نقش کلیدی «استیو دیتکو» در خلق و شکل گیری شخصیت «پیتر پارکر/مرد عنکبوتی»

نقش کلیدی «استیو دیتکو» در خلق و شکل گیری شخصیت «پیتر پارکر/مرد عنکبوتی»

این مقاله به مناسبت درگذشت استیو دیتکو و به روح بزرگ این اسطوره بی همتای دنیای کمیک ، تقدیم میشود.

مقدمه: «استیو دیتکو» چند روز پیش و در 90 سالگی دار فانی را وداع گفت. درسته که دیتکو حرفه ای طولانی و متنوع به عنوان یک طراح دنیای کمیک داشت ولی تا ابد به عنوان کسی شناخته خواهد شد که به همراه «استن لی» ، مرد عنکبوتی را خلق کرد که به عقیده همه کارشناسان یکی از محبوب ترین ابرقهرمانان تاریخ دنیای کمیک است (حالا اگه نگیم محبوب ترین!). اما مساله مهم درباره دیتکو اینه که ایشون فقط طراح داستان های اولیه مرد عنکبوتی نبود  و نقش کلیدی در خلق داستان های او داشت. او همچنین بسیار در شکل گیری شخصیت پردازی که از ما الان از پیتر پارکر/اسپایدرمن سراغ داریم نقش داشت . به همین دلیل اغراق نیست اگر بگوییم دیتکو در چیزی که الان ما به عنوان مرد عنکبوتی میشناسیم، در حدود 70 درصد نقش داشت و استن لی تنها 30 درصد! چون استن در واقع فقط ایده اولیه این شخصیت به ذهنش رسید و بعدشم فقط در اکثر موارد دیالوگ به کمیک های او اضافه میکرد. خلاصه این که دیتکو در طی 4 سالی که روی کمیک های اسپایدرمن کار میکرد تمام جنبه های اصلی و ثابت شخصیت اسپایدرمن را تثبیت کرد و بسیاری از دشمنان اصلی اسپایدرمن هم مخلوق او هستند. این 4 سال نه تنها مهم ترین دوره برای کمیک های اسپایدرمن ، بلکه یکی از مهم ترین ها در طول تاریخ است.

 

در ابتدای دهه 60 میلادی، استیو دیتکو یکی از محبوب ترین طراحان مارول بود ولی در مقایسه با «جک کربی» در رتبه دوم بود بود چون کربی قدمت بیشتری داشت و از دهه 40 میلادی یکی از برترین ها بود. به همین دلیل استن لی بیش از هر کسی روی جک کربی تکیه میکرد. و اگر او نبود، میرفت سراغ استیو. بنابراین وقتی ایده اولیه یک ابرقهرمان نوجوان به ذهن استن رسید، اولش رفت سراغ کربی و ازش خواست طرح اولیه و دیزاین او را خلق کند. منتهی کربی (که به تازگی کمیک محبوب و پرفروشی همچون "چهار شگفت انگیز" را خلق کرده بود) دیزاینی به استن لی داد که زیاد جالب نبود. در واقع این طرح شبیه به شخصیتی بود که سالها پیش کربی و «جو سایمون» به انتشارات "آرچی" ارائه کرده بودند و در نتیجه آن، شخصیتی خلق شد به نام The Fly (مگس)!

مرد عنکبوتی - مگس

گفته میشه ایده اصلی جک کربی برای مرد عنکبوتی این بوده که یک پسر نوجوان با عمویش (که یک افسر بازنشسته پلیس بود) و زن عمویش زندگی میکرد تا اینکه این پسر یک انگشتر جادویی پیدا میکنه و تبدیل میشه به مرد عنکبوتی!

جک کربی - مرد عنکبوتی استن اون رو رد کرد چون به نظرش زیادی قهرمانانه (heroic) به نظر میرسید و استن یه چیز متفاوت میخواست. پس رفت سراغ دیتکو و او هم قبل از هر چیز روی لباس این شخصیت کار کرد. برای دیتکو مهم بود که لباسش نشان دهنده قدرت هایش باشد. بنابراین از چکمه استفاده نکرد چون قرار بود به در و دیوار بچسبه. به جای تفنگ تار انداز و ... از وب شوترهای مچی استفاده کرد. همچنین ماسکی برایش خلق کرد که صورتش رو کامل بپوشاند. دیتکو گفته این کار رو کرد چون اسپایدرمن قرار بود یک قهرمان نوجوان و خجالتی باشه و بنابراین همچین شخصیتی بایدم که کل صورتش رو مخفی نگه داره. ضمن این که میخواست مرموز تر به نظر بیاد

کاستیوم مرد عنکبوتی

بنابراین کل طراحی دیزاین اسپایدرمن با دیتکو بود. استن هم ازش خیلی خوشش اومد. ولی استن لی کاوری که دیتکو برای داستان نخست مرد عنکبوتی خلق کرد (برای شماره 15 کمیک "فانتزی شگفت انگیز") رو نپسندید چون به نظرش به قدر کافی نمادین نبود. منظورم این کاوره:

 

بنابراین جک کربی بود که این کاور را باز خلق کرد (البته ایده اصلی کاور مال دیتکو بود) در نتیجه کاوری خلق شد که به تاریخ پیوست:

 

در این کمیک (که اینجا ترجمه شده) شاهد سرگذشت یا Origin مرد عنکبوتی بودیم که واقعا در زمان خودش کاملا منحصر به فرد بود و بعد از گذشت این همه سال هنوز هم بهترین اریجین یک ابرقهرمان به شمار میاد.

همین که یک ابرقهرمان نوجوان را میدیدیم برای زمان خودش کاملا تازگی داشت چون تا قبل از آن نوجوانان فقط در نقش دستیار یا نوچه (sidekick) دیگر ابرقهرمانان ظاهر شده بودند. از اون عجیب تر این بود که وقتی پیتر به قدرت های خودش دست یافت، به جای این که فورا بره و با جنایت بجنگه، رفت که با قدرت هایش در تلویزیون مشهور بشه و پول دربیاره! و بعدشم که اجازه میده یک دزد از کنارش رد بشه و همون  دزد مرتکب قتل عموی او میشه...

    

واقعا اریجین اسپایدرمن حرف نداره و تقریبا تمام ابرقهرمانان در طول سالهای گذشته دچار تغییراتی در Origin خودشون شده اند (مثل بتمن که سالها بعد از خلق شدنش در کمیک Batman: Year One بود که سرگذشتش را شرح دادند و اونی شد که الان باهاش آشنا هستیم) ولی Origin اسپایدرمن اونقدر بی نقصه که کماکان دست نخورده باقی مونده .

اما دیتکو و استن لی هنوز کارشون با این شخصیت تموم نشده بود و همچنان به خاص و متفاوت کردن او ادامه دادند.

اسپایدرمن به سرعت برق و باد وارد عنوان اختصاصی خودش شد. جالبه که بدونید اولین صفحه از شماره اول کمیک مرد عنکبوتی شگفت انگیز، دو ویژگی بسیار مهم داره که یکی از اونا مشترکا توسط دیتکو و استن لی و یکی دیگر هم کاملا توسط دیتکو خلق شد. منظورم این صفحه است:

 

اولین ویژگی اینه که روی این صفحه نوشته شده : Freak (= موجود عجیب الخلقه) و Public Menace (تهدیدی برای مردم شهر). منظورم اینه که از همون صفحه اول میبینیم که اسپایدرمن به عنوان یک "تهدید" به تصویر کشیده شده و آقای «جی حونا جیمسون» به عنوان ناشر روزنامه "دیلی بیوگل" در مقالات خودش همیشه او را مورد انتقاد قرار میداد. این موضوع هم بسیار منحصر به فرد بود. مثلا در کمیک "چهار شگفت انگیز" که درست قبل از اسپایدرمن خلق شده بود ، شاهد بودیم که اعضای این گروه مورد قبول و پسند اجتماع بودند و همچون سلبیریتی ها باهاشون برخورد میشد!

پس اسپایدرمن نه تنها باید مردم رو نجات میداد بلکه همزمان باید با این قضیه هم کنار میومد که مردم دارن به چشم یک خلافکار بهش نگاه میکنند.

ویژگی دوم در این صفحه مربوط به ژست اسپایدرمن میشه که دیتکو به عنوان طراح خلق کرده. اگر بهش دقت کنید متوجه میشید که خیلی عجیب (weird) است. البته الان شما چشمتون دیگه به این ژست های مرد عنکبوتی عادت کرده ولی اون موقع واقعا عجیب بود. این ژست اصلا هیرویک و قهرمانانه نیست و بیشتر عجیب و در هم رفته به چشم میاد.

دیتکو این نوع حالت عجیب و نامتعارف رو در خلق ظاهر دشمنان اسپایدرمن هم به کار برد. جالبه که بیشتر دشمنان شناخته شده اسپایدرمن در همون سال اولی که کمیک های او منتشر میشد، خلق شدند و ایده آنها بین دیتکو و استن مشترک بود ولی ظاهرشون همگی دست پخت دیتکو بودند. در این مقاله هم میتونید ببینید که 7 تا از 10 دشمن برتر اسپایدرمن در اون دوران خلق شدند!

در سالهای ابتدایی به این شکل بود که دیتکو و استن لی درباره خط اصلی داستان با هم مشورت میکردند. بعدش دیتکو خودش میرفت و داستان رو خلق میکرد. بعد به استن نشون میداد. او هم ممکن بود بگه فلان جا تغییر کنه و ... (البته دیتکو تا جای ممکن در مقابل درخواست های استن مقاومت میکرد!). در آخر هم استن دیالوگ رو به طراحی های دیتکو اضافه میکرد. این روش استن لی بود که بهش میگفتن "متد مارول" (Marvel Method). تو اون سالهای اولیه مارول در دهه 60 میلادی ، استن لی همیشه از این روش بهره میگرفت. اینجوری خیلی سریع کارش پیش میرفت. ضمن اینکه اونقدر طراح نابغه داشت و اونقدر بهشون اعتماد داشت که فقط سر ایده کلی داستان با هم توافق میکردند، بعد طراحه میرفت داستان رو خلق میکرد، بعد استن ممکن بود تغییراتی بده و آخرش هم دیالوگ ها مینوشت.

اما این روش بیشتر برای داستان های تک قسمتی جواب میداد. یا کمیک هایی که از چند داستان کوتاه تشکیل شده بودند. اما به زودی مارول شروع کرد به چاپ آرک (داستان های چند قسمتی). اینم برای خودش تازگی داشت و بعد از مدتی دی سی هم از مارول پیروی کرد و داستان های چند قسمتی چاپ کرد. بنابراین دیتکو آزادی عمل بیشتری در خلق داستان های پیدا کرد.  ضمن این که استن به مرور کمتر تو کار دیتکو دخالت کرد (اما همچنان گیر های خودش رو میداد!) مثلا همانطور که قبلا در این مقاله گفته بودم. اولش که قرار بود شخصیت «والچر» را خلق کند، استن اصرار داشت که باید چاق باشد (چون قبلا در فیلم مشهور و کلاسیک "شاهین مالت"، شخصیت خبیثی دیده بود که نقشش را «سیدنی گرین استریت» فقید بازی میکرد و ازش خیلی خوشش اومده بود. بنابراین میخواست که والچر هم همچین ظاهری داشته باشه. عکس این آقا اینجاست). ولی دیتکو با نظر استن مخالفت کرد چون به نظرش شخصیت های چاق نمیتونند تحرک لازم را داشته باشند و دشمن خوبی برای مرد عنکبوتی که بسیار چابک است محسوب بشوند. او همچنین اعتقاد داشت که شخصیت های چاق فضای زیادی را در پانل های کمیک بوکی اشغال میکنند (!) دیتکو هم که میدونید تعداد زیادی پانل داخل یک صفحه جا میداد. استن هم به حرفش گوش داد و در نتیجه والچر این شکلی شد که ما الان میشناسیم

یکی از جنبه های دیگری که باعث شد خوانندگان خیلی زیاد جذب شخصیت مرد عنکبوتی شوند این بود که بدشانس بود! ولی از اون مهم تر این که پیتر پارکر یک انسان عادی بود که دغدغه هایی مثل همه ما را داشت. مثلا با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکرد، دخترها معمولا بهش محل نمیذاشتند، نگران حال عزیزان خودش بود و ... (به همین دلیل بهش لقب everyman داده بودند!).

تمام اینها از خود شخصیت استیو دیتکو گرفته شده بود. چون او هم در دوران نوجوانی از همین مشکلات و دغدغه ها رنج میبرده. استن لی هم البته ازشون استقبال میکرد. این مساله در شماره 18 از کمیک مرد عنکبوتی شگفت انگیز به اوج خودش رسید و برای اولین بار پیتر اونقدر بهش فشار اومد که تصمیم گرفت دیگه اسپایدرمن نباشه (این ایده جذاب بعدا چند بار دیگه هم تکرار شد). البته حس مسئولیت پذیری او واقعا قوی بود و همیشه باعث میشد به مسیر اصلی برگرده ولی در هر حال به عنوان یک نوجوان که این هم مسئولیت و مشکل روی سرش ریخته بود، حق داشت گاهی اوقات کم بیاره و از این نوع تصمیمات بگیره. این شماره از یک جهت هم بسیار مهمه چون در آن اسپایدرمن با هیچ ابرخبیث مبارزه نکرد (البته «مرد شنی» دنبالش بود ولی پیتر از دستش فرار میکرد). بنابراین همه داستان حول و حوش مشکلات شخصی او میگذشت. همین ثابت میکنه که اسپایدرمن چقدر از دیگران متفاوته که زندگی شخصی اش میتونه بار کل داستان رو به دوش بگیره.

سپس در انتهای داستان شاهد یکی از اون لحظات ماندگار کمیک بوکی بودیم و همانطور که در اینجا گفته بودم، زن عمو می به پیتر روحیه میده و باعث میشه دوباره تصمیم بگیره یک ابرقهرمان باشه:

سال 1965 مجله Esquire یک نظرسنجی در بین دانشجویان انجام داد و طبق این نظرسنجی معلوم شد اسپایدرمن برای این قشر به اندازه کسانی مثل «باب دیلن» (Bob Dylan) محبوبیت و اهمیت دارد (دیلن خواننده، آهنگساز، شاعر، و نویسندهٔ آمریکایی و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۶ است). یکی از از این دانشجویان به زیبایی جذابیت اسپایدرمن را در این جمله خلاصه کرد: "درگیر دغدغه و مشکلات پولی و مساله هویت. به طور خلاصه باید بگم که او یکی از ماست".

یک چیزی رو هم بگم و اونم اینه که خود استیو دیتکو هم در دوران دبیرستان شبیه به پیتر پارکر بوده و به علم و دانش هم علاقه داشته و حتی عضو گروه علمی مدرسه بوده! در عکس زیر که از معدود عکس های بر جای مانده از دیتکو هستش، او را در بین هم کلاسی های خودش میبینیم:

محبوبیت اسپایدرمن خیلی زود و به شدت افزایش یافت ولی برای دیتکو عجیب و غیر قابل درک بود که چرا باید هنوز سر خیلی از مسائل با استن لی جر و بحث کند! او سرانجام دو خواسته از استن لی داشت: اول اینکه از این به بعد اسم او علاوه بر طراح باید به عنوان یکی از نویسندگان نیز در کمیک های اسپایدرمن درج بشه. و دوم این که دیگر نمیخواست مستقیما کاری با استن داشته باشه! در نتیجه او خودش خط اصلی داستان را تو ذهنش میریخت و بعد داستان رو طراحی میکرد و میفرستادشون به مارول (بدون این که خودش بره دفتر استن لی). بعدش استن فقط دیالوگ اضافه میکرده. (البته دیتکو یه بار گفته بود که این استن بود که پیشنهاد این کار رو داد چون مدام باهم جر و بحث میکردن و استن گفته بود پس دیگه لازم نیست خودت پاشی بیایی دفتر من!). این اتفاقات و تصمیمات از شماره 25 مرد عنکبوتی شگفت انگیز رخ داد ولی از شماره بعدش بود که اسمش به عنوان کسی که خط اصلی داستان را خلق کرده درج شد:

همانطور که دیدید اسم استن لی به عنوان Scripter (= دیالوگ نویس) و اسم دیتکو هم به عنوان Plotter (= قصه پرداز) و البته طراح درج شده.

در همین دوران بود که برخی از معروف ترین و تاثیر گذارترین داستان های اسپایدرمن خلق شد. مثل همون داستان معروفی که در شماره 33 به چاپ رسید و اسپایدرمن را زیر آوار نشان میداد که بارها به اشکال مختلف بهش ادای احترام شده است و همواره مظهر اراده آهنین مرد عنکبوتی بوده:

ولی جالب و شگفت انگیزه که علیرغم این که استن لی و دیتکو هیچ ارتباطی با هم نداشتند ولی دیالوگ ها و طراحی های اونا چقدر با هم هماهنگ بودند!

البته گفته میشه در این دوران صاحب مارول به نام «مارتین گودمن» به شیوه های مختلف با دیتکو در ارتباط بوده و بیشتر اوقات ازش میخواسته اکشن بیشتری تو داستان هایش به کار بگیره! (تا فروششون بیشتر بشه) البته این رو هم بگویم که دیتکو در این دوران ظاهرا دوست داشته پیتر پارکر از این حالت everyman خودش خارج بشه. یعنی دارای بلوغ بیشتری بشه و یک قهرمان تمام عیار بشه ولی روسای مارول باهاش مخالفت میکردند.

این دوره همچنین مصادف شد با ساخت اولین سریال کارتونی از روی مرد عنکبوتی. بسیاری از اپیزودهای این سریال دقیقا از روی طراحی ها و خطوط داستانی استیو دیتکو اقتباس شده بودند ولی جالبه که او هیچ دستمزد یا پاداش اضافی بابت این سریال دریافت نکرد!

 

به همین دلایل اعصاب دیتکو به هم ریخته بود. البته مارول بهش اضافه حقوق خوبی داده بود ولی دیتکو ذاتا آدم یک دنده ای بود که روی حرفش وایمیستاد! آدمی نبود که زیاد به حرف کسی گوش بده و اون شماره های آخری رو که برای اسپایدرمن خلق کرد واقعا معلوم بود که داره به زور کار میکنه!

تا اینکه بالاخره با استن لی دعوایی کرد که صبرش را لب ریز کرد! قضیه سر بر ملا کردن هویت مخفی گرین گابلین بود. یعنی گرین گابلین خیلی وقت بود که خلق شده بود و در داستان ها حضور داشت ولی هنوز کسی صورتش رو ندیده بود.

دیتکو سر این قضیه که کی باید زیر ماسکش باشه با استن لی اختلاف داشت. یعنی دیتکو میگفت باید زیر ماسک گرین گابلین، کسی باشه که خواننده تا به حال ندیده ولی استن میگفت باید کسی باشه که قبلا تو داستان ها دیده بودیم. یکی مثل نورمن آزبورن! در نهایت حرف استن لی به کرسی نشست و این مساله باعث شد دیتکو کلا از مارول بره و برای انتشارات دی سی و چارلتون کار کنه (البته او دوباره در دهه 80 میلادی به مارول برگشت ولی دیگر هرگز روی اسپایدرمن کار نکرد). باید قبول کرد که حق با استن لی بوده و از نظر دراماتیک خیلی بهتر شد که نورمن زیر ماسک بود و این باعث شد خصومت او با اسپایدرمن شخصی بشه. البته این رو هم بگم که برخی منابع ادعا میکنند که دیتکو هم از اولش میخواسته نورمن ، گرین گابلین باشه و سر مسائل دیگه از مارول رفته. این منابع به درستی اشاره میکنند که دیتکو از چندین شماره قبل نورمن ازبورن را خلق کرده بوده و در چندین مورد او را دیده بودیم:

ولی در هر حال چیزی که مشخصه اینه که دلایلی زیادی برای این کار وجود داشته. دیتکو کلا از شخصیت استن لی بدش میومده که هر جا میرفته میگفته من خالق اسپایدرمنم! ضمن این که میدید مخلوقش داره روز به روز محبوب تر میشه ولی او سهمی از این محبوبیت نمیبره.

بعد از رفتن دیتکو، طراح بزرگ دیگری به نام «جان رومیتا» جای او را گرفت. رومیتا اولش سعی داشت از سبک دیتکو پیروی کنه ولی خیلی زود سبک خودش رو وارد کار کرد و حتی باعث شد تا اسپایدرمن محبوب تر از قبل بشه. درسته طراحی ها و ژست های نمادینی که او برای اسپایدرمن خلق کرد، خیلی بهتر تو ذهن خواننده میموند و باعث پرفروش تر شدن کمیک های اسپایدرمن شد ولی باید قبول کرد رومیتا هرگز از نظر خلاقیت و قصه گویی به گرد پای دیتکو نمیرسید. و البته دیتکو در اون 4 سال اساس و شالوده این شخصیت را خیلی محکم بنا کرد که بعد از این همه سال هنوز سالمه. ولی سوالی که همیشه برای ما مطرح است اینه که اگر دیتکو تا مثلا شماره 100 مرد عنکبوتی شگفت انگیز باقی میموند، الان این شخصیت چه فرقی کرده بود؟ اگر او باقی میماند چطور میشد؟ شخصیت های مکمل داستان های او چه فرقی میکرد؟ دشمنان او چه تغییری میکردند ؟ او چه شخصیت های جدیدی خلق میکرد؟ و .... البته من خودم شخصا میتونم حدس هایی بزنم. چون بعد از این دوران دیتکو به شدت به "فلسفه عینیت‌گرایی " (Objectivist philosophy) علاقمند شد و براساس آن شخصیت هایی مثل «کواسچن» یا Mr. Aرا خلق کرد که برای آنها دنیا یا سفید بود یا سیاه و حد وسطی هم وجود نداشت (حتی این شخصیت ها پایه و اساس کاراکتر «رورشاک» در Watchmen شدند). بنابراین میشه حدس زد که دیتکو داشت به سمتی میرفت که از اسپایدرمن قهرمانی تلخ و خشن بسازه که اعتقادات خاص خودش رو داره و با شدت خلافکاران رو مجازات میکنه (درست مثل «رورشاک»).

پس شایدم همون بهتر که در مارول نموند! ولی در هر حال اینا همش حدس و گمانه زنی است و استیو دیتکو اونقدر بزرگ و تاثیر گذار بود که حتی رفتنش از مارول و سالهایی که سکوت کرد مثل یک راز بزرگ میمونه که بعد از این همه سال هنوزم دارن راجع بهشون حرف میزنند و بحث میکنند...

 

مهدی ترابی مهربانی

All rights reserved © Spidey.ir 2018

(هرگونه كپی‌برداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز می‌باشد)

 

 مقالات مشابه:

استیو دیتکو خالق مرد عنکبوتی و دکتر استرنج در سن 90 سالگی درگذشت

15 کاور برتر خلق شده توسط استیو دیتکو

15 شخصیت برتر دنیای کمیک که توسط «استیو دیتکو» (STEVE DITKO) خلق شدند

 10 ابرقهرمانی كه بهترین اریجین (ORIGIN) را دارند + ویدئو

بزرگان تاریخ كمیك های اسپایدرمن: استن لی و استیو دیتکو

فيلم مستند «استيو ديتكو»

اولین های مرد عنكبوتی – قسمت 1

اسپايدرمن چگونه خلق شد؟

اولین و مهم ترین کمیک مرد عنکبوتی به فارسی ترجمه شد!

لحظات ماندگار در كمیك ‌های مرد عنکبوتی: اسپایدرمن خودش را از زیر آوار خلاص میكند!

چیزهای جالبی که درباره مرد عنکبوتی نمیدانستید! قسمت 19

 چیزهای جالبی که درباره مرد عنکبوتی نمیدانستید! قسمت 21

چیزهای جالبی که درباره مرد عنکبوتی نمیدانستید! قسمت 18 

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید :

Submit to DeliciousSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn