نقد فصل دوم سریال بی باک

نقد فصل دوم سریال بی باک daredevil

بی باک شخصیتی در مورد تضادهاست و این نقدی است بر فصل دوم سریال بی باک ...

مت مورداک شخصیه که در طول روز  وکیله و در طول شب به مبارزه با خلافکاران و شورشیان میپردازه، مت یک کاتولیک معتقده اما مانند شیطان لباس بر تن می کند. این شخص کوره اما دنیا رو بسیار متفاوت تر و بهتر از هر کس دیگه ای میبینه، و جالبترین بخش این است که به صورت تصادفی فصل دوم بی باک به دنبال شناخت این دنیای دوگانگی ها ست. این کشفایات نه فقط در قهرمانان داستان بلکه در تک تک اشخاص اطراف آنها رخ میدهد.

چارلی کاکس دوباره نقش مردی بدون ترس رو در این مجموعه ایفا میکنه، او در این نقش به گونه ای جذابیتی بدون ترس و از خودگذشتگی انجام میده که مت رو تبدیل به یک کاراکتر خارق العاده کرده است. کاکس خودش رو در این نقش مانند دیگر بازیگران دنیای مارول از جمله رابرت داونی جونیرو(مردآهنی) و رایان رینولدز(ددپول) ذوب (واو عجب کلمه ای) کرده است به گونه ای که دیگر مرز بین بازی بازیگر و نقش از بین رفته است(به معنای واقعی کلمه یکی شده اند). کاکس نقش لنگرگاه اصلی برای دیگر بازیگران را دارد، سوال اساسی اینه که چه کسی میتواند ادامه یک کار خارق العاده باشه وقتی خودش در اصل خارق العاده است. الدن هانسون در نقش فاگی نلسون هنوز یکی از نقاط قوت اطرافیان و شخصیت های مکمل با خصوصیات عزیز ، مزاحم و دلنشین و بامزه است. ترکیب این خصوصیات به کاراکتر کمیک شخصیت داده و باعث جذابیت داستان مت شده است. جدای از شخصیت فاگی شخصیتی دیگر با بازی دبورا آن وول در نقش کارن پیج نیز وجود دارد که به این مجموعه بسیار دارک روشنایی میبخشد. وول و کاکس در داستان به گونه ای پیش میروند که ممکنه یکی از باورپذیرترین داستان های عاشقانه دنیای مارول رو تا به اینجای کار به نمایش بگذارند. و صد البته شخصیت فرانک کسل هم وجود دارد.

جو برنثال نقش پانیشر را در این سری بازی می کند و همراه با خودش یکسری خصوصیات جالب به همراه آورده است. این کاراکتر دو وجه برای نمایش دارد نه در مورد اعمالش بلکه بیشتر در موردچگونگی به تصویر کشیدن او به عنوان یک معما. برنثال به راحتی در به تصویر کشیدن جنبه نظامی توانا است.هیچ شخص دیگری نمی توانست بسیار تواناتر و طبیعی تر از او حرکت در طول یک راهرو با یه شاتگان توی دستش رو به تصویر بکشه اما وقتی نوبت به جنبه های احساسی و آشکارسازی گذشته کاراکتر می رسد در این زمینه هم خوب عمل میکنه. پانیشر در راضی کننده ترین حالت خود به عنوان یک ماشین کشتار برای تماشاگر تعریف شده است کسی که همیشه 5 قدم از بقیه جلوتر است. اما در اینجا پانیشر شخصیه که بسیار شکسته و داغونه و در بهترین حالت دو قدم عقب است. وقتی برنثال در حال جنگ و دعوا یا جرم و جنایت نیست، مشغول تحویل دادن دیالوگ های شکسپیرگونه است که همین دیالوگ ها در داستان مثل هدشات میمونند.

 بعض از طرفداران پانیشر به خاطر روش های مخوف و لذت بخش و هم چنین خلاقانه اش در کشتن افراد شرور دوستش دارند. تعدادی از این روش ها قطعا نشان داده شده اند اما یکسری از اون ها از دید پنهان شده اند. در عوض نمایش حمله گونه ای که فیلم پانیشر دارد، این مجموعه به دنبال نمایش شروع یک کشتار و پایان یک حمام خون است یا بیشتر روی کاراکتری تمرکز دارد که هیچ ایده ای در مورد این که اطرافیانش دارند میمیرند ندارد.مورد آخر بسیار سرگرم کننده است اما اگر پانیشر در این مواقع مثل یک تانک عمل نکند پس کجا و چطوری میتواند اینگونه باشه. پانیشر یک نیروی طبیعت است که این مجموعه در این مورد کاملا آگاهی و با شخصیتش آشنایی دارد به همین دلیل است که این آشنایی کامل از شخصیت با ظرافت و نکات دقیق در قسمتی که کاراکتر معرفی می شود نمایان است. این آشنایی از شخصیت نشان میدهد که تهیه کنندگان مجموعه داگلاس پتری و مارکو رامیرز میدانند که چه در دست دارند اما ظاهرا مانع های در کار به خاطر استانداردها و شیوه های نمایش وجود دارد. فصل اول بی باک شاهد بریده شدن سر توسط در اتوموبیل و کشتن توسط خرده شیشه شده بودیم اما خشونت پانیشر در اینجا احساس میشه که خفیف شده است. شاید قصد از انجام این کار برای حفظ ضربه نهایی برای قسمت آخر باشد و شاید هم دست تولید کننده گان در این مورد بسته است.

دستان بسته در این مورد شاید یک مزیت نیز باشد. معمای بخش اول قسمت های فصل دوم در هسته آن یعنی در قسمت پانیشر علیه بی باک : طلوع مدافعان است. جایی که دو شخصیت تعدادی صحنه واقعی مبارزه دارند که واقعا خارق العاده هستند. در این بین در مورد نحوه به تصویر کشیدن مبارزات باز و خارق العاده فصل دوم بی باک 2 که مثل یک طراحی رقص میماند هر چه گفته شود کم است. جایی که فصل اول و 13 قسمت ابتدایی قبلی تقریبا فضایی بسته داشت در این فصل دستاورد بصری سینمایی تزریق شده توسط مارتین آلگرن فضایی وسیع تر  و احساس صریح کمیک بوکی به نمایش میگذارد. گرچه نمایش تکی ضربات ارتباط رئال مبارزه را نشان میدهد، نمایش کل یک مبارزه فضایی سنگین به صحنه القا میکند. که این خود باعث تفاوت این سری است. صد البته این مبارزات 30 درصد مشت و 70 درصد فلسفه هستند. فرانک و مت سکانسی با دیالوگ عظیم دارند انقدر عمیق و پیچیده است که باعث میشوند فراموش کنید که در حال تماشای یک نمایش هستید نمایشی که در سکانس قبلش چندین نینجا در آن بود اما وقتی دقت میکنید می بینید که نینجاها اونجان ولی انقدر در نخ دیالوگ بودید که حضور آنها را فراموش کرده اید.

 فصل دوم بی باک شخصیتی جدید با بازی الودی یانگ در نقش الکترا ناتچیوس دارد آچار فرانسه ای که برای همه چیز مت مورداک خوب است. گرچه پانیشر راضی کننده ترین حالتش از وقتی که به یک گردباد انسانی که یک مسیر از تخریب بر جای میگذارد تبدیل شده است، مت مورداک در راضی کننده ترین حالتش از وقتی که همه چی برایش نابود شد قرار داد و الکترا ضمانت و دلیلی بر این وضعیت است. یانگ روح الکترا را که مانند یک چراغ میدرخشد و شخصیت کاراکتر را با هیجان انگیز ترین روش به نمایش میگذارد. سانگ درندگی و ملایمت را با هم به ارمغان می آورد و باعث شد که من چیزی را درک کنم که قبلا اصلا به آن فکر نکرده بودم این که الکترا مثل یک گربه میماند. بازیگوش اما رمزآلود و گاهی اوقات عالی و عوضی ترکیبی از خصوصیات متناقض که عالی به نمایش گذاشته شده اند. درست به همان صورتی  که کاکس و وول تمامی چیز های سازگار و خوب را درباره عشق نمایش میدهند، کاکس و یانگ همه آن موارد را در قسمت های خطرناک و اکشن مانند بخش های صدمه زدن و نگه داشتن افراد از پنجره یک برج انجام میدهند.

دستاورد واقعی فصل دوم بی باک در واقع آوردن مخاطرات و روح و بطن فصل اول نیست چون این موارد به درستی انجام شده اند بلکه آوردن صحیح شخصیت های داستان و جا دادن آنها در روح و متن قصه سریال است اونم به بهترین و راضی کننده ترین روشی که امکانش است. فصل دوم شاید یکی از کمیک بوکی ترین سریال های تلویزیونی است زیرا آینه وار ساختار کمیک را به قالب صحنه نمایش وارد می کند به گونه ای که فراموش میکنیم در حال تماشای تلویزیون هستیم بلکه احساس میکنیم در حال خواندن صفحات کمیک هستیم. در حالی که فصل اول بیشتر به قالب ها و چارچوب های سریال های تلویزیونی پایبند بود و در هر چرخشی ما رو راهنمایی میکرد ، فصل دوم دستاورد گرافیکی محسوس با خود به همراه دارد. بخش های و داستان های هر قسمت انسجام خاص خود را برای چندین ساعت دارند، اما وقتی همه آنها به هم میپوندند داستان بزرگتر و تصویری بزرگتر از داستان کل فصل ارائه می کنند. اما اون داستان بزرگ چیه ؟ داستان بزرگتر به عنوان مثال به تقسیم دنیای بی باک میپردازه. روزهای مت مورداک و شب های مت به یک اندازه نقل خواهند شد، که همین باعث میشه هر دو خاص باشند و خصوصیات خود را دارا باشند.

هر چند که شاید باورش سخت باشد، اما فصل دوم بی باک یک سرو گردن از فصل اولش بالاتر است.با پرداختن و در آغوش گرفتن کمیک ها این سریال هر چه بیشتر خود را از مابقی دنیای مارول و دیگر مجموعه های آن جدا کرده است. اگر چه همه چیز آن در حد اعلا نیست مثل مواردی که بیانشان برای بار اول مناسب است اما برای بار دوم نظم را بر هم میزنند. مواقعی که در آن کاراکترها باید چیزهایی را توضیح دهند که تماشگران از قبل آنها را میدانند. اما خوشبختانه از این موارد بسیار کم در آن پیدا میشود.

اگر شما در مورد فصل اول سریال بی باک مشتاق بودید و لذت بردید، امیدوارم از فصل دوم سریال بی باک به همان اندازه که من لذت بردم لذت ببرید. سفتی و سختی ای در داستان سریال قرار دارد که از قلب کاراکتر گرفته میشود و اثباتی قوی بر این است که چرا بی باک یکی از برترین قهرمانان کمیک است. موارد اضافه شده به مجموعه خوشایند است و فقط باعث پیش برد داستان به صورت هیجان انگیز می شود، اگرچه سریال قطعا در داستان پانیشر کمی خویشتن داری میکند. اما این سری در به تصویر کشیدن شوخی های تلخ و صحنه های هوشمندانه و حضورهای افتخاری (کامئو) از روح کافی برای سربلند کردم مرداک برخوردار است.

 

امتیاز: 9 از 10

نویسنده: بهزاد صادقی

  Benjamin.s

All rights reserved © Spidey.ir 2016

      (هرگونه كپی‌برداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز می‌باشد)

 

مطالب مرتبط:

10 کمیک برتر بی باک

معرفی کامل شخصیت بی باک

10 كمیك برتر با حضور كینگ پین (The Kingpin)

100 شخصيت برتر مارول: الكترا

20 پانل برتر تاریخ کمیک بوک 

5 مرگ دردناک تاریخ کمیک بوک

10 نكته جالب (Easter Egg) در سریال تلویزیونی Daredevil

10 قهرمان برتر مارول که در مبارزه مهارت دارند!

لحظات ماندگار: «الكترا» به دست «بولز آی» به قتل میرسد

لحظات ماندگار كميك هاي بي باك: مرگ كارن پيج

75 لحظه ماندگار مارول: همه اش زير سر كينگ پين بود! 

لحظات ماندگار: بي باك از ميان شعله هاي آتش خارج ميشود تا نبرد نهايي خودش با  كينگ پين را انجام دهد 

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید :

Submit to DeliciousSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn