وب سایت spidey.ir با افتخار بهترین داستان مارول در سال 2004 – 2005 را با ترجمه فارسی تقدیم شما میکند.
کمیک بوک Powerless داستان منحصر به فرد و فوق العاده ای دارد که در آن شاهد دنیایی هستیم که شخصیت های مارول دارای قدرت فوق بشری نیستند ولی همچنان دارند به مبارزه خود ادامه میدهند. این کمیک 6 قسمتی سال 2004 شروع شد و قسمت آخرش سال 2005 به بازار آمد و به عقیده بسیاری از کارشناسان بهترین داستان مارول در آن سالها بود. اگر به دنبال داستانی متفاوت و بسیار عمیق هستید که ایده و اجرای شگفت انگیزی داره، این کمیک را از دست ندهید!
Powerless #1
مترجم: محمد طهماسب
ناظر ترجمه: مهدی ترابی مهربانی
ادیتور و گرافیست: محمد رضا خان محمدی
طراح کاور: احمد فقیه
لینک دانلود غیر مستقیم (اپلودر)
Powerless #2
مترجم: محمد طهماسب
ناظر ترجمه: مهدی ترابی مهربانی
ادیتور و گرافیست و طراح کاور: امیر حسین رجبی
لینک دانلود غیر مستقیم (اپلودر)
Powerless #3
مترجم: هاشم نیاز پور
ناظر ترجمه: مهدی ترابی مهربانی
ادیتور و گرافیست و طراح کاور: امیر حسین رجبی
لینک دانلود غیر مستقیم (اپلودر)
Powerless #4
مترجم: هاشم نیاز پور
ناظر ترجمه: مهدی ترابی مهربانی
ادیتور و گرافیست و طراح کاور: امیر حسین رجبی
لینک دانلود غیر مستقیم (اپلودر)
Powerless #5
مترجم: هاشم نیاز پور
ناظر ترجمه: مهدی ترابی مهربانی
ادیتور و گرافیست و طراح کاور: امیر حسین رجبی
لینک دانلود غیر مستقیم (اپلودر)
Powerless #6
مترجم: هاشم نیاز پور
ناظر ترجمه: مهدی ترابی مهربانی
ادیتور و گرافیست و طراح کاور: امیر حسین رجبی
لینک دانلود غیر مستقیم (اپلودر)
نظر شما درباره این داستان چیست؟
برای خواندن دیگر كمیك هایی كه در سایت ترجمه كرده ایم اینجا را كلیك كنید
مطالب مرتبط:
چگونه در كامپیوتر یا سیستم اندروید كمیك بخوانیم؟
بهترین کمیک های مرد عنکبوتی به زبان فارسی
بهترین کمیک مرد عنکبوتی در سال 2001 ترجمه شد + لینک دانلود
دیدگاهها
ایده اش فوق العاده است و چه اجرایی داره. و البته چقدر به ذات شخصیت ها وفاداره. مطمئن باشید از خوندنش ضرر نمیکنید
همیشه ارزو داشتم بتونم براتون ترجمه کنیم تو سایت و الان به لطف اقای طهماسب (مترجم) و ادیتور جدیدمون و البته اقای فقیه این کار انجام شده که از همشون تشکر میکنم
منتظر خوندن نظرات و نقد و بررسی این کمیک از سوی شما هستم
قبل از خوندن یه پیش زمینه ای داشته بشیم بد نیست
فقط یه سوال این داستان تو چه دنیایی جریان داره؟
نمیخوام چیزی بگم و داستان رو برای اونایی که نخوندن فاش کنم ولی تا این حد میگم که واقعا این ایده ی بکریه و داستانی با پردازش معرکه ای هست: پیتر همونی هست که توی زندگی واقعی باید باشه ولی باعث نشده شخصیت پردازیش عوض بشه و همین هم برای مت صدق میکنه همین که سماجت و پشتکارش برای نجات فرانک و در افتادن با مافیا از روش قانونی همون روحیه ی تسلیم ناپذیر و سرسختی که باعث میشه مت یک مرد نترس باشه رو میرسونه،این که اما فراست موقع رفتن زیپ سویشرتش رو باز کنه، این که یک شخص که کنار یک تابلو به اسم دکتر استرنج ایستاده و داره از اتفاقات غیرطبیعی حرف میزنه، این که فرانک به سبک خودش به دنبال قاتل خانواده اش بره همه ی اینها نقاط قوت و درخشان این کمیک هست که تا چه حد به ذات اصلی کارکترها وفاداره و در عین حال یک مسیر جدید رو برای خودش میخواد بره. البته پر از ایستراگ و اشارات ریز و درشت هم هست (مثلا همین عکس ولورین روی کاور خیلی شبیه هیو جکمنه :-*).
اینجور کمیکها میتونن اقتباسهای خوبی برای انیمیشن های قوی و پیچیده (مثل یانگ جاستیس یا مردعنکبوتی فوق العاده) باشن.
ترجمه هم که خیلی خوب بود و ادیت هم همینطور البته یک جا غلط املایی بود که قطعا بخاطر تایپ تند بوده چون حرفای جا به جا شده روی کیبورد کنار هم هستن و این دست اتفاقها زیاد افتاده، در کل خسته نباشید، خیلی دلم میخواد کارهای بعدی رو هم ببینم،چون با زبان فارسی هم یه لذت دیگه ای داره.
از اثر شاخص سینمایی مثل Spider-Man 2 که سینمای ابرقهرمانی رو زیر و رو کرد، از شاهکاری به نام Marvel Knights: Spider-Man که جزو ۱۰ داستان برتر تاریخ کمیک استریپهای اسپایدرمن محسوب میشه تا این کمیک خلاقانه با ایدهای نوآورانه به نام Powerless... (البته اتفاقات مهم دیگهای هم در این سال افتاد، ولی به پُراهمیتی اینها نبودن؛ مثل معرفی شخصیت «آنیا کورازون» یا کراساُور عجیب Spider-Man/ Red Sonja!!!)
این کمیک با ذهنتون بازی میکنه و شما رو وادار به فکر میکنه؛ اما این بار نه با دیالوگهای عجیب و فلسفی و طراحیها و فضایی دارک و وهمآلود، بلکه با به تصویر کشیدن شخصیتهای شناختهشده و جااُفتادهٔ دنیای مارول در چارچوب و واقعیتی که قدرت فوقبشریای در اون وجود ندارن...
ایدهٔ "از دست دادن قدرتهای فوقبشری در برههای از زمان"، ایدهای ـه که شاید در قرن ۲۱ از دمِ دستیترین ایدههایی باشه که بشه روی یک عنوان کمیکبوکی پیاده کرد، اما این کمیک دست به کاری جاهطلبانهتر میزنه و کلاً قدرتهای فرابشری رو حذف میکنه و چالش جدیدی رو برای قهرمانان داستان رقم میزنه.
این داستان حقشه که بهترین داستان مارول در سال ۲۰۰۵-۲۰۰۴ باشه و خوندنـش به همهٔ کمیکفنها توصیه میشه.
و تشکر از تمام عوامل ترجمهٔ این کمیک که امکان خوندن این داستان زیبا رو برای همه فراهم کردن...!
داستانش فوق العادس و تا اینجا که خوندم عالی بوده . مشتاقم تا مرد اهنی رو ببینم.ایده بسیار مبتکرانس و خیلی جالبه و راه رو برای کسایی که قدرت فوق بشری ندارن اما قهرمان یا ویلن هستند باز میکنه .
اینجاست که دیگه هوش واقعی انسان داره حرف میزنه و دیگه خبری از یه جادو و قدرتی که بخواد یهو کشف بشه و همه رو نجات بده نیست .
جالبه توی دفترچه واتس تمام قرار ملاقات هاش با قهرمان ها بوده مثل جسیکا جونز و لوک کیج و مت مرداک و بروس بنر و ....
این بروس بنر هم چقدر شبیه دکتر اکتاویس تو فیلم اسپایدرمن بود . حتی مدل موهاش، طرز نگاهش، حتی هیکلش هم عین خودش بود .
راستی ندیده بودم ویلسون فیسک سیگار بکشه !وای که چه کار هایی بتونه بکنه این ویلسون فیسک .توی سریال که مت مرداک با قدرت فرا بشریش به زور تونست ویلسون فیسک رو شکست بده حالا اگه نداشته باشه که دیگه هیچ شانسی نداره.
وظیفم دونستم بگم. یکم با دقت بیشتری روش کار بشه. اگه خیلی بنی اسرائیلی ایراد گرفتم بگید ناراحت نمیشم.
ممنون.
#3 توی یه دنیای دیگس . ربطی به دنیای اصل نداره .
#4 از اول بدست نیاوردن .
اصلا گیج کننده نیست
شما انگار همون قهرمان های همیشگی رو داری میخونی ولی در دنیایی که قدرت فوق بشری ندارن
این روانپزشک هم به نظرم میاد وقتی رفته تو کما به دنیای مارول رفته بوده
بنابراین تا این شخصیت ها رو میبینه اون همتاهای دارای قدرت فوق بشری میاد تو ذهنش
درسته که مدت زیادی وقفه افتاد ولی بازه دل ما رو شاد کردید با این خبر.
فقط استاد خواهش میکنم برای 3 شماره پایانی هم مثل شماره های 23 و 24 Asm عمل کنید و سرعت داشته باشید.
خیلی ممنون
توی این دنیا اصلاً قدرت فوق بشریای وجود نداره. پس از همون اول قدرتی نداشتن.
به نقل از ErfanTh:
دنیای ۴۰۰۸۱ (Earth-40081)
به نقل از theavengers3:
معرکهست! به هیچ وجه از دستش ندین!
البته نمیخوام پررو باشم و همین طور دستور بدم کمیک ترجمه کن! ولی حداقل اینو تموم کنید بعد
ببخشید اگه کسی بهش برخورد یا ناراحت شد ولی ما هم چشم انتظاریم!
احتمالا از بس "مفت خوانی" کردی و نظر ندادی و حتی یه تشکر خشک و خالی هم نکردی که انگیزه شون رو از دست دادن و دیگه ترجمه ش نمیکنند ...
ولی از این حرفا گذشته احتمالا درگیر رویداد های جدید هستن و اونا واجب تر هستن ولی این کمیک قدیمیه و همیشه میشه ترجمه ش کرد
و البته از یاد نبریم که اسپایدی دات آی آر هر گز هیچ پروژه ای رو نیمه تمام ول نمیکنه
یکی دو روز پیش داشتم به ادیتور این کمیک (آقای رجبی) صحبت میکردم و بهش گفتم که من خیلی این داستان رو دوست دارم (دو نسخه فیزیکی ازش دارم! یکی به صورت شماره به شماره و یکی هم به صورت کتاب که همه قسمت هاش با هم چاپ شده!) بهش گفتم که تنها دو داستان هستش که هر وقت اراده کنم میل به خوندنشون رو دارم: 1- بی قدرت ها 2- کلون سگا (سرگذشت کلون) که دهه 70 میلادی چاپ شد و تو سایت هم ترجمه شده
شاید به خاطر رمز و رازی هست که در این کمیک ها هست یا شایدم به خاطر دوره ای هستش که اونا رو برای اولین بار خوندم و تو ذهنم مونده ولی در هر حال برای من این داستان فوق العاده است و به نظرم روی تک تک دیالوگ ها و پانل هاش کار شده. هیچ ایرادی نمیتونم ازش بگیرم .
داداش استاد ترابی توی کامنت بالاسرت کلی توضیح داد در موردش
راست میگی نخونده بودمش
ممنون از ترجمه و ادیت
ترجمه و ادیت هم مثل همیشه فوق العاده بود
به نظر شما چه چیزی این کمیک رو فوق العاده کرده است؟
ایده فوق العاده و مرموزیت داستان و فضای دارک
من خودم از فضای دارک زیاد خوشمم نمیاد ولی در این کمیک واقعا خوب نشونش دادن
نقد شماره های ۱تا۴ کمیک بی قذرت ها :
خب ایت کمیک ایده ساده اما جذابی داشت و از منظر جدیدی به کاراکتر های مارول نگاه کرده بود .
نویسنده خیلی خوب کاراکتر ها رو به هم ربط داده بود و اون ها رو به یک نقطه مشترک رسانده بود . شخصیت پردازی کاراکتر ها هم بسیار خوب بود و تقریبا مثل نمونه های دارای قدرت های فوق بشری خودشون توی دنیا های دیگه بود . فقط من از نوع کاراکتر بروس بنر خوشم نیومد ، بنظرم شبیه روانی ها شده بود و از وجه دانشمند وجودش دور شده بود .
طراحی : این کمیک نوع طراحی و سبک بصری خوبی داشت و من رو به خودش جذب کرد . فقط طراحی چهره چند کاراکتر کمی ضعیف بود.
امتیاز از ۱۰ به داستان:9.5
امتیاز از ۱۰ به طراحی :9.5
ولی کلا از کمیک های دارک خیلی لذت نمیبرم
(یکی از دلایلی که اینقد اسپایدی رو دوس دارم هم همینه)
داداش گلم میدونی که خیلیام چشم انتظارن ولی تورو تو کامنتا تاحالا ندیدم
خداوکیلی استاد و مترجم و ادیتور ها و مسئولین سایت هم انگیزه میخوان
ولی بعضیا فقط میخونن و لذت میبرن ولی نه نظری نه...
و البته یه سوال
تاحالا شده سایت یه کمیک رو نصفه ول کنه؟
ولی متاسفانه اونقدر کامنت های شما کمه که خستگی توی تن ما باقی مونده ...
بازم ممنون.
خدا نکنه استاد من و خیلی از اعضای سایت عاشق شما هستیم
خیلی سعی میکنم واسه هر مقاله که میاد حتما نظر و روحیه(هر چقدر هم که کم و غیر تخصصی)بدم
بازم ممنونم از شما و بقیه دوستان
ایده داستان خیلی قشنگ بود و خیلی خوب شخصیت ها رو به هم ربط داده بود. ولی به نظرم میتونست خیلی بهتر اینی که هست باشه. بروس بنر به نظرم شخصیت پردازیش زیادی خوب نبود. خوب بود کهشخصیت ها و دشمن های بیشتری ازکمیک ها اسپایدی رو تو مسیر پیتر قرار می گرفتن. از شخصیت های ولورین و دردویل خیلی خوشم اومد.
نمره به طراحی از ده:9/5
نمره به داستان از ده:9
ممنون که گفتید.لینک های ترین بین دوباره قرار داده شد
نقد و بررسی شمارهٔ ۱ از کمیک بی قدرت ها ( Powerless )
هشدار : این نقد حاوی اسپویل است !
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
مقدمه :
بی قدرت ها ( Powerless ) نام مینی سریز تحسین شده ای است که در سال ۲۰۰۴ چاپ شد و مورد تحسین همگان قرار گرفت . این سری کمیک ها به قلم مت چرنیس و پیتر جانسون و با طراحی مایل گیدوس ، داستان دنیایی را روایت می کند که در آن قدرت های فوق بشری وجود ندارند و سه تن از شخصیت های معروف و مشهور مارول کمیکس یعنی مرد عنکبوتی ، ولورین و دردویل شخصیت های اصلی آن هستند . داستان هم از نگاه روانپزشکی به نام ویلیام واتس تعریف می شود . بی قدرت ها توسط طرفداران یک شاهکار خطاب می شود و افراد زیادی به دلیل مرموز و جالب بودن داستان ، فضای موجود در کمیک و البته وفاداری کامل به ذات شخصیت ها از آن استقبال کرده اند . با بنده یعنی « Scarlet Speedster » در نقد شمارهٔ نخست از سری جذاب همراه باشید ...
داستان ( پروتاگونیست و آنتاگونیست ) :
راستش یکمی برام سخته که دربارهٔ این کمیک توضیح بدم ؛ ولی در کل این چالشی ـه که دوست دارم بپذیرم داستان این شماره بیشتر روی شخصیت های اصلی و جا انداختن قضایای پیش اومده تمرکز میکنه و با داستانی جذاب و خوندنی طرف هستیم که همونطور که گفتم توی همون زمان انتشارش هم با استقبال زیادی روبرو شد . برترین نکتهٔ موجود در این سری کمیک ها ، شخصیت پردازی های خوب و داستان جذاب و جالب اون ـه . شخصیت اصلی این سری ، روان پزشکی ـه به نام ویلیام واتس که روزی از کما بیرون میاد و داستان هم از همینجا آغار میشه ... دنیایی که واتس توی کما میبینه خیلی شبیه دنیای اصلی مارول ـه و خیلی هم واقعی به نظر میاد ؛ به همین دلیل هم واتس بعد از به هوش اومدن از کما خیلی گیج میشه . در واقع همهٔ افرادی که توی زندگیش میبینه توی رویای توی کماش یه ابرقهرمان هستن و توی این زندگی هم همون اخلاق و شخصیت رویای توی کما رو دارن ؛ اما با یک تفاوت ... نداشتن قدرت های فوق بشری ! برای مثال ما میبینیم که پیتر پارکر همون نوجوون خورهٔ علمی همیشگی ـه ؛ تا اینکه یک روز توسط یه عنکبوت عجیب گزیده میشه ولی ایندفعه قدرتی به دست نمیاره و در عوض دست پیتر رو از ریخت میفته . در جایی دیگه هم ما مت مورداکی رو داریم که همون شخصیت پردازی همیشگی ـش رو داره ؛ ولی چیزی که دربارهٔ اون فرق میکنه این ـه که تصادفی که در بچگی براش اتفاق افتاده با اینکه چشمانش رو ازش گرفته ولی قدرتی بهش نداده و برای همین هیچوقت به بی باک تبدیل نشده . همین تفاوت هاست که این کمیک رو جذاب کرده . اگه میخواید میزان اهمیت وفاداری به شخصیت پردازی کاراکتر ها رو به خوبی درک کنید ، بهتون پیشنهاد میکنم که این کمیک ها رو بخونید ؛ چون که اینجوری میبینید که با اینکه نویسندگان این کمیک به طور کامل سرنوشت و اتفاقات مهمی که توی زندگی کاراکتر ها میفته رو دستخوش تغییرات کردن اما با وفاداری زیادی که به شخصیت پردازی اونها داشتن ، کاری کردن که نه تنها کسی اعتراض نکنه ، بلکه خیلی ها هم از خوندن این کمیک لذت ببرن و همین هم نشون دهندهٔ اهمیت بالای وفاداری به شخصیت پردازی کاراکتر هاست . چیز دیگه ای که به نظرم گفتن ـش خالی از لطف نیست ، این ـه که نویسندگان علاوه بر اینکه تعداد صفحات کمی رو برای شرح دادن داستان داشتند ولی به طور شگفت انگیزی به تاریخچهٔ مارول و شخصیت هاش ادای احترام کردن . یعنی توی همین تعداد صفحات کم علاوه بر روایت داستان ، ما گوئن استیسی و هری آزبورن ، ویلسون فیسک ، زن عمو می ، نورمن آزبورن ، اما فراست و ... رو هم دیدیم . جالب اینه که بیشتر این شخصیت ها دیالوگ ها و صفحاتی رو هم به خودشون اخصاص دادن و تأثیراتی بر روی داستان داشتن . این نشون دهندهٔ تسلط کامل نویسنده ها بر روایت داستان ـه . دیگه فکر کنم نکاتی که لازم بود بگم رو گفتم ؛ فقط میخوام یکبار دیگه روی جذاب بودن داستان این سری تأکید کنم و بگم که نویسندگان واقعاً سنگ تموم گذاشتن و داستان تقریباً منحصر به فرد و خوندنی ای رو ایجاد کردن و به همین خاطر هم به معنی واقعی کلمه ازشون قدردانی میکنم !
پروتاگونیست :
راستش سخت ـه که بگیم پروتاگونیست این سری دقیقاً چه کسی ـه . چون که سه تا از بهترین ابرقهرمانان مارول توی این سری حضور دارن و داستان دربارهٔ اتفاقات پیش اومده برای اونهاست ؛ اما از اون طرف راوی داستان ، فرد دیگه ای به نام ویلیام واتس ـه که داستان از دید اون روایت میشه و همچنین حضور بیشتری هم توی این شماره داره . پس فکر کنم بشه ایشون رو شخصیت اصلی داستان دونست . همونطور که متوجه شدید ، روزی واتس از کما بیرون میاد و متوجه میشه دنیای اطراف ـش اونطور که فکر میکرد نیست . در واقع واتس توی کما دنیایی رو میدید پر از قهرمانان بزرگ ؛ ولی وقتی از کما بیرون میاد ، میفهمه که هیچ کدوم از اون قهرمانا قدرت های خودشون رو ندارن و اصلاً به قهرمان تبدیل نشدن . خب ... من هم جای ایشون بودم کمی گیج میشدم ! همه چی برام مرموز و پیچیده بود ، همچنین همهٔ اون افرادی که توی کما دیدم برای روانپزشکی بهم مراجعه میکنن و من میدونم که اونها باید به شخصیت دیگه ای تبدیل میشدن ... پس چرا اینطوری شده ؟ چه بلایی سر دنیا اومده ؟ پس میشه نتیجه گرفت که کار ها و عملکرد های واتس کاملاً قابل درک ـه و اگه خودتون رو جای اون بذارید ، کاملاً میتونید باهاش همذات پنداری بکنید . این هم یکی دیگه از موفقیت های نویسندگان این کمیک ـه که تونستن شخصیت پردازی جالب و مناسبی که قابل همذات پنداری هم هست رو برای پروتاگونیست داستان خلق کنن و مخاظب رو با اون همراه کنن . فعلاً که باید ببینیم با توجه به صفحهٔ پایانی این شماره ، توی شمارهٔ بعد چه بلایی سر واتس میاد ...
آنتاگونیست :
فعلاً که این شماره فقط به جا انداختن قضایای پیش اومده و اتفاقاتی که بدون قدرت های فوق بشری برای قهرمانان دوست داشتنی مون رخ داده اختصاص داشت و طبیعتاً شخصیت خبیثی رو هم در اون ندیدیم . البته یه جا نورمن آزبورن و ویلسون فیسک قابل رؤیت بودن ؛ ولی شرارت خاصی از اونها ندیدیم و تهدید خاصی رو هم به وجود نیاورده بودن . برای همین هم میشه گفت که این شماره آنتاگونیست خاصی نداشت و برای همین هم از بررسی بخش آنتاگونیست صرف نظر میکنم و به دیگر بخش ها می پردازم ...
طراحی :
طراحی های این سری رو آقای مایکل گیدوس بر عهده دارن و انصافاً هم طراحی های جذاب و زیبایی دارن که کاملاً برای روایت داستان مناسب هستن . پانل بندی انجام شده برای این شماره کاملاً مناسب و ایده آل فضای داستان ـه و طراحی ها به خوبی داستان رو روایت میکنن . اون حس و حال مرموزی که این سری داره هم توی طراحی ها یافت میشه و همین هم باعث جذابیت اون شده . احساس میکنم طراحی های آقای گیدوس سبک متفاوتی رو با طراحی های دیگه دارن و در عین پر جزئیات بودن ، ساده به نظر میرسن و من که از این نکته خیلی لذت بردم . و البته در همچین کمیکی که هیچ صحنهٔ اکشن و بزن بزنی نداره و اکثر لحظات داستان در تعاملات بین شخصیت هاست ، طراحی نقش مهمی رو ایفا میکنه و باید بگم که آقای گیدوس هم به خوبی از عهدهٔ اون بر اومده . یعنی تعاملات بین شخصیت ها همون قدر و دیدنی و دارای جذابیت ـه که باید باشه . جزئیات به کار رفته توی پس زمینه های پانل های این شماره واقعاً خوب از کار در اومده و علاوه بر اینکه نکات زیادی در اونها پیدا میشه ، موجب افزایش جذابیت تعاملات بین کاراکتر ها شده که عرض کردم . شاید تنها ایراد کوچیکی که بشه از طراحی های آقای گیدوس گرفت ، چهره های طراحی شده برای برخی از شخصیت هاست . درسته که این نوع طراحی چهره جزو سبک آقای گیدوس محسوب میشه ، ولی به شخصه زیاد از چهرهٔ شخصیت ها خوشم نیومد ؛ البته ممکن ـه همه با نظر من موافق نباشن ولی من که از چهره ها لذت نبردم . فکر کنم دلیلش این ـه که این چهره ها مطابق چهرهٔ همیشگی اونها که در یاد ها مونده و هممون هم این شخصیت ها رو با اون چهره ها میشناسیم نبودن و سعی کرده بودن تا متفاوت باشن . که به نظر من حاصل کار زیاد رضایت بخش نبوده . اما در کل باز هم از طراحی های آقای گیدوس خیلی لذت بردم و سبک متفاوتی رو که ایشون برای طراحی به کار گرفته بودن ( به جز چهرهٔ کاراکتر ها ) دوست داشتم .
ترجمه :
از آقای طهماسب به خاطر ترجمه های خوبی که داشتن تشکر میکنم ! ترجمه های ایشون به قدری خوب بودن که به هیچ وجه احساس نمیکنید که دیالوگ ها ابتدا به زبان انگلیسی بودند . در چنین سری پیچیده و مرموزی ، روون بودن ترجمه ها خیلی مهم ـه که آقای طهماسب به خوبی از عهدهٔ این کار بر اومدن . بهتون خسته نباشید میگم ! مثل همیشه هم از استاد ترابی عزیز بابت نظارتی که بر ترجمه داشتند سپاسگزارم !
ادیت :
ادیت های آقای خان محمدی هم خیلی لذت بخش بودند ! فونت های انتخاب شده برای ادیت دیالوگ ها کاملاً مناسب و ادیت هایی که شما برای این شماره انجام دادید خیلی دلپذیر و زیبا بودند . اگه بخوام حرف هام رو خلاصه کنم ، میتونم بگم که واقعاً از ادیت های شما لذت بردم ! خسته نباشید ! از جناب آقای فقیه هم بایت ادیت کاور کمال تشکر رو دارم !
نکات مخفی ، اشارات و ایستر اگ ( Easter Egg ) ها :
_ به نظر میاد اون دو دکتری که در ابتدای کمیک بعد از به هوش اومدن ویلیام واتس بالای سرش هستن ، سوزان استورم و رید ریچاردز باشن . همچنین توی صفحهٔ ۱۰ و دفتر واتس هم ما اسامی افراد زیاد و آشنایی رو میبینیم که برای حل مشکلات روحی و روانیشون به واتس مراجعه میکنن . کسانی مثل بروس بنر ، پیتر پارکر ، مت مورداک ، جسیکا جونز ، لوک کیج و ...
_ مثل اینکه در این دنیا با اینکه قدرت فوق بشری ای وجود نداره ، اما لوگانی هست که چنگال های مکانیکی ای داره و اونها رو روی دستش وصل میکنه و جالب این ـه که هنگام بیرون اومدن این چنگال ها دقیقاً همون افکت صوتی آشنای snikt به نمایش در میاد :
s18.picofile.com/.../...
جمع بندی :
کمیکی با داستانی به شدت جذاب که دارای ایدهٔ بسیار جذابی ست و مخاطب را با خود همراه میکند . همچنین شخصیت پردازی های قابل درکی دارد و همین هم یکی از نقاط قوت آن است . به علاوهٔ طراحی های زیبا ، پویا و منحصر به فردی که داستان را به بهترین شکل ممکن روایت میکنند . اگر آب در دستانتان هست ، همین الان اون رو بر زمین بگذارید و خودتون رو از لذت خواندن این کمیک جذاب محروم نکنید !
نمرات :
داستان : ۱۰/۱۰
طراحی : ۹/۱۰
ترجمه : ۱۰/۱۰
ادیت : ۱۰/۱۰
در پایان ، سپاس از تیم اسپایدی که این شماره از این سری شاهکار رو در اختیار ما دوستداران کمیک قرار دادند . همچنین تشکر میکنم از کسانی که تا اینجا نقد و بررسی این بندهٔ حقیر رو تحمل کردند . به زودی با نقد شمارهٔ بعدی در خدمت شما خواهم بود !
روز و روزگارتون خوش !
نقد و بررسی شمارهٔ ۲ از کمیک "بی قدرت ها" ( Powerless )
هشدار : این نقد حاوی اسپویل است !
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
مقدمه :
بی قدرت ها ( Powerless ) نام مینیسریز تحسین شدهای است که در سال ۲۰۰۴ چاپ شد و مورد تحسین همگان قرار گرفت . این سری کمیک ها به قلم مت چرنیس و پیتر جانسون و با طراحی مایل گیدوس ، داستان دنیایی را روایت میکند که در آن قدرت های فوق بشری وجود ندارند و سه تن از شخصیت های معروف و مشهور مارول کمیکس یعنی مرد عنکبوتی ، ولورین و دردویل شخصیت های اصلی این سری کمیک ها هستند . داستان هم از نگاه روانپزشکی به نام ویلیام واتس تعریف می شود . بی قدرت ها توسط طرفداران یک شاهکار خطاب می شود و افراد زیادی به دلیل مرموز و جالب بودن داستان ، فضای موجود در کمیک و البته وفاداری کامل به ذات شخصیت ها از آن استقبال کردهاند . با بنده یعنی « Scarlet Speedster » در نقد شمارهٔ دوم از این سری جذاب همراه باشید ...
داستان ( پروتاگونیست و آنتاگونیست ) :
داستان این شماره دقیقاً در ادامهٔ داستان شمارهٔ قبلی روایت میشه و نکات زیادی داره که میشه دربارهشون صحبت کرد . قطعاً تمرکز اصلی این شماره روی شخصیت "لوگان" ـه و بخش زیادی از داستان به این شخصیت اختصاص داره . لوگان توی این دنیا مثل یه ماشین کشتار میمونه و برای همین هدف هم مورد آزمایش های برنامهٔ سلاح ایکس قرار گرفته . خیلی هم من رو یاد باکی بارنز میندازه ؛ چرا که اون هم مورد شستشوی مغزی قرار گرفته بود و با شنیدن کلمات خاصی کاملاً مطیع و بیاختیار میشد ، که در اینجا نماد سلاح ایکس جای اون کلمات خاص رو گرفته . مثل اینکه "میستیک" هم حسابی از این تحت کنترل گرفته شدن لوگان استفاده میکنه و به عنوان هدف بعدی هم بهش گفته که ویلیام واتس رو بکشه . کاملاً مشخص ـه که لوگان چیزی از هویت ـش به یاد نمیاره و از قتل هایی که مرتکب شده پشیمون ـه و در رابطه با فراموشی هویت و حافظه ، ما حتی میتونیم شباهت هایی رو بین اون و واتس مشاهده کنیم ... در کل من که خیلی لوگان این شماره رو دوست داشتم و دلم میخواد که در آینده بیشتر ببینمش . ضمن اینکه شخصیت پردازی بسیار جالبی هم داره . همچنین ما روایت داستان "مت مورداک" رو هم در کنار لوگان شاهد بودیم و دیدیم که چه بلایی سر عشق ـش "کارِن پیج" اوند و چطور تمام سعی ـش رو میکنه تا اون رو از بیمارستان بیرون بیاره . برای اینکار هم به پولی که از طریق وکالت شخصی به نام "فرانک کسل / پانیشر" که به جرم قتل توی زندان ـه به دست میاره نیاز داره . اما ویلسون فیسک / کینگ پین قرار نیست این اجازه رو بده و اینجا دقیقاً همون نقطهٔ تقابل بین مت و فیسک شکل میگیره . مت هم مثل بقیهٔ کاراکتر های این سری شخصیت پردازی همیشگی خودش رو داره و دوست دارم تعاملات بیشتری رو بین مت و فیسک رو ببینم . حضور پانیشر هم کاملاً کوتاه و البته موثر ـه و اشتراکات فراوانی بین اون و پانیشری که همیشه میبینیم وجود داره . در کنار همهٔ اینها ، ما پیتر پارکر رو هم توی این شماره داشتیم که اون هم مقابل دشمن همیشگی ـش یعنی نورمن آزبورن قرار گرفته بود . نورمن از پیتر میخواد که راز هایی که پشت شرکت صنایع استارک هست رو براش فاش کنه و پیتر هم این راز ها رو انکار میکنه و مدتی بعد میفهمه که یکی از این راز های بزرگ ، پروژهٔ مرد آهنی تونی استارک ـه و ممکنه در نهایت ما شاهد قهرمانی به نام مرد آهنی در این دنیای بدون ابرقهرمان باشیم ( با توجه به اینکه تمام قدرت مرد آهنی در زره ـش جمع شده ، دیدن چنین چیزی کاملاً محتمل ـه ) در کل دوست دارم دقیقاً مثل اون تقابل بین مت مورداک و کینگ پین ، بیشتر تقابل و تعاملات بین پیتر و نورمن رو شاهد باشم تا بتونم بیشتر اون دشمنی دیرینه ، بزرگ و تاریخی رو بین این دو نفر و بدون هیچ قدرتی حس کنم . از تعاملات بین پیتر و گوئن استیسی هم لذت بردم . علاوه بر اینها ما شاهد اضافه شدن بروس بنر / هالک هم به داستان بودیم و میشه پیشبینی کرد که در شماره های آینده قراره بیشتر بنر رو ببینیم . چیزی که برام جالب ـه ، این ـه که تا این شماره ما هیچ دیداری رو بین سه شخصیت اصلی این سری ( لوگان ، مت و پیتر ) شاهد نبودیم و به نظرم حتماً باید در ادامه این اتفاق بیفته تا جذابیت داستان دو چندان بشه . فکر کنید ... سه تا از محبوبترین شخصیت های مارول در کنار هم اون هم بدون هیچ قدرتی ! خصوصاً در چنین سری خوندنیای که حتی تصورش هم جذاب ـه ! در مجموع از این شماره هم درست مثل شمارهٔ قبلی لذت بردم و اصلاً نمیتونم برای خوندن شمارهٔ بعدی صبر کنم . واقعاً که عملکرد نویسندگان این سری یعنی آقایان مت چرنیس و پیتر جانسون شگفت انگیز بوده !
پروتاگونیست :
ویلیام واتس این شماره در مقایسه با شمارهٔ قبلی حضور خیلی کوتاهی داشت ؛ در واقع ما واتس رو فقط در تعاملات ـش با لوگان و بروس بنر ملاقات کردیم و راستش تغییری توی شخصیت پردازی اون به چشم نمیخورد که بشه راجع بهش صحبت کرد . یعنی درست مثل شمارهٔ قبلی ، واتس دقیقاً همون آدمی ـه که نمیدونه چه بلایی سر دنیا اومده و چرا تمام آدمای دور و برش رو به صورت یه ابرقهرمان توی رویای توی کما ـش دیده . توی این شماره هم همچنان به دنیال یافتن پاسخ سوالات خودش ـه . بنابراین نظر خاصی دربارهٔ واتس توی این شماره ندارم . ولی از این خیلی خوشم اومد که شباهت هایی رو بین خودش و لوگان میدید و حس میکرد که اون هم مثل لوگان کسی ـه که خیلی از اتفاقات اخیر زندگی ـش خبر نداره و گذشتهٔ مجهولی رو دارا ست و برای پیدا کردن هویت خودش تلاش میکنه . فعلاً هم باید ببینیم که با توجه به مأموریتی که در صفحهٔ پایانی کمیک به لوگان داده میشه ، در شمارهٔ بعدی چه بلایی سر واتس میاد ...
آنتاگونیست :
به نظر میاد که با توجه به وجود سه قهرمان ما توی این سری شاهد حضور سه آنتاگونیست مختلف باشیم . یعنی برای پیتر پارکر ما خباثت نورمن آزبورن رو ببینیم ، تقابل بین مت مورداک و ویلسون فیسک رو شاهد باشیم و همچنین جریانات بین لوگان و افراد پشت برنامهٔ سلاح ایکس رو مشاهده کنیم . در خصوص نورمن ، ما در واقع همون نورمن همیشگی که دنبال قدرت و جاه طلبی ـه رو توی این شماره دیدیم که یک بار دیگه نشون میداد که حتی اگه نورمن هیچوقت به گرین گابلین تبدیل نمیشد ، باز تا چه حد اعمال خبیثانهای ازش سر میزد . من که بی صبرانه منتظر ادامه یافتن داستانک مربوط به نورمن و پیت و دشمنی اونها در شماره های بعدی هستم . همچنین ما کینگ پینی رو داشتیم که توی قضیهٔ قتلی که کسل به خاطرش افتاده توی زندان دست داشته و از اون طرف هم مت مورداک برای کمک به عشقش کارِن پیج به پولی که از طریق وکالت کسل به دست میازه نیاز داره و اینجاست که این دو دشمن قدیمی رو در روی همدیگه قرار میگیرن . چیزی که همیشه توی کمیک بوک های دردویل دیدیم و امیدوارم اینجا هم به بهترین شکل نشون داده بشه . اطلاعات زیادی هم از برنامهٔ سلاح ایکس به دست نیاوردیم و فعلا فقط میدونیم که میتونن لوگان رو به یه ماشین کشتار تبدیل کنن و دلم میخواد که هدف های پشت این سازمان رو در شماره های بعدی بیشتر مشاهده کنیم . در کل این شماره یه قدم رو به جلو برای خبیث های داستان داشت و دیدن این سه خبیث بزرگ در یک داستان میتونه خیلی هیجانانگیز باشه و همین هم یکی از دلایل اشتیاق ـم برای خوندن شماره های بعدی ـه .
طراحی :
طراحی های آقای "مایکل گیدوس" در این شماره هم میدرخشند . با لیاوت ( layout ) شروع میکنم که قطعاً یکی از برترین بخش های این شماره ست . راستش یکی از سوالاتی که برام پیش اومده این ـه که نویسنده لیاوت یه کمیک رو انجام میده یا طراح ؟ ( اگه کسی میدونه خیلی ممنون میشم پاسخ بده ) در هر حال لیاوت این شماره فوقالعاده ست و در این قضیه شکی نیست ؛ چرا که به بهترین شکل ممکن داستان رو روایت میکنه و البته از نقش موثر طراحی نمیشه غافل شد . در واقع در طول داستان ، مخاطب کاملاً با طراحی ها خو میگیره و این نکتهٔ بسیار مثبتی ـه . درست مثل شمارهٔ قبلی نقطهٔ قوت طراحی های این شماره ، dynamic و پر جزئیات بودن اونها ست . در واقع آقای گیدوس به قدری در طراحی های خودشون از جزئیات استفاده میکنن گه مخاطب به مقدار بسیار زیادی از طراحی ها لذت میبره و کاملاً در بطن داستان قرار میگیره . جزئیات به کار رفته در پس زمینه ها باعث شده تا پانل ها از جذابیت خاصی برخوردار بشن . و این نکته در خصوص طراحی تعاملات بین شخصیت ها هم صدق میکنه . در واقع تعاملات بین کاراکتر ها هم یک از نقاط قوت طراحی ـه و پانل های مربوط به این تعاملات خیلی جذاب و تماشایی از آب در اومدند . متأسفانه مثل شمارهٔ قبلی با طراحی چهره ها یکم مشکل دارم و به نظرم از جذابیت کافی برخوردار نیستند ؛ خصوصاً در این شماره و با چنین طراحی های جذابی وقتی که چهرهٔ کاراکتر ها خوب طراحی نشده باشه ، خیلی به چشم میاد . همچنین طراحی نه چندان خوب چهره ها موجب شده تا احساسات شخصیت ها به خوبی نمایش داده نشه و نتوان با اونها ارتباط برقرار کرد ( البته چندین مورد استثنا هم وجود داره ) جدا از اینکه این نوع طراحی چهره جزو سبک طراحی آقای گیدوس ـه ، اما به نظرم اگه یکم روی طراحی چهره ها بیشتر کار میشد ، دیگه نمیشد نقصی توی طراحی های ایشون پیدا کرد .
ترجمه :
از ترجمه های جناب آقای طهماسب فوقالعاده لذت بردم . ترجمه های ایشون موجب لذت بردن در هنگام خوندن دیالوگ ها میشد و به خوبی با ذات شخصیت ها match بود . همچنین مثل باقی ترجمه های سایت اون فاکتور روون و در عین حال ساده بودن رو هم در خودش داشت و همهٔ اینها در کنار هم کاری کردن تا ترجمه های شما بینقص باشه . خسته نباشید ! از استاد ترابی عزیز هم بابت نظارت بر ترجمه ها تشکر میکنم !
ادیت :
ادیت های آقای رجبی هم واقعاً عالی بودند . ادیت های شما مثل همیشه زیبا ، با کیفیت و حرفه ای بودن و موجب لذت ما از خوندن کمیک شدن . کاور ها به بهترین شکل ممکن برگردانده شده بود و وقتی که لوگوی اصلی رو با لوگوی طراحی شده توسط شما مقایسه کردم ، واقعاً به عمق استعداد شما در ادیت پی بردم . بهتون یه خسته نباشید جانانه میگم و از ادیت های زیبای شما خیلی خیلی متشکرم !
جمع بندی :
شماره ای رو داشتیم با داستانی جذاب و خوندنی که شخصیت پردازی های درجه یک و طراحی های پویا و منحصر به فردی داشت و مخاطب رو کاملاً برای خوندن قسمت های بعدی مشتاق میکرد . در واقع این شماره تمام چیز هایی که برای لذت بردن از خوندن یک کمیک بوک لازم ـه رو داره . خوندن ـش رو به شدت به مشتاقان و علاقهمندان پیشنهاد میکنم !
نمرات :
داستان : ۱۰/۱۰
طراحی : ۹/۱۰
ترجمه : ۱۰/۱۰
ادیت : ۱۰/۱۰
در پایان ، سپاس از تیم بینذیر اسپایدی که این شماره از این سری شاهکار رو هم در اختیار ما قرار دادند . همچنین تشکر میکنم از کسانی که تا اینجا نقد و بررسی بنده رو تحمل کردند . به زودی با نقد شمارهٔ بعدی در خدمت شما خواهم بود !
روز و روزگارتون خوش !
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا