سال 2001 تیم بی نظیری به نام «جان مایکل استرازینسکی» (ملقب به JMS) و «جان رومیتا جونیور» به عنوان نویسنده و طراح جدید کمیک های مرد عنکبوتی شگفت انگیز انتخاب شدند و تحول بزرگی در داستان ها به وجود آوردند. اولین آرک آنها برنده جایزه معتبر آیزنر هم شد و اسمش بود "بازگشت به خانه" (Homecoming) . در این داستان شگفت انگیز شاهد یکی از بهترین مبارزات تاریخ داستان های مرد عنکبوتی با شخصیت خبیث جدیدی به نام «مورلان» هستیم که بعدا در رویداد مهم "دنیای عنکبوتی" نقش مهمی را بازی کرد. همچنین شخصیت «ازیکیل» هم برای نخستین بار در این داستان خلق شد. ما این داستان را که در شماره های 30 تا 35 از سری دوم کمیک های مرد عنکبوتی شگفت انگیز چاپ شد براتون ترجمه کرده ایم.
ولی شاید براتون جای سئوال باشه که چرا اسم داستان را از "بازگشت به خانه" به "مبارزه تا مرگ" تغییر داده ایم؟ دلیلش اینه که بنده یعنی "مهدی ترابی مهربانی" تقریبا 10 سال پیش این داستان را برای تنها مجله انیمیشن در ایران به نام "پیل بان" ترجمه کردم (البته این مجله الان دیگه چاپ نمیشه). یادمه که وقتی قرار شد ترجمه بشه به سردبیر مجله اسم داستان رو گفتم ولی گفت این اسم زیاد جذاب نیست. گفت : "برو یه اسم جذاب تر پیدا کن" . منم یاد یه فیلم قدیمی افتادم که در دوران بچه گی با پدرم در سینما دیده بودم و اسمش بود "مبارزه تا مرگ" (دقیقا داستانش رو یادم نیست ولی فقط میدونم «جان ساکسون» در اون بازی میکرد!). بنابراین به سردبیر گفتم پس اسمش رو میزاریم "مرد عنکبوتی: مبارزه تا مرگ" چون یکی از بهترین مبارزات اسپایدرمن رو قراره شاهد باشیم. اونم خیلی خوشش اومد. و بدین ترتیب شاید یکی از اولین کمیک های ابرقهرمانی اسپایدرمن در یکی از مجلات ایران چاپ شد. خوشبختانه داستان رو به صورت کامل و فیزیکی داشتیم و خودمون از روش اسکن گرفتیم و به مناسبت اکران فیلم "مرد عنکبوتی 3" چاپ شد ولی متاسفانه به صورت سیاه و سفید و خیلی از صفحات هم حذف شد چون تعداد صفحاتی که هر ماه تو مجله به کمیک اختصاص میدادیم محدود بود. بنابراین همیشه افسوس خوردم که چرا نشد این کمیک رو کامل کار کنم .
حالا ولی خودم سایت دارم و تصمیم گرفته شد این داستان رو از نو ترجمه کنیم . دوست خوبم آقای دیکسون مترجمه و اقایان فیاضی و رجبی هم زحمت ادیت اش رو کشیده اند . منم که طبق معمول ناظر و ویرایشگر ترجمه هستم. و به عشق اون اسمی که 10 سال پیش روی این داستان گذاشتیم، اسمش میشه "مبارزه تا مرگ"!
مطمئن هستم از خوندن داستان لذت خواهید برد. منتظر خوندن نظرات شما هم هستیم.
(راستی اگه کسی اون شماره هایی که این داستان در مجله پیل بان چاپ شد رو داره برامون تو بخش نظرات بذاره چون من خودم بهشون دسترسی ندارم و دوست دارم یه تجدید خاطره باهاشون بکنم!)
Amazing Spider-Man Vol. 2 #30
مترجم: دیکسون
ناظر کیفی ترجمه: مهدی ترابی مهربانی
ادیتور و گرافیست: دیک گریسون
(با تشکر فراوان از امیر حسین رجبی به خاطر ادیت کاور)
لینک دانلود غیر مستقیم (اپلودر)
Amazing Spider-Man Vol. 2 #31
مترجم: دیکسون
ناظر کیفی ترجمه: مهدی ترابی مهربانی
ادیتور و گرافیست: دیک گریسون
(با تشکر فراوان از امیر حسین رجبی به خاطر ادیت کاور)
لینک دانلود غیر مستقیم (اپلودر)
Amazing Spider-Man Vol. 2 #32
مترجم: دیکسون
ناظر کیفی ترجمه: مهدی ترابی مهربانی
ادیتور و گرافیست: امیر حسین رجبی
لینک دانلود غیر مستقیم (اپلودر)
Amazing Spider-Man Vol. 2 #33
مترجم: دیکسون
ناظر کیفی ترجمه: مهدی ترابی مهربانی
ادیتور و گرافیست: امیر حسین رجبی
لینک دانلود غیر مستقیم (اپلودر)
Amazing Spider-Man Vol. 2 #34
مترجم: دیکسون
ناظر کیفی ترجمه: مهدی ترابی مهربانی
ادیتور و گرافیست: امیر حسین رجبی
لینک دانلود غیر مستقیم (اپلودر)
Amazing Spider-Man Vol. 2 #35
مترجم: دیکسون
ناظر کیفی ترجمه: مهدی ترابی مهربانی
ادیتور و گرافیست: امیر حسین رجبی
لینک دانلود غیر مستقیم (اپلودر)
توضیح: در صفحه آخر از قسمت آخر این کمیک شاهد هستیم که زن عموی اسپایدرمن از هویت مخفی او باخبر میشه. اگر میخواهید بدونید که بعدش چه اتفاقی میفته میتونید برید و این کمیک رو بخونید.
نظر شما چیست؟ آیا این داستان توانست انتظارات شما را برآورده کند؟
برای خواندن دیگر كمیك هایی كه در سایت ترجمه كرده ایم اینجا را كلیك كنید.
مطالب مرتبط:
چگونه در كامپیوتر یا سیستم اندروید كمیك بخوانیم؟
10 مبارزه برتر مرد عنكبوتی در دنیای كمیك – قسمت دوم
بهترین کمیک های مرد عنکبوتی به زبان فارسی
بزرگان تاریخ كمیك های اسپایدرمن: جی. مایكل استرازینسكی
بزرگان تاریخ كمیك های اسپایدرمن: جان رومیتا جونیور
معرفی اصلی ترین متحدان مرد عنكبوتی – قسمت سوم
دیدگاهها
جدی میگم خیلی جالب بود
فقط اینجا داره که دوبله است و پولیه
namamovie.com/.../...
برای شماره هاش هم تبلیغ میکرد سایت ما
من تابع سایت هستم. اگه ادیتی باشه انجام میدم البته فعلا قسمت دوم این کمیک مونده ، بعدش ببینم خدا چی میخواد. شاید همکاری داشتیم
این کمیک بیشتر تمرکز روی مشکلات خود پیتر بود. با اینکه بیشتر در قالب اسپایدرمن بود. قسمت اول مبارزه تا مرگ ، بیشتر مشتاق میکنه قسمت دومو بخونین تا بفهمین ازیکیل کیه و مورلان چه قصدی داره ! همچنین پیتر چطوری مقابلش قرار میگیره!
اقای ترابی سردبیر بخش خارجی این مجله بودند. خیلی سال هم چاپ میشد. من یادمه
ممنون.اگه کارتون تم شد به من خبر بدید.و از سایت ایمیلم رو هم بگیرید.
پس بگو چرا اینقدر عالی بوده!
شما اگه پروژه ای دارید که الان داری روش کار میکنی و به همکار نیاز داری باید به ما ایمیل بزنی . ما هم به کسی که مناسبه اطلاع میدیم تا اگه تمایل داشت بهتون کمک کنه
نه بد نشد. مشکل رایت هم به وجود نیومد و خوشبختانه مارول از دستمون شکایت نکرد
پس لطفا پس از خوندن نظرت رو درباره اش بگو
بعلاوه بجز پیتر دو تا شخصیت مکمل عالی هم هستن که یکی ازیکیل هست که خیلی ذهن فلسفی داره و حرفای قشنگی هم میزنه مث همین دیالوگایی که تو این جلد داشت، و شخصیت دوم هم مورلان که کاراکتر شرور و خبیث کمیکه و برای من محبوب ترین ویلین کمیکای مرد عنکبوتیه که ویژگی اصلیش شخصیت کوبنده و قدرتمندشه که الکی ادای ویلین ها رو در نمیاره و واقعا حرکاتش با صحبت هایی که ازش میبینید تو جلدهای بعدی هم دلیل محکمیه که جزو چندتا دشمن برتر مرد عنکبوتی هم قرار بگیره.
شاید حالا جلد یک خیلی پربار نبوده ولی تو جلدای بعدی که با شخصیت مورلان و انگیزه هاش آشنا شید و همینطور ازیکیل و اهدافی که داره عاشق این کمیک میشید.
از آقای ترابی و دیک گریسون و همچنین جناب رجبی هم تشکر میکنم.
خسته نباشید. عالی بود!
شخصا عاشق این آرک هستم! یکی از نفس گیر ترین مبارزات اسپایدی که یکی از قویترین و متفاوت ترین خبیث های کمیک های اسپایدی رو برای اولین بار در اون میبینیم: مورلان!
تشکر از مترجم و ادیتور عزیز
یادمه چهار سال پیش که اولین بار با سایت آشنا شدم یه مقاله بود آشنایی با دشمنان مرد عنکبوتی که یکیشون مورلان معرفی میکرد منم در به در اینترنت زیر و رو کردم این کمیکو با ترجمه پیدا کنم. و الان با بهترین ترجمه و ادیت میتونم دانلودش کنم لطفا تا آخر این کمیکو ادامه بدید
از جناب فیاضی هم بابت ادیت ممنونم و این شماره رو هنوز نخوندم که راجع به ادیتتون نظر بدم ولی حتما عالیه!
به شخصه از کامنت هایی هم که تو سایت میزارید خیلی خوشم میاد و خیلی خوبه که یک دی سی فن با معلومات هم تو سایت هست.
بزودی این شماره رو میخونم و براش نقد مینویسم.
خسته نباشید
البته من به شخصه مشکلی با این قضیه رگنورک نداشتم و مارول قبلا ثابت کرده این قضیه رو که اقتباس دقیق نمیخواد از کمیکی بکنه برای مثال فیلم "کاپیتان امریکا سیویل وار" که اتفاق هاش زیاد شبیه کمیکش نبود و دو سه جا فقط ادای احترام شده بود.
والا من که دیگه عادت کردم به این قضیه و فقط از رو تفریح و علاقه کمیک ترجمه می کنم و کامنتهای اینجا حداقل به بالای 10 تا رسیده ولی برای شماره 2 کمیک "سوپرمن برای تمام فصول" فقط یه کامنت گذاشتن.
اینم اضافه کنم اگه قرار به بحثی باشه بهتره راجع به نامزدی کریم انصاری فرد و میلیاردر یونانی بحث کنیم تا بقیه
والا چند تا کمیک در نظر داشتم کار کنیم؛ولی برا الان نه.چون میدونم تا سری هایرقدیمی تموم نشه سری جدید شروع نمیشه!ولی میخواستم کمیک اونجرز نو سورندر رو ترجمه کنم.چون خیلی ها سراغشو میگرن و منم گفتم به درد سایت میخوره.
راستی،آقای ترابی یا هر عزیز دیگه ای که انگلیسیش خوبه.
جلد اول کمیک انگلیسی ونوم علیه کارنیج رو از سایت خوب اسپایدی دانلود کردم.
ولی تو صفحه 5 به ی جمله ای برخوردم که به نظرم معنی نمیده.ممنون میشم اگه دوستان معنیش رو بهم بگن.
اینم جمله:
Carnage,i've loathed you like a son
ممنون
کلا همه کمیکای سایتتون قشنگه خیلی خوب ترجمه شدن ممنونم از مترجمای سایتتون
من از 6 یا 7 سالگی شروع کردم
کمیک فیزیکی هم حوالی میدون انقلاب اونقدر تو کتاب فروشی ها میگشتیم که یه چیزایی پیدا میشد
والا من نمیدونم به چه زبونی به شما بگم. هر چی هم میخوام یه جوری باهات حرف بزنم که ناراحت نشی ولی انگار فایده نداره.
در هر حال من برای بار صدم تکرار میکنم.
هر کمیک و هر کمیکی که قراره برای سایت spidey.ir
ترجمه بشه من تعیین میکنم. زمانش رو هم من تعیین میکنم. هر وقت وقتش شد اطلاع میدم و مترجم و ادیتورش پیدا میشه. هیچ کسی بدون اینکه من تایید کنم نمیتونه خودش خودسر کمیک ترجمه و ادیت کنه و انتظار داشته باشه روی سایت قرار بگیره چه در حال حاضر و اینده نزدیک و اینده دور
بعد شما هر روز میایی میگی میخوام فلان کمیک رو ترجمه کنم. یه روز دردویل یلو، یه روز الد من لوگان و حالا هم اونجرز نو سرنرندر
شماها اصلا چند سالتونه؟ اصلا معنی و مفهوم ترجمه یه رویداد رو میفهمید ؟ میدونید چقدر سخته؟
اصلا این نسل شما چرا اینجوریه؟ چرا هر روز میرید سراغ یه چیز دیگه؟ واقعا چرا؟ تا به حال شده یه چیزی رو "تموم" کنید؟
اونجرز نو سرندر 18 قسمته اونوقت شما میخوای ترجمه اش کنی؟! صد در صد مطمئنم یه شماره شاید نصفه و نیمه کار کنی و خسته شی و بری سراغ یه "پروژه" دیگه. من خودم این کار اونقدر بزرگ بود که نرفتم سراغش جون میدونستم با این اوضاع کمبود مترجم و ادیتور حتما وسطش بد قول میشیم. اون وقت شما که تا به حال حتی یه کمیک هم ترجمه نکردی و فقط دو سه تا کمیک ادیت کردی که اونم صد بار باید بهت گفت "بابا ادیت اون کمیکه پس چی شد؟" میخوای اونجرز نو سرندر ترجمه کنی؟!!! 18 قسمت؟ لابد من بدبخت باید هر روز بهت ایمیل بزنم و بگم پس چی شد این شماره جدید ؟
بابا یارو با هزار ذوق و شوق اومد یه سری 5 ، 6 قسمتی رو شروع کرد حالا گذاشته رفته من بدبخت باید جوابگوی کاربرای سایت باشم . یارو ادعا داره قد چی . خودش رو خدای کمیک میدونه بعد اومد کمیک شروع کرد زیرش زایید بهونه اورد گفت هاردم خراب شده یا چون زیاد نظر ندادن نمیخوام ادامه بدم. بعدش من باید بشینم با این همه مشغله ترجمه اش کنم اونوقت تو میخوای یه رویداد هفتگی 18 قسمتی رو ترجمه کنی؟
مگه من مغز خر خوردم؟ یه چیزی که عشقتون کشیده رو یه شماره کار کنی و بعد دلت رو بزنه و بری سراغ یک کمیک دیگه و اونوقت من تمومش کنم؟
الان شیرفهم شدی شما یا برای برای صد و یکم هم بگم؟
شرمنده که حتما ناراحت شدی ولی مجبورم کردی اینجوری باهات صحبت کنم
از این به بعد هم یه بار و فقط یه بار دیگه ببینم بحث پروژه جدید تو سایت مطرح کردی اخراجت میکنم
بهتره تمرکزت رو بزاری روی ادیت کمپانی ونوم که الان همه میخوان ادامه اش رو بخونن. اگر هم نمیتونی ادیتش کنی بگو بدمش به کسی دیگه
بابا به خدا خسته ام کردید شما ها ...
کارنیج من مثل پسرم ازت تنفر داشته ام
(مثل رابطه پدر و پسر میمونه که بعضی وقتا پسرها کار بدی میکنند و بابا بدش میاد ولی اخرش و ته دلش چون پسرشه ازش خوشش میاد
در صفحات اول شاهد نشون دادن مسئولیت پذیری قوی پیتر هستیم و همچنین همنشینی با خودش رو به وضوح مشاهده می کنیم که این موضوع این حس رو به ما القا می کنه که اون داره با ما حرف بزنه ولی چون نمی خواد دیوار چهارم رو بشکنه با خودش حرف می زنه!
در صفحات بعدی به زندگی شخصی و عادی پیتر می رسیم و اینجاست که گذشته ی اون روایت میشه، گذشته ای که کاملا میشه با اون ارتباط برقرار کرد!(حتی اگر قلدر کلاس باشیم) همدردی پیتر اینجا به اوجش می رسه و می بینیم که دفاع از ضعفا برای اون چقدر مهمه حتی اگر یک نفر بیاد بهش بگه هر کسی باید رو پای خودش وایسته!
همین طور که جلوتر می ریم به صحنه ملاقات ازیکیل و پیتر می رسیم که اوج داستان اینجاست! «چه میشد اگر بن پارکر قدرت عنکبوتی داشت» و «چه میشد اگر عموبن می دونست پیتر قدرت عنکبوتی داره» این همون چیزی بود که ما در ملاقات پیتر و ازیکیل دیدیم! و ناخودآگاه به یاد لحظاتی از گذشته ی شیرین پیتر افتادیم! گذشته ای که با تلخی از دست دادن پدر و مادر پیتر شروع شده بود و با شیرینی داشتن یه والدین دیگه ادامه یافت و با صحنه ای ناگوار پایان یافت!
ما یه فرد ماهر در زمینه قدرت عنکبونی دیدیم که حتی با سن زیادش میتونست از مردعنکبوتی جلو بزنه.(حتی وب شوتری نداشت که با اون تاب بخوره!!!!)
اما بعد از ناپدید شدن ازیکیل ما یاد تلخی ها، سختی ها، و دردهایی هستیم که باعث شده اعتماد پیتر به هر کسی آسون نباشه! حتی اگر اون شخص ما رو یاد یکی از بهترین و دوستداشتنی ترین عزیزانمون برسونه!
پرده آخر از این کمیک مقدمه ای بر معرفی دشمن جدید مردعنکوتیه(مردا ن) که این سوالات مختلفی برای ما ایجاد می کند، از قدرت و قابلیت هایش گرفته تا گذشته و پیشینه اش!
نمره به طراحی:۹/۱۰ (به نظر می رسه از یک نوع طراحی برای افراد لاغر اندام استفاده میشه.)
نمره به داستان: ۱۰/۱۰
نمره به ترجمه:۱۰/۱۰(ترج مه روان و خوبیه ولی چون من زبان اصلیش رو نخوندم نمی تونم نظر تخصصی بدم.)
نمره به ادیت:۹/۱۰(حباب گذاری ها عالی انجام شده بود ولی برای یه ادیت کامل نیازه که تمام افکت ها و برخی بنرها نیز فارسی بشه)
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
خبر خوش برای طرفداران مردعنکبوتی!
اگر اوضاع سونی در سینما خوب پیش نره، ما شاهد فروش این بخش خواهیم بود که یعنی رایت مردعنکبوتی و تشکیلاتش کامل به مارول بر می گرده!
هم ترسیدم هم قانع شدم.واقعا ببخشید اگه ناراحتتون کردم.میدونید بنده هی اصرار میکنم یه کمیک ترجمه کنم یا ادیت؛بخاطر اینه که سایت رو خیلی دوست دارم.ولی الان فهمیدم که راه رو داشتم اشتباهی میرفتم .واقعا به بزرگی خودتون ببخشید.اما راجع به اینکه چرا در ادیت دیر میکنم.من با هزار بدبختی اینا رو ادیت میکنم.از اقای a.v.sبپرسین بهتون میگن.نه اینکه دوست ندارم کار کنم نه؛فقط مشکلات خانوادگی.ببخشید از امروز میچسبم به کارایی شما گفتید.شرمندم.
خب اگه مشکلات خانوادگی هست پس چرا فقط برای ادیت کردن هست و برای ترجمه نیست؟
حتما باید ترجمه رو شروع کنی و بعد یه شماره بگی چون مشکلات خانوادگی دارم نمیرسم؟
یعنی شما نمیدونی چون مشکل داری پس اصلا پیشنهاد ترجمه ندی؟!
یعنی میخوام بدونم شما اینده نگری تون تا چند روزه؟ اصلا به روز میرسه؟!
الانم مثل اصرار ندارم شما برامون ادیت کنید. اگر مشکلی دارید لطفا ادیت نکنید
جدی میگم. ما که نمیخواهیم با کارای سایت براتون مشکل بیشتری ایجاد کنیم
واقعا استاد؟
یعنی اون موقع تو تهران کمیک بود
نه استاد بازم نتونستم منظورمو خوب برسونم.میدونید منظورم این نبود که شما به ادیت من احتیاج دارید و یا من نمیخوام ادیت کنم؛من میخوام ادیت کنم.و همینطور که گفتم میچسبم به کارایی که شما گفتید.بازم ببخشید اگه ناراحت شدید.
nomad کمیک نیست. یه بار استیو راجرز تو کمیک های کاپیتان امریکا هویتش رو عوض کرد و برای مدتی کوتاه شد Nomad
در هر حال ما این داستان رو ترجمه نکرده ایم تو سایتمون
ممنون واقعا
خودمم ی همچین چیزی ترجمه کردم ولی به نظرم معنی نمیداد .حالا با کمک توضیح خوب شما فهمیدم.
راستی استاد ادیتور نمیخواین؟واسه اینم که ثابت کنم کار هارو نصفه نیمه نمیزارم،حاضرم چند کار اول رو،کمیک های نیمه تموم رو تموم کنم.
میدونستم نومد کیه ولی دنبال کمیک بودم ازش در کل ممنون استاد
به نقل از Amir:
هنوزم تو همون انقلاب بگردی هست مثلا من چند ماه پیش کمیک آلتیمیت اسپایدرمن issue 001 رو گیر اوردم ولی تا حالا کمیک کلاسیک و قدیمی پیدا نکردم.
ترجمه و ادیت هم حرف نداشت از استاد ترابی و اقای دیکسون و همینطور جناب فیاضی به خاطر اولین ادیتشون ازشون سپاس گزارم و با همین فرمون به کارتون ادامه بدید.
خسته نباشید
واقعا ادم با خوندن این داستان ها به شخصیت پیتر پارکر علاقمند میشه
تازه میفهمم چرا اسپایدرمن محبوب ترین شخصیت کمیک بوکی دنیاست. دلیلش اینه که پیتر پارکر خیلی شخصیت جذابیه. ادم انگار خودش رو در وجود او میبینه
صبح که به سایت سر زدم و لینک دانلود دو تا کمیک باحال و خیلی وقت بود منتظرشون بودم رو دیدم سر از پا نمیشناختم و خیلی ذوق کردم.
الدمن هاکای رو خوندم این هم میخونم و حتما میام راجع به داستانش نظر میدم.
خسته نباشید
منتظر نظرات شما هستم
تشکر.
نمره داستان:۱۰ از ۱۰
نمره طراحی:۱۰ از ۱۰
نمره ترجمه: نیازی به گفتن نیست مثل همیشه ۱۰ از ۱۰ !!!!!!۱
در آخر هم از تمام کسانی که واسه این کمیک وقت گذاشتن تشکر می کنم.
هیچ وقت ندیدم مرد عنکبوتی اینقدر سخت مبارزه کنه،هیچوقت.
من از این کمیک خیلی خوشم اومد خیلی.اونم کمیک هایی که جان رومیتا جونیور طراحش باشه و مترجماش آقای ترابی و آقای دیکسون و ادیتاش آقای رجبی باشه.خسته نباشید.
این داستان واقعا جالبه و اسمه جدیدش "مبارزه تا مرگ" از اسمه اصلیش بیشتر بهش میاد!!
این شماره هم یکی از اون کمیک هاست. واقعا یکی از بهترین و ماندگار ترین لحظات تاریخ کمیک بوک را شاهد هستیم. این شماره نه تنها بارزترین خصیصه مرد عنکبوتی/پیتر پارکر یعنی روحیه تسلیم نشدن رو به بهترین شکل به ما نشون میده بلکه باز هم به ما میگه یاداوری چقدر قهرمان مسولیت پذیری هستش. داره با خبیثی مبارزه میکنه که هیچ چیزی جلودارش نیست. هیچ شانسی هم جلوش نداره ولی باز هم به خاطر مردم میره و باهاش میجنگه. ولی از همه مهم تر و دلچسب تر برای من این بود که وسط نبرد و جایی که شاید هیچ امیدی نداره زنگ میزنه به عزیزانش.
spidey.ir/images/img/content/translated-spiderman-comics/amazing-spiderman-2015/Spider-Man-034-013-www.spidey.ir.jpg
spidey.ir/images/img/content/translated-spiderman-comics/amazing-spiderman-2015/Spider-Man-034-014-www.spidey.ir.jpg
اون به جای این که خستگی در کنه زنگ میزنه به کسی که بهترین مادر روی زمین بوده برایش. زن عمو می. زنگ میزنه و بهش میگه خیلی دوستش داره. زنگ میزنه چون فکر میکنه شانسی نداشته باشه تا دوباره ببینتش. پس از فرصت استفاده میکنه و بهش زنگ میزنه و بهش میگه که خیلی دوستش داره.
آره . ما به خاطر همین چیزاست که هوادار مرد عنکبوتی هستیم و بهش افتخار میکنیم ...
دقیقا! کمتر قهرمانی هست که همچین شخصیتی داشته باشه. من وقتی ایستادگیش رو دیدم خیلی متاثر شدم
از ادیتورها و مترجم ها بی نهایت ممنون.
منتظر قسمت بعدیش هستم.
و بازم مثل همیشه دم اسپایدی خودمون گرم
ادیت و ترجمه مثل همیشه عالیه که دیگه گفتن نداره. دست گلتون درد نکنه
(اسپویل)
واقعا خیلی داستان قشنگی بود و از همه مهم تر دیالوگ هایی که ردو بدل میشد خیلی برام جالب بود ، یعنی واقعا دم استرازینسکی گرم با این دیالوگ های زیبایی که نوشته بود مخصوصاً اون قسمتی که ازکیل پیتر رو برد تا کم کم قضیه رو بهش بگه ، اونجا واقعا از نوع معرفیش خوشم امد و میتونم به جرئت بگم که این یکی از بهترین کمیک هایی بود که خوندم (البته من تازه کارم و هنوز کمیک های خیلی زیادی نخوندم ولی خب این دلیل بر این نمیشه که بگیم این کمیک ساده بود نه ، این کمیک تونسته جایزه ایزنر رو ببره پس واقعاً عالی هست)
بخش مبارزه هم بسیار خوب بود و نشون دهنده قدرت مورلان بود ، خود پیتر هم میگفتش که: تیکه نمی پرونه ، فقط حمله میکنه!
اون شیوه شکست دادنش هم خیلی خوب بود و تونست گارد مورلان رو بشکنه .
اما اخرش واقعا اون چیزی بود که میخواستم ، یعنی واقعا نویسنده خوب تونسته درخواست خواننده رو جواب بده ، چون من که واقعا میخواستم مورلان بمیره ولی پیتر نمیخواست قاتل بشه ، بنابراین گفتم میزاره زنده بمونه و ما هم تو حال مردن این جونور میمونیم ، اما وقتی دستیارش کلتو برداشتو ترکوندتش واقعا کیف کردم ، از این ور هم پیتر خودشم نمیخواست مورلان زنده بمونه پس همه چی حل بود دیگه .
نویسنده : جی مایکل استرازینسکی
طراح : جان رومیتا جونیور
مقدمه : سال 1999 بعد از داستان های فاجعه باری مانند کلون ساگا (دهه 90)،مکسیموم کارنیج،سرقت حیات...مارول کمیک های مرد عنکبوتی رو ریبوت کرد تا اسپایدرمن دوباره موفق ظاهر بشه اما متاسفانه باز هم این کار ناموفق بود و در کمال تعجب،جان بیرن نویسنده و طراحی که کار خارق العاده ای مخصوصا تو کمیک های ایکس من داشت،کمیک های به شدت ضعیفی برای این ریبوت بوجود اومد.اما بالاخره مارول سرعقل اومد و جی مایکل استرازینسکی،ساز نده سریال محبوب بابیلون 5 و جان رومیتا جونیور،طراحی که سابقه طراحی کمیک های مرد عنکبوتی به ویژه در run جان استرن رو داشت،مامور نوشتن و طراحی کمیک های مرد عنکبوتی کرد.نتیجه چی شد؟ جایزه آیزنر،جایزه معتبر کمیک بوک ها! ببینیم این کمیک چی تو چنته داره که همچین محبوبیت و آفرین گفتن ها رو داره...
داستان : از همون اول،خواننده به طور کامل با وضعیت پیتر پارکر آشنا میشه.از همه نظر تو مشکلات غرق شده و مری جین ترکش کرده...به لطف نویسندگی عالی استرازینسکی،خوا ننده پیتر پارکر رو درک می کنه و با اون همذات پنداری میکنه.چون استرازینسکی خوب شخصیت پیتر پارکر رو درک کرده و به خوبی اون ذهن آشفته اش که یه وقت به جیب(!) فکر می کنه و یه وقت به مدرسه اش که الان افتضاح شده فکر می کنه،رو نشون داده.استرازینسک ی خوب میدونه چجوری خواننده رو به وجد و هیجان بیاره و با پیچش ازیکیل،سوالی که از پیتر پرسید و همینطور حضور مورلان مرموز،خواننده هوش و حواسش رو از دست میده!استرازینسک ی تمامی آرمان های یک نویسنده رو به خوبی به تصویر کشیده و شاهد نویسندگی فوق العاده ای هستیم.
طراحی : وقتی پسر به پدر میره! جان رومیتا جونیور طراحی خارق العاده ای داره.جزئیاتی که تو طراحیاش هست،بی شماره و به طراحی قدیم مخصوصا دهه 80 ادای احترام میکنه.البته برخی هستند از این سبکی که تو طراحی هاش به کار می بره خوششون نمیاد اما من به شخصه دوستشون دارم.(البته تو سال های اخیر طراحیش بدون انکار افتضاح شده!)جان رومیتا جونیور تو چهره ها به خوبی احساسات مثل نگرانی رو نشون میده و تو طراحی محیط معرکه است.در کل طراحی کمیک مثل نویسندگی،عالیه.
ترجمه و ادیت : آقای دیکسون که نشون دادن مترجم حرفه ای و محشری هستن.به خوبی تونستند با ترجمه بی نقصشون کاری کنن که خواننده احساسات پیتر پارکر رو متوجه بشه و توی ترجمه بقیه صحبت های کاراکتر ها کارشون حرف نداره.اقای دیک گریسون هم ادیت واقعا زیبایی دارن ولی چند تا اشکالات توی ادیت بود.اما این چیزی از کار فوق العاده تون کم نمی کنه و باز هم عالیه.
نتیجه : کمیکی شاهکار با داستانی جذاب و فوق العاده و با طراحی های محشر و شاهد یکی از بهترین کمیک های اسپایدرمن هستیم.
داستان : 10 از 10
طراحی : 10 از 10
ترجمه : 10 از 10
ادیت : 8.5 از 10
بزودی هم با نقد قسمت های بعدی در خدمتتون هستم.فعلا که استخون دستم شکسته
نویسنده : جی مایکل استرازینسکی
طراح : جان رومیتا جونیور
داستان : قسمت قبل که داستان بسیار جذاب و فوق العاده ای داشت اما این قسمت حتی از قبلی هم بهتر بود!
چون داستان علاوه بر پیچش های هیجان انگیزی که در قسمت قبل شاهدش بودیم،این بار شاهد پیچش و سوال های تفکر بر انگیز هستیم.مثلا اینکه پیتر به زن عمو می دروغ میگه کار درستیه؟ آیا اینکه به کسی که برای پیتر مثل مادر بوده و صداقت،مهربانی و ... هزاران خصلت مفید دیگه دروغ بگه،کار درستیه یا نه؟ آیا اون دانش آموزی که بخاطر اذیت کردنش،به مدرسه حمله کرده حق داشت یا نه؟ آیا ما انسان ها زندگی مون مثل خوردن شیرینی میگذره و نمی تونیم تغییرش بدیم؟ و هزاران سوال دیگه که درباره شون میشه یه مقاله روان شناسانه و فلسفی کامل نوشت.استرازینسک ی با این سوال ها،ذهن خواننده رو درگیر می کنه و حق قضاوت رو به خودش میده.شخصیت پردازی ها که در موردشون نمیشه حرف زد از بس عالی هستن.پیتر پارکر مدام به این فکر می کنه که باید مدرسه اش رو از این وضعیت نجات بده یا با سوال مرموز ازیکیل خودش رو درگیر کنه.افکار پیتر،مخصوصا درباره مدرسه اش محشر هستن.زن عمو می هم همون چیزی هست که باید باشه.پیرزنی که تمام تلاشش رو برای خوب کردن حال پسرش به کار میبره و سنگ تموم میذاره.اون دانش آموز هم کاراکتر ملموس و بسیار خوبی هست و خواننده بخاطر کارش به اون حق میده.در کل استرازینسکی برای داستان سنگ تموم گذاشته.
طراحی : جان رومیتا جونیور ( از این به بعد توی نقد صداش می کنم ج.ر.ج چون اسم طولانی داره ) تو این قسمت کولاک کرده! طرح و رنگ بندی که به کار می بره،مخصوصا وقتی که اون دانش آموز به مدرسه حمله کرد و یا وقت هایی که اسپایدرمن تو هوا تار میزنه شاهکاره و امکان نداره آدم ازش لذت نبره! ج.ر.ج یه دنیای شیرین رنگارنگی پدید اورده و یکی از بهترین کار هاش رو ارائه میده.البته یکی دو تا از کاراکتر ها اندام هاشون با هم متناسب نبود و طبیعی نبودن اما این چیزی از طراحی عالی ج.ر.ج کم نمی کنه.
ترجمه و ادیت : ترجمه آقای دیکسون کاملا با لحن داستان متناسب هست و شوخ طبعی و کلام خاص خودشون کاملا بر دل خواننده میشینه.آقای دیک گریسون کمی تو بخش ادیت پسرفت کردند اما باز هم ادیت زیبا و دلنشینی دارن.
نتیجه : کمیکی شاهکار و زیبا با پیچش های تفکربرانگیز و طراحی های چشمگیر که یکی از بهترین و لذت بخش ترین کمیک های مرد عنکبوتی را ارائه می دهد.
داستان : 10 از 10
طراحی : 9.5 از 10
ترجمه : 10 از 10
ادیت : 8 از 10
نویسنده : جی مایکل استرازینسکی
طراح : جان رومیتا جونیور
داستان : خب! بالاخره استرازینسکی تیر خلاص رو زد! و شاهد یکی از بزرگترین پیچش های تاریخ اسپایدرمن هستیم.
اول از همه درباره این پیچش جنجالی یکم صحبت کنم: در اینکه run استرازینسکی از بهترین و خلاقانه ترین run های مرد عنکبوتی شگفت انگیز هست شکی نیست.رابطه بین پیتر و زن عمو می رو تقویت کرد،بهترین داستان ها رو برای یک مرد عنکبوتی متاهل نوشت و...اما یکی از مشکلاتی که به این run خیلی صدمه زده زیاد بودن آلمان های جادویی هست.البته این کار بدی نیست و میشه گفت تمام نویسندگان بزرگ اسپایدرمن حداقل یه بار این کار رو تو run شون انجام دادن ولی مشکل اینجا بود که استرازینسکی تو کارش زیاده روی کرد و مرد عنکبوتی از ریشه های خارج شد.
اما این تو این آرک که اولین آرک از run استرازینسکی هست،استرازینسکی حواسش هست که باید تنوع و خلاقیت به خرج بده اما مرد عنکبوتی از ریشه ها خارج نشه و وفادار بمونه.و حتی به صورت تئوری این پیچش رو ارائه میده.مثل کاری که اسکات اسنایدر تو قسمت آخر آرک batman:the court of owls (که از بهترین کمیک های عمرمه) کرد و اون قضیه
خطر اسپویل!!!
برادر بتمن رو به صورت تئوری ارائه داد و کاری کرد هوادار ها از عصبانیت منفجر نشن.
پایان خطر اسپویل
منتها متاسفانه تو آرک های بعدی run استرازینسکی کلمه های تنوع و خلاقیت فراموش شدن و...
بگذریم،این ایده ای که آقای استرازینسکی داد از نظر خلاقیت فوق العاده است.یه بار دیگه صفحه 10 رو بخونید تا متوجه بشید این حرف رو چرا زدم.هر نویسنده دیگه ای بود فقط میومد می گفت مرد عنکبوتی یه انرژی خاص داره و یه نفر هم می خواد از اون انرژی تغذیه کنه.همین و خلاص! اما استرازینسکی به صورت کامل و جامع توضیحات رو ارائه میده و خواننده کاملا این پیچش رو متوجه میشه.
لحن داستان هم فوق العاده است و هرچیزی توش یافت میشه.از شوخی جالب مرد عنکبوتی با اون سارق بدبخت تا صحبت های مرموزانه ازیکیل.یه جاییش هم هست که پیتر داره رفتار دانش آموزان رو تفسیر می کنه؟اون هم در واقع مثل قسمت قبل داره به اوضاع اجتماعی و روان شناسی سال های اخیر اشاره می کنه و خواننده رو تو فکر فرو می بره.
شخصیت پردازی ها که معرکه هستن.نمی دونم چرا ازیکیل تا حدودی من رو یاد هان سولو میندازه! همون آدم تیکه انداز،به معنای واقعی باحال،و شجاع که همیشه به دوستاش اهمیت میده.ازیکیل کاملا برای خواننده قابل درک هست.مخصوصا جایی که میگه :《تحسینت می کنم پیتر.من دیدم تو شرایط سخت چیکار می کنی و فکر نمی کنم از پس این کار ها بر بیام.57 سال عمر کردم و برای اینکه دنیا جای بهتری بشه هیچ کاری نکردم.》
درباره پیتر چی بگم! از اونجا خیلی خوشم میاد که می تونست تو اون اتاق مخصوصی که ازیکیل براش ساخته بمونه و خیالش از بابت مورلان هم راحت باشه ولی باز هم مسئولیت رو ترجیح میده و با کله میره بیرون! این همون پیتر پارکری هست که می خواستم.
پایان داستان که دیگه آخرشه! امکان نداره کسی برای قسمت بعدی هایپ نشه.من اگه تو دوره چاپ شدنش بودم دار و ندارم رو میفروختم تا شماره بعدی رو بخونم!
خب،بخش داستان به پایان رسید و متاسفانه دیگه وقت ندارم که دو بخش بعدی یعنی (طراحی) و (ترجمه و ادیت) رو الان نقد کنم و تو یه کامنت جدا انشالله اون ها رو هم بعدا نقد می کنم.پس این دو تا بخش واسه کامنت بعدی!
و در آخر دوست دارم این کامنت رو با بهترین دیالوگ این کمیک به پایان برسونم:
پیتر : میدونی مسئولیت زیاد چی به همراه میاره؟
ازیکیل : چی؟
پیتر : همه چی.شب بخیر ازیکیل
نویسنده : جی مایکل استرازینسکی
طراح : جان رومیتا جونیور
طراحی : طراحی های ج.ر.ج اون شگفتی و جذابیتی که تو قسمت قبل بود رو نداره اما باز هم دلنشین و لذتبخش هست.یه چیزی که تو طراحی هاش خیلی دوست دارم نظم و ترتیبی هست که تو پانل های شلوغ ارائه میده.یعنی نمی ذاره شلوغی پانل ها طراحیش رو بهم بزنه و خوب بلده چیکار کنه.شاید یکی از دلایلش،نظم و ترتیب پانل هاست.ج.ر.ج پانل ها رو با تک به تک بصورت حرفه ای گذاشته و آدم از نگاه کردن به صفحه کمیک خسته نمیشه! ( اون صفحه هایی که پبتر با ازیکیل پیتزا می خوره رو با دقت نگاه کنید تا متوجه منظورم بشید.) طراحی چهره ها نسبت به قبل بسیار پیشرفت کرده و ج.ر.ج به خوبی جزئیات رو تو چهره ها نشون میده.مثل چین و چروک های صورت ازیکیل تا چشم های کنجکاو پیتر.ج.ر.ج تو این قسمت مثل قسمت های قبل عالی کار کرده و هر کسی ازش لذت می بره.
ترجمه و ادیت : آقای دیکسون چنان ترجمه روونی دارن که آدم توش غرق میشه!از اون آهنگ همه چی آرومه تا بردن پرسپولیس ولی بی شوخی،آقای دیکسون خوب میدونه از چه کلمه هایی استفاده کنه و کجاها بکار ببره.انگار مغز بزرگشون به کل فرهنگ لغت دسترسی دارن آقای رجبی ادیت بسیار عالی و زیبایی دارن اما بنظرم از فونت بهتری باید استفاده میکردن.اما این چیزی از ادیت زیباشون کم نمی کنه و هنوز هم جز بهترین ادیتور های ایران و همینطور بهترین قرقی ایران هستند.
نتیجه : کمیکی با ایده های ناب و خلاقانه همراه با طراحی های بسیار زیبا که هر کسی را به خودش جذب می کند و عاشق خودش می کند.
داستان : 10 از 10
طراحی : 10 از 10
ترجمه : 10 از 10
ادیت : 9 از 10
استاد یه سوال داشتم
اون کمیکی که توش اسپایدرمن تبدیل به the other شده و مورلان یکی ازچشماش رو میخوره ( ) رو ترجمه کردین توی وبسایت؟؟
و یا اصلا نظرتون راجع به کمیکش چیه؟
نه ترجمه نشده. نظرم رو هم تو مقالات مربوط بهش گفته ام
اوایل داستان کند پیش میره ولی با ورود ازیکل جون میگیره. ازیکل کلی سوال برای خواننده ایجاد میکنه و آدمو مشتاق میکنه که ادامه رو بخونه
قسمت دوم
کاری که پیتر میکنه و زندگی اون بچه رو برای هميشه عوض میکنه و باعث میشه اعتماد به نفس بگیره عالیه
قسمت سوم
اونجا که میگه کجا پیاده تون کنم خیلی خنده دار بود
چه جالب به تم حیوانی دقت نکرده بودم
این قسمت موقع سخنرانی ازیکیل یکم داستان کند شد ولی بعد درست میشه
و عجب پایانی!
قسمت چهار و پنج رو حرفی ندارم عالی اند
قسمت شش
کتاب روی جلد همونیه که بچهه داشت
یکی بگه چی شد که داد زد ازیکل؟ نفهمیدم
طراحی یسری جا ها خیلی خوبه یسری جا ها یه جوریه و عالی نیست
داستان فوقالعاده بود
در اخر خیلی ممنون از همه شما که زحمت کشیدید
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا