15 صحنه برتر سریال جسیکا جونز

سریال جسیکا جونز

سریال جسیکا جونز دومین سریال موفق مارول هست که در تاریخ 20 نوامبر سال 2015 از شبکه نتفلیکس پخش شد و مورد توجه عموم و به ویژه منتقدان قرار گرفت.

این سریال از سایت معتبر metacritic.com  نمره ی بالای 81 از 100 منتقدان و همچنین 7.8 از 10 تماشاگران را به خود اختصاص داد.

 

این سریال دارای نقاط قوت زیاد شامل داستان جذاب و درگیر کننده ، نقش آفرینی عالی به خصوص نقش آفرینی کریستن ریتر در نقش جسیکا جونز و دیوید تننت در نقش کیلگریو را نام برد که بیشتر صحنه های برتر حول این 2 شخصیت است.

این سریال هم مانند همه ی سریال های دیگر صحنه ها و دیالوگ های زیبایی داشت که در این مقاله به 15 صحنه برتر آن میپردازیم.

توضیح: این صحنات ، 15 صحنه ی برتر از دید خود بنده است و از هیچ سایت دیگری انتخاب نشده هست ؛ پس بنابراین دوستان می توانند نظرات خود را آزادانه بیان کنند. و همچنین حاوی اسپویلر نیز می باشد. پس اگر نمیخواهید اسپویل شوید ، این مطلب را مطالعه نفرمایید.

 

15-دعوای مردم عادی به دستور کیلگریو

کیل گریو

این صحنه یکی از چالش برانگیز ترین کارهایی است که کیلگریو انجام داد.

پس از یک تعقیب و گریز نسبتا طولانی کیلگریو آخرین تلاش خود برای فرار از جسیکا را می کند

او برای فرار از دست جسیکا تعدادی از مردم عادی را به جان هم انداخت و سپر بلای خود کرد تا فرار کند.

این صحنه جسیکا را در یک سه راهی مطلق قرار میدهد.

اینکه کیلگریو را بگیرد ، از تریش محافظت کند ، یا جان مردم را نجات دهد.

 

14- جسیکا با اتاقی از عکس های خودش مواجه میشود

عکس جسیکا جونز

طی جستجو دنبال کشف حقیقت بلایی که کیلگریو سر تریش میخواست بیاره جیسکا با اتاقی مواجه شد که پر بود از عکسای خودش. دیدن این صحنه جسیکا دچار احساس رعب و وحشت شد و فهمید که کیلگریو کسی رو در کمین جسیکا گذاشته که سایه به سایه در تعقیبشه و هر جا که بره ازش عکس میگیره.

 

13-چارلز همسرتو نکشت ؛ من کشتم!

سریال جسیکا

این صحنه هم طی کشف حقیقت مرگ همسر لوک کیج رخ داد.

لوک که با جسیکا و کارش آشنا شده بود ، اونو استخدام کرد و ازش خواست که راز قتل همسرشو پیدا کنه و جسیکا پی برد که توسط یه راننده ی اتوبوس کشته شده در حالی که خواب آلود بوده ولی جسیکا یادش میاد که به دستور کیلگریو خودش همسرشو کشته و درحالی که لوک کیج بسیار خشمگینانه بدنباله راننده ی اتوبوسه ؛ جسیکا فریاد میزنه :

" چارلز (راننده ی اتوبوس) همسرتو نکشت ؛ من کشتم!

و لوک کیج بعد از این که با خشم بسیار به اتوبوس کوبید حرفی تکان دهنده زد:

"یعنی همسر توسط دستای تو کشته شده ؛ درحالی که من با اون دستا باهات دست دادم؟

 

12- جسیکا متوجه نیروهای فوق بشری اش میشود

سیزن 1 kessica jones

این صحنه که مشابهش رو در فیلم مردعنکبوتی شگفت انگیز 1 هم دیدیم طی یک فلش بک مشاهده میشه و در اون جسیکا در حالی که مشغول شانه کردن موهاشه تریش و مادرش با هم بحث میکنن و اونم بخاطر تریش ناراحته و محکم شونه میکنه که باعث کنده شدن موهاش میشه و بعدش شونه و روشویی رو میشکنه و برای اولین بار پی میبره که دارای قدرت فوق بشری است.

 

11- کودک پیغام رسان

یکی از نقاط قوت سریال بازی های روانی کیلگریو با جسیکاست که این یکی از اون جالب تریناست. در این جا کیلگریو از یه دختر بچه استفاده میکنه تا پیغام خودشو به جسیکا برسونه:

دختر بچه : تو جسیکایی؟

جسیکا:آره

-         پتسی واکر جاش امنه

-         چی؟

-         لازم نیست فعلا نگرانش باشی

-         کی اینو بهت گفته؟

-         اون مرده. اون گفت که دوست داره عذرخواهی کنه

-         متاسفم که با توام داره اون کارو میکنه

-         تو %^$# هستی.می تونستی جلوی اون اتوبوس رو بگیری ولی گذاشتی تو خیابون بمیره

-         بس کن

-         تو همه چیرو خراب کردی . امروز جمعست . کاری برای انجام دادن نداری

-         داری درباره ی آردی حرف میزنی ؟ کیلگریو آدرسی میفرسته؟

تو همین لحظه دختر شروع به داد و بیداد و صدا کردن مامانش میکنه و این باعث میشه که جسیکا نتونه ازش سوالایی بپرسه

 

10- لوک کیج ، سوزان از کافه اش بیرون می آید

luke cage عکس

این لحظه در حالی اتفاق میافته که جسیکا کنار تریش بد حال تو بیمارستانه و براش اس ام اسی از طرف کیلگریو میاد که باعث میشه جسیکا نگران لوک کیج بشه

وقتی جلوی کافه لوک میرسه ، لوک اول از پنجره با نگاهی عمیق جسیکا رو نگاه میکنه و بعد پنجره رو میبنده ، بعدش وقتی جسیکا میخواد وارد کافه بشه ، کافه منفجر میشه و درحالی که جسیکا فکر میکنه لوک مرده ، لوک از کافه سوزان بیرون میاد

 

9- مسابقه جسیکا با مرد مغرور

این مسابقه ی جالب هم تو کافه اتفاق میافته در حالی که جسیکا و تریش تو کافه هستن و یه مرد میاد و بهشون پیشنهاد دوستی میده ولی تریش قبول نمیکنه در همین حال جسیکا میگه من قبول میکنم به شرط برنده شدن تو بازی مشت قوی ولی اگه تو باختی باید سفارشات ما رو حساب کنی.

نتیجه اش هم که از عکس معلومه

 

8- Take him Down

این صحنه در واقع آغاز سکانسی هست که به شماره 15 و بعدش به شماره بعدی یعنی 7 ختم میشه.

در این صحنه میبینیم که تریش خودش رو جای جسیکا جا زده و داره آهنگی رو گوش میده که تو اوجش جمله ی Take him Down هستش که اشاره به از بین بردن کیلگریو هست.

موسیقی در این صحنه حرف اول رو میزنه

7- لبخند بزن

لبخند بزن

این صحنه ی جالب بعد از لحظات 8 و 15 اتفاق می افته.

در حالی که در کل سریال کیلگریو جسیکا رو بازی روانی میداده ، در صحنه ی پایانی این جسیکاست که این کار رو انجام میده.

در آخرین لحظه کیلگریو به جسیکا میگه که لبخند بزنه و اون این کار رو انجام میده و کیلگریو از فرط خوشحالی هم اینکه فرض میکنه نیروهاش روی جسیکا دوباره اثر دارند و هم بنظر میرسه که عاشقشه و تحت تاثیر لبخند جسیکا بعد از مدتها قرار میگیره و در این حاله که جسیکا گلوشو میگیره و جمله ی خودش رو بهش بازگو میکنه " لبخند بزن" و بعدش حسابشو میزاره کف دستش.

6- اون قهوه رو بردار ، بریز رو صورتت

 اون قهوه رو بردار ، بریز رو صورتت    

راستش من انتظار این صحنه ی جالب و خنده دار رو نداشتم

این صحنه در حالی اتفاق میافته که جسیکا یواشکی کیلگریو رو زیر نظر داره..

کیلگریو مشغول انتخاب کتاب از کتابخانه داخل پارک هست و مردی با صدای بلند بهش اعتراض میکنه و در همین هنگام کیلگریو با این جمله شر مرد رو بطرزی جالب کم میکنه:

" اون قهوه رو بردار ، بریز رو صورتت"

 

5- مرگ و زندگی در کافه

 مرگ و زندگی در کافه

در این صحنه کیلگریو تعدادی از دوستان و آشنایان جسیکا رو گروگان گرفته و میخواد پدرش رو با اونا معامله کنه. 4 نفر از اونا که شامل روبن ، مالکوم و 2 شاهد که میگن کیلگریو ذهنشون رو کنترل کرده به نوعی پای چوبه ی دار و هوپ اشلاتمن در کنار کیلگریو روی میز نشسته. تو یه لحظه که کیلگیو ازش غافل میشه و هوپ شیشه ای رو میشکنه. در این لحظه کیگریو .میگه: تو نمیتونی که منو بکشی. هوپ در جواب میگه : شاید من نتونم ولی جسیکا میتونهو دست به خود کشی میزنه.

در این لحظه کیلگریو به دوستان جسیکا دستور میده که خودشون رو اعدام کنن و خودش دست به فرار میزنه.

جسیکا اول دوستانش رو نجات میده و بعدش به بالین هوپ میره و هوپ ازش قول میگیره که کیلگریو رو بکشه.

 

4- پایگاه پلیس

پایگاه پلیس  جسیکا سعی میکنه تا کاری غیر قانونی بکنه و زندانی بشه تا بتونه مدرکی بدست بیاره ولی هنگامی که ازش بازجویی میشه افسری میاد و میگه آزادی که بری در این حال جسیکا با عصبانیت به مرکز پایگاه میره و با صحنه ای وحشتناک که پلیسا همدیگر رو نشونه گرفتند مواجه میشه. که باعثش کیلگریو هست. اون بعد از اجرای این نمایش تمام مدارک رو پاک میکنه و در آخر به مامورا میگه که جسیکا به شما جوکی تعریف کرده ، بعد از 2 دقیقه بخندید و خودش از مهلکه میگریزه.

جسیکا سعی میکنه تا کاری غیر قانونی بکنه و زندانی بشه تا بتونه مدرکی بدست بیاره ولی هنگامی که ازش بازجویی میشه افسری میاد و میگه آزادی که بری در این حال جسیکا با عصبانیت به مرکز پایگاه میره و با صحنه ای وحشتناک که پلیسا همدیگر رو نشونه گرفتند مواجه میشه. که باعثش کیلگریو هست. اون بعد از اجرای این نمایش تمام مدارک رو پاک میکنه و در آخر به مامورا میگه که جسیکا به شما جوکی تعریف کرده ، بعد از 2 دقیقه بخندید و خودش از مهلکه میگریزه.

 

3- کمکم کنید

کمکم کنید

در این صحنه میبینیم که شخص قدرتمندی مثل کیلگریو که با توانایی کنترل ذهن خودش میتونه انسان ها رو به انجام دادن کارهای مورد نظرش بپردازن ، چطوری از فرش به عرش رسیده و کارش به جایی رسیده که با سس گوجه فرنگی که از غذاش مونده از جسیکا در خواست کمک میکنه.

 

2- آرزوها و درد دل های جسیکا با لوک بیهوش

 آرزوها و درد دل های جسیکا با لوک بیهوش

این صحنه قبل از نبرد پایانی رخ میده وجسیکا که مطمئن نیست زنده بر میگرده یا نه به بالین لوک کیج که بیهوشه میره و باهاش درد دل میکنه و آرزوهاشو میگه:

"تو فکرت بودم ، يعني، ميدونستم که اين هيچوقت اتفاق نميافته ، ولي نتونستم جلوي خودم رو بگيرم که خودمون رو تصور کنم ، خودمون رو در قرار واقعي تصور کردم ، سالن بولينگ ، کاراي عادي ، تو اولين کسي هستي که يه آينده رو باهاش تصور کردم وقتي که بيدار بشي ... ديگه کنارت نيستم که بخوام بيشتر از اين زندگيتو نابود کنم احتمالا بخاطر اينه که تا اون موقع مُردم ، ولي شايد اون موقع کيلگريو هم مُرده باشه

موبايلت شايد منو به کليگريو برسونه تو بيهوشي و با اينحال داري بهم کمک ميکني اگه زنده ميموندم از اين آينده خوشم ميومد"

واقعا کیه که این دیالوگا رو بشنوه و دلش به حال جسیکا نسوزه

 

1- رنج های جسیکا

تو این صحنه که یک زن و مرد برای جسیکا پاپوش دوختن و فکر میکنن که او یکی از قهرمانانی هست که تو جنگ نیویورک ( احتمالا منظورش جنگ اونجرز با ارتش لوکی هست) عزیزانشون رو از دست دادند درحالی که نمیدونن رنج هایی که جسیکا کشیده خیلی بیشتر از رنجهای اونهاست.

جسیکا در حالی که داره خونه رو داغون میکنه رنج هایی که کشیده رو به زبون میاره:

"فکر میکنی تو تنها کسی هستی که عذاب میکشی؟ فکر میکنی میتونی بهم توهین کنی؟ حق نداری این کارو بکنی! پس با این درد کنار بیا و باهاش زندگی کن

پدر و مادرت رو از دست دادی؟ به این مجمع لعنتی خوش اومدی من خودم رو در یه تصادف ناگهانی از دست دادم دیدی که هیچ راننده‌ای رو بکشم؟ نه! چون دوست ندارم به خاطر ترسم بقیه رو اذیت کنم"

به نظر من این صحنه بهترین صحنه ای هست که در سریال هست با دیالوگ و بازیگری عالی و تاثیری که رو بیننده میزاره.

نظر شما چیه؟

بنظر شما کدوم صحنه بهترین صحنه ی سریاله؟

 

نویسنده: سهیل قادری

All rights reserved © Spidey.ir 2016

(هرگونه كپی‌برداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز می‌باشد)

 

مطالب مرتبط:

نقد و بررسی سریال جسیکا جونز (JESSICA JONES)

100 شخصیت برتر مارول – قسمت چهارم

معرفی شخصیت: جسیکا جونز (JESSICA JONES)

15 صحنه برتر سریال جسیکا جونز

کمیک انتقام جویان جدید (NEW AVENGERS) ترجمه شد + لینک دانلود

اگر از سریال جسیکا جونز خوشتون میاد پس حتما عاشق این کمیک ها میشوید!

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید :

Submit to DeliciousSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn