محاله این صحنه ها را دیده باشید و تحت تاثیر قرار نگرفته باشید.
مقدمه: علیرغم اینکه شاید خیلی ها باشند که به فیلم های کمیک بوکی به عنوان آثاری بچه گانه و اغراق آمیز که پر هستند از شخصیت های رنگارنگ که لباس های مسخره بر تن دارند، نگاه میکنند اما هواداران حقیقی میدونند که اونا خیلی خیلی بیشتر از این حرفا هستند. این قهرمانان و حتی بسیاری از دشمنان آنها از نظر عاطفی و احساسی اونقدر پستی و بلندی و سختی داشته اند و اونقدر پیچیدگی دارند که آدم باهاشون همراه میشه و با درد و غصه هاشون زندگی میکنه. درسته که صحنه های اکشن ممکنه تماشاچی ها رو هیجان زده کنه ولی چیزی که تو ذهن و دلشون میمونه و باعث میشه به عمق شخصیت ها لینک بشوند، صحنه های احساسیه. به طور مثال فیلم های نظیر "محافظین کهکشان 2"، "لوگان"، "شوالیه تاریکی" و به خصوص سری فیلم های "مرد عنکبوتی" به خاطر صحنه های اکشن خودشون به خاطر آورده نمیشوند (البته صحنه اکشن شگفت انگیز هم کم ندارند) بلکه به خاطر اون لحظات احساسی و ماندگاری که برامون خلق کردند. در واقع خیلی از منتقدین در نقدهای خود برای "محافظین کهکشان 2" بیشتر از لحظات عاطفی نوشتند تا جلوه های ویژه و دکورهای عظیم. پیام این فیلم درباره ارزش های خانواده ، چیزی بود که تماشاچیان وقتی از سالن سینما بیرون می آمدند بیشتر از هر چیز دیگری راجع بهش حرف میزدند. کلا مدتیه مرسوم شده که قهرمانان کمیک با کلی سختی و مشقت مواجه شوند و در خیلی موارد دیگه خبری از اون پایان های خوش قدیمی نیست. در بسیاری از موارد این مقاله هم شاهد حضور مرگ هستیم یا قلب های شکسته ولی چیزی که بین همه شون مشترکه فقدان و از دست دادنه. و این چیزیه که از یک شخصیت یک قهرمان میسازه چون هر چقدر هم که از دست بدن بازهم به سعی و تلاش برای انجام کاری که درسته ادامه میدن.
15- آخرین ملاقات «استیو» با «پگی» (کاپیتان آمریکا: سرباز زمستانی)
راستش من دوست داشتم اون صحنه خداحافظی تلخ «استیو راجرز» با «پگی کارتر» در فیلم "کاپیتان آمریکا: نخستین انتقام جو" و ایثاری که استیو میکنه و هواپیما را در قطب فرود میاره را هم تو این مقاله بیارم چون انصافا هر وقت اون رو تماشا میکنم چشمانم نمناک میشه. اون بغضی که «هایلی اتول» (بازیگر نقش پگی) هنگام صحبت با استیو میکنه و همزمان چشمانش اشک آلود میشه خون به دل آدم میکنه.
و البته اون قضیه رقص مشترک که قرار بود با هم انجام بدن. ولی به نظرم صحنه آخرین ملاقات استیو با پگی که در فیلم "سرباز زمستانی" انجام میشه از اونهم تلخ تره. راجرز بعد از 70 سال با پگی در خانه سالمندان ملاقات میکنه در حالی که پگی حافظه خوبی نداره. اما سعی میکنه به پگی دلداری بده و کنارش بشینه و بهش بگه که هنوز هم بهش یه رقص بدهکاره ....
14- «دکتر منهتن» «رورشاک» را میکشد (واچمن)
فیلم "واچمن" ساخته «زک اسنایدر» شاید اقتباس بی عیب و نقصی از کمیک ماندگار «آلن مور» نباشد ولی یک لحظه فوق العاده دارد که Perfect هستش. در کل کاراکتر «رورشاک» ستاره اصلی این فیلم بود. او پس از اینکه از نقشه «ازیماندیاس» با خبر میشه ، حاضر نیست فریبکاری ها و دسیسه ها را قبول کنه و تسلیم نمیشه ، حتی در مقابل «دکتر منهتن» نیرومند. رورشاک خودش هم میدونه که تنها گزینه ای که داره، مرگه. با عصبانیت هم از این گزینه استقبال میکنه. و این پایان تراژیکی است بر تنها کاراکتر فیلم که همه چیز برایش مطلقه؛ تنها شخصیتی که براش هدف وسیله را توجیه نمیکند. به همین خاطره که مرگش در این دنیای خاکستری بسیار تاثیرگذار از آب درآمده.
13- لاک پشت های نینجا متوجه میشوند که «اسپلینتر» دزدیده شده (لاک پشت های نینجا 1)
درسته که اولین فیلم «لاک پشت های نینجا» که سال 1990 ساخته شد از روی کارتون معروف این شخصیت ها ساخته شده بود ولی لحن و حال و هوای نسبتا دارک و خفنی داشت . البته لحظات fun و خنده دار هم کم نداشت ولی این فیلم تم های بزرگسالانه زیاد داشت. در اوایل فیلم «اسپلینتر» به لاک پشت ها اخطار میکنه که او همیشه نیست که مراقبشون باشه. تو این صحنه «دوناتلو» با خودش فکر میکنه که اگه استادشون بمیره چی میشه. تا اینکه وقتی لاک پشت ها با «آپریل» بیرون هستند، نینجاهای Foot حمله غافلگیرانه ای به مخفیگاه آنها انجام میدهند. وقتی لاک پشت ها برمیگردند میبینند که همه چی بهم ریخته و اثری از اسپلینتر نیست. اینجاست که «رافائل» آنچنان فریادی دردآلودی سر میده که آدم جیگرش کباب میشه. بعدش برمیگردن پیش آپریل. او وقتی میاد جلوی در، لاک پشت ها را میبینیم که برخلاف روحیه شادشون خیلی ناراحت و ساکت شده اند و فقط یک کلمه میگن: اسپلینتر ...
12- مرگ «کوئیک سیلور» (انتقام جویان: عصر الترون)
ما تا به حال دو تا «کوئیک سیلور» در عالم مارول داشته ایم، یکی در فیلم های ایکس من و دیگری در دنیای سینمایی مارول (MCU). درسته که شاید کوئیک سیلور مردان ایکس باحال تر بوده باشه ولی یقینا لحظه ماندگار کوئیک سیلور MCU بهتره. ضمن اینکه وفاداری او به ریشه های دنیای کمیک هم بیشتره. ما در فیلم "انتقام جویان 2: عصر الترون" دیدیم که کوئیک سیلور درست مثل دنیای کمیک رگ و ریشه اروپای شرقی داره و البته خواهرش (اسکارلت ویچ) هم تو فیلم بود و کمک میکرد بیشتر به دنیای کمیک وفادار باشه. اما قطعا برجسته ترین لحظه کوئیک سیلور MCU ، مرگ شوکه کننده اش در وسط نبرد بود. باید «جاس ویدون» کارگردان این فیلم را تحسین کرد که چنین تصمیمی گرفت و چنین پایان ماندگاری را برای این شخصیت رقم زد. کوئیک سیلور تقریبا کل فیلم رو با «هاکای» کل کل کرده بود ولی جون خودش رو داد تا او و یک بچه رو نجات بده. و البته جایی که جگر تماشاچی را خون کرد اون وقتی بود که اون جمله معروفش رو قبل مرگ به هاکای گفت:
"غافلگیرت کردم" (You didn’t see that coming).
و چیزی که این صحنه را غم انگیز تر میکنه دیدن شیون های خواهرشه که انگار با برادرش تله پاتی داشته و همزمان از مرگش با خبر شده....
11- «لوکی» خودش رو رها میکنه (ثور)
در فیلم "ثور" محصول سال 2011، «لوکی» با بازی شگفت انگیز «تام هیدلستون» دسیسه میکنه تا برادرش ثور (کریس همزورث) نتونه به تاج و تخت برسه و فریبش میده تا به غول های یخی (Frost Giants) حمله کنه. در نتیجه ثور به زمین تبعید میشه. بعدش لوکی میفهمه که پسر واقعی «اودین» نیست بلکه از نژاد غول های یخی بوده و وقتی نوزاد بوده توسط اودین نجات داده شده. در هر حال در انتهای فیلم ثور به آزگارد برمیگرده و در نبرد پایانی دو برادر با هم روی پل رنگین کمان مبارزه میکنند که در نهایت منجر میشه این پل نصف بشه. در حالی که ثور و لوکی دارند به پایین سقوط میکنند ناگهان اودین از خواب بیدار میشه و دست آنها را میگیره. لوکی در این لحظه هم سعی میکنه نزد پدرش مقبولیت کسب کنه ولی اودین از این کار سر باز میزنه. یعنی بعد از اینهمه چیزی که لوکی به دست آورده چیزی که واقعا دنبالشه اینه که پدرش دوستش داشته باشه. ولی وقتی چنین چیزی به دست نمیاره، دستش رو ول میکنه و در ورطه ناپدید میشه ...
10- مرگ «هری آزبورن» (مرد عنکبوتی 3)
"مرد عنكبوتی 3" ضعیف ترین فیلمی است كه تا به حال از روی اسپایدرمن ساخته شده ( دلایلش را قبلاً اینجا توضیح داده ام) ولی این دلیل نمیشود كه صحنه های ماندگار نداشته باشد. مرگ هری ازبورن (دوست صمیمی پیتر) یكی از آنهاست. در واقع ، مرگ او نه تنها بسیار سوزناك است (به خصوص به لطف موسیقی معركه اقای «كریستوفر یانگ») بلكه به بهترین شكل به كمیك های مرد عنكبوتی هم وفادار است (به عبارتی دیگر، هری در نتیجه عملی فداکارانه جان خود را از دست میدهد) . بدون شک پایانی كه برای هری ازبورن در سه گانه ریمی در نظر گرفته شد، با وجود اینكه قابل پیش بینی بودن ، اما منطقی ترین و بهترین پایان ممكن برای این شخصیت مهم است. ضمن اینكه ، «جیمز فرانكو» كه انتقادات زیادی هم از نقش آفرینی او در دو قسمت قبلی شده بود ، كاملاً در قسمت سوم جبران مافات میکند و یكی از معدود ستارگان درخشان فیلم است.
9- کشته شدن «جین گری» به دست «ولورین» (ایکس من: آخرین ایستادگی)
در قسمت دوم سری فیلم های مردان ایکس به کارگردانی «برایان سینگر» ، «جین گری» با بازی «فمکه جنسن» به ظاهر مرد تا جان هم تیمی های خودش رو نجات بده. ولی در قسمت سوم متوجه شدیم که این جانفشانی او باعث شده تا شخصیت خبیث و نیرومند «فونیکس» در وجودش بیدار بشه. او سپس به گروه خبیث «مگنتو» ملحق شد تا اینکه در انتها و برای لحظاتی دوباره به شخصیت واقعی خودش برگشت و به «ولورین (هیو جکمن) التماس کرد تا نجاتش بده. تصمیم ولورین برای کشتن زنی که دوستش دارد آنقدر برایش سخت بود که یاد و خاطره اش حتی در فیلم های بعدی ولورین او را عذاب داد. ولی او چاره دیگری نداشت و اگر این کار را نمیکرد شاید جین باعث نابودی کل عالم میشد. در این میان بازی شگفت انگیز هیو جکمن و نعره های سوزناکی که میکشید بر تلخی این صحنه افزود....
8- کارت های خونین «مامور کولسون» (انتقام جویان)
در فیلم «انتقام جویان" معلوم شد که «مامور کولسون» یکی از بزرگترین طرفداران «کاپیتان آمریکا» بوده است. بارها هم اشاره شد که دوست داره استیو راجرز کارت های ابرقهرمانی اش را براش امضا کنه. اولش همه چیز شبیه به یک جوک به نظر میاد ولی وقتی کولسون توسط «لوکی» کشته میشه ، «نیک فیوری» از این قضیه استفاده میکنه تا الهام بخش اعضای گروه باشه تا با هم همکاری کنند. او کارت های خونین کولسون رو به تونی و استیو نشون میده و بهشون میگه که هرگز قسمت نشد امضا شدن اونا رو ببینه. البته بعدا معلوم میشه فیوری از خون جعلی روی کارت ها استفاده کرده ولی این چیزی از قدرت این صحنه احساسی کم نمیکنه. آری ... کولسون قبل از اینکه بتونه شاهد تیم شدن قهرمان های محبوب خودش باشه میمیره ولی مرگش باعث میشه گروه انتقام جویان شکل بگیره....
7- مرگ «استیو ترور» (زن شگفت انگیز)
بدون شک کاراکتر «استیو ترور» در فیلم "زن شگفت انگیز" با بازی «کریس پاین» یک نقطه عطف بود. او با نقش آفرینی عالی و جذاب خود یک همراه و یار عالی برای واندرومن بود و در تمام صحنه های مشترک، «گل گدوت» و بازی ضعیف اش را تحت الشعاع خود قرار داد. او با انسانیت و شخصیت خاکی خودش یک راهنمای عالی برای خدایی بود که از سرزمینی غریب بیرون آمده و قرار بود با بدبینی خاص خودش دنیای انسان ها مواجه شود. ایثاری که استیو در پایان فیلم انجام میده از دو جهت بسیار مهم بود. یکی اینکه بار دیگر به تم اصلی فیلم یعنی مضرات و تلفات جنگ اشاره کرد و دوم اینکه باعث شد «دایانا» به انسان ها اعتماد کنه. و همین انگیزه ای شد برای اینکه در مقابل «آرس» مقاومت کنه. و البته وقتی جملات آخری که بین استیو و دایانا رد و بدل میشه رو میشنویم خیلی ناراحت کننده است ...
6- مرگ عمو «بن» و پدر و مادر «بروس وین» (مرد عنکبوتی ، بتمن آغاز میکند)
مرگ عمو بن، توماس وین و مارتا وین از مهم ترین رخدادهای تاریخ کمیک بوک هستند. مرگ آنها باعث شد تا «پیتر پارکر» و «بروس وین» به بزرگترین قهرمانان دنیای کمیک تبدیل بشوند. درسته که بارها و بارها شاهد مرگ آنها در فیلم ها و انیمیشن های مختلف بوده ایم ولی قطعا مرگ عمو بن در فیلم "مرد عنکبوتی" (ساخته «سم ریمی) و مرگ خانواده وین در "بتمن آغاز میکند" از بقیه احساسی تر بوده اند. در واقع دلیل ماندگاری آنها این بود که این شخصیت ها قبلش حضور موثر و هدفمندی در فیلم داشتند. به طور مثال عمو بن قبل از مرگش اون جمله و درس معروف رو به پیتر یاد داد و صحبت های توماس وین با پسرش درباره نترسیدن و خدماتی که باید به اجتماع انجام بده باعث شد تا نه تنها زندگی ابرقهرمانان دوست داشتنی ما شکل بگیره بلکه مرگشون هم تاثیرگذار تر بشه.
و یک نکته مهم درباره مرگ عمو بن هم باید بگم ... در كمیكی كه مرد عنكبوتی نخستین بار در آن خلق شد (یعنی شماره 15 "فانتزی شگفت انگیز") پیتر پاركر در صحنه مرگ عمو بن حضور ندارد و فقط خبر مرگ عمویش را میشنود. اما سازندگان فیلم های مرد عنكبوتی در اقدامی نبوغ آسا كاری كرده اند كه پیتر هنگام مرگ «بن»، كنارش باشد. این باعث شده تا بر میزان تاثیرگذاری مرگ او افزوده شود. جالب اینكه هم در فیلم "مرد عنكبوتی" و هم در "مرد عنكبوتی شگفت انگیز" پیتر پس از مشاجره با عمویش و در حالیكه دلش نخواسته به حرفهای او درباره مسئولیت پذیر بودن گوش دهد، با مرگ عمویش روبرو میشود. این هم نكته ای است كه احساس گناه را در او تشدید كرده و باعث میشود تا خودش را بیش از پیش در مرگ عمویش مقصر بداند.
5- نامه «ریچل» به بتمن (شوالیه تاریکی)
در فیلم تحسین شده "شوالیه تاریکی" ساخته «کریستوفر نولان» ، «بروس وین» به نظر میرسه تصمیم گرفته که هر وقت دیگه نیازی به بتمن نباشه ، خودش رو بازنشسته بکنه. انگار که انگیزه او برای این کار اینه که میخواد با «ریچل داز» دوست قدیمی اش که «مگی جیلنهال» نقشش رو بازی میکنه، ازدواج کنه. ولی بروس خبر نداره که ریچل «هاروی دنت» رو انتخاب کرده و میخواد باهاش ازدواج کنه. قبل از اینکه ریچل توسط افراد «جوکر» ربوده و در اون انفجار کشته بشه، نامه ای به «آلفرد» میده و در آن همه چیز رو توضیح میده. آلفرد بعد از مرگش نامه رو میخونه و متوجه میشه که ریچل فهمیده بوده که هیچ وقت اون روز نمیرسه که دیگه به بتمن نیاز نباشه و بنابراین تصمیم گرفته بوده با هاروی ازدواج کنه. ولی آلفرد وقتی میبینه بروس چقدر به خاطر مرگ ریچل داغون شده تصمیم میگیره نامه ریچل رو بهش نده (در حالی که قبلش گذاشته بودش داخل ظرف صبحانه بروس تا بخونتش). آلفرد این کار رو میکنه تا بیش از این قهرمان داغدار ما رو ناراحت نشه ...
4- مرگ «یاندو» (نگهبانان کهکشان 2)
«پیتر کوئیل» با بازی «کریس پرات» وقتی در بچه گی از زمین ربوده میشه ، توسط «یاندو» (مایکل روکر) و گروه "یغماگران" او بزرگ میشه. تا اینکه کوئیل در فیلم "محافظین کهکشان 2" متوجه میشه که پدرش «ایگو» از نسل «سلستیال» ها بوده. او اولش خوشحال میشه تا اینکه میفهمه ایگو چقدر خبیثه و البته مادرش رو هم کشته. وقتی یاندو و «راکت» میان تا او را نجات بدهند ، کوئیل میفهمه که در تمام این مدت پدر نازنینی داشته ولی حواسش نبوده. درسته که یاندو ازش یک یغماگر ساخت ولی از دست ایگو ازش محافظت کرد و مهارت های لازم رو هم بهش یاد داد. ولی متاسفانه کوئیل دیر متوجه این حقیقت شد و یاندو جون خودش رو داد تا او نجات پیدا کنه. صحنه ایثار یاندو با اون موسیقی حماسی و شگفت انگیز و اون "نه" گفتن های دردآور پیتر کوئیل واقعا تاثیرگذاره. مخصوصا اینکه پیتر با اضطراب داره لباس یاندو رو میگرده تا براش اون وسیله تنفس در فضا رو پیدا کنه. من که هر وقت نگاهش میکنم گریه ام میگیره. و البته بعدش هم اون سخنرانی فوق العاده پیتر کوئیل بالای سر جنازه یاندو و مراسمی که یغماگران دیگر براش میگیرن ... «جیمز گان» (کارگردان سری فیلم های "نگهبانان کهکشان") واقعا استاد منقلب کردن تماشاچیه.
3- مرگ لوئیس لین (سوپرمن)
«سوپرمن» همیشه عشقش یعنی «لوئیس لین» رو نجات میده. لوئیس در هر مخمصه ای که گیر کنه ولی او همیشه درست به موقع پیداش میشه و نجاتش میده. به خاطر همینه که پایان فیلم سوپرمن (1978) اینقدر شوکه کننده بود: لوئیس در زمین لرزه گیر میکنه و ماشینش میفته داخل ترک عظیم روی زمین و میمیره. سوپرمن اومد که نجاتش بده ولی دیگه دیر شده بود. بعد از این صحنه ما شاهد صحنه ای بودیم که میتونست یکی از مضحک ترین لحظات تاریخ فیلم های کمیک بوکی باشه (صحنه ای که سوپرمن به سرعت دور کره زمین میچرخه تا برعکس بگرده و زمان به عقب بره) ولی مضحک نشد چون صحنه مرگ لوئیس و خشم و عصبانیت سوپرمن بسیار عاطفی و قدرتمندانه از آب درآمده. اون صحنه ای که سوپرمن با خشم و اشک و مشت گره کرده پرواز میکنه تا ابد در ذهن تماشاچی باقی میونه چون به ما یادآوری میکنه که کسی مثل سوپرمن با اون همه قدرت هم میتونه در نجات دادن دیگران ناموفق عمل کنه ....
2- و سرانجام «ولورین» میمیرد (لوگان)
یقینا بهترین فیلم کمیک بوکی سال 2017 «لوگان» ساخته «جیمز منگولد» بوده. هسته اصلی داستان فیلم رابطه میان لوگان و ایکس 23 هستش. ما میبینیم که لوگان چطور رفته رفته باهاش خو میگیره و دوباره یاد میگیره که چطور مهربان باشه و بدبینی خودش رو کنار بزاره. این رابطه پدر و دختری در 30 دقیقه پایانی فیلم به اوج خودش میرسه و دیدن اینکه لوگان جون خودش رو میده تا ایکس 23 و دوستانش رو نجات بده واقعا دردناکه. در واقع 20 دقیقه پایانی فیلم اونقدر از نظر احساسی و عاطفی آدم رو تحت تاثیر خودش قرار میده که صد در صد مطمئن هستم اشکتون در میاد .من که خودم خیلی مقاومت کردم ولی اون لحظه آخر و جایی که ایکس 23 صلیب چوبی روی قبر ولورین را برمیداره و به حالت ایکس قرار میده دیگه تحملم تموم شد و بغضم ترکید ... اشکم نه فقط برای ولورین بلکه کل خاطراتی بود که با دنیای فیلم های ایکس من داشتم و با ولورین دفن شدند ...در هر حال من این فیلم رو یکی از بهترین فیلم سینمایی چند سال اخیر میدونم و قطعا یکی از 5 فیلم برتر تاریخ فیلم های کمیک بوکی هستش. و البته خوشحالم که هیو جکمن کبیر با همچین وداع باشکوهی از نقش ولورین خداحافظی کرد ...
1- مرگ تونی استارک
خب خداییش از مدتها قبل انتظار داشتیم که فیلم رکورد شکن "انتقام جویان: پایان بازی" تلفات داشته باشه. اصلا اگر اینطور نمیشد ناراحت میشدیم. منتهی سازندگان فیلم و نویسندگان فیلمنامه بهترین مرگ ممکن را رقم زدند و اون رو از نظر تماتیک به داستانک های قبلی ربط دادند (اینکه چرا دکتر استرنج تونی را زنده گذاشت و سنگ زمان را در فیلم قبلی به ثانوس داد و ...). تونی باید اون فداکاری نهایی رو میکرد و فقط هم تونی. او موسس MCU بوده و رابرت داونی جوینور بیشترین زحمت را برامون کشیده. تنها او شایسته این لحظه باشکوه بود که به بهترین نحو ممکن انجام شد. ثانوس داشت رجز میخوند : I am inevitable یعنی من اجتناب ناپذیرم. یعنی منو هر کاری کنید جلوم رو نمیتونید بگیرید و کاری رو که بخوام بکنم میکنم (این جمله را قبل از مردن هم گفته بود). ولی تونی خوب حالش رو میگیره و در حالی که سنگ ها رو به دست گرفته جمله معروفش رو میگه: I am Iron Man. و این بهترین جمله ای بود که میتونست بگه. یعنی تو هر خری هستی باش ولی منم آیرون منم! و بالاخره صحنه جان دادن تونی در حالی دوستانش و همسرش باهاش خداحافظی میکنند. هیچی نگفت و فقط دستش رو گذاشت روی اون قلب لعنتی. واقعا غم انگیز بود. تام هالند و گوئینت پالترو عالی بودن و اون بوسه ای که همسرش روی پیشانی تونی میزنه و ازش خداحافظی کرد. لامصب بغضم رو ترکوند ....
1- مرگ گوئن استیسی (مرد عنکبوتی شگفت انگیز 2)
همانطور که در این مقاله گفته بودیم، «گوئن استیسی» دوست دختر پیتر پارکر بود که در شماره 121 از کمیک مرد عنکبوتی شگفت انگیز به دست «گرین گابلین» کشته شد (این کمیک رو میتونید اینجا با ترجمه فارسی بخونید). در فیلم نه چندان موفق "مرد عنکبوتی شگفت انگیز 2" شاهد اقتباسی از این لحظه مهم و تاریخی بودیم. یعنی جایی که گوئن با بازی «اما استون» از ارتفاع میفته و کشته میشه. در مجموع رابطه و شیمی بین گوئن و پیتر که با استادی تمام توسط اما استون و اندرو گارفیلد ایجاد شده بود، نقطه قوت اصلی سری فیلم های «مارک وب» بود و تماشاچی ها بسیار دلبسته این عشق تماشایی شده بودند. یعنی هر ایرادی که بشه از فیلم های مرد عنکبوتی شگفت انگیز گرفت اما نمیشه از رابطه بین پیتر و گوئن انتقادی کرد . بنابراین صحنه کشته شدن گوئن واقعا دل تماشاچیان را به درد آورد و قلبشون رو شکست. مخصوصا با اون بازی حیرت انگیز اندرو گارفیلد که پیکر بی جان گوئن را بغل کرده بود و اسمش رو فریاد میزد. این صحنه واقعا قلب آدم را به درد می آورد. ولی از اون تلخ تر جایی بود که دیدیم پیتر هر روز به سر خاک گوئن میره و فصل ها میان و میرن و او همچنان آنجاست ...
مهدی ترابی مهربانی
All rights reserved © Spidey.ir 2020
(هرگونه كپیبرداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز میباشد)
مطالب مرتبط:
10 صحنه برتر و تاثیرگذار فیلم "انتقام جویان: پایان بازی"
10 دیالوگ برتر فیلم "انتقام جویان: پایان بازی"
20 داستان كمیك بوكی كه اشكتان را در می آورد ...
5 مرگ ماندگار فیلم های کمیک بوکی
مرگ "هری آزبورن" ترجمه شد ! + لینک دانلود
"مرگ گوئن استیسی" بهترین داستان تاریخ مارول شد
لحظات ماندگار در كمیك مرد عنکبوتی: مرگ گوئن استیسی
30 صحنه برتر فیلم های مرد عنكبوتی- قسمت اول
30 صحنه برتر فیلم های مرد عنكبوتی- قسمت دوم
دیدگاهها
برای من مرگ رورشاک ناراحت ترین مرگ کمیکی بود.
فک میکنم چون منطق و سخترین کار ابرقهرمان ها رو به تصویر کشید برام خیلی دردناک شد.
بازم ممنون بابت مقاله
trainbit.com/files/9169748484/X-Men-The-Last-Stand-Phoenix-Falls-(2006)-HD-spidey.ir.mp4
من به شخصه شماره هاي ١١ و ٤ و١٠رو از همه بيشتر دوست داشتم...واقعاً وقتى پسر كوچكتر حس ميكنه پدرش همش برادر بزرگش رو مورد توجه قرار ميده و اون رو هم ميخواد پادشاه كنه و هميشه همه جا اون برادر مورد توجه پدرش بوده...با اين حال از دست پدرش ناراحت نميشه و تازه سعي ميكنه پدرش رو نسبت به خودش خورسند كنه ولى بازم موفق نميشه و در نهايت خودشو در ميان فضا پرتاب ميكنه...شماره ٤ هم كه خب ...به قول استارلرد...بعضى وقتا چيزي كه تمام عمر دنبالش ميگردى همونجا كنارته و ازش بي خبرى...از بچگى ارزوي يه پدر داشت و با حسرت يه پدر خوب بزرگ شد و ياندو هم كه خيلي باهاش بد رفتار ميكرده ...ولى وقتى پدرش رو پيدا اول خيلي خوشحال ميشه و همراهش ميره ولى بعد ميفهمه پدرش يه موجود وحشتناك هست...بعدش همون ياندو نجات ميده پيتر رو با قربانى كردن خودش و پيتر هم ميفهمه پدرى كه هميشه ارزوشو داشته دقيقاً تمام عمر كنارش بوده...
مرگ هرى ازبورن هم واقعاً بينظير بود...بعد از درگيري اى كه دوتا دوست با هم (حالا به هر دليلي...مري جين...كشته شدن پدر هرى...)داشتن و رابطه دوستشون بهم خورده بود در نهايت مرگ يكى از اونا هر دو دوست رو به هم دوباره نزديك كرد...
ولى استاد دو تا صحنه واقعا بايد ميبود...
١-سكانس نهائي كاپيتان امريكا : جنگ داخلى...پر از صحنات احساسى بود...تونى ميفهمه دوست صميمي و هم تيميش تمام اين مدت حقيقت رو راجب پدر و مادرش رو ازش پنهان كرده و قاتل پدر و مادرش هم دقيقاً اونجا كنارش وايساده...در نهايت يه جنگ احساسى ميفته كه ادم به هر دو طرف حق ميده يكى داره واسه نجات تنها كسى كه براش مونده و يجورايي برادر قسم خوردش ميجنگه و يكي داره واسه انتقام خون پدر و مادرش ميجنگه و در نهايت با قطع شدن دست سرباز زمستانى و كنار گذاشتن هويت كاپيتاني توسط استيو راجرز و اون ضربه نهايي استيو به تونى كه خيلى احساسى بود ...بنظرم بايد تو ليست ميبود...
يك صحنه ديگر هم...نبرد پاياني كاپيتان امريكا :سرباز زمستان...واقعاً تاثير گذار بود...وقتى استيو راجرز ميفهمه هنوز يه نفر براش مونده از دوستاي قديميش...صميمي ترين دوستش!...ولى انگار يكى دگ شده...و استيو رو يادش نمياد...با اون فلش بكى كه تو فيلم نشون ميده(باكى به استيو ميگه من تا اخر خط باهاتم رفيق) و در نهايت استيو هم همينو به باكى ميگه...ماموريتت رو تموم كن...چون من تا اخر خط باهاتم رفيق...
واقعاً اين صحنه مو به تن ادم سيخ ميكنه...
به هر حال اين دوتا جاشون خالى بود ولى همه گزينه هاتون عالى بودن
خب جدا از شوخی...
مقاله شگفت انگیز بود ! واقعا لذت بردم !
تمام گزینه ها بسیار به جا و مناسب بودن... خیلی ممنون اقای ترابی... عالی بود
خب راستش منم یه سری گزینه های دیگه تو ذهنم دارم که فک کنم اونا هم لیاقت این لیست رو داشتن :
- انتهای فیلم ایکس من فرست کلاس جایی که اریک اتفاقی یکی از تیر هارو به کمر چارلز میزنه ! و بعدش بهترین دوستش رو توی این شرایط رها میکنه ! واقعا دردناک بود...
- انتهای فیلم سرباز زمستان، در نبرد پایانی؛ جایی که کاپتان با باکی نمیجنگه و باکی همچنان بهش آسیب میزنه ! صورت استیو راجرز واقعا اشک درار بود !
- توی فیلم نگهبانان کهکشان 2014 جایی که سفینه داره سقوط میکنه و گروت همه رو تو پناه خودش قرار میده و بعد میگه : We Are Groot !
اینا به نظرم خیلی لحظات احساسی ای بودند... درست نمیگم ؟
خیلی ممنون بابت مقاله
و بازم تاکید میکنم که مقاله محشری بود..
اونجا که پیتر کوئيل اون سنگ رو می گیره و بعدش گامورا میگه دستمو بگیر بعد یاد مادرش می افته که موقع مرگ اش گفت دستمو بگیر ولی اون نگرفت اما در نهایت اونجا دستشو می گیره
هم تو فرم خیلی خوب در می آید هم خیلی بالانس خوبی برای کل فیلم بود هم خیلی اشک آور بود
مامور کولسن در انتقام جویان 1 کشته شد.
ولی در تمام پوستر های سریال بوده . در هر فصل . و انگار در داستان هم نقش داره .
و گفتن که این سریال نقاط خالی در فیلم های mcu رو پر میکنه ( من سریال رو ندیدم ولی اینطور شنیدمم )
پس اگه اون مرده چطور در سریال هستش ( چون همون طور که گفتم سریال درمورد mcu هستش و چه بسا این موضوعات که به mcu مربوط میشه بعد از انتقام جویات 1 اتفاق اوفتاده باشه )
میشه من رو راهنمایی کنید .
ایا اون مرگش رو جعل کرده ؟
ایا یه کلونه ؟
ایا سریال در گذشته جریان داره ؟ ( یا سکانس های مربوط به او ؟ )
از بین تمام این لحظات دردناک و البته شگفت انگیز فقط شماره های ۳ . ۹ و ۱۴ ندیده بودم
تقریبا سر تمومشون اشکم در اومد مخصوصا مرگ گوئن با اینکه میدونستم اما بازی گریم در اومد
هم كلاس اول كه مادرش مرد
كلا مايكل فسبندر مگنتو رو دوست داشتنى كرد وصحنه هاى زيبايى به وجود اورد
تقریبا همه گزینه ها عالی بودن من خودم من خودم بشخصه 2 5 4 رو بیشتر از بقیه دوست داشتم البته تو این لیست ولی لوگان از همشون غم انگیزتر بود فراموشی یک عمر خاطره دیدن لوگان در اون سرو وضع و اینکه میبینی چقدر تنها مونده لوگان واقعا ادم حسش میکنه اون لحظرو فوق العاده احساسی بود واقعا در حد و اندازه های ی فیلم کمیک بوکی خیلی عالی عمل کرد شماره پنجم برا من یکی از غم انگیز ترین صحنه های کمیک بوکی بود
استاد بنظرم ی چنتایی هم میتونست تو این لیست باشه واقعا اون سه مورد که دوستان دربالا اشاره کردن میتونست حتی جزو پنجتا باشه
تو سریال یه توضیحاتی راجع به کارایی که کردن تا کولسن زنده بشه داده میشه ، البته بعد انتقامجویان به این نتیجه رسیدن بهتره برای مامورین شیلد برگرده
من هر بار اون سکانس رو میبینم گریه میکنم
من شخصا آدم خیلی احساسی هستم و به دلیل اینکه از سنین کودکی با شخصیت های کمیک بوکی در دنیای کمیک ، فیلم ، کارتون و گیم های کمیک محور آشنا شدم و علاقه زیادی به آنها داشتم ، از آن موقع تا به حال بخشی از زندگی من تبدیل شده اند ؛ و من مخصوصا هنگام تماشای فیلم های کمیک بوکی در لحظات غمناک و احساسی ، اشکم جاری میشود و در همان لحظه با وجه دیگری از این آثار رو در رو میشوم که بسیار ماندگار و تاثیر گذار است ...
15- راستش این صحنه برای من خیلی تاثیر گذار بود و خیلی در اون لحظه ناراحت شدم ، مخصوصا وقتی که اون بغض صدای پگی و در ادامش اراده مصمم استیو رو برای کار فداکارانش میبینیم . و در ادامه اون آخرین دیدار معشوق و عاشق زمان گم کرده که خیلی غم انگیزه و تک تک لحظات و جملاتی که بینشون رد بدل میشه اشک آدم رو در میاره . سکانس پایانی دیدار هم که میفهمیم پگی کارتر، شخصیتی که موفقیت های عظیمی برای SSR به وجود میاره و در ادامش Shield روتاسیس میکنه ، دچار آلزایمر شده دل آدم را خون میکند . این صحنه در top15 من ، جزو سه رتبه ی نخست است ؛ البته این نظر کاملا شخصی است به دلیل علاقه زیاد من به دو شخصیت کاپیتان آمریکا و پگی کارتر است .
14- همانطور که در مقاله گفته شد ، نکته مثبت این مرگ ، این است که خود رورشاک با شجاعت در برابر کسی همچون دکتر منهتن ایستادگی میکند و با اینکه میداند تنها گزینه ی مرگ پیش رویش است ، با شجاعت آن را می پذیرد .
13- این فیلم در کل جالب بود . در این صحنه ی اشاره شده هم واکنش لاک پشت ها به دزدیده شدن اسپیلینتر احساسی و ناراحت کننده بود و به نظر من اون صحنه ی فریاد رافائل بیشترین نقطه اون احساسات بود . من کلا در کودکی ، با اینکه لئوناردو رهبر گروه و برادر بزرگتر بود ، اما با رافائل همذات پنداری بیشتری داشتم .
12- این مرگ هم برای من جز سه مورد اول است (البته این بار هم به دلیل علاقه من به شخصیت های پیترو و واندا ماکسیموف ، مخصوصا کوئیک سیلور ) . این مرگ جزو نقاط مثبت عصر التران است و من شدیدا تحت تاثیر قرار گرفتم و اشکم درآمد . من که اصلا فکرش را هم نمیکردم که یکی از قهرمان های mcu (اونم کسی که تا اولین حضورش در mcu است) به این سرعت کشته شود . اما من همیشه گفتم که ته دلم بهم میگه ، کوئیک سیلور دوباره زنده میشه و به شکلی جالب (مثلا Reality stone) به mcu برمیگرده . اینم بگم که با اینکه کوئیک سیلور فاکس فان تر بود ، ولی من این کوئیک سیلور تیلور جانسون رو (با اینکه Inhuman بود) بیشتر دوست داشتم .
11- این صحنه هم واقعا احساسی بود . مخصوصا وقتی که اون رابطه ملموس برادری با نقش آفرینی درجه یک تام هیدلستون بین دو برادر دشمن موج میزنه.
10- با اینکه اون موقع سن زیادی نداشتم، اما من همیشه هری رو با چهره ی جیمز فرانکو تصور میکردم و مرگش برام خیلی دردناک ، تلخ و غم انگیز بود ، مخصوصا برای اینکه فداکاری هری ، اون رفاقت قدیمی و ملموسش با پیتر رو دوباره زنده میکنه .
9- این مرگ هم جزو صحنه های مورد علاقه منه و نقطه مثبتش تصمیم باور نکردنیه که ولورین در پایان میگیره و بعدش نعره دردناکی که تا ته دل آدم رو میسوزونه.
8- این مرگ هم خیلی برای من ناراحت کننده و تلخ بود ، حتی بعد از مرگ کولسون که فیوری کارت های خونی کاپیتان آمریکا رو به استیو راجرز نشون میده ، واکنش کاپیتان آمریکا به آن واقعا احساسی است ؛ با اینکه کاپیتان حرف زیادی نمیزنه ولی قشنگ میشه اون احساس و غم رو توی چشماش و صورتش دید. اما خداروشکر در Agents of shield دیدیم که کلسون توسط پروژه تاهیتی دوباره زنده میشه و این موضوع رو حتی خودش هم تا مدت زیادی نمیدونه . اما همونطور که فیوری در سریال گفت ، هدف از بازگویی مرگ کولسون به اونجرز ، متحد و یکپارچه کردن تیم بوده است .
7- راستش من هنوز Wonder woman رو ندیدم.
6- مرگ عمو بن هم که دیگه نیاز به گفتن نداره ، برای من مرگش توی هر دو سری (مخصوصا فیلم سم ریمی) غم انگیز بود . توی فیلم Batman Begins هم مرگ توماس و ماریا وین ناراحت کننده و احساسی بود.
5- بار احساسی و ناراحتی صحنه ای که آلفرد نامه رو از بروس مخفی میکنه تا دیگه بروس بیشتر از این ناراحت و غمگین نشه ، حتی بیشتر از لحظه ای است که خود ریچل داوز توسط جوکر کشته میشه.
4- مرگ یاندو واقعا برای من شوکه کننده بود ؛ من که درجا اشکم دراومد . همونطور که گفته شد مخصوصا زمانی که پیتر میفهمه پدر واقعی و دلسوزش یاندو بوده که برای محاظت از جونش اونو از ایگو مخفی کرده و بعدش تلاش میکنه تا یاندو رو نجات بده ولی یاندو فقط با حرکت دستش به اون میگه که بس کنه . بعد از اونم سخنرانی احساسی پیتر کوئیل و در آخر رد شدن مقبره یاندو به شکل تیر مخصوصش با اون آهنگ محشر Father and son .
3- مرگ لوئیز لین هم به اندازه ی خودش شوکه کننده بود و صحنه عاطفی بین او و سوپرمن در هنگام مرگ و بعد از آن عصبانیت دیوانه وار سوپرمن از نقاط مثبت آن است.
2- مرگ ولورین هم که برای کمیک فن ها از جمله من شدیدا دردناک و ماندگار بود ؛ من شخصا هنگام تماشای آخرین لحظات شدیدا احساسی شدم واشکهایم سرازیر شد. با اینحال که موقع اکران فیلم اول ایکس من حتی به دنیا نیومده بودم، اما هیوجکمن در این نقش برایم خیلی خاطره انگیز و ماندگار است.
یه نکته اقای ترابی شما تو مقاله ی نقد محافظین 2 صحنه عزاداری برای مرگ یاندو رو نقد منفی کردید گفتید روی صحنه مرگ یاندو تاثیر بد گذاشت(اونجایی که پیتر یه سری جملات عجیب و تا حدی مضحک میگه) و تو این مقاله چیزی که تو مورد 4 گفتید در تضادن.
یه سوال بلوری homecoming کی میاد؟
سلام دوست عزیز . من علاقه ی خیلی زیادی به سریال Agents of shield البته Agent carter دارم . درسته این علاقه ی من شخصیه ، اما مطمئنا این سریال واقعا یک سری درجه یکه ، که هم در روال داستانی مستقل و هم ارتباط های تنگاتنگ با دیگر اتفاقات mcu عالی و البته خاص ظاهر شده .
ببین ، Agent coulson به دلیل اینکه موقع اون اتفاق که سبب مرگش میشه سطح دسترسی 7 به اطلاعات شیلد داشته (تقریبا بالاترین سطح دسترسیه) ، و درجه یک ترین مامور جاسوسی و عملیاتی در بین دیگر مامورهای شیلد بوده (جوری که بخشی از Avengers invitation بر عهده او بود) ، همون موقع بعد از مرگش تصمیم بر احیای او به وسیله ی پروژه ای بوده که فیوری خیلی وقت پیش اون پروژه رو آغاز کرده بوده . این پروژه تاهیتی (T.A.H.I.T.I) نام داره و هدف از این پروژه زنده کردن افراد مهمی است که کشته میشوند ولی به وجود آنها نیاز است ، مثل کولسون . قسمت موفق این آزمایش GH.325 نام داشت که منبع تهیه آن ، خون یک موجود کری (kree) است . سپس پس از اینکه کولسون با تاهیتی احیا میشود ، خودش هم نمیداند که زنده شده و فکر میکنه که در جنگ نیویورک فقط حدود چند ثانیه قلبش ایستاده و برگشته و هیچی هم یادش نمیاد . بعد از اینکه همه چیز رو میفهمه ، متوجه میشه که نباید برای دونستنش تلاش میکرد ، چون عواض جانبی شدید داره که این خودش مقدمه ی فصل دومه . در ضمن به کولسون هم میگن که انتقام جویان نباید چیزی در این مورد بدانند ، چون که فیوری عمدا به اونا چیزی نگفته که مرگ کولسون سبب اتحاد و یکپارچگیشون بشه .
شرمنده که زیاده گویی کردم . خواستم که توضیحم مفصل باشه و خلاصه اطالاعتم در اختیار دیگران قرار بگیره . سوال دیگه ای هم در این مورد داشتی درخدمتم ...
سلام دوست عزیز . دی وی دی و بلوری در روز 17 اکتبر در دسترس قرار میگیره ، یعنی حدود 27 روز دیگه ...
خیلی ممنون
"تضاد"؟؟؟؟ نه! من اسطوره ثبات و پیوستگی هستم!
درباره این چیزی که گفتی من چند وقت پیش و تو مقاله "ایستراگ های نگهبانان کهکشان 2" گفتم که وقتی نسخه بلوری رو دیدم نظرم عوض شد
کامنتم اینجاست. میتونی بری ببینی:
bit.ly/320LwWK
چون اون موقع تو سینما فیلم رو دیده بودم و فکر کنم خنده های یکی دو تا تماشاچی تو سالن روی دید من تاثیر گذاشته بود
یعنی چی دقیقا؟
چه ربطی داره؟
بله درسته. دوستان دیگر هم گزینه های خیلی خوبی رو مطرح کردن ولی خب ... این یه top 15 هستش و گزینه هاش محدوده. اگه مثلا top 25 نوشته بودم . قطعا اون صحنه ها رو هم میزاشتم
ولی اینا واقعا 15 تایی بود که اشک منو دراورد. جنگ داخلی هم صحنه احساسی زیاد داشت ولی اشک منو درنیاورد. بنابراین اولویت با اینا بود!
اره بد نیست. ارزش داره
ولی یکی از تاثیرگذار ترین قسمت های فیلم ها که هم در بار دراماتیک و هم شخصیت پردازی شخصیت ولورین تاثیر داشت نجات روگ بود واقعا کیف کردم
مرگ چارلز اگزوایر هم تو لوگان خیلی دردناک بود یعنی اون لحظه هم خیلی ناراحت شدم و بعدش که لوگان هم اونجوری داغ کرد و به سمت ایکس 24 حمله ور شد.
مرگ هری هم جزو لحظاتی بود که خیلی ناراحت کننده بود و نشون داد هری چه ادم با معرفتی بوده و چه به موقع اومد و به رفیقش کمک کرد و نحوه ورود هری به میدان نبرد واقعا جالب بود.
بازم ممنکن از جناب ترابی به خاطر مقاله و خیلی خیلی ازشون ممنونم.
این صحنه ها ثابت میکنه که فیلم های کمیک بوکی دیگه اون فیلم های رنگارنگ و کلیشه ای و سطحی نیستند که خیلیا به سخره میگیرنش ...
آره ، امروزه فیلمای کمیک بوکی معنا و مفهوم خاصی دارند و از عمق و روح خاصی برخوردارند ...
جدا از این ها ... شخصا با دیدن صحنهٔ مرگ عمو بن ، نامه ریچل به بروس ، مرگ لوئیز لین ، مرگ لوگان و مرگ گوئن استیسی بغضم ترکید و تنها صحنه هایی بودند که باهاشون گریه کردم ...
مرگ هری هم در اسپایدرمن ۳ تأثیر گذار و ناراحت کننده بود ، کلا ۲۰ دقیقهٔ پایانی فیلم خیلی خوب بود ...
یه صحنه دیگه هم منو تحت تأثیر قرار داد که مربوط به صحنهٔ مرگ خانواده مگنتو در X-men : Apocalypse بود ...
ممنون بابت این مقالهٔ ارزشمند.
اولا که بله ، واقعا :|
دوما این چه ربطی داشت؟
من به شخصه با دیدن مرگ گوئن بیشتر از مرگ لوگان تحت تاثیر قرار گرفتم ...
کلا فیلمای مارول لحظات احساسی کم ندارن وبه نظرم محافظان 2 احساسی ترین فیلم ماروله
نمیدونم چرا مرگ ولورین با اینکه خیلی روم تاثیر گذاشت اشکمو در نیاورد شاید بخاطر این بود که قبل از دیدنش زیادی اسپویل شده بودم. ولی محافظت گروت از بقیه و گفتن we are groot تو گاردینز 1 هم خیلی برام تاثیر گذار بود فکر کنم چون تو سینما دیدمش اینطوری بود.
فیلمای کاپیتانم که هر قسمتش یه جور رو آدم تاثیر میزاره
تو آیرون من 3 اونجا که پپر سقوط کرد توی انفجار هم شوکه کننده بود ولی خوشبختانه معلوم شد الکی بوده.
یه سوال ،اگه فیل کولسن تو اونجرز مرد پس تو ماموران شیلد چه کار میکرد؟
شاید باورتون نشه ولی من وقتی tasm2 رو دیدم سه روز افسرده شدم به خدا!
به نظر من مرگ آنتونی هم میتونست باشه.
ولی صحنه ای که واقعا زیبا و احساسی بود و به نظرم احساسی ترین صحنه فیلم های مارول جمله تونی به کپ بود.
...so was I
این جمله واقعا تا درون وجود من ناراحتی رو برد!
تمام انتخاب ها و رتبه بندی ها درست بود
ولی دوتای آخری دیگه جیگر منو کباب کرد
به جرعت میتونم بگم تا حالا با هیچ فیلمی گریه نکردم ولی توی این دوتا دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم
واقعا صحنه مرگ لوگلن و مرگ گوئن خیلی غم انگیز و دردناک هستن
اولین مقاله ای بود که از دیدن گزینه یک شوکه نشدم
واقعا مرگ گوئن استیسی تاثیرگذار ترین مرگ تاریخ فیلم های کمیک بوکی هست درسته فیلم به خوبی قسمت اول نبود ولی بهترین حس توی فیلم های کمیکی رو به من منتقل کرد
مرگ گوئن استیسی چیزی نبوده که دوسال باشه که رفته روی پرده از قبل هم داخل کمیک ها موجود بوده و واقعا نمیشه مرگ یه قهرمان رو که بخاطر کار درست مرد با مرگ یه شخصیتی که هیچ کاری نکرده بوده و تنها گناهش این بوده که با پیتر بوده و سمبل بی دفاعی افراد عادی در برابر ویلن هاست که نشون میده اگر قهرمانا نباشن چی بر سر بی گناها میاد؛مقایسه کرد
سر دوتا گزینه اول خیلی شوکه شدم و برام خیلی جذاب بودن مخصوصا مرگ گوئن با موسیقی متن فوق العادش و نقش آفرینی اندرو گارفیلد واقعا تاثیر گذار بود کلا به نظرم دوتا فیلم مرد عنکبوتی شگفت انگیز صحنه های احساسی رو خوب در میورد مرگ عمو بن هم خیلی تاثیرگذار بود.
من 12،1,4,8 رو بیشتر از همه تحت تاثیر قرار گرفتم.
مخصوصا تونی و کوئیک سیلور.
و البته دومین شماره 1 هم در کمیک ها و هم در فیلم ریبوت مرد عنکبوتی یکی از تاثیر گذار ترین لحظه های تاریخ اسپایدی کبیره و مگه میشه سرش ناراحت نبود .
مرگ لوگان هم که واقعا تاثیر گذار بود مخصوصا اون لحظه ای که دخترش سخنرانی می کنه بعد علامت صلیب رو ایکس می کنه . خدایا دیگه نگم ......
همه این صحنه به راستی تاثیر گذار ترین و احساسی ترین و ناراحت کننده ترین ها بودند .
ممنون استاد
ممنون بخاطر مقاله
ولی بنظر من مورد یک حداقل باید سه تا میبود.
من سر مرگ گوین استیسی ناراحت نشدم .
سر یاندو هم همینطور.اصلا از یاندو خوشم نمیاد حتی توی قسمت دوم.
ولی وقتی X23 به لوگان گفت بابا و لوگان هم گفت پس همچین حسی داره خیلی گریم گرفت اصلا اشک بود که سرازیر میشد با اینکه اخر فیلم هم برام اسپویل شده بود.
مرگ ایرون من هم خدایی ناراحت کننده بود ولی کاشکه یه جمله میگفت. یکی از چیزهایی که خیلی دلم میخواست ایرون من به اسپایدرمن بگه گفتن جمله Don't waste your life بود.واقعا اگر همچین جمله ای میگفت غوغا بود برای من.واقعا نمیدونم چرا همچین جمله خوبی رو نزاشتن توی فیلم گفته شه.
اشکم در اومد
مرگ تونی که دیگه واقعا عذابم داد واقعا دلم نمیخواست بمیره هر لحظه منتظر بودم یکی یکاری کنه مثلا استرنج بیاد وردی بخونه یا هر چیزی که تونی نمیره ولی دلمونو شکست
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا