سایت spidey.ir با افتخار ترجمه یكی از بهترین کمیک های تاریخ دکتر استرنج به نام "سوگند" (Doctor Strange: The Oath) را تقدیم شما میكند.
در مقاله "10 کمیک برتر دکتر استرنج" درباره این داستان میخوانیم:
"در واقع از طریق داستان چند قسمتی به نام "سوگند" (The Oath) كه سال 2006 توسط نویسنده نامداری همچون «برایان كی. واگن» نوشته و طراح نام آشنای دنیای مرد عنكبوتی یعنی «ماركوس مارتین» آن را طراحی كرد، دكتر استرنج وارد گروه نیو اونجرز شد. ولی در عین حال یكی از جذاب ترین داستان هایی است كه در 10 سال گذشته از روی دكتر استرنج منتشر شده و میتواند منبعی برای الهام دادن به سازندگان فیلم باشد.
در اين داستان شاهد لحظات ماندگاری مثل مبتلا شدن دستیار با وفای دكتر استرنج یعنی «وانگ» (Wong) هستیم . شخصیت جالبی هم به نام «پرستار شب» (Night Nurse) هست كه یه جورایی یك منبع زیرزمینی است كه هر وقت ابرقهرمانان مارول دچار جراحت های خاص میشوند به او مراجعه میكنند! در این داستان دكتر استرنج با شیئی مرموز اشنا میشود كه میتواند هر چیزی را شفا دهد . بنابراین او توسط افرادي ناشناس هدف قرار میگیرد.
در این داستان ضمنا تم های زیرین و عمیقی وجود دارد و نشان میدهد كه عرصه پزشكي و حرفه طبابت در سالهای گذشته چقدر از سوی شركت های داروسازی به خطر افتاده است. بنابراین شاید این داستان كمی برای مارول استودیوز جنجالی و سیاسی باشد ولی قطعا یكی از بهترین های دكتر استرنج است."
Doctor Strange: The Oath #1
مترجم: علی آقا ولورین
ادیتور، گرافیست و طراح روی جلد: امیر حسین صادقی
لینک دانلود غیر مستقیم (آپلودر)
Doctor Strange: The Oath #2
مترجم: علی آقا ولورین
ادیتور، گرافیست و طراح روی جلد: امیر حسین صادقی
لینک دانلود غیر مستقیم (مديا فاير)
لینک دانلود غیر مستقیم (آپلودر)
Doctor Strange: The Oath #3
مترجم: علی آقا ولورین
ادیتور، گرافیست و طراح روی جلد: امیر حسین صادقی
لینک دانلود غیر مستقیم (آپلودر)
Doctor Strange: The Oath #4
مترجم: علی آقا ولورین
ادیتور، گرافیست و طراح روی جلد: امیر حسین صادقی
لینک دانلود غیر مستقیم (آپلودر)
Doctor Strange: The Oath #5
مترجم: علی آقا ولورین
ادیتور، گرافیست و طراح روی جلد: امیر حسین صادقی
لینک دانلود غیر مستقیم (آپلودر)
نظر خودتان را درباره داستان و طراحی های این کمیک با ما در بخش نظرات در میان بگذارید.
مطالب مرتبط:
چگونه در كامپیوتر یا سیستم اندروید كمیك بخوانیم؟
ایستراگ (EASTER EGG) های فیلم دکتر استرنج
معرفی وسایل و ابزارآلات جادویی دکتر استرنج
معرفی شخصیت های مکمل کمیک های دکتر استرنج
تاریخچه کامل دکتر استرنج در دنیای کمیک
کمیک اریجین دکتر استرنج ترجمه شد + لینک دانلود مستقیم
کمیک گمشده دکتر استرنج ترجمه شد! + لینک دانلود
شماره آخر كمیك "دکتر استرنج: سوگند" ترجمه شد + لينك دانلود مستقيم
10 كمیك برتر «دكتر استرنج» (Dr. Strange)
10 ابرقهرمانی كه بهترین اریجین (Origin) را دارند + ویدئو
معرفی متحدین مرد عنکبوتی: دکتر استرنج
لینک دانلود کمیک های مدافعین (Defenders)
معرفی متحدین مرد عنکبوتی: دکتر استرنج
این مطلب را به اشتراک بگذارید :
دیدگاه‌ها
من فقط یه چیزی رو باید حتما بگم
علی اقای عزیز
اون عکسی که گذاشته بودید 580 کیلو بایت حجمش بود
در حالیه که قراره عکس اول یک مطلب تو سایت بیش از 60 کیلو بایت حجم نداشته باشه
ضمنا قراره عکسا تو uplooder.net اپ بشن
این اشتباهات باعث شد صفحه اول سایت به شدت کند بشن و سایت از دسترس خارج بشه
من با زحمت فراوان تونستم مشکل رو حل کنم
خواهش میکنم به این نکات خیلی خیلی توجه کنید. اصلا شوخی بردار نیست
ممنونم
با تشکر از اقای ولورین و صادقی
این اولین کمیکی هست که از دکتر استرنج دارم میخونم و میدونستم که با یک اثر متفاوت رو به رو هستم چون من بیشتر کمیکای اسپایدرمن رو میخونم و جو اون کمیک ها بیشتر درباره مبارزه با تبهکار هاست و به نوعی سبک STREET FIGHTER داره اما برای دکتر استرنج بیشتر مربوط به جهان معنوی و جادو هست.حالا بریم سراغ داستان:
اول داستان در درمانگاه پرستار شب هستیم و غافلگیر شدم که اول ایرون فیست رو دیدم و فکر کردم شاهد تیم اپ او با دکتر استرنج هستیم اما این اتفاق نیفتاد و دکتر استرنج گلوله خورده رو دیدیم و بازم برام غافلگیری پیش اومد چون فکر میکردم شنل دکتر ضد گلوله است اما نبود دیگه.اون لحظه ای هم که دکتر بی هوش بود و روحش از بدنش اومده بود بیرون خیلی جالب بود(تو تریلر فیلمش هم دقیقا از لحظه ی بیرون اومدن روح استفان از بدنش برام از همه جذاب تر بود).من کسی که به دکتر استرنج شلیک کرد رو نشناختم.ایا قبلا هم باهاش رو در رو شده بود یا این اولین رویاروییشون بود؟اما داستان اکسیر حیات میتونه مهم ترین بخش این سری باشه چون قدرت زیادیه و تازه پای مسئله ی مرگ و زندگی وانگ هم وسط هست و استفان باید تمام تلاشش رو برای باز پس گیری اون اکسیر بکنه.
در رابطه با ترجمه و ادیت هیچ ایراد بزرگی نمیتونم بگیرم و هیچ مشکلی نبود و فکر کنم اقای صادقی الان خیلی خوشحاله که بالاخره تونست کمیک شخصیت محبوبش رو برای سایت ادیت کنه.موفق باشید
قالب قبلی حد اقل آدمو اذیت نمیکرد کلا فقط هر چی سر جاش باشه و زوم هم درست باشه دیگه قالب خوشگل پیشکش
البته پیامو قبلا میخواستم بدم ولی اون موقع اصلا وارد نمیشد منم دیگه اعصاب ندارم ولش کردم
منم با گوشی میام تو سایت ولی خیلی خوبه
هر چند من قالب دارک رو بیشتر دوست دارم کلا (( مثل قبلی ))
ولی این یکی هم عالیه و هیچ اشکالی نداره (( تجهیزاتش بیشتره !! ))
راستی میگم مسئولان بگن که به ایمیل دسترسی دارید در حال حاضر ؟
اخه من یه کاری داشتم و به ایمیل سایت ، ایمیل زدم اما کسی جواب نداد
خواستم بدونم کی دسترسی دارید به ایمیل سایت ؟
سلام به کاربرای همیشه در صحنه سایت آقا ما اومدیم..ااا.کسی که پا نشد باشه ما کوچیک همتونم هستیم..جایی نرید اینم یه نقد نسبتا طولان دیگه از من:
علی آقا ولوورین و آقای صادقی به بزرگی خودتون ببخشید اینبارم من فقط یه بار کمیکو خوندم و اومدم واسه نقدش برای شما باید بیشتر از اینا کمیکو دوره کرد بهرحال بزرگان منو ببخشین
ستایشی برای یک ناآشنا:
حقیقتش رو بخواین کل معلومات من از دکتر استرنج یک کارتون عالی و از اون بهتر مقالات عالی سایت هستن و این اولین کمیکیه که از این شخصیت خوندم..ونظرم..ه ست..عالی بود...یعنی چیز دیگه ای هم میتونستم بگم هم اریجینش رو تو یک صفحه مرور کرد هم روابط شخصیتهارو نشون داد هم دشمن پشت پرده رو نشون داد و هم داستان رو روایت کرد در این موارد نویسنده بسیار خوب عمل کرد...راضیم ازت..برادر دمت گرم.
دکتر استرنج:
ببینید همیشه جادو یه دانش ناشناخته و مرموز و بسیار دلخواه برای مردم بوده و در هر عصری(حتی همین حالا) هم خیلی ها بهش باور دارن حالا بعضیها اسمشو شانس میزارن بعضیها ماوراء طبیعه و یا ارتباط با اجنه و شیاطین ولی حتی اگه اندک افرادی هم باشن قبولش دارن...دیگه جادوگر بماند که بحث اصلی ماست..توی دنیای مارول دکتر استرنج جادوگره(شما بخونید علی کریمی و ...)در پردازش این شخصیت خیلی جالب کارشده از اون شخصیت مغرور و متکبر استیون بگیرید تا زمانی که جادوگر اعظم تبدیل میشه راه جالبی رو طی میکنه و ما رو یاد خودمون میندازه...و واقعا من به خالق همچین اثری تعظیم میکنم...چون هم درجه بالایی رو براش در نظر گرفت(مبارزه با شیاطین ابعاد دیگه) هم اینقدر به ما نزدیکش کرد که باهاش همذات پنداری بکنیم(همون ماهیت انسانیش) ولی من توی دنیای جادو در کمیک یکی ارزش بالایی برای همین دکتر قائلم و یکی دکتر فیت دی سی(چه جالب همشون دکترن آقا از حالا به بعد معلوم شد چرا همه میرن دکتر شن!)
شخصیتهای جانبی:
وانگ:میدونید تو این دوره زمونه دوست خوب کم پیدا میشه(..نمونش من یک آدم باحال و مشتی هستم حالا بگو کی نگو یعنی به کسی نبوده که نیرنگ و از پشت خنجر نزده باشم البته چون بقیه هم این کارو باهام کردن...)حالا چه برسه به خدمتکار(شاگرد)و فادار که حاضره جونشو واستون بده..مرحبا وانگ..چقدر مشتی هستی حاضره بیماری لا الاجشو رو از استادش که میتونی راهی برای نجاتش پیدا کنه پنهان کنه ولی ذهن استادشو درگیر نکنه..خودتون قضاوت کنید..اگه من یا شما بودید چیکار میکرید نصفمون ازش درخواست وام با بهره پایین میکردیم...البته یه خبرایی هم هست که وانگ یه خدمتکار ساده نیست(تو سایت هست).
پرستار شب:این خانوم هم شخصیت جالبیه...دکتر اونجرز تو شرایط قمردرعقرب...الب ته من زیاد با کمیکای دکتراسترنج آشنا نیستم ولی این دوتا هم پتانسیل ایجاد یه رابطه عاطفی بینشون وجودداره..بهرحا ل خوب جلوی دکتراسترنج با اون همه قدرت جادو درمیاد و گفتگوشون بسیار جالب و جذابه..داستانو خیلی قشنگ برای خواننده روایت میکنه.
دشمن پشت پرده:این شخصیت که پشت سایه ها پنهان کرده بودن..خیلی میتونه برای خواننده جذابیت ایجاد با این حالی من بعضی کاراشو درک نکردم دشمن دکتره ولی حاضر به کشتنش بوسیله اجیرکردش نیست..دشمنش ولی از اینکه نوچش بهش تیراندازی کرده خوشحال نیست و میگه:اینکار دکتر رو بیشتر عصبانی میکنه و بعد عجیبتر میگه اگه معجون همونی باشه که میگن:میریزمش تو سینک..دیگه همینه که دشمن آدمو جذاب میکنه.
روایت داستان:
همونطور که بالا هم از نکاتم نتیجه گرفتید ظاهر درگیری سر یه معجون که که دکتر برای نجات خدمتکارش از تومور مغزی رنج میبره به یه بعد دیگه میره به اسم بعدپی(همون عدد پی هست دیگه بین بعد3و4 ره خب اینم ایستراگ این داستان برید به معلم ریاضی تون بگید تا از خوشحالی بال در بیاره..اگه همچین معجونی میخواستن دکتر به من زنگ میزد سریع از گاندلف براش کش میرفتم) و با یه گربه غول پیکر روده زامبی جادویی جنگید و سخت زخمی شد ولی آخرش معجون رو به دست آورد..بعدهم که نوچه دشمنه اومد با تیر دکترو زد(اصلا نمیدونستم گلوله نقره ای علاوه بر گرگینه رو جادوگرا هم استفاده..حتما یجا یادداشت میکنم تا اگه روزی گاندلف پاشو از خط قرمزام اونطرفتر گذاشت کارشو بسازم)و دکی به سختی مجروح شد وبه کلینیک غیر تخصصی اونجرز با نوبت پارتی بازی برده شد و بقیه ماجرا...
نظرم درمورد نویسنده و طراحش چیه؟:
آقا این اولین روایتی که من از دکتر استرنج و کلا جادو میخونم...ولی در کل برای ابتدا چیز بدی ننوشته و اون حس مرموز و نامشخص رو خوب نشون داده...درکل خوب تو یه صفحه کل اریجین دکی رو کار کرده..طراحم واسه اون زمان چیز بدی کار نکرده واون حالت بیرون اومدن روح رو هم خوب به تصویر کشیده..در کل باید ببینیم در ادامه چی پیش میاد...پیشنهادم برای اونایی که این کمیکو نخوندن اینه که اگه به مسائل جادو و ماوراء طبیعی علاقه دارید این کمیک چیز بدی نیست...و اگه با اریجین دکتر استرنج هم آشنایی ندارین کاملا این کمیک در خور شماست.
آقا ما ارادت ویژه و خالصانه ای به این گروه داریم شما رو ما دوست داریم حالا درسته کم جواب بنده رو میدید(که حقم دارید آخه کی با یه موجود100سانتی و 120 کیلویی نگاه میکنه)ولی ما عمیقا دوستتون داریم حالا عیبیم نداره احساسش نکنید...
در کل کار جالبی بود هم در ترجمه و هم در ادیت دیدیم..باید این حالت جداشدن روح از بدن و مکالمه در این حالت خیلی سخته به تصویر کشیدنش تا خواننده اصل موضوع دستش بیاد..بهرحال براتون آرزوی بهترینها رو دارم(این کمیک دکتر استرنج مقدمه چینی خوبی برای آشنایی با این کاراکتره تا موقع فیلمش بیشتر انگشت به دهن بمونیم)
18:54 پنج شنبه 17 تیر 1395
هابیت از شایر سرزمین میانه
عمو گاندولف ناراحت نشو بچه های اسپایدی قول دادن کمیک تو رو هم با این کیفیت تحویل بدن...
اختیار داری
شما سوال کن من حتما جوابت رو میدم
از نقد بسار زیبایت هم ممنونم، دستت درد نکنه
تنها راه سپاس گزاری از شما همینه چیز دیگه ای از ما واسه شما و اقای صادقی برنمیاد...
زیادم جدی نگیرید من زیاد خودمو لوس میکنم
آقا کی میذارید نقدتون رو
ما منتظر نقد شمائیم ...
و البته جیمسون
به نظر من این کمیک یکی از 3 داستان برتر تاریخ دکت راسترنج است. در ای کمیک میبینیم که وانگ تومور مغزی دارد و دکتر استرنج به دنبال علاجی برای او میرود. او در نهایت داروی معالجه تمام سرطان ها را پیدا میکند ولی چه قدر بد که شرکت دارو سازی تایملی دوست نداره این دارو به دست عموم برسد. آیا دکتر استرنج و نایت نرس میتوانند قبل از اینکه وانگ تسلیم شود، دارو را به او برسانند؟
شاید بتوان این کمیک را بهترین داستان مدرن داکتر استرنج لقب داد . عنوان داستان یعنی سوگند به سوگندی اشاره دارد که استفن استرنج هنگامی که جراح شد ، خورد. نکته جالب داستان اینه که استرنج بر سر دوراهی قرار میگیره و نمیدونه دارو رو به وانگ بده یا در دسترس عموم مردم دنیا قرار بده.
ایده شرکت داروسازی پلید هم واقعا در دنیای امروز بسیار واقعی و ملموس جلوه میکنه.
از این خوشم میاد که بعد از مدتها هر دو جنبه پزشک بودن و و جادوگر بودن دکتر استرنج مورد مکاشفه قرار میگیرن. طراحی هیا مارکوس مارتین با اون پانل بندی های منحصر به فرد و لی آوت های شگفت آور واقعا حیرت انگیز هستند. مارتین طراحیه که هنرش آدم رو بیش از هر طراح دیگری به یاد استیو دیتکو (خالق دکتر استرنج میندازه)
یه نکته جالب اینه که دکتر استرنج یه جایی تو داستان به پرستار شب میگه "واتسون" . و با توجه به اینکه کامبربچ (بازیگر شرلوک) قراره نقش استرنج رو بازی کنه این واقعا حسن تصادف شگفت انگیزه.
امتیاز من به داستان: 9 از 10
طراحی: 10 از 10
ترجمه و ادیت با "عشق" انجام شده و این یعنی 10 از 10
من چاکر یَکی یَکی تونم !
نقد کمیک Doctor Strange The Oath :
داستان :
بذارید با یه سوال شروع کنم ......
زندگی دیگران چقدر براتون مهمه ؟
اونقدری که حاضری تمام تلاش ات رو بکار بگیری تا کاری براش انجام بدی؟ اونقدری که که حاضری براش بمیری ؟
دکتر استرنج به خیلی از کلمات توصیف شده ! جادوگر اعظم ، دشمن شیاطین و .... اما آیا اینها در وصف اش کافیه !
همه ما اونی که نشون میده جلوه میکنیم ولی دکتر استرنج و همچنین قهرمانان دیگه که به دست بشر خلق شدند ، از نظر آدم ها متفاوت اند و نحوه به تصویر کشیدنشون متفاوت است ! اما هر شخصیتی داستانی داره که هرکس با هر ملیتی ، نژادی ، قومیتی ، مذهبی اون رو درک خواهد کرد !
این داستان یکی از اونهاست !
داستانی که با خوندنش احساس ضعف عمیقی میکنید ، و از خود میپرسید :
آیا من به قسم و عهدی که میبندم میتونم به اندازه این شخصیت خیالی بهش عمل کنم و پای بند اونها باشم !
جوابش به خودتون بستگی داره و به هدفی که دارید ، این داستان باعث شد تا نسبت به قول ها و قسم هایی که میخورم بیشتر احساس وضیفه نشون بدم !
داستانی بسیار سرگرم کننده و تودار و عمیقی مثل این رو از دست ندهید !
چرا شخصی نباید دنبال اکسیر حیات باشه ؟ چیزی که میتونه هر دردی رو درمون کنه !
3 حالت داره :
1) طرف خودش جاودان باشه ! و کک اش هم نمیگزه .
2) وسیله ی دیگری داره این کار رو براش انجام میده ( مثلا همون سکه ی جادویی توی دستش )
3) به درک و فهمی از عالم هستی رسیده که میدونه نیازی بهش نداره .
این داستان فقط یه چیز کم داشت ....... شخصیتی که گند بزنه به ماجرا و داستان رو پیچیده تر کنه !
ترجمه :
علی آقا هستند دیگه ....... نمیخوام توی کار مترجم ها دخلات کنم ، همشون علاوه بر جا داشتن در تخم چشم بنده یه ویلا هم بر روی سر من دارند ! و همشون برای ما عزیز هستند ولی بدون هیچ تعارف رو رودربایتی میگم که علی آقا ترجمه ی بسیار خوبی برای شخصیت هایی که در کمال منش و اخلاق جملات ادبی و همچنین خودمانی میگند رو دارند ، که انکار نا پذبره ؛ ایشون خیلی لطیف به موضوع ترجمه میپردازند البته گاهی اوقات تفاوتی میان جملات احساس میشد که احتمال میدم برای در رفتن خستگی چند ساعتی ترجمه رو کنار گراشتید و همین باعث شده کمی رشته کلام از دست خارج بشه ، ولی دوباره و حتی در برخی پانل ها با قوای بیشتر وارد عرصه شدید !
ادیت :
دکتر استرنج حقیقی اینجاست ! جناب صادقی .
واقعا ادیت جادویی بود ، تا بحال سر ترجمه ی آهنگی انقدر نخندیده بودم ، ایستراگ گذاری هایی که انجام میدید واقعا زیباست ! واقعا خوش حالم که میبینم اون جملات خارجی ای رو که توانایی ادیت شدن رو داشت رو به خوبی ادیت کردید که از نظر من خیلی به بار معنایی و اون زیبایی کمیک افزود !
من این کمیک رو به عنوان یکی از بهترین کار های شما 2 نفر میدونم که ....... که فکر کنم بعدا برای بچه هایم هم تعریف کنم ! ( هه هه هه هه هندونه ! مردک مگه من دل ندارم ، آرزوی هر آدمیه دیگه ! )
آقا دستتون درد نکنه ! وجودم جلا پیدا کرد !
من برم اون کمیک مردعنکبوتی نوآر رو هم با ترجمه استاد عبدی و ادیت استاد عسگری بخونم ( البت که توی رخت خواب چون پول برق ندارم بدم ! ) انشالله صبح یه نقد براش مینویسم که ....... ماست هاتون کره بشه ( فکر ناجور نکنید ها ، سطحی بنگرید )
قسمت اولش که با یک صحنه شوکه کننده از جیمسون شروع میشه و قسمت دوم هم با یه صحنه شوکه کننده تز از جیمسون تموم میشه
الان میخوام بخوابم ولی میزنمش رو دانلود فردا میخونمش براش شاید یه نقد کوتاه هم نوشتم
مرسی استاد
منم واقعا از این کمیک لذت بردم و گفتم تا زمان اکران فیلم ترجمش کرده و تموم کنم
و یه نکته جالب دیگه هم اینه که پرستار شب یه جایی تو داستان به دکتر استرنج میگه "شرلوک"
#15
ممنون جیمسون عزیز
نقل قول:در شماره های بعدی داستان حسابی جالب و شیر تو شیر میشه و قراره دکتر استرنج شرلوک بازی دربیاره
قسمت دوم کی میاد؟
اقای agh اگه ناراحت نمیشین بگم که
برای بهتر نوشتن یه نقد بهتره فقط داستان رو توضیح ندید و هر جملتون یه نگاه کلی به کمیک رو نشون بده
ور هر صورت نقدتون خوب بود
موفق باشی
الان دو تا کمیک خوب اومده رو سایت. شما برو واسه اونا نقد بنویس ما هم یاد بگیریم
این اولین کمیک دکتر استرنجی بود که خوندم
در واقع یه جور استرس داشتم ... میخواستم به عنوان اولین کمیک این شخصیت برای من ، یک داستان ماندگار و زیبا رو در ذهنم ایجاد کنه
خب .. و خبر خوب اینه که موفق هم شد !
از همون ابتدا داستان مشخص بود که قراره کمیکی پر از خلاقیت بخونیم
در واقع وقتی کمیکی داریم میخونیم که تمرکزی روی جادو داره باید واقعا این جادو رو حس کنیم
استفان استرنج در این کمیک = مهربان ، شجاع ، جسور
دکتر استرنج در این کمیک = قدرتمند ، حس مسئولیت ، اراده قوی
وقتی وانگ قضیه مریضیشو به استرنج میگه ... کاملا میشه اون نگرانی رو در چهره دکتر استرنج دید و میشه فهمید که حاضره هر کاری برای وانگ بکنه
شخصیت پردازی خیلی قوی بود
در این کمیک میشد به راحتی حس و حال هر شخصیت رو درک کرد و همین باعث شد که در این کمیک کوتاه غرق بشیم !
اون تیکه ای که استرنج جادو میزد خیلی باحال بود مخصوصا : ابراکدابرا !!!
این کمیک واقعا کامل بود و پر از درس های اموزنده و مفید برای هر شخصی بود
صحنه هایی داشت که از دیدنش خیلی لذت میبردم .. با خوندن این کمیک بیشتر تونستم دکتر اسرنج رو بشناسم و باهاش ارتباط برقرار کنم
فقط همین نام کمیک 《 سوگند 》 نشون دهنده افکار و تبدیل ان به عمل ، دکتر استرنج در کمیک است
ترجمه و ادیت جادویی رو شاهد بودیم و واقعا کم و کسری نداشت
که باعث میشد بیشتر با داستان همراه باشیم و ازش دور نشیم
با خوندن این کمیک اشتیاقم برای فیلمش بیشتر و پر رنگ تر شد و از ترجمه و ادیت این کمیک هم تشکر میکنم .
اقای سین ایتر
من نگفتم من خیلی خوب مینویسم و از خودم تعریف نکردم
فقط یه پیشنهادی برای بهنر نشوتن کمیک به اقای agh دادم
(( این سومین نقدی بود که نوشتم
من درست حسابی نفهمیدم میشه توضیح بدید؟؟ ممنونم
خیلی خوب بود
من از اون قسمت اهنگ و مجله دانستنیهاش خیلی خوشم اومد(که البته طرفدارشم هستم پیشنهاد میکنم دنبالش کنید مجله علمیه ولی بحثای دیگه هم دارد مثلا تو یه شماره اش درباره جنگ داخلی bvs و آپوکالیپسم داشت)به هر حال:
کمیک عالی بود مثلا قسمت خارج شدن روح استفان خیلی جالب بود ولی مثل کمیکای ابکی نبود که روحش واسه و نگاه کنه و هیچ حرفی نزنه
در کل عالی بود و نقد شما هم خوب بود
در رابطه با سوالتونم بگم که من زیاد درباره استرنج اطلاعات ندارم (( تخصصم جواب دادن به سوالای WWE و هری پاتر و 98% شخصیت های کمیک بوکی است .... به ویژه هری پاتر ))
ولی فکر کنم این علامت از سر عمد نبوده اخه مارول چرا بیاد اینکارو کنه
ضمنا علامت شیطان پرستی اینه که دو انگشت وسط با شصت به هم متصل میشن
بیخیال این چیزا
دنبال چیزی باش که بدرد بخوره
اینجا کامل در موردش بحث شده:
spidey.ir/.../...
همیشه تو مینی سریز های كمیك بوكی اون شماره اول خیلی مهمه چون بر خلاف سری های ongoing و ماهانه شما اگه قسمت اول رو كوبنده اغاز نكنی اونوقت خواننده سراغ قسمت های بعدی نمیره. این كمیك هم به بهترین نحون ممكن آغاز میشه یعنی با ورود دكتر استرنج در حالیكه تیر خورده و داره میمیره به مطب night nurse . از این بهتر هم میشد نظر خواننده رو به خود جلب كرد؟ بعد ضارب رو میبینیم و یك چهره مرموز كه چهره اش پنهان شده . این باز بر تنش و دارم داستان اضافه میكنه. داستان وقتی وارد فاز اصلی خودش میشه كه متوجه میشیم این وانگ هستش كه مریضه و قراره نقش اصلی را در داستان ایفا كنه.
نویسنده خیلی خوب قدرت های دكتر استرنج رو نشون ما میده و من از دیدن اون حالت روح مانند كه بهش astral projection میگن خیلی لذت بردم. تعامل روح دكتر كرت استرنج با جراح هم عالی بود.
نكته مهم و جالب دیگه اینه كه در قالب این داستان ما بار دیگر با اریجین بی همتای دكتر استرنج هم اشنا میشویم و این خیلی خوبه چون برای اونایی كه باهاش آشنایی ندارن فرصتیه تا بیشتر با این شخصیت اشنا بشن.
شخصیت پردازی های بسیار عالی و دقیق هستند و من سالها بود اینقدر شخصیت پردازی خوب و جذابی از دكتر استرنج و وانگ ندیده بودم.
از طراحی ها هر چی تعریف كنم بازم كمه. واقعا فوق العاده ان. بینظیر هستند. ماركوس مارتین شگفت انگیزه. به نظرم پس از دیتكو و جین كولان بهترین طراح دكتر استرنجه. من از طراحی هایی كه برای مرد عنكبوتی انجام میداد هم خیلی لذت بردم.
در هر حال این كمیك رو واقعا خوش سلیقگی به خرج دادید كه برای ترجمه انتخاب كردید. تم اصلی این داستان تقابل جادو و علم خواهد بود و به نظرم نقطه قوا اصلی اون اینه كه نویسنده خوب میدونه اگه قراره دكتر استرنج یك شخصیت جذاب باشه باید تا جای ممكن بین دنیای جادو و جمبل و دنیای واقعی تعادل برقرار كرد. به همین دلیله كه قضیه مریضی وانگ مطرح شده و باعث جذابیت داستان شده.
ترجمه خوب بود و ادیت از اونم خوب تر.
اقای صادقی "سلطان ایستر اگ" در ادیت كمیك هستند ...
نمره من به داستان: 9 از 10
طراحی: 10 از 10
ترجمه و ادیت : 10 از 10
نقد کمیک:
در این داستان ابتدا سعی شده یه مقدمه مناسب برای داستان فراهم کنه. آیرون فیست و آرانا رو کتک خورده میبینیم که یکهو وانگ استرنج رو زخمی میاره بر بیمارستان که پزشک شب اونو معالجه کنه.این کمیک بسیار جذاب بود و بعنوان یکی از بهترین داستان های این قهرمان دوست داشتنی بسیار جذاب آغاز شد. مدت زمانی که استرنج جراحی میشد نقطه قوت دتستان بود که از روحش خارج میشه و با پرستار صحبت میکنه و میگه: اگه یه ذره دستتو تکون بدی چاقو میخوره به شاهرگم.
استرنج هم که تو همین کمیک حالش خوب میشه و جراح مپفق میشه.
ویلین های خطرناکی هم در ادامه داستان استفان رو همراری خواهند کرد یکیشون همونی بود که بهش شلیک کرد.
در ادامه میفهمیم وانگ باوفا تومارمغزی یا یجور بیماری لاعلاج داره که سعی میکنه از استفان پنهونش کنه. استفان هم با یجور طلسم وارد یه بعدی میشه و با یجور خدا مبارزه میکنه و درمان بیماری وانگ رو بدست بیاره که در آخر معلوم میشه اونیجور آنتی سرطان هم هست(!) و کلا داستان پیچیدست و خیلی روش کار شده بنظرم قسمت اول خیلی مرموز و جذاب آغاز شد.
اون صحنه مبارزه وانگ هم خیلی جالب بود که مهارت های رزمیش به خوبی جلوه داده میشه.
نمره به داستان: ۹.۵
نمره به ترجمه و ادیت: ۱۰
نمره به طراحی: ۱۰
داستان: 8/10
طراحی: 7/10
ترجمه و ادیت: 10/10
ادیت 10 از 10
داستان 8 از 10
طراحی 6از10
ترجمه 10از10
خب این شماره قشنگ انتظاراتی که قبلا ازش داشتمو برآورده کرد…ابتدای کمیک ازپیش یادآوری از شماره و مضمون شماره قبل شروع میشه که واقعا با این قسمت خیلی حال کردم و به نوعی در این شماره ما میبینیم که دکتر استرنج در حال واکاوی اکسیر برای تاثیر اون بر روی افراده و من فقط نمیدونم چرا دکتر که اینقدر توی جادو وارده و کلا جادو رو مثل کف دستش میشناسه چرا به این اکسیر یه دفعه ای اعتماد نمیکنه و به وانگ نمیده که سر بکشش!!!در هر حال نحوه مجروح شدن دکتراسترنج هم به طور مفصل توضیح داده میشه…البته من تا شماره قبل فکر میکرد با وجود فنون جادویی که دکتر بلده تقریبا صدمه زدن به اون..اونم یه مزدور کار غیر ممکنی باشه و اصلا اون مزدور چطور تونست از حفاظ هایی که دکتر مطمئنا ایجاد میکنه بگذره؟؟!!!ولی در کل این چند صفحه اول اون مقدار سردر گمی که توی کمیک قبلی داشتمو رو تونست جبران کنه و از این لحاظ دست نویسنده رو میبوسم.خب طبق اصل نانوشته ای که بین ابرقهرمانا وجود داره برای انجام کاری که به آینده دوستان و عزیزان و همینطور کل دنیا بستگی داره باید هر شرایطی وجود داره رو تحمل و به مبارزه علیه دشمنان رفت که دکتر هم از این قاعده مستثنا نیست و با حالی تازه دوره نقاحت رو شروع کرده میزنه بیرون برای نجات دستیار وفادارش وانگ…البته اینجا یه نکته ای باقی میمونه که من تا حالا هضمش نکردم و اونم اصرار پرستار شب برای دنبال کردن دکتر استرنج و وانگ که میخوان برن برای جستجوی اکسیر..واقعا فکر میکردم پرونده پرستار شب حداقل تو شماره قبلی بسته شه ولی انگار در ادامه نقش پر رنگی رو از ایشون ببینیم…البته بگم که دلایلی که ایشون برای حضورشون مطرح میکردن کاملا منطقی میومد و البته یه نیمچه احساس کردم که به کارای ابرقهرمانی هم کم بی میل نیستن…البته این حس درونی من نسبت به همراهی ایشون بود..به هرحال هرچی هم که بود با همراهیشون حداقل تو این کمیک باعث دو چیز شدن یکی این که واقعا حس شوخ طبعی جالبی رو به کمیک تزریق کردن همراه با دکتر استرنج و مطمئنا در حین خوندنش خیلی لذت میبرین..البته من نمیدونم اون تیکه های واتسون و شرلوک رو علی آقا اضافه کردن یا اینکه همین طوری توی متن کمیک بوده چون خیلی قشنگ بود…و دومین تاثیرشون بازگو کردن مجدد اریجین دکتر استرنج بود که واقعا برای من که با این شخصیت آشنایی چندان زیادی ندارم بخش مفیدی بود به علاوه در این بازگویی اریجین توسط دکتر استرنج متوجه میشیم که غرور و نخوت ایشون در اون دوران تا چه حد بوده..که بعضی جاها میخواستم بلند شم برم براش واقعا از لحاظ غرور کاذب دست تونی استارک رو از پشت میبنده به جای اینکه بره بیماران رو شفا بده میره گلف…گلف هم که برای آدم پولدارایه از خود راضیه البته اینو بیشتر توی این برنامه هایی که من دنبال میکنم بیان میکنن پس اگه شما اهل گلفین زیاد به دل نگیرین…البته فکر کنم نویسنده یه آدرسی از دشمن فعلا ناپیدایه دکتر داد چون واقعا اونجا تو اون صحنه دکتر همه رو کتلت کرد من بودم جاشون بدتر از این سرش میاوردم…البته دکتر استرنج حین این خاطرات دوست همیشگیش رو هم به ما معرفی کرد که واقعا عجب دوستی بوده با این همه رفتار های دکتر استرنج و غرورش اونو تحمل میکرده و اون نصیحت میکرده فک کنم همه متوجه شدیم که با صحنه مرگش چقدر دکتر عصبانی تر و همچنین مصمم تر برای پیدا کردن مجرمین این جنایت شد…این بخش خیلی به داستان امیدوارم کرد همون اعلام احتمال حضور موردو توی این جنایت بود که واقعا امیدوارم اون پشت این قضایا باشه ولی اینو هم نباید فراموش کنیم که تا الان این نظریه خیلی بی پایه اساس به نظر میرسه..به اون گفته مزدور توجه کنید…نمیدونم در مورد کی حرف میزنید…ولی این سوال هم پیش میاد پس چطور میشه از حفاظ های دکتر استرنج بدون تسلط به جادو عبور و هدف این افراد از دزیدن این اکسیر چیه؟آیا میخوان ازش برای درمان همیشگی سرطان استفاده و برای 7 نسلشون پولدار شن؟؟یا اینکه طبق گفته خودشون بریزنش تو سینک هان؟و یا میشه این احتمال رو داد که این معجون فراتر از چیزیه که ما و دکتر استرنج ازش خبر داریم؟به راستی چطور اون ها متوجه این معجون شدن اگر هیچکس به غیر از دکتر و وانگ و دوست دکتر از این موضوع خبر نداشتن چطور شد که اونا ریختن سر دکتر معجون رو ازش گرفتن؟!!البته من با این شماره به پلویش مشکوک شدم چون دکتر هیلت پی گیر درمانش به نظر میومد و همچنین یه تصویر از اون نوع تصاویر خفن پشت سایه آدم بدا از پلویش دیدیم که به دکتر نگاه میکرد..برای جواب سوالمون باید تا کمیک بعدی صبر کرد…یه نکته ای بود که من خیلی از این کمیک لذت بردم و اونم شباهت بی مانندش به تریلری بود که فیلم دکتر استرنج دیدم که خوندن این کمیک رو برای ملزم تر کرد دوستان عزیز اگه میخواید هم از خوندن یه کمیک خوب لذت ببرید و هم از دیدن فیلم دکتر استرنج بیشتر شوکه بشید لطفا بزنید تو خط خوندن این کمیک که همه یجا داره
گروه ترجمه و ادیت:
با توجه به حال و هوای روحانی این کمیک هم تاثیرشو تو ترجمه دیدم و هم توی ادیت کمیک که جا داره علی آقا و آقای صادقی نهایت تشکر رو کرد واقعا حال خوبی به ما دادید..انشاء الله موفق باشید.
نمره به داستان:8.5 از 10 ، نمره به طراحی:8 از 10 .*در ضمن اینو اضافه کنم متاسفانه این آخرین نقد من برای از حالا تا مهرماه بود و یه مدت نیستم ولی وقتی برگشتم کاملا برای نقد آمادم پس فعلا خداحافظ.*
با تشکر
******
دل کندن از سایت اراده میخواد....
#34
اون تیکه های واتسون و شرلوک واقعا تو خود کمیک هست و من اضافه نکردم
واقعا داستان این کمیک خیلی عالیه و منم بخاطر اینکه اینقدر دوستش داشتم تصمیم گرفتم تا تقدیمتون کنم
منتظر شماره های بعدی باشید تا به این سوال ها پاسخ داده بشه
من همون روز که کمیک اومد خوندم و کامنت هم گذاشتم (البته میدونم منظورتون به بقیس) ولی خب شرمنده یه نقد درست حسابی بلد نیستم بنویسم همونطور تو کامنت بالا هم گفتم ترجمه و ادیت 10/10 واقعا عالی بود
(راستی منو یادته؟؟)
استارک جون شما که چشم مایی همین که وقتت رو گذاشتی برای نقد این کمیک خیلی برام ارزش داره.
داستان: 5/10
طراحی: 7/10
ترجمه و ادیت هم که مشخصه دیگه نمره دادن لازم نیست مثل همیشه 10/10.
ببخشید مربوط نیست
مترجم نمی خواین؟ یا ادیتور؟
سلام،
شما با ایمیل سایت در تماس باشید.
email.spidey.ir
بعد گفت سابقه دارین
منم جواب دادم
ولی دیگه جواب ندادن
حتما جواب میدن...
نمیدونم برای ترجمه باید چه آزمون هایی داد ولی آزمون ادیت رو میدونم...
چند لحظه دیگه لینکش رو میزارم....
بفرما
spidey.ir/.../...
من کلا میونه خوبی با جادو جمبل دارم و یکی از شخصیتهای مورد علاقه منه و این کمیک از همه کمیک هایی که خوندم به نظرم سر تره و بزودی نقدی براش مینویسم کف کنین
آره من با لب تاب که سایتو باز میکنم خیلی خوشگله ولی با موبایل که مییرم زوم نمیشه کرد و کلا یه تیکه از مطلب سمت چپ خارج از کادره و سیاهه و کلا خیلی داغون حالا نمی دونم شاید مشکل از گوشیمه ولی قالب قبلی ساده و روان بود و هیچ مشکلی رو موبایل نداشت این قالب جدید رو لب تاب فوق العاده هست ولی رو موبایل خیلی شلوغ پلوغه آدم یکم اذیت میشه
و کلا خیلی دیر باز میشه
.
.
.
.
در ضمن منم مثل این دوستمون عذر میخوام جاش نبود اینجا بگم
من اصولا خیلی کم کمیک های چند قسمتی میخونم،و بیشتر کمیک های تک قسمتی رو میخونم،
ولی این کمیک از معدود کمیک هایی هست که واقعا خیلی زیباست و نمیتونم موقع خوندن این کمیک از جام بلند شم
و ادیت و ترجمه خیلی عالی هم داره،
از همینجا از علی آقا و جناب صادقی تشکر میکنم بابت ترجمه و ادیت این کمیک زیبا
ممنــــــــــون
بسیار عالی!!!
واقعا یه روز فکر نمیکردم از خوندن کمیک های عرفانی و جادویی و همچنین با تم معما گونه اینقدر خوشم بیاد!(دلم میخواد بدونم این کمیک چی کم داره؟!)
در هر حال فکر کنم این کمیک واقعا شماره به شماره داره داستان رو با حال و هوای بهتر و تازه تری برای ما مرور میکنه که جای بسی خوشحالی داره چونکه واقعا این کار بزرگ فکر بزرگ پشت این کمیک رو میرسونه...
***
_داستان ادامه میابد
خب ادامه داستان تا اونجایی که دکتر استرنج و همراهانش با لشکری از ربات ها به محاصره در میان ادامه پیدا میکنه و اونجا یه کمی دکتر رو نسبت به پرستار شب حساس تصور کردم و یا اینکه به خاطر کلمه «التماست میکنم»من اینطور برداشت کردم؟!!به هر حال این ذهنیتی بود که من از اول این کمیک به نظرم میاد...در هر حال دکتر با کمک همراهانش میتونه بریگاند رو به تسلط خودش در بیاره و وارد بعدی از مکان بشه که من ازش توی کمیکای دکتر استرنج خبر نداشتم؟!«بعد ذهن»(من کلا از بیشتر شخصیتهای کمیک نسبت به اعضای سایت اطلاعات نسبتا کمی دارم دیگه دکتر استرنج رو نگو)به هر حال از نحوه تله هایی هم که توی ذهن بریگاند برای دکتر استرنج وجود داشت هم بسیار لذت بردم و جالبه من هم تقریبا داشتم حضور دورمامو رو باور میکردم؟!!و خیلی داشتم حال میکردم؟!!اصلا یکی از نقاط قوت این کمیک تا به حالا همین بوده که من احساس میکنم این کمیک برای افرادی مثل من که زیاد با شخصیت و دنیای دکتر استرنج زیاد آشنا نیستم بسیار مفیده و در عین حال روند داستان صدمه نمیبنه و داستان به صورت موازی و با حجم قابل قبولی ما رو به پیش میبره.
******
_بالاخره اومد
یعنی چیزی آدمو به این شماره میخکوب میکنه همین آدم بدیه داستانه...که از قرار معلوم ما به جای یه آدم بدیه تنها با یه گروه توطئه گر گردن کلفت و آدمی که قبلا نسبت به دکتر استرنج لطف داشته و کسی که من هنوزم نگاهم ازش برداشته نشده!؟..پلویش.. حقیقتش نویسنده با یک رندی به ما ،ما رو این قسمت هم از تشنگی نسبت به این ماجرا سیر نکرد و در عوض سوالات و احتمالات فراوانی رو به من یکی وارد کرد که این کار واقعا در اون مقطع زمانی و اونهم با همچین شخصیتی بی نظیر بود...در هر حال از همون اول هم من نسبت به این دارویی که مدام اسمش میومد حساس شده بودم و حدسم درست از آب دراومد و قضایا به وست ختم شد وفقط اینو ذکر کنم که اگه بخوام نظریه هام راجب این کمیک و ادامش رو بنویسم احتمالا شما باید تو این شماره کل کامنت ها رو به نام هابیت ببینید!!!
در هر حال زیبایی این کمیک هم همینه و واقعا این مورد باعث لذت دو چندان این کمیک میشه...
*******
_هر لحظه به بار علمیم افزوده میشه
جالبه من لذت میبرم تو هر شماره از کمیک یا در کل در هر کمیک میبینم ما چیز هایی رو از این شخصیتها میفهمیم که تا حالا ازشون بی خبر بودیم !!!من نمیدونم در مورد کاری که دکتر در مورد بریگارد انجام داد چی بگم؟!چون تو اون لحظه یه جور حالت ترس و خوف نسبت به دکتر استرنج تو ذهنم به وجود اومد و نویسنده با این کارش نشون داد که لایه های شخصیت دکتر استرنج بسیار بیشتر از یه جادوگر و عارف و سفر کننده در ابعاده..پس فکر میکنم در حالی که باید به تیکه هایی که توی این کمیک هست بخندیم باید اینو به یاد داشته باشیم که دکتر استرنج لایه ای از وجودش واقعا خارج از درایت ماست!این میتونه برای کسی که دکتر استرنج رو با دیگر ابرقهرمانان کمیک مقایسه میکنه شوکه کننده باشه...
******
_مترجم
راضیم...همین!!!واقعا نمیتونم از کیفیت ترجمه ایراد بگیرم..چون واقعا خودمو در حد و اندازه مفاهیم قابل ذکر توی این کمیک نمیدونم...
*******
_ادیتور
آقای صادقی رو هم نگو که واقعا فکر کنم توی ادیت فک کنم ید طولایی داره و یجورایی پیشکسوت این عرصه توی سایت به حساب میان پس فکر کنم من باید بیشتر تلاش کنم تا شاید بتونم یه روزی از شما ایرادی بگیرم!
نمره به داستان:8.5 از 10
نمره به طراحی:8 از 10
مرسی هابیت عزیز
راستی بالاخره تو این شماره هویت اون جادوگری هم که معلوم نبود کیه آشکار شد
پلویش هم یه بیماری بود که دکتر استرنج موقعی که وضعش توپ بود از درمان و معالجه اش صرف نظر کرد برای همین ازش کینه به دل داره
آره..خیلی به دلم میشینه
اصلا باور نمیکردم از کمیکایی بشه که بخوام خوندنشو ادامه بدم
به هر حال ما برای شماره های بعدی مشتاقیم
سلام جناب
شنلشو نمیدونم ضد گلوله هس یا نه ولی توی کمیک اشاره شد که اسلحه بریگاند جادوشده و اسلحه هیتلره درضمن در شماره آخر هم که 4 باشه دکتر با همون اسلحه نگهبان جهنمو میکشه
پس در نتیجه اسلحه طلسم شدس به خاطر همین دکتر تا سرحد مرگ رفته
پس درنتیجه این اسلحه
*به نیویورک خوش اومدی
مطابق انتظارمون از کمیک قبل انتظار یه مبارزه جانانه رو از دکتر و یکی از اون هیولاهایی که خودش فقط قادر به درکشون هست رو داشتیم...ولی آخه«نگهبان جهنم»!!!!این یکی به مخم هم خطور نمیکرد که ماشالا تمام انتظارات فوق العاده از این کمیک رو برامون مهیا کرد...آخه واقعا خدایی خیلی اعتبار میخواد که یه نفر بتونه نگهبان جهنم رو برای کشتن یک استاد اعظم جادو بسیج کنه!!!...به هر حال ما که لذت بردیم...تنها فرق دکتر استرنج با کسایی که نام استاد اعظم رو یدک میکشیدن و توسط این نگهبانه جان به جان تسلیم کردن اینکه دکتر در لحظه ای که هر چیزی رو که باهاش ازش انتظار دارشتیم این هیولا رو شکست بده رو از دست میده و با اسلحه ای که واقعا به جا توی این کمیک ازش استفاده شد...میزنه میپکونتش!
واقعا میتونم به همین یه صحنه که واقعا از چیدمانش لذت بردم به راحتی به کل این سری کمیک نمره 10 که هیچ! بهش 20 از 10 بدم...حالا بیاد و این کمکو نخونید و راجبش نظر ندین!
*****
*از همون اول گفتم
کلا من نمیدونم بعد از این کمیک و توی بقیه شماره های دکتر استرنج چی میشه ؟!
******
*خب اصلا انتظار اینو نداشتم به خدا
باور کنید این شماره تمام سوالاتمو که از اول با خوندن این کمیک تو ذهنم مثل تخم مرغ آبپز داشت توی مغز پلپ میکرد رو به صورت غیرقابل باوری جواب داد!
حقیقتش رو بخوای اصلا به ایده آل من نزدیک نبود و این نشونه اینکه که واقعا این اثر عجب چیز خوبیه که ما رو تا همین شماره آخرش داره از تشنگی میکشه
بازم میگم بد به حال اونایی که این کمیک رو از اول نخوندن
*ویلینی از جنس دکتر استرنج
از شماره قبل تا حالا داشتم با خودم کلنجار میرفتم تا این حفره های کمیک رو به هم وصل کنم اما لامذهب...دوگوله هام نمیکشید...ولی با روشن شدن دست ویلین و اعترافش(که تقریبا توی تمام اثرهایی که من دیدم و برام یه چیز تقریبا کلیشه ایه!
البته اون چیزی که توجه منو به این ویلین بیشتر جلب کرد هدفش برای آموزش جادو بود؟واقعا آدم توی یه دوراهی قرار میگیره که نمیتونه براش جوابی پیدا کنه؟!اصلا یه لحظه فکر کنید که نیکادموس وست برای عذاب وجدانش برای درمان دکتر استرنج دست به سفر نمیزد
********
*لعنت....@##$$$....#$## ...(اینا فحش بودن...واقعا معذرت میخوام!ولی نمیشد؟!!)
باور کنید وقتی صحنه پایانی این شماره رو دیدم انگار یه سطل آب سرد روم خالی شد!!
باور کنید از شدت ناراحتی نمیتونم این بند آخرو بنویسم....شرمنده...
**********
*گروه ترجمه و ادیت:
*مترجم:در یک کلمه شاهکار بود...و هر چیزی دیگه ای از این سطر به بعد بنویسم از ارزش شما کم میکنه!
بسیار متشکرم!
*ادیتور:
شما هم که دیگه نگو....بسیار ممنونم!
نمره:
حقیقتش از اولش اشتباه کردم به این کمیک نمره دادم به خدا شرمندم!
سلامی دیگر به دنیا متفاوت جادوگری . داستان از جایی شروع میشه که مطب پرستار شب توسط یه دیو سوزان واقعا قدرتمند ، به آتش کشیده . یه صحنه اکشن از همانجا شروع میشه که آدم خوشش میاد . منظورم اینکه هم اکشن خوبی داره و هم دیالوگ های جالب و اتفاقات جالبی رقم میخوره . منظورم اینکه نویسنده و طراح تیم خوبی رو تشکیل دادند . از دو صحنع خیلی خوشم اومد . اونجایی که دکتر استرنج گفت که میخواد استثنایی باشه و اونجایی که هم گفت به نیویورک خوش اومدی . اولی قدرت و استثنایی بودن دکتر رو نشون میده . من قبل از این سری دکتر استرنج شاید ششمین شخصیت محبوبم بود ولی حالا تبدیل به چهارمین شده ( جای هاکای ، فلش و اسپایدرمن تکون نمیخوره ) . این سری رو به همه مارول فن ها و جادو دوستان پیشنهاد می کنم . به قول هابیت من به شخصه باورم نمی شد این سری انقدر محشر باشه و ادامه بدم .
این سری همه چیز داره . داستان خوب ، ریتم داستان خوب ، طراحی شخصیت ، اوج و سقوط ، اکشن عالی . تنها چیزی که می تونم بگم اینکه از قبل برای قسمت آخر خیلی خیلی مشتاق شدم . این هنرنمایی نویسنده برای شماره آخر رو میرسنوه . با همون دو صفحه آخر هیچکس دل دیگه تو دلش نیشت و فقط میخواد اون رو بخونه . من از امیر حسین و علی آقا که تمرکز خودشون رو این سری گذاشتن . ترجمه به سری ضربه نمیزنه ، ادیت هم همینطور . ادیت هم وقتی خودشو نشون میده که آدم خلاصه قسمت هر شماره رو می بینبینه . این سری واقعا مشحره . ادیت کاری نمی کنه که حواست پرت بشه و از اون داستان فاصله بگیری . ترجمه هم به روان تر شدن و زیبا تر شدن داستان کمک می کند . مرسی .
نمره به داستان شماره ۴ : ۲۰ از ۲۰
نمره به طراحی : ۱۹.۵ از ۲۰
نمره به ادیت و ترجمه ؛ ۲۱ از ۲۰
یه عذر خواهی هم می کنم که برای شماره های قیلی ، نقد ننوشتم .
یه عذر خواهی هم می کنم از علی بخاطر اون قضیه .
یه عذر خواهی دیگه از علی و مبین امیری ، چون من سری دردویل رو گذاشتم ، هر وقت تموم شد ، بخونم . ببشخید نقد ننوشتم.
در آخر مناظر نقد عمو مختار هستیم
خب تو دنیای جادوگری همچی به این صورت عجیب و البته زیباست این داستان داره عمق شخصیت دکتر استرنج رو نشون میده (یعنی دیگه ته تهش ) و از همون اول هم با یک صحنه ی هیجانی و اکشن شروع میشه از جایی که یکی از هیولا های شیطانی که ظاهرا کارش خوردن جادوگر های اعظم هر دوره هستش (البته از سال 1500 ) رو میبلعه و جسم و روحشون رو از هم میدره البته سر آخر دکتر استرنج با تپانچه ای که از هیتلر به جا مانده و از کسی که تو چند شماره پیش باهاش جنگیده البته، گرفته ضربه ای به درون چشمش میزنه و اون رو میکشه و دوستاش رو نجات میده (این کارش من رو یاد اسپایدی خودمون انداخت چون نشون میده برای نجات اطرافیانش حتی مجبور میشه سلاح گرم هم به دست بگیره)در هر صورت بعد از کشتن اون غول شیطانی من فکر میکردم همه چی تمومه ولی اینطور نبود ظاهرا اون اقاهه هم خوب جادو بلده
نمره دهی :
404 eror
صفحه پیدا نشد!
(واقعا نمیشه به این کمیک نمره داد مخصوصا ادیت و ترجمه بینهایت تشکر به مترجم و ادیتور
مهران جان داداش شما هم راه افتادیا
راستی نمیخواستم این توضیح رو بدم ولی نشد...این اسلحه که زمانی از اون در زمان جنگ جهانی دوم استفاده میشده مال زبده ترین فرماندهان ss آلمان نازی بوده و ارزش فراوونی براشون داشته!!!
نکته جالب اینکه هر وقت فرماندهان آلمان نازی میخواستن حقارت شکست در نبرد رو نبینن با این اسلحه خودکشی میکردن!
دقیقا هیتلر هم با همین اسلحه خودکشی کرده!
نمیدونم اطلاعاتم در مورد این اسلحه درسته یا نه ؟!ولی با اون اسلحه ای من توضیحش دادم فوق العاده شباهت داره تو این کمیک
به نقل از mehran spidey:
شرمنده میفرمایید
ما که در برابر بروبچ بالا...عددی نیستیم
امیدوارم تو هم توی تمام زمینه هایی توش فعالیت میکنی موفق باشی داداش
ممنون داداش ما همه ی اینا رو مدیون شماییم
من به نمایندگی از امیر حسین و علی باز هم تشکر می کنم که رایگان عمرشون رو در اختیار ما گذاشتند .
کلی بگم و منظورم صرفا پست مزکور و یا پست خاص دیگه ای نیست
بعضی کامنتا نبودشون بهتر از بودنشونه
همینکه همین بقول خودت 64 تا کامنت مرتبط رو خورده کلیه برای ما
همین که خونده میشه کافیه برامون
چیزی هم نمونده به پایانش، فقط یه شماره دیگه در خدمتتون هستیم
هرکی دانلود نکنه خودم میام می بافمش
کیف کردم. تشکر فراوان از مترجم و ادیتور خوش ذوق این کمیک
یه چیز خیلی بی مزه :
داستان ما تموم شد ، دکی و حاج خانم و وانگ به خونه رسیدند آن هم کاملا صحیح و سالم
اسپانسر نقد : رستوران های زنجیره ای دوست داران حاج مختار به غیر از جیمسون
خب این سری هم به پایان رسید . طراحی با جزئیات و منحصر به فرد جالب ، اکشن ویژه و خفن و جادویی ، داستان محشر و طوری که نمیشه روی زمین گذاشت ، ترجمه بسیار روان و باحال ، ادیت تمیز عالی اعجاب انگیز درست حسابی دوست داشتنی باجزئیات ( دکی برو حالش رو ببر ) . اول باید تشکر کرد از علی آقا و دکی که سریع و با کیفیت کار رو به پایان رساندند . دمشون گرم .
داستان این شماره بسیار خوب روایت شده بود . یعنی کلایم مکس خوبی داشت و همینطور اینکه اصلا جایی نداشت که خسته کننده باشد . یعنی به نظر من زیبا بود و سریع تموم شد . اکشن اینبار هم مخلوطی از اکشن تن به تن و جادویی بود . البته اکشن جادویی کوتاه و یک طرفه بود ولی اکشن تن به تن در حد خودش بود . یعنی در حد مبارزه تونی و استیو یا بتمن و دف استروک نیست ولی در حد خودش خوب و غافلگیر کنندس .
طراحی هم سبک خودش رو داشت . طراحی خوب بود و باید با نوع سبک خودش مقایسه کرد و نه با طراحی جنگ داخلی ۲
ترجمه هم بسیار روان . جوری که هیچگونه در ۵ شماره جایی نبود که گنگ یا نامفهوم باشه . دمت گرم علی . منتظر کارهای بعدیت هم هستیم .
ادیت هم که دیگه نمیشه گفت . همونجایی که پرستار شب نامه رو به استیفن نشون میده کفایت می کنه تا بفهمیم چقدر کار امیرحسین حرفه ای هستش . دمت گرم . یکی از بهترین ادیتورای سایت هستی . کاورهاتم با جزئیات و دقیق هستش .
نمره به داستان : ۱۰ از ۱۰
نمره به طراحی : ۹ از ۱۰
نمره به ترجمه و ادیت : ۴۵ از ۱۰
) چیه ؟؟ نگاه داره ؟؟ دوست داشتم ۴۵ دادم )
ترجمه علی که حرف نداشت از اون مترجمایی که اصلا گنگ ترجمه نمیکنه و لزومی به ترجمه دوباره نداره
به نقل از young spider:
شرمندم میکنید آقا
راستی یادم رفت برای هاکای نظر بدم شرمنده ... ( البته هنوز نخوندمش ) برای قسمت دومش نظر میدم.
خب پایان!
حقیقتش اصلا انتظار نداشتم که وانگ بعد از اون پایان قسمت قبلی+کاور این شماره زنده بمونه ولی انگار فیلم هندی بود و اون فحشهایی که توی نقد قبلیم دادم رو باید پس بگیرم!
آقا پشیمون شدیم!
ولی این یک حرکت کافی بود تا با یکی از بهترین پایان هایی که داخل کمیک هایی که خوندم مواجه بشم...پس نکته قبلی رو به فراموشی سپردم!
این شماره آخر یجورایی پایان عالی و خارق العاده ای برای این کمیک بود که حقیقتش اوایلش یه مقدار جوش برام سنگین بود ولی با وجود دیالوگ های عالی و مفید و داستان بی نقصی که از این کمیک ارائه شد کلا اون حس غریبی که از اولش داشتم رو از بین برد و این پایان هم خاطره خوبی رو برای من از این کمیک و از همه مهمتر از شخصیت بزرگی مثل دکتر استرنج توی ذهنم تا ابد حک کرد!
بررسی:
#دکتر استرنج:
واقعا برای آشنایی با شخصیت بزرگی مثل دکتر استرنج(متاسفانه توی قشر کمیک خون آشنایی باهاش کمه
!)این بهترین کمیکی بود که میتونست برای خوندن آماده بشه!اگه در نقد های بالا جستجو کنید....من از کلمه ی ستایش یک ناآشنا استفاده کردم که نمیدونم این کلمه ها چطور به ذهنم رسید ولی با خوندن تمام قسمت های این کمیک به این نتیجه رسیدم که هر جوری که اون کلمات رو انتخاب کردم واقعا به این شخصیت میاد!
درواقع در این کمیک ما به همراه دکتر استرنج به زندگیش سفر میکنیم و همراه دوران بلوغ عرفانیش و به دوران غرور ویرانگرش هم سری میزنیم...و این برای من خواننده چیز بسیار جالبی بود!و اگه دقت کرده باشین در بیشتر قسمتها به ما اریجین دکتر یادآوری میشه و به همراه اون ما دیدن نحوه تعامل دکتر با افراد دوروبرش کم کم شخصیت پیچیدش رو درک میکنیم...با دکتر ارتباط برقرار میکنیم و اونو در هر صفحه دنبال میکنیم تا همراه با اون به قله ی پایانی داستان برسیم...و این به نظر من نکته ای بود که بیش از دیگر موارد خوبی که این کمیک داشت جلوه گر میکرد! و باعث میشد بدون لوس شدن داستان شرایط برای ارتباط هرچه بیشتر ما با این شخصیت بی نهایت پیچیده فراهم بشه.
#پرستار شب:
شاید در ابتدا حضور اون بی معنی و فقط برای پر شدن خلع عاطفی این کمیک فرض میشد ولی اصلا اینطور نبود! و درست برعکس پرستار شب تبدیل به پل ارتباطی ما با دنیای پر رمز و راز دکتر استرنج هم شد! و دقیقا تمام سوالات و حیرتهایی که برای اون پیش میومد رو هم جواب میداد!
از طرفی جر و بحث های اون و دکتر استرنج لحظات جالبی رو برای ما به وجود میاورد و 100 البته شیطونی ما برای ایجاد حس بین این دو رو هم نباید فراموش بکنیم!
البته از میان تمام قول هایی که در این کمیک ما شاهد بودیم نباید قول اون به عنوان فردی که متحد به درمان بیمارانش هست رو هم به فراموشی بسپاریم وو این مورد حتما باید مورد توجه ما باشه!
#وانگ:
قول مشترک دکتر استرنج و اون به عنوان خادم و استاد رو هم نباید به دست فراموشی سپرد و البته باید یه جورایی اینو هم در نظر بگیریم که قول دکتر به درمان اون باعث بوجود اومدن همچین داستان فاخری شد!
اگه شما هم کمیک رو از اول دنبال کرده باشید به نهایت وفاداری اون به اربابش حتما پی میبرید و میبینید که اون چطور شخصیت بزرگی داره و نهایت وفاداریش به اربابش رو میبینید که شاید از اول هم اون طالب این سفر نبود تا به قول خودش ذهن اربابش رو مختل بیماری خودش نکنه که از همون ابتدا میشد قشنگ به نهایت وفاداری و بزرگی نفسش پی برد.
#نیکاداموس وست:
شاید خیلی از خوانندگان انتظار دشمنان فوق العاده ی دکتر رو داشتن تا از دیدنشون سر از پا نشناسن درسته که این کمیک ما رو برای دیدن دورمامویه مخوف و بارون موردو و خیلی از دشمنان سر سخت دکتر استرنج ناامید کرد ولی میشه گفت نیکادموس وست تونست دشمن متفاوت و جالبی رو برای خواننده تداعی کنه که بعضی جاها باید اینو هم در نظر بگیریم که از نظر ذهنی و عقیده ای به شدت دکتراسترنج رو در تنگنا قرار داد و شاید نتونست از لحاظ جادویی و شرارت چیز دندون گیری برای مخاطب باشه ولی با داستان زندگیش شاید ما مقصر حقیقی این داستان رو غرور دوران جاهلی دکتر بدونیم که باعث تغییر نگرش و زندگی وست شد ولی دیالوگ ها باعث شدن که ما در انتخاب دیدگاه خودمون گول نخوریم این مورد رو نمیشه ازش چشم پوشید!
#تایملی:
این مورد رو میشه خطرناک ترین مورد ذکر شده در داستان نامید که متاسفانه در دنیای ما هم وجود داره!
و مطمئنا مثل داستان دکتر استرنج به این راحتی ها نابود نمیشن!
#اتکید:
فقط میتونم بگم کاش این داستان واقعیت داشت!ولی باید به حرف های نیکادموس وست هم نگاهی انداخت!
این میتونه در انتخاب ما بسیار شک برانگیز باشه!
#قول:
در این داستان شاهد انواع و اقسام مربوط به اون بودیم و میشه گفت که در تار و پود این کمیک به راحتی میشد اونو پیدا کرد!
#آقای پلویش:؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!
من نمیدونم چرا از اول این کمیک این آدم از ذهنم پاک نمیشه!کلا انگار انتخاب من از اول درموردش اشتباه بود!
شاید اگه نگاه کوتاهی به عباراتی که به تنهایی در این کمیک در مورد پزشکی اومد تنهایی بندازیم به عمق کار علی آقا پی ببریم!در کنار اون میشه به روان بودن ترجمه خیلی نگاه انداخت و از هر لحاظ به تعریفش نشست!
ولی متاسفانه تنها کاری که از ما برمیاد یه تشکر خشک و خالیه!
#ادیت:
من همیشه ادیت دکی رو قبول داشتم منتها با شروع کردن خودم به استفاده از فوتوشاپ به عمق کارشون دارم کم کم پی میبرم چقدر این پسر کارش عالیه!اون قسمت نامه رو قشنگ میتونستی دودره کنی ولی با نشون دادنش عمق وفاداریت به یه اثر باکیفیت رو رسوندی!و منم حقیقتش چیز آزار دهنده ای رو از اول کمیک حس نکردم!(البته بگم بایدم توی این کمیک بی عیب نقص کار میکردین!چون ناسلامتی اسم دکتر روتونه!)
به هر حال نهایت تشکرم رو به همه ی کسایی که باعث فراهم شدن خوندن این کمیک عالی شد رو ابراز میکنم!
داستان : این داستان به معنای واقعی شاهکاره! مینی سریزی که واقعا خوب وعالی توسط برایان کی. واگن نوشته و توسط مارکوس مارتین طراحی شد. این داستان به شخصیت پردازی عمیق دکتراسترنج و ماجراجویی های او با شخصیت جدیدی به نام "پرستار شب" میپردازه که خیلی داستان خوب و جالبی از آب در اومد با محوریت جستجو و کارآگاه بازی برای به دست اوردن اکسیری خاص که توانایی شفابخشی تمامی بیماری های علاج و ناعلاج را دارد و دکتر استرنج اونوم با کلی مشقت از دنیا و بعد دیگری گردآوری کرده. در شماره 5 داستان به اون ران و نقطه اوج و قوت خودش میرسه و ما تا شماره 4 به تمام جواب های معما ها و پرسش هایمان رسیده ایم اما در شماره 5 به جایی میرسیم که مطب پرستار شب منفجر شده و وانگ هم بخاطر سرطان مغزی که داشت از پا افتاده و بیهوش شده که در اینجا قهرمان بی چون و چرای داستان یعنی دکتراسترنج سراسیمه خود را به نیکادیموس وست یعنی همون فردی که قبلا دستان استرنج رو جراحی کرده بود که با عدم توفیق مواجه شد میرسونه تا اون اکسیر رو پس بگیره و در این بین دیالوگ های احساسی بین این دو رد و بدل میشه که واقعا به اوج شخصیت پردازی دکتر استرنج میرسیم و عمقیت کاین کرکتر رو درک میکنیم. در آخر هم نیکادیموس که خودشو به جادو مسلط کرده و حالا اکسیر رو در دست داره دکتر استرنج رو مغلوب میکنه و محدودیت هایی برای جادو در نظر میگیره تا شاید شانسی در نبرد تن به تن براش باشه ولی غافل از انیکه خود استفان هم تحت تعالیم وانگ یه استاد هنرهای رزمیه و مخاطبین و خواننده های این شاهکار رو با حیرت مواجه میکنه و در نهایت صحنه ای که نباید رخ میداد رخ داد : نیکادیموس به همراه اکسیر شفا بخش از پشت بام یه ساختمون چند طبقه به پایین پرت میشه ولی تونست در بین راه روحش رو آزاد کنه ولی اکسیر شکسته میشه و تنها یک قطره میمونه و همین دکتر استرنج رو در یک دو راهی بسیار بزرگ قرار میده : آیا با این یک اکسیر اکسیرهای بیشتری بسازم و به کل دنیا و جامعه پزشکی خدمت کنم یا خدمتکار و دوست وفادارم رو از چنگال مرگ آزاد کنم؟ انتخاب استرنج شاید عجیب بود ولی نشون داد که یک انسان شرافتمنده و چرا خیلی ها اونو تا این اندازه دوست دارند. برایان کی.واگن به شدت از قرار دادن دیالوگ های پیچیده و خسته کننده پرهیز کرده (علی رغم اینکه دفعات انگشت شماری این اتفاق در شماره های پیش افتاده) و سعی کرده پایان داستان رو مثل همیشه خوب و احساسی رقم بزنه و به خواننده ها سبک جدیدی رو ارائه بده و نشون بده یک نویسنده صاحب سبک و عنوان داره. فراموش نکنم که شخصیت پردازی عمیق وانگ نیز خیلیاش از اینجا منشا میگیره و در آینده شاید فیلم ها و اقتباس هایی خواهیم دید مدیون این داستان فوق العاده باشند.
نقاط قوت داستان : + ماجراهای خارق العاده + تم های اساطیری و جادوگری (که البته برای کمیک های دکتر استرنج امری کاملا طبیعیه) + تم و فضای کارآگاهی (که در شماره های پیش بیشتر دیده شد) + صحنات اکشن و نبردهای تن به تن فوق العاده + دیالوگ های احساسی و بار دراماتیک + وفاداری به عنوان این مجموعه (در آخر داستان مشخص میشه که چرا اسم این مینی سریز سوگنده + لوکیشن های خوب و قابل باور + اضافه کردن شخصیت های کلیدی در طول داستان + روایت اریجین دکتر استرنج و وفاداری به کمیک های اولیه + پیچیدگی و چالش داستانی + خط داستانی منسجم و دوری از حاشیه روی در داستان + پایان داستان خوب درهر شماره که خواننده رو برای خوندن شماره بعدی ترغیب میکنه + طراحی فوق العاده نقطه ضعفی هم در داستان نمیبینم و این خیلی خوبه.
طراحی : مارکوس مارتین خیلی خوب پانل به پانل صحنات اکشن به اجرا گذاشت و جدا از خلق صحنات خشونت آمیز خود داری کرد. با اینکه فضای داستان دارک بود این فضا و محیط داستان در هر 5 شماره حفظ شد و نمیشه گفت ایرادی در کارش دید فقط بعضی جاها جوهر زنی و طراحی ها سطحی میشد که این هم کاملا طبیعیه. صحنه پرت شدن نیکادیموس هم خیلی خوب و عالی طراحی شده بود و همینطور جاری شدن اکسیر هم عالی به تصویر کشیده شد.
داستان : 10 از 10
طراحی : 9.5 از 10
ترجمه : 10 از 10
ادیت : 10 از 10
من رسما از علی آقا و دکتر جون معذرت میخوام که نمیتونم راجب این کمیک نظر مناسبی بدم . ولی بدونند که فعالیتشون برای این کمیک برای ما خیلی ارزش داره . همین که یکی از بهترین داستان های دکتراسترنج رو برای ما ترجمه و ادیت کردید خودش یه چیز واقعا خارق العاده ایه .
واقعا ممنونم .
از یانگ اسپایدر / هابیت / مگنوس عزیز هم ممنونم که با نقد های بسیار خوبشون لذت خواندن کمیک رو در ذهن ما حفظ میکنند .
خب دیگه چیزی ندارم بگم بجز اینکه ...... ایشالله عروسیتون جبران کنیم .
راستی دوستان اگه ادم کمیک رو بخونه و نقد نکنه، مفت خوان محسوب میشه و این بده آیا؟
بله این مفت خوانیه و کار درستی هم نیست(این واژه اختراع عمو مختار هست) چون مترجم و ادیتوری که این همه زحمت کشیدن بالاخره ما هم درقبال اونها وظیفه ای داریم دیگه اینجوری از زحمات این عزیزان تشکر کردیم. حالا ما نمیگیم چند صفحه نقد تخصصی بنویسید که نظر خودتون رو درباره داستان و طراحی و ترجمه و ادیت بگین همین کافیه و کم کم در نقد نوشتن مهارت پیدا میکنید( من اگه خودم نقد ننوشتم چون متاسفانه هنوز خیلی از ترجمه های جدید سایت رو نخوندم)
ممنون از جناب امیر صادقی و تمام دوستانی که این کمیک رو دنبال کردن و دوستانی که نقد نوشتن
این سری از همون قسمت اولش عالی گیرا شروع شد و خواننده رو جذب خودش میکنه و کاری میکنه که تا آخرش با این داستان پیش بری نام سوگند هم کاملا برازنده این مینی سری بود چون نه تنها به سوگندی که استفان خورده بود اشاره میکرد بلکه یه جورایی هم به سوگندی که وانگ خورده هم اشاره میکنه چون وانگ با این که فاصله زیادی با مرگ نداشت ولی پا به پای استفان پیش رفت و بهش کمک کرد حتی جونش رو هم نجات داد و نشون داد که تا چه حد به سوگندش وفادره
این داستان اوریجین استرنج رو هم نشون داد که کی بوده و حالا کیه و از کجا به کجا رسیده و چه سفری رو طی کرده
اون رابطه ای هم که بین استفان و پرستار شب هست جالب توجه دیالوگ هایی که بینشون شکل میگیره خیلی خوبه پرستار شب جوریه که انگار این داستان رو تکمیل میکنه و به نظرم اگه نبود انگار یه جای خالی تو داستان میبود.
باید بگم که نویسنده کارش رو به نحو احسنت انجام داده و این داستان خیلی چیزها رو نشون میده و آدم رو به فکر فرو میبره مثل انتخاب های سختی که آدم باهاشون مواجه میشه و نمیدونه درست ترین تصمیم چیه یا این که جاه طلبی های یه سری مثل همین شرکت دارو سازی تایملی
طراحی های این کمیک هم که بینظیر بود در نوع خودش و واقعا عالی بود
از علی آقا خیلی تشکر میکنم بابت ترجمه این کمیک ترجمه عالی بود و همین طور ادیت این کمیک عالی بود خسته نباشید بهتون میگم دمتون گرم
هر دو وجه استفان رو نشون داد و اون استفان قدیمی رو یه جورایی یادآور میشد
واقعا باید احسنت گفت به این نویسنده
من که از خوندن این کمیک زیبا خیلی لذت بردم و این کمیک خیلی خوب شروع شد به طوری که برای قسمت های بعد و بعد تر مشتاق تر میشدم .
و این کمیک به خوبی اوریجین دکتر استرنج رو برای ما نقل کرد. وشخصیت دیگه ی دکتر استرنج رو به عنوان یک پزشک به خوبی به ما نشون داد.
(اسپویل)
تو قسمت پنجم اونجایی که دکتر برای نبرد اماده میشه و دستکشهاشو در میاره من خیلی خوشم اومد وهمچنین اونجا که میگه من از وانگ تعالیم رزمی یاد گرفتم هم واقعا شکه آور بود
و پایانش هم لایق این کمیک بود.
باز هم تشکر بابت ترجمه وادیت این کمیک
خیلی ببخشید حسابی مزاحمتون میشم و وقتتونو میگیرم
میخواستم بگم که لینک های این 5 تا کمیک هم توی ترن بایت مشکل پیدا کرده. البته من با لینک کمکی آپلودر دانلود کردم.
ممنون که اطلاع دادی
درست شد
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا