلون دان اسلاته
واقعاً اگه چنین چیزی اتّفاق می افتاد یکی از همون داستان های شاهکار اسپایدرمن بر علیه گرین گابلین به وجود میومد (البتّه اگر اسلات از تمام امتیازات استفاده می کرد ).
ولی میخوام مارول رو خفه کنم! الآن که دیگه پیتر با مری جین اون رابطه قبلی رو نداره مثلاً خوانندگان کم سن و سال بهتر می تونن با کمیک ارتباط بر قرار کنن؟ ارزشش رو داشت اینکه این قدر به عمق داستان های اسپایدرمن لطمه وارد بشه؟
نمی دونم مارول از جون شخصیتاش چی میخواد... آخه همون جوریشم فروش خوبی دارن ولی فقط برای پول بیشتر یک مسأله دیگه درست می کنن.
شاید یکم سخت گیرانه باشه ولی اسلات رو به عنوان یه نویسنده تاپ نمیتونم قبول کنم!
فکر کنم آقا صالح بود ک میگفت ایده های خوبی داره برای شروع داشتان ک درست هم میگفت ولی شیوه روایت داستان یا پرداختن به شخصیت هاش به جز چند مورد واقعا بده!
یه جاهایی هم ک خوب پیش میره یا یه سوتی میده یا انقدر توضیح بی خود میده و تکرار مکررات میکنه ک آدم کفری میشه!
الا ایحال ممنون بابت نقد عالیتون!
شما جزو معدود منتقدایی هستید ک شدیدا لذت میبرم از نقداتون!
درضمن آقای ترابی از مقاله ای که فرستادم خوشتون اومد؟ .
درسته
اسلات ايده هاي خوبي داره و معمولا خوب هم شروع ميكنه ولي پايان رو سرسري در مياره _مثل "ملت گابلين")
اتفاقا به همين دليل هم هست كه اين سري خيلي خوب دراومده. چون حالتي اپيزوديك داره و داستان تو همون قسمت به سرانجام ميرسه . به همين دليل اين سري شاهكار دراومده
به نظرم اسلات بيشتر به درد اينجور داستانها ميخوره ولي براي نوشتن يك سري پشت سرهم و طولاني و در هم تنيده مثل "اسپيادرمن شگفت انگيز" مناسب نيست
این سری یکی از چند سری دن اسلات برای مرد عنکبوتی بود که خوب بود لحضات خنده داری داشت
اون لحظه ای که پلیس نگه داشته بودشون چون گواهینامه نداشتن خیلی جالب بود و گفت حامله هستم .
دن اسلات نویسنده ی خیلی خوبی نیست
ولی بعضی ایده هاش برای داستان ها خوبه
ترجمه و ادیت ۱۰
داستان ۱۰
طراحی ۹.۵
گلدون صفت! دم مترجم گرم خیلی خندیدم
پیشنهاد همکاری دووم هم شماره 5 امیزینگ بود
داستان عالی بود
ممنونم
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا